انواع شعر از نظر قالب یا فرم، برگرفته از سایت رشد، ویرایش: احمد قادری

انواع شعر از نظر قالب یا فرم

   منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصراع ها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آن ها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکل هایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیّت شناخته اند.
به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و شاعران کهن ما کمتر از محدودۀ این قالب ها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالب های شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.

1.قالب های کهن
   در قالب های کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصّی است.
هر قالب، فقط به وسیلۀ نظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالب های شعری رایج را پدید آورده است:

قصیده

    قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

قصیده را می توان به شکل زیر تصویر کرد:


. . . . . . . . . . . . . . . . .  *          . . . . . . . . . . . . . . . . .  *   

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  *       

    لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدحو مفاخرهو هجو و ذم و . . . سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.
هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و
سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند امّا مضمون اصلی قصیده، مدح است و در قصاید عنصریو انورینیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.

   قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است و از این تاریخ به بعد غزل، اندک اندک جای آن را می گیرد امّا اوج قصیده سرایی در قرون پنجم و ششم است.

     در قرن ششم بر اثر تحوّلات سیاسی و اجتماعی که رخ می دهد ( بر روی کار آمدن سلجوقیان بازار مدح از رونق می افتد و تصوّف رواج می یابد و قصیده که اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری می دهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود امّا دیگر قالب رایج نیست و غزل حتّی وظیفۀ اصلی قصیده را که مدح باشد نیز بر عهده می گیرد.

سرانجام در قرن هفتم
سعدی در طیّ قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنّتی آن در هم می شکند.

   بعضی قصیده را " حماسۀ دروغین " خوانده اند چرا که در
ادبیّات حماسی، قهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجام می دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و می دانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند به کار می رود.
    در قصیده هایی که در مدح سلطان محمّد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر می خوریم که حتّی اندکی هم با واقعیّت شخصیّت او سازگار نبوده است.

نمونه ای از قصیده

    قصیدۀ " بهاریه " فرخیشامل صد و بیست و پنج بیت و در مدح سلطان محمود غزنوی است که برای نمونه ابیاتی از آن نقل می شود:

بهار تازه دمید، ای به روی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی به روی تو ماند بهار دیبا روی
همی سلامت روی تو و بقای بهار
رخ تو باغ من است و تو باغبان منی
مده به هیچکس از باغ من، گلی، زنهار!
به روز معرکه، بسیار دیده پشت ملوک
به وقت حمله، فراوان دریده صف سوار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشه همّت او نیست کردن کفّار
عطای تو به همه جایگه رسید و، رسد
بلند همّت تو بر سپهر دایره وار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای تو گفتار؟
تو آن شهی که ترا هر کجا شوی، شب و روز
همی رود ظفر و فتح، بر یمین و یسار
خدایگان جهان باش، وز جهان برخور
به کام زی و جهان را به کام خویش گذار

مثنوی

واژۀ مثنوی از کلمه ی " مثنی " به معنای دوتایی گرفته شده است. زیرا در هر بیت دو قافیه آمده است که با قافیه بیت بعد فرق می کند. مثنوی را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . *           . . . . . . . . . . . . . . . . . . . *

. . . . . . . . . . . . . . . . . . .  +           . . . . . . . . . . . . . . . . . . . +

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . /              . . . . . . . . . . . . . . . . . . . /

از آنجا که مثنوی به لحاظ قافیه محدودیّت ندارد بیشتر برای موضوعات طولانی به کار می رود.
خصوصیّات مثنوی باعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند. علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.


مثلاً در ادبیّات آموزشی مثل آموزه های صوفیان هم از قالب مثنوی بهره می برده اند.

سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی ها می توان به شاهنامه
فردوسی، حدیقۀ سنایی، خمسۀ نظامی و مثنوی مولویاشاره کرد.

قدیمی ترین مثنوی سروده شده - که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دست نیست - مربوط به
رودکی است که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آورده بود.

نمونه ای از مثنوی از بوستان سعدی

حکایت

یکی گربه در خانه زال بود          که برگشته ایّام و بد حال بود
روان شد به مهمان سرای امیر          غلامان سلطان زدند شر به تیر
چکان خونش از استخوان می دوید          همی گفت و از هول جان می دوید
اگر جستم از دست این تیر زن          من و موش و ویرانه پیر زن

غزل

" غزل " در لغت به معنای " حدیث عاشقی " است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود " غزل " پا گرفت و در قرن هفتم رسماً قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

   در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر، " مدح " کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی " ممدوح " است امّا در غزل " معشوق " مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.
این " معشوق " گاهی زمینی است امّا پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اوّلین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

. . . . . . . . . . . . . . . . .  *          . . . . . . . . . . . . . . . . .  *   

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  *       


   موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البتّه موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

   هر چند غزل فارسی تحت تأثیر ادبیات عرب به وجود آمد بدین معنا که در ادبیّات عرب، قصاید غنائی رواج یافت ( در این زمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اوّل آن دیده می شود ) و در قرن پنجم به تقلید از این قصاید غنایی، غزل فارسی به عنوان نوع مستقلّی از قصیده جدا شد، امّا موضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیّات عرب نادر است.

نمونه ای از غزل سعدی

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به هوش بودم از اوّل که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نمونه ای از غزل حافظ

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله می رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشۀ تنهایی
در دایره ی قسمت ما نقطۀ تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

نمونه ای از غزل عراقی

نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دل های جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟

قطعه

" قطعه " شعری است که معمولاً مصراع های اوّلین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام ابیات آن، هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و
مناظره و نامه نگاری به کار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر
پروین اعتصامی نیز بیشتر اشعارش را در قالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظره های زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و . . .

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  *   

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 

. . . . . . . . . . . . . . . . .              . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 



   علّت اسم گذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک
قصیده برداشته شده باشد و در واقع قطعه ای از یک قصیده است.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی           بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست

پرسید از چنار که توچند روزه ای؟           گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس بدو که من از تو به بیست روز           برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟

او را چنارگفت که امروز ای کدو           باتو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان           آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!

( انوری )

رباعی

" رباعی " از کلمه ی " رُباع " به معنای " چهارتایی " گرفته شده است.

" رباعی " شعری است چهار مصراعی که بر وزن " لاحول و لاقوة الابالله " سروده می شود.

سه مصراع اوّل رباعی تقریباً مقدّمه ای برای منظور شاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته می شود.

رباعی را از لحاظ موضوع می توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف) رباعی عاشقانه: مثل رباعی های رودکی

ب) رباعی صوفیانه : مثل رباعی های ابوسعید ابوالخیر، عطار و مولوی

ج) رباعی فلسفی: مثل رباعی های خیام

شکل رباعی به صورت زیر است:

. . . . . . . . . . . . . . . . .  *       . . . . . . . . . . . . . . . . .  *   

. . . . . . . . . . . . . . . . .           . . . . . . . . . . . . . . . . .  * 

البتّه در زمان های قدیم بعضی رباعی ها دارای چهار مصراع هم قافیه بودند:


نمونه هایی از رباعی:

جز من اگرت عاشق شیداست بگو           ور میل دلت به جانت ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو           گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو

 

( مولوی )



هر سبزه که بر کنار جویی رسته است           گویی زلب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی           کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است


( خیام )


دو بیتی

   کلمه ی " دوبیتی " علاوه بر اینکه در مورد رباعیبه کار می رود به معنی شعری است که دارای چهار مصراع است.

دوبیتی شعری است که دارای چهار مصراع است و می تواند در هر وزنی سروده شود.

رباعینیز در واقع یک نوع دوبیتی است که وزن خاصی دارد.

بیشتر دو بیتی های مربوط به بابا طاهراست.

نمونه هایی از دو بیتی های باباطاهر

دل عاشق به پیغامی بسازد           خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیّت چشم تو کافی است           ریاضت کش به بادامی بسازد

                                          ***

ز دست دیده و دل هر دو فریاد           هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد           زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

                                          ***

جوونی هم بهاری بود و گذشت           به ما یک اعتباری بود و بگذشت

میون ما و تو یک الفتی بود           که آن هم نوبهاری بود و گذشت

چهارپاره

 " چهارپاره " از قالب های جدیدی است که همزمان با رواج شعر نو بوجود آمده است.

" چهارپاره " مجموعه ای از
دو بیتی هایی است که در کل یک شعر را می سازند.

دو بیتی های تشکیل دهندۀ چهارپاره از لحاظ قافیه با هم تفاوت دارند.

نمونه ای از چهارپاره

فالگیر

کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود            زنبورهای نور زگردش گریخته

در پشت سبزه های لگدکوب آسمان            گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته

                                                 ***

کف بین پیرد باد درآمد ز راه دور            پیچیده شال زرد خزان را به گردنش

آن روز میهمان درختان کوچه بود            تا بشنوند راز خود از فال روشنش

                                                 ***

در هر قدم که رفت درختی سلام گفت            هر شاخه دست خویش به سویش دراز کرد

او دست های یک یکشان را کنار زد            چون کولیان نوای غریبانه ساز کرد

                                                 ***

آن قدر خواند که زاغان شامگاه            شب را ز لابلای درختان صدا زدند

از بیم آن صدا به زمین ریخت برگ ها            گویی هزار چلچله را در هوا زدند

                                                 ***

شب همچو آبی از سر این برگ ها گذشت            هر برگ همچو نیمه دستی بریده بود

هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند            کف بین باد طالع هر برگ دیده بود

( نادر نادرپور )

تضمین

   تضمین به طور کلی به این معناست که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند.
در بین شاعران قدیمی چون
حافظ و سعدی و . . . تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند.

مثلاً سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود:

من از آن روز که در بند تو ام آزادم           پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

و حافظ در غزلی مصراع اوّل این غزل را به این صورت تضمین کرده است.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم           ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم
.
.
.

و در آخر، مصراع سعدی را تضمین می کند و می گوید:

حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی           من از آن روز که در بند تو ام آزادم

  امّا تضمین در بین شعرای سده ی اخیر به این معناست با شعری از شعرای قدیمی مسمّط بسازند.

مثلاً غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اوّل آن شعر، شعری می سرایند که در قالب
مسمّط چهار یا پنج یا شش مصراعی است.

این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سال های اخیر متداول شده است.

یکی از تضمین های معروف مربوط به
ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی را تضمین کرده است.

قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:

ابیاتی که به رنگ قرمز آورده شده است مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است.

سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟           یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟           هیچم ار نیست، تمنّای توام باری هست

مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست           یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس           به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

پایبند تو ندارد سر دمسازی کس           موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس           که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست


بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست           به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست

فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست           ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست           در و دیوار گواهی بدهد کاری هست


روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم           شب نباشد که ثنای تو مکرّر نکنم

منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم           نزد اعمی صفت مهر منور نکنم

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟           همه دانند که در صحبت گل، خاری هست

 

ترجیع بند

  ترجیع بند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزن یکسان هستند و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود.

بهترین ترجیح بندهای مربوط به
سعدی ، هاتفو فرخیاست.

از ترجیع بندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:

که نیکی هست و هیچ نیست جز او           وحده لا اله الا هو

نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسید جانم           آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز           کز هستی خویش در گمانم

پروانه ام اوفتان و خیزان           یکبار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم           ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیش گیرم           دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم           می آیی و می روم من از هوش

یاران به نصیحتم چه گویند           بنشین و صبور باش و مخروش

ای خام، من این چنین در آتش           عیبم مکن ار برآورم جوش

تا جهد بود به جان بکوشم           و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم           دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک           صد پیرهن از جدائیت چاک

پیشت به تواضع است گویی           افتادن آفتاب بر خاک

ما خاک شویم و هم نگردد           خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان برید هیهات           کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم           دنباله ی کار خویش گیرم


 توضیح: به علّت طولانی بودن ترجیع بند تنها قسمتهایی از آن انتخاب شده است که نشان دهندۀ ساختار شعری ترجیع بند باشد.


ترکیب بند

   ترکیب بند از لحاظ ساختار شعری مانند " ترجیع بند " است و تنها تفاوت آن این است که بیت تکرار شده در بین قطعه های شعر یکسان نیستند.

از ترکیب بندهای معروف ترکیب بند محتشم کاشانی در توصیف واقعه ی کربلاست..


نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید           داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصّۀ بی سر و سامانی من گوش کنید            گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی           سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم           ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم           بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود           یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت           سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری و گرمی بازار نداشت           یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اوّل آن کس که خریدار شدش من بودم           باعث گرمی بازار شدش من بودم


 توضیح: به علّت طولانی بودن، تنها قسمت هایی از ترکیب بند که نشان دهنده ی ساختار شعری آن باشد انتخاب شده است.

مستزاد
  مستزاد شعری است که در آخر مصراع های یک
رباعییا غزلیاقطعه، جمله ی کوتاهی از نثر آهنگین و مسجّعاضافه می کنند که از لحاظ معنا به آن مصراع مربوط است ولی با وزن اصلی شعر هماهنگ نیست.

در واقع کلمه ی مستزاد به معنی " زیاد شده " هم همین معنا را می دهد و علّت نام گذاری این نوع شعر هم قطعۀ اضافه شده در پایان هر مصراع است.

نمونه ی چند مستزاد


گیرم که ز مال و زر کسی قارون شد          مرگ است زپی!

یا آن که به علم و دانش افلاطون شد          کو حاصل وی؟

اندوخته ام ز کف همه بیرون شد          کو ناله ی نی؟

ز اندیشه کونین دلم پرخون شد          کو ساغر می؟


( مشتاق اصفهانی )


گر حاجت خود بری به درگاه خدا          با صدق و صفا

حاجات ترا کند خداوند روا ---------- بی چون و چرا

ز نهار مبر حاجت خود در بر خلق          با جامه ی دلق

کز خلق نیاید کرم وجود و عطا          بی شرک و ریا


( سنا )

تصنیف

بوی جوی مولیان آید همی           یاد یار مهربان آید همی

    این شعر منسوب به
رودکی را که همراه با چنگ خوانده میشده شاید بتوان تصنیف دانست و از آن به بعد نیز عدّه ای از شاعران اشعار خویش را همراه با عود و چنگ می خوانده اند.

   در قرن ششم و هفتم تصنیف سرایی معمول بوده چنانکه دولتشاه سمرقندی نوشته است عبدالقادر عودی برای ابن حسام هروی ( متوفّی به سال 737  ه. ق ) تصنیفی سرود.

  در روزگار صفویّه نیز سرودن تصنیف معمول و متداول بوده است از جمله تصنیف سازان می توان به شاهمراد خوانساری اشاره کرد که تصنیف های متعددی را سرود.

در عهد زندیّه تصنیف های زیادی درباره رشادت لطفعلی خان زند سروده شد.

در زمان ناصرالدّین شاه قاجارنیز ترانه های زیادی دهان به دهان برگشت که می توان به تصنیف هایی که دربارۀ ظلّ السّلطان در دوران حکومتش در اصفهان و یا تصنیف درباره ی ماشین دودی شهر ری اشاره شد امّا مشهورترین تصنیف ساز دورۀ قاجاریه میرزا علی اکبر خان شیدا بود که همراه با تصنیف، سه تار می زد.

عارف قزوینی تصنیف ساز و شاعر معروف اوّلین کسی بود که تصنیف را برای مقاصد سیاسی و میهنی سرود.
ملک الشّعرای بهار و رهی معیری نیز از تصنیف سازان معروف بودند.

نمونه ای از تصنیف های ملک الشّعرایبهارکه در دستگاه ماهور خوانده می شود:


زمن نگارم / خبر ندارد/ بحال زارم/ نظر ندارد

خبر ندارم / من از دل خود / دل من از من / خبر ندارد

کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ / که پر ندارد

امان ازین عشق / فغان ازین عشق / که غیر خون / جگر ندارد

همه سیاهی/ همه تباهی / مگر شب ما / سحر ندارد

بهار مضطر مثال دیگر / که آه و زاری / اثر ندارد

مفرد

هر شعری حدّاقل یک بیت دارد.

" مفرد " شعری تک بیتی است که شاعر تمام مقصود خود را در همان یک بیت بیان می کند.

" مفرد " یا همان " تک بیت " اغلب برای بیان نکته های اخلاقی به کار می رود.

در " مفرد " گاهی دو مصراع هم قافیه هستند و گاهی دارای قافیه نیستند.

بعضی از شعرا دارای تک بیت های زیادی هستند، مانند
سعدی که در پایان دیوانش به تعداد زیادی از این " مفرد " ها بر می خوریم که تحت عنوان " مفردات " تقسیم بندی شده اند.

بعضی گفته اند که " مفرد " در واقع همان ضرب المثل است که به شعر بیان شده است.

نمونه هایی از مفرد

پای ملخی نزد سلیمان بردن           زشت است و لیکن هنر است از موری

                                                ***
مردی نه به قوّت است و شمشیر زنی           آن است که جوری که توانی نکنی


2.قالب های نوین
    تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی ،شاعران ما دو اصل کلّی تساوی وزن مصراع های شعر و نظم ثابت قافیه ها را رعایت کرده اند و اگر هم نوآوری در قالب های شعر داشته اند، با حفظ این دو اصل بوده است. در آغاز این قرن، شاعرانی به این فکر افتادند که آن دو اصل کلّی را به کنار گذارند و نوآوری را فراتر از آن حدّ و مرز گسترش دهند. شعری که به این ترتیب سروده شد، شکلی بسیار متفاوت با شعرهای پیش از خود داشت.
در این گونه شعرها، شاعر مقیّد نیست مصراع ها را وزنی یکسان ببخشد و در چیدن مصراع های هم قافیه، نظامی ثابت را ـ چنان که مثلاً در غزل یا مثنوی بود ـ رعایت کند. طول مصراع، تابع طول جمله شاعر است و قافیه نیز هرگا


مطالب مشابه :


سئوالات تفسیر موضوعی قرآن

تحقیق درس اصول علم سیاست درس نظریه های جامعه شناسی درس متون اسلامی ( تفسیر موضوعی قرآن




پاور پوینت تفسیر موضوعی قرآن (آیات برگزیده)

پاور پوینت تفسیر موضوعی قرآن (آیات برگزیده) تاريخ : http://uplod.ir/b6vdfriskifb/ کل_تفسیر_قرآن.pdf.htm.




متن کامل تفسير نور به صورت PDF بر اساس سوره هاي قرآن

همخوان اولین سایت مرجع موضوعی بروزترین وبلاگ های ایرانی و تفسیر نور حجة الاسلام




مذهبی

تفسیر نمونه جلد قرآن pdf. حجاب تالیف آرشیو موضوعی : دانلود همه جور




کتابخانه قرآنی

نوشته شده توسط : مصطفی روزبه بخشایش قرآن و متوليان فرهنگي




نقد سیزدهم (اعلام عید فطر برمبنای مقارنه)

(شورای مدیریت مکتب قرآن) (pdf) احتمال قوی بدهد موضوعی امروزی تفسیر کرده است و هم




انواع شعر از نظر قالب یا فرم، برگرفته از سایت رشد، ویرایش: احمد قادری

اسلام، قرآن و تفسیر. علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی




برچسب :