گردوي خوني...

داستانك،ويژه جشنواره ي سراسري گردوي93 بافت

 

 

"گردوي خوني"

 

آخر شهريور ماه است،تابستان، مانند ايل افشار گوغر، بار كوچ مي بندد،بانگ زنگوله ي گله هاي گوسفند خبر از ايل كن مي دهد و بوي ماه مهر،بال زنان ازميان جنگل هاي انبوه گردو،سر مي رسد،  در گوغر،فصل پاييز را مهرجون مي گويند،برگ هاي زرد و نارنجي فام  درختان، خبر از حنابندان طبيعت مي دهد،و چه زيباست رقص سقوط يك برگ گردو،و صداي شرشر باران گردوها بر روي زمين...

فصل گردوتكاني آغاز شده،بچه مدرسه اي ها،آخرين شادمانه ي تابستانه را با گردو پلكي به پايان مي رسانند،چوب50 سانتي و نسبتا سنگيني  كه به چوب پلكي مشهور است را درون يك گوني برنجي دم سياه مي گذارم،و با كفش هاي كتاني،گام بر كهن باغ هاي گردو مي گذارم،گردو پلكي رسمي بين بچه هاي اين منطقه است كه باغ ها و درخت هايي كه پس از تكانيدن ،با آزاد باش دشتبان و گردوبان،آزادسازي مي شوند،منطقه ي شكارآزاد اعلام مي شود!دستان پرتوان من چوب را هدف گردوهاي پنهان مانده از چشم گردوتكان قرار مي دهد،و پس از يك روز پرتاب چوبك بر شاخه ي درختان،با گوني پر از گردو به خانه باز مي گردم،در مسير برگشت،به درخت گردوي بزرگ طايفه مان با نام گردوي كاغذي بر مي خورم،اين درخت بين تمام فاميل مشترك است،و هنگام تكانيدن نماينده اي از كل خانواده ها جهت برداشت،در محل حاضر مي شوند،اين گردو را از آن جهت كاغذي گويند كه پوست نازكي شبيه كاغذ كاهي دارد و از مرغوب ترين و خوش مغزترين گردوهاي منطقه ي گوغر است،در اين جا گردوهاي نادر،اسامي خاص خود را دارند،گردوي اناري بزرگترين گردو و اندازه ي انار كوچك است،گردوي پسته اي با وجود جثه ي كوچك و شباهتش به پسته ي كله ي قوچي،پوست نازك و مغز سفيد و مرغوبي دارد...

پدر را مي بينم كه از درخت بالا رفته و با دستان پينه بسته اش،چوب 5 متري و قابل انعطاف با نام اشگل را به سرشاخه هاي دور دست مي كوبد،و شرشر باران گردوها بر روي زمين و جمع نمودن گردوها توسط زنان همراه...

كمي آن طرف تر درختيست سر به آسمان برافراشته با نام گردوي خوني!اين گردو را با وجود بار و بر بسيار، كسي نمي تكاند،درختي سخت رو كه در گذشته ها دو قرباني بر جاي گذاشته است،از ابهت اين گردو همين بس كه كرم هاي خراط بي رحم هم جرات سوراخ كردن تنه و آفت زني به اين درخت را نداشته اند...

درمغازه هاي روستا از شير مرغ تا جان آدميزاد پيدا مي شود،گردوهاي صيد كرده ام را مي شمارم،هر ده دانه يك دست،و هر 50 دست يك گره مي شود،دو گره و 20 دست گردو را مي فروشم،و پيرمرد كلاه نمدي به سر ،با تبسمي حاصل ار رضايت،پول گردوپلكني ام را مي دهد و من خوشحال به خانه مي روم و سر به بالين آرزوها مي گذارم،فردا عازم شهر هستم،دلم براي مدرسه ي عشايري سيرجان تنگ شده است،با اين پول يك گوشي اندرويد دار خواهم خريد و مدير گروه واتس آپ خواهم شد...

خيابان مهيا شهر سيرجان،بازار آزاد موبايل است،سيم كارت را روي گوشي تازه خريده ام مي گذارم و شماره ي آبجي گلناز را مي گيرم،آبجي گلناز بعد از ديپلم گرفتن با وجودي در مدرسه ي تيزهوشان كرمان پذيرفته شده بود،به علت فقر موروثي خانواده مان،گوشه ي عزلت گزيده و با مادرم گل بهار ،قالي مي بافند،طرح ترنج و سه كله و...تا شايد بتواند،جهاز دهن مردم بسته اي را براي خود، تهيه نمايد...

الو...سلام گلناز، منم شيرزاد...من گوشي خريدم...صداي هق هق گريه ي گلناز،دنيا را سرم خراب مي كند،گلناز جان،پيشمرگت بشم ددم،چي شده؟

با گريه اي كه بند حنجره اش را مي خراشد،جواب مي دهد:بابا...بابا مرده...امروز از گردوي خوني بالا رفت و پرت شد پايين...

امروز مراسم هفتم پدرم است،بغض اشك آلود غم از دست دادن پدر با ترك تحصيل اجباري ام و كشتن گوسفند قندو،كه شيرين كاريهايش مرهم زخم هاي روزگارم بود،براي خرج مراسم هفتم،دلم را مثل دار به تنگ آورده است،آخرين ديدار و چهره ي پدرم در جلوي چشمانم زيرنويس مي شود،مي رود و تكرار مي شود...

اين جا گوغر است و ما پرورده ي دست هاي پينه بسته...

 


مطالب مشابه :


اسناد جنایت کومله از سر بریدن فرزندان ایران زمین در مراسم عروسی!

اسناد جنایت کومله از سر بریدن فرزندان آن برادران مانند مرغ سر بریده پرپر می 9:47 توسط




مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات ۲۴۴۵ تا ۲۵۳۰

- سر بریدن مرغ بی درمیان ره‌زنان بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 17:52 توسط مجید




آداب و رسوم مربوط به دندان درآوردن کودک

به هنگام خوانده شدن اذان، با گفتن بسم الله و قرایت دعاها بر سر بریدن شگون بد توسط زنان




ختنه(Circumcise) پسران و فوايد آن

ختنه به بریدن و در زیر سر یا تنه آلت قرار اند كه ۷۴ درصد توسط متخصصين زنان و




مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۱۱۱۰ تا ۱۲۰۴

- سر بریدن مرغ بی جبر و خفتن درمیان ره‌زنان دوم شهریور ۱۳۹۱ساعت 17:32 توسط مجید




گردوي خوني...

از ايل كن مي دهد و بوي ماه مهر،بال زنان ازميان جنگل هاي انبوه گردو،سر توسط زنان مرغ تا




تاریخ ایل و عشایر در ایران

مراسم عزاداری ــ پل بریدن یا گیسو و مفرش توسط زنان کدوماست، مرغ ترش، اوناش




برچسب :