فوت و فن های یک مدیریت پایدار و ابدی

اگر بخت یارتان بود ، یا یکی از بچه های بالا سفارش شما را نمود و بالاخره ... زد و گرفت و مدیر یک جایی شدید  ! حتماً نیاز به مشاوره و راهنمایی برای بقا دارید . بیخود دنبال برنامه هایی مثل راز بقا و یا کتاب های بی مصرف مدیریت و ... نروید . کافی است توصیه هایی که در این جا بیان می شود را مو به مو اجرا کنید که در این صورت علی القاعده باید دوام بیاورید و بارها و بارها تشویقی بگیرید !

1 – ابتدا باید خود را به مرکز اصلی قدرت در هر شهر یا استان یا ... نزدیک کنید و طوری رفتار نمایید که شما را ببینند ! فقط باید شامه خوبی داشته باشید و خوب بو بکشید . اگر نمی توانید ، همان بهتر که ساکت باشید و کار را خراب نکنید و از دیگرانی که این کاره اند ، بخواهید سفارشتان را بکنند که امروزه به این آدم ها می گویند مدیر برنامه و البته سابقاً می گفتند دلال ! لااقل در این مواقع باید خیلی زرنگ باشید و خود را به گیجی و گولی بزنید و بیخود حرف های کارشناسانه از خودتان در نکنید که  هیچ کمکی به شما نمی کند ، بلکه باعث دردسر هم می شود و بالایی ها ممکن است از شما بترسند و عمراً اگر میز ریاست را ببینید ! این امر از بدیهیات است و خود من سال ها پیش برای مصاحبه ای رفته بودم و شب قبل ، فرزند خردسالم همین سفارش را به من کرد و من گوش نکردم و گفتم بچه است و چوبش را خوردم و البته این تنها دلیلش نبود !!!

2 – وقتی پستی به شما پیشنهاد شد ، تابلو بازی درنیاورید و نگویید که من علاقه به مدیریت دارم و از این حرف ها ! در واکنش اول ، خودتان را خونسرد نشان داده و بعد کمی ناز کنید و اندکی هم مناعت طبع و تریپ انصاف که چرا من ؟! و این به خوبی نشان دهنده عدم علاقه ذاتی شما به پست و مقام است و هم این که غیر مستقیم القاء می کنید که حتماً در شما برجستگی خاصی ! بوده که شما را از میان این همه آدم انتخاب کردند . البته این مرحله ی کار ، خیلی ظریف است و خدای ناکرده زیاده روی در آن همان و از کف دادن شانس و لگد زدن به بخت همان !

3 – در مراسم معارفه مواظب باشید که مشت خالی خود را باز نکنید که از قدیم گفته اند : " پسته ی بی مغز گر لب وا کند رسوا شود " مبهم حرف بزنید، هی نگویید سیاست یا برنامه ی اجرایی من این است و آن نیست ! از مقام مافوقتان که شما را منصوب کرد ، حسابی تعریف و تمجید کنید و به صراحت بگویید که سازمان را مطابق منویات و دستورات ایشان اداره می کنید . خیلی ظریف و بزرگوارانه ! پوزه ی رئیس قبلی را به خاک بمالید و خرابش کنید، طوری که خودش نفهمد از کجا خورده ! نگران کار جدیدتان نباشید ، همه ی آن قبلی ها هم مثل شما بودند و ضمن خدمت کار را یاد گرفته اند و همین که مدیر شدند ، رفتند و یکی دیگر آمد . اگر زرنگ باشید ، بدون این که کسی بفهمد ، کاربلد می شوید ( مرد هزار چهره را که یادتان هست ؟ که یک وقتی در نقش جراح مغز و اعصاب قرار گرفته بود و معاینه ی بیمار را از دانشجویان یاد می گرفت ، البته در قالب طرح سؤال از همان دانشجویان ! شما هم می توانید ! چرا که نه !)

4 – از همان ابتدا سعی نکنید در کارهایی که ریسک زیادی دارد ، وارد شوید . همین وظایف روتین و روزمره را هم می توانید طوری انجام دهید و از پروپاگاندا استفاده کنید و آن را یک ابتکار بدیع جا بزنید ، که دیگران را انگشت به دهان کنید ! کافی است یک آدم مطمئن پدرومادردار ! را مسئول روابط عمومی بگذارید که پاچه خوار و بله قربان گو باشد و بی ادعا . سبیلش را چرب کنید و کارتان نباشد ! اگر با کارمندانتان مشکل داشتید و احیاناً سرکشی کردند و قانون و مسئولیت و این جور حرف ها را وسط کشیدند، با ظرافت و زیرکی تمام ، ریشه ی آن ها را بزنید ! پایین را طوری ببرّید که بالا خبردار نشود ! البته ضرب المثلی معروف است که می گوید : وقتی سگی را دیدی ، پاپی پاپی کن تا دستت به سنگ برسد ...! هم زمان هم با چند نفر درگیر نشو و به قول نظامی- امنیتی ها نیروهایت را در چند جبهه درگیر نکن ، یکی یکی !

5 -  در جلسات اداری ، اصل بر کم حرف زدن و ابهام گویی است . می توانی از عبارات و لغات قلمبه-سلمبه استفاده کنی . تا مخاطبانت درگیر یافتن معانی آن کلمات ثقیل هستند ، تو تا آخر کار رفتی و هیچ کس هم چیزی نمی فهمد و تازه برای این که خودشان را فهیم جلوه دهند ، به دهانت چشم می دوزند و در حالی که لبخندی ملیح بر لب دارند ، مرتباً سرشان را همچون " بز اخوش "  به علامت تأیید ، تکان می دهند ! درست مثل وزرا و درباریان داستان لباس جدید امپراطور ! از حرف ها و سخنان دیگران هم می توانی بهترین استفاده را ببری و آن را به اسم خودت ثبت کنی ، فقط جمع بندی کن و آخرسر هم حرف خودت را بزن . موفقیت های اداره را به نام خودت و شکست ها را به گردن دیگران بینداز. نباید بگذاری یک فرد مثلاً کارشناس ، که حالا مدرکی را از جایی گرفته و چهار تا کتاب خوانده ، عنان کار را در دست بگیرد و شما را از رده خارج کند . می توانید وسط حرفش با گفتن این که " این موضوع خارج از بحث است ، این راهکار اجرایی نیست ، بودجه اش را نداریم ، باید مجوز آن را داشته باشیم و ... " او را از دور خارج کنی و حالش را بگیری !

6 – در هر دوره مطابق حال و روز ، از نحوه ی گفتار و سبک پوشش خاص همان دوره استفاده می کنی . به طور مثال اگر هاشمی سر کار بود ، از پیراهن هایی با یقه ی سر بریده و کت های دو چاک و رنگ های روشن استفاده می کنی و ته ریش می گذاری که بالا و پایینش حسابی آنکادر شده باشد و از عباراتی مثل سازندگی ، کار کارشناسی و ... فراوان استفاده می کنی . اگر دوره ی خاتمی بود ، کت و شلوار یکرنگ رسمی با کفش های واکس زده و صورت اصلاح شده ی ادوکلن زده ، روی بورس است و کلماتی مثل توسعه سیاسی ، اصلاحات ، تساهل و تسامح  کارت را راه می اندازد . حالا اگر دوره ی احمدی نژاد بود ، ریشت را اصلاً کوتاه نکن و به بالا و پایینش هم کاری نداشته باش ، اتو بخارت را هم به انباری منتقل کن و مثل جوانان امروزی از پارچه های مدل چروک استفاده کن ، پیراهنت را هم روی شلوارت انداختی که چه بهتر! کلماتی مثل مردم ، عدالت ، ما میتوانیم ، کی خسته شد و ...را فراموش نکن (هر هشت ساعت یکبار ). و خدا را چه دیدی اگر این همشهری ما ، رئیس جمهور شد ، آن وقت  دم از موعودگرایی ، مکتب ایرانی ، انسان بزرگ شده و جهان کوچک نشده می زنی  !

7 – بر فرض محال اگر منتقدی یا خدای نکرده پرسشگری ، جسارت کرد و لب به انتقاد گشود ، در مراحل مختلف با آن برخورد مناسب و قاطعانه ای می کنی . ابتدا به آنان اصلاً توجه نکن . چون یک اصل علمی می گوید که هشتاد درصد انتقادات و مطالبات مردم خود به خود دود می شود و به هوا می رود ! اگر این چنین نشد و یارو سماجت به خرج داد ، خیلی خطرناک است و باید به این ترتیب عمل کنی : اول او را به عقده گشایی و نق زدن متهم می نمایی . سپس کارشناسانی موافق خودت ، که حتی مدرک قلابی هم داشته باشند را بسیج می کنی ، تا با سفسطه و دروغ ، حال آن کارشناس منتقد را بگیرند . آن گاه از روش های پوپولیستی استفاده می کنی و در مجامع عمومی ، طوری خودت را مظلوم نشان می دهی که خود مردم به این باور برسند که شما قصد خدمت داری ، ولی کسانی هستند که چوب لای چرخ میگذارند و سیاه نمایی و بد اخلاقی می کنند . اگر با همه ی این پلتیک ها کار درست نشد ، آن گاه مجبور هستی علیرغم میل باطنی دست به شایعه پراکنی بزنی ، یا برایش پرونده درست کنی و متهمش نمایی ... که در آن صورت حسابش با کرام الکاتبین است والسلام ...

8 – برای این که چنین آدم های پردردسری  اصلاً مزاحمت نشوند ، آمار و اطلاعات دستگاه اداری را محرمانه نگه دار . این کار بهتر از این است که آمار واقعی بدهی و همین باعث دردسر خودت بشود . وقتی آماری نباشد و حتی به جای آن ، آمارسازی کنی و دروغ تحویل بدهی ، آن وقت منتقدانت کاملاً گیج می شوند و هر موقع جرأت پیدا کردند ، راحت می توان آنان را سر جایشان نشاند . اگر خیلی سرسخت باشند ، از آنان راه حل بخواه ، آن هم مکتوب ! بعد می توانی طرح هایش را خیال پردازانه معرفی کنی و به تمسخر بگیری و یا این که از آن ها به اسم خودت استفاده کنی !

9 – هوای مقامات بالا و حتی رئیس دفتر و آبدارچی مدیر کل را هم داشته باش و قربان صدقه شان برو! چون همیشه به دردت خواهند خورد . فراموش نکن که آنان را با خانواده و اقوام به ویلایت دعوت کنی ، مطمئن باش نمک گیر می شوند و ضرر نخواهی کرد .

10 – البته یک چیزی هم به شما بگویم که این جا اوضاع خیلی متغیر است و هر چند وقت یکبار زیر و روی اساسی می شود ، محض اطلاع ،جنبش مشروطه ، استبداد صغیر ، ملی شدن صنعت نفت ، کودتای بیست و هشت مرداد ، انقلاب اسلامی ، جنگ ایران و عراق ، دوره سازندگی ، دوم خرداد ، دولت نهم و دهم ، فتنه 88 ، جریان انحرافی و ... را یادآوری میکنم . خیلی از ته قلب به گروه و یا شخص خاصی وابسته نباش و همیشه قدرت مانور خودت را حفظ کن ، به خصوص با جریانات سیاسی و فکری با حزم و احتیاط برخورد نما و جوگیر نشو . با هیچ کس هم تعارف نداشته باش . حتی اگر یک همشهریت به مدیریت عالی رسید ، زیاد خودت را به او نزدیک نشان نده ، چون همین آدم ممکن است چند وقت دیگر افشا شود و متهم به انحراف و التقاط و ... ! و آن وقت همین دوستی و نزدیکی ، بلایی بر سرت می آورد که هزار تا غریبه بر سر آدم نمی آورند !

و نکته ی بسیار مهم پایانی !!

فوت و فن های مدیریت  خیلی زیاد است و شما فکر نکنید که می توانید با خواندن این مطلب همه ی آن را بیاموزید ، من از شما زرنگ ترم و فوت کاسه گری را برای خود کنار گذاشته ام ! دوستانی که مایلند ، شگرد های بیشتری را یاد بگیرند ، تماس حاصل کنند و به خدمت برسند و هوای ما را داشته باشند ، در آن صورت چشم !!! ماهم متقابلاً در خدمتیم ! می گی نه ؟! امتحان کن ...!

 


مطالب مشابه :


فوت و فن دور زدن حسابرس

صورتهای مالی نمونه شركتهای عضو بورس. مجله حسابداری و مديريت فوت و فن دور زدن




فوت و فن نگارش مقاله و پروپوزال و نیز پایان نامه

بورس و سهام. اخبار در این پست فوت و فن نگارش مقاله و پروپوزال و نیز پایان نامه رو در




فوت و فن های یک مدیریت پایدار و ابدی

فوت و فن های یک یکرنگ رسمی با کفش های واکس زده و صورت اصلاح شده ی ادوکلن زده ، روی بورس است




فوت و فن های زن داری و شوهرداری

فوت و فن های زن داری و شوهرداری بورس | اس ام اس فوت و فن های




فوت و فن لذت سبزی کاری در آپارتمان

فوت و فن لذت سبزی کاری در آپارتمان 66120538-09109808524 حوزه فروش بازار بورس آزادی -




338_ موفقیت در بورس تهران شانسی شانسی نیست

از مهر ماه 88 مطالب بازار بورس و سرمایه را در و خود را به انواع و اقسام فوت و فن های




بازارهای مالی چگونه رفتار می‌کنند؟/راه و روش و فوت و فن سرمايه گذاري

بازارهای مالی چگونه رفتار می‌کنند؟/راه و روش و فوت و فن محصول، قیمت، توزیع، ترفیع و




فوت و فن نگارش مقاله و پروپوزال و نیز پایان نامه

در این پست فوت و فن نگارش مقاله و پروپوزال و نیز پایان نامه رو در اختیارتون قرار داده میشود




موفقیت در بورس تهران شانسی شانسی نیست

آموزش و تحلیل بورس کنی، تحقیق کنی و خود را به انواع و اقسام فوت و فن های معامله




آموزش بورس برای تازه کاران ، روش ورود به بازار بورس

کارگزار در واقع واسط بین شما و بازار بورس می‌باشد و و یادگرفتن فوت و فن، به




برچسب :