معماری مدرن

 

معماری مدرن

 

تحولات رخ داده در حوزه معماری طی سه دهه ی پايانی قرن گذشته در غرب باعث متزلزلساختن ارکان تنها سبک فراگيری و جهانی، در بخش عمده ای از قرن بيستم يعنی معماری مدرن گرديد. اين تحولات ريشه در تغييرات بنيادين فکری و اجتماعی و دگرگونی نگرش نسبت به خود و جهان پيرامون در غرب داشته است. تغييرات ذکر شده با انتقادات نيچه از مدرنيته از اواخر قرن نوزده در آلمان آغاز و توسط انديشمندانی همچون فرويد؛ هايدگر، دريدا، دلوز، ليوتارد و ديگران مورد بسط و شرح قرار گرفت.
اگر فلسفه روح زمان و معماری کالبد زمان است. با عوض شدن روح زمان، کالبد زمان هم عوض می شود. لذا اين بخش نيز همانند بخش قبل، ابتدا با موضوع فلسفه آغاز شده و سپس نمود کالبدی آن در معماری مورد بحث قرار گرفته است.
پست مدرنیته
پست مدرن در فارسی به فرامدرن و پسامدرن ترجمه شده است که منظور شرايط بعد از مدرن و يا مرحله ی تاريخی بعد از مدرن است. اين لغت به پسانوگرايی و مابعد تجدد هم ترجمه شده است.
«اهب حسن، در مقاله ای با عنوان «فرهنگ پسامدرن» معتقد است که کلمه پسامدرن نخستين بار توسط فدريکو دو انتيس در دهه ی 1930 به مثابه ی عکس العملی در برابر مدرنيسم ادبی به کار رفته است.
آرنولدتوينبی (1975 - 1889) فيلسوف و مورخ انگليسی در نهمين جلد از کتاب پژوهش تاريخ در سال 1954 از زوال تمدن غرب به ورطه نابخردانگی و نسبيت گرايی ياد کرد، که به عقيده وی منشاء آن در تحولات دهه 1870 بوده است. لذا از اصطلاح پست مدرن به مثابه ی امری مجازی و تحقير آميز منفی اش سود جست. »
بعضی پست مدرن را دوره فراصنعتی تلقی کرده اند. عده ای نيز آن دوره ای متفاوت از دوره مدرن می دانند. البته عده ای از فلاسفه هم آن را مرحله ای از دوران مدرن میدانند که نقدی به خود مدرن است ولی از نظر ماهيت تفاوتی با عصر مدرن ندارد. عده ای هم پست مدرن را پاسخ گوی مشکل مدرن می دانند بدون آن که راه حل مشخصی ارائه دهد.
دکتر هاشم آغاجری استاد تاريخ دانشگاه، در اين مورد معتقد است که:« پست مدرن نقد مدرنيته در فرآيند تاريخ مدرنيته است و نبايد آن را هر گونه ضديت و نقد مدرنيته از مواضع سنتی اشتباه گرفت. هدف متفکران پست مدرن به هيچ وجه بازگشت بهدوران ما قبل از مدرن نيست، زيرا ماقبل مدرن و مدرن از نگاه پست مدرن ها در يک مساله مشترک است و آن هم اين است که هر دو به نوعی کليت ثابت و امر عام و توتاليته قائل هستند. منتهی توتاليته دوران ما قبل مدرن، يک نوع توتاليته مذهبی است و توتاليته دوران مدرن، عقل جديد است. پست مدنيسم از اين جهت که علامت بحران مدرنيته است آموزنده می باشد. منطق پست مدرن اساساً منطق نفی است و نه اثبات يعنی شورش عليه توتاليته عقل روشنگری و افکار و هر گونه حاکميت منطلق و بلا منازع اصول و معيارهای ثابت و عام ... پست مدنيته به اين عقل (عقل مدرن) پشت کرد، اما رو به سوی جای مشخصی ندارد. لذا من فکر می کنم که پست مدرنيته تنها به عنوان يک راه آسيب شناختی برای مدرنيته تلقی میشود.»
دکتر رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه ی دانشگاه ، در اين مورد چنين اظهار می دارد: « پست مدرن با مدرنيته متفاوت است زيرا پست مدرن تشکيک در اثول و مبانی مدرنيته است بدون اينکه همه شئون و آثار و نتايج آن را رد کند يا طرح عالم ديگری به جای آن دراندازد. به عبارت ديگر وضع پست مدرن وضعی است، در آن مدرنيته با تحقق تمام امکاناتش وجود دارد اما اعتقاد به آن سست شده است.»
چارلز جنکز در مورد عصر پست مدرن می نويسد:صنعتی شدن با سرعتی پر شتاب جای خود را به عصر پساصنعتی می سپارد. کار در کارنجات جای خود را به کار در منزل و ادارت می سپارد. عصر پست مدرن عصر انتخاب های بی شمار و فزآينده است. عصری است که هيچ گونه جريان ارتدکسی را نمی توان بدون خود آگاهی و طنز پذيرفت، زيرا تمام سنت ها برای خود واجد ارزش و اعتبارند. اين امر تا حدودی نتيجه ی چيزی است که انفجار اطلاعات، ظهور دانش سازمان يافته، ارتباطات جهانی و سيبرنتيک خوانده می شود.
نکته مشترک در مورد همه فلاسفه مدرن اين است که عقلانيت قطعيت علمی و خردگرايی محضمدرن را زير سوال می برند. از ديدگاه پست مدرن مشکلات امروز جوامع مدرن مانند کم بها شدن حيثيت انسان بی هويتی بحرانهای فرهنگی خشونت بيش از حد جنگ های ويرانگر کم رنگ شدن روابط انسان و بالاخره سيطره تکنولوژی بر زندگی انسان به سبب شرايطی است که زندگی مدرن و بينش مدرن برای انسان به وجود آورده است و برای توجه و آگاهی نسبت به آن بايد گوهر مدرنيته مورد وارسی مجدد قرار گيرد.
به طوری کلی پست مدرنيسم بيشتر از جنبه نقد مدرنيسم از آغاز پيدايش اين جهان بينی تاکنون مطرح است. لذا پست مدرنيسم ضد جنبش فکری رنسانس، ضد عصر روشنگری و خردگرايی متعاقب آن ضد انقلاب کبير فرانسه و ضد ايدئولوژي ليبراليست، کمونيست و هر گونه ايدئولوژی و فراروايت است. اگر چه مدرنيسم طرحی مدون و معين و غايات مشخص برای جهان بعد از سنت ارائه کرد، ولی پست مدرنيسم فاقد اين اصول تعيين شده و مرزبندی های دقيق و روشن است. همچنين بايد بيان کرد که همه ی فلاسفه ی اين نحله فکری در مورد مبانی نظری اين نهضت هم رای و هم نظر نيستند. ولی بعضی خطوط فکری مشترک در مورد آنها قابل مشاهده است. نظريات پست مدرنيسم و نقد آن از مدرنيسم در موارد ذيل قابل بررسی است:
- عقلانيت
- ايدئولوژی
- کثرت گرايی
- تاريخ
- زبان
- رسانه ها
- تکنولوژی
نظريات پست مدرنيسم و نقد آن از مدرنيسم در موارد ذيل قابل بررسی است:
- عقلانيت
- ايدئولوژی
- کثرت گرايی
- تاريخ
- زبان
- رسانه ها
- تکنولوژی
عقلانيت:
رنه دکارت از پايه گذاران فلسفه مدرن با اين گفته خود که من فکر می کنم پس هستم تاکيد بيش از پيش ذهنيت مدرن بر عقل و عقل گرايی را ابراز کرد. در عصر روشنگری نيز بر عقل، خرد و استدلال منطقی تاکيد مجدد شد. ولی يکی از وجوه شاخص و عمده ی نقد پست مدرنيسم از مدرنيسم، عقلانيت و خرد عدد انديش مدرن است. استينار کوال از چهره های برجسته در زمينه پست مدرن و روان شناسی می نويسد:«عصر مدرن با مفهوم ساده و محدودی از عقلانيت سر و کار داشت که در آن عقلانيت فنی ابزار – اهداف وجه غالب را دارا است
در عصر مدرن بر طرح برنامه ريزی، محاسبات، پيش بينی ، کنترل و نظارت دقيق تاکيد میگردد. مسئوليت زيادی بر دوش عقل و علم بار شده بود. تمامی مشکلات انسانها می بايست در دراز مدت به کمک ابزار علم و تکنولوژی مرتفع می شد.
هف عصر روشنگری اين بود که شرايطی فراهم آورد تا تمامی افراد مختلف و پراکنده جهان، پديده ها و امور را به شيوه ای واحد بينند و درک کنند، يعنی شيوه عقلانی. متفکران و انديشمندان عصر روشنگری اين نکته را اصلی مسلم و بديهی می دانستند که برای هر پرسشی تنها يک پاسخ صحيح ممکن وجود دارد و از اين اصل نتيجه می گرفتند که تنها در صورتی می توان جهان را به گونه ای منطقی و عقلانی کنترل و ساماندهی نمود که بتوانيم به گونه ای صحيح و درست آن را ترسيم و بازنمايی سازيم. اين نوع نگرش به امور و محور قرار دادن عقل تک ساحتی در اواخر قرن نوزده توسط فيلسوف طغيانگر آلمانی ، فردريک نيچه زير سوال برده شد، از نظر وی »تمدن غربی نوعی پدر سالاری عقل باوری دارد که باعث شده همه چيز در چار چوب خرد باوری افراطی بشر را اسير خودش کند. نيچه مشکل بزرگ بشريت را مدرنيته می داند. او به احساس بيش از عقل باور داشت و لذا علم مدرن و روش تحقيق دکارتی را زير سوال برد. به عقيده ی نيچه هر گونه روش تحقيق علمی لزوماً با دروغ و تقلب همراه است... عقل خلاقيت زندگی را از بين می برد
ماکس وبر (1920 - 1864)، جامعه شناس آلمانی، »زنده ترين نقد خود را برای عقلانيت مدرن نگه داشت که در ديوان سالاری متجلی می شد. و بر در اين باره چنين ابراز می کند: »
سازمان ديوان سالارانه، همراه با ماشين دولتی، دست اندر کار ساختن اسارتگاههای آينده است، که در آن انسان ها چه بسا چون دهقانان دولت مصر باشند. فرمانبردار و ناتوان» و باز و بر درباره ی عقلانيت بر اين نظر است که «عقلانيت نه به رويای فيلسوف درباره آزادی بل به اسارت ديوان سالارانه در قفس آهنين می انجامد.
ليوتار نيز در اين مورد گفته:
«هيچ تضمينی وجود ندارد که عقل پيامدهای آزادی بخش بيافريند. پست مدرنيسم ها معتقدند که »چنان که تاريخ قرن بيستم با قدرت گواهی می دهد، اين باور که ترقی تکنولوژی لزوماً باعث پيشرفت تمدن انسانی می شود، دروغين است. علم مدرن که حاصل عقلانيت و يکی از پايه های اصلی مدرنيسم می باشد، حوزه ی ديگری است که مورد پرسش و نقد پست مدرنيسم قرار گرفته است. ديگر هيچ شالوده ی روش شناسانه مطمئن وجود ندارد، قطعيت های علمی از پای بست ويران اند. در واقع دانش به معنای مورد نظر مدرن ها منحل است. ساده تر بگوييم شرح جهان ديگر ممکن نيست.
زيگموند فرويد (1939 - 1856) روان شناس و انديشمند اتريشی نيز عقل مداری را زير سوال برد فرويد ضمير ناخود آگاه و ساحت آن را مطرح کرد. مکتب روانکاوی فرويد خرد چالش ناپذير روشنگری را زير سوال می برد و نشان می دهد که خرد آدمی جزيره کوچکی است در اقيانوس پهناور نيروهای تاريک و ناخودآگاه بشری که نام آن غرايض است. فرويد ضمير آگاه و عقل انسان را در سيطره ی ضمير ناخودآگاه که همان غرايض است میداند. به عبارت ديگر غرايض آن چيزی است که انگيزه های انسان را هدايت می کند و عقل تنها وسيله برای رسيدن به اين انگيزه ها است. چنانگه توماس ها بز فيلسوف قرن 17 انگلستان گفته انسان اسير سوداها و روياهای درونی خويش است. هنرمندان سورئاليست همانند آندره برتون و سالوادوردالی سعی کردند در ساحت ناخودآگاه به کاوش در مورد انگيزه های انسان بپردازند. آنها در کارهای خود سعی در نمايش ضمير ناخودآگاه و نشان دادن وجهی مهم از تمايلات درونی انسان نمودند. در اينجا بايد بيان داشت که عقل ابزاری و عقل محاسبه گر که مورد تاکيد فلاسفه مدرن بوده، از نظر پست مدرن اين ابزار کامل و بدون نقصی نيست و نمی توان با اتکا بر آن انتظار کشف حقيقت، آزادی، آسودگی و رستگاری داشت. اين عقل دارای نواقص و ايرادات عديده ای است و بسياری از مشکلات امروز بشر به لحاظ ناديده گرفتن اين نواقص است. ولی بايد توجه داشمردمت که پست مدرن ها ابزار ديگری به عنوان جايگزين عقل معرفی نمیکنند. آنها عقل مدرن را نقد کرده اند بدون آنکه جايگزين ثابت و مطمئن به جای آن عنوان نمايند. البته از نظر آنها جايگزين مطمئنی وجود ندارد و فقط بايد متوجه لغزش ها و ايرادات بود.
ايدئولوژی:
در تعريف ايدئولوژی بايد گفت:«ايدئولوژی بسته بندی کردن ايده ای برای اهداف مشخص سياسی است. ايدئولوژی نوعی مکتب است که هدفش بسيج مردم برای اهداف سياسی و آرمان های خاص تحت لوای ايده های معين است. ايدئولوژی توجيه اجتماعی باورها و اعتقاداتی است که فرد يا طبقه ای خاص برای حفظ بقای خودش تدوين می کند. ايدئولوژی نظامی ارزش گراست و هر ايدئولوژی مقابل خودش را نفی می کند. ايدئولوژی در تضاد است و تقابل را مطرح می کند. از نظر نيچه، ايدئولوژی فلسفه موميايی شده ای است که پويايی خودش را از دست داده.
پست مدرنيسم با ايدئولوژی و هر گونه فراروايت مخالف است. اگر «مدرنيسم عصر ايدئولوژی آفرين است» پست مدرنيسم عصر پايان ايدئولوژی و پايان فراروايت ها است. دو ايدئولوژی مهم عصر مدرن يعنی ليبراليسم و کمونيسم و ساير ايدئولوژی های اين دوره همچون فاشيسم ، نازيسم، ناسيوناليسم، سوسياليسم و انترناسيوناليسم همه از نظر فلاسفه پست مدرن مورد انتقاد است. آنها به وجود آمدن جنگ های مختلف، کوره ی آدم سوزی و بالاخص دو جنگ جهانی اول و دوم را به لحاظ وجود همين روايت ها کلان و تقابل بين اين فراروايت ها می دانند.
فرانسوالطوتار می نويسد: « من با ساده کردن بيش از حد پست مدرن را به منزله ی اعتقادی و عدم ايمان به فراروايت ها توصيف می کنم.» لذا پست مدرنيسم معتقد به تکثر و قرائت های مختلف و جامعه کثرت گرا است و هيچ ابر روايت و يا ابر نظريه را مطلق و حلال تمامی مشکلات نمی پندارد . از نظر آنها روايت های کلان بايد جای خود را به روايت خرد بدهد.
ميشل فوکو مورخ و فيلسوف پست مدرن فرانسوی در رد ايدئولوژی و راه حل های کلی و جهانی معتقد است: «مشکلات محلی محتاج راه حل های محلی است» در عصر پست مدرن فراروايت ها ساقط شده اند.
معماری مدرن با اعتقاد راسخ به علم و تکنولوژی و جهانی بودن علم و تکنولوژی پايه گذار سبک بين المللی بود. ولی معماری پست مدرن بهبافت، زمينه و خصوصيات محلی توجه دارد و می توان گفت که سبک محلی آن چيزی است که معماری پست مدرن عرضه می دارد. از نظر معماران اين سبک معماری يک مقوله فرهنگی است و نه تکنيکی و از آنجايی که فرهنگ ها در مناطق مختلف متفاوت است، معماری نيز در هر منطقه متفاوت از ساير مناطق است.
کثرت گرايی:
مدرنيسم هميشه به دنبال وحدت است چه در انديشه و چه در هنر ، ولی پست مدرنيسم کثرتگرا است. از نظر پست مدرن امروز همه چيز مجاز است. جوامع امروزی در غرب عمدتاً جوامع کثرت گرا هستند و در اکثر شهرهای بزرگ نژادها و فرهنگ ها و اقوام مختلف در کنار يکديگر زندگی می کنند. بهترين نمونه ی آن ايالت کاليفرنيا و بالاخص شهر لس آنجلس در اين ايالت است. در لس آنجلس، شهرک چينی ها، تهران جلس، محله ی سياهان ، محله ی ارامنه ، محله ی ژاپنی ها و کره ای ها در کنار محلات سفيد پوست اروپايی تبار قرار دارند. ساکنان و مهاجران اين شهر هر روز با گوناگونی های مختلف فرهنگی ، نژادی ، زبانی ، مذهبی ، اعتقادی و هنری مواجه هستند. اين موضوع شامل معماری اين شهر نيز می شود.
در جوامع سنتی اکثر مردم در بستر فرهنگی واحد و مستقلی به سر می برند. افراد هر جامعه می توانستند فارغ و بی اعتنا به جوامع بیگانه زندگی کنند، ولی در حال حاضر «عصری شروع شده که در آن همه ما داريم به دنيای واقعيت های متنوع و متکثر عادت می کنيم. همه ما در حال خارج شده از حصارهای امنيتی قبايل، سنت ها، اديان و جهان بينی های خود و وارد شدن به تمدنی جهانی هستيم که به گونه ای کاملاً فراگير و خيره کننده کثرت گراوپلوراليستی است. به عبارتی همان گونه که چارلز جنکزبيان نموده عصر پست مدرن، عصر انتخاب های بيشمار و فزاينده است.
يکی از اساسی ترين مضامين مبحث پسامدرن حول واقعيت يا فقدان واقعيت يا چند گانگی واقعيت می چرخد هيچ انگاری مفهومی نيچه يی است که با اين معنای سيال و بی ثبات از واقعيت رابطه ی تنگاتنگی دارد. نيچه تاکيد می کند که نظام های به اصطلاح عقانی در واقع نظام های قانع سازی هستند . بدين سان نيچه نقاب از چهره ی ادعاهای کشف حقيقت بر می دارد و نشان می دهد که اين ادعاها همان چيزهايی هستند که او آن را خواست قدرت می نامد. آنان که چنين ادعاهايی دارند ، خود را بالاتر از کسانی قرار می دهند که اين ادعاها برای آنان طرح شده است و بدين سان بر آنان مسلط می شوند. از اصول محوری دو نظريه ی فلسفی ديکانستراکشن و فولدينگ – که از زير مجموعه های بينش پست مدرن محسوب می شوند. همين موضوع کثرت گرايی چند گانگی واقعيت و قرائتهای مختلف است. معماران اين دو سبک در طرح ها و ساختمان های خود ايده ی چند معنايی و کثرت گرايی را به صورت کالبدی نشان می دهند.
تاريخ:
ديدگاه مدرنيسم و پست مدرنيسم نسبت به تاريخ نيز دو ديدگاه کاملاً متفاوت و متضاد است. مدرنيست ها تاريخ را به صورت خطی و معلول ها را به دليل وجود علت ها می دانند و برای هر علتی در تاريخ، به دنبال معلول آن هستند.
چنانچه داريوش آشوری می نويسد:
توضيح علی مسائل، از جمله مسائل تاريخی تنها در بستر ذهنيت مدرن ممکن است.
کارل مارکس فيلسوف قرن نوزده آلمان و بنيانگذار سوسياليسم علمی و يکی از مناديان مدرنيته روند تحولات در تاريخ را به صورت مبارزه طبقاتی بين طبقات فرودست و فرادست عنوان می کند. از نظر وی اين مبارزه همواره در طی تاريخ و جوامع مختلف وجود داشته است. در جامعه برده داری بين برده و مالک در جامعه فئودالی بين دهقان و صاحب زمين و در جامعه سرمايه داری بين پرولتاريا (کارگر صنعتی) و بورژوازی (سرمايه دار) اين کشمکش و جدل برای کسب منافع طبقاتی برقرار بوده است. وی با استفاده از نظريه ی هگل در مورد نهاد (تز) و بر نهاد (آنتی تز) معقتد است که طبقه سرمايه دار (نهاد) مجبور است که (بر نهاد) خود يعنی طبقه پرولتاريا را در نظام اقتصادی و توليدی سرمايه داری پرورش دهد. از تقابل اجتناب ناپذير اين دو بورژوازی و پرولتاريا – جامعه ی سوسياليستی که سنتز اين تقابل است. پديد خواهد آمد. نهايتاً جامعه ی سوسياليستی در روند تکامل خود به جامعه ی بی طبقه کمونيستی منتهی خواهد شد. ولی در مقابل اين نظريه ميشل فوکو در کتاب باستان شناسی دانش 1969 چنين می نويسد: بر خلاف نظر مورخين گذشته که با جست و جوی گرايش ها و فرايندها و ساختارهای بنيادی و پايدار تاريخ می خواستند وجود نوعی تداوم و پيوستگی را در تاريخ نشان دهند تاريخ دستخوش گرايش ها و جريانات متداخل و متقاطعی است که نمی توان آنها را تابع يک طرح خطی يا قانون واحد دانست. در تاريخ هيچ اصل و مفهوم مرکزی وجود ندارد که بر تمام پديده ها وحدت و کليت بخشد. از نظر پست مدرن «تاريخ مجموعه ای از گسست ها است.»

 

نوشته شده توسط مدیر: پیمان آریا

 

 


مطالب مشابه :


معماری صنعتی

تکنولوژی و فناوریهای نوین صنعت ساختمان - معماری صنعتی - ( - نوآوریها و فناوریهای جدید در




نسبت معماری با تکنولوژی

فلسفه های نو نیز سهم درخوری در تحولات معماری دارند. تفسیر نوین از معماری و تکنولوژی» در




معماری مدرن

تکنولوژی عمران یکی از جدیدترین مباحث در محافل معماری محسوب جدید از معماری نوین در




معماری مدرن

معماری روز دنیا- تکنولوژی روز معماری در حوزه معماری طی نوین ساختمانی--- معماری




معرفی رشته مهندسی تکنولوژی معماری

در دروسی مانند سیستم های ساختمانی پیشرفته (1) انواع روش های نوین ساخت ساختمان بررسی می شود که




کتاب فناوری های نوین ساختمانی منتشر شد

معماری روز دنیا- تکنولوژی روز معماری که طی آن 8 فناوری نوین وقابل اجرا در کشور از




معماری مدرن

اجازه یافت تا ساختمان «مجموعه مسکونی نوین» خود را آغاز کند در سال تکنولوژی معماری




معرفی رشته تکنولوژی معماری

بیان کند و یا در یک طرح خاص با کاربری مشخص تکنولوژی های نوین در وبلاگ تکنولوژی معماری




معماری قاجار

معماری روز دنیا- تکنولوژی روز معماری نوین معماری روز متضاد در معماری این دوره ناشی از




برچسب :