آشنایی با پل الوار-شاعر سورئالیست فرانسوی

pol elvar


شعر تو را دوست می دارم- از پل الوار شاعر سورئالیست فرانسوی

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
 تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گل
 برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان
 تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.

جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس اندک می‌بینم.

 بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آینهَ خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.

تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.


 آشنایی با پل الوار:

پل الوار (۱۹۵۲-۱۸۹۵) نام مستعار اوژن گرندل شاعر فرانسوى است كه در خانواده‌اى متوسط زاده شد و تحصیلات مقدماتى را در دبیرستان كولبر Colebert انجام داد و در ۱۹۱۱ به علت ابتلا به بیمارى، تحصیل را رها كرد و براى استراحت به كوهستان هاى سوئیس رفت و یك سال و نیم آنجا ماند. پس از بهبود و بازگشت به پاریس به شعر دلبستگى یافت و براى اولین بار چند قطعه از اشعار خود را در مجلات ادبى فرانسه به چاپ رساند. در سال ۱۹۱۴ به خدمت نظام احضار شد و در بخش پرستارى انجام وظیفه كرد، در ۱۹۱۷ اولین دفتر شعر خود را به نام «وظیفه و نگرانى» چاپ كرد و یك سال بعد در ۱۹۱۸ دومین دفتر شعرش با عنوان «اشعار براى صلح» به چاپ رسید. الوار پس از پایان جنگ با آندره برتون، لوئى آراگون و فیلیپ سوپو آشنا شد و با شركت آنان «بیانیه شعر سوررئالیستى فرانسه» را امضا كرد.

الوار از جمله اولین كسانى بود كه از مزایاى شعر ناهشیارانه و تفاوت آن با اشعار هشیارانه سخن گفت و شعر را ناشى از حالت خودكار مغز آمیخته با اوهام (تخیل) دانست.

الوار از شاعران ردیف اول مكتب سوررئالیسم بود و سبك شخصى خاصى در این مكتب به وجود آورد كه او را در میان تمامى هنرمندان به چهره اى محبوب و ممتاز بدل كرد.

در سال ۱۹۲۴ پس از جدایى از همسرش (گالا) كه براى الوار ضربه روحى بسیار سختى بود دست از همه چیز برداشت و سفرى را به دور دنیا آغاز كرد و در بازگشت آثارى را انتشار داد كه همه از لحنى هیجان انگیز و پرشور خبر مى داد. از آن جمله «مرگ از نمردن»، «پایتخت اندوه» و «چشمان پرثمر».

الوار در جنگ هاى داخلى اسپانیا شركت كرد و در صف جمهورى خواهان به نبرد با نیروهاى فرانكو پرداخت.

در هنگام اشغال فرانسه در ۱۹۴۲ به عضویت حزب كمونیست درآمد و از شاعران سرآمد نهضت مقاومت گشت.هنگامى كه صلح به فرانسه باز مى گردد الوار شعر سیاسى را رها مى كند اما شعرش همچنان مردمى است با رنگى از تغزل خاص فرانسوى

 به عقیده ژان روسلو نویسنده «فرهنگ شعر معاصر فرانسه»: «پل الوار از میان همه شاعران مكتب سوررئالیسم، كسى است كه وسیع ترین تاثیر را بر نسل هاى جدید شاعران گذاشت.»۶ مجموعه كامل اشعار پل الوار در ۱۹۶۲ در پاریس به چاپ رسید. الوار در شعر به رهایى ذهن از قیود و محدودیت قوانین زیبایى شناسى و اخلاق پایبند است و شعر را بدون دخالت و خواست شاعر، به راه آزادى و الهام محض مى كشاند و موضوع آن را بر مبناى عصیان درباره وضع كنونى بشر مى نهد.

پل الوار اگرچه به مكتب سوررئالیسم تعلق داشته و در اشعارش زبانى استعارى و موجز و گاه نامفهوم به كار مى برد، با این همه مسائل مورد بحث الوار به زمان معینى بستگى ندارد. وى مركزیت را نفى مى كند، اشیا را از بین مى برد و در شعرش تنها انسان باقى مى ماند و بس. موضوع شعر درنظر الوار كشف واقعیت است، صداى الوار پرطنین و رساست. الوار با آنكه از سیر و سلوك و عرفان بازى هاى رایج در شعر اروپایى به كل دور است و حتى به طور آشكار نفى مسائل ماورالطبیعه مى كند ولى بنا به گفته برخى از مهمترین منتقدان ادبیات فرانسه از جمله پیربودافر گویى همواره رنگ و بویى از مذهب و كلام مذهبى در شعر الوار وجود دارد كه گاه حتى با آیه هایى از كتاب مقدس (عهد عتیق) پهلو مى زند. او اگرچه استاد شعر سوررئالیستى است، در شعر غنایى فرانسه نیز مقامى شامخ دارد.

قطعه ی آزادی را پی الوار در سال 1941 ، در بحبوحه ی اشغال فرانسه توسط آلمان سروده است. بنا به گفته ی خود شاعر ، در ابندای تنسیق کلمات آن ، شعری بوده است صرفا ً عاشقانه ، مسمّی یه "یک اندیشه ی تنها Une Seule Pensee " و در مورد زنی که او را دوست می داشته؛ اما به مرور که ستایش عاشقانه در آن توسعه می یافت ، شاعر به این واقعیت پی می برد که شعرش نمی تواند تنها مختص یک انسان باشد که در آن ، نام محبوبش را می نگارد ، بلکه تمام انسانهای در بند را در این جهان شامل می شود که در حالت اسارت ، هر یک ، نام عشق خویش را می نویسند و همه ی این نامها در نام "آزادی" خلاصه می شود:

Liberté

( Paul Eluard (1895-1952

Sur mes cahiers d'écolier
Sur mon pupitre et les arbres
Sur le sable sur la neige
J'écris ton nom

 Sur toutes les pages lues
Sur toutes les pages blanches
Pierre sang papier ou cendre
J'écris ton nom

Sur les images dorées
Sur les armes des guerriers
Sur la couronne des rois
J'écris ton nom

Sur la jungle et le désert
Sur les nids sur les genêts
Sur l'écho de mon enfance
J'écris ton nom

Sur les merveilles des nuits
Sur le pain blanc des journées
Sur les saisons fiancées
J'écris ton nom

Sur tous mes chiffons d'azur
Sur l'étang soleil moisi
Sur le lac lune vivante
J'écris ton nom

Sur les champs sur l'horizon
Sur les ailes des oiseaux
Et sur le moulin des ombres
J'écris ton nom

Sur chaque bouffée d'aurore
Sur la mer sur les bateaux
Sur la montagne démente
J'écris ton nom

Sur la mousse des nuages
Sur les sueurs de l'orage
Sur la pluie épaisse et fade
J'écris ton nom

Sur les formes scintillantes
Sur les cloches des couleurs
Sur la vérité physique
J'écris ton nom

Sur les sentiers éveillés
Sur les routes déployées
Sur les places qui débordent
J'écris ton nom

Sur la lampe qui s'allume
Sur la lampe qui s'éteint
Sur mes maisons réunis
J'écris ton nom

Sur le fruit coupé en deux
Dur miroir et de ma chambre
Sur mon lit coquille vide
J'écris ton nom

Sur mon chien gourmand et tendre
Sur ces oreilles dressées
Sur sa patte maladroite
J'écris ton nom

Sur le tremplin de ma porte
Sur les objets familiers
Sur le flot du feu béni
J'écris ton nom

Sur toute chair accordée
Sur le front de mes amis
Sur chaque main qui se tend
J'écris ton nom

Sur la vitre des surprises
Sur les lèvres attentives
Bien au-dessus du silence
J'écris ton nom

Sur mes refuges détruits
Sur mes phares écroulés
Sur les murs de mon ennui
J'écris ton nom

Sur l'absence sans désir
Sur la solitude nue
Sur les marches de la mort
J'écris ton nom

Sur la santé revenue
Sur le risque disparu
Sur l'espoir sans souvenir
J'écris ton nom

Et par le pouvoir d'un mot
Je recommence ma vie
Je suis né pour te connaître
Pour te nommer

Liberté

آزادی

سروده  پل الوار

ترجمه  بامداد حمیدیا

بر روی دفتر های مشق ام

بر روی درخت ها و میز تحریرم

بر برف و بر شن

می نویسم نامت را.

روی تمام اوراق خوانده

بر اوراق سپید مانده

سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر

می نویسم نامت را.

بر تصاویر فاخر

روی سلاح جنگیان

بر تاج شاهان

می نویسم نامت را.

بر جنگل و بیابان

روی آشیانه ها و گل ها

بر بازآوای کودکیم

می نویسم نامت را.

بر شگفتی شبها

روی نان سپید روزها

بر فصول عشق باختن

می نویسم نامت را.

بر ژنده های آسمان آبی ام

بر آفتاب مانده ی مرداب

بر ماه زنده ی دریاچه

می نویسم نامت را.

روی مزارع ، افق

بر بال پرنده ها

روی آسیاب سایه ها

می نویسم نامت را.

روی هر وزش صبحگاهان

بر دریا و بر قایقها

بر کوه از خرد رها

می نویسم نامت را.

روی کف ابرها

بر رگبار خوی کرده

بر باران انبوه و بی معنا

می نویسم نامت را.

روی اشکال نورانی

بر زنگ رنگها

بر حقیقت مسلم

می نویسم نامت را.

بر کوره راه های بی خواب

بر جاده های بی پایاب

بر میدان های از آدمی پُر

می نویسم نامت را.

روی چراغی که بر می افروزد

بر چراغی که فرو می رد

بر منزل سراهایم

می نویسم نامت را.

بر میوه ی دوپاره

از آینه و از اتاقم

بر صدف تهی بسترم

می نویسم نامت را.

روی سگ لطیف و شکم پرستم

بر گوشهای تیز کرده اش

بر قدم های نو پایش

می نویسم نامت را.

بر آستان درگاه خانه ام

بر اشیای مأنوس

بر سیل آتش مبارک

می نویسم نامت را.

بر هر تن تسلیم

بر پیشانی یارانم

بر هر دستی که فراز آید

می نویسم نامت را.

بر معرض شگفتی ها

بر لبهای هشیار

بس فراتر از سکوت

می نویسم نامت را.

بر پناهگاه های ویرانم

بر فانوس های به گِل تپیده ام

بر دیوار های ملال ام

می نویسم نامت را.

بر ناحضور بی تمنا

بر تنهایی برهنه

روی گامهای مرگ

می نویسم نامت را.

بر سلامت بازیافته

بر خطر ناپدیدار

روی امید بی یادآورد

می نویسم نامت را.

به قدرت واژه ای

از سر می گیرم زندگی

از برای شناخت تو

من زاده ام

تا بخوانمت به نام:

آزادی.

 

منابع : روزنامه شرق


مطالب مشابه :


شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان (در قرن های 3 و 4 و 5)

تا اینکه یکی از اساتید کتاب "شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان" را به من عاشقانه های فرانسوی




مختصری از زندگی نامه شیرکو بی که س

اشعار کردی و زندگی نامه شاعران بزرگ کرد اشعار کردی و زندگی نامه شاعران جملات عاشقانه




شاعران معاصر ایتالیا

شاعران معاصر ایتالیا عاشقانه های فرانسوی اشعار فرانسوی. rss .




آشنایی با پل الوار-شاعر سورئالیست فرانسوی

آشنایی با پل الوار-شاعر سورئالیست فرانسوی صرفا ً عاشقانه اشعار کامل شاعران




گزیده شعر دریاچه از آلفونس دولامارتین شاعر بزرگ فرانسه

نویسندگان و شاعران عاشقانه. سایت




غزل، شعر فارسی است - مصاحبه ی اختصاصی با مرتضی کاخی

اولین و بزرگترین وبلاگ دربرگیرنده اشعار کامل شاعران شعری عاشقانه فرانسوی وآلمانی که




توصیه هانی جون و ادبیات کلاسیک اسپانیا و ایتالیا

ها و اشعار عاشقانه و رزمی و بزمی بود که شاعران دوره گرد و های فرانسوی در عبارات




طهران

اشعار فارسی عاشقانه. که پاهایش را با لوندی روی هم می اندازد ، عطرهای فرانسوی می زند




3 شاعر فرانسوی در کتاب‌فروشی‌های ایران

3 شاعر فرانسوی در کتاب نمونه‌ای از اشعار کتاب «عاشقانه‌های شعرهای شاعران




دانستنیها

اشعار فارسی ، جملات عارفانه . اشعار برگزیده سایر شاعران. عاشقانه.




برچسب :