مطالبی در مورد قوم بختیاری

استان چهارمحال‌وبختیاری در بخش مرکزی رشته کوههای زاگرس بین پیش کوههای داخلی و استان اصفهان واقع شده است و از شمال و مشرق به استان اصفهان، جنوب به استان خوزستان محدود است. وسعت این استان در حدود 16533 کیلومتر مربع می‌باشد.

این استان ناحیه‌ای است کوهستانی در سلسه جبال زاگرس که در باختر آن کوههای مرتفعی قرار گرفته است و این ارتفاعات سرچشمه سرشاخه‌های دو رودخانه دائمی زاینده رود و کارون می‌باشد. از مهمترین ارتفاعات غرب استان زردکوه است که با ارتفاع 4548 متر در کوهستان بازفت قرار دارد و تمام سال پوشیده از برف است کوههای دیگر منطقه که بیش از 3000 متر ارتفاع دارند دنباله زردکوه بوده و حد طبیعی آنها مرز بین استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری است و از کانونهای آبگیر دائمی ایران به حساب می‌آید.  

امتداد این کوهها از شمال غرب به جنوب شرق بوده و هر چه از غرب به طرف شرق نزدیکتر شویم از میزان ارتفاعات و تراکم کوهها کاسته شده و به دره‌های باز و دشتهای نسبتاً وسیع همچون دشت لار، فرادنبه، کیار، لردگان، گندمان و .... ختم می‌شود و انباشته رسوبات در آنها امکانات مساعدی برای کشاورزی بوجود آورده است که در این دشتها در مجموع قریب 24 درصد وسعت استان را شامل می‌شوند. 

ارتفاع شهرکرد (مرکز استان) از سطح دریا 2060 متر می‌رسد که تقریباً کمترین ارتفاع را در مدار جغرافیایی خود در این قسمت داراست هر چه به طرف شرق منطقه حرکت کنیم ارتفاع منطقه کاهش می‌یابد.

چند ضرب المثل بختیاری

آدمیزاد، بونده بی باله.

"آدمیزاد (همانند) پرنده ای است بدون بال".  کنایه از اینکه هر آینه ممکن است هجران و دوری برای انسان پیش آید.

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک                            دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم    (مولانا)

آربیز به قیلون اگو، دو سیلا داری.

"الک به قلیان می گوید: دو سوراخ داری".  این مثل زمانی بکار میرود که کسی عیب و ایراد خود را نبیند و به دنبال عیب جویی از دیگران باشد.  (تیر را در چشم خودش نمی بیند، مو را در چشم دیگری می بیند.)

آردم بختم، آربیزم آوختم.

"آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آویزان کردم".  کنایه از اینکه همه کارهایم را انجام داده ام و دیگر کاری برای انجام دادن باقی نمانده است.

آسیو دراره، لوینه کپنه.

"آسیاب در می آورد (تولید می کند)، آسیابان (لوینه) می بلعد. (مصرف می کند)".  این مثل را بیشتر در مورد تولید کنندگان و نان آوران خانه بکار می برند، زمانیکه مصرف کنندگان، رعایت اندازه و اعتدال را ننمایند.

ار اِخوی خاک کنی من سرت، برو سر یه تل بلندی.

"اگر (حتی) میخواهی خاک هم بر سر خودت بریزی، برو بالای یک تپه بلند".  کنایه از بزرگ منشی و بلند همتی است.

ار بو خونه نیدی، اِدا شاهی ایکرد.

"اگر پدر خود را نمی دید، ادعای پادشاهی می کرد".  این ضرب المثل در مورد افرادی که خیلی زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به دیگران تفاخر می کنند، بکار می رود.

ار جووم دهرست، السم نه پهرست.

"اگر پیراهنم پاره شد. اصلم نپرید (از بین نرفت)".  این ضرب المثل بیانگر این نکته است که فقر و تنگدستی، اصالت خانوادگی و ارزشهای اصیل را از بین نمی برد.

ار خومه نیدیه، گو رشید خوی دارم.

"اگر خودم را ندیده ای، برادر رشید خوبی دارم".  این ضرب المثل درباره کسانی به کار میرود که بیش از آنچه به توانائی های خود تکیه کنند، متکی به توانایی دیگران می شوند.

ار دنیانه او بو وره، فلونینه خو ابره.

"اگر دنیا را آب ببرد، فلانی را خواب می برد".  در مورد بی تفاوتی برخی افراد بکار می رود که کاری به مسائل پیرامون خود ندارند.

ار کوگ نکنه قهقه بیجا، کی دونه کوگ کیه کرده جا؟

"اگر کبک قهقه بیجا نکند، چه کسی میداند که کجا جای گرفته است"؟   در مورد افرادی به کار میرود که با طرح مسائلشان باعث افشای راز و رمز خود می شوند و به اصطلاح عسس مرا بگیر راه می اندازند.

ار لیشم، گوشت میشم.

"اگر زشت هستم، گوشت میش هستم".  یعنی ماهیتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهیت هر چیز است.

ار نبو امری ز حق، نیفته بلگی ز درخت.

"اگر امر حضرت حق نباشد، برگی از درخت نمی افتد".  این مثل بیانگر آن است که هیچ امری در جهان حادث نمیشود، مگر به خواست خداوند یکتا.

ار نخردیم نون گندم، اما دیدیم دست مردم.

"اگر نخوردیم نان گندم، اما دیدم دست مردم".  یعنی اگر خودمان کاری را تجربه نکرده ایم، ولی با توجه به تجربیات دیگران با آن آشنایی داریم.

اسب پیش کشینه که دندوناس نیشمارن.

"دندانهای اسب پیشکشی را که نمی شمارند".  این ضرب المثل بیانگر آن است که اگر هدیه و پیشکش را به کسی بدهند، نباید در صدد ایراد گرفتن از آن برآید.

افتو زی همو چو که دُز دلس خواست.

"آفتاب همان جایی تابید که دلخواه دزد بود".  فراهم شدن شرایط برای فرد خطاکار، کمال آرزوی اوست.

الس کار پدره، که مادر رهگذره.

"اصل کار پدره، که مادر رهگذره".  این ضرب المثل "اصل" و "ریشه" انتقال صفات را، "پدر" میداند. اصلی که نظام قبیله ای پدر سالار بر آن متکی است.

امساله نه هر ساله.

"امسال، مثل هر سال نیست".  در فارسی: این تو بمیری، آن تو بمیری نیست.

اورشم که خوار ابو، پیوند هر و گا ابو.

"ابریشم که خوار و بی ارزش میشود، به خر و گاو آویزان میشود".  هر گاه ارزش واقعی چیزی درک نشود، مورد بی اعتنایی قرار میگیرد.

او سرد رهدم سر دستس.

"آب سرد روی دستش ریختم".  در مقام نا امید کردن افراد به کار می رود.  در فارسی: آب پاکی روی دست کسی ریختن.

اولاد کابهلی، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلی.

"اولاد کابهلی (کاکا بهلول)، تعدادیشان از پا می نالند، تعدادیشان از پهلو".  در مورد افراد خانواده یا فامیلی به کار میرود که هر یک از دردی و بیماریی شکوه داشته باشند.

ایبیزیس و ایبینیس.

"الکش می کنی و آنرا می بینی".  یعنی پس از تجربه کردن به حرف من خواهی رسید.

ایما که سالنه پائیدیم، ماهنم پائیم.

"ما که سال را پائیدیم، ماه را هم می پائیم".  ما که در انتظار انجام کاری، سالی را به انتظار نشسته و صبر کرده ایم ماهی دیگر را هم منتظر می مانیم.

ای نونی مو مهمونم، یو چو و یو همبونم.

"اگر نمی دانی من مهمانم، این چوب و این هم انبانم".  یعنی از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. یعنی میتوان از آثار و شواهد چیزی پی به نیات و اهداف بوجود آورنده آن برد.

ای هوسه، یه دفه بسه.

"اگر هوسه، یکدفعه بسه".  اگر از روی هوی و هوس کاری صورت بگیرد، همان یکبار کافی است.

 

باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس.

"باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهیش می کند".  در خصوص حمایت فردی شرور و ناباب از فردی شرورتر و نابابتر بکار می رود.

بالا جام نی، دو من نی نشینم.

"بالا جایم نیست، پائین (هم) نمی نشینم".  اینکه اگر نتوانم بالا بنشینم، پائین هم نخواهم نشست.

بجور جاته، بنه پاته.

"(اول) جایت را پیدا کن، (سپس) پایت را بگذار".  این ضرب المثل در مورد افرادی بکار میرود که دست به کارهای نسنجیده ای می زنند. بیشتر در زمینه دقت کردن در امر ازدواج بکار میرود.

بچه یا واریش بووس بجهمه یا ترنه دا.

"بچه یا باید از ریش پدر حساب ببرد یا از گیس مادر".  این ضرب المثل در زمینه تربیت کودکان است، و بیانگر این نکته است که به هر حال کودک باید حرف شنوی از یکی از والدین داشته باشد، تا در تربیت او خللی وارد نشود.

بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد.

"بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد".  این ضرب المثل در مورد تأثیر اصالت خانوادگی افراد در عدم انجام کارهای خلاف بکار میرود. یعنی افراد با اصالت خطا نمی کنند و افراد بد اصالت نیز وفا نخواهند کرد.

برد سر جا خوس سنگینه.

"سنگ سر جایش سنگین است".  کنایه از اینکه افراد در مقام واقعی خود، دارای وقار و ارزش می باشند.

برد گهپ نشونه نزیدنه.

"سنگ بزرگ نشانه نزدن است".

این مثل بیانگر آن است که دادن وعده های غیر معقول و اغراق آمیز به معنای عملی نشدن آنهاست.

بردیم به آسماری، دست زدینم نی ورداری.  (آسماری نام کوهی است به ارتفاع تقریبی 2000 متر در جنوب شرقی مسجد سلیمان.)

"مرا بردی (تا کوه) آسماری، دست از دنبال کردنم برنمیداری".  در مورد کینه توزی برخی از افراد بکار میرود، که بیش از حد انتقامجویی می کنند.

برزگر که وامهنه، داس کل و تیز اکنه.

"برزگر که خسته می شود، داس را کند و تیز می کند". (داس را مقصر می داند)  در مورد بهانه جویی و دلیل تراشی بی مورد بکار میرود.

برو یه جا که بخوننت، نه چو وردارن بروننت.

"برو جایی که بخوانندت (پذیرایت باشند) نه (جایی که) چوب بردارند و برانندت (بیرونت کنند)".  یعنی برو جایی که حرمتت را بجا آورند، نه مورد بی اعتنایی قرار گیری.

بره نر و کله نی خوسه.

"بره نر در آغل نمی خوابد".  این ضرب المثل در مورد اهمیت داشتن فرزندان پسر بکار میرود و بیانگر آن است که به هر حال آنان به کاری مشغول شده و در خانه نمی مانند.

بز که اجل گهرس، نونا شونه خوره.

"بزی که اجلش برسد، نانهای چوپان را می خورد".  انجام کارهای غیر منطقی، موجب هلاکت خواهد شد.

بو دام ز دالوم ایا.

"بوی مادرم از مادربزرگم می آید".  این ضرب المثل به نقش توارث در انتقال صفات و خصایص اشاره دارد.

چونکه گل رفت و گلستان شد خراب                              بوی گل را از چه جوییم از گلاب

بونده بد سر درخت بد انشینه.

"پرنده بد، بر روی درخت بد می نشیند". در فارسی: کند همجنس با همجنس با پرواز.

بونه و دل، جنگ کردن آسون.

"بهانه به دل، جنگ کردن آسان".  یعنی چنانچه بهانه ای در دل وجود داشته باشد، به دنبال آن جنگ کردن و ایجاد بحران و درگیری آسان خواهد بود.

بنگشته بردن باغ بهشت، گهد ولات ولات.

"گنجشک را بردند به باغ بهشت، گفت: ولایت ولایت (وطن)".  این ضرب المثل علاقه به وطن را بیان می کند، هر چند که نسبت به دیگر مناطق موقعیت بهتر و برتری نداشته باشد.

به بنگشت گهدن سوکی یا سنگین؟ گهد: سوک، سنگینیم دس خمه.

"به گنجشک گفتند: سبکی یا سنگین؟ گفت: سبک، سنگینم دست خودم هست".  بیانگر این نکته است که حفظ وقار و ارزش افراد به اراده و عملکرد خودشان بستگی دارد.

به توشمال گهدن ساز بزه، گو تنگه پام خاره.

"به نوازنده گفتند: ساز بزن. گفت: کف پایم میخارد".  این ضرب المثل زمانی به کار میرود که کسی جهت عدم انجام کاری بهانه جویی کند.

به خرس گهدن، حرف بزن، گهد: پمبلاپف.

"به خرس گفتند حرف بزن. گفت: پملاپف".  به افرادی که قادر به بیان سنجیده و متین مطالبشان نیستند، اطلاق می شود.

به شیطون گهدن خدا بوته بیامرزه، گهد چی که نیبو.

"به شیطان گفتند خدا پدرت را بیامرزد. گفت: چیزی که نمی شود".  درباره افرادی به کار میرود که کمتر امیدی به هدایت و آمرزش آنان می رود.

به کور گهدن چه اخی؟ گهد دو تیه روشن.

"به کور گفتند چه میخوانی؟ گفت: دو چشم روشن".  این ضرب المثل در بیان آرزوهای بدیهی بکار می رود.

به میش اگو بجه، به گرگ اگو بگهرس.

"به میش می گوید: بدو، به گرگ می گوید: بگیرش".  در مورد افرادی به کار میرود که دو دوزه بازی می کنند و به اصطلاح هم رفیق دزدند، هم شریک قافله.

بهودارو بی بهو، هی ایکنن بهو، بهو.

"پدر دار و بی پدر، هی فریاد می زنند: پدر، پدر".  نظیر: دارا و ندار، هر دو می نالند.

بهیگ ز هونه بو تی نداشت، گهدن من ره قلاتیسه درورد.

"عروس از خانه پدر چشم نداشت. گفتند: بین راه کلاغ چشمش را در آورد".  این ضرب المثل در مورد افرادی به کار میرود که با دلایل واهی سعی در پنهان کردن نقایص دارند. 

بهیگ که بونه و دله، اگه خروس پام تلنی.

"عروس که بهانه به دل دارد، می گوید خروس پایم را له کرد".  در مقام بهانه در دل داشتن و دنبال دست آویز بودن برای بروز آن بکار می رود. 

بهیگ وقتی گشنس ابو، آش عروسیس یا یادس.

"عروس وقتی گرسنه اش می شود، آش عروسی اش یادش می آید".  کنایه از این است که انسان در سختی ها، یاد ایام خوش گذشته می افتد.

بهیگه و هونه بیوزما، بعداً بفشنس که.

"عروس را در خانه آزمایش کن، سپس او را به کوه بفرست".  پس از حصول اطمینان از توانایی و استعداد افراد باید آنان را به کار گمارد.

بید ای تهله، سایه س شرینه.

"بید اگر (خودش) تلخ است، سایه اش شیرین است".  این ضرب المثل بیانگر آن است که باید در مقام قضاوت به خصوصیات نیک و بد هر دو توجه داشت. 

رقص ها

در استان چهارمحال و بختیاری در مواقع برگزاری جشن‌ها و سرورها رقص‌های متنوعی اجرا می‌گردد که از معروفترین آنها رقص‌عروسی، رقص‌دستمال، رقص‌آرام، رقص‌تند و رقص مجسمه است.

 رقص‌عروسی

در مراسم عروسی زن ومرد بطور گروهی باهم می‌رقصند و با اینکه قید و بند حجاب کاملاً در این منطقه وجود دارد   ر(البته‌برای‌غریبه‌ها)، در مراسم شادمانی شرکت آنها در رقص‌های گروهی مجاز است و می‌توانند دست در دست دیگر رقصندگان با آهنگ ساز و دهل برقصند.

 

رقص دستمال

رقص محلی زنان در این هنگام تماشایی است، زیرا زنان با لباسها ی رنگارنگ و زیور آلات مخصوص، در رقص دستمال شرکت می‌کنند.  دو عدد دستمال در دو دست خود میگیرند و با تکان دادن دست و پا و جلو و عقب رفتن، در محیط دایره فرضی می‌رقصند، در حالی که تماشاگران آنها را در بر گرفته‌اند هرکه قدرت تحمل رقص بیشتری را داشته باشد مورد تشویق تماشاچیان قرار می‌گیرد. 

 

رقص آرام

در این نوع رقص، رقصندگان سه قدم به طور ضربی به جلو بر می‌دارند و دو قدم به عقب بر می‌گردند و این رفتار طوری تنظیم شده است که از دایره منظم رقص خارج نمی‌شوند، ریتم این نوع رقص به نسبت رقص‌های دیگر بختیاری آرام است.

رقص تـند

در این نوع رقص نیز حرکات پاها مثل رقص آرام است با این تفاوت که رقص ریتم تندی دارد. اجرا کنندگان رقص دستمال‌ها را تندتند به دور سر می‌چرخانند و روی شانه‌ها می‌اندازند. گام‌ها نیز به صورت تند به طرف جلو برداشته می‌شوند ولی رقصندگان به عقب بر نمی‌گردند.

 

رقص مجسمه

این رقص با آهنگ ساز اجرا می‌شود. هر وقت که نوای ساز قطع می‌شود، رقص کننده نیز در همان حال به آن حالتی که آخرین لحظه آهنگ بوده، در جای خود می‌ایستد و تا آهنگ بعدی نواخته نشده حق ندارد از خود حرکتی ظاهر نماید. مهارت رقصنده در حالتی مشخص می‌شود که بتواند به موقع توقف کند و به موقع حرکت نماید.

 

چند نکته آوایی و دستوری

- در مواردی حرف "ب" که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از "الف" بیاید و ساکن باشد، همچنین کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها به "ب" ختم می شود؛ در گویش بختیاری به "واو" تبدیل می شوند. مانند: خواب به "خو" و شب به "شو".

2- غالباً "الف و نون" آخر کلمات فارسی در گویش بختیاری به "واو" تبدیل می شود. مانند: نان به "نو".

3- اغلب کلمات مختوم به "الف و میم" در گویش بختیاری "الف" آنها حذف می شود. مانند: شام به "شم".

4- در کلمات مختوم به "انه" الف حذف و به جای آن "واو" می آید، مانند: شانه به "شونه".

5- در برخی از کلمات مختوم به (الف) و (واو)، "و" آنها حذف می شود، مانند: گاو به "گا".

6- در گویش بختیاری بجای حرف مفعول بیواسطه "را" و فعل "است" یا "هست" کسره ( ِ ) یا فتحه ( َ ) استفاده میشود.

7- گاهی در تلفظ برخی واژه ها که به "نون" ختم می شوند، "نون" حذف و به جای آن "ه" تلفظ می شود؛ مانند: پازن به "پازه".

8- حروف "و"، "ب"، "ت" و "د" در برخی از واژه ها کارکردهای دوگانه داشته و گاهی بجای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند.

9- در مواردی مصوت "او" به مصوت "ای" تبدیل می شود. مانند: پول به "پیل"

10- "علامت جمع"

در گویش بختیاری چند علامت به شرح زیر برای جمع وجود دارد:

   1- یل >> گو + یل  >> گو"یل" (برادران)

   2- ل  >> درف + ل  >> درفل (ظرف ها یا ظروف)

   3- ا  >>  چو + ا  >> چوا (چوب ها)

   4- گل  >> در + گل  >> درگل (دخترها)

   5- اون  >> شیر + اون  >>  شیرون (شیرها)

   6- ها  >>  که + ها  >> که ها (کوه ها)

 

11- "علامت مصغر"

علامت تصغیر در گویش بختیاری عبارتند از: له و چه.

  - له مثل گردله.

  - چه مثل دولچه.

 

12- "علامت صفت تفضیلی"

دهر - معادل "تر" فارسی مثل به + دهر : بهدر (بهتر)

 

13- ضمایر

ضمایر فاعلی گسسته                                                     ضمایر مفعولی گسسته

مو  =  من                                                                       وم  = به من

تو  =  تو                                                                         وت  =  به تو

هو  =  او                                                                        وس یا وش  =  به او

ایما  =  ما                                                                       وایما  =  به ما

ایسا  =  شما                                                                 و تو  =  به تو

اونو  =  ایشان                                                                 وایسا  =  به ایشان

ضمایر مفعولی                                                                 و اونو  =  به آنها

منه  =  مرا                                                                      وام  =  با من

تنه  =  ترا                                                                       وات  =  با تو

هونه  =  او را                                                                   واس یا واش  =  با او

ایمانه  =  ما را                                                                 وایما  =  با ما

ایسانه  =  شما را                                                             واتو  =  با شما

اونونه  =  ایشانرا                                                              وااونو  =  با آنها

 

اسم اشاره - ضمیر اشاره

در گویش بختیاری اسم اشاره دارای صیغه های مفرد و جمع است.

 

نمونه صرف افعال

ماضی مطلق

رهدن  =  رفتن

رهدم  =  رفتم

رهدی  =  رفتی

رهد  =  رفت

رهدیم  =  رفتیم

رهدید  =  رفتید

رهدن  =  رفتند

 

زمان حال

ارُم  =  می روم

اری  = می روی

اره  =  می رود

اریم  =  می رویم

ارید  =  می روید

ارن  =  می روند

 

ماضی بعید

رهده بیدم  =  رفته بودم

رهده بیدی  =  رفته بودی

رهده بید  =  رفته بود

رهده بیدیم  =  رفته بودیم

رهده بیدید  =  رفته بودید

رهده بیدن  =  رفته بودند

 

ماضی نقلی

رهده ام  =  رفته ام

رهده ای  =  رفته ای

رهده  =  رفته (است)

رهده ایم  =  رفته ایم

رهده این  =  رفته اید

رهده ان  =  رفته اند

 

امر غایب                                                  امر حاضر

بروه  =  برود                                                          برو  =  برو

برون  =  بروند                                                       بروین  =  بروید

 

صنایع دستی

 صنایع دستی بختیاریها، ویژگیها و مختصاتی دارد که با انواع تولیدات مشابه به دست دیگران قابل تمیز دادن است بخشی از این ویژگیها به این شرح است:

- فعالیت در رشته صنایع دستی کاری است صد در صد زنانه که تمام مراحل آن را زنان و دختران انجام می دهند و مردان در تولید آنها هیچ نقشی ندارند.

- صنایع دستی بختیاری فقط انواع بافتها را شامل می شود. تقریبا اغلب زنان و دختران ایلیاتی با آنها آشنایی دارند.

 

- بافندگان معمولا از نقشه برای بافتنی استفاده نمی کنند مگر اینکه به قصد تفنن بخواهند محصولی شبیه به فرآورده های دیگر داشته باشند. یا وقتی سفارشی برای مشتری دریافت کنند که ملزم به اجرای نقش و طرح پیشنهاد شده مشتری باشد. پس به طور کلی نقشهایی که برای تزیین بافته ها به کار می برند ذهنی است.

 

- معمولا از مواد اولیه تولید شده توسط خودشان بهره می گیرند و در موارد محدودی از نخ پنبه ای کارخانه ای به عنوان تار بافته هایشان استفاده می کنند.

 

- از امتیازات تولیدات بختیاریها، عدم تشابه و ناهمانندی کارهایشان است و این به دلیل عدم استفاده از الگو و مدل برای نقوش تولیداتشان است. تنوع و گوناگونی رنگ و نقش در بافته های زنان و دختران بسیار زیاد است و کمتر می توان دید که بافنده ای دو یا چند محصول یک اندازه و یک نقش با رنگ واحد تولید کند.

 

- بافندگان محلی از دارهایی استفاده می کنند که به صورت افقی است.

 

- نقش ها و طرحهایی که در قالیبافی منطقه به کار می رود عبارتند از نقشه های خشتی، بید مجنون، ترنج، طاووس، سرو، کاج، گلدان، و گل چالشتری.

انواع بافته های عشایر بختیاری:

در چهارمحال و بختیاری، صنایع دستی متنوعی وجود دارد که عشایر از مواد اولیه تهیه شده از طریق دامهایشان به مصرف ریسندگی و بافندگی می رسانند. این دسته از هموطنان بر مبنای مختصات زندگی اجتماعی شان که خود تولیدی و خود مصرفی را ایجاب می کند، محصولات متنوع و متعددی تولید می کنند که برخی از آنها عبارتند از:

 

لی، هورژین (خورجین)، قالی، خرسک، سیاه چادر، چوقا، موج، وریس، نمکدان (کیسه ای جهت نگهداری نمک)، سفره آردی.

قالیبافی:

فرش بختیاری با نقش کاملا ویژه و متفاوت خود در میان فرشهای ایرانی مشخص است.

قالیهای بختیاری به طور عمده دارای گره ترکی و معمولاً دو پوده است. در این نوع بافت، نخ خامه از روی دو تار مجاور به عقب رفته و بعد از دور زدن تارها از زیر قسمت کمانی روی تارها بیرون آمده به سمت بالا کشیده می شود و سر آن را قیچی می کنند و بعدازهر ردیف بافت، دو پود روی قسمتهای بافته شده قرار می دهند و با کلکیت (دفتین) آن را می کوبند.

 

معروفترین نوع قالیهای بختیاری، قالیهایی موسوم به "بی بی بف" است. که هم از نظر ابعاد و هم از نظر نقش و مواد اولیه مصرفی با سایر فرشهای ایرانی تفاوت کلی دارد این قالیها را منحصرا بی بی ها که از امکانات مادی بالایی برخوردار بودند می بافتند.  در حال حاضر بافتنی بی بی بفها در چالشتر در منطقه شهر کرد پیگیری می شود. اما توسط اجتماعات روستایی و آن هم در چهار چوب صنایع دستی و به نام قالی خشتی.

 

نقش های مورد استفاده در قالی بی بی بف که به خشتی نیز معروف هستند، نقش های گیاهی و شکارگاهی می باشند که به آن جانوری نیز می گویند.  در طرح خشتی از انواع پرنده، سرو کاج و حیوانات و گیاهان استفاده می شود.

 

از مناطق مهم بافت قالی درمنطقه بختیاری می توان از شهرکرد، چالشتر، بخش شوراب و روستاهای فارسان، باباحیدر و چلگرد و اردل نام برد. اکثر قالیهایی که به نام قالی بختیاری شهرت دارد، در منطقه چهارمحال بافته می شود.

 

قالیهای چالشتر از معروفیت جهانی برخوردار است و اصالت نقشه و ثبات رنگ و دقت در بافت از مشخصات آن است.

 

قالی یلمه: این قالیها توسط عشایر یلمه بافته می شود دارای رنگ ثابتی است و معمولاً از نه رنگ در بافت آنها استفاده می شود که عبارت است  از: آبی، لاکی، سبز، سرمه ای، سفید، بنفش و سیاه. و دارای تار و پود پشم هستند.

 

گل پتو: این فرش که با استفاده از گلهای پهن بافته می شود به گل فرنگی هم معروف است. در فرادنبه از بخش های شهرستان بروجن بافت این فرش توسط زنان انجام می شود و نقشه آن معمولا ذهنی است.

 

کف ساده: فرشی است بدون نقش و با زمینه سفید که بیشتر در چالشتر بافته می شود.

 

گل مینا: نقشه این فرش توسط شخصی به همین نام که اهل تبریز بوده است طراحی شده است. بافنده در انتخاب رنگ آن آزاد است و معمولا از رنگهای گیاهی و با پود پشم هم بافته می شود. و در متن فرش رنگ مینایی و گلهای ریز به کار می رود. نقشه گل مینا، لچک ترنج و هندسی است که گاهی به شکل گرد یا بیضی هم بافته می شود و در فرش رنگ مینائی و گلهای ریز به کارمی رود. از مشخصه های طرح این فرش این است که یک قسم از آن در کلیه نقشه تکرار می شود.

 

چهار رنگ: این فرش حدود 50 سال پیش در روستای دستنا توسط یحیی خان بختیاری طراحی شده است و در بافت آن فقط چهاررنگ به کار می رود.

 

گبه: نوعی قالی گره دار با پرز  بسیار بلند به بلندی  دست کم یک سانتیمتر و پود فراوان از سه تا هشت پود در هر رج معمولا درشت بافت. هر گاه شمار رشته های پود در هر رج از سه تجاوز نکند و پرزهم کوتاهتر باشد دستباف را قالی گبه می خوانند.

 

خرسک: قالیچه هایی با پرز بلند و درشت بافت که مرغوبیت چندانی ندارد و خود مصرفی است.دارای نقشه های ساده مرکب از مثلث و لوزی است و بیشتر در ایل بافته می شود.

 گلیم و لی :

گلیم های عشایری که اصطلاحا به آنها "لی یا سرانداز" گفته می شود، برای پوشاندن رختخواب و وسایل داخل چادر که روی چل قرار می گیرند به کار می رود. و دارای بافت "رندی" است که بافتی بسیار مشکل و وقت گیر است.

هورژین:

خورجین یا به گویش بختیاری "هورژین" از صنایع دستی مهم عشایر  بختیاری است که به دست زنان ایلیاتی روی دارهای افقی بافته می شود. خورجین پوششی تزیینی است که وسایل زندگی عشایر در آن قرار می گیرد و چون در هنگام کوچ و در زمان زندگی در سیاه چادر در معرض دید قرار دارد جنبه زیبا شناختی و تزیینی و اعتقادی  قوم بختیاری در نقوش و بافت آن تجلی می یابد. خورجین حکم صندوقچه ای را دارد که با اتصال بندینک های آن به یکدیگر و زدن قفل به آخرین بندینک در آن کاملا بسته شده و قابل حمل روی چاپار می شود. (هنگام کوچ) یا در گوشه ای از چادر(به هنگام اطراق) قرار می گیرد. معمولا از نقوش هندسی برای تزیین خورجین استفاده می شود. لبه های طرفین کیسه ها ی خورجین پس از دوخت با موی بز شیرازه دوزی می شود.

 

"چرک" یا تار خورجین از نخ پنبه و پود آن در قسمتهای مختلف تماماً از پشم است.

 

طرح کلی آن که چند نوع تکنیک بافت در آن به کار می رود شبیه به قطعه کف پوشی است که یک قسمت آن (روی هر طرف) دارای بافت رندی "رندی بافت" و قسمت  دیگر (پشت هرطرف) دارای بافت ساده و قسمتی دیگر با تکنیک "گندی بافت" مانند قالی بافته می شود و این قسمت قالی باف در پایین و گوشه های خورجین قرار می گیرد تا به هنگام کوچ در ایل راهها و در برخورد با سنگهای کوهستان مقاومت بیشتری داشته باشد.

 

قطع خورجین پس از دوخت در حدود یک متر در 70سانتیمتر می شود.

هورژ (خورج) و مهده:

هورژ (خورج) بافته ای است که از وسایل زنان محسوب می شود. یک کیسه دوطرفه که دو روش ساده بافت و قالی باف در آن به کار رفته است. تکنیک ساده بافت در قسمت پشت هر طرف از کیسه ها و  تکنیک ساده بافت در قسمت روی هر طرف از کیسه ها. هورژ نیز از هر طرف بطور جداگانه قفل و کلید می شود. اندازه هورژ کوچکتر از هورژین است و از بافته هایی است که منحصرا در ایلات مصرف دارد.

مهده:

مهده در ایل بختیاری جزو وسایل زنان محسوب می شودکه وسایل خودرادر آن جای می دهد. پس از اتمام بافت، از یک ضلع تا زده می شود و با موی بز آن را می دوزند. مهده نیز مانند هورژ قفل و کلید دارد. از مهده گاهی اوقات به جای بالش ویابه قول خود بختیاریها زیرگوشی استفاده می شود.

هورژ (خورج) ترک:

این وسیله که مانند هورژ از یک کیسه دوطرفه به اندازه تقریبی هرطرف 25 × 20 سانتیمتر ساخته می شود از بافته هایی است که در قدیم بیشتر بافته می شد. وسیله ای مردانه است. مردان ایل پول و اشیاء مردانه مانند وسایل اصلاح صورت خود را درآن جای می دهند و قفل و کلید می کنند. تار در خورج ترک از ترکیب پشم و مو و گاه از پنبه است و پود تماما از جنس پشم است. روی هر طرف آن با بافت رندی نقش می اندازند.

هور:

هور کیسه ای است دوطرفه که به طور عمده برای حمل گندم و آرد و گاهی برای غلات دیگر و حبوبات به کار می رود. از خورجین کمی کوچکتر است و اطراف جیبهای آن کاملا دوخته می شود. گوشه یکی از لبه های آن را بدون اینکه بدوزند باز می گذارند به این دلیل که از این گوشه دوخته نشده برای پرکردن و خالی کردن مواد غذایی ذکر شده استفاده کنند.

 

در قدیم از 3 روش بافت(ساده، رندی، گندی) در آن استفاده می شده است. ولی امروزه نقشها به روش ساده بافته می شود و در قسمت پایین طول هر طرف، گندی بف(قالی بافت) بافته می شود تا همانند خورجین در هنگام حمل و کوچ از ساییدگی آن جلوگیری شود.

 

اندازه هر طرف آن 80 × 60 سانتیمتر است که هر دهانه در حدود 50 کیلوگرم ظرفیت دارد.

شله:

یک کیسه دوطرفه ساده بافت است که گاهی تماما از نخ بافته می شود. تار آن همیشه از جنس پنبه است. برای جابجایی مشک، سنگ، و چوب به کار می رود و هیچ گونه نقشی روی آن به چشم نمی خورد. در آن نیز باز می ماند.

 

توربه یا توبره:

محصول دیگری که عشایر بختیاری با شیوه های بافتی ذکر شده تولید می کنند توبره و یا به گویش بختیاری «توربه»؛ که حالتی کیسه مانند دارد و شبیه کوله پشتی است. برای نگهداری و حمل مواد غذایی یا ملزومات چوپانان از قبیل نان فطیر، چای، قند، پیاز، استکان، مشکول و دیگر مایحتاج آنها به کار می رود.

پشت توبره معمولا ساده بافت(گاهی، با نقوش پراکنده) است و روی آن دارای زمینه ساده و نقشهای رندی بافت است.

تی یر یا نمکدان:

بافته ای است مرکب از سه روش ساده، رندی، گندی(بافت گره ای) در ابعاد 60 × 40 سانتیمتر که در آن نمک می ریزند. تارو پود مابین رجهای رندی بافت و گندی بافت از جنس پنبه و بافت قسمت رندی و گندی پشمی است . روی نمکدان رندی بافت و قسمت پایینی آن، سه تا پنج سانتیمتر به سبب سایش کمتر ته نمکدان، گندی بافت است. پشت نمکدان ساده بافت است. دوطرف نمکدان با موی بز بافته می شود وروی شانه ها، تارهای اضافی دسته دسته به هم پیچیده یا گیس بافی شده یا به صورت منگوله تزیینی در می آید.

جل (روزینی) :

پوششی است که روی حیوان می اندازند و بار روی این پوشش قرار می گیرد. جل بافته ای چهار گوش در ابعاد50/1 × 10/1 متر و معمولا دو قسمتی است و با تسمه سینه بند، تنگ شکم بند، و یک زیر دم مجهز به یک تکه نمد به نام رفیده  به پشت حیوان بسته می شود. به هنگام تزیین حیوانی که مختص عروس یا بی بی (زن خان) است، "رفیده" را با پارچه ساده ای می پوشانند و روی آنرا با مهره های رنگی و دکمه تزیین می کنند.

نقش های جل با توجه به نوع استفاده آن، بافتهای متفاوتی دارد. گاهی زمینه ساده و نقش ها قالی بافت است، گاه زمینه ساده و نقش ها رندی بافت، و گاهی زمینه ساده و نقش ها رندی بافت و قالی بافت است . زمانی تماماً قالی بافت است و زمانی کاملا ساده بافت و بدون نقش است. تار جل از نخ پنبه یا پشم و قسمتهای رندی بافت و قالی از جنس پشم است.

روزینی بافته قالی بافتی است که روی زین قرار می گیرد و عشایری که وضع مالی خوبی دارند از آن استفاده می کنند. دور تا دور روزینی منگوله های رنگی بزرگ و کوچک آویزان می کنند.

سرفه آردی یا سفره آردی:

نان، غذای اصلی عشایر بختیاری را تشکیل می دهد و آرد که ماده اولیه پخت نان است بسیار مقدس است و به طور گندم که قوت اصلی عشایر بختیاری است بسیار مقدس و از منزلت بالایی برخوردار است. پس نان باید جایگاه خاصی برای خود داشته باشد. به همین دلیل سفره مخصوصی برای آن بافته می شود که در گویش بختیاری به «سرفه آردی» معروف است. سفره آردی دارای بافت گلیمی یک رو یا رندی بافت است که گاهی وسط آن ساده بافت با حاشیه ای  نقشدار است . تار آن پنبه ای و پود آن از پشم است و به شکل مربع 1 × 1 متر و گاهی مستطیل است. متن سفره آردی ساده، یک قسمتی نقشدار، دو قسمتی نقشدار و چهار قسمتی نقشدار دیده شده است.

پیش سینه:          

بختیاریها پیش سینه را برای تزیین و افزودن زیبایی حیوان می بافند و مانند گردنبندی به دور گردن مادیان حلقه می کنند. احتمالا در تزیین حیوانی که عروس یا بی بی بر آن سوار می شود نیز به کار می رود. این بافته تماما روش "رندی" بافته شده و جنس تار آن از پنبه و جنس پود آن از پشم است.  بافت وسط پیش سینه با عرض حدود 25 سانتیمتر در طرفین متوقف می شود، ولی در وسط به شکل مثلثی ادامه می یابد و به راس آن ختم می شود.

وریس:

وریس نوعی نوار منسوج و تسمه مانند است که در زندگی عشایر بختیاری کاربردهای زیادی دارد و اغلب به عنوان طناب (در عرضهای متفاوت برای مصارف مختلف) مورد استفاده قرار می گیرد. بختیاریها برای بافت این نوع محصول از شیوه خاصی بهره می گیرند.

بهون یا سیاه چادر:

بافت سیاه چادر به عنوان محصولی خود مصرفی در بین تمام عشایر ایران مرسوم است و طبعاً بختیاریها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

عشایر بختیاری از سیاه چادر با عنوان "بهون" یاد می کنند و هر بهون به تناسب کوچکی یا بزرگی اندازه اش مرکب از 14 تا 20 " لت " (قطعه) است که طول هر کدام از لت ها شش تا ده متر و عرض آن 40 تا 6 سانتیمتر است که برای بافت آن به همکاری دو نفر بافنده به مدت ده تا پانزده روز مورد نیاز است.

لت های چادر به شکلی خاص از پهنا کنار هم گذاشته شده با موی بز به هم دوخته می شود، در نتیجه روزهای آفتابی شعاعهایی از خورشید از محل درزها به داخل می تابد و در روزهای بارانی نیز قطراتی از باران از محل درزها به داخل نفوذ می کند، در حالیکه سایر قسمتهای چادر به دلیل خاصیت ویژه مو در برابر رطوبت متورم می شود، در نتیجه آب به داخل چادر نفوذ نمی کند. سیاه چادر در مقابل باد مقاوم است و در زمستان داخل آن گرم و تابستان خنک است. دستگاه بافت بهون همان دستگاه معمول عشایری است.

جاجیم وآورآرتهده:

یکی دیگر از دست بافتهایی که در زندگی بختیاریها مورد استفاده قرار می گیرد "جاجیم" است که به شکل نوارهایی باریک به عرض 18 تا 35 سانتیمتر و طول 20 تا 25 متر تماماً از پشم بافته می شود. پس از بافت، آن را به قطعاتی با طول مناسب تقسیم می کنند و از پهلو به یکدیگر می دوزند، در نتیجه سطح یکپارچه ای حاصل می شود که به مصرف روانداز (تهیه لحاف) می رسد.

چله کشی جاجیم معمولا روی زمین صورت می گیرد. ضمن بافت آن تارها از روی کار دیده می شود، در حالیکه پود در زیر آنها مخفی است و برخلاف سایر منسوجات که در آنها نقش با پود شکل می گیرد، در جاجیم نقش ها به واسطه تارها ایجاد می شود.

افزون بر این، بختیاریها با استفاده از شیوه بافت جاجیم نوارهای تسمه مانندی نیز تولید می کنند که به آورآرتهده شهرت دارد و برای حمل گهواره بچه برپشت مادر هنگام کوچ به کار می رود.

وجم

موج نوعی رختخواب پیچ و شبیه جاجیم است که مانند سایر بافته های بختیاری جنبه خودمصرفی دارد. با این وجود بافت آن چندان رایج نیست و فقط عده بسیار کمی از عشایر آن را تولید می کنند و اغلب در شرایطی که به موج احتیاج داشته باشند آن را از موج بافان دزفولی یا شوشتری می خرند. طول دستگاه موج بافی پنج تا هفت متر در نوسان است ( طول تارها حدود 7 متر و عرض موج بین 80 تا 100 سانتیمتر ) یعنی بین سردار و زیردار آن حدود پنج تا هفت متر فاصله است . بعد از اتمام بافت موج (با توجه به اندازه آن) آن را دو یا سه قسمت کرده از پهنا به هم می دوزند. تارو پود موج تماماً از پشم است از موج برای بستن رختخوابها و همچنین روانداز استفاده می شود.

چوقا:

چوقا که گاهی چوخا نیز تلفظ می شود، نوعی عبای دهقانی است که زنان از پشم سفید طبیعی می بافند و دارای خطوط عمودی آبی تیره یا مشکی است که مردان بختیاری آن را روی لباسهای خود می پوشند. ماده اولیه چوقا پشم است که زنان بختیاری آن را به گونه ای بسیار نازک و ظریف می ریسند و روی دستگاههای ساده بافت، نواری با عرض حدود 50 تا 70 سانتیمتر (بسته به اندازه مورد نظر) و طول 5/2 متر، می بافند. این نوار از دو قسمت مساوی و متفاوت تشکیل می شود. بلندی چوقا تقریباً تا سر زانو می رسد و جلوی آن کاملا باز است. چوقا فاقد آستین است. بهترین نوع چوقا که توسط زنان کیارسی بافته می شود به "کیارسی بف" معروف است و دارای بافت بسیار ظریف بوده و تار آنها از جنس پنبه است. و از بازار خریداری می کنند. دار چوقا به صورت افقی و تک نفره است. برای اینکه نخ پشمی مورد استفاده در بافت چوقا ظریف و یکنواخت ریسیده شود، آن را به هنگام پره گرداندن (نخ ریسی) از سوراخی که روی ناخن بلند انگشت شست تعبیه شده است می گذرانند.

نمد مالی :

نمد مالی از ابتدایی ترین شیوه های نساجی است که بشر به آن دست یافته است. ماده اولیه آن از پشم است که در اثر رطوبت و فشار در هم تنیده شده و نوعی منسوج را به وجود می آورد. استحکام، انعطاف پذیری و ارزان و در دسترس بودن مواد اولیه از مزایای آن محسوب می شود ابزارکار برای تهیه نمد ساده و ارزان است و نمد مالان مزد اندکی برای تولید آن دریافت می کنند. مجموعه این عوامل باعث شده است که نمد منسوجی ارزان و قابل دسترس باشد. حتی زمانی که صرف تولید نمد می شود کوتاه است. یک زیر انداز نمدی به هر اندازه ای که باشد یک روز وقت   می گیرد و 3 تا 4 روز طول می کشد تا خشک شود. حتی نمدهایی که قسمت هایی از آنها کهنه و فرسوده می شوند قابل تبدیل به نمدهای کوچکتر برای مصارف دیگری هستند. شیوه کار آن که از زمانها قدیم تا کنون تغییری نکرده است آسان است. نیش گزندگان و چنگ و دندان درندگان و حتی اشیاء تیز و برنده کمتر به آن کارگر است.

نمد در ایالات و عشایر و در روستاها و حتی در شهر مصرف دارد. گاهی از نقش ها و رنگهای زیبایی برای نقشدار کردن آن استفاده می شود. برای کپنک که نوعی پوشش چوپانی است، زیراندز، جلیقه، شنل، زیرمنقلی و پوشش اسب و قاطر کاربرد دارد. شهرکرد مهمترین مرکز ساخت نمد است درمناطق دیگر استان چهارمحال و بختیاری از جمله فارسان و لردگان نیز تولید می شود.

نقوش مورد استفاده در نمد عبارتند از: ترنج، حقه، خشت، سه جام، یک جام.

کلاه مالی:

کلاه مالی که بیشتر در شهرستانهای شهر کرد و بروجن تولید می شود از صنایع دستی بومی منطقه چهارمحال و بختیاری است. مردان بختیاری معمولاً از کلاه نمدی که جزیی از لباس محلی آنان است استفاده می کنند. کلاهها به رنگهای مشکی، قهوه ای و سفید هستند و نوعی از آن به کلاه خسروی معروف است. مواد اولیه این کلاهها کرک بز، پشم، صابون و رنگهای شیمیایی و گیاهی است.

گیوه دوزی:

از دیگر فعالیتهای چهار محال و بختیاری گیوه دوزی است که بیشتر در شهرستانهای شهرکرد و بروجن رایج است. بروجن مهم ترین مرکز فعالیت گیوه دوزی است. گیوه که پاافزاری مقاوم و راحت و متناسب با منطقه کوهستانی این استان و گذرگاههای صعب العبور آن بخصوص در فصول کار و فعالیت است، در سالهای اخیر از رواج و رونق آن کاسته شده است که یکی از مهم ترین دلایل آن کمبود جنس و گرانی آن است.

گیوه های بافته شده از تخت پارچه ای و گاهی لاستیکی و رویه آن از نخ و نوارهای متصل کننده از چرم گاو است. رویه گیوه معمولاً از شهرضا و آباده و تخت گیوه بیشتر از شهرضا و شیراز وارد می شود. در یک کارگاه با یک نفر استادکار روزی یک جفت گیوه دوخته می شود. انواع گیوه های این منطقه عبارت است از: گیوه تخت ملکی، تخت لاستیکی و غلاتی.

قفل سازی:

قفل سازی در چالشتر از شهرهای استان چهار محال بختیاری از دیر باز رواج داشته است. قفل سازان چالشتری این حرفه را از پدران خود آموخته اند و می شود گفت که شغلی ارثی است. ساخت آن به این شکل است که ابتدا تنه قفل که حاوی دستگاه قفل است ساخته می شود و سپس زبانه آن را که از حلقه در یا جعبه آن می گذرد جوش می دهند و سوراخ قفل را با مته کمانی حفر می کنند. سپس کار سوهان زدن رویه قفل و حلقه را انجام می دهند که نیاز به ظرافت خاصی دارد و در آخر تمام قفل را پرداخت می کنند.

به طور کلی در چالشتر که مرکز فلزکاری بوده است کلیه ابزار فلزی مانند چاقو، قیچی، کلاه خود، شمشیر و دیگر ابزار مورد نیاز در بافت گلیم و قالی و خیاطی توسط هنرمندان قفل ساز انجام می شده است. همچنین انواع انبر، درکوب و وسایل تزیینی مورد استفاده در درها و پنجره ها با ظرافت و سلیقه های خاصی ساخته می شد. تزئینات و نقوش روی درهای چوبی بوسیله میخ های تزئینی به استحکام و زیبایی درها کمک می کرده است. از دیگر محصولات دست ساز این بخش تفنگ بوده است که بنام استاد این کار احمد نیکزاد (احمد قفل ساز) معروف است.

موسیقی بختیاری
موسیقی و شهر در ایل بختیاری پیوند جاودانه‌ای با زندگی ایلی یافته است. مقام‌های موسیقی ایل بختیاری به نام ر(بیت معروف) هستند. از مشهورترین آنها به مقام گله‌داری، برزگری، ابولقاسم‌خان و مقام شیرعلی‌مردون که تعداد آنها حدود 20 تا 25 مقام است می‌توان اشاره نمود.

هر طایفه و تیره نوازندگان محلی ویژه‌ای دارد که به آنها توشمال می‌گویند. توشمال‌ها دارای طایفه و محل زندگی جداگانه‌ای هستند، مخارج سالیانه خود را با شرکت در مراسم عروسی، عزاداری و جشن‌های دیگر به دست می‌آورند و به کار زراعت و دامداری نیز می‌پردازند.

توشمال‌ها مردمی عاشق پیشه و شاعر مسلک هستند که بیشتر وقت زندگی روزانه خود را صرف ساختن ابیات، لطیفه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و متل‌ها می‌کنند. آنان در به وجود آوردن آثار و ادبیات عامیانه سرزمین بختیاری سهم بسزایی دارند. آلات موسیقی بختیاری‌ها، ساده، محدود و عمدتاُ شامل: کرنا، ساز و دهل است. آوازهای محلی روستاهای چهارمحال و بختیاری با لحجه‌های مخصوص به خودشان به خصوص در هنگام عروسی و شادی واقعاً جالب توجه است.

 

موسیقی بختیاری یکی از حوزه های گسترده موسیقی مقامی ایران است. نام مقام ها بیانگر نسبت هر نغمه با موضوع و سرگذشت ابداع آنهاست و این بدان معناست که هر مقام اصیل موسیقی بختیاری در نسبت با مراسم، آئین ها و یا سنت های ایل بختیاری تکوین یافته است. اما مرور زمان و وسعت ارتباطات، مخصوصا در حوزه شنیداری با گرایش های انتزاعی، تجریدی و گاه التقاطی سبب شده است تا نغمه های ناب این موسیقی از دسترس دور بماند و یا کم فروغ گردد. نغمه های دیگر موسیقی بختیاری که بعد از موسیقی کهن این قوم شکل گرفته اند، عمدتاً تصانیفی است که بر اساس لحن کلی موسیقی بختیاری و بعضاً متاثر از یکی از مقام های اصلی یا نغمه های وابسته به آنها ساخته و اجرا می شوند.

1- مقام گاه گریو

اصطلاح "گاه گریو" به معنی وقت و هنگام مویه است. به آن "گوگریو" هم گفته می شود که به معنی امر به مویه گری است. مویه گری به معنی میتولوژیک در موسیقی عزای بختیاری در عصر حاضر هم وجود دارد؛ اگر چه علت ظهور آن دیگر، به جا آوردن آیین ها مطابق با اجزای نهاده شده نیست، اما لااقل صورت کلی آن قابل دریافت است و مقام "گاه گریو" بستر ظهور این جنس از موسیقی مویه گرانه است.

اما در توصیف مصداق گونه "گاه گریو" اشاره به " علی داد نودال کـُش " ضروری می نماید.

"علی داد" مرد شجاع، دلیر و قهرمان ایل بختیاری که قادر بوده است 9 "دال"(لاشخور) را با یک تیر در آسمان بزند؛ توسط برادر خود به حسد کشته می شود. موسیقی دانان و مویه گران بدین سان برای " علی داد " مویه ها نمودند و در مقام "گاه گریو" اشعار فراوان خواندند و گریستند.  در مقام " تیپومی " نیز که اشاره به خصایص فیزیکی و روحی قهرمان دارد، خوانندگان به صورت بداهه اشعاری می خوانند و جمع با آنان دم می گیرند و جنسی از م


مطالب مشابه :


طرح توجیهی احداث کارخانه تولید فرش ماشینی

قابل ذکر است که فرش های ۱۰۰% آکریلیک دارای کیفیت و قیمت قالی سلیمان لیست قیمت




ضرورت توجه بيشتر به صنعت فرش آذربايجان غربي

هزار و پانصد نفر قالی باف در این استان قیمت تمام شده بافت فرش در سلیمان. تكاب




مقاله ای کامل -هنر ایران در عهد هخامنشیان

نوع بافت و ظرافت و نقش این قالی گویای مهارت مشهد مادر سلیمان می نامند.این لیست قیمت :




ضرب المثل های فارسی

ملک سلیمان لیست قیمت + خرید ذره ذره پشم قالی می شود. حرف




مطالبی در مورد قوم بختیاری

یکی از دلایل افت شدید قیمت کشمش متر در جنوب شرقی مسجد سلیمان.) ، قالی، خرسک، سیاه




معرفی بهشت واقعی ماهیگیران ایران

قبل از هر چیز اجازه دهید توجه شما را به بخشی از جدول لیست قیمت مناسب و (سلیمان تنگه) و




برچسب :