نقش رسانه ها در بزهكاري اطفال


 

چكيده

با توجه به اهميت فوق العاده نقش گسترده رسانه ها در زندگي امرروزي بشر از پس از جنگ جهاني اول ، اين مقاله درصدد است تا به بررسي نقش رسانه ها دربزهكاري اطفال بپردازد.با استفاده از روش كتابخانه اي ، اطلاعات و داده هاي مورد نياز گردآوري شده است.يافته هاي اين تحقيق نشان ميدهد كه اگر برنامه هاي تلويزيون در راستاي اهداف متعالي زندگي بشري باشد مي تواند يكي از عوامل تاثير گذار درجلوگيري از بزهكاري اطفال باشد .ولي برنامه هايي كه به اين اهداف توجه نكند مي تواند منجر به رواج خشونت جنايت در بين اطفال شود.

واژگان كليدي:رسانه-بزهكاري- اطفال- سينما-تلوزيون- كودكان بزهكار

مقدمه

مساله بزهکاری اطفال و نوجوانان از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که دنیای امروزا شدیدا به خود مشغول داشته است . بیش از یک قرن پیش ؛یعنی از اواخر قرن نوزدهم ؛ارتکاب جرم و جنایت از ناحیه کودکان و نوجوانان ؛در کشورهای بزرگ صنعتی جلب توجه نموده است. ازآن هنگام تا کنون درممالک مترقی جهان اکثریت محققین ؛جامعه شناسان ؛جرم شناسان؛روانشناسان؛و روانپزشکان و متخصصین تعلیم و تربیت برای یافتن راه حلی جهت گیری از بروز تبهکاری در میان جوانان و نوجوانان جهان ؛ در تکاپو بوده اند . در حال حاضر؛دربسیاری از محافل رسانه ای بزهکاری خردسالان و لزوم پیشگیری از آن به صورت بحث روز در آمده است.

درباره علت افزایش بزهکاری در روزگار ما؛عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز؛از اختصاصات جوامع متمدن کنونی دانسته و معتقدند:به همان نسبتی که بشر چهار اسبه به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش تاخته و از معنویت دور می شود به همان نسبت نیز تبهکاری؛قانون شکنی؛ بزهکاری و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی ؛در جوامع صنعتی گسترش یافته و از سکون و آرامش معنوی در این گونه اجتماعات کاسته می گردد.(دکتر جاوید صلاحی.بزهکاری اطفال و نوجوانان ص17 . میزان.پاییز 1387)

بدون شک یکی از علل افزایش بزهکاری در دهه های اخیر را بتوان رشد فراگیر رسانه های جمعی همانند تلویزیون ماهواره اینترنت سینما دانست.

رادیو و تلویزیون از جمله رسانه های جمعی هستند که ضمن داشتن محاسن و مزایای فراوان آموزشی، هنری تفریحی، القاء عقیده، سازمان یابی، کسب مهارت، سرگرمی، آگاهی و … ، بدآموزی های اجتماعی را نیز به همراه دارند.

برخی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی مشوق فرار از خانه است روحیه استقلال طلبی غیر منطقی در سنین نوجوانی ؛تنوع طلبی؛عدم رعایت احترام نسبت به والدین ؛پرخاشگری نسبت به بزرگترها ؛ترویج فرزند فرزند سالاری و مادی گرایی و .. حتی نمایش فرار جمعی از جوانان ؛بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آنها ؛ می تواند در شیوع این پدیده موثر می باشد. .(دکتر جاوید صلاحی.بزهکاری اطفال و نوجوانان . میزان.پاییز 1387)

رسانه های جمعی جزو وسایل ارتباطی محسوب می شوند که در آنها در اکثر اوقات ارتباط یک طرفه آن هم از سوی کارگردان به سوی مصرف کننده شکل می گیرد و این کارگردان است که قادر است آنچه را که خود خواهان آن است، در اختیار مصرف کننده قرار دهد.
در ارتباطات جمعی به جای «دیالوگ» (گفتگوی دو طرفه) یک حالت «منولوگ» (گفتگوی یک طرفه) وجود دارد. رسانه های جمعی معمولاً ارزش های کلان جامعه و جنبه های هنری خرده فرهنگ ها را به مردم عرضه می دارند. مثلاً در فیلم ها تاکید روی ارزش های کلان چون میهن پرستی، وظایف افراد به عنوان پدر، مادر، فرزند ، شوهر و … و یا مسایل دینی هست. الگوهای خرده فرهنگ مانند تبلیغات تجاری، مقررات و آئین های گروهی با قشر خاص از طریق رسانه های جمعی به اعضای جامعه کلان منتقل می شود. پیر و جوان، زن و مرد به طور پیوسته تحت تاثیر تصاویر و گفتار برنامه های سینمایی یا رادیویی و تلویزیونی قرار می گیرند.
روزانه صدها مجله پر از داستان های پرخاشگرانه و یا فیلم های مملو از اعمال خشن پر از قساوت و شقاوت در مقابل چشمان مصرف کنندگان قرار می گیرد و تاثیرات خود را بر روی رفتار، کردار، پندار و عواطف مصرف کنندگان می گذارد. -.(مقاله نقش رسانه هاي جمعي بر بزهكاري كودكان و نوجوانان. فاطمه قرمز چشمه.)

تا قرن بيستم ، رهبري و ارشاد انسان رويارو و براساس ارتباط بود ، در صورتي كه در عصر حاضر ارتباطات يك طرفه و از راه دور صورت مي گيرد . به طوري كه بين شنونده و گوينده ، يا بهتر بگوييم بين موثر و متاثر به طور نسبي فاصله زيادي وجود دارد . برخي معتقدند كه رسانه هاي گروهي داراي چنان قدرتي هستند كه مي توانند نسلي تازه در تاريخ بشر پديد آورند ، نسلي كه با نسل هاي پيشين بسيار متفاوت است . لازرسفلد و مرتن در تشريح اين عقايد متفكران مي نويسند : « وسايل ارتباط جمعي جديد ابزاري بس نيرومندند كه مي توان از آن در راه خير و شر با تاثيري شگرف سود برد و چنانچه كنترل مطلوب وجود  نداشته باشد ، امكان استفاده از اين وسايل در راه شر بيشتر از خير آن است . (ستوده ، هدايت الله ، مقدمه اي بر آسيب شناسي اجتماعي ، نشر نور ، سال 1373 ، ص 203.)

امروزه بررسي اثرات اين وسايل از پيچيده ترين مباحث انحرافات اجتماعي است . به همين دليل ، جامعه شناسان در صحت نتايج و پژوهش هايي از اين قبيل ، ترديد نشان مي دهند . البته عليرغم تاثير انكار ناپذير رسانه هاي جمعي در آموزش فرهنگ سازي ، القاء عقيده و غيره بايد اذعان داشت كه در زمينه اثر اين وسايل در رفتار انسان ، تحقيقاتي بعمل آمده است كه البته تحقيقاتي كه بتواند اثرات تلويزيون سينما و مطبوعات را در انحراف و بزهكاري جوانان در كشور ثابت كند بسيار كم است .

تقريبا" در اكثر كشورها ، به ويژه كشورهاي در حال رشد ، تعداد نسل جوان بيشتر و دلبستگي آنان بر رسانه هاي جمعي فزونتر است . تحقيقات انجام شده در شهر تهران ، حاكي از آن است كه بيشتر تماشا كنندگان تلويزيون ، كودكان زير 15 سال و بعد از آنان بانوان خانه دار و سپس جوانان بيشتر از 15 سال هستند -     ( شيخاوندي داور ، جامعه شناسي انحرافات آسيب شناسي جامعه ، نشر مزيديز ، سال 1373 ، ص 344 . )

در اين تحقيق تاثيرات رسانه هاي تصويري چون تلويزيون ، سينما ، ويدئو ، ماهواره و مطبوعات در بزهكاري كودكان و نوجوانان مورد بررسي قرار مي گيرد .

بزهكاري

تعریف بزهکاری

بزهکاری در معنا و مفهوم لفظی خودعمل خطائی قلمدادمی شود که ناشی از ترک انجام وظیفه قانونی با انجام یک عمل خطائی است که جرم قلمدا نمی شود که این لفظ بیشتر برای کودکان و اطفال به کار برده میشود .بزهکاری در هر حال از لحاظ اصطلاحی معنای بسیار نزدیکی با جرم و تبه دارد ولی به این لحاظ در برابر اطفال استعمال می شود که اطفال با توجه به روح لطیف و ساده ای که دارند نامناسب است که آنها را به مجرم و تبهکاری عنوان کرد و از این حیث اطفال بزهکار نامیده می شوند و دربرخی از موارد نیز بزهکار به فردی اطلاق میشود که صرفا مرتکب جرم نشده ولی به طور کلی فردی سرکش و ضد اجتماعی باشد.(مقاله آسیب شناسی در بزهکاری اطفال .محمد رضا اکبری)

تاريخچه بزهكاري

تاريخچه اطفال بزهكار در جوامع اوليه با سرگذشت غم انگيز آن شروع مي شود . در دوران قديم كساني كه ( اعم از طفل يا بزرگسال ) برخلاف مقررات اجتماع خود رفتار مي كردند يك فرد خبيث و غير قابل ترحم محسوب مي شدند و مردم براي در امان ماندن از غضب الهي و نابودي ، متهم را به شديدترين وجه مجازات مي كردند و عفو جزء معايب به شمار مي رفت و در صورت وقوع جرم از طرف كسي ، اقوام و كسان وي نيز در امان نبودند و بسا اطفال را به انتقام اينكه پدرشان مرتكب قتل يا جرمي شده بود ، به قتل مي رساندند و بدين گونه عدالت را اجرا مي كردند . در اثر تحولات اجتماعي و نفوذ احكام مذهبي ، براي مجازاتها حدي قائل شدند و قصاص جاي انتقام را گرفت ، قانون قصاص در قوانين رومي ، يوناني ، مصر و اسلامي وجود داشت . مثلا" در احكام حضرت موسي ( دين يهود ) چشم براي چشم و دندان براي دندان تعيين شد ، و در اين مورد نيز اطفال از انتقام در امان نبودند و در صورتي كه طفلي مرتكب جرم مي شد مورد مجازات قرار مي گرفت .

با پيشرفت تمدن سن اطفال و ميزان مسئوليت آنان در ارتكاب جرايم مورد توجه قرار گرفت و در قوانين كيفري مجازات اطفال بزهكار خفيف تر از مجازات بزرگسالان پيش بيني شد .

در قرن 13 ميلادي « سنت لويي » پادشاه فرانسه فرمان صادر كرد كه اطفال تا 10 سال غير مسئولند ، و مجازات اطفال بزهكار تا 14 را پرداخت تاوان و تنبيه بدني و شلاق تعيين نمود . همچنين تاكيد كرد كه اطفال و جوانان در زندان ها از بزرگسالان تفكيك و جدا نگهداري شوند .

در روسيه طبق قانون 1742 م افراد تا 17 سال از شكنجه بدني و مجازات مرگ معاف شدند و طبق فرمان كاترين دوم افراد تا 10 سال غير مسئول و در صورت ارتكاب جرم براي تنبيه به والدين و يا به اربابشان سپرده مي شدند و مجازات كار با اعمال شاقه در مورد اطفال بزهكار 10 تا 14 سال اجرا نمي شد و به طور كلي مجازات اطفال بزهكار تا 17 سال خفيف تر از مجازات بزرگسالان بود .

با ظهور مذهب مسيح ، عقايد اخلاقي فلاسفه آميخته با افكار مذهبي گرديد و رحم و نيكوكاري كه يكي از اصول مذهب مسيح است سبب شد كه روحانيون به فكر اصلاح و تربيت بزهكاران بوده و در هدايت و حمايت اطفال بي پناه كوشا باشند . تحت تاثير عقايد آنان در سال 813 ميلادي از طرف مجمع عمومي روحانيون مسيحي پيشنهاد شد كه به زندانيان مخصوصا" اطفال كاردستي آموخته شود و با نصايح سودمند آنان را به راه راست هدايت كنند .

در اجراي روشهاي اصلاحي و تربيتي در سال 1602 در شهر آمستردام اولين زندان تربيتي جهت اطفال بزهكار افتتاح شد . و در سال 1667 در شهر فلورانس ايتاليا اولين زندان به سيستم انفرادي جهت نگهداري اطفال تاسيس گرديد . در سال 1703 م در رم زندان تربيتي مخصوص جوانان به نام سنت ميشل افتتاح شد و جوانان اين زندان روزها به صورت دسته جمعي كار مي كردند . شب ها در سلول به سر مي بردند .(مقاله نقش رسانه هاي جمعي بر بزهكاري كودكان و نوجوانان. فاطمه قرمز چشمه.)

1-
در سال 1815 م اصطلاح بزهكاري اطفال براي اولين بار در قوانين انگلستان عنوان شد و بعدها به عناوين مختلف از قبيل اطفال بزهكار يا بزهكاري جوانان و غيره در تمام دنيا متداول گرديد . (دانش ، تاج زمان ، دادرسي اطفال بزهكار در حقوق تطبيقي ، انتشارات كتابخانه ملي ، سال 1352 ، صفحه 9 -14 .)

پس از جنگ دوم جهاني دولت ها با وجود گرفتاريهاي سياسي در صدد چاره جويي و پيش گيري از افزايش جرائم ارتكابي اطفال بر آمدند . در فرانسه قوانين مربوط به اطفال مورد بررسي و تجديد نظر قرار گرفت .

ژنرال دوگل با تصويب قانون 2 فوريه 1945 م تمام مقررات و قوانين مربوط به اطفال را لغو كرد و اطفال كمتر از 18 سال را غير مسئول اعلام و مجازات افراد مذكور را اجراي روشهاي اصلاحي و تربيتي و درماني تعيين نمود .

1-
در انگلستان نيز در سال 1947 م قانون مربوط به اطفال مورد تجديد نظر قرار گرفت و اطفال كمتر از 17 سال در دادگاه هاي جنجه و كمتر از 15 سال در دادگاه هاي جنايي از محكوميت به حبس معاف شدند و در سال 1960 م نيز مجددا" اصلاحاتي در قانون مزبور به نفع كودكان انجام گرفت( دانش ، تاج زمان ، دادرسي اطفال بزهكار در حقوق تطبيقي ، انتشارات كتابخانه ملي ، سال 1352 ، صفحه 9 -14 .)

كودكان بزهكار

كودكان بزهكار در اصطلاح علوم رواني و تربيتي امروز ، به طور كلي به افرادي گفته مي شود كه عموما" يك معما و يا حداقل يك مشكل تربيتي براي جامعه ، پليس و كارگردانان دستگاه هاي قضايي به شمار ميروند .

البته بزهكاري اين كودكان داراي مراحل و شدت و ضعف فراوان است . مثلا" از يك دزدي كوچك ، فرار از مدرسه و ... شروع مي شود و به انواع بزهكاري ها ، طغيان عليه قانون ، انجام اعمال شنيع و جنايات مانند قتل نفس ، عمل منافي عفت و نظاير آن منتهي مي گردد . اين گونه كودكان نه تنها يك مشكل ، بلكه يك معما و مسئله بزرگ اجتماعي محسوب مي شوند و هر متفكر اجتماعي مي تواند به خود حق بدهد كه درباره آنها و رفتار ضد اجتماعي آنان بينديشد .

كودكان بزهكار غالبا" كساني هستند كه در كانون خانواده اي نابسامان ، خانواده اي كه از فروغ پرتو محبت ، گرم و روشن نشده است ، پا به عرصه وجود نهاده اند و يا احيانا" از كودكي بنا به عللي ، مفهوم زندگي ثابت خانوادگي را درك نكرده اند و يا حداقل به جاي محبت از ترحم ديگران برخوردار شده اند و در نتيجه رشد عاطفي شخصيت آنان متوقف مانده است . اين محرومين لطف و محبت ، اين قربانيان جهل و بي مهري خانواده و محيط ، ناچار نياز به خودنمايي و جلب توجه خود را از راههاي ديگر كه به زيان اجتماع است ارضا مي كنند . آنان اگر دخترند ، چه بسا به فحشا تن در مي دهند ، و به خاطر اطفاء عطش محبت خويش به سهولت فريب تملق و زبان بازي مردان هوسران را مي خورند و اگر پسرند ممكن است به آساني عليه قانون و اجتماع قد برافراشته و دستهاي خود را به جرم و جنايت بيالايند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدي و پستي تن بدهند و غالبا" بدبين . كينه توز نسبت به همه كس باشند .

اين كودكان چرا به جرم و جنايت دست مي آلايند ؟ آيا آنان فطرتا" جاني آفريده شده اند ؟ يا آنكه بيماراني رواني اند و در اثر ابتلاي به يك بيماري روحي مرتكب جرم و جنايت مي گردند ؟ و يا مسئله و مشكل ديگري دارند ؟ و بالاخره با آنان چگونه بايد رفتار كرد و از ابتلا به بزهكاري به چه نحو بايد جلوگيري نمود ؟ آيا حبس و نگهداري در زندان يا موسسات تربيتي توانسته است تعدادشان را كاهش دهد ؟ و اگر نمي تواند ، عيب كار كجاست ؟ از كودك بزهكار ؟ و يا از گرداندگان اين موسسات كه نتوانسته اند به درون وي مراجعه كنند و مشكلش را دريابند و در صدد رفع ناراحتي و معالجه اش بر آيند ؟

شمار زيادي از كودكان بزهكار و مرتكبين اعمال خلاف قانون كساني هستند كه تنها بر اثر يك اختلال جزئي در ترشح يكي از غدد دروني * و بر هم خوردن توازن شيميايي بدن خود ، كج خلق و در نتيجه خلاف كار و بزهكار مي شوند .كسانيكه دچار اختلال پارواي از اين غدد مي گردند به آساني نمي توانند با زندگي و مردم از در آشتي در آيند ، كيفرهاي سخت و پر شكنجه ، زندان با اعمال شاقه و نظير آن نمي تواند اخلاق اين گونه اشخاص را تغيير دهد . آنها بيمارند بايد آنها را به جاي كيفرهاي شديد يا نگهداري در موسسات تربيتي ، معالجه و مداوا كرد و براي سازش مجدد با خانواده و اجتماع آماده نمود . (ناصرالدين صاحب الزماني ، محمد حسن ، روح بشر ، تهران ، موسسه مطبوعاتي عطايي ، چاپ هفتم ، صفحه 56 تا 65 .)

آيا موسسات تربيتي ما در برنامه كار خود تا كنون توجهي به اين موضوع داشته اند ؟ به هر حال نگهداري طفل در موسسات آموزشي و تربيتي مخصوصا" در سنين كم مسائل و مشكلات فراوان ايجاد مي نمايد . به طور مثال در كانون اصلاح و تربيت طفل از مهر و محبت خانوادگي محروم و از كمبود محبت رنج مي برد و به همين لحاظ حس كينه و انتقام جويي در او تقويت مي گردد و به خاطر سلب آزادي اش نسبت به اجتماع بد بين مي گردد و يا اطفال در كانون هاي تربيتي ممكن است با افراد منحرف آشنا شده و با طرح دوستي و تشكيل باند براي آينده نقشه هاي خطرناك طرح كنند و تعليمات آموزشي و حرفه اي كانون ، نه تنها آنها را به سوي يك زندگي سالم راهنمايي نكند بلكه وجود دوستان ناباب و نفوذ آنان آينده خطرناكي را برايشان پي ريزي نمايد .

فصل دوم

بررسي تاثير تلويزيون بر بزهكاري كودكان و نوجوانان

يکي از مسائلي که از ديرباز، توجه انديشمندان حوزه هاي گوناگون علوم انساني را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسايي اين انديشمندان شده، مسئله ي «رابطه ي تلويزيون با کودک و نوجوان» است.

تلويزيون پديده اي است عجيب که چندي است وارد زندگي انسان شده و به گونه اي معجزه آسا تقريبا همه ي خانه ها را اشغال کرده است؛ چنان که توجه بيشتر انديشمندان را به خود معطوف داشته است. به همين دليل، گروهي از پژوهشگران آن را وسيله اي براي نابودي جامعه ي انساني مي دانند. در مقابل، گروهي ديگر آن را وسيله اي براي سرعت بخشيدن و بالا بردن توانمندي بشر محسوب مي دارند.

قابليت هاي تلويزيون

کسي نمي تواند مدعي شود که تلويزيون براي کودکان صرفا خوب يا بد است. براي برخي کودکان در برخي شرايط، برخي برنامه هاي تلويزيوني زيان بخش است، براي ساير کودکان در همان شر ايط يا براي همان کودکان در شرايط ديگر، تلويزيون مي تواند سودمند باشد. براي بيشتر کودکان در اغلب شرايط، بيشتر برنامه هاي تلويزيون خنثي است و زيان و يا سود خاصي ندارد؛ زيرا تلويزيون هم مثل ديگر مصنوعات بشري کارکردهاي سه گانه در دو بعد آشکار و نهان دارد:


کارکردهاي مثبت (نهان و آشکار)؛
کارکردهاي منفي (نهان و آشکار)؛
کارکردهاي خنثا (نهان و آشکار)؛

با توجه به اين تقسيم بندي، تلويزيون نه صرفا عاملي است که زندگي طبيعي انسان ها را به خطر اندازد و نه وسيله اي است مطلقا براي پيشبرد اهداف بشر. در اين زمينه، ديويد سالکيد در گفت و گو با مجله ي لايف مي گويد:


من روشن فکري هستم که نگران تلويزيون است. برخي چيزهاي خوب در آن است. اين چيزهاي خوب مثل جزايري مرجاني در اقيانوسي از زباله هستند... . تلويزيون مرا ديوانه کرده است؛ چرا که واقعا دوستش دارم، در حالي که چيز کثيفي است؛ مثل زن بسيار زيبايي که نفرت انگيز به نظر مي رسد. تنها [ راه ] درست کردن آن (تلويزيون) تهذيب گروهي است که تلويزيون را اداره مي کنند. –( ويلبر شرام، جک لايل و ادوين بي پارکر، تلويزيون در زندگي کودکان، ترجمه ي محمود حقيقت کاشاني، تهران، مرکز تحقيقات و مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيما، 1377، ص 1و 5.)

آيا تلويزيون خشونت را ياد مي دهد و موجب بزهكاري مي شود ؟

برخي از كودكان قوانين جهان خيال را با قوانين جهان واقعيت اشتباه مي گيرند ، كودكاني كه هنگام تماشاي تلويزيون پرخاشگري را نيز به همراه مي آورند . به احتمال بيشتر اعمال پرخاشگرانه برنامه هاي تلويزيوني را به ياد مي آورند . بزهكاري رفتاري پيچيده است كه معمولا" رشد آن منبعث از چندين ريشه است . عمده ترين اين ريشه ها معمولا" وجود نوعي فقدان بزرگ در زندگي كودك است كه اغلب عبارت است از خانواده از هم پاشيده ، يا نوعي احساس مورد پذيرش واقع نشدن از طرف والدين يا گروه همسالان كودك ، تلويزيون حداكثر يك علت جانبي است .

داستانهاي خشونت آميز وحشتناك ، مسائلي چون مناقشه ، قدرت و همبستگي بشري را مطرح مي سازند .خشونت و وحشت ، جزئي از اسطوره ، ادبيات و ديگر ابعاد فرهنگي محسوب مي شوند . رسانه هاي گروهي ، وحشت و خشونت را ساده سازي و استاندارد كرده ، سپس آنها را به عنوان بخشي از آداب و سنن روزمره وارد زندگي بسياري از خانواده ها مي كنند . قرار گرفتن در معرض وحشت و خشونت از خردسالي آغاز و در طول زندگي ادامه مي يابد . فرهنگ جديد از صحنه هاي خشونت و وحشت توليد شده توسط رسانه ها اشباع شده است . و اين امري است كه گريز ناپذير به نظر مي رسد .

مطالعات انجام شده در زمينه قرار داشتن در معرض خشونت رسانه اي نشان مي دهد كه در اين زمينه مسائل ديگري نيز مثل رواج خشونت و وحشت در محتواي رسانه هاي مختلف ، موقعيت اجتماعياقتصادي ، جنسيت و برخي از الگوهاي گزينشي موثر هستند . گربنر جورج ، خشونت و وحشت در رسانه ها ، ترجمه داوود جعفري ، ص 15 .

پژوهش ها در زمينه تاثير « خشونت تلويزيوني » بر رفتار كودكان و نوجوانان نشان مي دهد ، اين نوع مشاهدات به رفتار در خانواده ، مدرسه و جامعه تعميم مي يابد .از جنبه كوتاه مدت اين تاثير ، تحقيقات متعدد نشانگر اين امر است كه كودكان بلافاصله پس از ديدن برنامه اي خشونت بار به همسالان خود در خانواده يا مدرسه تعرض مي كنند و رفتار خشن بروز مي دهند . در رسانه هاي تصويري بخصوص تلويزيون ، خشونت فراوان و تقريبا" در همه جا ديده مي شود . انواع آن عبارتند از : خشونت در فيلم هاي تخيلي ، خشونت در بازي ، خشونت جسمي و غير جسمي در تراژدي ها و كمدي ها ، كارتونها ، داستانهاي خانوادگي ، فيلم هاي ويدئويي ، داستانهاي جنگي و پليسي و امثال آن .كودكان « خشونت » تلويزيون را به چند شكل دريافت مي كنند . خشونت جسماني ، خشونت جسماني به شكل بازي ، خشونت كلامي ، خشونت رمزي و نمادين و خشونت اشيايي .

خشونت جسماني شامل ضربه زدن ، چنگ زدن ،لگد زدن ،جنگ تن به تن ، شلاق زدن و غيره و خشونت كلامي شامل تهديد كردن ، متلك گفتن ، ناسزاگويي ، تحقير و ... است . خشونت رمزي حركات و اعمالي مانند دنبال كردن كودك به قصد زدن يا تهديد ديگران براي انجام اعمال خشونت بار توام با فعاليت هاي غير كلامي را شامل مي شود . نكته جالب در خشونت هاي تلويزيوني اين است كه عواقب اين خشونتها و به ويژه درد و رنج مصائب و فاجعه اي كه ممكن است از آن حاصل شود ، به ندرت نشان داده مي شود .نتايج پژوهشها و بررسي هاي مكرر كوتاه و دراز مدت نشان دهنده اين واقعيت است كه خشونت در تلويزيون به كودكان ، رفتار ضد اجتماعي ( سوسياپاتي ) مي آموزد ، از حساسيت آنها نسبت به اعمال خشن مي كاهد ، آن ها را براي مضطرب شدن آماده مي سازد ، اختلال در خواب بوجود مي آورد ، علائم بعد از تنش ايجاد مي كند ، رفتار خشونت آميز در آنها به وجود مي آورد ، اين باورها را در آنان تقويت مي كند كه مسائل را با خشونت مي توان حل كرد ، آنان را نگران و ترسو و مضطرب به دنياي اطراف خود بار مي آورد ، حساسيت نسبت به درد و رنج ديگران كمتر مي شود ، بيشتر دست به كارهاي خطرناك مي زنند ، از قواعد و قوانين سرپيچي و بحث و جدل بيشتري مي كنند و بالاخره رفتار معمولي آنان با ديگران معمولا" توام با پرخاشگري و آزار و تحقير ديگران مي شود .

كودكان كودكستاني كه انواع رفتارهاي پرخاشگرانه يك فرد بزرگسال را در برابر يك عروسك بادي بزرگ در تلويزيون ديده بودند ، بعدا" بسياري از اعمال از جمله الگوهاي نا متداول رفتار پرخاشگرانه او را تقليد مي كردند . تماشاي خشونت در تلويزيون رفتار پرخاشگرانه را از طريق تعليم و شيوه هاي پرخاشگرانه ، افزايش برانگيختگي ، كاهش حساسيت پرخاشگري و كاهش قيد و بند هاي رفتاري بر مي انگيزد .

برخي تحقيقات گوياي آن است كه فرستنده هاي تلويزيوني مستقر شده ، آمار جرائم از قبيل از آن به طور محسوسي بيشتر شده است . در ارزيابي سه شبكه تلويزيوني آمريكا معلوم شده است كه اين شبكه ها در برنامه هاي خود در هر هفته 92 مورد حمله با اسلحه گرم ، 113 صحنه تجاوز به عنف ، 9 فقره خفه كردن ، 128 فقره نزاع با مشت و لگد و 179 مورد تخلف از قانون را نمايش مي دهند . از سوي ديگر ، هر كودك تا رسيدن به 14 سالگي جمعا" 13000 مورد قتل و تجاوز را مشاهده مي كند . در يك تحقيق ديگر در اين زمينه ، نشان داده شده است كه مقدار تعيين كننده ميزان پرخاشگر بودن او را در 10 سال بعد يعني در 19 سالگي بوده است . نگراني از خشونت در برنامه هاي تلويزيوني به طور مشخص با زمينه رشد اخلاقي كودك مرتبط است . بيش از 20 سال تحقيقات آزمايشگاهي ، آزمايش هاي ميداني و تجزيه و تحليل رفتارهايي كه به صورت طبيعط بروز مي كنند ، به اين نتيجه گيري منجر شده كه صحنه هاي خشونت آميز تلويزيون بر رفتارها و باورهاي كودكان و خردسالان پيامد منفي و قطعي دارد .   (   نيومن فيليپ ، نيومن باربارا ، اثرات تلويزيون بر رشد كودك ، ترجمه اسماعيل بيابانگر ، ماهنامه آموزش و پرورش 1378 .)

چون بينندگان رسانه هاي تصويري ، روابط متقابل شخصيتهاي تلويزيوني و روش هاي حل مسائل مشاهده شده در تلويزيون را تقليد مي كنند ، بنابراين بسيار مفيد خواهد بود كه نمونه هايي از رفتارهاي مناسب اجتماعي ، رفتارهاي مفيد و سازنده نشان داده شود . مي توان از نفوذ شديد و دقيق تلويزيون – كه تقريبا" در دسترس اكثر خانواده هاست – استفاده كرد و به كودكان فنون مديريت ، رهبري ، مطالعه ، آموزش قوانين راهنمايي و رانندگي ، انواع بازي هاي خلاق ، كار با رايانه و غيره را ياد داد .

خانم سوزان هيرولد ( 1986 ) ، نتايج 108 تحقيق مربوط به مقايسه اثر برنامه هاي اجتماعي ، برنامه هاي خنثي و نبود برنامه درباره آزمودني ها را به طور آماري بررسي مي كند . او به اين نتيجه مي رسد كه اگر تماشاچيان ، به جاي برنامه هاي خنثي ، به برنامه هاي اجتماعي نگاه مي كردند ، ( حتي به طور موقتي ) رفتارهاي اجتماعي مناسب آنها از 50 درصد به 74 درصد افزايش مي بافت .علاوه بر مهمترين امتياز رايانه هاي شخصي ( PC ) و اينترنت شاهراه جهاني ارتباطات يعني ارائه خدمات اطلاعاتي و ارتباطي در سريع ترين زمان . آن ها مي توانند كودكان و نوجوانان را با خطرات و ضد ارزش ها و عوامل مخرب مربوط كنند . بيشترين خطر اينترنت براي كودكان و نوجوانان اين است كه اطلاعاتي در دسترس آنان قرار مي دهد كه به هيچ وجه مناسب اوضاع و احوال آنان نيست . مهمترين اين خطرات دور محور امور جنسي و خشونت مي چرخد . دسترسي به چنين اطلاعاتي ممكن است كاملا" تصادفي و يا عمدي باشد . هر دو اين طرق دستيابي ، مورد توجه متخصصان بوده است . هشدارهاي مكرر داده شده كه صدمات به بهداشت رواني از طريق اين گونه برنامه ها به كودكان و نوجوانان به ويژه در ايجاد مسائلي مانند انحرافات جنسي ، خشونت ، اعتياد ، رفتارهاي ضد اجتماعي ، سست شدن مباني خانواده ، اشاعه جرم و جنايت در طيفي وسيع در بسياري از موارد جبران ناپذير است .مسئولان كشور بايد بكوشند از طريق علمي و با مشورت دانشمندان علوم تربيتي و روانشناسي و متخصصان فناوري هاي جديد از گسترش اينگونه خطرهاي اينترنت جلوگيري كنند و يا حداقل بكاهند ، زيرا صدمات وارده به بهداشت رواني كودكان و نوجوانان از اين راه بسيار شديد و آسيب زاست .

ايدئولوژي حاکم بر تلويزيون

تلويزيون به عنوان وسيله اي براي شکل دادن افکار عمومي، با زير پوشش قرار دادن معضلات اجتماعي و مسائل مربوط به سياست داخلي و خارجي و همچنين با عرضه ي برنامه هاي تفريحي و نمايشي اش، نقش خود را مي نماياند، بدون توجه به نوع برنامه اي که از آن پخش مي شود؛ مجله هاي خبري، موسيقي ها، مسابقه هاي تلويزيوني، نمايش مجموعه ها و مانند آن.
اين وسيله ي ارتباطي در هر حال، ملزم به ارائه ي يک پيام ايدئولوژيک است. تعدد و گوناگوني روش ها و فنوني که به وسيله ي برنامه سازان به کار گرفته مي شود و در واقع بيانگر مجموعه اي از اصول و گرايش ها ايدئولوژيک حاکم بر تلويزيون و يا به تعبير ديگر، مبين آن وظايف اصلي است که در زمينه ي ايدئولوژي از سوي طبقه ي حاکم بر تلويزيون تعيين مي شود. اين ايدئولوژي منعکس کننده ي وضع ملي، فرهنگي و سياسي خاص هر کشور است.( ن.س.بيريوکف، تلويزيون و دکترين هاي آن در غرب، ترجمه ي محمد حفاظي، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه اي، 1372، ص 113)

براي مثال، ايدئولوژي حاکم بر تلويزيون هاي غرب، سرمايه داري است که آن را به عنوان يک نظام و روش زندگي ارج نهاده است و تمام فعاليت ها، نه تنها تلويزيون بلکه تمام رسانه ها بايد در اين زمينه باشند.در تاريخ آمريکا، بارها مشاهده شده که کساني که حتي کوچک ترين بي توجهي به اين ايدئولوژي حاکم داشته اند دچار ورشکستگي شده اند. بنابراين، اين يک قانون کلي است.
در کشور ما نيز ايدئولوژي حاکم بر تلويزيون، بايد از نظام حاکم - يعني نظام جمهوري اسلامي - اتخاذ شده باشد و جهت گيري آن در راستاي تقويت دين باشد. از اين رو، متوليان رسانه ها، بخصوص تلويزيون، بايد تخصص، تعهد و تدين داشته باشند.

تأثير فيلم هاي مربوط به بزرگسالان بر کودکان

کودک در دنياي خاص خود زندگي مي کند و تا زماني که کودک است، بايد در اين فضا قرار داشته باشد. طبيعي است که اگر فضاي بزرگ سالان جايگزين دنياي کودک گردد، کودک را دچار تعرض دروني و «از خودبيگانگي» مي کند. کودکان بيشتر زمان تماشاي تلويزيون خود را صرف مشاهده ي برنامه هاي بزرگ سالان مي کنند. زهره سعادتمند، «اثرات تلويزيون بر کودکان و نوجوانان»، فصلنامه ي آموزش، ش 5 (پاييز 1376)، ص 38.برخي از روان شناسان و روان کاوان احساس مي کنند مواجهه ي دايمي با اين سرگرمي ها مي تواند به نحوي غيرطبيعي تأثير محيط زندگي بزرگ سالان را بر کودک تسريع بخشد و او را به اجبار به نوعي بلوغ زودرس بکشاند؛ بلوغي که ويژگي هاي آن سردرگمي، عدم اعتماد به بزرگ سالان، رويکرد سطحي به مسائل بزرگ سالان و حتي عدم تمايل به بزرگ شدن است.
وقتي کودک در وضعيت هايي که گاه توسط تلويزيون بر وي تحميل شده است قرار مي گيرد، به بزرگ سالان واقعي متعلق به اولين گروه تماس با خود متوسل مي شود. در اين موقع، بيشتر آنها را ناتوان مي يابد. تأثير اين عدم توانايي بزرگ سالان واقعي بر کودک مي تواند به اندازه ي تأثير عدم اطمينان به بزرگ سالان به روايت تلويزيون يا بيش از آن باشد.

فیلم های سینمایی

فیلم سینمایی نقشی موثری در انحراف و بزهکارهای جوانان بازی می کند؛ نمایش اعمال خشونت بار، کشتار، جنایت، خون آشامی (دراکولا) و نیز صحنه های هیجان انگیز در فزونی و تشدید اعمال انحرافی و بژه اثر بسزایی دارد. اگر در گذشته تماشاگران فیلم های سینمایی به طور نسبی به اختیار خویش فیلم دلخواه خود را (در شهرهای بزرگ) بر می گزیدند و خانه را به سوی سالن های سینمایی ترک می کردند، امروزه مسئولان و کارگردانان تلویزیون، بدون توجه به اثرات نیک و بد فیلم روی گروه سنی، جامعوی و جنسی گوناگون، آنها را به همه خانه هایی که دریچه تلویزیون بر روی آنها باز می شود صادر می کنند و افراد خانواده، زن و مرد، کوچک و بزرگ، بدون این که امکان انتخاب داشته باشند چشم و گوش خود را به کانال های فرستنده می سپارند.
نقش فیلم ها در بزهکاری، جرم و جنایت از این امر ناشی می شود که آنها صحنه های پرخاشگرانه مانند تندخویی، سخت دلی، بیرحمی، آدمکشی و … را با تمام فنون رنگی، حرکتی و صوتی مربوط نمایش می دهند. فیلم های جنایی زمینه را برای تجسم بصری و عینی فنون و شیوه های جنایت فراهم می آورد.

اختلال بين فعاليت هاي کودکان

کودکاني که مدت زمان زيادي را صرف تماشاي تلويزيون مي کنند، فرصت کمتري براي ديگر فعاليت هاي پر تحرک و تعامل با همسالان دارند. به نظر مي رسد تماشاي تلويزيون جايگزين ديگر فعاليت هايي مي شود که کودکان بايد به طور مستقيم با آنها درگير شوند؛ از قبيل رفتن به سينما، بازي کردن، مطالعه، گوش دادن به راديو، شرکت در ورزش هاي سازمان يافته و ديگر فعاليت هايغيرسازماني. فيليپ نيومن و باربارا نيومن، «اثرات تلويزيون بر رشد کودکان و نوجوانان»، ترجمه ي اسماعيل بيابانگرد، فصلنامه ي پژوهش و سنجش، ش 15 و 16 (پاييز و زمستان 1377)، ص 134.

ويليامز و هنرفورد (1986) در يک آزمايش طبيعي، فعاليت هاي روزانه ي بزرگ سالان و کودکان را در سه شهر کانادا مورد مقايسه قرار دادند: يک شهر که تلويزيون نداشت (نوتل)، يک شهر که فقط يک شبکه ي تلويزيوني داشت (يونتيل) و يک شهر که چهار شبکه داشت (مالتيتل). پيش از ورود تلويزيون به «نوتل» و مجددا چهار سال پس از آن داده هايي جمع آوري شد. پيش از ورود تلويزيون، کودکان و نوجوانان نوتل در مقايسه با نوجوانان دو شهر ديگر به طور معناداري بيشتر به فعاليت هاي اجتماعي و ورزشي مي پرداختند؛ اما وقتي شهر نوتل داراي تلويزيون شد، شرکت در اين فعاليت ها به طور چشمگيري کاهش يافت. (همان،ص134


تحقيقات درباره ي رشد شناختي نشان مي دهد که تعامل اجتماعي محرک مهمي در تکامل آن است. ذهن کودکان از طريق تعامل و ارتباط با ديگران، که عقايد و نظرات متفاوتي با آنها ابراز مي کنند، رشد مي يابد. تعاملات و مبادلات روزمره با بزرگ سالان و همسالان، کودکان را ترغيب مي کند تا ديدگاه خود را مورد آزمون قرار دهند؛ به عنوان يک فرد شايسته براي مسائل و مشکلات خود راه حلي پيدا کنند و به عنوان عضو يک گروه، طرح هايي ارائه دهند. به دليل آنکه تلويزيون تعامل اجتماعي را کاهش مي دهد، بنابراين، مي تواند بر رشد شناختي تأثير منفي داشته باشد.


وجود تلويزيون در يک جامعه مشارکت در فعاليت هاي جمعي را کاهش مي دهد، حتي درون يک خانواده، وقتي تلويزيون روشن است، صحبت ها و گفت و گوها کاهش مي يابند. (همان.

علاوه بر اين، کودک براي تمام فعاليت هاي خود، نياز به توانايي روحي و جسمي دارد که خواب محور اين نيازمندي هاست، و اگر برنامه ي خواب کودکان درست تنظيم نشود فعاليت هاي کودکان مختل مي گردد و شکي نيست که تلويزيون عامل مهم بي نظمي در ساعات خواب کودکان و نوجوانان است!

تأثير آگهي هاي تلويزيوني

يکي از جنبه هاي تماشاي تلويزيون که زياد مورد توجه قرار گرفته، تأثير منفي آگهي هاي تبليغاتي تلويزيوني بر نگرش ها و علايق کودکان (از نظر مصرف خوراکي ها) است. کودکان 3-4 ساله معمولا مي توانند تفاوت بين برنامه ها و تبليغات تجاري را تشخيص مي دهند. با اين حال، کودکان تا 8 سالگي از قصد تبليغات تجاري به وضوح آگاه نيستند. کودکان معمولا اطمينان دارند که پيام هاي بازرگاني دقيق و درست است. آنها معمولا نمي توانند انگيزه ي شرکت ها را از تبليغات به درستي درک کنند. از اين رو، تبليغاتي که مخاطبان آن کودکان و نوجوانان هستند، دست کم دو پيام منفي دارند:

نخست آنکه کودکان ممکن است با والدينشان بر سر خريد محصولاتي که تبليغات آن را در تلويزيون ديده اند دچار تعارض شوند. به دليل آنکه کودکان در مقايسه با بزرگ تر ها آسان تر فريب مي خورند، پذيرش قضاوت والدين درباره ي ارزش واقعي يک کالاي تبليغ شده برايشان دشوار است. دومين پيامد منفي اين گونه تبليغات تلويزيوني، مصرف زياد محصولات غذايي قندي مانند آب نبات و نوشيدني هاي شيرين ميوه اي است. جالب تر اينکه تبليغ اين محصولات قريب 80 درصد تبليغات تلويزيوني مربوط به کودکان را تشکيل مي دهد.
مشاهده ي اين تبليغات بر باورهاي کودکان در خصوص تغذيه و نيز انتخاب آنها از مواد غذايي
تاثير مي گذارد. کودکان نمي توانند درک کنند که خوردن اين گونه مواد غذايي داراي قند زياد سبب افزايش وزن و پوسيدگي دندان هايشان مي شود. وقتي کودکان در معرض تبليغات مربوط به اين مواد خوراکي قرار گرفته و قدرت انتخاب داشته باشند به احتمال زياد آنها را انتخاب خواهند کرد، حتي اگر بدانند که ميوه ها و سبزيجات خوراکي هاي سالم تري هستند. (همان، ص 35)

.
رواج خشونت

خشونت: ابزار آشکار قدرت فيزيکي (با سلاح يا بدون آن) عليه خود يا ديگري، اقدام تحميلي عليه خواست طرف مقابل از ترس صدمه ديدن يا کشته شدن و در واقع، صدمه زدن و کشتن است.بحث تلويزيون و خشونت در کودکان يکي از پر سر و صداترين موضوعات دنياي حاضر است، به گونه اي که کمتر انديشمندي را مي توان يافت که در اين موضوع داد سخن نداده باشد، بخصوص اگر انديشمندي اجتماعي باشد؛ ولي چون موضوع بحث حاضر بيان برخي از کارکردهاي تلويزيون است به بحث هاي تفصيلي و جزئيات اين معضل و مشکل اجتماعي وارد نمي شود، اما به اجمال، نظري کوتاه به تأثير تلويزيون بر ميزان خشونت کودکان دارد:
با نگاهي به دنياي اطراف خود، به روشني درمي يابيم که در دنياي امروز، خشونت موج مي زند و خشن بودن نشانه ي قدرت است و جذابيت زيادي دارد. در اين دنيا، انسان ها در لحظاتي که تحت فشارند خشن مي شوند و درست در همين لحظات، نوجوانان و بزرگ سالان به باورهاي قديمي خود، درباره ي نقش خشونت در جامعه و رفتارهاي افراد رجوع مي کنند؛ باورهايي که بخش عمده اي از آنها متأثر و برگرفته از تلويزيوني است که نمايانگر اوج خشونت در زيباترين و فريبنده ترين جلوه هاست و اين يک امر مسلم و بديهي است که کسي نمي تواند در آن شک کند. براندون اس سنتيروال، «آيا تماشاي تلويزيون موجب افزايش پرخاشگري در کودکان مي شود؟»، ترجمه ي وحيده عرفاني، مجله ي پژوهش و سنجش، ش 15 و 16 (پاييز و زمستان 1377)، ص 200.

تلويزيون و روابط اجتماعي

وقتي كودكي با خانواده يا همسالان خود روابط رضايت بخشي ندارد ، تمايل پيدا مي كند كه به تلويزيون رو كند و آنجا مي تواند براي مدتي عرصه مسائل زندگي و احتمالا" تنش خود را كاهش دهد . اما  وقتي ما برخي ديگر از متغيرها را وارد قضيه كنيم ، اين رابطه ديگر يك رابطه ساده نيست . اگر به كودكان داراي هوش و پايگاه اجتماعي پايين توجه كنيد ، چنانچه روابط آنان با والدين يا همسالان خود رضايت بخش نباشد چه اتفاقي روي مي دهد . در اين حالت برخورد بيشتر موجب تماشاي بيشتر تلويزيون نمي شود ، اگر امري هم روي دهد ، كاهش در تماشاست .

كيفيت روابط كودك با خانواده و گروه همسالان خود بدين ترتيب به تعيين ميزان تماشاي تلويزيون كمك مي كند . اما اين كمك بسيار فراتر هم مي رود ، در حالي كه به دليل ناكامي در روابط خانوادگي يا روابط با دوستان از پرخاشگري آكنده است ، احتمالا" در جستجوي محتواي خشونت آميز تلويزيون است و آن را به ياد مي آورد . اگر روابط اجتماعي وي رضايت بخش نباشد احتمال دارد براساس خيال پردازي هاي حاصل از تلويزيون به خيال پردازي رو كند . اگر وي براي پاسخ به نيازهاي اجتماعي خويش در جستجوي خشونت بر آيد ، احتمالا" آن خشونت را هنگامي كه در زندگي واقعي نياز به پرخاشگر بودن را حس كند ، به ياد مي آورد و آن را زنده مي كند .

راه هاي مقابله با کارکردهاي منفي تلويزيون

گرچه به صفر رساندن کارکردهاي منفي تلويزيون امکان پذير نيست، ولي نبايد نسبت به آنها بي تفاوت بود. از اين رو، بايد تمام هم خود را به کار بست تا اين کارکردهاي منفي به حداقل ممکن برسند. به دليل آنکه تلويزيون در کشور ما يک رسانه ي ملي و دولتي است، کاهش کارکردهاي منفي آن، همکاري همه جانبه اي مي طلبد که در يک سو، مسئولان و متوليان امر قرار دارند و درسوي ديگر، خانواده ها و مددکاران اجتماعي. از اين رو، بايد از همه ي آنها - هر چند توان کمي داشته باشند - به نحو شايسته استفاده کرد؛ زيرا مسئله بسيار حائز اهميت است. در پايان، به برخي از اين راه کارها اشاره مي گردد:

1.
استفاده از تراشه ي رايانه اي V-ship: مي توان اين وسيله را در دستگاه تلويزيون کار گذاشت تا والدين به کمک آن بتوانند در برنامه هايي که تصور مي کنند براي فرزندانشان مناسب نيست، اختلال ايجاد کنند. (ملوين دفلور و اورت اي. دنيس، شناخت ارتباطات جمعي، ترجمه ي سيروس مرادي، تهران، دانشکده ي صدا و سيما، 1383، ص 300-301.)
2.
متوليان امر سعي کنند برنامه هاي مخصوص بزرگ سالان را زماني پخش کنند که تا حد امکان، کودکان موفق به ديدن آنها نشوند.

2.
3.
والدين و مربيان درباره ي اهداف آگهي هاي تجاري و اينکه چگونه بايد آنها را ارزيابي کنند، با کودکان حرف بزنند. فيليپ نيومن و باربارا نيومن، پيشين، ص 48.
4.
برنامه ريزي خانواده ها به گونه اي باشد که کودکان کمترين فرصت را براي تماشاي برنامه هاي تلويزيوني، آن هم برنامه هاي مخصوص خود، داشته باشند.
5.
والدين همراه کودکان تلويزيون تماشا کنند و درباره ي داستان ها و اطلاعات نمايش داده شده ي آن صبحت کنند؛ درباره ي اينکه موقعيت هايي که در تلويزيون ارائه شده، چگونه ممکن است با زندگي واقعي همخوان باشد يا نباشد، حرف بزنند. همان، ص 47
6.
انديشه ها و پيشنهادهايي را که در برنامه هاي آموزشي ارائه مي شود با فعاليت هايي که در خانه يا کلاس صورت مي گيرد پي گيري کنند. چنين فعاليت هايي به کودکان کمک خواهند کرد تا از اطلاعاتي که از تلويزيون ارائه مي شوند فعالانه تر استفاده کنند. همان، ص 48

7.
کودکان را تشويق کنند که از ميان انواع برنامه هاي تلويزيوني، دست به انتخاب بزنند؛ آنها را علاوه بر برنامه هاي کودکان، با اخبار، ويژه برنامه هاي علمي، فيلم هاي کلاسيک و برخي اخبار و رويدادها آشنا کنند.( همان)

8.
والدين از نوارهاي ويدئويي که از نظر سني براي کودکان مناسب است براي اوقاتي که آنها در خانه هستند و يا زماني که تشخيص مي دهند يک برنامه ي تلويزيوني مناسب طبع يا سن کودک نيست استفاده کنند.

9.
محدود کردن تماشاي تلويزيون کودکان بايد در دستور کار برنامه هاي بهداشتي قرار گيرد.
10.
توسط متوليان امر، قفل هاي الکترونيکي در اختيار والدين قرار گيرد تا در برنامه ريزي تلويزيون به والدين کمک نمايند. (همان)

سینما

نمی توان منکر این نکته شد که تصویر سینمائی به ویژه برای کودک ؛ بسیار القا گراست و به شدت او را تحت تاثیر قرار می دهد . سینما یک محرک قوی است که نیروی آن در اثر شرایطی که مربوط به تماشای فیلم است از قبیل تاریکی تالار ؛عزلت تماشاگر ؛روشنائی پرده؛آهنگی که به همراه داستان پخش می شود ؛ شدت فوق العاده می یابد .

کودکی که به تماشای فیلم پرزدو خورد ؛جنائی ؛سرقت ؛خشونت یا امور جنسی می نشیند در حالتی شبیه هیپونوز فرو میرود که در روزهای پس از تماشای آن ممکن است اعمالی مجرمانه از او سر بزند که تقلیدی خالص از نقش قهرمان فیلم باشد.(دکتر کی نیا. جرم شناسی . جلد اول.انتشارات دانشگاه تهران . ص196چاپ سال 1386)در باره تاثیر سینما شازل می نویسد:ما به ندرت به سوء کنش سینما برخورده ایم ولی همیشه این تاثیر نامطلوب در افرادی مشاهده شد که نقایص مربوط به منش یا ادراک آنان موجب آمادگی برای تلقین پذیری یا تحریک به وسیله تصویر شده است.

طبق این نظریه تماشای سینما موجب می شود که استعدادی از قوه به فعل در آید. شازال جرم زائی فیلم را نسبت به کودک مربوط به زندگی او در جهان واقعی سینما توگرافیک شناخت و نوشت که این امر را باید بر حسب رفت و امدهای افراطی او در تالار سینما سنجید.القاء آلوده سازی فیلم از یک سو و مکانیسم عینیت یافتن نوجوان تماشاگر بر بعضی از شخصیت های پرده سینما از دیگر سو با هم درامیخته موجب می شود که نوجوان پیوند خود را از جامعه بگسلد و مفتون و مجذوب قدرت؛ شکوه و جلال و لباسهای فاخر ؛ ثروت بیکران و گشاده دستی بازیگران فیلم و زیبائی صحنه های آن گردد و گاهی نیزاوضاع فل


مطالب مشابه :


نقش رسانه ها در بزهكاري اطفال

است تا به بررسي نقش رسانه ها دربزهكاري اطفال نقش فیلم ها در بزهکاری، جرم و جنایت از




نقش رسانه در اجتماع

نقش رسانه در بزهکاری ها ، طغیان پیام های خاص رسانه ها که در سناریوهای




بررسی نقش رسانه های گروهی در پیشگیری از جرائم

بررسی نقش رسانه های گروهی در شده است ، فرضیه ها در این بزهکاری :23 فصل سوم




نقش رسانه ها در پیشگیری از وقوع جرم

نقش رسانه ها در بر اتخاذ تدابیر لازم در کاهش بزهکاری باید تدابیر




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می‌کنند.




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می




نقش رسانه ها در بزهکاری اطفال و نوجوان و...

نقش رسانه ها در بزهکاری اطفال و نوجوان اما یکی از عوامل دیگر را می توان نقش رسانه ها دانست .




نقش رسانه درخانواده

در واقع نقش رسانهها در این است «تاثیر خانواده، همسالان و دسته‌ها در بزهکاری بیش از




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می‌کنند.




برچسب :