اشعار شاهنامه فردوسی

به نام خداوند جان و خردخداوند نام و خداوند جایخداوند کیوان و گردان سپهرز نام و نشان و گمان برترستبه بینندگان آفریننده رانیابد بدو نیز اندیشه راهسخن هر چه زین گوهران بگذردخرد گر سخن برگزیند همیستودن نداند کس او را چو هستخرد را و جان را همی سنجد اویبدین آلت رای و جان و زبانبه هستیش باید که خستو شویپرستنده باشی و جوینده راهتوانا بود هر که دانا بوداز این پرده برتر سخن​گاه نیست                 
کزین برتر اندیشه برنگذردخداوند روزی ده رهنمایفروزنده ماه و ناهید و مهرنگارنده​ی بر شده پیکرستنبینی مرنجان دو بیننده راکه او برتر از نام و از جایگاهنیابد بدو راه جان و خردهمان را گزیند که بیند همیمیان بندگی را ببایدت بستدر اندیشه​ی سخته کی گنجد اویستود آفریننده را کی توانز گفتار بی​کار یکسو شویبه ژرفی به فرمانش کردن نگاهز دانش دل پیر برنا بودز هستی مر اندیشه را راه نیست


مطالب مشابه :


یک شعر زیبا در وصف کوروش

کمی درباره ی دایوش پزشک و پزشکی در روز عشق ایرانی اسفندگان




ویژه مطلب ( ادا مه ی بالا )2ham-2ham

راستی شما درباره ی « محسن تا چند روز پیش محمد جواد رفیقم حالا می خواد پزشک باشه




اشعار شاهنامه فردوسی

درباره وب. سلام من بیند همی میان بندگی را ببایدت بست در اندیشه ی سخته کی فطر روز تولد




اشعاری در مدح ومرثیه حضرت زینب(س)

اشعاری در مدح ومرثیه حضرت اسوه ی صبر « حضرت همچو باب و مام و جدّ خویش در روز جزا




درباره ی زندگی نامه ی حضرت داوود

درباره ی زندگی داوود هر روز قوی تر میشد در در کتاب مزامیر، اشعاری که ده نفر از




اهل حسین آبادم

شیر هر روز تو بر عهده ی امیدوارم بعضی از اشعاری را که در این وبلاگ می گذارم پزشک پوست 




حتماً

كاش باشيم و ببينيم كه روز درباره وبلاگ. به امیدوارم بعضی از اشعاری را که در این وبلاگ می




معر فی اشخاص - شعرا و آثار آنان

درباره ی نحوه ی اداره ی شهر و مشاغل و اصناف و اطلاعات گرانبها درباره ی فرهنگ اسلامی و




اشعاری ناب از سعدی

درباره وب. این 8- کـــــــــــــــو ی یـــــــــــا دیدی که از آن روز چه شبها




برچسب :