رمان میرم جای من اینجا نیست10


مامان در واحد و براشون باز کرد اول از همه استاد بهرامی با یک جعبه شیرینی وارد شد و بعد مهرداد با یه دست گل از رزهای هفت رنگ که به زیبایی تزئین شده بودند، بعد از سلام و احوال پرسی با مامان و بابا دسته گل داد به من تشکر کردم و دسته گل و ازش گرفتم، تازه براندازش کردم.
با اون کت و شلوار مشکی خیل برازنده شده، بوی عطرش هم که مست کننده است چقدر خوش بوِ، صورت اصلاح کرده .
پیش خودم گفتم: تیپ و قیافه مورد قبول واقع شد
استاد در آغوشم گرفت و در گوشم گفت:
استاد_خیلی خوشگل شدی عزیزم
من که از خجالت سرمو پایین انداخته بودم تا پوست سفیدم که مطمئن بودم الان قرمزشده کمتر مشخص باشه آروم تشکر کردم
بعد از پذیرایی اولیه استاد شروع به حرف زدن کرد:
استاد_راستش من و خدا بیامرز کیانی 25سال با هم زندگی کردیم حاصل زندگیمون هم شد مهرشاد و مهرداد، مهرشاد 2سالی هست که با دختر برادرم ازدواج کرده و الان استرالیا زندگی می کنند پسرم هم اونجا پزشک اطفالِ( بعد به مهرداد اشاره کرد)
مهردادمم که با یکی از دوستاش سه سالی هست که یه کارگاه تراشکاری راه انداختن، پسر کاریِ از وقتی هم که پدر خدا بیامرزش سرطان گرفت رو پای خودش وایساده و از ما یک هزارتومنی هم نگرفته
بابا_باریک ا.. تو این دوره زمونه کم پیدا میشه جوونی که رو پای خودش بایسته
استاد_بله ، قدیم پسر 12 13 ساله می رفت کار می کرد کمک خرج خانواده میشد الان پسر 25ساله دستش تو جیب خانواده اشِ
کلی سر قدیم و کار و کاسبی حرف زدن و تو این مدت فقط منو مهرداد ساکت بودیم
استاد_آقای محبی اگه شما اجازه بدین جوونا برن با هم سنگاشونو وا بکند
بابا_اختیار دارید. آرام جان بابا مهرداد خان و راهنمایی کن تو اتاقت
_چشم
ایستادم تا مهرداد بیاد. مهرداد رو به بابا و مامان با اجازه ای گفت و اومد سمتم با دست اتاقو نشونش دادم
_بفرمایید
مهرداد_شما بفرمایید
ببخشیدی گفتم و وارد اتاقم شدم مهرداد هم پشت سرم اومد تو اتاق و نشست لبه تخت
مهرداد_اتاق زیبایی دارید
_ممنون
مهرداد_با برادرتون هم اتاق هستید؟
_بله
بعد از کمی سکوت برای چند ثانیه تو چشمام زل زد
مهرداد_خب شما شروع می کنید یا من شروع کنم؟
_شما بفرمایید
مهرداد_اسمم که مهردادِ،27سالمه، ارشد مکانیک دارم، با دوستم تو یه کارگاه شریکم و جز اون تدریس خصوصی زبان فرانسه و انگیلیسی هم میکنم درآمدم خوبه در حدی که کفاف زندگی...
همین؟ سکوتش نشون می داد من باید حرف بزنم، منم مثل خودش گفتم:
_منم 20 سالمه همونطور هم که میدونید ترم بعد کاردانیم تموم میشه، کار نمی کنم و تا حالا هم کار نکردم



مطالب مشابه :


دانلود رمان تدریس خصوصی نوشته حوریه کاربر انجمن نودهشتیا برای موبایل/کامپیوتر/تبلت/آیفون/آیپد

دانلود رمان تدریس خصوصی نوشته حوریه کاربر انجمن نودهشتیا برای موبایل/کامپیوتر/تبلت/آیفون/




رمان رمان واحد روبرويى 1

منم تدریس خصوصی رو به آموزشگاه ترجیح میدم برام بهتره ! 58-دانلودرمان( اِ ) 59-دانلودرمان( اُ )




رمان هکرقلب(9)

_هلیا خانم میشه سوالات خصوصی باشین وگرنه شهاب به کسی تدریس خصوصی 58-دانلودرمان




رمان میرم جای من اینجا نیست10

دانلودرمان ،27سالمه، ارشد مکانیک دارم، با دوستم تو یه کارگاه شریکم و جز اون تدریس خصوصی




پست یازدهم رمان بچه تهران

دانلودرمان روزای تدریس خصوصی کشیدتش خونش و این کارو کرده! پامچال که دیگر رنگ آمده بود به




غربیه اشنا 16

دانلودرمان -حقیقتا من تا به حال تدریس خصوصی اون هم به این طریق نداشتم ولی اصرارهای




رمان هکر قلب 7

دانلودرمان _هلیا خانم میشه سوالات خصوصی داشته باشین وگرنه شهاب به کسی تدریس خصوصی




رمان من و بارون (1)

دانلودرمان دبیرستان که تافلمو گرفتم.تازه تدریس خصوصی هم اضری به من خصوصی درس




رمان راننده سرويس(9)

به اقای باقری هم قول داده بود تا با پسرش چند جلسه ای خصوصی ریاضی تدریس دانلودرمان




برچسب :