علی واکسیما دوست برادپیت

از مطب دکتر حکیمی با لب و لوچه‌ی آویزان و دماغی که از اثر آمپول بی‌حسی به شکل مسخره‌ای سنگین و کرخت شده‌بود بیرون آمدم و چهارقدم جلوتر رفتم توی کافه‌ی ناشناسی که تا همین الان هرکار می‌کنم کاشی‌های زشت دیوارش فراموشم نمی‌شود، نشستم تا به نسخه‌ای که خودم پیچیده‌ام و نوشیدن قهوه را داروی هر درد بی‌درمانی می‌داند عمل کنم. یک لیوان قهوه سفارش دادم و از توی ساک آخرین کتابی که از "کورت ونه‌گوت" خریده بودم با نسخه‌ای از تقویم دیواری سال آینده، کار "نسیم خواجوی"، بیرون آوردم و اول تقویم را باز کردم تا سر فرصت ورق بزنم و از طراحی‌های فوق‌العاده‌ی خانوم خواجوی محظوظ شوم که سر و کله‌ی علی واکسیما پیدا شد...

«زمانی که "کافه لینت" پاتوق روزهای پنجشنبه‌ام بود علی واکسیما را با سه‌چرخه موتور‌ی عجیب‌وغربیش و تابلویی که روی آن نوشته بود "اولین واکسی تلفنی ایران" زیاد می‌دیدم، کت و شلوار می‌پوشید و کراوات می‌بست و با موهای بلند دم‌اسبی با مشتری‌های کافه گپ می‌زد. همیشه هم خبری از یک مصاحبه با روزنامه یا یک شبکه‌ی تلویزیونی در چنته داشت و از من درباره‌ی میزان اعتبار روزنامه‌ها و مجلات مختلف سوال می‌کرد تا اگر خدای ناکرده "کلاس" روزنامه پائین باشد از مصاحبه طفره رود.»

...این‌بار با همیشه فرق داشت، به تمیزی و براقی قبل نبود، اصلاح نکرده بود و کراوات نداشت، حتی کفش‌هایش را واکس نزده بود. من را که دید جلو آمد، شاید با کسی دیگر اشتباه گرفته‌بود یا شاید مغز من تحت تأثیر داروی بی‌حسی خوب کار نمی‌کرد چون سراغ آن دوست کوتاه قدم را گرفت و نشانی‌هایی داد که به یاد نیاوردم از که حرف می‌زند، گفت که اوضاع کاسبی خوب نیست، زمستان است و مردم کفش‌ها را واکس نمی‌زنند، گفت که می‌خواهد برای یک تولید کننده‌ی بزرگ آب‌میوه تبلیغ کند و دور ایران را با دوچرخه رکاب بزند بلکه بخشی از کسادی بازارش جبران شود، گفت که دوچرخه‌سوار حرفه‌ای است و دوبار دور ایران را رکاب زده و برای اثبات حرفش رفت و بعد از چند دقیقه با دو آلبوم عکس برگشت. راست می‌گفت، در تمام ایستگاه‌های پلیس راه و با تمام افسران پلیس در مسیر حرکتش عکس یادگاری گرفته بود. تعدادی هم عکس رنگ و رو رفته با محمد رضا شریفی‌نیا، مهران مدیری، بهرام رادان، عباس کیارستمی، گلشیفته فراهانی، فریبرز عرب‌نیا و... براد پیت(جداً با براد پیت!) در آلبوم داشت.

این اولین واکسی ایرانی است که کراوات، موی بلند، کارت ویزیت، وب‌سایت و آدرس ای‌میل دارد، به کارش اهمیت می‌دهد و دنبال طراحی و ساخت صندلی جدیدی است که به سه‌چرخه‌اش وصل کند تا مشتری بدون نیاز به درآوردن کفش‌ها بنشیند و روزنامه بخواند و احساس آسایش کند، اولین دوره‌گردی است که نمی‌خواهد به نشستن کنار خیابان قناعت کند.

زشت است که دکتر و مهندس باشید و کفش‌های واکس نزده بپوشید یا رئیس جایی باشید و اجازه بدهید کارمندانتان با کفش‌های خاکی در محیط کار حاضر شوند... جمع شوید و به علی واکسیما اولین و خلاق‌ترین واکسی تلفنی ایران زنگ بزنید و از او کمک بخواهید.

 


مطالب مشابه :


تاریخچه معرق کاری

ولی مفهوم آن در این نوع بخصوص هنر، ایجاد نقش ها و طرح های کاشی کاری معرق تابلویی مربوط




معرفی مدل های هود تزئینی

هود کاشی کاری شده احیا کننده طرح آشپزخانه هایی است که کاشی کاری های تابلویی بامنظره




تکیه معاوالملک

نخستین تابلویی که در حسینیه در کنجکاوی های اولیه محرز شد کاشی های لاجوردی نقش




مقاله ای راجع به پیشینه هنر

را گویند » ولی مفهوم آن در این نوع بخصوص هنر، ایجاد نقش ها و طرح های کاشی کاری ، بدون




سفرنامه کاشان (4)

یادداشت های در بالای در ورودی بقعه تابلویی نصب شده و صاحب شده و سطح آن با کاشی های خوش




اشنایی با معرق چوب

نخستین تاریخی که در مورد اشباع نقش های کنده شده به وسیله چوب های رنگی موجود است تابلویی




علی واکسیما دوست برادپیت

جلوتر رفتم توی کافه‌ی ناشناسی که تا همین الان هرکار می‌کنم کاشی‌های تابلویی که روی آن




آثار خارق العاده استاد فرشچیان

اندیشه های هایی ازروی کاشیهای اصفهان را برای شاگردانش تابلویی شد که




مسجد جامع کرمان (مسجد مظفری )

شهرها پر از ساختمان‎هایی هستند که با استفاده از هنر و مهارت‎های تابلویی را می کاشی های




تاریخچه معرق کاری

ولی مفهوم آن در این نوع بخصوص هنر، ایجاد نقش ها و طرح های کاشی کاری معرق تابلویی مربوط




برچسب :