رمان رو اعصابم قدم نزار پست چهارم

بااخم وترس برگشتم ببینم کیه؟با دیدنش دلم هری ریخت ترسم فرو کش شد اما اخمم نه بیش ترشد تو اون تاریکی مردمک عسلی چشماش خیلی قشنگ شده بود با اون چشمای شیطونش بهم خیره شده بود دستشو دراز میکنه سمتم ومیگه-سلام لعیا خانوم پارسال دوست امسال آشنا
به دستش خیره میشم وبا تردید نگاش میکنم
با لبخندمیگه-نمیخوای دست بدی؟از رو رفتما
بهش دست میدم با تماس دستای گرمش با دستای سردم بدنم مورمور میشه با اخم میگم-تو اینجا چیکار میکنی؟
با اون چشمای عسلیش زل میزنه تو صورتمو میگه-ناسلامتی تولدپسر خالمه باید به تو هم جواب پس بدم؟البته اونا راجب نامزدی منو تو هیچ اطلاعی نداشتن وندارن
هنوزم گستاخی قبل رو داشت .به قیافه اش نگاه میکنم اصلا تغییر نکرده بود چشمای درشت عسلیش موهای خرماییش بینی استخونیش لبای قلوه ای وصورتیش هیکل ورزشکاریش هیچکدوم تغییر نکرده بودن وهنوزم برام جذابیت گذشته رو داشتن
بهم میگه-تغییر کردی با اینکه دوسال گذشته ولی خیلی تغییر کردی
پوزخندی میزنم که به نظرم براش از صدتا فحش بدتره ومیگم-ولی تو اصلا تغییر نکردی همون آشغال همیشگی هستی غیر قابل بازیافت اینو میگمو در برابر قیافه ی بهت زدش میرم تو سالن بغض گلومو میگیره لعنت بهت پویان همه جا هستی همه ی دخترا وپسرا داشتن وسط میرقصیدن سالن هم که خیلی بزرگ بود سنگینی نگاهی رو روی خودم حس میکنم سرمو میارم بالا نگاهم با نگاه خیره مهرداد که داره نگام میکنه تلاقی میکنه با اخم میاد سمتم کنارم میشینه ومیگه-اون عوضی چیکارت داشت؟
من-چرت وپرت میگفت
مهرداد -اصلا بهش محل نمیدی خودتو بی تفاوت نشون بده فهمیدی؟
من-باشه بابا

همون لحظه پسری میاد سمتمون که خیلی شباهت زیادی به پسر توی عکس یا بهتر بگم همون آروین داشت با این تفاوت که رنگ چشمش خاکستری بود بینیش معمولی بود موهاش هم مشکی بود ورنگ پوستش هم برنز بود



باصداش به خودم میام-پس لعیا خانوم که مهری جون تعریفشو میکرد شمایید؟
من-مهری جون دیگه کیه؟
پسره لبخندی میزنه ومیگه-همین مهرداد خودمونو میگم دیگه
مهرداد-دارم برات آرتین
من-پس شما هم آقاآرتین هستید درسته؟
پسر لبخندی میزنه ومیگه-آره وشما هم باید لعیا خانوم باشید درسته؟
من-بله از آشنایی باهاتون خوشبختم
آرتین باهام دست میده ومیگه -لطفا راحت باش هرچی خواستی به الهه بگو
مهرداد-آرتین مشروب سرو نمیکنی؟
آرتین-پسر دیوونه شدی مگه من گارسونم که مشروب سرو کنم ؟بعدشم اگه آروین بفهمه مشروب خوردیم پوست سرهردومون رو میکنه میدونی که چقدر ازین چیزا بدش میاد
مهرداد-هووو ماشین نزنت بابا
آرتین-برو گمشو برقص
از جرو بحثشون خندم میگیره ولی با دیدن قیافه پویان خندم میماسه اونم همین طور نگام میکنه
مهردادمیگه -آخر کدومش گمشم یا برقصم؟
آرتین لبخندتصنعی میزنه ومیگه-هردو عزیزم
و انگار چشمش به پویان میافته ومیگه-لعیا جان مهری جون من برم به پسر خالم یه سر بزنم انگار حالش گرفتست ومیره
من-مهرداد این آرتین از جریان نامزدی منو پویان خبر داره؟
مهرداد-نه هیچ کدوم اطلاعی ندارن خیالت راحت راستی آخر تولد گیتار میزنی؟
من-نه باباخجالت میکشم
نیم ساعت میگذره ومهرداد هنوز داره بین دخترا میرقصه
داشتم با الهام اس ام اس بازی میکردم که صدای یکی رو میشنوم که داره منو خطاب میکنه-ببخشیدخانوم؟
سرمومیارم بالا ونگاش میکنم بهش میخورد یه پسر19-20ساله باشه
من-بله بفرمایید
میگه-میتونم کنارتون بشینم؟
من-این همه جا چرا اینجا؟
پسر-خب میخواستم باهاتون آشنابشم
پوفی میکشم و با جدیت تمام میگم-ا ولی من با هر کسی آشنا نمیشم حالا هم برو کنار بزار باد بیاد
پسره بدبخت انقدر جامیخوره از لحنم که دمش رو میزاره رو کولشو میره
همون لحظه الهه میاد داخل واعلام سکوت میکنه مثله اینکه آروین اومده بود قرار براین شد همه ی چراغا خاموش خاموش باشه تا آروین اومد تو همه شعر تولدت مبارک رو بخونن
صدای پاهاش هر لحظه نزدیک تر میشه تا پاشومیزاره تو سالن چراغا همه روشن میشه وهمه شروع میکنن به خوندن شعرتولدت مبارک
اونم همین طوربهت زده وباتعجب نگامون میکنه وکم کم این تعجب جای خودشو به اخم میده نگام زوم میشه رو صورتش واقعا صورت جذاب وقشنگی داشت همه ی دخترا میرن سمتش وانقدر به پروپاش میپیچن که آروین یه چیزی بهشون میگه که باعث میشه دخترا اخم کنن وبرن آروین با خوشرویی میادبا پسرای جمع هم صحبت میشه
الهه میره سمتش وبوسش میکنه آروینم در گوشش یه چیز میگه که الهه سرشو میندازه پایین وهمراه آروین سالنو ترک میکنه djهم دوباره شروع میکنه دوباره روز از نوع وروزی از نوع تشنم میشه بلند میشم ومیرم سمت آشپزخونه مهرداد غیبش زده عجیبه کدوم گوری رفته خدا میدونه تا میرسم دم آشپزخونه صدای جر وبحث الهه وآروینو میشنوم
آروین -مگه من بهت نگفتم من ازین مسخره بازی ها خوشم نمیاد اصلا آرتین کوش؟
الهه-وا داداش عوض تشکرته خواستیم سوپرایزت کنیم
آروین-گفتم آرتین کو؟
الهه -نمیدونم تازه همین دور و ورا بود
آروین -به احترام مهمونا سکوت میکنم ولی بعدا دارم براتون که بی اطلاع من هر غلطی دلتون خواست میکنید
اون لحظه احساس کردم الهه به کمک من احتیاج داره پس با صدایی بلند جوری که متوجهم بشن میگم-ببخشید االهه جان
الهه با دیدنم ذوق زده میاد طرفم ومیگه-جانم
آروین با دیدنم یه پوزخندمیزنه وسرشو میگیره بالا وبا پاهاش رو زمین ضرب میگیره مشخص بود کلافه است
من-تولدتون مبارک
خیلی خشک وجدی میگه-ممنون
الهه یه نیشگونی از بازوم میگیره ومیگه-جواب سوال منو ندادی لعیا نکنه من بهونه هم ؟
من-نه عزیزم نمیدونی مهرداد کجاست؟
الهه -نمیدونم خودشو آرتین و پویان غیبشون زده
وقتی کیک وشام رو میخوریم سروکله ی مهرداد وآرتین وپویان پیدا میشه آروین هم با خشم داشت نگاشون میکرد تا مهرداد میاد سمتم میگم-معلومه کدوم گوری بودی یه ساعته؟
مهرداد-همین دورو ورا
من-دهنت بوی الکل میده مشروب خوردی؟
مهرداد -یه پیک بیشتر نخوردم اونم به زور از آرتین گرفتم
مشخص بود داره راست میگه
الهه همراه یه گیتار میاد تو سالن ومیگه -خب آخرین بخش امشب گیتار کی داوطلب میشه ؟
مهرداد سریع میگه -لعیا خیلی خوب گیتار میزنه
چشم غره ای به مهرداد میرم که مهردادمیگه -ووی لادن چته خوب چرا چشم غره میری انقدربلند میگه که همه میزنن زیر خنده به جز آروین .بازور الهه وآرتین بلندمیشم ومیرم سمت صندلی که شکل تنه ی درخت بود گیتارو میگیرم دستم و شروع میکنم خوندن ونواختن:
تو چه باشی چه نباشی
پیشم بمونی یانمونی
من واست عوض نمیشم من واست عوض نمیشم
تو برام یه حس خوبی که مثله نفس میمونه
قدر این حس قشنگو بگو جز من کی میدونه
نمیتونم نمیتونم نگران تو نباشم
چه جوری بگو چه جوری تا ابد مال توباشم

نمیتونم نمیتونم نگران تو نباشم
چه جوری بگو چه جوری تا ابد مال توباشم
دستاتو میگیرم توبگی بمیر میمیرم
برای زندگی باتو یه عاشق سربه زیرم
نمیتونم نمیتونم نگران تو نباشم

چه جوری بگو چه جوری تا ابد مال توباشم
چه جوری بگو چه جوری تا ابد مال توباشم
آهنگ که تموم میشه همه برا م دست وسوت میزنن از جمله آروین اما اون فقط به یه دست وکارتون خوب بود اکتفا میکنه البته همونم خودش غنیمت بودم پویان هم که فقط با حسرت نگام میکرد
تولد که تموم میشه از الهه وآرتین و آروین خداحافظی میکنیم و شماره ی الهه رو ازش میگیرم که یه روزبریم بیرون مامان بهم زنگ میزنه ومیگه که شب برم خونه ی مامان جونینا
من-مهرداد منو ببر خونه ی مامان جون مامانم اینا همشون اونجان
مهرداد-منم میام
من-باشه
وقتی میرسیم مش رحیم باغبون خونه ی مامان جونینا در و برامون باز میکنه ومهرداد ماشینو میبره تو حیاط...


مطالب مشابه :


شعرتولدت مبارک

شعرتولدت مبارک. تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله




دانلود اهنگ های تولد مبارک

Mahdieh Monfared - دانلود اهنگ های تولد مبارک - زنـدگـی کـنیـد بـرای رویـاهـایـی کـه منـتظـر




تصاویری از حاشیه ها و کادر های زیبا

شعرتولدت مبارک. علوم تجربی(کلاس ششم) هدف از اقدام پژوهی معلم عزیزم روزت مبارک.




نمونه هایی از کادرهای زیبا برای پوشه کار

شعرتولدت مبارک. علوم تجربی(کلاس ششم) هدف از اقدام پژوهی معلم عزیزم روزت مبارک.




طرح درس بخوانیم اول-لوحه ی سوم

شعرتولدت مبارک. علوم تجربی(کلاس ششم) هدف از اقدام پژوهی معلم عزیزم روزت مبارک.




روز میلادت...

تولدت مبـــــــــــــــــــــــارک عزیز برچسب‌ها: روز میلادت, شعرتولدت مبارک,




رمان رو اعصابم قدم نزار پست چهارم

پاشومیزاره تو سالن چراغا همه روشن میشه وهمه شروع میکنن به خوندن شعرتولدت مبارک مبارک




رمان نیازم به تو ادامه رمان لحظه های دلواپسی 6

با صدای بلند شعرتولدت مبارک باد وخوند وبقیه روهم تشویق به اینکارکرد.




برچسب :