خداد بداد آنهایی برسد که درآمد و دفترچه درمانی مخصوص رفتن به اماکن درمانی خصوصی را ندارند

با توجه به اینکه بارها صدماتی را در مناطق عملیاتی دفاع مقدس متحمل شده ام که اصلا در فکر ثبت آن هم نبوده ام که به دو مورد آن اشاره مختصری می کنم مورد اول: دراکثر مناطق عملیاتی جنوب دفاع مقدس پس از هر بارندگی مدتی زمین زیر پای رزمنده گان خیلی باتلاقی می شد که برای راه رفتن پاها را تا زیر زانو بایتستی در شل فرو می کردیم که باعث درد از ناحیه پا و کمر برای رزمنده گان می شد که اینجانب بعد از بازگشت به زندگی عادی غیر جنگی مقداری از آن کسالت را داشتم که به آن بی توجه بودم دوم : رزمنده گان ایرانی در عملیات ولفجر 8 بود که واقعا کار بزرگی انجام داده و از رودخانه بزرگی عبور کرده بودند و تا انتهای جاده فاو بصره و فاو ام القصر پیشروی کرده بودند و در آنجا با قطع جاده ها در انتهای مسیر خط مقدمی با فاصله ای که به صد متر هم نمی رسید در روبروی عراقی ها بودیم از محور ام القصر همین را می دانم که واحدهای پشتیبانی مهندسی از جنگ جهاد سازندگی هرچه کنده درخت نخل در فاو و آبادان و شاید جاهای دیگر را جمع آوری کرده بود و با آن جان پناه ساخته بود که داستان رفتنم را به طرف آن محور را که برای دیدن یکی از خویشاوندانم بود که رفتن اش به آن محور دروغی بزرگ بود واقعیت این بود که ایشان همه زمان ماموریت خود را نزدیک شهر اهواز گذرانده بود که داستان آن را بعدا برای حاضرین در فضای مجازی تعریف خواهم کرد اما در مورد محور فاو بصره که همراه مرحوم اسماعیل امینی از شب بعد از عملیات تا چند ماه از عملیات شخصا در آن محور حضور داشته ام که واحد های مهندسی پشتیبانی از جنگ جهاد سازندگی و یگانهای رزم مربوطه فقط توانسته بودند که یک طرف آن محور را خاکریزی کوتاه بزنند اما سمت دیگر را که به طرف بندر ام القصر بود نتوانسته بودند با ماشین آلات مهندسی خاکریز بزنند و رزمنده گان ایرانی بوسیله کلنگ و بیل و دیلم کانالی در حد سمت مخالف با مشقت فراوان با دست حفر نموده بودند و در آن با تکه های کوچک تیر آهن و ... قابل حمل با نفر سنگر هایی را برای نگهبانی و استراحت درست کرده بودند که سنگر احداث شده برای استراحت به زور جای دو یا سه یا چهار نفر آن هم بصورت فشرده و برادر وار و سنگر احداث شده برای جنگیدن نیز جای یک نفر بیشتر را نداشت درصبح یکی از روزها بود که شب آن را تقریبا تا صبح بیدار بودم که ظاهرا تنها در سنگر استراحت در خوابی ناز بودم که با توجه به تعریفی که بعدا بقیه رزمنده ها برایم کردند عراقی ها با توجه به نزدیکی خطوط مقدم ایرانی ها و عراقی ها به همدیگر سنگر را با خمپاره کوچکی که دو عدد 60 یکی ضد بتن و دیگری جنگی باشد بر سرم خراب کرده بودند و رزمنده ها مرا تقریبا بی هوش از زیر مقداری تیر آهن و ورق آهنی و خاک بیرون آورده بودند که تمام اعضای بدنم کوفتگی شدیدی داشت که تا درمانگاهی که برای رزمنده گان در پشت خط مقدم درست کرده بودند بیشتر نرفتم حتی حاضر نشدم تا بیمارستانی که در شهر فاو برای رزمندگان درست کرده بودند که می گفتند از بیمارستانهایی که آن زمان در شهرها بود نیز مجهز تر بود بروم و بعد از مدتی استراحت و بهبودی مختصر دوباره به خط مقدم برگشتم که عراقی ها با خمپاره دیگری از اینجانب استقبال کردند که دیگر کسانی که مسئولیت درمان رزمنده گان را داشتند قبول نکردند و گفتند که با این صدماتی که دو باره دیده اید از لحاظ قانونی بایستی اجبارا به بیمارستان های استانهای غیر جنگی اعزام شوید و بعد از بهبودی کامل دو باره می توانید به مناطق جنگی اعزام شوید که جاره ای جز اطاعت از مسئولین مربوطه نداشتم. بعد از آن وقایع که داستان آن را برایتان تعریف کردم در مواقعی که کارهای سختی مانند کارگری کشاورزی و بنایی و لوله کشی و برق کشی و ... انجام می دادم این پا و کمر درد به سراغم می آمد که با چند روز استراحت دو باره به وضعیت قبل برمی گشتم و هیچ وقت نیز برای درمان قطعی آن اقدامی به عمل نیاورده بودم تا اینکه بعد از این دو برف که شهرداری صدرا آن را بارش سنگینی توصیف کرده و خود را پیروز ارائه خدمات به همشهریان اش در شهر می داند اما متاسفانه برای هفته ها مسیر اداره تا خانه را تا زانو در برف می رفتم و برمی گشتم که موجب بروز مجدد کسالت پا درد برای اینجانب شد که فکر می کردم که کسالت ام بعد از مدتی دو باره به وضعیت قبل برمی گردد اما هر روز که گذشت از ناحیه پاهایم به زیر زانو و بعد بالای زانو و نهایتا کمرم منتقل شد که در این مدت چند روز اول به یک پزشک عمومی مراجعه کردم که مقداری دارو تجویز کرد بعد از چند روز دوباره به پزشک عمومی دیگری مراجعه کردم که باز هم همان داروها را تجویز کردند که بعد از چند روز به اولین پزشک متخصص مراجعه کردم که داروهای جدیدی تجویز و برایم گرفتن ام آر آی را نوشت که از صبح بدون داشتن همراه چون از بستگان نزدیکم که کسی در شهر شیراز یا شهر صدرا ساکن نمی باشد از همسرم که نصف روز یکی از فرزندانم را به مدرسه می فرستند و نصف دیگر روز را فرزند دیگرم را به مدرسه می فرستند دیگر از او کاری ساخته نیست و با این دردی که داشتم تنهای تنها بدون کمترین اطلاعات حرکت کردم که خیلی دل آزار بود چون از متصدی ارائه اطلاعات بنیاد شهید و امور ایثارگران که در درمانگاه شهید مطهری مستقر می باشد که پرسیدم فرمودند که بیمارستان نمازی نوبت حدود 4 الی 6 ماهه می دهد در بیمارستان ام آر آی در بلوار چمران نماینده ای از بنیاد مستقر می باشد که شماره آن را داد و هماهنگی شد و با توجه به دردی که داشتم رفتنم زحمت زیادی داشت که به هر صورتی که بود مراجعه کردم بعد از پیدا کردن قسمت مربوطه خانم های متصدی فرمودند که وزن اینجانب بالای 90 کیلو می باشد و تجهیزات این بیمارستان برای زیر نود کیلو می باشد بعد از مقداری دوندگی با پا و کمردردی که داشتم نماینده بنیاد را پیدا کردم که نتوانست کاری برایم انجام دهد و آدرس بیمارستان چمران را داد که خدا نصیب گرگ بیابان هم نکند چون مسافت از کنار بلوار چمران تا نگهبانی بیمارستان و از نگهبانی بیمارستان تا قسمت تصویر برداری و رفتن برای گرفتن کپی از دفترچه درمانی یک آدم یا انسان یا هر چیز دیگری از نوع سالم آن را نیز از کار می اندازد تا چه رسد به بیمار بخت برگشته بی پولی را که بعد از مراجعه به نفر اول و دوم و سوم و چهارم و پنچم که یک زمان طولانی را تلف می کند تازه در بین صحبت های نفر آخر متوجه شدم که دستگاهایشان خراب می باشد که معلوم هم نیست که بعد از چند روز یا چند هفته تعمیر شود که وقتی اعتراض کردم که چرا اطلاع رسانی نکرده اید و مشغول نوبت دهی برای اردیبهشت سال آینده می باشید که آن فرد چون خیلی محترمانه و مودبانه از طرف کل بیمارستان از اینجانب عذرخواهی کرد که ناچارا دو باره چرخه معکوس را برای گرفتن مدارکم شروع کردم و آدرس یک مرکز خصوصی تصویر برداری را از آنان گرفتن و که گرفتن نوبت در آن خیلی زود انجام می شد که بعد از حدود 24 ساعتی تصویر گرفته شد و بعد از حدود 48 ساعتی جواب آن حاضر شد که پس از گرفتن ام آر آی به پزشک متخصص دیگری مراجعه کردم (خدا بداد آنهایی برسد که درآمد خوبی نداشته و دفترچه بیمه ای ندارند که با آن بتوانند به اماکن درمانی خصوصی مراجعه کنند) و بعد از چند ساعت که به پزشکی متخص دیگری مراجعه کردم که آن متخصص در مطب خود امکانات گرفتن نوار عصب را داشت که بعد از گرفتن نوار عصب فرمودند که عصب یکی از پاهایم مقداری زیادی ضعیف شده است و عصب پای دیگرم در صورت عدم درمان نزدیک به فلج شدن می باشد اگر این داروها و دستوراتی را که تجویز می کنم تا پایان سال نتیجه نداد بایستی عمل جراحی داشته باشی 


مطالب مشابه :


بیمارستان شهید چمران

امروز رفتم بیمارستان چمران تا هم محیطش رو ببینم ، هم روش گرفتن نوبت آیفون نوبت دهی




فارغ از آلودگی هوای تهران

نوبت دهی بیمارستان دکتر




آدرس مطب بعضی پزشکان در مشهد و خراسان

بیمارستان تخصصی چشم نوبت دهی بامشکلات وسختیهای نوبت گیری و نوبتهای معاینه




صدای دلنشین وتصویر امواج دریای مازندران

نوبت دهی بیمارستان دکتر




لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals

بیمارستان چمران آدرس : تهران ، خیابان پاسداران ، میدان نوبنیاد ، خیابان لنگری ، خیابان




مطلب ثابت

این وبلاگ مخصوص نوبت دهی ، اطلاع رسانی کلینیک شهید چمران. بیمارستان




نوروزخوانی

نوبت دهی بیمارستان دکتر




خداد بداد آنهایی برسد که درآمد و دفترچه درمانی مخصوص رفتن به اماکن درمانی خصوصی را ندارند

nameneeki. گذشته و حال و آینده روستا شهرک ابوالفضل(بیدزرد کورکی) دهستان * بخش * شهرستان خنج




برچسب :