سفر قشم+پاگشا

سلام سلام.من بعد از نزدیک به یکماه تنبلی و تن پروری با خجالت برگشتم.

هی می خواستم بنویسم هی تنبلیم میومد.دیگه امروز گفتم بهترین وقته برای نوشتن.چون می ترسم خاطرات سفر هم فراموشم بشه.

البته من مثل بعضی از دوستان اصصصصصلا حوصله مو به مو تعریف کردن موضوعی رو ندارم.

کلی میگم تا فقط یه چیزایی یادم بمونه.

سفر قشم عالی بود.یکی از معدود سفرهایی بود که واقعا بهم خوش گذشت و کلی خاطره های خوب برام به جا گذاشت.

با پسر عموی همسری  و خانومش که یکماهه ازدواج کردن رفتیم.

خانومش 5 سال از من کوچیکتره .خیلی دوستش دارم.دختر بسسسیار خوب و آرومیه.اخلاقش

خیلی شبیه منه.کم حرفی و دیر جوش بودنش.خجالت کشیدناش.حتی رشته ای که داره می خونه!

من تو یه رشته خاص درس خوندم.اونم هم رشته منه.

خلاصه که وجودش باعث شد خیلی تو سفر بهم خوش بگذره.

روز 5 مهر دختری با گلاب به روتون استفراغ بیدارمون کرد و تبش شروع شد.

ما هم ساعت 12حرکت داشتیم.دختری به فاصله یه ربع یکبار بالا میاورد.

دیگه من کم کم از رفتن پشیمون شدم و به همسری گفتم رفتن و کنسل کنیم و بگو پسر عموت و خانومش تنها برن.

دیگه اینقدر همسری اصرار کرد که مجبور شدیم بریم.نگران طولانی بودن راه بودم.بیشتر از 21 ساعت راه بود و با اسهال و استفراغ دختری تو قطار کلافه می شدیم.

این اسهال و استفراغ تا دو روز بعد از برگشتمون ادامه داشت.تنها نکته منفی سفر همین بود.تو اوج خوشی و گشت و گذار یه غمی به خاطر دختری کنج دلم بود.

ما همش می خواستیم تو مراکز خرید باشیم اما دختری با حال بد و تبی که داشت نمی تونست پا به پامون بیاد.

از قشم بگم که بسیار گرم بود .البته ما دائم بیرون از خونه بودیم.تاکسی ها همه کولر داشتن و پاساژ ها هم خنک بودن.

روز اول رفتیم پاساژ ستاره . قیمتها خوب بودن و من و خانوم پسر عمو که اسمش فرانکه حسابی خرید کردیم.هرچی هم خریدیم مثل هم بود.فقط سایزاش فرق میکرد.

فرداش هم رفتیم درگهان.نیم ساعت راه بود با ماشین.

پاساژ دریا رفتیم و کلی خرید کردیم.

قیمتها خیلی نسبت به تهران پایین تر بود.تازه خودشون می گفتن به خاطر گرون شدن دلار مجبورن گرونتر بفروشن اما بازم نسبت به تهران ارزونتر بود.

طبقه بالای پاساژ دریا یه رستوران هست به اسم دریا که غذاهای بسیار خوبی داشت.دو روز پشت هم که رفتیم درگهان ناهار و همونجا خوردیم.توصیه می کنم اگر درگهان رفتید فقط همونجا غذا بخورید.راستش من خیلی رستوران و فست فود تو قشم و درگهان ندیدم.برام خیلی عجیب بود.

اما از مردمش بگم.

بسیار آدمهای خوبی بودن.بدون استثنا همشون چشم پاک بودن.تو اون سه روزی که ما اونجا بودیم حتی یکبار برام پیش نیومد که از نگاه یکیشون احساس عذاب و ناراحتی داشته باشم.برعکس تهران.

رانندگیشون بسیار قانون مند و با انصاف بود.

مثل تهران نبود که اگر یه نفر تو لاین سرعت با 20 تا سرعت میره و بهش هر چی چراغ بدی لج کنه و به لاکپشتی رفتنش ادامه بده و لاینش و عوض نکنه.

تو قشم با یه نور بالا طرف راهنما میزد و می رفت سمت راست و اجازه میداد ماشین پشتی بره.

یا  فروشنده هاشون اگر جنسی رو که دیروز خریده بودیم و راضی نبودیم بهشون بر میگردوندیم با خوشرویی ازمون می گرفتن و با احترام پول و پس میدادن.اما تو تهران بگی می خوای تعویض کنی هم تحویلت نمی گیرن  دای اگر بخوای پس بدی!!!

تو تهران اگه فروشنده یه جنس و برات باز کنه و تو خوشت نیاد و نخری جواب تشکرت رو هم نمیده.چرا که توقع دارن اولین چیزی رو که قیمت کردی  چشم بسته بخری اما تو قشم هزار تا جنس و باز میکرد و قیمت میداد اگر نخریدی هم با روی باز می گفت خواهش میکنم در خدمتتون هستم!

من خیلی از مردمش خوشم اومد و خیلی دلم می خواست اونجا زندگی می کردم.روز آخر که می خواستیم برگردیم انگار یه تیکه از دلم و اونجا گذاشتم.دلم نمی خواست برگردم تهران....

دیگه اینکه 5 شنبه پیش هم فرانک رو پا گشا کردم.سوپ شیر و زرشک پلو و لازانیا درست کردم با ژله رنگین کمون.

سوپای شیر من تو فامیل زبانزده.همیشه عالی و غلیظ میشه.

از شانسم اون روز سوپه افتضاح بود.شل و آبکی و بدمزه.لازانیام هم بد و خمیر شد!تعجب می کنم از خودم.نمی دونم چرا اینطوری شد ایندفعه؟

اما زرشک پلو عااااااااااالی بود!

ژله هم اینقدر دردسر داشت که از 8 شب تا 3 نصفه شب داشتم لایه لایه درست میکردم .چون اولین بار بود که تو غالب سیلیکونی درست میکردم چسبید و اعصابم و خورد کرد.بالاخره درش آوردم اما اونی نشد که می خواستم.

خلاصه 5 شنبه روز بد شانسی من بود.

 

 

بچه ها من از موهام متنفرررررررررررررررررررررررررررررررررررم.نمی دونم دیگه باید چیکارشون کنم؟

جلوی موهام هیچ جوری حالت نمی گیره.بس که لخت و نازکه.

جوجه یه روزه رو دیدین؟ پراش مثه پرزه؟ موهای منم اونجوریه.

نه فر میشه نه با سشوار حالت میگیره.پیشونیم هم بلنده و نمی تونم بکشم عقب.خیلی زشت میشم.کج میدم اما میچسبه به سرم و مثله دکتر عزیزمون میشم.( ا-ح)!!!!

ژلم میزنم انگار نه انگار.

زده به سرم برم فر کنم بلکه حجم بگیره و زیر روسری راحت بشم اما موهام خورده و بلندترین قسمتش روی شونه هامه.دیگه دارم دیوونه میشم.یه راهی جلوم بذارین.باور کنین دیگه جون به سر شدم که دست به دامن شما شدم.

 


مطالب مشابه :


لباس بندری-پوشش زنان جنوب(بندر و قشم)

اورنی را با پارچه حریر و یا شیفون تهیه می کنند.این روسری دارای تزیینات بسیار چوک درگهان.




صنايع دستي جزيره قشم

اینکه در 200 سال گذشته در روستاهای کوشه، گربه­دان، هلر، رمکاه، درگهان و روسری ، پارچه




زندگینامه برقع و حجاب

شمس درگهان شهر من . گوشه ای از روسری خود می پوشانیدند،بعضی دیگراززنان یونانی در .




مادر ...

مشاور - مادر - - مشاور روسری ات را بردار تا ببینم بر شب موهایت چند زمستان برف نشسته است




گلابتون دوزی

1 - نگین ایران 2 - شمیم کشار 3 - کاکا فواد 4 - چوک شهرو 5 - درگهان ( روسری کوچک ) به کار می رود .




سفر قشم+پاگشا

فرداش هم رفتیم درگهان.نیم زده به سرم برم فر کنم بلکه حجم بگیره و زیر روسری راحت بشم اما




اس ام اس دخترونه/ضد پسر, اس ام اس پسرونه/ضد دختر, جوک ضد زن و دختر

وفــــــــا چت,روستای سهیلی-روستای طبل-روستای رمکان-شهرستان درگهان-قشم مثل روسری




قسمت دوم معرفی"روستای کهنه اوز"در شبکه سوم سیما

و "بَلَ" (روسری محلی و مخصوص زنان) و مصاحبه با چندتن از بانوان شمس درگهان. عصر




ضد دختر

وفــــــــا چت,روستای سهیلی-روستای طبل-روستای رمکان-شهرستان درگهان-قشم روسری در




سفرنامه - قشم و هنگام

از جاسویچی و دشداشه مردانه گرفته تا روسری و کیف زنانه. مقصد بعدی بازار درگهان بود.




برچسب :