سنایی غزنویی

ویژگی اشعار سنایی

زبان شعر سنايي در قصايد و مثنوي هايش زباني سخت است؛ چه هنگامي كه لب به سخن حكيمانه باز مي‏كند و چه زماني كه بر ريزه‏خواران خوان تملّق برمي‏شورد. قصايد او چنان قلعه‏هاي باشكوهي هستند كه تسخير آن ها از عهده ی هرپهلواني برنمي‏آيد و هم از اين روست كه از انبوه شاعران عارف و غير عارف تاريخ ادب فارسي، فقط بعضي توانايي آن را داشته‏اند كه رخنه‏اي در قلعه‏هاي او به وجود آورند و غنيمتي فراچنگ آرند. زبان قصايد او در عين استواري و استحكام، زيبايي و ويژگي هاي زيبايي شناختي خاصّ خود را دارد. زبان حكمت، انتقاد و عشق است و گاه در حكم تيغ برّنده‏اي است كه حتّي خود شاعر نيز از گزند آن مصون نمي‏ماند و هنگامي كه جنون شاعرانه او گل مي‏كند، ديگر هيچ زنجيري را تاب آن نيست كه او را مقيّد اوامر ملوكانه و اخلاق رايج آدم هاي كم تر از متوسّط نگهدارد.   غزليّات سنايي به حكم مضمون عاشقانه‏اي كه دارند، لطيف تر و قلندرانه‏ترند؛ البتّه هنگام داوري درباره شعر سنايي همواره بايد دو دوره فكري او را در نظر داشته باشيم؛ زيرا شعر او پيش از تحوّل و انقلاب دروني‏اش بيش تر با وضع موجود زمانه هم آهنگ بود و او شاعري مدّاح و مقلّد محسوب مي‏شد؛ امّا پس از تحوّل دروني، شعر او نيز متحوّل و تفكّر و حكمت معــــنوي وجه مميز و قالب شعر او شد. سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامن گیر زمـــانه شده است، نشان می دهد که شاعری اهل درد و دینست، لبه ی تیز تیغ زبان او در اغلب موارد، متوجّه دنـیا دوستان و حاکمان ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صـحابه و تأکید برآن درقصایدش، سعی دارد جامعه ی آرمانی خود که عرصه ی ظهور در واقعیّت پیداکرده است را نشان دهد، اندیشه ی  زهد وعرفان نیز از مهم ترین محـورهای موضوعی در قصاید اوست، نکوهش دنیا، تفکّر درباره ی مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بی حدّ و حصــــر و تذکّر به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست.         ای مسلمانان! خلایق حال دیگر کرده اند          از سر بی حرمتی معروف، منکر کرده اند    شرع را یک سو نهادستند اندر خیـر و شر          قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند          عالمان بی عمل از غایـت حرص و امـل          خویشتن را سخره ی اصحاب لشکر کرده اند ...     اگر فردوسی و ناصر خسرو را استثناکنیم، سنایی از اوّلین شاعران تفکّرمدار تاریخ شعر فارسیست که با تزریق اندیشه ی عرفانی به کالبد شعرش، زمینه ی تحوّلی وسیع را در نگرش و شیوه ی فکر شاعران پس از خود به وجودآورده و سایه ی سنگینش، بر شعر فارسی تا چند قرن پس از او گسترده می شود. راهی که سنایی در پیش می گیرد، فقط منحصر به یک قالب نمی ماند؛ بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلّط او بر زبان شعر، هم راه با اندیشه های بدیعی که دارد، به او این امکان را می دهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده، طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح  پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً  توصیفات طبیعی هم چون بهاریه ها و خزانیه ها و... بود و نمایندگان  مشخّص این نوع قصاید، شاعرانی هم چون: عنصری، فرّخی و منوچهری بودند. سنایی از اوّلین شاعرانی بودکه طرح مسائل اجتماعی و عرفانی و زهد و حکمت معنوی را در قصیده رایج کرد، به طوری که هنوز بسیاری از قصاید اونمونه ی برتر قصاید اجتماعی، عارفانه و زاهدانه اند. در حوزه ی غزل نیز سنایی پنجره ی اشراق و جذبه های معنوی را گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه کرد، سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و ستایش پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) با بیانی تمثیلی پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، هم چون: خاقانی ونظامی و  عطّار و مولوی در سرودن مثنوی های عرفانی شد، ب هوده نیست که خاقانی برای اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنایی مقایسه می کند و مدّعیست جانشین شایسته ی سنایی است:چون زمان، عهد سنایی در نوشـــت         آسمان چون من سخن گسترد بزادچون به غزنه، ساحری شد زیر خاک         خاک شروان، ساحــــری نوتر بزادو نظامی نیز مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه ی سنایی مقایسه می کند:نامه دو آمد ز دو ناموس گاه             هر دو مسجّل به دو بهرام شاهآن زری از کان کهن ریخـته             وین دری از بحــر نو انگیختهآن به در آورده ز غـزنه علم             وین زده بر سکّه ی رومی رقمو مولوی نیز درباره سنایی می گوی: «عطّار روح بود و سنایی دو چشم او، ما از پی سنایی و عطّار آمدیم».                        بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال و از جان برخاسته ی حکیم سنایی به ادبیّات کهن فارسی وارد شد:این سخن تحفه‌ایــــست ربّانیرمز اســـــــرارهای روحــانیخاطر ناقصـــم چو کامــل شدبه سخن‌های بــکر حامــل شدهر نفس شاهــدی دگر زایــدهر یک از یک شگرف تــر زایدشاهدانی به چهره هم چو هلالدر حجاب حروف زهره جمــالدر مقامی که این سخن خواننـدعقل و جان سحر مطلقش دانندخاکیان جان نثـــــــار او سازندقدسیــــــان خرقه‌ها در اندازند                                      (طریق‌التّحقیق)          همین بذرهای اوّلیّه ی سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد و عطّار و مولانا و  سعدی و حافظ و جز آنان، در طول بیش تر از سه قرن، آن‌ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی و پر معنایی رسانیدند.   در مورد زندگی سنایی و تحوّل اشعار او آمده است: «سنایی در آغاز در زمره ی شاعران مدّاح بود و گاه نیز سخن خود را بـه هزل می آمیخت، ولی چون به تصوّف گروید و راهی نو در پیش گرفت، شیوه ی سخنش را نیز دگرگون کرد و شعر عرفانـــی را اعتلا بخشید، چنان که در این راه، پیشوای گویندگان بعد از خود شد». آثار سنایی    قصاید، غزلیّات، رباعیّات، قطعات و مفردات سنایی، در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:1.      حدیقه الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه ی سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.2.      طریق‌التّحقیق: منظومه ی دیگری در قالب مثنوی که به وزن و شیوه ی حدیقه الحقیقه، سروده شده  و کار سرودنش در سال ۵۲۸ ه.ق، سه سال بعد از اتمام حدیقه الحقیقه، تمام شد.3.      سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته. او در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده و آن را در سرخس سروده است.4.      کارنامه ی بلخ: هنگام توقّف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.5.      عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.6.      عقل‌نامه: منظومه‌ای در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی.7- مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هاییست از سنایی به نثر فارسی  و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یادمی شود. چند    رباعی  از  سناییاندر طلبت هزار دل کرد هـــــوسبا عشق تو صد هزار جان باخت نفسلیکن چو همی می‌نگرم از همه کسبا نام تو پیــــوست جمال همه کس**** شمعی که چو پروانه بود نزد تو کسنتوان چو چـراغ پیش تو داد نفسبا مشعله‌ی عشق تو با دست عسسقندیل شب وصال تو زلف تو بس**** تا هشــــیاری، به طعم مســتی نرسیتا تــن ندهی، به جان پرستـی نرسی تا در ره عشق دوست، چون آتـش و آباز خود نشوی نیست، به هستی نرسی***در خدمت ما اگر زمـــــانی باشیدر دولت صـــــاحب قرانی باشیور پاک و عزیز هم چو جانی باشیبی ما تو چو بی‌جان و روانی باشی***تا چند ز جان مستــــــمند اندیشیتا کی ز جــهان پـرگزند اندیشیآنچ از تو توان شدن همین کالبدستیک مزبله‌گو مباش چند اندیشی***ای عود بهشــت فعل بیدی تا کیوی ابر امیــــــد ناامیدی تا کیکردی بر من کــبود رخ زرد آخــرای سرخ سیاه گر سـپیدی تا کی***قالب رباعی      رباعی (به معنی چهارتایی یا چهارگانی) یکی از قالب های شعر فارسی است که در فارسی به آن ترانه نیز می‌گویند. این قالب، یک قالب شعر ایرانی است، که در زبان های دیگری (از جمله عربی و ترکی و اردو) نیز مورد استفاده قرار گرفته است. وزن آن هم وزن ِعبارت «لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلاّ بِالله» است. امّا عروض دانان ایرانی و خارجی، برای رباعی دو یا یک وزن اصلی قائل‌اند. عروض‌دانان قدیم، وزن رباعی را در دو شجره اخرب و اخرم قرار داده‌اند که از آن 24 وزن منشعب می‌شود. دکتر شمیسا، برای رباعی یک وزن برشمرده و معتقد است از آن یازده وزن فرعی به دست می‌آید.[۱]   در مورد منشأ رباعی، در کتاب های تاریخی دو روایت متفاوت درج شده است؛ روایت اوّل، رودکی را واضع این نوع شعر (به صورت امروزی) می‌داند و گوید که: وزن آن را از ترانه‌ای که کودکان به هنگام بازی می‌خواندند اقتباس کرده.[۲] طبق روایت دوم، یعقوب لیث قهرمان اصلی ماجراست و شعرای دربار او این وزن را اختراع کرده‌اند.[۳]   رباعی متشکل از دو بیت (چهار مصراع) است. رعایت قافیه در مصراع های نخست، دوم و چهارم الزامی و در مصراع سوم اختیاری است. شعرای اوّلیه، به گفتن رباعیّات چهار قافیه‌ای گرایش داشتند، امّا به تدریج و از اوایل قرن ششم هجری، شکل سه مصراعی قافیه، در رباعی رایج شد.    معروف‌ترین رباعی‌سرا در تاریخ ادب فارسی، حکیم عمر خیّام نیشابوری است. رباعیّات عطّار، مولوی، اوحدالدّین کرمانی وباباافضل کاشی نیز شهرت دارند. در دوران معاصر، نیما یوشیج به سرودن رباعی اشتیاق تمام از خود نشان داد و بیش از 1800 رباعی از او به جای مانده است. بعد از نیما، سایر شاعران نوپرداز هم چون سیاوش کسرایی و منصور اوجی به این قالب توجّه ویژه داشتند. در دوران انقلاب، رباعی احیای مجدّدیافت و امثال سیّدحسن حسینی و قیصر امین‌پور در احیای آن نقش داشتند.گر کار فلک به عدل سنجیده بُدیاحوال فلک جمـــله پسندیده بُدیور عدل بُدی به کارها در گـردونکی خاطر اهل فضل رنجیده بُدی؟(خیام)***گویند بهشت و حور عین خواهــدبودآن جا می‌ِ ناب و انگبین خواهد بودگر ما می و معشوق گزیدیم چه باکچون عاقبت کار چـنین خواهــدبود(خیام)***گر یک نفست ز زندگـــــانی گذردمـــــگذار که جز به شادمانی گذردزنهار که سرمایه ی ملکت به جهانعمر است، چنان کِش گذرانی گذرد(ظهیر فاریابی)*** --------------پانویس هارک. سیر رباعی در شعر فارسی، سیروس شمیسا، ص 245 - 274المعجم فی معاییر اشعار العجم، ص 112تذکرة الشعراء، دولتشاه سمرقندی، ص 26 - 27بدایع الافکار، ص۷۲ایرج کابلی ۱۸۶ اوّل به هزار لطف بنواخـــــــــت مراآخر به هزار غــــصّه بگداخت مراچون مهره ی مهر خویش می‌باخت مراچون من همه او شدم بینداخت مرا(مولوی)***آن یار که در سینه جنون دارم ازودر هر مژه صد قطره ی خون دارم ازوکُنجی و دمی و محرمی می‌طلبمتا شرح دهم که حــال چون دارم ازو                                                                           (اوحدالدّین کرمانی)***عشقا تو در آتـــش نهــادی ما رادرهای بلا هـــمه گشادی ما راصبرا به تو در گریخـتم تا چه کنیتو نیز به دست هجر دادی ما را(سنایی)***    کتاب بدایع الافکار آن را –رباعی- این گونه شرح می‌دهد: «از مخترعات بحر هزج است و رباعی از آن جهت گفتند کهبحر هزج در اشعار عرب مربّع الاجزاء آمده. پس هر یک بیت از این وزن به مثابه ی دو بیت مربّع باشد و مجموع چهار بیت بود از هزج مربّع الاجزاء... اگر مصراع سوم نیز مقفّی باشد، آن را رباعی مصرّع گویند و اگر مصرع سوم بی قافیه باشد، آن راخصی خوانند.»[۴]نکته‌ای درباره ی وزن رباعی    چنان که از دقّت در وزن مصراع‌های رباعی برمی‌آید در رباعی دو وزن نزدیک به هم توأمان به کار می‌روند؛ یعنی: هر یک از مصرع‌های رباعی می‌تواند به یکی از این دو وزن باشد:1.      مفعول مفاعیل مفاعیل فعل.2.      مفعول مفاعلن فعولن فعلن.3.      رباعی بر وزن لاحول ولا قوة الّا بالله می‌باشد.عروض‌دانان قدیم به این دو شاخه «اخرب» و «اخرم» می‌گفتند.مقدّمه ی  عرفان  جامی می گوید: «رمز و کنایات در ادبیّات عرفانی برای آن صورت می گیرد تا جمال معانی از دید بیگانگان (کسانی که به این مسلک کار ندارند) پوشیده بماند».  بنابراین عرفان، بیان ویژه و زبان ویژه ی به خود را دارد؛ یعنی: موقعی که عارف از: بت، زنّار، مغ، مغ بچّه، معشوق، عاشق، خال، خط، زلف، صنم، می، می خانه و... سخن می گوید، مرادش از این واژه ها، همان معنای معمول نیست که به طور عام تفهیم شده است. عارف نه تنها از واژه ها، بلکه از تمثیل وحکایات هم بنا به بیان عرفانی، نتیجه گیری می کند و این از نتیجه ای که درظاهر کلام عرضه شده، متفاوت است.  عرفان، بیان زبانی و اصطلاحات خاصّ خودش را دارد که همین ویژگی سبب تفاوت ادبیّات عرفانی در قلمرو ادبیّات می شود. عرفان در قلمرو خود نیز تفاوت هایی دارد، زیرا هر مکتب عرفانی تصرِّف زبانی متفاوتی نسبت به مکتب عرفانی دیگر درعرصه ی زبان دارد و همین طور هر عارف از زبان برای ارایه ی دید عرفانی اش، استفاده ی مخصوص به خود را دارد. اگر درحدیقه الحقیقه و منطق الطّیر، به کارگیری زبان را مورد توجّه قرار بدهیم به این تفاوت متوجّه خواهیم شد، بنابراین تفاوت می توان گفت: «قوّت یک اثر عرفانی در ارایه ی تفکّر و عقاید نه، بلکه در تصرّف زبانی عارف در عرصه ی زبان و بیان عرفانی می باشد؛ به این معنا که عارف تا چه اندازه با زبان برخورد هنرمندانه کرده و چه قدر توانسته است مفایم زبانی را در عرصه ی زبان با تصرّفی که در زبان کرده، خلق کند».  -شعر عرفانی شعریست که ارباب معانی در بیان اصول و مواجید و حقایق معنوی سروده‌اند-.    ذبیح الله صفا می‌گوید: «از موضوعاتی که مخصوصاً‌ در قرن ششم در شعر فارسی به شدّت رخنه کرد، تصوّف و عرفـان است. توجّه به افکار عرفانی در شعر، البتّه زودتر از قرن شش صورت گرفته بود، لیکن اثر بیّن و آشکار آن را از آغاز این قـــرن در اشعار  می‌بینیم. نخستین کسی که به ایجاد منظومه‌های بزرگ عرفانی توجّه کرد سنایی است.. منظومه‌ ی حدیقة‌الحقیقه  و حدیقة‌الحقیقه و طریق‌التّحقیق دو اثر معروف اوست در تصوّف و عرفان..    امّا برخی به بیش از این معتقدند. آن‌ها نه‌تنها سنایی را بینان‌گذار شعر عرفانی می‌دانــند، که تولّـــــــــد سنایی را در شعر، . ن تولّد سبکی جدید در شعر می دانند. اسلامی ندوشن می گوید: «با سنایی مسیر شعر فارسی تغیـــیر می‌کند. اوّلین بار شعــر  وارد عرصه ی عرفان می‌شود... و [او] به اصطلاح روزنامه‌ها «بنیانگذار» شعر عرفانی است».    ذبیح‌الله صفا در این‌باره می‌نویسد: «سنایی بی‌تردید یکی از بزرگ‌ترین شاعران زیان فارسی و از جمله گویندگانیست کـــه در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوّع و تجدّد در آن مؤثّر بوده و آثــار او منشأ تحوّلات شگرف در سخن گوینـــدگان بعد از وی شده است».     شفیعی کدکنی معتقد است: «در تاریخ ادبیّات فارسی وقتی می‌گوییم: شعر قبل از سنایی و شعر بعد از سنایی، خواننده‌ی اهل و آشنا، تمایزی شگرف میان این دو مرحله احساس می‌کند. هیچ کدام از قلّه‌های شعر فارسی؛ حتّی سعدی، حافـظ و مولاناچنین مقطعی را در تاریخ شعر فارسی ایجادنکرده‌اند، با این که سرایندگان برجسته‌ترین آثار ادب فارسی بوده‌اند. این ویژگی دوران‌ سازی در کار حکیم سنایی برای مورّخان شعر و عرفان از اهمّیّتی ویژه برخورداراست. حدیقه‌ی ســـــنایی، سرآغاز نوعی از شعر است و قصاید او نیز سرآغاز نوعی دیـــگر و غزل‌هایش نیز حال و هوایی ممتاز از غزل‌های قبل از وی دارد و کم تر شاعری را می‌توان سراغ گرفت که در چند زمینه‌ی شعری آغازگر و دوران‌ساز به شمارآید»..***  برای یافتن تاریخ اوّلین اشعار عرفانی، ناچاریم تعریفی صحـیح از شعرعرفانی به دست آورده و خصیصه‌ها و کلید‌واژه‌های شعر عرفانی را که مدّ نظر ماست، بیان کنیم.  «شعر عرفانی؛ شعریست که ارباب معانی در بیان اصول و مواجید و حقایق معنوی سروده‌اند، شعری که با نیّت عرفانیسروده اند  نه شعر عاشقانه‌ای [به معنای انسان و انسان] که عارفانه تفسیر شود».   اگر با توجّه به کلید واژه‌هایی چون: باده، می،‌ عشق حقیقی، عشق مجازی، مستی و عرفان به سراغ دیوان‌های شعر و جُنگ‌های فارسی برویم، شعر‌هایی را که پیدامی‌کنیم می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم:     الف) شعرهای دوره ی قبل از سنایی.        ب) شعرهای دوره ی بعد از ســنایی.     شعر‌های دوره ی بعد از سنایی بحث چندانی ندارد، امّا در شعرهای دوره‌ی قبل از او، به دو گونه شعر بر می‌خوریم:       الف) شعرهایی که شاعران آن، عارف بودند.           ب) شعرهایی که شاعران آن، عارف نبودند.      بسیاری از شعرهایی که در مجالس سماع خوانده می‌شده و یا صوفیّه برای راه نمایی سالکان طریق از آن‌ها بهرهمی‌جستند، جزو دسته‌ی‌ دوم است. تردیدی نیست که صوفیان از این دسته اشعار به عنوان مناسب‌ترین ابزار تأثیر بر روحیّه‌ی مخــاطبان استفاده می‌کردند، امّا با دقت در این شعرها آشکارمی‌شود که: اغلب این ابیات در وصف معشوقه ی دنیایی و مجازی سروده شده‌ و در اصل هیچ رنگ و بویی از عرفان و تصوّف در آن‌ها نیست، ولی این اشعار به وسیله ی صوفیان، عارفانه تفسیر شده اند. این مشکلـیست که الآن هم ما با آن مواجهیم که: آیا فلان شعر غزل عاشقانه، عرفانی است یا ترانه ی غیر دینی عاشقانه؟      به سبب این که منظور ما در این بحث، شعر عارفانه ی ناب است، این دسته اشعار -که اتّفاقاً‌ بخش عظیمی از شعرعارفانه ی قبل از سنایی است- را به کنار می‌گذاریم و به شعرهای دوره‌ی قبل از سنایی که شاعران آن عارف بودند می‌پردازیم.     با چشم‌پوشی از صحّت یا عدم صحّت انتساب این اشــعار به شاعرانش، ما به چند مجموعه ی شعری در این دسته برخورد- می‌کنــیم: اشعار باباطاهر بابای ‌سوته‌دلان، اشعار ابوسعید ابوالخیر و اشعار خواجه عبدالله انصاری.   ... پس از بررسی این مجموعه‌ها به این نتیجه می‌رسیم که: اگرچه اشعاری با مضامین عارفانه قبل از سنایی بوده، امّـــا این اشعار، اشعار تعلیمی عرفان نیستند و اشعاری هستند که بیش تر آن ها در حال وجد و خلسه سروده شده‌ و نجوایی بامعشوق و یا حدیث نفس اند و هیچ‌گاه این شاعران تا قبل از سنایی نتوانـــسته‌اند سبکی را به عنوان شعر عارفانه بناکنند و فقط اشعاری به طور پراکنده درباره‌ی ‌معشوق و رسیدن به او سروده‌اند و هرگز نمی‌توانیم این مجموعه‌های پراکنده را مصداق تجلّی عرفان در ادب پارسی بدانیم.   درهرحال سکّه ی شعر عارفانه را به نام «سنایی» زده‌اند، سنایی سبکی جدید در شعر فارسی بناگذاشت و پنجره‌ای نو بر شعر فارسی گشود و به زبان فارسی عمق بخشید و معنا را از ظاهر به لایه‌های زیرین کلمات کشاند و محتوای صوفیانه و اندیشه ی عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و برای اوّلین بار، آوردن معانی به شکل تکامل یافته ی آن در شعر فارسی تجربه کرد. اشعار او پر از معارف و حقایق عرفانی، حکمی و اندیشه‌های دینی و زهد و وعظ و تمثیلات تعلیمی اند که با بیانی شیوا و استوار، تلاش در آموزش سالکان طریق دارد.    پس، از دو جهت می‌توان دوره‌ی‌ قبل از سنایی را با بعد از سنایی جدا کرد: یکی به وجود آمدن شعر تعلیمی عرفان و دیگـر تشخّص سبکی پیدا کردن شعر عارفانه.   با همه‌ی این اوصاف، این مسأله که آیا سنایی پایه‌گذار چنین شعری بوده یا نه؟ به طور قـطع حل نمی‌شود، زیرا ممکنـست مثنوی‌های صوفیانه‌ ی کهن‌تری نیز بوده که به ما نرسیده است، امّا باید بگوییم: برای یک تاریخ‌نگار ادب پارسی اشعار آموزشی سنایی کهن‌ترین، منظومه‌های تعلیمی عرفانند، از طرف دیگر چون مورّخان ادب فارسی و مستشرقان، کم تر به سنایی پرداخته‌ و تحقـیق پیرامون او، محدود است، درباره ی سنایی نمی‌توان از روی قطع سخن گفت.     برای اتقان بیش تر به بحث و آشکار شدن بحث تفاوت اشعار تعلیمی عرفانی با اشعار عرفانی بیش از آن، به سخن دوتن از اساتید زبان فارسی اشاره می‌کنم:     سیروس شمیسا در کتاب سبک‌شناسی شعر می‌نویسد:     «سنایی نخستین شاعر بزرگی است که عرفان را به طرز وسیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلّی در این باب موسوم بهحدیقه-‌ الحقیقهو شریعه الطّریقه پرداخت». چنان که استاد فروزانفر گفته است: "قبل از سنایی هم عرفان در متون ادبی دیـده می‌شود، ولی سنایی به آن تشخّص سبکی داد". باید توجّه داشت که عرفان اوّلیّه حتی در قرن 6م در آثار کسانی چون: سنایی، خاقـانی و نظامی چیزی است میـان عرفان و شریعت و همان طور که خود ایشان گفته‌اند: شعر شرع است نه عرفان به کمال رسیده، که بعدها در آثار بزرگانی چون: مولانا وحافظ دیده می‌شود».دکتر فروزان فر در سخن و سخنوران می‌نویسد:        «شعر صوفیانه از اواسط قرن چهارم هجری آغاز شده و اشعار ابوالفضل بشر بن یاسین و دیگران که ابوسعید‌بن‌ابی‌الخـیر در مجالس خود خوانده و در اسرارالتّوحید نقل شده و یک رباعی از ابوعلی دقّاق (‌متوفّی 405) و رباعی دیگری منسوب بهیوسف عامری که ظاهراً مقصود ابوالحسن محمّد ابن یوسف عامریست (متوفّی 381)‌ با ذکر نام پدر به جای نام پسر که معمول قدماست و ‌مذکور است،‌ وجود شعر صوفیانه را در آن قرن ثابت می‌کند و پس از آن در قرن 5 عبدالله انصاری (متوفّی481)‌ اشعار زهد مایل به تصوّف می‌سرود و شعرایی بوده‌اند که ترانه‌های صوفیانه سروده‌اند و آن ترانه‌ها در کشف الاسرار و سوانح احمد غـزالی و آثار عیـــن-القضاه بدون ذکر قائل آمده و بعضی هم از آنِ احمد غزالی و عین القضاه است که هـم‌ عصر سنایی بوده‌ا‌ند و در حقیقت سنایی مبتـکر این طریقه در شعر فارسی نیست، ولی بدون شک بسط و تکمیل آن در ضمن مثنوی‌های مفصّل و کوتاه و قـــصاید و غزلیّات فصیح و شیوا و شورانگیز با تعبیرها و ترکیب‌‌های تازه و بی‌شمار و به‌خصوص نوع شعر قلندری که نمودار آزادی فکر و نوعتی سرکشی نسبت بـــه رسوم و عادات و عقاید معمول و ارجمند نزد عامّه ی آن عصر به شمارمی‌ورد و حافظ آن را به اوج کمال رسانیده، دستکار صنعت فکر و طبع معنی آفرین و فصاحت گستر حکیم سنایی است. موقیعّت  عرفانی  سنایی  و عطّار  در  تاریخ  عرفان1- سنایی      سنایی غزنوی نه تنها شعر تغزّلی صوفیانه را درادبیّات فارسی آغازکرد، بلکه مثنویات تعلیمی او از جمله حدیقه الحـــقیقه، اوّلین و جالب ترین تجربه در زمینه ی ابداع شعرتعلیمی آمیخته با مضامین تمثیلی و تغزّلی است، پس می توان گفت: سنایی از اوّلین کسانیست که کتاب منظومی را در مسایل زهد و عرفان و اخلاقیّات عرفانی و صوفیانه ارایه کرده. ازین رو می توان گفت: «موقعیّت عرفانی سنایی از نظر تاریخ عرفان، در دوره ی پختگی آغازین روزگار عرفان قراردارد، یعنی؛ با او اصطلاحات عرفانی وارد شعر می شود و شعرعرفانی در ادبیّات فارسی زمینه و بستر پیدامی کند». چنان که بزرگ ترین عارف، مولانای بلخ، می گوید:عطّار، روح بود و سنایی دوچشم او         ما از پی سنایی و عطّار آمدیم    اگرچه قبل ازسنایی، ترانه و غزل های صوفیانه جسته و گریخته درادبیّات فارسی حضوردارد، ازجمله در اشعار ابوسعیدبن ابی الخیر( وفات 481هـ-ق) و عین القضاه همدانی (مقتول 525 هـ-ق) و خواجه عبدالله انصاری هروی (وفات 481 هـ- ق)ترانه ها و غزل های صوفیانه تبارز یافته است.    امّا این شیوه را سنایی گسترش بسیار داد و طبع خود را در پیچ و خم نکات مشکل ذوقی وعرفانی انداخت، تا این کـه، ایـن طریقه را درادبیّات فارسی به یک مکتب، ارتقا بخشید.2- عطّار     عطّار نیشاپوری وارث عرفان سناییست، در میان بزرگان شعر عرفانی فارسی، زندگی هیچ شاعری به اندازه ی زندگی عطّار در ابر ابهام نهفته نمانده است. اطّلاعات ما درباره ی مولانا صدبرابر چیزیست که در باب عطّار می دانیم. حتّی آگاهی ما درباره ی سنایی که یک قرن قبل از عطّار می زیسته، بسی بیش تر از آن چیزیست که از زندگی عطّار می دانیم.    نه سال تولّد او به درستی روشن است و نه حتّی سال وفاتش. این قدرمی دانیم که او در نیمه ی دوم قرن ششم و ربـع اوّل قرن هفتم می زیسته، اهل نیشاپور بوده و چند کتاب منظوم و یک کتاب به نثر از او باقیـست. نه استادان او، نه معاصران و نـه سلسله ی مشایخ او در تصوّف، هیچ کدام، به قطع روشن نیست. از سفرهای احتمالی او آگاهی چندانی نداریم و از زندگی شخصی او و زن و فرزند و پدر و مادر و خویشان او هم اطّلاع قطعی وجودندارد. در این باب هرچه گفته شده، غالباً احتمالات و افسانه ها بوده است. اگر از زندگی تاریخی عطّار بگذریم و موقعیّت او را در ادبیّات فارسی درنظربگیریم، او در تاریخ عرفان موقعیّت بینابین دارد که قبل از سنایی ست و بعد از او مولانا. عطّار تحوّل را در ادبیّات عرفان به میان آورد، بااین تحوّل از عرفان زاهـــــدانه ی سنایی فراتر رفت و عرفان ذوقی را تجربه کرد. ارزش  عرفانی  حدیقه الحقیقه  و منطق الطّیر1- حدیقه الحقیقه    حدیقه الحقیقه (الهی نامه)، به راستی ازحیث الفاظ و معانی درنوع خود، تا نـدارد و در آن سنایی همه ی قدرت خود را به خرج داده و گنج گران بهایی از حکمت، یعنی؛ نکته سنجی در مباحث دینی و مبانی اخلاقی پرداخته که نظیرش کـم تر دیده شده و شاید بتوان گفت که: «در جزالت معنا و حسن سبک و ارسـال مثل و اشتمال بر معانی سودمند و تمثیلات روی هم رفته، چنین کتابی تنظیم نیافته». این کتاب در برگیرنده ی ده باب و ده هزار ابیات در امثال و پند و مدح بزرگان دین وسزاواران و بیان ذات و صفات الهی است:عددش هست ده هزار ابیات    همه امثال و پند و مدح و صفات    این کتاب با معیار و اصول شریعت نوشته شده، زیرا موقعی که کتاب حدیقه پایان گرفت و انتشاریافت، عالمان ظاهر، در غزنه بر سنایی طعن زده اعتراض کردند. سنایی کتاب را نزد برهان الدّین علی بن حسین غزنوی، معروف به «بریان گر»(وفات 551-هـ- ق) به بغداد فرستاد. این عالم کتاب و عقاید سنایی در کتــاب را طبق شریعت دانست، بنابراین سنـایی از اعتراض عالمان و متشرّعین غزنه برائت پیدا کرد.    این کتاب بیش تر روی موازین اخلاقی و تعلیـمی با اصول شریعت تدوین یافته است، امّا سنایی از بیانات و مفاهیم عرفانی استفاده کرده و یک باب را به عشق و محبّت اختصاص داده که در این باب دید عرفانی را بیان کرده اسـت.     در کل می توان گفت: این کتاب با بیان عرفانی ارایـه شده و موضوع کتاب صددرصد عرفانی نیست. با این هم در ادبیّـات عرفانی فارسی این اثر از نخستین آثار منظوم عرفانی است که بر آثار عرفانی بعد از خود تاثیر به سزایی گذاشته است.2- منطق الطّیر    منطق الطّیر یکی از مشهورترین آثار عطّارست. تصوّر بر این اسـت که از یک قصّه ی تمثیلی و رمزی غزالی به نام «رساله الطّیر» ماخوذ می نماید که گویند برادرش شیخ احمد آن را از عـربی به فارسی نقل و به احتمال قوی همین نقل فارسی، ماخذ عطّار درنظم آن بوده است.   امّا عطّار این اثر را کاملاً با رویکرد عرفانی بیان کرده و پخته ترینِ آثارِ منظومِ عرفانیِ فارسی است. چنان چه خود عطّـار در عرفان موقعیّت بینابین دارد، این اثر هم در عرفان و ارزش های عرفانی، موقعیّت بینابین دارد؛ یعنی: پیش از منطق الطّیر، حدیقه- الحقیقه سنایی است و پس از منطق الطّیر، بزرگ ترین اثر عرفانی، یعنی مثنوی معنوی مولانا، است باید گفت که: «عطّــار در عرفان وارث سنایی است، امّا با آن که از او تاثیر پذیرفته باز در بیان مراحل و سیر و سلوک عرفانی ویژگی خودش را دارد که اثر عرفانی عطّار (منطق الطّیر) را از دیگر آثار عرفانی متمایز می کند».     منطق الطّیر حاوی 4458 بیت است. لازم به یاد آوریست که داستان های عرفانی منطق الطیر بر پایه ی نماد مرغ به وجود آمده است.مقایسه ی  کاربرد  اصطلاحات  عرفانی  در  حدیقه الحقیقه  و  منطق الطّیر    مثنوی منطق الطّیر، عمده ترین اثر منظوم عرفانی است. منطق الطّیر (مقامات طیور) مراحل و منازل سیر و سلوک عرفانی را با شیوه ی رمزی و تمثیلی بازتاب می دهد.   پیوستگی و تسلسل منطقی قصّه ها و حکایات اصلی و فرعی و تلفیق آن ها به نحو شایسته و با بیانی گیرا و روان و دوری- جستن از صنعت گرایی ها، این مثنوی را ویژگی مشخّص داده است، از این جهت، آن را عمده ترین اثر منظومعرفانی در مقامات طیور می دانند.    عطّار، شاعر تمام صوفی و مرد کامل العیار عرفانیست که اشعارش، مثال روشن شور و شوق و وجد و حال یک نفر شاعر پخته صوفی است. او سرانیده دردهای عارفانه است و از این روست که سخــنش را با وجود سادگی و بی تصنعی که دارد، تازیانه ی سلوک خوانده اند.    حدیقه الحقیقه، یکی از مهم ترین آثار ادبی صوفیانه به زبان فارسی است. غزلـیّات سنایی جذبه و شوری دارد و در بعضی از آن ها لحن قلندری محسوس است. با این همه به واسطه ی تقیدی که او به سنــن ادبی و فنون شعری دارد، تاثیری را که در غزل های شورانگیز عطّار و مولوی است، غالباً در سخن او نمی توان یافت. کتاب حدیقه ی سنایی، اوّلین منظومه ی مهم صوفیه است. درمیان حالات و معاملات عرفا، شاعر در آن به مطابقــــت با شریعت مقیّد بوده و در بیان عقاید و تعالیم خویش به ذکر قصص و تمثیلات پرداخته و مخصوصاً حکایاتی از احوال مقامات قدما صوفیه و زهّاد با ایجاز تمام آورده و نیک پیداست که در بیان مقصود برخلاف عطّار و مولوی چندان به قصّه پردازی علاقه نداشته و به خوبی و دلکشی آن ها نیز از عهده ی تمثـیل و تفصیل برنیامده است. کتاب حدیقه و سایر مثنویات سنایی، در بیان عقاید و آرای صوفیه کم و بیش درحدود ظواهـر شریعتست و از تندروی های عطّار و مولوی خالی.     می توانیم سنایی را نخستین کسی بدانیم که عرفان را به صورت جدّی در شعرهایش آورده، امّا عرفان او زاهدانه بــــود؛ درحالی که عطّار، ذوقی بود. عطّار حتّی نسبت به عرفانی پیش ازخود ابتکاراتی دارد؛ مثلاً: به جای «مقامات» از «وادی»هــــا استفاده می کند. معنای وادی، بیابان های سنگلاخی است، این بیابان ها، این ها هستند: طلب، معرفت، استغتنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. طلب شوق اوّلیه است و بعد عشق. از این رو وادی های او ذوقی و عاشقانه اند. به همین خاطر وادی هایش را هفت شهرعشق نامیدند.   مساله ی بعدی این که عرفای پیش یا حتّی بعد از عطّار معتقدبودند: تفاوت میان انسان و فرشته، عشق، است. انسان عشق را پذیرفته ولی فرشتگان نپذیرفتند. حافظ می گوید:فرشته، عشق را نداند که چــــــــیست        ای ساقی بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز    ولی عطّار خلاف این را می گوید. او معتقدست: فرشتگان هم مثل انسان ها، عاشق خداوندند و اگرعشق نداشتند، این گونه حول عرشش نمی گشتند. چیزی که انسان دارد و فرشته ندارد از نظر عطّار «درد» است. بنابراین عرفان عطّار از یک سو عرفان گذشته را در خود دارد و از دیگر سو، ابتدایی برای عرفان آینده است؛ آینده ای که در آن مولوی باید خودش را بیابد.   بنابراین مقدّمه چینی مقایسه ای که نسبت به عرفان عطّار و سنایی به ویژه در حدیقه و منطق الطّیر صـورت گرفت، بـه این نتیجه می رسیم که سنایی اصطلاحات عرفانی را، یعنی اصطلاحاتی که در «مقامات» مطـرح است و قبل از سنایی هـم مطرح بوده، پذیرفته است، امّا عطّار این اصطلاحات را طور دیگری به کار برده، حتّی «مقامات» را «وادی» نامـیده است. چنان کــه مولانا می گوید:هفت شهرعشق را عطّار گشت          ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم    عرفان عـطّار، به ویژه در منطق الطّیر ویژگی های خود را دارد: اوّل این که عطّار نوعی وحدت حال و  وحـدت تجربه را در غزل هایش رعایت می کند، یعنی غزل او حول یک محور می چرخد و مسلسل است. مثلاً «دل» را محـور غزل قرار می دهد و تمام ابیات را پیرامون آن نظم می دهد. در واقع غزل او از ابتدا تا آخر مثل یک داستـانست. دوم این که اصطلاحات عرفانـی را به کار نمی گیرد، امّا غزل هایش کاملاً عرفانی است. چنان احاطه ای به عرفــان دارد که لازم نمی بیند مثل شاه قاسم انوار یا شاه نعمت الله ولی اصطلاحات عرفانی را وارد شعر کند. مطلب را به زبان ساده می گوید ولی خود مطلب عرفانی است. یعنی شعر عطّار، سراسر عرفانی است و هیچ ضرورتی وجودندارد تا از اصطلاحات خاصّ عرفانی که دیگر عرفا در شعرشان وارد می- کند، عطار وارد کند زیرا شعرش با همه ی سادگی ادبی اش، بیانی است عارفانه و با اصطلاحات عارفانه ی ویژه ی خود.    امّا عرفان سنایی درحدیقه الحقیقه با زمینه ی اخلاقی و تعلیمی و با ظاهر شرعی سروده شده است و از نظر اصطلاحات هم اصطلاحات عرفانی قبل از خود را مورد تایید قرارداده، به ویژه اصطلاحاتی که در زمینه ی سیر و سلوک مطرح است. امّا عطـّار در این زمینه تجربه ی جدیدی داشته و در زمینه ی اصطلاحات هم  ابتکارایی داشته است.    در این جا اصطلاحات عرفانی هر دو اثر را کنار هم قرارمی دهیم:   چنان که بیان شد، سنایی اصطلاحات عرفانی پیش از خود را تاییدکرده. این اصطلاحات را می توان چنین بر شمرد:حال مراقبه، حال قرب، محبّت و عشق، خوف، رجا، شوق، انس، اطمینان، مشاهده، حال یقین.   امّا عطّار به جای «مقامات» اصطلاح «وادی» را به کاربرده و اصطلاحات مشمول آن را نیز از اصطلاحات دیگر استفاده کرده که می توان این را از جمله ابتکارات عطّار درعرفان دانست. اصطلاحات که عطار به کاربرده این ها است:طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا.    این اصطلاحات عرفانی را عطّار در منطق الطیر به کاربرده، عارفان آن را هفت شهرعشق عطّار نامیده اند. نتیجه (پس نوشتار)    سنایی اوّلین شاعریست که به طور اخصّ، مضامین عرفانی را در شعر فارسی واردساخته و از تمثیل و تشبیه و استعاره برای بیان مباحث عرفانی استفاده کرده است.    خدمات سنایی در پیشرفت شعر صوفیانه بســیارعظیم است، نخستین غزل‌سرای بزرگ تصـوّف، اوست و همو نخستین شاعری کـه برای بیان تفکّر عرفانی از شکل غزل بهره برد، باید او را قافله‌سالار این نوع شعر بدانیم. اوّلین کسی که تعبیر عشق حقیقی و مجازی را وارد زبان شعر عاشقانه صوفیانه فارسی کرد، اوست.    او اوّل کسی است که نظم اخلاقی را بنیاد نهاد، هرچند دامنه ی آن بعدها نهایت درجــه ی وسعت پیدا نمود، ولـی قواعد و اصول آن را شخص او ایجاد و مرتب ساخت.    درفرجام می شود گفت که: اصطلاحات عرفـانی در حدیقه الحقیقه ی سنایی اصطلاحاتیست که در ادبیّات عرفانی و عرفان معمول بوده و در کل، کتاب حدیقه الحقیقه ی او دارای بستر اخلاقی و ظاهرشرعی و صنعت های ادبی است که فضای عرفانی اثر را تحت پوشش قرارداده است. .               ملکا ذکر تو گویم که تو پــــــاکی و خدایینروم جز به همان ره کـه توأم راه نـــماییهمه درگاه تو جویم همه از فـــــضل تو پویمهمه توحید تو گویم که بـه توحید ســزاییتو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمــــی، تو رحیمیتو نماینده ی فضلی، تو سـزاوار ثـــــــناییبری از رنج و گدازی، بـــری از درد و نیازی          بری از بیم و امیدی بری از چــون و چراییبری از خوردن و خفتن، بری از شرک و شبیهی                    بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطایینتوان وصف تو گفتن، که تـــــو در فهم نگنجی        نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهـــــــم نیاییهمه عزّی و جلالــــی، همه علمی و یقــــــینی                                                                            هـتمه نوریّ و سروری، همه جـــودیّ و جزاییهمه غیبی تو بــــــدانی، همه عیبی تو بپوشی        همه بیشی تو بکاهی، همــــه کمّی تو فـــــزاییلب و دندان سنایی، هـــــمه توحید تو گویدمـــــگر از آتش دوزخ، بودش رویِ رهــــایی                                                            فهرست منابع        تاریخ ادبیّات ایران. صفا، ذبیح الله.        -12- نرم افزار درج3 و چند کتاب خانه ی الکترونیک دیگر.3- اینترنت (ویکی پدیا و...) .4- دیوان شاعران اوحدالدّین مراغه ای و سنایی و فاریابی و خیّام.5- سیر رباعی در شعر فارسی، سیروس شمیسا. 6- المعجم فی معاییر اشعار العجم.7- تذکره الشّعراء، دولتشاه سمرقندی.8- سبک‌شناسی شعر،‌ شمیسا، سیروس، تهران،‌ 1379 .9- تاریخ ادبیّات ایران،‌ یان ریپکا و  همکاران، 1370 .10- شعر صوفیانه، یوهانس، دوبرین، ‌مجدالدّین کیوانی، نشر مرکز.11- از رودکی تا بهار، اسلامی ندوشن،‌ محمّدعلی، تهران، 84 .12- تصوّف و ادبیّات تصوّف،‌ برتلس، ترجمه‌ی سیروس ایزدی،‌ امیرکبیر،‌ 1376 .13- تاریخ ادبیّات ایران، براون، ادوارد، ،‌ج2 .14- مختصری در تاریخ تحوّل نظم و نثر پارسی، صفا، ذبیح‌الّه.15- جستجو در تصوّف ایران، زرّین‌کوب، عبدالحسین، امیرکبیر، 1369 .16- سبک‌شناسی شعر،‌ شمیسا، سیروس، تهران،‌ 1379 .17- سخن و سخن‌وران، فروزان فر، بدیع الزّمان.18- تازیانه‌های سلوک، شفیعی کدکنی، محمّدرضا.19- سبک‌شناسی، بهار، محمّدتقی، ج2، تهران 1349 .20- منطق الطّیر، عطّار نیشاپوری، مقدّمه، تصحیح و تعلّقات محمّدرضا شفیعی کدکنی.21- گزیده ی حدیقه الحقیقه، علی اصغر حلبی.22- کلّیاتی درمبانی عرفانی وتصوّف، آریا، غلام علی. 


مطالب مشابه :


شعرعارفانه

دریا - شعرعارفانه - دریا نیستم اما دل که می زنی به من بیکرانه می شوم




sms سال نو اس ام اس

شعر عاشقانه - sms سال نو اس ام اس - شعر عاشقانه - شعر عاشقانه




پست 62 - شعر معروف و شگفت انگیز مولانا

** عروج ** - پست 62 - شعر معروف و شگفت انگیز مولانا - از « کاوش درون » تا « سالم اندیشان دهکدۀ جهانی »




شعری در مورد پدر

گنجینه ی بهترین شعرها - شعری در مورد پدر - سایه ای بود و پناهی بود و نیست لغزشم را تکیه گاهی




( انواع شعر از لحاظ شکل )

ادبیات فارسی - ( انواع شعر از لحاظ شکل ) - انواع نثر . سبک های شعر فارسی . انواع شعر . اصطلاحات




سنایی غزنویی

شعر عارفانه ی ناب است، این دسته اشعار -که اتّفاقاً‌ بخش عظیمی از شعرعارفانه ی قبل از




تاریخ ادبیات

-4 شعرعارفانه:شروع قرن 6باسنايي؛كمال مولانا وحافظ (ادب فارسي)داستان عاشقانه=شعرنمايشي




بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی

شعرای صوفی به پشتوانه‌ی همین اشعار غنایی و عاشقانه توانستند شعرعارفانه بسرایند.




برچسب :