افسردگی آلبرت انیشتن بخاطر نمره های آنچنانی! - کانال تلگرام درباره انیشتن

افسردگی آلبرت انیشتن بخاطر نمره های آنچنانی!

در سال ١٩٠٩به او منصب دانش یاری دانشگاه زوریخ پیشنهاد شد و پس از مدتی از او دعوت شد تا منصب استادی دانشگاه آلمانی "پراگ" را به عهده بگیرد. این گونه بود که انیشتین توانست کم کم در جامعه ی علمی جای خود را باز کند. امسال دقیقاً صد سال از آن تاریخ می گذرد. به همین خاطر از قاطبه ی فیزیک دانان دعوت شده است تلاش کنند تا امسال را به سالی شگفت آور در تاریخ فیزیک تبدیل کنند

کانال تلگرام درباره انیشتن

کانال تلگرام درباره انیشتن

آلبرت انیشتن پس از آن که موفق نشد به خاطر نمرات نه چندان درخشانش آن حرفه ی دانشگاهی را که از نوجوانی آرزو می کرد به دست آورد، بسیار افسرده شده بود.  
 
آلبرت انیشتن پس از آن که موفق نشد به خاطر نمرات نه چندان درخشانش آن حرفه ی دانشگاهی را که از نوجوانی آرزو می کرد به دست آورد، بسیار افسرده شده بود. پدر ش که از افسردگی فرزند رنج می برد، نامه ای به شرح زیر برای ویلهلم اُسوالد، استاد دانشگاه لایپزیگ فرستاد، تا او را قانع کند تا فرزندش را به عنوان دستیار بپذیرد:


April ۱۳ ۱۹۰۱

Professor Willhel, Ostwald

University of Leipzig

Leipzig, Germany

Esteemed Herr Professor!

Please forgive a father who is so bold as to turn to you, esteemed Herr Professor, in the interest of his son.

I shall start by telling you that my son Alber is ۲۲ years old, that he studied at the Zurich Pilytechnikym for ۴ years, and that he passed his diploma examinations in mathematics and pysics with flying colors last summer. Since then, he has been trying unsuccessfully to obtain a position as Assistant, which would enable him to continue his education in theoretical and experimental physics. All those in position to give a judgment in the matter, praise his talents; in any case, I can assure you that he is extraordinarily studious and diligent and clings with great love to his science.

My son therefore feels profoundly unhappy with his present lack of position, and his idea that he has gone off the tracks with his career and is now out of touch gets more and more entrenched each day. In addition, he is oppressed by the thought that he is a burden on us, people of modest means.

Since it is you, highly honored Herr Professor, whom my son seems to admire, and esteem more than any other scholar currently active in physics, it is you to whom I have take the liberty of turning with the humble request to read his paper published in the Annalen fur Physick and to write him, if possible, a few words of encouragement, so that he might recover his joy in living and working.

If, in addition, you could ensure him an Assistant&#۰۳۹;s position for now or the next autumn, my gratitude would know no bounds.

I beg you once again to forgive me for my impudence in writing to you, and I am also taking the liberty of mentioning that my son does not know anything about my unusual step.

I remain, highly esteemed Herr Professor, your devoted

Herman Einstein


١٣ آوریل ١٩٠١

استاد ویلهلم اُسوالد

دانشگاه لایپزیگ

لایپزیگ، آلمان

استاد ارجمند!

خواهشمندم پدر ی را که برای سود فرزندش آن اندازه جسور است که به شما استاد عالی قدر، روی آورده است ببخشید.

سخن را این گونه آغاز می کنم که فرزندم آلبرت ٢٢ ساله است، در دانشگاه صنعتی زوریخ برای چهار سال تحصیل کرده است و تابستان گذشته امتحانات پایانی خود را در ریاضیات و فیزیک با موفقیت کامل گذرانده است. از آن پس با ناکامی تلاش کرده است تا موقعیتی را به عنوان دستیار بیابد تا بتواند تحصیلات خود را در فیزیک نظری و تجربی ادامه دهد. همه در مقام ارزیابی او، استعدادش را می ستایند. به هر طریق من می توانم به شما تضمین دهم که او بسیار کوشا و پرتلاش است و عاشقانه مجذوب دانش است.

فرزندم که به خاطر نداشتن کار از مسیر اصلی زندگی اش دور افتاده است، عمیقاً ناراحت است و روزبه روز منزوی تر می شود. به علاوه او از این فکر که باری بر دوش ما قشر متوسط است زجر می کشد. استاد عالی قدر! از آن جا که شما در میان دیگر استادان فیزیک، مورد ستایش و احترام فرزند من می باشید، بدون تعارف از شما متواضعانه می خواهم تا مقاله ی او را که در «سالنامه ی فیزیک [١]» چاپ شده است بخوانید و اگر ممکن است چند کلمه ای را برای او بنگارید تا شاید او علاقه به زندگی و کار را باز یابد.

هم چنین، اگر اکنون یا پاییز بعد منصب دستیاری را به او اختصاص دهید، سپاس من مرزی را نخواهد شناخت.

بار دیگر از شما می خواهم تا گستاخی مرا ببخشید. هم چنین باید بدون تعارف عرض کنم که فرزندم از این اقدام نامتعارف من اطلاعی ندارد.

ارادتمند شما استاد عالی قدر

ـ هرمن انیشتین

به این نامه هیچ زمان پاسخی داده نشد. اگر چه تلاش پدر ناموفق نماند.

مارسل گراسمن (Marcel Grossman)، دوست دوره ی دانشگاه انیشتین که جزواتش باعث شده بود انیشتین لااقل معدل متوسط کسب کند، بار دیگر به کمک او شتافت و کاری در اداره ی ثبت اختراعات برای او پیدا کرد. در طول روز، در اداره ی ثبت اختراعات او تنها برای لحظاتی کوتاه فرصت آن را می یافت تا چیزی را محاسبه و یادداشت کند، زیرا کارفرمایش دائماً مواظب او بود. گویا حتی ساعات کار در اداره ی ثبت اختراعات هم به ضرر او انتخاب شده بودند، چون زمانی که او از سر کار تعطیل می شد، کتاب خانه ی علوم شهر برن(Bern) بسته بود. با این حال او هر روز ساعاتی را به اندیشیدن به مسایل اساسی فیزیک آن روز اختصاص می داد.

او دوستانش را که همه در جمع دانشگاهیان آن زمان ناشناخته بودند، به طور منظم ملاقات می کرد و با آنان در مورد علم و فلسفه به بحث و گفت وگو می پرداخت. آنان خویشتن را آکادمی المپیاد (Olympia Academy) نام نهاده بودند. سال ١٩٠٥، سالی بود که انیشتین آن را سال شگفتی آور «annus mirabilis» زندگی خود می دانست او شش مقاله ی بنیادی را در این سال در "سالنامه ی فیزیک" منتشر کرد. این سال یکی از پربارترین سال های زندگی انیشتین بود. تئوری های او در ابتدا با تردیدِ جامعه ی علمی روبه رو شدند ولی پس از مدتی از او دعوت شد تا تئوری های خود را در کنفرانس سالانه ی فیزیک دانان آلمان ارائه کند. .
 خبرگزاری آفتاب 


,