لیست سیاه امیر هدیه نوروزی ما به کارتون دوست های عزیز

 روزشده ترین "لیست سیاه" معروف:


ليست سياه (تلاش براي يافتن نام ها و عكس هاي برنامه هاي كودك باقيمانده)


1. از اواخر سال 1382 و در فورم هاي مختلفي مانند "گفتمان"، "گزاره"، "ماي ايمي"، "گفتگو"، "غروب"، "ايران دابينگ"، "كودكي"، "انايم پردايز"، "ديدار" و ... و به كمك دوستاني، كه درزير اسامي شون مي ياد، از حدود 900 برنامه ي كودك خارجي و داخلي، اعم از كارتون، عروسكي و زنده، نام اريجينال و عكس هاي مختلفي در دنياي اينترنت گذاشتيم. البته اسامي ناياب و عكس هاي توپ و دست اول، نه عكس هاي دستِ هزارُم و تكراري اي كه حدود دوازده، سيزده ساله دست همه چرخيده! وقتي صحبت از "اسم اريجينال" مي شه، مسلماً بيشتر حجم كار، روي برنامه هاي خارجي بوده؛ اما، در اين بين از برنامه هاي داخلي هم عكس هاي زيادي آپلود كرديم.
2. از افتخارات ما در فورم هاي قبلي يافتن اسامي و عكساي زير براي اولين بار بوده:

. "آدم برفي"، "آلن ليون"، "بادكنك قرمز"، "سرزمين دريايي"، "كوتلاس"، "ماجراهاي پينوكيو"، "مادربزرگ" و "مومك" توسط "احمد" ("احمدرضا رستگارزاده")،

2. "آدم كوچولوها"، "افسانه ي توشيشان"، "امواج نامرئي"، "بازرس فابر"، "بچه هاي كوه آتشفشان"، "بسته ي ناطق"، "پانزده پسر"، "پسر فيلبان"، "تام بيك و بي بي"، "جزيره ي اسرارآميز"، "خواب نيك"، "داستان هاي فوتبال"، "دنياي مرموز اوگ"، "دهكده ي ويمپول"، "رولي"، "زبل خان"، "زبل ها"، "زمزمه ي گلاكن"، "سفر به آفريقا"، "سفر به اعماق زمين"، "عجيب و غريب ها"، "كرم و قهوه اي"، "كو، دايناسوري از اعماق اقيانوس ها"، "گلچيني از ادبيات ژاپن"، "موزي ها"، "مينو"، "نخودهاي باغچه ي سبز"، "هاچيپو"، "همرهان" و "هوراس و تينا" توسط "اسمم" ("م. ع. م.")،

.۳- "ايست"، "بابالوها"، "باغ وحش مومي"، "باني فيكس به تعطيلات مي رود"، "بچه خرس هاي قطبي"، "بچه زنبورهاي كوچولو"، "بچه هاي مدرسه"، "بلوط دانا"، "بوژان"، "پر لك لك"، "پسر رعد آبي"، "پسر كوهستان"، "تابالوگا، اژدهاي سبز"، "تيلز، بلاي جان گربه ها"، "چيپ و چارلي"، "خاكستري"، "خانواده ي دي"، "خانواده ي وحوش"، "خرگوش و خارپشت"، "داستان هاي باباسمور"، "داستان هاي داني"، "راز يك رمز"، "رؤياي شيرين"، "سفرهاي دلاور كوچك"، "سفرهاي كوكي"، "سگ كوچولو"، "سه كله پوك"، "شكارچي بزرگ"، "شكارچي پروانه"، "شكارچيان روباه"، "شهر بچه ها"، "شهر دايناسورها"، "شهر گربه ها، "علي بابا و چهل دزد بغداد"، "فوتبال قزاق ها"، "فيل خوبي باش"، "قصه هاي آقا خرسه"، "قوقولي"، "كاپيتان جنگل"، "كانگوروي كنجكاو"، "كايلو"، "كشتي فضايي"، "گربه اي به نام واق"، "گربه هاي فضايي"، "گوشي تا"، "لوله پاك كن"، "ماجراهاي اردك كوچولو"، "ماجراهاي جيك جيكو"، "ماجراهاي گربه كوچولو"، "ماجراهاي من و كلاهم"، "ماجراهاي وينسنت"، "ماهيگير بزرگ"، "مدرسه ي پرماجرا"، "مگ مگ و دوستان زبل"، "مهمان كوچولويي از فضا"، "ميكروبي"، "ميونل، قوي ترين گربه ي دنيا"، "نانوك"، "نفر بعد" و "وروجك و آقاي نجار" و "هيوگو، اسب آبي كوچولو" توسط "بهرام"،

. "آرتور"، "ارم و جيرجير"، "اسباب بازي هاي مايكل"، "افسانه ي زاگالا"، "باغ گل ها"، "بچه سيب زميني ها"، "بلوط هاي كوچولو"، "پسر كوهستان"، "پيرهن خالخالي"، "جامدادي توشيا"، "جيبي و پاكتي"، "جي جي و جوجو"، "چكمه هاي آرزوي ويليام"، "خانواده ي خرس ها"، "خرس كوچولو"، "داستان هاي مي مي"، "دادلي دو رايت"، "رابرت"، "سالي و جيك"، "سه قلوها"، "سه ميمون بازيگوش"، "سه وروجك كوچولو"، "شواليه ي جوان"، "فانوس دريايي"، "قصه هاي تائو تائو"، "قطره هاي رنگي"، "كارآگاه كوالا"، "كارآگاهان دريايي"، "كارگران معدن"، "كوچولوهاي درخشان"، "گربه ي استثنايي"، "گروه نجات"، "گروهبان پيشي راه راه"، "ماجراهاي دانا و ببري"، "ماجراهاي موشي"، "ماسك"، "مداد جادو"، "مخملي"، "مردم شهر قندي"، "من و برادرم"، "مول"، "مهمان كوچك"، "نيلو و فلندي"، "ووك" و "هاشي موتو" توسط اينجانب، "اميليانو" ("امير").

5. "Heckle And Jeckle" و "Hector Heathcote" توسط "حميد" ("حميد....")،

6. "افسانه ي شجاعان"، "پسر مبتكر"، "تيك و تاك"، "خياط كوچولوي شجاع"، "دوقلوها"، "سفرهاي كومون"، "شجاع و شيرين"، "شهر آجيلي" "شهر بيشه ها" و "گروه شين سن" توسط "سجاد".

7. "Ostorozhno Shuka"، "Stepantsev Petukh Kras"، "آقاي با"، "باغ سيب"، "پل كوچولو"، "دست و رونشور"، "سرزمين بندگان"، "فانتيك" و "مسابقه ي بزرگ در پينچ كليف" توسط "پرشيانا" ("پانتي فرهنگي")،

8. "دختري به نام نل"، "دژ فضايي"، "عنكبوت آبي" و "ند و نپتون" توسط "فرهاد پناهي".

9. "Prikluchenia Homy" و "گربه ي بازرس" توسط "ماني نبوي".

10. "غول هاي درياچه" توسط "ملودي" ("ملودي هاشمي").

. در ترتيب نام هاي بالا اولاً حروف الفبايي رو رعايت كرده م و ثانياً فقط "خارجي ها" رو نوشته م و از ايرونيا صرف نظر كرده م.
4. درمورد 5 اسم لاتين بالا، اگه كسي مي تونه اسامي فارسي اونا رو بگه، ممنون مي شيم.
5. منظور از اسامي بالا، پيدا كردن اسامي تاپي بوده كه در ايران تا قبل از اون ناشناخته بوده ن، مثل "رابرت" ، "زبل خان" و "لوله پاك كن" و نه "پلنگ صورتي" و "تام و جري" كه اسامي اريجينالشو بچه ي سه ساله هم مي دونه! همچنين بيشتر تأكيد روي اسم و درنتيجه عكس اريجينال بوده، نه عكس هاي اسكن شده، كپچرشده يا گرفته شده از روي صفحه ي تلوزيون.
6. در فورم "گفتمان" سابق علاوه بر دوستان بالا، خانم ها "پروين" ("پ. ع.") و "فروغ" هم در يادآوري نام هاي فارسي بسيار كمك كردند كه ازشون ياد مي كنيم.
7. دوست عزيزمون، "محمد محمودي قيداري" هم به كمك "اسمم" عزيز، با سايت معروفشون، http://www.mhbateni.com/mohammad/music/?M=A ، در كامل كردن آرشيو فايل هاي صوتي كارتون ها و برنامه ها كمك بسزايي داشته و دارن. فايل هاي صوتي موجود در اين سايت هم مثل عكس ها و نام هاي اريجينال ما، هزاران بار مورد سرقت بدون ذكر منبع (كپي رايت) قرار گرفته!
8. ذكر اسامي و استفاده از عكسا و لينكا فقط و فقط با ذكر منبع مجازه. متشكريم.

9. در اين جُستار به دنبال اسامي اريجينال و در نتيجه عكس از برنامه هايي هستيم كه طي اين چهار، پنج سال و با جستجوهاي فراوان، هنوز پيدا نشده ن، به عبارتي ناشناخته ها و كشف نشده ها. نبودن نام برنامه اي در اين ليست 99 درصد به معناي پيداشدن آن برنامه است. يك درصد هم باقي گذاشتيم براي ازقلم افتاده ها. لطفاً پيشنهادها و بحث هاتونو در جستارِ"برنامه هاي كودك، از گذشته تا هنوز" ادامه بديد. تموم سؤالا از خودمه؛ مگه، مواردي كه نوشته باشم.


اميليانو (امير)

1: كارتون (دوبعدي، سه بعدي، اتود، فتوانيميشن، كلاژ) خارجي شبكه ي يك:

1. تاكسي: تك قسمتي. مَرده اين قدر منتظر تاكسي مي موند و "تاكسي، تاكسي!" مي كرد و هيچ تاكسي اي براش نگه نمي داشت كه ديوونه مي شد و آخرش دو نفر با آمبولانس به تيمارستان مي بُردنش. سكانس آخر درحالي كه ديوونه شده بود مي گفت: "تاكسي! هه هه هه! تاكسي! هه هه هه!" كلاژ و با روزنامه بود. دهه ي 60.
2. لوندور بلوندور: دو پسرِ خوب و بد! با طراحي اتودي و سياه و سفيد. يه بار بده با راكت تقلبيش توي تنيس برنده مي شد. هردو قدكوتاه بودن و سرهمي مي پوشيدن و موهاي "خوبه" شبيه "تن تن" بود. جمعه هاي سال 66 و همزمان با "نيكو".
3. تك قسمتي. پيرمردي چيني به دو پسر نيرومند پرِ پرنده اي رو داد و ازشون خواست اونو به طرف ديگه ي ديوار بندازن. يكي با زورِ بازو اين كارو كرد و موفق نشد و يكي با عقل و با فوت ساده اي، برنده شد. وقتي پر به اون سمت ديوار مي رفت، بچه ها تو كوچه ها مي دويدن و آواز چيني مي خوندن. (سؤال من و "حميد".)
4. پيت جهانگرد: شبيه"رابينسون كروزوئه" و عينكي بود. يه بار زير آب مي رفت و با اسب دريايي دوست مي شد كه سروكله ي كوسه پيدا مي شد. دهه ي 60.
5. پيتر (؟): سري موزيكال و بي كلامي از پسري كه يه بار به دندونپزشكي مي رفت و دندونپزشكه با چكش و آچار به مطب مي رفت! آخر هم كه دندون پسره رو كشيد، دندونه اندازه ي چارپايه بود و پسره اونو با خودش بُرد. يه بار هم انگشت پسره توي شير آب گير كرد و خونه رو آب بُرد. يه بار هم جادوگر بدجنسي بهش غذا مي داد تا اونو بخوردش. (سؤال من و "حميد".)
6. تك قسمتي. پَرآبي: مرغابي ماده و آبي رنگي كه هر بار تخم مي ذاشت، راسويي فش فش كنون مي يومد و اونا رو مي خورد و پَرآبي اشك مي ريخت و اشكاش توي بركه مي ريخت.

7. ترامواي شماره ي 99 (؟) : تك قسمتي. ساخت اروپاي شرقي. تراموايي قديمي با شماره ي 99 كه پير شده بود، سبيل و قيافه ي خسته اي داشت و موقع حركت اين طور به نظر مي رسيد كه كوپه هاش از هم جدا مي شن. ترامواهاي جديد؛ مثل، ترن هاي ت. ژ. و فرانسه با سرعت كار مي كردن و يكي شون سربه سرش اين قديميه مي ذاشت و پشت سرش بوق مي زد يا با چنگك مسافراشو مي قاپيد! اما يه شب كه ترامواي 99 به ايستگاه برگشت، ديد همه ي ترامواها دو طرف ايستاده ن و پروژكتورها روشن شدن و اين انگار سان مي ديد. ترامواها حلقه ي گلي گردنش انداختن و بازنشسته ش كردن. بعد از بازنشستگي غصه دار شد؛ اما، بچه ها سراغش اومدن و رفتن شهر بازي و تراموا چرخ و فلكشون شد. (سؤال "پرشيانا" و "بهرام".)
8. قطره و لكه (؟): يكي بزرگتر و يكي كوچيك. چشاي درشت و مژه هاي بلندي داشتن، حرف مي زدن و شبيه خپل ها راه مي رفتن. تابستون 73. (سؤال من و "بهرام".)
9. صندوق پست: دختري با روبان قرمز به سرش كه راه مي رفت. اين كارتون ايده ي "صندوق پست" ("كلاه قرمزي") ساخته ي "ايرج طهماسب" شد.
10. تك قسمتي. خليفه ي چاق عربي و عاشق انبه كه دستور داد ميمونا براش انبه جمع كنن.

11. تك قسمتي. خشكسالي بود و دختركي كه مادرش تشنه بود و با ملاقه براش آب مي آورد. نقاشي هاش به سبك سايه اي بود و چهره ها ديده نمي شد.
12. تك قسمتي. پاندايي چيني كه به كمك دوستاش مي رفتن، براي مامان پاندا هندونه مي آورد و اون هندونه توي راه مي شكست.
13. تك قسمتي. موشي كه خيلي ترسو بود و آرزو داشت بقيه ازش بترسن. يه بار به كمك پيرمردي، تبديل به ببر شد. اولش بقيه ازش مي ترسيدند؛ اما، اونقدر از خودش ترس نشون داد كه حتا گربه هاي وحشي جنگل هم دنبالش مي كردند. آخرش هم قصه گو گفت: "اون ترسيد؛ چون، قلب يه موش درون سينه ش بود." (سؤال "حميد".)
14. كارتون موزيكال و بي كلامي مربوط به روسيه يا اروپاي شرقي از سگ و گربه اي درب و داغون تو خونه اي اشرافي. سگه رانندگي مي كرد و از دست گربهه ("رني"؟) آشفته بود. گربهه پاپيون داشت. سگه هم زرد، بي حال، بداخلاق و ديپرس بود. تيتراژش روي تكه هاي بريده شده ي كاغذرنگي شبيه معده و كبد نوشته مي شد. دهه ي 60. (سؤال "احمد".)
15. كاپيتان سن بارب: با دوبله ي "ايرج نوذري". نام كاپيتان و دزد دريايي اي بي دست و پا، اما باهوش كه برخلاف بقيه ي دزدان دريايي حالش از خوردن چشم كوسه بد مي شد و هربار از اين كار طفره مي رفت. دزد دريايي چيني اي هم مُدام ضرب المثل و جملات قصار مي گفت. اولش مي خوندن: "ما همگي خوشگليم/ كشتي ما خوشگله/ كاپيتان ما خوشگله/ الآن داريم غرق مي شيم." زمستون79. (سؤال من و "بهرام".)

16. برنامه ي علمي با چند پسر و دختر بلوند و رنگين پوست و شبيه "گردوي دانش". قد چند بچه خيلي كوتوله بود.
17. ميوميو عوض مي شه: مانگايي از دختري با ميني ژوپ و راكونش، "ميو ميو" كه "مهوش افشاري"، "ميوميو" و "رزيتا ياراحمدي"، دختره بودن. تيتراژشو "جواد پزشكيان" شعرگونه مي گفت: "قصه ي ميوميو كه مثال گربه هاست/ وليكن، اون گربه نيست، يه راكونه/ اونا شكل گربه هان/ موشا رو فيل مي كنه/ فيلا رو موش مي كنه/ گاهي وقتا خودشو/ به شكل خرگوش مي كنه!" عبارت جادويي "ميوميو"، "باندادا باندا" بود. دهه ي 70.
18. تك قسمتي. شهري كه همه ي مردمش راستگو بودن و كنار دستگاه همبرگري صف مي بستن و مي گفتن: "من دريافت نكردم." و دستگاه به هر كدوم ساندويچي مي داد. تا اين كه دروغگويي از فضا اومد و به اونا دروغ گفتن رو ياد داد و دستگاه اول ارور داد و آخر سر تركيد. (سؤال "سجاد" و "بهرام".)
19. ژنرال چهارستاره ي امريكايي با عينك تك چشمي و صداي "پرويز ربيعي"داخل زيردريايي بود و دختر و پسر جووني رو داخل موشكي مي فرستاد. (سؤال "بهرام".)
20. ميا و دوستان: ژاپني. گربه اي كوچولو با دوستان گربه و سگش! كه صاحبشون براشون خونه درست كرد. بهار 84.
21. كاستا: دو برادر با الاغشون مي خواستن پول دربيارن. ظاهر شخصيت ها شرقي و لباساشون شبيه تُرك ها و لبناني ها بود. ساعت 6 صبح تابستون 84. (سؤال "بهرام".)
22. ماجراجوي كوچك: پسري لاغر و بلوند به همراه با موش ماده اي كوچولو، لوند و تپل كه ته دُمش روبان داشت و سگي سفيد، گنده و پشمالو كه دو برابر پسره بود و دايم موهاي سرش، جلوي چشماشو مي گرفت. پسره شلوار سفيد، كاپشن كوتاه قرمز و تي شرت سفيد كوتاهي مي پوشيد و هميشه نافش ديده مي شد. دوبلورهاي پسر، موش و سگ به ترتيب "مهوش افشاري"، "شايسته تاجبخش" و "شهروز ملك آرايي" بودن. تابستون 85.

23. آتش نشان ها: چند سگ لاغر آتش نشان. خانومه گردنبندي با آرم "رپ" داشت و سانسور مي شد. تابستون 85.
24. حيوانات بازيگوش: دو گوزن لاغر نر و ماده كه كاراكتراي اصلي بودن، يه فيل با صداي"شهروز ملك آرايي" و چند حيوون ديگه. تو تيتراژش فيله حموم مي كرد و دوربين مي يومد سمتش و اون مي زد لنزشو مي شكست. تابستون 85. (سؤال من و "اسمم".)
25. پاني پنگوئن: دختري با پنگوئنش. پاييز 85.
26. سگي شبيه سگ "بالانل" به همراه موش، گربه، بز و خوكي كوچولو. گوش هاي گربه خيلي تيزه و لاغر و نارنجي رنگه و خط هاي مشكي داره. گوش هاي خوك قلبي شكلن و كلاه به سر و شلوارش بنديلك داره تاحدودي شبيه آدماست. به جز موشه كه كوچيكه، بقيه تقريباً هم اندازه ان. يكي از قسمتاش Opicak نام داشت كه گوريل شعبده بازي مي خواست سرشون گول بماله! پخش مجدد: پاييز 86.
27. اسباب بازي ها: ژاپني. اسباب بازي ها منفي بودن. جمعه هاي تابستون 85.
28. تك قسمتي. قصه هاي شيرين: پسري به نام "هنري" با موهاي مجعد مدل هيپي دهه ي 70 كه عاشق شكلات بود و با خوردن زياد شكلات، روي تمام بدنش لكه هاي شكلاتي پيدا شد و دكتر اسم اين بيماري رو "تب شكلاتي" گذاشت؛ اما، هنري از بيمارستان فرار كرد و در راه با راننده ي كاميوني به نام "مك" آشنا شد. مك اونو پيش پزشكي به نام آلفرد ("دكتر قندي") برد و اون با قرص هاي وانيلي، خوبش كرد. صداپيشگان: "مهين برزويي" پرستار، "جواد پزشكيان" دكتر/ دزد/ نقش هاي متفرقه، "علي همت موميوند" دزد. "مك" بين راه، موقع رانندگي مي خوند: "تندتر برو ماشينم، تندتر و تندتر، اگه كه تندتر نري، ديرم مي شه من." پخش مجدد: تابستون 86.

2: كارتون (دوبعدي، سه بعدي، اتود، فتوانيميشن، كلاژ) خارجي شبكه ي دو:

29. گربه اي به نام دوريس: گربه ي سياه و سفيدي با صدايي شبيه "رامكال" و دوستي به نام "مارلون". يه قسمت با مارلون مي رفتن اسكي. يه بار هم يه "گربه آهني"! خدمتكارش شد و اين موقع حمومِ آفتاب، عينك آفتابي زده بود. يه بار هم با برف "گربه برفي" درست كردن. يه بار هم به فضا رفت. يه قسمت هم "دوريس" مريض شد و دوستاش اومدن عيادتش و براي اين كه سرگرمش كنن، آكروبات بازي كردن و افتادن سرشون شكست و "دوريس" از اونا مراقبت كرد! دهه ي 60. (سؤال من و "بهرام".)
30. خونواده اي روستايي با كاراكترهايي شبيه كاراكترها و نقاشي هاي "جورج شرينكس" و "نامه هايي از فيليكس". يه قسمتش "گربه ي چكمه پوش" بود. صبح هاي جمعه ي 74.
31. تك قسمتي. موشي كه از روستا به شهر آمد و در اثر خوردن مواد شيميايي از قوطي اي بزرگ شد و با پالتويي بلند ميون آدما مي گشت. البته زن بود و تو منزل لباس زنونه مي پوشيد؛ اما، وقتي بيرون مي رفت لباس مردونه مي پوشيد و صداشو دورگه مي كرد. اسم دوست صورتي رنگش "نوزي" (تودماغي/ بيني بلند) بود كه دماغ بزرگي شبيه خوك داشت. چشم هاش هم طوري بود كه عينك رو تداعي مي كرد. فضاي كارتون خاكستري، فلسفي، دلگير و درمورد آلودگي محيط زيست بود. (سؤال "بهرام".)
32. ستاره كوچولو: ستاره ي دختري با چشماي درشت، مژه هاي بلند، دندوناي خرگوشي و صداي "رزيتا ياراحمدي". دهه ي 70.
33. تكنيك هاي نقاشي: آموزش نقاشي توسط سه قلم موي سه بُعدي. يكي بلوند و زن بود، يكي مشكي و مرد و يكي قلم موي ديواري و كثيف. پاييز 84

34. چند كوالاي قهوه اي رنگ. يكي پدربزرگ بود و عينك و عصا داشت. پاييز 84 .
35. خواهر و برادري با مادرشون كه روي ويلچر بود و چند درخت كه صحبت مي كردن و راه مي رفتن. رنگ درختا قهوه اي كمرنگ، دماغاشون شاخه ي بريده شده و يكيشون هم عينكي بود. تابستون 85.
36. سرزمين ميوه هاي خوشمزه: Frooties (؟). تيتراژشو "كنعان كياني" مي گفت. پخش مجدد: زمستون 85.
37. اميد و آرزو: "اميد" اسم پسره و با گويندگي "رزيتا ياراحمدي" و "آرزو" اسم دختره و با گويندگي "آزيتا ياراحمدي" بود كه سوار بر تختاشون به جاهاي مختلف مي رفتن. دوست اين دو "ني ني" ("محمد عبادي") و بدمن داستان جونوري شبيه طوطي ("تورج نصر") بود. اسم تعدادي از قسمت ها: "اميد و آرزو و درياي عجيب"، "اميد و آرزو در شهر ساندويچي"، "اميد و آرزو در شهر زمان"، "اميد و آرزو در شهر خيس"، اميد و آرزو در شهر چراغاني" و "اميد و آرزو در شهر حباب ها". پخش مجدد: تابستون 86.

3: عروسكي (پاپت، خميري، استاپ موشن، تنپوش) خارجي شبكه ي يك:

38. آدم برفي هاي كوچولو (سيزده آدم برفي كوچولو): سيزده آدم برفي كه اسكي مي كردن و هربار قصه ي يكيشون گفته مي شد. يه قسمتش پدر و پسري به شكار مي رفتن و پدر به دخترش "امي" توصيه كرد مراقب آتيش باشه كه خاموش نشه؛ اما، "امي" بيرون رفت و بازي كرد و آتيش خاموش شد و يكي از آدم برفي ها به نام "جري" كمكش كرد. يه بار هم "لاپوتي" خرگوشي رو كه تو تله ي گرگ افتاده بود، نجات داد؛ اما، خودش مي افتاد تو تله. يه قسمت "ويپي" به پيرمردي با صداي "جواد پزشكيان" تو ماهيگيري كمك مي كرد. يه بار هم يكي از آدم برفي ها به "داني" ياد داد كه تو ماهيگيري تلاش مهمه و چيزي به نام سِحر و جادو وجود نداره؛ چون، "داني" فكر مي كرد با گفتن ورد جادويي، مي شه ماهيا رو بزرگ يا كوچيك كرد. دهه ي 60.
39. بندانگشتي Thumblina: ورژنِ تك قسمتي عروسك ريزنقش، بلوند و خوشگل كه قورباغهه مي بردش بهش مي گفت بايد با پسرش ازدواج كنه! پرستوي زخمي اي هم بود كه "بندانگشتي" در لونه ي "موش كور" ازش پرستاري كرد تا خوب شد. دهه ي 60. (سؤال من و "حميد".)
40. دخترك كبريت فروش The Match Seller Girl: تك قسمتي و شبيه عروسك بند انگشتي. دخترك از سرما تموم كبريتاشو روشن مي كرد و چهره ي مادربزرگشو تو آتيش كم اونا مي ديد. صبح روز عيد هم جسدش ديده مي شد. دهه ي 60.
41. تك قسمتي. بندباز ژاپني كه به خودش مغرور و درنتيجه چاق و از كار بي كار مي شد. راوي هم داشت كه آخرش نتيجه گيري اخلاقي مي كرد. "تورج نصر" دوبلورش بود. دهه ي 70. (سؤال من و "حميد".)
42. تك قسمتي. خرس آبي رنگي كه از رنگ پوستش ناراضي بود و از قنادي خواست روش پودر قند بپاشه تا سفيد شه؛ اما، زنبورا تموم قندا رو خوردن. خرسه بعدش به خودش رنگ قهوه اي زد؛ اما، چون شبيه خرس هاي واقعي شده بود، همه ازش مي ترسيدن. درنهايت به همون رنگ آبيش راضي شد. يه بُز هم بود كه عاشق گل بود و حتا صابوني رو كه بوي گل مي داد، خورد. بزه مي خوند: تابستونه، تابستونه، همه جا سبزه فراوونه، چه مزه اي داره علف، چه مزه اي داره گُلا. (سؤال "بهرام".)

43. تك قسمتي. پسري ژاپني و اخمو با هدبند سفيد و صداي "مهوش افشاري" كه به جبهه مي رفت. دهه ي 70.
44. دو قلم موي ظريف زن و مرد. زنه بلوند بود. اين دو با هم ازدواج كردن و بچه شون از خط هايي كه اون دو كشيدن، به وجود اومد. يه پاك كن بدجنس هم بود كه كرم مي ريخت. يه برس نقاشي ساختموني هم بود كه بدجنس، بداخلاق، زشت و دماغ گنده بود. قلم موها گاهي مثل هلي كوپتر با موهاشون پرواز و از دست برسه فرار مي كردن. يه صحنه قلم موي مرد، روي دماغ برسه يه وزنه ي پابند زندونيا كشيد. (سؤال "احمد" و "بهرام".)
45. روباه و خرس و گوركني با نام هاي "روبي"، "خرسي" و "گوري" با هم دوست بودن. دوبلور خرسه "صادق ماهرو" و گوري "كنعان كياني" بودند. روبي، روباه تنبل بلا، گوري، گوركن زودباور، رو گول مي زد تا به حرفاي خرسه كه شخصيت مثبت داستان و سرپرستشون بود گوش نكنه. يه بار سه تايي مي خواستن خونه بسازن؛ اما، روبي، گوري رو گول زد تا برن خونه ي آماده اي پيدا كنند. اونا مي خواستن خونه ي سگ آبي رو تصاحب كنن؛ ولي، چون درش زيرآب بود، اونو نديدن و سگ آبي رو مسخره كردن كه چرا خونه ش در نداره. اون هم دريچه ي سد رو باز كرد تا در رو نشونشون بده و آب، روبي و گوري رو كه سوار يه تشت فلزي بودند با خودش برد. بعد، اين دو رفتند سراغ خونه ي يه جفت خارپشت و درِ خونه رو بستن و خوابيدن. خارپشت ها هم دودكش بخاري رو بستن تا خونه پُر دود بشه و اونا فرار كنن. دهه ي 70. (سؤال "بهرام".)
46. خيالباف: كلِيميشن پسركي خميري به نام "سويي" و شبيه "جيمي نوترون" سه بعدي، با صداي "مژگان عظيمي" كه به سرزمين دايناسورها، فضا و جاهاي ديگه سفر مي كرد. اتاق كوچيك و به هم ريخته اي داشت و پدرش دائم اونو چك مي كرد. "اكبر مناني" هم از دوبلورها بود. پاييز 85.
47. كليميشن مثلثي آبي رنگ كه پاپيون قرمزي به سر و چند بچه داشت. پاييز 85.

4: عروسكي (پاپت، خميري، استاپ موشن، تنپوش) خارجي شبكه ي دو:

48. كوچولوها: تيتراژشو "نوشابه اميري" مي گفت. مدرسه اي ژاپني كنار اسكله اي مه آلود با حيووناي مختلف كه سيم هاي كنترلشون ديده مي شد. ميموني به نامِ "كنتا" با صداي "زهرا آقارضا" بچه منفي مدرسه بود؛ مثلاً، يه بار تو مسابقه ي نقاشي مدرسه تقلب مي كرد يا يه بار مريض شد و دوستاش به ديدنش اومدن و براش هديه آوردن و "كنتا" هم فرداش براي جلب توجه و گرفتن هديه خودشو به تمارض مي زد. يكي ديگه از شاگردا "كازويي" نام داشت و يه قسمت قرار بود بچه ها بازي كنن؛ اما، "كازويي" بدقولي كرد و سر قرار نيومد، بعد دروغ گفت و گندش دراومد. يه بار هم "يوجي" نقاشي نمي كرد. يه قسمت هم "داي سوكي نارومي" در اولين روز مدرسه دائم به همه سلام مي كرد؛ اما، تو اردو ياد گرفت چه وقت سلام كنه. يه قسمتش هم "چقدر خانواده ات را دوست داري؟" نام داشت و "آسوكا" سرما خورده بود و داشت بيرون از خونه بازي مي كرد كه داداشش بهش گفت برگرده خونه و "آسوكا" ناراحت شد. دوبلورها: "نوشابه اميري"، "زهرا آقارضا"، "آزيتا ياراحمدي" و "فريبا شاهين مقدم". دهه ي 60.
49. دو عروسك ژاپني كه كارهاي علمي مي كردن؛ مثلاً، مورچه يا حلزون در شيشه اي نگه مي داشتن يا درمورد فرفره ها، جزرومد و ... صحبت مي كردن. (سؤال "حميد".)
50. شهر تاكسي ها (؟): تاكسي هاي رنگارنگ و پمپ بنزيني كه دوستشون بود. يه قسمت دو تاكسي بيرون از شهرك گم شدن. تابستون 82.

5: زنده (فيلم كوتاه/ سينمايي/ سريال/ جُنگ/ مجله ي تصويري/ تله تئاتر/ تركيبي/ آموزشي) خارجي شبكه ي يك:

51. فيلم كوتاه آلماني تك قسمتي و سياه و سفيدي درباره ي سه دلقك كوچولو، يه زن چاق و دو مرد لاغر، كه توي ساعت و ليوان و ... مي رفتن. دهه ي 60.
52. چوپوني با خطوط كاملاً ساده و شبيه لوگوي "سس مهرام" و در زمينه اي سفيد كه دائم خواب گوسفندا رو مي ديد كه گاهي واقعي و گاه انيميشن بودن و از روي سرش مي پريدن. پشماي گوسفنداي واقعي رو مي چيد و براي كارتونيا بلوز مي بافت! يه بار يكي از گوسفندا از اين كارش عصباني شد و با شاخ هاش دنبالش كرد! دهه ي 60. (سؤال من و "بهرام".)
53. گردوي دانش: علمي. تيتراژ اولش انيميشن بود و پسري بلوند سوار بر گردويي مي يومد و مي گفت: "گردوي دانش سخت است و محكم/ اما، نباشد ما را از آن غم/ ...." و با پُتك و گفتن عبارت "با نيروي من مي توانم" اونو مي شكست. دهه ي 60.
54. توكتو: مستند اسكيموها. پدربزرگِ "توكتو" با صداي زنده ياد "پرويز نارنجيها"، توضيح مي داد اسكيموها چطور از يخ، ايگلو و از پوست و استخوون حيوونايي؛ مثل، سيل دريايي، لباس، سورتمه، سوزن براي خياطي و كاياك درست مي كنن يا به شكار سيل و گوزن مي رن. يكي از قسمتاش "بازوهاي قوي" نام داشت. موسيقي اين مجموعه هم طبق معمول اكثر كاراي دهه ي 60 عود ژاپني اي بود كه برروي "ماجراهاي ماركوپولو"، "پسر شجاع" و يه دوجين كارتون ديگه شنيده بوديم. زمستون 64.
55. بابوشكا: فيلم روسي، دو پسر با لباس فُرم ملواني دنبال اسبشون بودن و آخرش هم هندونه ي قرمزي رو قاچ كردن، خوردن.
56. دكترهاي كوچولو: فيلمي اروپايي يا امريكايي (؟) كه تموم دكتر و پرستارا بچه بودن و مريضا آدم بزرگ. يه يارو سرتاپا باندپيچي و آخرِ بدشانسي بود. (سؤال من و "اسمم".)
57. فيلمي از چند بچه ي روسي كه آموزش ديدن و به فضا رفتن و چون چندين سال نوري با زمين فاصله داشتن، همچنان بچه مونده بودن و زمان براشون متوقف شده بود؛ ولي، دوستاشون بزرگ شده بودن. (سؤال "پرشيانا".)

58. تك قسمتي. فيلم كوتاه از شونه ي تخم مرغي كه يكي از تخم ها تو همون كارخونه، باز و تبديل به جوجه مي شد و سفري اديسه وار رو شروع مي كرد. دهه ي 70. (سؤال من و "احمد".)
59. خانه ي جديد: فيلم سينمايي از دختركي كم حرف، زيبا و ريزنقش و شبيه "الينا"، به نام "كاترين" كه پدر و مادرش از هم جدا مي شدن و كاترين با پدرش زندگي مي كرد؛ اما، پدر براي كاري مجبور شد به خارج بره و كاترين رو به اقامتگاه بچه ها برد.در اونجا خونواده ي پولداري از كاترين خوششون اومد و اونو به فرزندخوندگي قبول كردن؛ اما، پسر و دختر خونواده ازش خوششون نمي يومد. تو مدرسه انگشتر يكي از بچه ها گم شد و گردن كاترين انداختن. دهه ي 70.
60. فيلم سينمايي از خواهر و برادري با اسبشون تو جنگل گم شدن و صداي مردي رو شنيدن كه تمارض مي كرد و مي گفت: "آآخ، وااي!" و بعد آروم مي گفت: "الكي!". اون دو با اون مرد دوست شدن و از جنگل دراومدن. دهه ي 70.
61. فيلم سينمايي از دختركي بلوند و بي دندون و با صداي "رزيتا ياراحمدي" كه اول فيلم با مامانش به خريد مي رفتن و اين كلي ماست، بستني و شكلات برمي داشت و شب با شكلاتي تو مُشت مي خوابيد. يه قسمت به داداشش (يا مامانش؟) مي گفت داستان "سه بچه خوك" رو براش بخونه و اون مي گفت كه اون داستان رو بارها خونده و مي دونه آخرش چي مي شه؛ ولي، دختره مي گفت: "شايد اين بار گرگه اونا رو نخوره!" مادره به سفر مي رفت و دختره تنها خونه مي موند و فكر مي كرد همسايه شون "گرگ" قصه ست. اون هم جَوگير قصهه شده بود و درو روي هيچكي باز نمي كرد؛ بخصوص، وقتي از تو چشمي در نگاه مي كرد و دهن و دماغ همسايه شونو شبيه گرگ مي ديد. دهه ي 70. (سؤال من و "فروغ".)

62. هوتسن پلوتس Hotzenplotz (؟): سريال آلماني/ اتريشي (؟) كه پليسا يونيفرم هاي افسراي آلماني و اتريشي جنگ جهاني اول كلاهخودهاي نوك تيز داشتن. يه بار كلاهخودي روي صندلي بود و هركي از راه مي رسيد و مي نشست، دادش مي رفت هوا. راهزني به نامِ "هوتسن پلوتس" ("Hotzenplotz") از دست پليس دست و پا چلفتي فرار مي كرد و يونيفرم اونو مي پوشيد كه براش تنگ بود، بخصوص از ناحيه ي شكم. پليسه هم مجبور بود توي اتاقش بمونه و با كبوتر نامه بر، درخواست يونيفرم جديد بده كه سگي اونو براش مي آورد. يه بار هم راهزنه كلّي سوسيس خورده و توي بشكه اي قايم شده بود و سكسكه مي كرد و اونايي كه در تعقيبش بودن فكر مي كردن خوردنِ سوسيسا و سكسكه زدنا كار يكي از خودشونه. (سؤال "بهرام".)
63. فيلم هندي درباره ي پسري كه بادبادك درست مي كرد و تو مسابقه اول مي شد. دهه ي 70.
64. فيلم سينمايي پسري كه سگش از ديوار رد مي شد و اين هم با رد شدن از ديوار به گذشته رفت. نوروز 85.
65. خانواده ي ما: مجاري. موزيكال و طنز. به سبك فيلماي صامت قديمي؛ اما، به صورت رنگي. پدر چاق سيبيلو، مادري شلخته و ساده، دختري بلا و داداشي اوسكول. عوامل: Hap Magda. زمستون 85.

6: زنده (فيلم كوتاه/ سينمايي/ سريال/ جُنگ/ مجله ي تصويري/ تله تئاتر/ تركيبي/ آموزشي) خارجي شبكه ي دو:

66. سريال انگليسي شبيه "اليور توييست". پسري بي مادر صداي قدم هاي كسي رو از سقف شيرووني منزلشون مي شنيد. يه قسمت هم گير جيب بُرهاي لندن مي افتاد. دهه ي 70. (سؤال "حسين تركزاده".)
67. سريال انگليسي كه پدرِ چند خواهر و برادر، سوزنبان بود. نوروز 82.
68. پسري، از پسرك ژاپني اي رو، كه لباس فُرم كاراته به تن داشت و "آدم كوچولو" بود، توي قوطي كبريت نگهداري مي كرد. كارگردان: Jean-Louis Bertucelli. پخش مجدد: تابستون 84. (سؤال من و "اسمم".)
69. كارآگاهان كوچك: سريال آلماني يا سوئدي (؟) كه دختر و پسري كارآگاهي مي كردن و يه قسمتش توي گلخونه مي گذشت. جمعه هاي زمستون 84. (سؤال من و "اسمم".)

7: كارتون (دوبعدي، سه بعدي، اتود،فتوانيميشن، كلاژ) داخلي شبكه ي يك:

70. نقاشي هاي مداد آبي: مداد رنگي ها اون قدر مي چرخيدن و وور وور صدا مي كردن تا دست آخر شكل يا نوشته اي رو درست مي كردن. شكل ها از پسري با خروسش بود كه پيام اخلاقي مي دادن؛ مثل، دوش گرفتن و تميز بودن. و نوشته ها مربوط به نوروز بود؛ مثل، "نوروزتان پيروز" و "عيدتان مبارك". نوروز دهه ي 60.
71. تميز باش، عزيز باش: با نقاشي هايي لُپ قرمزي! و موضوعاتي مثل مسواك و شانه زدن. "گر باادب و تميز باشي، نزد همه كس عزيز باشي." دهه ي 60.
72. تقي آقا بزرگه، تقي آقا كوچيكه: آموزشي. اسم پدر و پسر هر دو "تقي" بود! يه بار به پيك نيك مي رفتن و تقي آقا كوچيكه با همون دستمالي كه مگس مي كشت، چشماشو پاك كرد و دايي شد! (سانسور!!!) دهه ي 60.
73. "كرم دندون"!ي كه خفن مي خنديد و دندوني رو سوراخ مي كرد و خودش و بچه هاش مسواك مي زدن تا بتونن دندون بخورن! (سؤال من و "بهرام".)

74. تبر: تك قسمتي. تبري درختا رو قطع مي كرد و كركركر مي خنديد. احتمالاً از كارهاي "احمد عرباني" (؟).
75. مهمان هاي ناخوانده: تك قسمتي. پيرزنه و شب باروني و "من كه فلان مي كنم برات". تهيه كننده: "فريال بهزاد".
76. تك قسمتي در مورد فلسطين. يه قسمتش سرباز اسراييلي تبديل به مار و دختري عرب مي شد و رقص شكم مي رفت! اين صحنه در نمايش هاي بعدي حذف شد. دهه ي 70.
77. تك قسمتي. عقابي كه سمبل ستم بود و بچه ها با سنگ مي زدن و نابودش مي كردن. پخش مجدد: زمستون 84.
78. تك قسمتي. پسربچه ي جنوبي و سياهي كه آرزو مي كرد مثل ماه سفيد بشه و دائم عكس ماه رو تو دريا يا حوض مي ديد. زمستون 84.
79. افسانه ي حاكم شرور: دو قسمتي. راوي: "ايرج رضايي"، كارگردان: "كيانوش عابدي"، تهيه كننده و انيماتور: "محمدرضا عابدي"، كاري از "نانو كارتون". پاييز 86. (سؤال من و "اسمم".)

8: كارتون (دوبعدي، سه بعدي، اتود، فتوانيميشن، كلاژ) داخلي شبكه ي دو:

80. حكايت هاي عاميانه: موضوعاتي مانند دو پسربچه كه تندتند صحبت مي كردن و پرنده اي رو با تيركمون زدن، جريان معروف پسر نازپرورده اي كه مامانش بهش سكه مي داد تا كار نكنه و باباهه سكه رو تو آتيش مي نداخت، جريان معروف پيرمرد و پسربچه و الاغ و حرف مردم كه تمومي نداره و .... نقاش: "بهمن عبدي". دهه ي 60.
81. جنگل دوستي/ جنگل ما (؟): بچه روباهي با صداي "شوكت حجت" و حيووناي خوب و بد! يه گرگ با شلوار جين هم وانت داشت. تابستون 85.
82. حلقه: موزيكال، بي كلام و تك قسمتي. ماهي قرمز كوچولويي قايقي رو روي سطح آب دريا ديد و ازروي كنجكاوي رفت ببينه چه خبره كه النگوي دختركي از دستش دررفت و افتاد تو كمر اين ماهي. ماهي اول مي خواست از دست حلقه رها شه؛ ولي، وقتي خودشو تو آينه ديد و حس كرد با بقيه فرق داره، از دوستاش رها شد و دائم مي نشست و آينه به دست مي گرفت و غذا مي خورد. تا اين كه چاق شد و كوسه اي مي خواست شكارش كنه كه دوستاش نجاتش دادن و آخرش هم، حلقه رو از كمر ماهي قرمز درمي آوردن و مي انداختن تو قعر دريا. " پاييز 86.

9: عروسكي (پاپت، خميري، استاپ موشن، تنپوش) داخلي شبكه ي يك:

83. جُنگي كه اولش سايه ي خروس و صداي "ريو ريو"ي زنبورك شنيده مي شد. شخصيت معروفش "آتيش به سر" بود. "آتيش به سرم/ آتيش به سرم/ اينجا رو آتيش مي زنم/ اونجا رو آتيش مي زنم/ همه جا رو آتيش مي زنم." دهه ي 60. (سؤال من و "حميد".)
84. شتر خوش باور: روباهه "شتر جان" گفتنش تكيه كلام بود. "آه، شتر جان!". با موسيقي "وينجلز". دهه ي 60.
85. ديو چو بيرون رود: تك قسمتي. عروسك هاي شاه، فرح، بختيار، ازهاري، اعلم و .... "بختيار" مي خوند: "من مرغ توفانم" و "ازهاري" مي گفت "اينا همه ش نواره". دو نفر هم كه نماد امريكا و انگلستان بودن اينا رو مي گردوندن. دهه ي 60.
86. نگهبان چشمه: تك قسمتي. دختري به نام "سما" پاهاش لَنگ و نگهبان چشمه بود. يه بار كه آدم بدا مي خواستن از آب چشمه بدزدن، سما كه مي خواست زنگ خطرو بزنه، داخل چشمه غرق شد و مردم ده به ياد اون پرچم 4 رنگ فلسطين رو (شامل رنگاي سياه و سفيد و سبز و قرمز) روي پشت بوماشون نصب كردن. دهه ي 60. (سؤال من و "بهرام".)
87. بهترين پدربزرگ دنيا: بابابزرگي با ريش و سبيل سفيد و نصيحت كن كه نوه ش (فسقلي؟) مي گفت: "همه ش مي گه اين كارو بكن، اون كارو نكن، اين كارو بكن، اون كارو نكن؛ اما، با اين حال خيلي دوسش دارم؛ چون، اون بهترين پدربزرگ دنياست." دهه ي 60.
88. دينگا ليگا: "دينگا ليگا دلنگ دلنگ/ مي زنه به شيشه دنگ و دنگ". (سؤال "سجاد".)

89. بابابزرگ و ترب: تك قسمتي. بابابزرگه تربي مي كاشت كه اون قدر بزرگ مي شد كه از تو خاك بيرون نمي يومد. موقع درآوردن ترب از توي خاك، همه با هم مي خوندن: "بيا بيا بيرون بيا/ از زير خاك بيرون بيا/ با اين تكون با اون تكون/ بيرون بيا بيرون بيا." كارگردان هنري: "بهروز غريب پور"، كارگردان تلوزيوني: "بيژن صمصامي"، تهيه كننده: "فريماه فرهي".
90. خانه ي عروسكي: اوستابابا و مظفر و بهادر و خواهرشون، "ململ خانوم" كه همه ش "آتيشي" مي شد. بهادر تپله بود، لوس حرف مي زد و زبونشو از دهنش درمي آورد تا لباشو خيس كنه. "اوستابابا اوستابابا كجايي؟/ بيا بيا كه دوست بچه هايي." (سؤال من و "ملودي".)
91. قصه هاي مادربزرگ: "آزاده پورمختار" گوينده ي مادربزرگه و "فاطمه معتمد آريا" با لهجه ي شمالي، يكي از نوه ها بود. اولش چند بچه و جوجه دور حوضي مي دويدن و شعر مي خوندن: " بي بي خديجه خونه داره/ تو خونه شون يه دونه صندوقچه داره." (سؤال من و "ملودي".)
92. ني ني مون: نوروز 81.
93. سرزمين خوشبختي: شهر حيوونا و محصور در جنگل بود كه گرگ و روباهي مي خواستن وارد شهر بشن و خودشونو به شكل هاي مختلفي درمي آوردن؛ اما، فيل و كرگدني نمي ذاشتن و فرياد مي زدن: "آسوده باشيد. شهر در امن و امان است." گرگه به روباهه مدام "روباه نادون" مي گفت و روباهه دائم براي جوجه ها مي خوند: "اي جوجه ها درد شما در جان ما." "حميد عبدالملكي" و "حسن دادشكر" صداپيشه ها بودن. (سؤال "سجاد" و "ملودي".)
94. داداشي: عروسك پسري با كت و شلوار مشكي، ابروهاي تقريباً پيوسته ي قاجاري و موهاي ناز كه با مجري مرد جووني صحبت مي كرد. پاييز 82.
95. خانه ي ما: به سبك "دزد گوسفند". دوبلورها: "شوكت حجت"/ "بهمن"، "نرگس فولادوند"/ مادر، "ناهيد اميريان"/ "خواهر"، "شايسته تاجبخش"/ "بيژن، پسرعموي رقيب بهمن" و "علي همت موميوند"/ پدر. شعر اولش با پيانو و ترومپت بود: "خانه مان را با هم مي سازيم." بهار 85.
96. شمعي در باد: تك قسمتي. پدر و مادر دختر و پسري براي مداواي بچه ي كوچيك خونواده به شهر مي رفتن و خواهر و برادر تنها تو كلبه مي موندن كه گرازهاي وحشي به مزرعه حمله كردن و سبزي هاي باغچه رو خوردن. درنهايت پسره با تفنگ يكيشونو كشت و بقيه فرار كردن. موقع صحبت اصواتشون به صورت نامفهوم بود. ساخت كرمان. نويسنده و كارگردان: "مهرزاد شوركي". تابستون 86.

(آخیش {با لهجه مشهدی} صفحه اول تمام شد. می ریم سراغ صفحه دوم){صورتک}

10: عروسكي (پاپت، خميري، استاپ موشن، تنپوش) داخلي شبكه ي دو:

97. بچه ها سلامت باشيد: موش كوچيك با دندوناي بزرگ و كركس بزرگ و شلخته اي كه دائم تو آشغالا بود و اين پا و اون پا مي كرد و موشه اسم برنامه رو به صورت كشيده داد مي زد. موسيقي "وينجلز". دهه ي 60.
98. عيدانه (؟): "حسين محب اهري" و بچه دايناسور سبزرنگ و عروسكي اي به نام "داينا". نوروز دهه ي 70.
99. شهر باتري ها: تك قسمتي. شهري آروم و امن از باتري ها كه داشتن زندگيشونو مي كردن؛ اما، باتري بدمن بزرگي با برقش شهرو به آتيش مي كشيد. دهه ي 70.
100. ني ني و خاله ستاره (؟): خاله و ني ني و خواهرِ بزرگترِ ني ني كه لباسش شبيه لباس عروس بود. دكورش تو ابرها و "سارا روستاپور"، درنقش"خاله ستاره" و "مژگان عظيمي" خواننده ي لالايي ها بود. پاييز 84.

11: زنده (فيلم كوتاه/ سينمايي/ سريال/ جُنگ/ مجله ي تصويري/ تله تئاتر/ تركيبي/ آموزشي) داخلي شبكه ي يك:

101. فيلم كوتاهي كه توپ چند پسربچه به حياط پيرزني تنها افتاد و اونا كه از پيرزنه شايعات ترسناكي شنيده بودن، مي ترسيدن در خونه شو بزنن. ديدن شاخه ي خشك درخت حياط خونه ي پيرزن به هنگام غروب خورشيد و تصوراتشون از خنده هاي بدجنسي اون در تصوراتشون هم به ترسشون مي افزود. در پايان يكي شون در زد و برخلاف تصورشون با پيرزني مهربون روبرو شدن و با آواز نكره ي اون، فيلم تموم شد.
102. دو ماهي بزرگ و كوچيك كه يكيشون بدجنس و آبي رنگ بود و حتا يه بار دست كارگردان رو گاز گرفت. رو پشت بدجنسه باله ي كوسه اي اغراق شده هم بود. سَبك اين برنامه استاپ موشن بود. (سؤال "حميد" و "بهرام".)
103. بچه لاك پشت: فيلم كوتاه از چند پسر جوون و "جواد" كه شرط بستن لاك پشتي رو با مشت بشكنن؛ اما، برادر كوچيكتر يكي از اونا كه كلاه بافتني زرد و رنگ و رورفته اي به سر داشت، لاك پشت رو خريد و نجات داد. فيلمبردار: "عليرضا رضايي". (سؤال من و "حميد".)
104. جُنگي كه "اكبر عبدي" كاراكتر اصليش بود و يه بار، بادكنك مي خريد و هي مي تركيدن و اين گريه مي كرد و مي گفت: "اِه!" البته خيلي ضابلو خودش بهشون سوزن مي زد. آقاي چاق و عينكي اي هم پيام اخلاقي مي داد. دهه ي 60. (سؤال من و "بهرام".)
105. جُنگي از "سيب زميني پشندي" كه مي خواست به جنگ "سيب زميني اسلامبولي" بره، سرودهايي مث "يك تكه ابر بوديم/ بر سينه ي آسمان" و "ستاره آي ستاره/ پولك ابر پاره/ به من بگو/ وقتي كه نور پاشيدي/ بابامو تو نديدي؟". زمستون 66. (سؤال من و "بهرام".)
106. يه چشم آلبالو، يه چشم گيلاس: " يه چشم آلبالو، يه چشم گيلاس، منگولتينا!" با اجراي "غلامحسين لطفي"، با تيپ كژوئل هميشگي و سبيل و سر كچلش كه گاهي جوك هم مي گفت. (سؤال من، "حميد" و "بهرام".)
107. خونواده اي روباتي سخنگو داشتن و "علي عمراني" پدره بود. نوروز دهه ي 60.

108. گرايش: تك قسمتي. پسري درونگرا كه به الكترونيك علاقه ي زيادي داشت و دائم با كيت هاي الكترونيكي و تلفن و آيفون خونه شون ورمي رفت. پدر و مادرش زنده ياد "هادي اسلامي" و "پوراندخت مهيمن" بودن. سكانس آخر، پدر و مادر با پيكان از مهموني اومدن و صداهاي عجيبي مي شنيدن و درنهايت ديدن توي كمد پسره كيت الكترونيكي (دزدگير؟) درست كرده. دهه ي 60.
109. تك قسمتي. دو پسربچه ي دبستاني ده، دوازده ساله كه يكي فقير بود و تو درسا قوي و يكي پولدار و بازيگوش. يه بار زرنگه رفت خونه ي پولداره كه تو درسا كمكش كنه كه ساعت پسر پولداره گم و فقيره به دزدي متهم شد؛ اما، آخر فيلم كه يكي از درختاي قديمي باغ باباي پسر پولداره رو، كه كنار حوض بزرگي بود، مي بُريدن، ساعت از تو لونه ي كلاغي پيدا شد. مستخدم خونهه "حسين كسبيان" بود كه وقتي ساعت پيدا مي شد، سر تكون مي داد و فيلم تموم مي شد. دهه ي 60. (سؤال من و "بهرام".)
110. تك قسمتي. پسركي دبستاني و هفت هشت ساله كه با پدربزرگش زندگي مي كردن و ساعتي رو كه دوستش جايزه گرفته بود به پدربزرگش نشون داد و اون هم فكر كرد كه اين جايزه ي نوه شه و اون ساعت رو گذاشت تو گاوصندوق و درشو بست. پدربزرگه لهجه ي كرموني داشت و يه جا به نوه ش مي گفت "آفرين به تخم هنونه/ چشمات به بابات مي مونه." دهه ي 70. (سؤال "بهرام".)

111. مجموعه اي اپيسوديك با دكور ساده و فقط دو بازيگر: دختري با دامن گُل گُلي وا باباش ("سيروس گرجستاني"). يه بار دختره مي خواست درس بخونه و زنگوله اي خريد كه باباش اونو تكون بده. باباش مي گفت: "برا بابات رفتي زنگوله شتري خريدي؟" جمعه هاي دهه ي 70. (سؤال من، "حميد" و "بهرام".)
112. روز امتحان: تك قسمتي. دو دختر، يكي سبزه، لاغر و جنوبي و يكي سفيد، تپل و شمالي، تو آبادان با هم دوست و همكلاسي بودن و يه روز كه امتحان رياضي داشتن و تو راه مدرسه داشتن جدول ضربو مي خوندن، پيكاني به دختر جنوبيه زد و دوستش به كمك راننده ي همون ماشين، بردنش بيمارستان. سكانس آخر، دختر شماليه مي يومد سر جلسه و مي خواست امتحان بده كه پنجره باز مي و بسته مي شد و اين مي ترسيد. آخر سر هم دختره پنجره رو مي بست و با خيال راحت امتحان مي داد! موسيقي بندريش با ملودي "دودوتا چارتا" كار "محمدرضا عليقلي" بود. دهه ي 70.
113. تابستاني كه گذشت: تك قسمتي. يه شب تابستوني كه دو دوست روي پشت بوم خوابيده بودن و داشتن براي تابستونشون نقشه مي كشيدن، باباي يكيشون گفت بايد پسره بره سر كار. پسر هم تو تعميرگاه "عنايت شفيعي" مشغول به كار شد؛ اما، شاگرد بزرگتره از اين خوشش نمي اومد و فكر مي كرد مي خواد جاشو بگيره. بالأخره يه روز شاگرد قديميه با "اوستا" دعواش شد و اوستا هم خوابوند تو گوشش و اخراجش كرد. پسره هم كه داشت مي رفت، رو به نقش اصليه كرد و گفت تلافي سيلي شو درمي يارم. يه روز ديدن مغازه رو دزد زده و اوستا هم از شاگرد جديده شكايت كرد؛ اما، كار، كارِ شاگرد قبليه بود كه كليد مغازه رو داشت. آخر سر هم اين پسره با دوستش دزدو پيدا و با كمك پليس دستگير كردن. توي كلانتري هم "عنايت شفيعي" شرمنده شد و باباهه هم به پسرش گفت كه ديگه نمي خواد بره سر كار. (سؤال "حميد".)

114. تك قسمتي. بابايي كه به پسر دبستانيش كه تنبل و تجديدي بود، قول داد كه اگه اون سال شاگرد اول بشه، واسه ش دوچرخه بخره. پسره درس خوند و شاگرد اول شد و اوضاع باباهه به هم ريخت و كلي شرمنده شد؛ چون، بي پول بود و نمي تونست قولشو ادا كنه. (سؤال "حميد".)
115. تابستان پرماجرا (؟): چند پسر به كوهنوردي رفتن و همون ابتداي كار يكي از كوه افتاد و پاش شكست و همه برگشتن. پيرمردي از اون پسر تو كلبه ش نگهداري كرد. دهه ي 70.
116. گردنبند جادويي: فيلم كوتاه تك قسمتي جنوبي كه پسربچه اي به نام "عبدو" از قايق و دريا مي ترسيد و مدام گريه مي كرد. آدم بزرگا هم جلسه مي ذاشتن و دراين مورد بحث مي كردن! تا اين كه دوست پدرش مي گه: "چاره ي كار دست منه."
117. تعطيلات پرماجرا/ تعطيلات پرماجراي 2 (ني لبك سِحرآميز): "آتش تقي پور" كوچيك مي شد؛ اما، صداش همچنان خفن بود. "كاوه آهنگر" هم پسرش بود. نوروز دهه ي 70. (سؤال من، "حميد" و "سجاد".)
118. تعطيلات خوش بگذره: شبيه بالايي و با شركت "حسين رفيعي" و "سياوش مفيدي". نوروز 74.
119. بچه هاي دريا/ اتو و متو (؟): دو برادر جنوبي به نام هاي "اتو" و "متو" و مادرشون كه با دريا رفتن اين دو مشكل داشت.
120. مجموعه اي اپيسوديك و جنوبي كه يه بار دو دوست كه همسايه هم بودن، تو مدرسه با هم قهر مي كردن. ديوونه اي هم با دوچرخه ش رد مي شد و مي خوند: "دِريا موجه كاكا، دِريا موجه."
121. كاش و كاشكي: سري اول كه دوبلور پسره "رزيتا ياراحمدي" و دوبلور "كاشكي"، "علي همت موميوند" بود. پسره اين قدر خوشگل بود كه رنگ شبكه سياه و سفيد مي شد! دهه ي 70.

122. پسري به نام "سينا" و خواهرش و بابا و مامانش. پدر "شاهرخ فروتنيان" (؟) بود و پسره 12، 13 ساله و شبيه "محمدرضا فروتن"، ولي سبزه. خواهره هم لاغر و سبزه و قدبند بود. يه قسمتشون شهرداري، اسم كوچه شونو عوض مي كرد. اواخر دهه ي 70.
123. دنياي شگفت انگيز حميد: پيكسيليشنِ "حميد" و قورباغه اي به نام "سبزك". راوي هم داشتن. كارگردان: "بهروز يغماييان". دهه ي 70.
124. باغ ستاره: شبيه "سيب خنده" و بيشتر موزيكال بود. شعر تيتراژش اين جوري تموم مي شد:"بياين بريم به باغ ستاره ه ه." يكي ار آيتم هاش "ماجراهاي پادشاه لموشمو و جغله" بود كه "جواد رضويان" پادشاه و "سپهر آزادي" جغله بود و شاه رو اذيت مي كرد. (سؤال "سجاد".)
125. ماه شب چهارده: ماجراي "حسن عباسي"، معلم كاريكاتور ماسوله، كه بچه هاي دهكده دوست داشتن ازش كاريكاتور ياد بگيرن؛ ولي، بزرگترا اون رو بد و مسخره كننده مي دونستن. كارگردان: "محمد علي طالبي"، بازيگران: "صدف قلي زاده"/ دخترك ريزنقش و سفيد و نقش اول داستان، "شيرين بينا"/ مادر، "مريم بوباني"/ پيرزن دستفروش، "كيومرث ملك مطيعي"/ سرايدار مدرسه و مخالف كاريكاتور، "امير دژاكام"/ مدير چاپخونه. زمستون 84.
126. نم نم بارون: "زهرا سعيدي" هم قصه مي گفت و هم تموم نقش ها رو خودش


مطالب مشابه :


مجله دکوراسیون داخلی منزل

مرجع دکوراسيون داخلي منزل ماي دکور دکوراسیون,دکوراسیون آشپزخانه,دکوراسیون اتاق نشیمن




رمـــــان پــروای بــی پــروای مــن|10

خوشحال شدم از اينك ه چش ماي بقيه رو نمي بينم و مي تونم يه دكور سنتي ، تخت چوبي و پشتي و




✘ هر خـــــَــری ازمـا "بَــدِش"اومـــد

مغـــازه نيستـــــم كـــه بــه ســَــلــيــقـــَــتـــــــــ دِكـــــور




تئاتر نو ژاپن

با اتكا بر آواز ‌اوتامي Utami و حركات قراردادي موزون رقص مانند ماي Mie به فقدان دكور




عوامل و عواقب بيحجاب ي در اجتماع

او دارد و هنگامي كه زن را از طريق جاذبه جنسي ا وسيله تبليد كالاها و دكور ايان كاار ماي




معماری یونان

آنچه‌ اهميت‌ دارد آن‌ است‌ كه‌ بين‌ دكور سازي‌ قبل‌ و قصرهای ماي سني‌ها باشد




اصول کارگردانی تئاتر

د- تمرينات فني: در اين مرحله تمرين با نور و دكور صورت مي¬گيرد. وبلاگ ماي




لیست سیاه امیر هدیه نوروزی ما به کارتون دوست های عزیز

از اواخر سال 1382 و در فورم هاي مختلفي مانند "گفتمان"، "گزاره"، "ماي ايمي با دكور ساده و فقط




برچسب :