خریدن حلقه ی نامزدی

امروووووز...باور نمیشه

سینا هنوز منگم

امروز باهم رفتیم حلقه ی نامزدی خریدیم...

وای سینا...

برا اولین بار بدون دغدغه ...بدون اینکه یواشکی و دور از هم وارد جایی شیم

بدون ترس.

بدون استرس..

بدون دروغ گفتن

.

اومدی دم خونمون...

اومدی دنبالم

دست تو دست هم

با هم

شونه به شونه ی هم

رفتیم بیرون/.....کلی گشتیم

وقتی اومدی دم خونمون رفته بودم از سر کوچمون برا بابام از حسابش پول در بیارم

تو بهم زنگیدی گفتی تو خونه تون منتظرتم

اومدم مامان و داداشم پیشت بودن

وای دیووووونه...دوس داشتم بغلت کنم

با هم رفتیم بیرون.....سر کوچه گفتی پری یه سیلی بهم میزنی؟

میخوام ببینم خوابم یا بیدار؟

منم لپ شوهر خودمو کشیدم...به خودمم یه سیلی زدم

نه بیدار بودیم

وااای ما بیداریم سینا...ما داریم مال هم میشیم

اول از همه رفتیم کازیوه...چیکار کنیم این شکمو...تشنه مون بود

رفتیم اونجا یه آبمیوه خوردیم

...بعد رفتیم بازارچه فر....برا خریدن منور و استوانه

و چیزای خوشگل واسه اون شب

رفتیم پیش دوستت...

بعدش رفتیم برا خریدن حلقه..

من خیلی وسواسم...کلی اذیت کردم..ولی تو خیلی گلی

اصلا خم به ابروت نیاوردی...با اینکه میدونستم خسته شدی چون خودم واقعا

خسته بودم...اصلا به روی خودت نیاوردی

سر تا سر خیابون شا... طلا فروشیه...همه رو گشتیم..

یکی دو تا حلقه بود...انتخاب کردم...

گفتم بازم نگا ککنیم برمیگردیم

بعدش یکی ام انتخاب کردم...خیلی خوشگل بود ولی

خیلی سنگین و گرون

اونو برنداشتیم

گشتیم..کلی گشتیم..بعد گفتم توی خیابون شیش...یه طلافروشی هست

بریم اونجام ..حلقه ی خوشگل میاره...

یه ساعت طول کشید که رفتیم اونجا..

ولی طلا فروشی بسته بود!!!

ازکتاب فروشی کنارش که آشنامه پرسیدم میاد؟؟؟؟

گفت تا پتجشنبه نمیاد و مسافرته..

شانس ما!!!

باز برگشتیم شاپور.

دقیقا رفتیم دم ااولین مغازه ای که نگا کرده بودیم

اونجا یه حلقه برداشتم

فاکتور کرد...پولشم دادی..من داشتم با مامان میحرفیدم و باز

ویترینو نگا میکردم...برگشتم تو

پشیمون شدم و حلقه رو عوض کردم...یه حلقه ی سبک تر ولی خیلی

خوشگل تر برداشتم..ارزونتر شد ولی دیگه طلافروشه

فاکتورو عوض کرد

حلقه مو خیلی دوس دارم....خوشگله

ازت ممنونم عشق خوبم

.

بعدش رفتیم کجا؟؟؟؟

رفتیم وک.....

بعد ازونجا یواش یواش اومدیم توی بلوار ش...

بعدش اونجا وایساده بودیم و داشتیم فکر میکردیم که

کجا شام بخوریم..شوهر جونم گفت پیتزا یاران..

من تا حالا نرفته بودم..

اولش با بی حوصلگی اومدم...آخه دور بود و باید با تاکسی میرفتیم

انتهای بلوار ش بودم.

ولی وقتی رفتیم پشیمون شدم و دیدم ارزششو داشت

پیتزاش عالی بود...عاااااااااااااالی

قراره بازم برگردیم...آخه دوغ محلی فوق العاده ایم داشت

بعدش ساعت چند شد؟؟؟؟!!!!! ۱۰ شب

۱۰ شب بود و من با شوهرم بیرون بودم و هیچکسی نمیگفت کجایی و

چرا برنمیگردی..وای سینا

من کنار تو بودم

دستای تورو گرفته بودم

بعد آژانس گرفتیم و برگشتیم خونه

با یه ۲۰۶

انقد با سرعت میرفت و صدای ضبطشم تا آخرین حد ممکن

صدای همدیگرو نمیشنیدیم

نحرفیدیم.ا وقتی که از ماشین پیاده شدیم

از سر کوچه تا دم خونه

دست همدیگرو گرفتیم و دویدیم.

بعدش مامان و داداشم اومدن پیشت...بابامم خونه نبود

دیگه تو حلقه رو گذاشتی که بابام ببینه

بعد فردا میای و میبریش..

رفتی...

دلتنگت شدم...

دلتنگتم

 

۳ مرداد ۱۳۹۰

 

عکسای حلقه و عکس اولین شامی رو که باهم و تنها خوردیم

اینجا گذاشته م

بوووووووووووووووووووس

 

 

 

 

حلقه مو خیلی دوس دارم

 

 

 


مطالب مشابه :


حلقه ی نامزدی

موضوعات زيبا - حلقه ی نامزدی - متن ها زيبا و عكس هاي جالب




حلقه نامزدی

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - حلقه نامزدی - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از هر دری




حلقه های نامزدی

free site - حلقه های نامزدی - free site. нöm حلقه ی نامزدی مد مو فشن




حلقه نامزدی (3)

حلقه نامزدی (3) ایل من فتنه گران هفت و چهارت کردند آب در چاله ی این ایل و تبارت




حلقه نامزدی

دنیای عکس - حلقه نامزدی - عکس های منتخب جهان - دنیای کلبــــه ی کلاسیک کلبـــه ی




چرا حلقه ی ازدواج ؟؟؟ و چرا دست چپ ؟؟؟؟

در هندوستان حلقه ی نامزدی را در دستان راست و بعد از مراسم عقد و عروسی ان را در دستان چپ قرار




خریدن حلقه ی نامزدی

امروووووز باور نمیشه. سینا هنوز منگم. امروز باهم رفتیم حلقه ی نامزدی خریدیم وای سینا




زیباترین حلقه های نامزدی

اتاق آبیــ - زیباترین حلقه های نامزدی - به اتاقـ خواهر برادری ما خوش اومدید اینجا همه چی هست !




برچسب :