کاردو پنیر11

خدا رو شکر تونستم یه هم دست مناسب پیدا کنم ! اتاق به اتاق در می زدم و با کلی انرژی به پیرزن ها و پیرمردایی که شاید باید الان تو خونه های گرم و نرم پیش بچه هاشون می بودند و روزای آخر عمرشون رو با خوشی استراحت می کردند و از یه عمر زحمت نتیجه ی مثبت می گرفتند اما دست تقدیر خوب یا بد هر کدوم رو با یه قصه و هزار تا ماجرا اینجا کشونده بود شاخه های گل سرخ رو می دادم
ته دلم پر از حسرت و غصه بود وقتی چهره های مهربون پر از چین و چروکشون رو می دیدم که با همه ی دردایی که داشتند بازم بهم خوشامد می گفتن و تحویلم می گرفتند
اما برای خوش بودن دلشون مدام می خندیدم و اذیت می کردم
وقتی رسیدم به اتاق عمو تازه یادم افتاد نمی دونم چه شکلیه ! تو هر اتاق حداقل دو تا تخت بود ... خدا بخیر کنه
رفتم تو ، درست حدس زده بودم دو تا تخت بود اما فقط یه پیرمرد روی یکی از تخت ها نشسته بود و داشت روزنامه می خوند
دوست داشتم چهره اش رو زودتر ببینم تا یه شباهتی چیزی پیدا کنم و بفهمم خودشه یا نه !
_سلام مهمون سرزده نمی خوایند ؟
از صدای بلندم روزنامه رو آروم آورد پایین و نگاهم کرد ... خودش بود ! چشم هاش مثل آقاجون بود مطمئن بودم که بهادره
منتظر بودم که اخم کنه اما در نهایت تعجبم لبخند رنگ پریده ای زد و روزنامه رو بست
_وقتی کنج یه اتاق باشی و تنها ، مهمون سرزده تنها چیزیه که خوشحالت می کنه
هم جمله اش هم برخورد خوبش دلم رو آروم کرد انقدرام که می گفتن بد اخلاق نبود بابا !
گل رو بردم سمتش
_بفرمایید این برای شماست
_مناسبتی چیزیه ؟
_شما افتخار بدید و بگیرید مناسبتشم میگم
خندید و گل رو گرفت ، با چشم بسته بوش کشید چند لحظه همونجوری بود و وقتی چشمش رو باز کرد حس کردم یه بغض کوچولو تا پشت پلکش اومده و داره پسش میزنه
دستام رو کوبیدم بهم و همونجوری که پرده ی اتاقش رو جمع می کردم گفتم :
_راستش من خیلی وقت پیش نذری کرده بودم که قرار شد اگر خانواده ی گمشده ام رو پیدا کنم تو اولین فرصت نذرم ادا بشه
خوب از اونجایی که مرده و قولش اومدم واسه ادا کردنش
_تو که مرد نیستی دخترم
_بعضی زن ها قولشون هزار برابر مردا مردونه تره !
_درسته
_شما هم اتاقی ندارید ؟
_ داشتم ولی هفته ی پیش متاسفانه فوت شد
_ای وای ، خدا رحمتش کنه خیلی پیر بود ؟
_نه فقط 64 سالش بود ولی اندازه ی صد سال غم و درد داشت
_خوب عمرش بیشتر از این نبوده چه میشه کرد ، من خودم 23 سالمه ولی اندازه ی 223 سال تجربه و درد و غم دارم بخدا
_خدا نکنه تو جوونی این حرف ها زوده برات
نشستم روی تخت کناری
_مزاحم که نیستم ؟
_اصلا
_آخه اتاق بغلی ها شلوغ بود فقط گل دادم و رد شدم ولی اینجا خوبه دنجه میشه یکم درد دل کرد
لبخند تلخی زد و به پنجره نگاه کرد
_درد دل ! چیزی که خیلی وقته فقط گوش کردم
_ای بابا پس خوب شد سرتون رو درد نیاوردم
_اگر سبکت میکنه بگو توام مثل بچه ها و نوه ی خودم
_من سبک بشم شما غمگین که فایده نداره آقای ....
_بهادرم


مطالب مشابه :


رمان کاردو پنیر 12

رمانکده رمان ها - رمان کاردو پنیر 12 - بیاین اینجا کلی رمان داریم از پلیسی بگیر تا عاشقانه




دانلود رمان کاردو پنیر

بـــاغ رمــــــان - دانلود رمان کاردو پنیر - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر 4

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر 4 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر12

رمـان رمـان♥ - کاردو پنیر12 - مرجع تخصصی رمانرمان کارد و پنیر




کاردو پنیر12

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر12 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر10

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر10 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر11

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر11 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر16

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر16 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




کاردو پنیر9

بـــاغ رمــــــان - کاردو پنیر9 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




برچسب :