آسيب شناسي نمايش نامه نويسي

پيش فرض
به زعم حقير ، همه ي اركان يك اثر هنري ، از كوچكترين آن تا بزرگترينش ، ارزش خاص خود را دارا مي باشد . مثلا در كار نمايش ، نمي توان گفت كه نمايش نامه ، مهم تر است يا كارگرداني ؟ بماند كه در اين مرز و بوم ، معمولا نمايش نامه را ، اولين و تنها عنصر ، براي ارزيابي اثر ، در نظر مي گيرند ! در اين مقاله ، براي من ، به عنوان يك نويسنده ، نمايش نامه نويسي ، به عنوان يك موضوع ، مورد بحث مي باشد . بدون آنكه بخواهم ، ساير اركان تئاتر را ، كوچك و يا ناديده ، قلمداد كنم !

مقدمه
با يك نگاه كوتاه ، مي توان به راحتي ، مشكلات عديده اي كه نمايش نامه نويسي ، با آن ، در گير است ، را ديد . مشكلاتي كه هر بار ، به نوعي كم و يا زياد مي شود ! و يا هر بار ، شكل عوض مي كند ! اما صورت مسئله ، همچنان ، همان است كه بود ! نمايش نامه نويسي ، كم جان است ! مشكل كجاست ؟ مي گويم !

1 ـ سانسور
ماجراي سانسور در ممالك جهان سومي ( و يا به قول استاد دولت آبادي : كشورهاي پيراموني !‌ )‌ هيچوقت حل نخواهد شد . چرا كه نه ، صاحبان قلم ، مي توانند جلوي قلمشان را بگيرند . و نه ، صاحبان قدرت مي توانند ، جلوي قدرت خود را بگيرند ! اي كاش ،گير دادن به دولت ، شكل درستي به خود مي گرفت تا صاحبان قدرت ، اينقدر زورشان را به رخ نكشند !!! اي كاش صاحبان قلم، مقدار آزادي خود را مي دانستند تا به همان ميزان ، عيب و ايراد بگيرند ! ( خدا آن روز را نياورد ! چون ديگر صاحبان قدرت از نان خوردن مي افتند !‌ پليس مروژك ، يادتان هست ؟!)
متاسفانه مشكل اينجاست كه ما نمي دانيم ، در مورد چه چيزي بنويسيم ويا تا چه حد بنويسيم ؟! زعماي قانون گزار هم ، هيچوقت در اين باب ، توضيحي نمي دهند كه بعد ، گرفتار شوند ! اگر از آنها بپرسي : (( چه بنويسم ؟ )) مي گويند : (( بنويس ! مشكلي ندارد ! )) اما بعد از آنكه نوشتي ، مي گويند : (( ما گفتيم ، بنويس . اما نه ، اينجوري ! اين كه خيلي ، مسئله دارد ! كمي تغييرش بده ! )) اين زعماي قانون گزار ، گويا نمي دانند كه تغيير دادن ، حدي دارد . نه آنكه همه اش را عوض كني ! كه آن مي شود ، يك متن ديگر ، با صرف هزينه ي بيشتر !!!

2ـ خود سانسوري
سانسور ، ابعاد جالبي دارد . يكي از خنده دارترين آن ، ماجراي خود سانسوريست ! وقتي كسي بداند كه ممكن است كارش مسئله دار شود ، گرفتار خودسانسوري مي شود . يعني تا چيزي را مي خواهد خلق كند ، پيش خود فكر مي كند كه ، نكند به آن گير دهند ! همين مسئله باعث مي شود كه او به جاي خلاقيت و نو آوري و صراحت گويي ، اسير تكرار و كهنگي و ابهام شود !
من فكر مي كنم ، آنچه در نمايش نامه نويسي ، مسئله ساز اصليست ، خود سانسوريست . نه سانسور ! نويسنده ي بدبخت ، تقصيري هم ندارد . ديوانه نيست كه يك عالمه وقت بگذارد ، سر چيزي كه آخرش نداند ، مشكل دارد يا نه ؟!!! پس تصميم مي گيرد كه عطايش را به لقايش ببخشد !!!
3 ـ بازخواني
جاهاي ديگر را نمي دانم ، اما در اين مرز و بوم ، بعد از نگارش متن نمايشي ، تازه ، مشكل شروع مي شود ! چرا ؟ خب معلومست ! يك عده وجود دارند كه بايد براي شما ، فكر كنند ! بايد براي شما ، برنامه ريزي كنند ! بايد براي شما ، قانون صادر كنند !
جالب اينجاست كه اين عزيزان ، با آنكه معمولا ليسانس ادبيات نمايشي دارند ، اما يك نمايش نامه هم ندارند ! بعضي هاشان ، حتي يك خط هم ، نمايش نامه ننوشته اند ! اما نمي دانم ، چه اصراري دارند كه روي متن ديگران نظر بدهند ؟! من نمي دانم ، چرا اين نظريات جالبشان را براي خود و نمايش نامه ي نوشته نشده شان استفاده نمي كنند ؟!!!
يك ماجراي جالب يادم آمد . من يك نمايش نامه داشتم به نام قابيل . يك نمايشنامه تك نفره بود . و من به جاي لفظ نمايش نامه ، رويش نوشته بودم : بازي نامه .
بازخوان ( كه نامش ، محفوظ باد ! ) در اولين حركت ، بنده را آچمز نمود و گفت : (( خب دوست عزيز ! خوشحالم كه خودت ، قبول داري ، اين چيزي را كه نوشته اي ، نمايش نامه نيست و فقط ، يك بازي نامه است !!! )) و من مانده بودم كه يعني چه ؟!!! يادش بخير ! من به مجرد دور شدن ايشان ، نمايش نامه ام را ... آخ، ببخشيد ! بازي نامه ام را ، پاره كردم تا ديگر ، مزاحم وقت بازخوان محترم نشوم !!!

4 ـ الگو سازي
دادن جايزه به يك متن نمايشي ( و يا چاپ يك اثر ) خود به خود ، باعث الگو سازي ، در جامعه ي هنري مي شود . چرا كه ديگران فكر مي كنند ، آنگونه نگارش متن ، از نظر ديگران خوبست . پس مي تواند الگوي خوبي ، براي يك اثر باشد .
يكي از اين جوايز ( كه خيلي هم بزرگ بود : يعني جايزه ي اول نمايش نامه نويسي ) به نمايش نامه اي تعلق گرفت كه در آن ، شخصيت هاي نمايشي مي خواستند ، با اجراي نمايش درماني ، مسئله ي يكي ديگر از شخصيت ها را حل كنند . اما حل نكردند ، ‌هيچ ... زدند ، او را كشتند !!! جالب اينجاست كه هيچكس هم ناراحت نشد ! چرا كه آن را با لقا الله يكي دانستند ! ( اينجوري اش را ديگر نديده بودم !!! )
من در جايي ، در باره ي اين متن ، به گروه اجرايي اش گفتم كه متن ، اشكال دارد . و لي آنها قبول نكردند . خودمانيم ! گروه اجرايي حق داشت ! چرا كه متن مورد نظر ، در جشنواره اي ، جايزه ي اول متن نمايشي را به خود اختصاص داد !
حالا خودتان قضاوت كنيد . مي شود تا دنيا ـ دنياست به آن نويسنده ، ثابت كني كه جايزه را اشتباهي گرفته ؟!!!

5 ـ كپي سازي
الگو سازي ، عواقب جالب ديگري هم با خود ، به همراه دارد . يكي از آنها ، شبيه سازي و كپي سازيست ! تا يك موضوع و يا طرح خوب نمايشي ، پيدا مي شود ، دوستان ، تند و تند ، از رويش مي نويسند ! آنقدر و آنقدر مي نويسند كه ديگر ، نخ نما مي شود !
جالب اينجاست كه شما ، ده نمايش نامه مي خوانيد ، با ده اسم مختلف ، از ده نمايش نامه نويس ، كه هر كدامشان از ده شهرستان و استان مختلف كشورند . اما تواردي در كارشان وجود دارد كه نمي توان ، هيچ جوابي برايش ، پيدا نمود .
بيشتر نوشته ها ، مثل همند ! موضوع نمايشي ،كم است . و كمتر از آن ، طرح نمايشي . شخصيت ها ، آنقدر به هم شباهت دارند و مثل هم حرف مي زنند كه تو مي تواني ، نوشته ها را در كنار هم بگذاري و با آنها ، يك سريال ، درست كني !!!

6 ـ دوره اي بودن
گوياكارهاي اين مرز و بوم ، در همه ي زمينه ها ، مسئله دار است ! مثلا در مورد همين ماجراي تئاتر و نمايش نامه نويسي ، هميشه وضع به اين شكل است : دوره اي بودن ! آماري بودن ! ساليانه بودن ! انگار بايد ، چند نفر ، تند ـ تند ، بيايند و بنويسند وجمع شوند وتمرين كنند و اجرا كنند و بعد ... نخود ـ نخود ، هر كه به خانه ي خود ! ديگر كاري نداريم تا سال بعد ! برويم ، راحت بخوابيم ! مشكلي نيست !
من نمي دانم ، چه وقت ، بايد در اين مملكت ، مسئله ي برنامه ريزي را حل كنيم ؟! چرا نبايد به اين تئاتر ، به شكل جاري نگاه كنيم ؟ چرا در تمامي طول سال ، برايش برنامه ريزي نداريم ؟ چرا تازه ، چند روز مانده به جشنواره ، ناگهان ، ياد آن مي افتيم ؟! اميدوارم ، نديدگان ما ، شاهد برنامه اي مدون ، براي تئاتر باشند !!!

7 ـ پارتي بازي
يكي از مهمترين مسائل مطروحه ، در زمان انقلاب اسلامي ، حذف پارتي بازي از سيستم و اركان جامعه بود . جالب اينجاست كه پارتي بازي حذف نشد ، هيچ ... بيشتر هم شد ! هيچكس هم ، دم نمي زند ! چرا ؟ نمي دانم !
دوستاني دارم كه با خيلي از بازخوانان و بازبينان و دبيران جشنواره ، ارتباط دارند . به جاي دادن متن نمايشي ، طرح نمايشي مي دهند . به جاي بازبيني اثر ، تنها تكه اي كه كار كرده اند ، را نشان مي دهند . بعد از اجراي جشنواره هم ، به سرعت براي تك ـ تك دوستان و آشنايانشان زنگ مي زنند تا قبل از دادن آرا، دم هيئت داوران را ببينند ، و راي ها را به نفع خود ، عوض كنند !!!

8 ـ سليقه پروري
سليقه ، يك امركاملا شخصيست . من سليقه را يكي از اركان اصلي هنر مي دانم . و معتقدم كه نصف بيشتر يك اثر هنري ، ربط دارد ، به سليقه ي صاحب اثر . هر هنرمند، بسته به سليقه اش ، پيشرفت و يا پسرفت مي كند ! حالا شما بياييد ، براي يكي ، به زور، سليقه اي را تحميل كنيد ! مگر مي شود ؟
سليقه ، نخودچي ـ كشمش نيست كه به همين راحتي ، انتقال داده شود ! پروسه مي خواهد . وقت مي خواهد . آمادگي مي خواهد .
اينگونه نيست كه تو به يكي ( كه براي خودش ، به درست و يا نادرست ، صاحب نيمچه سواديست ! ) بگويي كه : (( اينطور ننويس ! آنطور بنويس ! )) اما در كشور ما ، همه مي خواهند كه نسخه هاي فتوكپي كمرنگ خود را در سطح جامعه انتشار دهند ! نمي دانم چرا ؟ كه اگر روزي ، به جايي رسيد ، بگويد كه من او را به اينجا رسانده ام ؟ يا اگر با مغز به زمين خورد ، بنشيند و خنده كند ؟! مردماني داريم ما !

9 ـ سياست جشنواره
تازگي ها يك چيزي علم شده به نام ، سياست . كلمات مترادف آن ، اينهاست : سياست گزاري / سياست ما / سياست جشنواره و ... از اينجور چيزها ! من آخرش نفهميدم كه اين چيز را ، همين سياست را ، چه كسي ، اختراع مي كند ؟! و اگر اختراع مي كند ، چگونه ، اختراع مي كند ؟! و يا حداقل ، از كجايش ، اختراع مي كند ؟ آيا مشاوري دارد ؟ اگر دارد ، مثل او ، سياست گزار هست و يا نيست ؟
نگاهي كوتاه ، به جشنواره هاي دوره ي قبل ، بيندازيد . يك دوره ، فقط كارهاي دو نفره را انتخاب مي كردند ! يعني اگر تو ، يك كار سه نفره يا چند نفره ي حرفه اي هم ، كار مي كردي ، در نهايت ، آن كار دونفره ( كه حتي از تو ضعيف تر بود ) به منطقه اي و سپس به تهران مي رفت ! يك دوره اي ، فقط ، كارهاي با تعداد فراوان بازيگر ، انتخاب مي شد . اگر يك كار خيلي ـ خيلي حرفه اي دونفره ، كار مي كردي ، انتخاب نمي شد !
متاسفانه ، در طول اين سال ها ، ، ما شاهد اجراي سليقه هاي جور ـ واجور بي مورد به نام سياست گزاري افرادي كه هنوز ، مجهول الهويه هستند ، هستيم . سياستي كه در نهايت ، توسط اعضاي برگزار كننده ي جشنواره ،‌از كلاه شعبده باز ، بيرون مي آيد !سياستي كه هر بار ، ساز خاصي را به صدا در مي آورده . و ما كه نمي دانيم ، حالا نوبت كدام ساز است و چه رنگي را بايد تمرين كنيم ، هر بار ، از قافله ي اركستر آنها ، عقب مي افتيم !!!

10 ـ حق خوري
يكي ديگر از مهمترين مسائل مطروحه ي زمان انقلاب ، حذف حق خوري بود . اما اين مسئله نيز، حل نشد هيچ ، بيشتر هم شد ! حالا شما خودتان قضاوت كنيد : گروهي با يك عالمه اميد و آرزو ، به دور هم جمع مي شوند و تمرين مي كنند و وارد جشنواره مي شوند تا دسترنج خود را بيابند . اما در شب اختتاميه ي جشنواره ، با كوله باري از حق كشي ، به خانه هاشان برمي گردند ! اگر شما جاي آنها بوديد ، باز هم وارد جشنواره مي شديد ؟!!!
موخره
مي توان به اين نوشته ، تعداد ديگري از مسائل را نيز اضافه نمود . اما مهمترين ها ، همين بود كه گفته شد . به زعم حقير ، اين مسائل ، گنده نيست ! خيلي هم كوچك است ! همه ي ما ، اين مسائل را از بريم . همگي آن را مي شناسيم . احتياجي به تجسس و كنكاش ندارد تا آنها را بيابيم . چون همگي‌، عيان است . اما اين را با صراحت تمام مي گويم كه حتم دارم ، تا دنيا ـ دنياست ، اين مسائل حل نخواهد شد !!! چرا ؟ اين را نمي گويم !!!

والسلام
مهدي دوگوهراني


مطالب مشابه :


مجموعه سؤالات انشاء و نگارش پايه سوم راهنمايي ( باپاسخ )

كليله ودمنه- مرزبان نامه- موش و گربه ي عبيد زاكاني . 13. نمايش نامه داستان كوتاه كوتاه




محمد يعقوبي نويسنده و كارگردان

· ارائه‌ي نمايشنامهي شب به‌خير مادر براي صدور مجور (فيلم كوتاه، ‌فيلم‌نامه‌نويس و




آسيب شناسي نمايش نامه نويسي

من نمي دانم ، چرا اين نظريات جالبشان را براي خود و نمايش نامه ي نوشته نگاهي كوتاه ، به




نمايش و زندگي - نگاهي كوتاه به زندگي ويليام شكسپير 1385/7/27

نمايش و زندگي نگاهي كوتاه به زندگي ويليام شكسپير. ادامه ي مطلب را در اينجا بخوانيد :




نادر ابراهيمي به يك عاشقانه‌ي آرام پيوست

دور ايران در شش ساعت، چهل ‌نامهي كوتاه به همسرم نمايشنامهي سنجاب‌ها




مصاحبه ي بي سابقه

ولي انتظار داشتم به نمايش نامه * نظرت را در مورد اين اسامي دريك كلمه يا يك جمله ي كوتاه




نمایشنامه به مثابه تئاتر یا ادبیات

خود دارد، سنتِ كوتاه و كم نگاريِ نمايشنامه‌نويس را ي نمايشنامه چنين بحث




زندگی لوییجی پیراندلو

تا زمان شروع جنگ جهاني اول او دو رمان ديگر و تعداد فراواني داستان كوتاه نمايشنامهي




داستان کوتاه: پيچيدگي هاي نا پيدا /مصطفي مستور

سهل است از اين جهت كه تاريخ داستان كوتاه برخلاف تاريخ شعر يا نمايشنامه كوتاه به مثابه‌ي




تاریخ ادبیات 2 قسمت 2

قطعه ي كوتاه به وطن سروده ي خامنه اي از نظر قافيه (شعر، داستان كوتاه، رمان و نمايش نامه)




برچسب :