نمونه ی مصاحبه با مراجع _ جلسه اول

 

 

مصاحبه اول

 


مشاور: سلام، حال شما خوب است؟
مراجع:سلام،ممنون.
مشاور:خواهش می کنم بفرمایید روی این صندلی روبرو بنشینید تا بتوانیم بهتر صحبت کنیم.
مراجع:متشکرم (مراجع ساکت نشسته و از شرع صحبت خودداری می کند که می تواند علل بسیاری مانند ترس و اضطراب باشد )
مشاور:می خواهید در مورد مشکل خود با من صحبت کنید ؟
مراجع:نمی دانم چی شده ، همیشه احساس ناراحتی می کنم.اغلب غمگین هستم و از زندگی لذت نمی برم ، از کار خسته شدم و زندگی برایم تکراری شده.
مشاور:قبل از اینکه به من مراجعه کنید پیش دکتر رفته بودید؟
مراجع:بله.پیش دکتر اعصاب و روان رفتم.
(
با تکان دادن سر حرف او را تأید و در واقع تشویق به ادامه صحبت کردم(
مراجع:دکتر به من گفت که افسرده شده ام و مقداری دارو برایم نوشت.(مراجع دوباره سکوت کرد به نظر می رسید مایل به صحبت نیست)
مشاور:خوب عکس العمل شما نسبت به این تشخیص دکتر چه بود؟
مراجع:فکر کنم حرفش درست بود ، از داروها استفاده کردم.کمی بهتر شدم و خوابیدم و ولی کم کم حسم بهتر که نشد حالا گوشه گیر تر شدم. من به فوتبال خیلی علاقه مند بودم ولی مدتی است که آن را هم کنار گذاشته ام . میل دارم هرشب ساعت 9بخوابم چون فکر میکنم مریضم و به استراحت نیاز دارم. (از این صحبت ها چنین استنباط می شود که بصیرت مراجع در مورد علل بیماری زیاد عمیق نیست ولی نارضایتی او از حالات و رفتارش به قدری است که برای بهبودی مراجع محرک خوبی است (
مشاور:مثل اینکه این طرز زندگی برای شما رنج آور است؟ (احساس همدردی)
مراجع:بله ، احساس می کنم که زندگی خیلی بی معنی است.
مشاور:به همین علت است که از زندگی لذت نمی برید؟
مراجع:کاملا درست است.
مشاور:خیلی دوست دارید که از دست این ناراحتی تان خلاص شوید؟
مراجع:من هرکاری که شما بگویید می کنم تا از دست این ناراحتی راحت شوم.با این حالی که من دارم زندگی معنا و مفهومی ندارد.
مشاور:به نظر می رسد که شما مشکلاتی دارید و شاید من بتوانم به شما کمک کنم ولی اول باید اطلاعات بیشتری درباره شما داشته باشم تا بعد ببینم چه کمکی می توان کرد .
مراجع:هر چه می خواهید بپرسید و من جواب می دهم.
مشاور:نظر شما درباره ی علت بیماریتان چیست؟
مراجع:من واقعا نمی دانم. فقط این را می دانم که دنیا جای خوبی نیست و پر از ظلم است.
مشاور:بله (با تکان دادن سر او را تشویق به صحبت نمودم)
مراجع:علت بیماری من شاید از دنیا و آدماش باشد چون سال اول که رفتم سرکار اولش خوب بود بعد پستم رو بدون نظر من عوض کردن، نزدیک به یک ماه دعوا بود تا رفتم سر پستم.و خیلی ناراضی بودم،حتی مجبور شدم بعد از یکسال هم از دانشگاه مرخصی بگیرم.
مشاور:خوب م خواهم چند پرسش مستقیم از شما بکنم شاید به تشخیص علل بیماری شما کمک کند. ( سعی می شود تا مراجه را به از بیان مطالب نامربوط برحذر دارم(
مراجع:خیلی خوب،شما بپرسید و من جواب میدهم.
مشاور:چندسال مشغول به کار هستید؟
مراجع:4سال.
مشاور:چه ناراحتی های دیگری به غیر از آنچه به من گفتید شما را آزار می دهد؟
مراجع:منظور شما رو نمی فهمم.
مشاور:آیا حالت افسردگی هم دارید؟
مراجع:خیلی زیاد، بیشتر اوقات.
مشاور:حالت وحشت و ترس چطور؟
مراجع:نه.
مشاور:سردرد و سرگیجه چطور؟
مراجع:گاهی دارم.
مشاور:اضطراب دارید؟
مراجع:بله.گاهی اوقات.
مشاور:خوابتان چطور است؟
مراجع:خیلی بد ، من بیشتر از 4یا5 ساعت در شبانه روز نمی خوابم.
مشاور:قرص مسکن مصرف می کنید؟
مراجع:بله ، مسکنهایی که دکتر داده میخورم و راحتتر می خوابم.
مشاور:شما با خانواده زندگی می کنید؟
مراجع:بله من با پدر ، مادر ، برادران و خواهرانم زندگی میکنم و در محل کارم هم تنها هستنم.
مشاور:شما فرزند چندم خانواده هستید؟
مراجع:فرزند چهارم.
مشاور:کودکی خود را به یاد دارید؟
مراجع:بله.در زمان کودکی زندگی خوبی داشتم ، با اینکه از نظر اقتصادی متوسط بودیم ولی هیچوقت پدرم واسم چیزی کم نگذاشت .همه جا و در همه حال پشت و پناهم بود.من همیشه با او بودم.
مشاور:نظرتون درباره ی پدرتون چیه ؟
مراجع:پدرم آدم زحمتکش و مهربانی هست. او تنها کسی هست که داخل زندگیم صلاحم رو میخواد.با اینکه شغلی نداره اما با کشاورزی و باغداری زندگی ما رو اداره می کند.
مشاور:مادرتون چطور ؟
مراجع:مادرم با حوصله و گرمی همیشه یار و یاور من و همه ی خانواده هست.خیلی خوب و مهربونه.
مشاور:چند برادر و خواهر دارید؟
مراجع: 4برادر و 3 خواهر دارم.
مشاور:رابطه ات با برادرانتون چطوره ؟
مراجع:آنها از من بزرگتر هستند و همیشه به من کمک میکنن مخصوصا برادر بزرگم معلم هست.وقتی من محصل بودم در تحصیل به من خیلی کمک میکرد.
مشاور:خواهرانتان چطور؟
مراجع:من همیشه تلاش کردم که به آنها کمک کنن تا موفق باشن.آنها از من کوچکتر هستند.
مشاور:محل کارتون چطوره ؟
مراجع:خیلی از خونه فاصله داره زیاد نمیتونم برم خونه . اولین سالهایی بوده که از خونه دور هستم.
مشاور:در محل کارتون احساس تنهایی می کنید؟
مراجع:بله.
مشاور:در محل کارتون کسی نبود که با او صمیمی باشید؟
مراجع:بله بود. ولی فاصلمون آنقدر زیاد بود که کسی را نمیدیدم.
مشاور:یعنی شما در سال گذشته زندگی تنهایی را گذرانده اید؟
مراجع:بله ، خیلی هم زندگی بدی بود .
مشاور:پس شما احساس می کنید که وضع بدی داشته اید ؟
مراجع:بله ، فکر می کنم تقصیر اداره بود.
مشاور:منظورتون از اداره چیه ؟
مراجع:آخه من اول در منطقه ی محروم در یک روستا بودم، جای بدی نبود ولی یک هفته نشده که آقایان بدون هماهنگی با من ابلاغم را زدند به سیلاب کلوار.در جایی که آدم زندگی نمیتونه کنه.هر کس که پارتی داشت نرفت ، من یکماه نرفتم ولی 20 روز برام غیبت زدند.بالاخره رفتم جاده خاکی بود و تنها ماشین سایپا بود.وقتی هم برف و باران می بارید ماشین برایه رفت و آمد نبود. منزل هم برای ماندن نداشتم ، در خانه ای اسکان کردم که یکطرف آن آغل حیوانات بود.سرگرمی نداشتم، از فکر هرشب اشک داخل چشمانم جمع می شد.
مشاور:پس به نظر می رسد که شما محرومیت زیادی کشیده اید و از محیط شغلیتان راضی نیستید و احساس کردید که به چیزی علاقه ندارید و زندگی ارزش زیادی ندارد.( آنچه مراجعه احساس می کند به طور خلاصه بیان می کنیم(
مراجع:کاملا صحیح است . وضع مرا درست تشریح کردید .
مشاور:حالا موضوع  مهم این است که بتوانید در این باره فکر کنید تا چاره ای پیدا کنیم.
مراجع:اگر شما بتوانید به من کمک کنید خیلی متشکر می شوم.
مشاور:خیلی خوب پس می توانیم شروع کنیم و حرفهای شما مثل یک راز فقط بین من و شماست.قرار ما یک جلسه در هفته خواهد بود ساعت 16 سه شنبه ها و از نظر مالی مشکلی نیست؟
مراجع:خیلی خوب است.مشکلی نیست .شما فکر می کنید که بتوانید به من کمک  کنید ؟
مشاور:به همه  ی مردم می توان کمک کرد ، ولی مقدار آن به هرکسی متفاوت است .مهمترین عامل میل به پذیرفتن کمک است که شخص را به انجام کارهای لازم برای درمان قادر می سازد . (ضمن آنکه مراجع را امیدوار می کنم به او وعده های دروغین و غیرعملی نمی دهم(
مراجع:بله ، من هر چه از دستم بر آید برای بهبود حالم انجام می دهم چون از این وضع خسته شده ام .
مشاور:بسیار خوب . پس وعده ملاقات ما هفته دیگر .
مراجع:بسیار خوب.
مشاور:خسته نباشید.خداحافظ.
مراجع:خداحافظ.

تحلیل جلسه ی اول

 

زندگی خانوادگی  مراجع و گذشته ی فرد با توجه به صحبت های مراجع مشکلی نداشته و به نظر می رسد در خانواده حمایت زیادی از او شده است و این اولین باری است که طعم سختی و تنهایی را می چشد ، با اطرافیانش تعامل کمی دارد.
علل بیماری کاملا روشن نیست ولی می توان گفت دوری از خانواده ، احساس عدم ایمنی و گرایش به این تفکر غیرعقلانی که از بیرون کنترل می شود و اینکه اداره ای که در آن مشغول خدمت است باید منصفانه با او برخورد کند ، به علاوه احساس حقارت و خود کم بینی مراجع او را از ایجاد ارتباط صحیح و لذتبخش با دیگران باز می دارد.
با مراجع رابطه حسنه وپذیرش غیرشرطی انجام گرفت.تشخیص موقت داده شده است و آن عبارت است از افسردگی ساده .

این مطلب برداشته شده از وبلاگ پرسونا به آدرس http://yaghoubasadzade.blogfa.com/post/383    می باشد .

 

 


مطالب مشابه :


يك نمونه مصاحبه مشاوره اي - نمونه شماره 1

آگاهی گروهی - يك نمونه مصاحبه مشاوره اي - نمونه شماره 1 - آگاهی ازمسایل روانشناسی درهمه دوران




نمونه ی مصاحبه با مراجع _ جلسه اول

مشاوره - نمونه ی مصاحبه با مراجع _ جلسه اول - مشاور خانواده ، یادداشت های مشاور ، جلسات مشاوره




نمونه ی پروپوزال

(نمونه ی پروپوزال) عنوان:بررسی رابطه ی اعتماد به نفس و انتخاب رشته ی تحصیلی در دانش آموزان




ليست هنرستان هاي فنــي و حرفــــه اي و کاردانش(پسرانه و دخترانه منطقه 5 تهران)

مشاوره تحصیلی، خانوادگی و رفتاری - ليست هنرستان هاي فنــي و حرفــــه اي و کاردانش (نمونه




مشاوره و راهنمایی

نمونه سوالات دروس دبیرستان - مشاوره و راهنمایی - من بيش از معلمان وهمكارانم از دانش آموزانم




نمونه پاسخ نامه scl90

مشاوره - نمونه پاسخ نامه scl90 - عملکرد مرکز و کارشناسی مشاوره کاشان




نمونه اقدام پژوهی

مشاوره - نمونه اقدام پژوهی - - مشاوره تاريخ : سه شنبه هفدهم دی 1392 | 19:47 | نویسنده : حسینعلی




نمونه سوالات مشاوره شغلی

مشاوره و راهنمایی - نمونه سوالات مشاوره شغلی - وبلاگ دانشجویان مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی




برچسب :