ساکن طبقه وسط

ساکن طبقه وسط فیلمی بود که به نظرم من هر کسی می تونه دوست داشته باشه ولی هر کسی دلایل شخصی خودش را برای دوست داشتنش داره. چه خود شهاب حسینی که مجذوب متن فیلمنامه شد و تصمیم گرفت اولین تجربه کارگردانی اش باشه چه هر کس که گوشه ای از کار را داشته و چه بیننده ها و مخاطبان. به شهاب حسینی به خاطر این جرأتش باید تبریک گفت.

خیلی ها از رکورد تعداد نقش های بازیگر اصلی یعنی خود شهاب حسینی صحبت می کنند و به عنوان یکی از جاذبه های فیلم مطرح می شه. البته نمی شه منکر این خاصیت و رکورد شد چون همین ظواهر هست که در مخاطب ایجاد کنجکاوی می کنه و به سینما می کشوندش که اگر این ظواهر نباشه فروش فیلم افت خواهد کرد.

اما از نظر من نکته شاخص این فیلم نه در تعداد نقش های یک نفر، بلکه در تعداد سکانس هاست و البته تعداد هنرپیشه ها. تقریباً هیچ فیلمی را سراغ ندارم که این تعداد هنرپیشه در این سطح بالا داشته باشه که هر کدوم کاملاً بجا چند دقیقه نقششون را ایفا کنند و هیچ کدوم نسبت به دیگری برتری نداشته باشند. هر کدوم عضو یک تیم بودند و گوشه ای از کار را دست گرفتند. همین نقش های چند دقیقه ای بود که کنار هم یک مجموعه قوی را ساخت. این فیلم نقش اول داشت که شهاب حسینی بود. ولی به اعتقاد من نقش دومش حدود سی بازیگر بودند. فیلم هیچ سکانس طولانی ای نداشت و تعدد سکانس کاملاً ناشی از یک متن قوی بود که خوب روی اون کار شده.

من فکر می کنم در هنگام تماشای این فیلم به هیچ وجه نباید درگیر ظواهر و رکوردهای گینسی شد. اصلاً مهم نیست شهاب حسینی چند نقش را بازی کرده. حتی بهتره اصلاً این رکورد را پس بگیریم تا بیننده وظیفه مچ گرفتن را در خودش حس نکنه. اصلاً شهاب یک نقش بازی کرده. باید این ظاهر را گذاشت کنار به حرف های عمیق پشت ظواهر دقت کرد. به دغدغه هایی که بیان می شه. به فیلمی که به قدر شگفت آوری کامله.

از دغدغه بشریت یعنی میل به جاودانگی می گه. و از میل به اکتشاف. میل به رفتن در دل تاریکی ها. از میل مردم به تفریح حتی به قیمت آزار دیگران. از بی دغدغه بودن عده ای و وسواس عده ای دیگر. از فرشته صفت بودن و این که اگر فرشته صفت باشی فقط تنها قادر به گریه کردن هستی. از مردمی که گاهی مشکلشون داشتن روح مریض هست نه دست فقیر. فقری که کنار هم برود مرض روح باز هم هست. از کسانی که دوست دارند معمولی زندگی کنند و معمولی لذت ببرند و برعکس کسانی که در تمام زندگی درد دارند. از کسانی که زبان هم را نمی فهمند. عده ای در زمین سیر می کنند و عده ای در آسمان.

...

و آخر قصه مادربزرگ ها که بالارفتیم ماست بود، قصه ما راست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه ما دروغ بود ... و خب آره گاهی یه چیزهایی که فکرش را هم نمی کنی بدجور دروغه.

...

کارگردانی فیلم عالی بود و البته یک دلیلش امانت داری شهاب بود نسبت به متن نویسنده ای که 11 سال پیش اون را نوشته. باید بگم کارگردانی به طور شگفت آوری عالی بود.

...

گفتم هر کس برای خوش اومدن از این فیلم دلیل خودش را داره. خب دلیلش شاید همزاد پندرای باشه.

خودم وقتی این فیلم را می دیدم یاد سال های دوری افتادم و دغدغه هایی که داشتم و هنوز دارم. یک دلیل اصلی که می نوشتم همین بود. دلیل اصلی داستان نویسی ام هم خلاص شدن از دست شخصیت هایی بود و در وجودم جا خوش کرده بودند. هر شخصیت درونم را به عنوان یکی از داستان ها آزاد می کردم. معترض بودم به بخشی از تاریخ و "مهدی" داستان "شاهد" آزاد شد. معترض بودم به اعتراض بی هدف و "خبرنگار" داستان " Rotation" آزاد شد. یاد روزهایی بخیر که به جای این که دوستانم باهام درد و دل کنند نیاز به دوستی داشتم که باهاش درد و دل کنم و "روان شناس روانی" آزاد شد. حس تنهایی و سکوت "قصه روزها" را ساخت و آزاد شد. سؤال زیاد داشتم و شخصیت سرگردان درونم در "راز بزرگ" قدم زد و زار زد و آخرش چون به جواب نرسید ادامه اش ندادم. و شاید اوجش "پروژه محکوم" بود که شدم "دکتر آریا" و یا "شاگردش" ولی خودم را در دونه دونه بیمارهای دکتر تکه تکه کردم. روی اون که بیشتر دوست داشتم هم اعداد دوست داشتنی خودم را به عنوان کد گذاشتم. خلاصه اگر از سال 84 شروع به نوشتن کردم اما از سال 80 گرفتار شخصیت ها بودم. بعضی را نوشتم و راحت شدم و خیلی ها موندند و پیر شدند. خیلی ها هم موندند که نوبتشون نشده و مشغول جا تنگ کردن هستند. پشت همه این دغدغه ها هم نیاز به جاودانه بودنه.

http://eagle.blogfa.com/post-904.aspx

خب مسلم ه که این فیلم من را برد به بیش از 10 سال قبلم و انگار مرورم کرد ...

شاید بهترین جمله فیلم این بود که "کسانی که جاودانه شدند هیچ وقت برای جاودانگی تلاش نکردند. اون ها حتی به خودشون فکر هم نکردند و وقف دیگران بودند"

خلاصه می تونم به جای همه این ها بگم که فیلم عالی بود. از این فیلم خوشم اومد ولی هیچ دلیلی ندارم. دلیل دارم ولی شخصیه و به درد دیگران نمی خوره.

 

 

 


مطالب مشابه :


خريد بن‌ساي

بن سای نارون. بن سای شمشاد ژاپونیکا Japonica Aurea. Sago palm-




درمان گياهی زخم معده

ـ نارون: پوست نارون علاوه بر اين، پوست نارون مسكّن و آرامشبخش نيز




مبارکه

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




من او

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




محمد پارسا

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




بازار املاک - حباب مسکن چیست؟

در سال 87 قيمت مسكن با كاهش قابل ملاحظه‌اي همراه بود و از مرکز آمار ایران و وب سایت نارون.




ساکن طبقه وسط

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




اندر معرفت علم و صنعت، از یک علم و صنعتی

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




همایش اربعین

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




پل خواجو

عقاب - پل خواجو - پل خواجو و سی و سه پل هر دو روی زاینده رود قرار دارند.




برچسب :