گزارش سفر به کرمانشاه ، اورامانات - قسمت اول

پنج شنبه 11/8/91 ( واقعه ی عدنان!)

 ساعت شش و نیم از خواب بیدار شدیم و سریع وسایلو جمع کردیم و به راه افتادیم، پانزده کیلومتر بعد همدان ، تو مسیر کرمانشاه روستایی به نام رسول آباد سفلی است ، قبل از روستا رستورانی به نام "گلچین" به چشممون خورد، مناظر طبیعت روستا و اطراف رستوران و هوای خوب ما رو مجاب کرد که بریم اونجا و یه املتی بزنیم. وقتی وارد رستوران شدیم تزینات و چیدمانش عجیب ذوق زدمون کرد . دور تا دور رستوران تخت گذاشته بودند و وسط رستوران میزو صندلی چیده بودند و هر چی عکس طبیعت و تبلیغاتی در مورد ماشین آلات سنگین بود دور تا دور رستوران زده بودند و یه سری وسایل قدیمی مثل کوزه و... هم گذاشته بودند. سفارش سه تا املت دادیم و رفتیم رو یکی از تخت ها نشستیم .آفتاب اول صبح از لابه لای پنجره تو اون هوا  عجیب مارو به حال و هوای خواب می برد. املت آماده شد، اونم املتی که واقعا گوجه زده بود.

بعد خوردن صبحانه به سمت کنگاور حرکت کردیم و از "معبد آناهیتا" دیدن کردیم. کل زمانی که برای دیدن معبد گذاشتیم نیم ساعت بود.  

تقابل مسجد و معبد...!!!

باید به سمت صحنه می رفتیم فاصله ی زمانی از کنگاور تا باغ شهر صحنه ، حدوداً نیم ساعت می باشد. وقتی به "صحنه" رسیدیم به سمت "آبشار دربند" رفتیم ، که زیبایی و طراوت خاصی به شهر داده بود ، بعد از برگشت از آبشار ،تو قفی تو بازار شهر داشتیم و  میوه و لیوان خریدیم. کل زمانی که برای آبشار وخرید  نود دقیقه بود.

 مسیرمونو به سمت بیستون ادامه دادیم. قبل از این که به بیستون برسیم " پل قوزیوند " رو  تو مسیرمون دیدیم  و بعدش توقفی تو بیستون داشتیم تا مجموعه بیستون رو ببینیم ، خیلی از این مسیر رد شده بودیم ولی تا حالا وقت برای دیدن مجموعه بیستون نذاشته بودیم. از اونجایی که در دیدن مجموعه های تاریخی تبحر خاصی داریم ،دیدن این مجموعه از جمله مجسمه هرکول،کتیبه داریوش،کتیبه مهرداد،فرهاد تراش و ...سر جمع یک ساعت و ده دقیقه  طول کشید که اونم به خاطر فاصله آثار از هم بود.

پل قوزیوند

مجسمه هرکول

 نقش برجسته مهرداد دوم

 

 کتیبه داریوش!!

 

 کاروانسرای شاه عباسی

 

 

 فرهاد تراش..

 

  

 مقصد بعدی ما دیدن تکیه معاون الملک تو کرمانشاه بود. ساعت یک و نیم ظهر بود که بیستون رو به مقصد کرمانشاه ترک کردیم. به شهر که رسیدیم از یه آقایی آدرس تکیه معاون الملک رو پرسیدیم که گفت دو سه دقیقه منتظر باشید دخترم بیاد تا اونجا راهنمایی تون می کنم . خلاصه آقای محترم با ماشینش جلوتر گاز میداد و مارو به سمت مقصد می برد  خوب شد که این آقا بود وگرنه با اون پیچ و خمایی که رفتیم اگه تنها بودیم به این زودیا پیدا نمی کردیمش.تکیه معاون الملک مربوط به دوران قاجار بوده و نقاشی و تزیینات بسیار قشنگی داره

 بعد دیدن تکیه معاون الملک به سمت جوانرود حرکت کردیم تقریبا سی کیلومتر بعد از کرمانشاه و حدود دو کیلومتر بعد از این که تابلو "سراب نیلرفر" رو سمت چپ دیدیم. به روستای یاوری رسیدیم که سمت راست جاده فرعی رو پیچیدیم داخل و بعد حدود 500 متر که جاده فرعی رو رفتیم داخل ، یه جاده فرعی دیگه سمت راست بود که اونو تا جایی که آسفالت تموم میشه، رفتیم داخل و رسیدیم به جاده خاکی و سمت چپ رو دو کیلومتری رفتیم و به "تالاب هشیلان" رسیدیم.نیم ساعتی در تالاب به پرنده نگری و عکاسی وقت گذاشتیم.

چیزی به تاریک شدن هوا نمونده بود و ما هنوز ناهار نخورده بودیم و باید فکریم برای اقامت شبمون می کردیم.از تالاب به سمت جاده اصلی حرکت کردیم تو مسیر تو یه مزرعه نگه داشتیم سریع بساط آتیشو الم کردیم و نودل رو به پا کردیم ، تنها آتیش همراه با نودل و چایِ آتیشی به همراه منظره غروب و رنگ آسمون تو اون لحظه می تونست خستگی یه برنامه فشرده رو ازتنمون بیرون کنه.

 

هوا دیگه تاریک شده بود وسایلمون و جمع کردیم و به سمت روانسر حرکت کردیم. همیشه دوست داشتیم یه بار سر زده وارد یه روستا بشیم و درخواست اقامت کنیم و ببینیم واکنش روستایها چیه! تو راه که داشتیم می رفتیم تمومه روستاها سمت چپمون بودن و هی می گفتیم بریم این روستا و اون روستا بلاخره وقتی تابلو یه روستا به نام "زیر چوبی" رو دیدیم . رفتیم داخل روستا . وارد روستا که شدیم صدای آهنگ کردی میومد و این نشون دهنده ی مراسم عروسی بود. خونه های روستا اکثرا کوچیک و فاقد حیاط و هر کدوم دو اتاق کوچیک داشتند. تا اخر روستا رفتیم جایی که مراسم عروسی داشتند و صندلیارو بیرون خونه چیده بودند.ماشینو پارک کردیم. نمی دونستیم چه کار کنیم هممون استرس داشتیم .یه پیاده روی کوتاهی تا اخر روستا کردیم و دوباره برگشتیم کنار ماشین ، یکی از محلی ها رو دیدیم( به اسم عدنان) و ازش پرسیدیم ببخشید خونه رییس شورای روستا کجاست؟ گفت: رییس شورای روستا ، جعفره و خونه اش اونجاست.چه کارش دارید؟ گفتیم: راستش می خوایم امشب  مهمون روستا شیم.  گفت: مهمونه خود ما شید ،ما هم دیگه تعارف نکردیم و گفتیم باشه. خلاصه ما رو رو صندلی نشوندن و بلافاصله چای برامون آوردن و بزرگشون اومد با ما حال و احوال پرسی کرد و کلی ام گپ زد . تو این حین خانومام اومدن بیرون و شروع کردن به رقصیدن ما هم که شناختی از فرهنگ مردم روستا نداشتیم فقط به صحبتای بزرگ مجلس "طرف عروس" که اسمش فرهاد بود گوش می کردیم و چشممون فقط به چشم فرهاد بود و اینکه چشممون به خانما نخوره که یه موقعه ناراحت نشن. خلاصه تو همین حین از فرهاد پرسیدم که شما آقایونتون نمی رقصن؟ گفت:چرا ولی باید طرف داماد بیاد. بعد چند دقیقه داماد و فامیلاش اومدن ، همه رفتن داخل اتاق و یه بیست دقیقه ای ما موندیم تو کوچه و هر از گاهی یکی میومد بیرونو به ما نگاهی می کرد و می رفت. دیگه ما مشکوک شده بودیم به حرکات . خلاصه آخر فهمیدیم داماد از بودن سه مرد غریبه ناراحته و اجازه نمیده هیچ کس بیاد بیرون . ما هم رفتیم از شون خداحافظی کردیم و راهمون و به سمت جوانرود ادامه دادیم.  تو راه همه مون ساکت بودیم.انتظار همچین واکنشی رو از مردم روستا اونم مردمان کرد زبان نداشتیم. ساعت یازده شب بود که به جوانرود رسیدیم، سراغ هتل و مهمانسرا رو گرفتیم گفتن اینجا هتل نداره فقط یه مهمانسرا داره. رفتیم سراغ مهمانسرا، دیدیم که کلاً دو تا اتاق داره یکیش پره و کلید اون یکیم گم کردند. گفتن یه خانه معلم هم داره ، وقتی به خانه معلم رسیدیم، دیدیم یه اتوبوس اصفهان جلوش پارک کرده فهمیدیم که اونجام پره، خلاصه آدرس تربیت بدنی و دادن و گفتن اونجا چند تا اتاق داره. اونجام همه اتاقاش پر بود . پذیرشش پیشنهاد داد راهرو بخوابیم ،خلاصه تو راهرو اونجا کیسه خوابارو پهن کردیم و ساعت یه ربع به دوازده به خواب رفتیم.

ادامه دارد... 


مطالب مشابه :


مجله طنز هفته 9-91

رستوران باغ بهشت دربند تهران




یه پست خوشمزه

- کوهپایه دربند- رستوران جوجک خ آیت ا - باغ بهشت بلوار ارتش(شامل مجموعه ای از




باغ موزه هنر ایرانی

باغ موزه هنر ایرانی در منطقه هشت بهشت/چهل ستون/گنبد قابوس/شمس حال امروز دربند و من




تهران گردي - (دربند)

اول دربند . دَربَند،از دهکده‌های قدیمی شمیران و در شمال باغ پر از كافه و رستوران




سفر به همدان 13 – مراکز ديدني همدان ( آبشار و کتيبه گنجنامه - عباس آباد )

همانند درکه و دربند را براي تهران دارد. تعداد زيادي رستورانباغ در آن قرار بهشت گمشده




بهشت

و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشت در دوزخ دربند و رستوران |




تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

بهشت كوچكي نبود مجبور شدیم از خیر دربند بگذریم و رستوران ایتالیایی روما هم




کوهستان شمال تهران

در ابتدای مسیرهای کوهستان شمال تهران، قهوه خانه و رستوران دربند ، ولنجك و بر باغ شاطر




گزارش سفر به کرمانشاه ، اورامانات - قسمت اول

(بهشت گیلان طبیعت روستا و اطراف رستوران و هوای خوب ما رو از کنگاور تا باغ شهر صحنه




برچسب :