شب شکرخند

تبليغات X
iranlivetv.gif

man.gifban.jpg             




 برگزاری زودهنگام شانزدهمین شب شعر شکرخند!

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

 

01.gifبا سلام مجدد به تمام دوستان و علاقه مندان شکرخند در تمام نقاط برجسته دنیا!.........قرار بود طبق روال ماهانه، جلسه شانزدهم شکرخندــ مخصوص دیماه ــ در تاریخ معمول خودش(شنبه ا/10/86)برگزار شود که خبردادند در آن تاریخ، فرهنگسرا در اشغال عزیزان جشنوارۀ موسیقی است.

 فلذاتصمیم بر آن شد تا شب شعر شکرخند دیماه ، یک هفته زودتر از موعد مقرر در شنبه آخر آذرماه برگزار شود(یعنی دیماه در آذرماه افتاد!).

از اینرو جلسه 16 شکرخند، روز شنبه 24 آذرماه برگزار می شود. منتهی از ساعت 2 تا 6 بعد از ظهر. دیر آمدید، صندلی هم با خودتان به همراه بیاورید!

مکان برگزاری اما همان جای همیشگی است: ضلع شمال غربی پل سیدخندان- خیابان جلفا- فرهنگسرای هنر(ارسباران)- صندلی های رو به روی سن!......

24.gifمنتظر دیدارگل روی پر شکرخندتان هستیم. حتی اگر زیر پایمان علف سبز شود!.....

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم آذر 1386ساعت 14:11  توسط شکر خند  |  5 نظر


 دعوت به پانزدهمین جلسه شب شعر طنز شکرخند

 

01.gifسلام دوستان شکرخندی و.......غیره!این شنبه نیز شب شعر شکرخند برگزار می شود. راس ساعت 4 عصر در همان محل همیشگی، فرهنگسرای هنر(ارسباران) و با همان برنامه های همیشگی. به اضافه حضور احتمالی رضا صادقی، خواننده خوب و خونگرم و محبوب جوانان. همان صاحب ترانۀ معروف مشکی رنگ عشقه......مث رنگ چشای مثل کشکه!......

پس دیدار ما و شما در پانزدهمین جلسۀ شب شعر طنز شکرخند. شنبه 3 آذرــ فرهنگسرای ارسباران ــ داخل سالن ــ روی صندلی!(البته به شرطی که دیر نیایید؛ وگرنه صندلی تان را هم باید با خودتان بیاورید!از آنهایی که سرپا مانده اند بپرسید چه مزه ای دارد شب شعر سرپایی!)24.gif

+ نوشته شده در  جمعه دوم آذر 1386ساعت 15:36  توسط شکر خند  |  10 نظر


 چهاردهمین جلسه شکرخند برگزار می شود

 

 

سلام بر گل روی تمام شکرخندی ها!..........چون ماه پیش دچار خودتعطیلی خود خودخواسته شدیم، فلذا دلمان حسابی برای دیدار خوبتان تنگ شده و این بار از اعماق وجود(و بلکه بیشتر!)زبان حال ما به شما و شما به ما و جناب حافظ به هر دوی ما این است که:

                                                         مشتاقم، از برای خدا یک شکر بخند........

چهاردهمین جلسۀ شب شعر طنز شکرخند، به حول و قوۀ الهی و عزیزانی از منطقۀ الهیه؛ روز شنبه مورخ 5 آبان ،راس ساعت 4 بعد از ظهر در همان محل همیشگی؛ یعنی فرهنگسرای هنر(ارسباران)برگزار می شود.

متمنی است با تشریف فرمایی خود به صرف شکرخند و چای، موجبات شادی و تسلای دل برگزارکنندگان این محفل و مجلس را فراهم آورید. اجرکم عندالله

                                                       ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند

                                                                                شنبه بیا به مجلس ما یک شکم بخند!

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم آبان 1386ساعت 14:4  توسط شکر خند  |  12 نظر


 شکرخند تعطیل است! سلام. نترسید دوستان شکرخندی!......فقط جلسه این ماه شکرخند تعطیل است. این جلسه قرار بود شنبه اول مهر(۷/۷/۸۶) برگزار شود که به دلیل تقارن با شب قبل از ۱۹ ماه مبارک رمضان و از سر حرمت گذاری به این ایام و لیالی ضربت خوردن و شهادت مولی علی (ع) برگزار نمی شود.اگرچه...........

                  آن تیغ، سحر بر دل ما خورد،نه او

                                         آن تیـر به داغ دل او مـرهـم بـود

ان شاء الله اگر عمری باشد؛ چهاردهمین جلسه شب شعر شکرخند را در خدمت شما عزیزان اهل طنز و نطنز، شنبه اول آبانماه( ۵ آبان) راس ساعت ۴ بعد از ظهر در همان مکان و محل همیشگی اش(فرهنگسرای هنر یا ارسباران)برگزار خواهیم کرد.حضور شما باعث شادی روح بانیان مجلس و تسلی خاطر بازماندگان عرصۀ طنز خواهد بود. تا آن زمان، بدرود........ما را از دعای خود در این شبهای پر فیض و برکت، فراموش نفرمایید. التماس دعا.......

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه پنجم مهر 1386ساعت 13:38  توسط شکر خند  |  7 نظر


 شکرخند1+12       تصویری از جمعیت حاضر در شکرخند که از بالا توسط ماهواره زهره گرفته شده است

به قول رضا رفیع، این"۱+۱۲(یا سیزدهم سابق)اُمین" جلسه شب شعرشکرخند بود که برگزارمی شد و کم کم جمعیت مشتاق آن به اندازه ای رسیده که شلوغی سالن، رضا رفیع را به یاد یکی از حرف های آقای دعایی بیندازد:"مسجدی درکرمان، آن قدرکوچک است که باچهارتا آدم، غلغله می شود!"
این جلسه استثنائا ساعت شش و نیم بعدازظهرشروع شد و رضارفیع وامیرحسین مدرس، مجریگری آن را برعهده داشتند.

***
خانم"غفاری"شعری نسبتا جدی رابه عنوان طنزخواند و البته خودش هم به این نکته اشاره کرد:"اولین باراست که طنزمی گویم."
رضارفیع گفت:" ما هم جدی گرفتیم!"
-" دوستم به من گفت تو که شعرجدی می گویی چرا طنزنگویی؟"
-"امان ازدوست ناباب!"

***
رضارفیع به یکی ازکامنت های وبلاگ شکرخند اشاره کرد که خواسته حالا که امیرحسین مدرس، جای فرزادحسنی را دربرنامه کوله یشتی گرفته، فرزادحسنی بیاید به جای امیرحسین مدرس درشب شعر، مجریگری کند!این حرف با تشویق شدید حضار مواجه شد وامیرحسین مدرس هم گفت:" باشد، من حاضرم!"رضارفیع گفت:"آخر می ترسم فرزادحسنی بیایداینجا هم تند برود!" و جواب شنید:" آخر توی این جمعیت سالن، چطورمی تواند تند برود؟!"

بعد، نوبت به شعرخوانی"بانی"رسید که چون به عروسی دعوت داشت زودترصدایش کردند تا شعرش رابخواند و برود.یکی ازحضارگفت:"لابد خودش"بانی"خیرشده!"
بانی شعری در مورد خروس خواند:
"یک جنس ذکورویک دوجین جنس اناث
صدگل به دوگوشه جمال تو خروس!"

رضارفیع گفت:"امشب عروسی می خواهید بروید یا خروسی؟!"

   رضا ساکی سردبیر جوونی به وقت فردا از پشت نمونه خروار است

رضا ساکی، سردبیربرنامه رادیویی"جوونی به وقت فردا"که درمیان جمعیت بیرون درگیرکرده بود، بافرستادن نامه ای گیرکردن خودرا اعلام کرد! رضارفیع گفت:"لطفا اول ببینید کجایش گیر کرده! و بعد روی دست بیاوریدش تو!"
رضاساکی بعد ازرسیدن به تریبون، گفت:"من ۱۱ماه بود به این شب شعرنیامده بودم.جمعیتش چندبرابرشده.واقعا دوتابچه کافی است!"
رضارفیع گفت:"اتفاقا حالا که بنزین کم شده و مردان خانه نشین شده اند،باید منتطرباشیم که ۹ماه دیگربگویند جمعیت کشور ده برابرشده!"
رضاساکی هم بعداز ابرازنگرانی ازسهمیه بندی شکرخند!، اعلام کرد:"امروز فرزادحسنی و سردار رادان به اتفاق یکدیگر دراستودیوی رادیو حضورداشتند و ما عکس هایی از ارتباط دوستانه آنها تهیه کردیم که به خوبی نشان می دهد هیچ مشکلی بینشان وجود ندارد و فرزادهم صحیح و سالم است." رضا رفیع گفت:"نه...همیشه قبلش!؟ یک عکس هایی یادگاری می گیرند!"

ساکی، طنزجالبی درباب این که کدام ارگان ها باید درجریان برگزاری یک کنسرت قراربگیرند و درصورت لزوم درموردش نظربدهند! خواند، مثلا:
" اداره اماکن...چون محل برگزاری کنسرت هم یک "مکان"است!!
 صداوسیما...چون صداوسیما نباید کنسرت ها را یوشش بدهد واگر در جریان نباشد، ممکن است یوشش بدهد!!..." و خلاصه شانصد اداره و ارگان دیگر.
درنهایت رضا رفیع یرسید:"با بودن تمام اینها آیا دیگرحضورگروه کنسرت ضرورتی دارد؟!"و تعریف کرد که درجریان برگزاری کنسرتی درکیش،عکس بزرگی ازفرزادحسنی را که تقریبا همقد خودش بود برا ی تبلیغ زده بودند که تصویرکوچکی از خواننده، آن گوشه های یوستر، یک جایی ازفرزاد ! قرارداشت!

   اقای قمی در حال فکریدن به شعری که می خواهد به مناسبت روز جوان بخواند

"مهدی حدیثی قمی" بیتی درمورد شکم برادرش خواند:
"دیدم شکمی ز دورییداست
               بعدازدوسه روزممد آمد!"
رضا رفیع تذکرداد:"این شب شعر ازطرف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزارمی شود. مواظب باشید چون اگرداستان شکم برادرتان را بفهمند ممکن است حق تراکم و عقب نشینی واینها برایش درنظربگیرند!"

مدرس این بیت را خواند:" هنر نزد ایرانیان است دو بست!!"

***
قبل ازفراخواندن"حامی" که او هم ازشاعران کرجی جلسه است، رضارفیع گفت:" لیس علی کرج حرج!"و درخواست کرد آقای حامی هم اگر جایی زیردست و یا گیرکرده! برای شعرخوانی بیرون بیاید! مدرس گفت:" آره، یک چیزهایی دارد آنجا تکان می خورد!"

***
مضمون بیت آخرشعر" گلاره هاشمی "درتوصیف خودش!؟ این بودکه:
"حیفه آسون بره ازدست، دختری به این باحالی
دختری که خیلی خوبه...با یه کله توخالی!"
رضارفیع یادآوری کرد:"معمولا شاعر حرف اصلی را دربیت آخرشعرش می زند!"

***
"خلیل جوادی" خواند:
" دلم می خواد یه سیب سرخ به دامن یاربزنم
دامن اگه تنش نبود، سیبو به شلوار بزنم!"
مدرس گفت:" مگرآزار داری؟!"
شاعر ادامه داد:
" کاش بذارن با یه الاغ برم تو بانک مرکزی..."
رفیع تکه انداخت:" حسابتان دوتا امضا دارد؟!"

شاعردرقسمت دیگری ازشعرش گفت:
" می خوام با احمدی نژاد بشینیم و صفا کنیم..."
جواب شنید:" صفا هم دارد!"

***
درفیلم کوتاهی به نام "میهمانی" اثر"محمد رسول اف"، ما ازچشمی دریک خانه، محمدرضا شریفی نیا را دیدیم که با سبد گلی در دست هی در زد و زنگ زد و ما نتوانستیم در را برایش بازکنیم، او هم رفت!

***
رضا رفیع تعریف کرد:" بعد ازاین که برادرم جلال به عنوان میهمان دربرنامه کوله یشتی حضورییدا کرد، روزی خانمی با من در اداره تماس گرفت.ازایشان یرسیدم"غرض؟" گفت:" شماره برادرتان را می خواهم." گفتم:"مرض!"بعد معلوم شده آن خانم با هزارزجمت شماره آقای رفیع را گیرآورده تا ازاو شماره فرزادحسنی را بگیرد!!

اودرقسمت دیگری ازحرف هایش گفت:" می گویند چهارتا زن بگیرید لابد چون ینجمی را باید خمس بدهی!!"
***
"داریوش کاردان" دریک به قول خودش"دباعی"یا همان"ربیتی"!، ازاین که رضا رفیع هم زن گرفته، ابرازخرسندی کرد:
sms آمد رضا هم زن گرفت
شادی ام قلب و سر و دامن گرفت
گفتم آموزش اگرخواهی بیا
گفت:بد خواندی، رضا همزن گرفت!

   پس از ترک مدرس مرشکندخندرا،مردی کاردان در جای او نشست

بعدهم چون امیرحسین مدرس برای رسیدن به برنامه کوله یشتی باید سالن را ترک می کرد، به دعوت او آمد تا درکنار رضا رفیع، ادامه جلسه را بگرداند.
رضا رفیع به کاردان گفت:"من درکنارشما دیگر جرات اجرا ندارم فقط باید اجرا کنم!"
کاردان به یاد فیلم" کمکم کن" افتاد که به قول خودش، بعضی ها اسم فیلم را اشتباه می خواندند!

سیس قرارشد کاردان متن بیوگرافی میهمان ماه را بخواند. او گفت:"البته من ارجمند نیستم که بتوانم مثل ایشان بخوانم." رضا رفیع جواب داد:"اما در کارت های دعوت که برایتان می نویسند آقای کاردان ارجمند!؟"

    مهمان ویژه شکر خند در حال ادای پاره ای از توضیحات

میهمان برنامه این ماه، خانم "رویا صدر"بود که رضا رفیع به او گفت:"وقتی شما به دانشگاه رفتید، انقلاب شد. وقتی ازدواج کردید جنگ شد. وقتی کتاب نوشتید گل آقا تعطیل شد...البته ما اینها را به فال نیک می گیریم!"( با این تواصیف، ممکن است آخرین جلسه شکرخند بوده باشد، به خصوص که سیزدهمین آن هم بود!)
یکی ازتصاویری که ازخانم صدر یخش شد، قسمتی ازجلسه ای را نشان می داد که ایشان و رضا رفیع درکنارتابلوی بزرگی ازمونالیزا دیده می شدند. رضا رفیع درتوضیح آن عکس گفت:" بله، جلسه سه نفره ای بود با حضور من و خانم صدر و مونالیزا!" کاردان گفت:" بعد خانم صدر رفت، تو ماندی و مونالیزا!"...

***
"نادر ختایی" دربیتی سروده بود:
"یه وقتی عاشق نشی چون بد می شه
یه تیر می آد ازتو دلت رد می شه!"
او شعرش را به کاردان تقدیم کرده بود.

کاردان عقیده داشت:" فکرکنم او یک نفر را توی جمعیت نشان کرده و این شعر را برای او می خواند وگرنه کجای این شعربه من می آید؟!"
نادرختایی گفت:"اینجایش!" و خواند:
"جون چشات بیا با هم یکی شیم
بیا با هم وارد زندگی شیم!"
کاردان گفت:"من امشب را ازقبل وعده داده ام، باشد یک شب دیگر!"

اودرجواب بیتی از رضا رفیع با مضمون" این عمه ما، سرآمداین عصراست..." هم گفت:"درقید حیات هستند ایشان؟ عمه خوب است!" ورضارفیع جواب داد:"بله، حتی خدا هم به عمه گیر داده، آنجا که گفته: عَمَ! یتسائلون!"

***
"مصطفی میرعبدا..."، درمصرعی ازشعرش خواند:
"بانو بگو کجای شما را بوس؟؟"
کاردان گفت:" آدم که سوال نمی کند، خودش اقدام می کند!"

و در جواب " تو مو می بینی و من..." گفت:" پیچ شمرون!!"

شاعر اشاره کرد:" اکثر شعرها مال یایین تریبون است و بالای تریبون نمی شود خواندشان."
رضارفیع گفت:" بله، شما آمدید بکشید بالا!"

شاعرکه به گفته مجریان، درسازمان عقیدتی ناجا کار می کند!، گفت:"من ۵-۴ ماهی بود نیامده بودم..." کاردان بلافاصله جواب داد:" چه خوب!!"
شاعرمقداری خاطره ضایع تعریف کرد که رضارفیع را واداشت با اشاره به مسوولین سالن، بگوید:" شما آماده قطع کردن میکروفن باشید!" اما شاعر، بی توجه به این حرف، ادامه داد که:" هیچی آقا..." کاردان گفت:" تازه هیچی؟!" شاعر باز برای ادامه سخنانش گفت:"هیچی..." رضا رفیع گفت:" پس هیچی به هیچی!"
شاعر در بخشی ازخاطره اش گفت:" به پسرم گفتم برای من و دایی چای بریز، ازتو بر می آید!"و رضا رفیع گفت:" بله...گرگ زاده عاقبت گرگ شود!"
خاطره ،درباب درخواست"دولول" ازپدر درقبال پذیرایی از میهمان بود و این که فرزندشان، تاکید کرده که دولول می خواهد، وگرنه یک لول را خودش دارد و درصورت لزوم می تواند به ایشان نشان بدهد! رضارفیع هم گویا تعمداً مدام وسط خاطره گویی این شاعر جوگرفته زده شده(!) می پرید که:" ایشان توی عقیدتی ناجا هستند!!"

***
شاعری خواند:"من می خواهم..." و تاکید کرد که:"خوب می خواهم دیگر!"
کاردان گفت:"خوب...باشد. اینجا که جایش نیست!!"و اشاره کرد:"زده بالا! همین جا هم می خواهد!"
البته منظورشاعر هم کمابیش همین بود، چون مصرعش این طور ادامه ییدا می کرد:
"من می خواهم کسی مرا بوس کند!"

***
درجایی اشاره ای شد به این که جوانی که برای ییداشدن سگ گمشده اش، آگهی داده بود، ازطرف یلیس دستگیرشده! رضا رفیع گفت:" سگم گم شده، ییداش می کنم من..." و ازکاردان یرسید:" این شعر مال سعدی بود؟!

***
شب شعرشکرخند کماکان جای خوبی است حتی اگر مثل ما روی یله های سالن بنشینید وبا وجود این که اسمتان اوایل لیست بوده و راهتان هم چندان نزدیک تر ازکرج نیست، نوبت شعرخوانی  بهتان نرسد!

نوشته شده توسط:ارمغان زمان فشمی

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم شهریور 1386ساعت 11:34  توسط شکر خند  |  12 نظر


  خلاصه ای از شکرخند سیزدهم
سیزدهمین جلسه شکر خند هم به سلامتی شما به سلامت و در کمال صحت و عافیت تمام شد.
جایتان خالی اصلا برای نشستن و یا حتی ایستادن هم جا نبود. مهمان های برنامه را روی دست و پا یا از زیر پاهای جمعیت به روی سن هدایت می کردند.کم کم نزدیک بود که بر روی سن هم فرش پهن کنند .مجریان ثابت برنامه آقایان رضا رفیع و امیر مدرس به طور عادت ماهانه با اندکی تاخیر راس ساعت مقرر بر روی سن حاضر شدندکه این ماه استثنائاْ ساعت ۳۰/۶دقبقه بود. ماه بعد همان ساعت ۴ خواهد بود که همیشه هست. 



مثل همیشه آقای بانی آمدند وشعری خواندند در وصف خروس و بعد به دلیل اینکه باید به یک عروسی  می رفتند زودتر از همیشه جلسه را به نفع بقیه ترک کردند.
بعد از مدت ها آقای رضا ساکی با رنج ها و سختی های فراوان که البته به خاطر ازدحام جمعیت بود،خودشون رو به تریبون رساندند. آقای رفیع توضیح دادند که آقــای ساکـی سـردبیر تعدادی از بـرنامه های رادیویی هستند و گویا شـــکـــر خــند این با ر را هم به شنونده هاشون معرفی کرده بودند .



آقای قمی هم رباعیات جالبی خواندندو گویا برادری دارند که به تازگی به جمع جاق ها پیوسته است. ایشان طنز جالبی رو درباره اوشان خواندند:
                          دیدم که ز دور یک شکم  پیداست

                                      بعد از دو سه روز محمد آقا آمـــــــــــــد!

از آنجــا که حلال زاده به دایی اش می رود،خواهرزاده آقای بــانی،آقای مصطفی میر عبدالله نیز  دستی در طنز دارند.


چون فــرزاد حسنی از کوله پشتی رفتانده شده و آقــای مدرس به جای آن خدابیامرز آمده از اینرو ساعت ۸ که شد برای رفتن به این برنامه سالن رو ترک کردند وبا رفتن آقای مدرس ؛آقای کاردان جایگزین ایشون و همراه مجری ثابت و توانای برنامه اقای رفیع شدند.
مهمان ویژه این بار خانم "رویا صدر" بودند که به قول خودشون بر خلاف شغل و حرفشون که طنز باشه ،در کار روزانه فوق العاده جدی هستند.البته خاطراتی از گذشته یادشان نمی آمد که برامون تعریف کنند! با اینکه خانوم رویا صدر مهمان ویژه بودند ولی ظاهراْ چون تصمیم گرفته بودند کم حرف بزنند آقای رفیع بالاجبار بیشتر از ایشون صحبت کردند!



آقـــای رضـــا رفیع که هنــــوز به په پژوهش های خودشون در راستای خواهر لینگ یونگ آی معروف به یانگوم ادامه می دهند رباعیاتی از خودشان در باره ایشان خواندند که شنیدنی بود.
                             ای کــــــاش زنم شبیه مردم بودی
                                                             خوش خلق و عزیز عین یانگوم بودی
                             یا حداقل به مثل یانگوم در فیلم
                                                            یک هفته ز پیش چشم من گم بودی!



جناب خلیل جوادی که یکی از شعرخوان های ثابت شکر خند هستند شعری خواندند که با این بیت شروع می شد:

                         دلم میخواد با یه الاغ برم تو بانک مرکزی 

                                                       هر چی دلم میخواد از اون هزاریا بار بزنم!

آقای رفیع فی الفور به شوخی به ایشان گفتند: اینکه با خر رفتید بانک یعنی که حساب شما ۲ امضاء است؟!......[شلیک خنده و کف زدن زیاد جمعیت]

آقای شهرام شکیبا هم به نکته جالبی در صحبتهاشون اشاره کردند که: یک طناز معمولا از دو قسمت تشکیل شده است. یک قسمت که از بالای تریبون پیداست و قسمت دوم که پائین تریبون است.[که الحق کشف بزرگی بود!] و در ادامه گفتند که سعی کنیم به شعرها و حرفای بالای تریبونی بیشتر فکر کنیم![که نتیجه گیری خوبی بود.]...............                                                                       

عجالتا همین مقدار گزارش کافی است. شکر خند بعدی منتظرتونیم....

نوشته شده توسط: ارکیده هاشمی و محدثه آقاجانی 

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفتم شهریور 1386ساعت 11:58  توسط شکر خند  |  16 نظر


 13 همیشه نحس نیست!

                                  این جلسه استثناست باور کنید!

سلام ... ۱۳ همیشه هم نحس نیست و بلکه بنا بر روایاتی بالکل نحس نیست و اینها همه اش حرف است. نمونه اش اینکه مثلا سیزدهمین جلسه شکرخند شنبه ٬ ۳ شهریور در روز جوان (تولد حضرت علی اکبر )و استثنا" از ساعت ۱۸:۳۰ تا فوق فوق فوقش ۲۱یا بیشتر(!)  در فرهنگسرای هنر واقع در ضلع شمال غربی پل سید همیشه خندان، خیابان جلفا (فرهنگسرای هنر) برگزار می شود.

این سومین جلسه از شب شعر شکر خند است که با تولد و جشن و سرور همراه است. و این البته که کم حسن تصادفی نمی باشد. 

در جلسه ۱۱ : تولد یکسالگی شکر خند             

در جلسه ۱۲ : تولد علی (ع) و رضا رفیع

و حالا در جلسه ۱۳ : تولد حضرت علی اکبر (ع) ٬ مصادف با روز جوان...

پس شنبه ۳ شهریور منتظرتونیم ..........................

................................................................ ما همچنان منتظریم! 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم مرداد 1386ساعت 20:34  توسط شکر خند  |  25 نظر


 در جلسه دوازده هم تولدتون مبارک!    

دوازدهمین جلسه شکرخند( همزمان با تولد حضرت علی (ع) و آقا رضا رفیع) شنبه 6 مرداد برگزارشد.البته به دلیل سهمیه بندی بنزین نسبت به قبل خلوت تر بود که می شد به خانه نشینی مردم اشاره کرد!

دوست همیشگی شکر خند ،مهدی استاد احمد دو بیتی بسیار زیبا و پر مفهومی را در مورد هدیه روزپدر خواند که توسط جناب رفیع٬ واژه «چیز» به تناسب و قرینه لفظی «عرق گیر»به «چیز گیر» تفسیر و مبدل شد!

          شدم از مردی و مردونگی سیر

                          دارم شاکی می شم از دست تقدیر

        برای روز مادر شمش و سکه

                           واسه روز پدر چیز و عـرق گــــــیر ! 

24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif

جناب رفیع سی دی عکسی از سرکار خانم یانگوم جمع آوری کرده و طی تحقیقاتی که به عمل آورده بودند ،توانستند ماهیت اصلی و به قول معروف اون ور سکه خانم یانگوم رو هم به طرز خاصی افشا کنند . در رابطه با همین موضوع هم چند بیت شعر از آقای محمد جاوید و سعید سلیمانپور(بوالفضول الشعراء)خواندند که شنیدنی بود:

                این خانم من اسیر یانگوم شده است 

                                      چندیست دگر جدا ز مردم شده است

 
              یک جمعه اگر رخش نبیند گرید

                                    گویی سری جواهرش گم شده است         


               کاش آدینه شبی مژده دهند 

                                        الباقی سریال دگر گم شده است!


جناب خلیل جوادی هم به برای آقای رفیع ابیاتی سروده بودند که جالب بود.

 بسیار تماشایی و آراسته ای( البته به چشم خواهری!)           

 از رونق ما در آسمان کاسته ای!

انگار نه انگار که ما را دیدی                  

 از روی کدام دنده برخاسته ای؟( که جناب رفیع به دنده عقب اشاره کردند!)

 این بار آقای مقدم (حامی) بحثی پیرامون پیژامه وارد مجلس کردند که ثابت شد ،پیژامه از هرگونه شلوار لی،کتون، و یا حتی گرمکن هم بهتر است.

سوراخ،رفیق لایه های اوزون است


                                              در داخل جیب من دوتا کاربن است


با آب طلا به روی قلبت بنویس


                                              پیژامه همیشه بهتر از گرمکن است

جایتان خالی هرکه به روی سن می رفت ،آوازی می خواند و شور و هیجان خاصی رو درمجلس واقعا به پا می کرد،آقای نیکیار معروف به نیکی هم از این موضوع جدا نبود.

مهمان ویژه این بار آقای علیرضا خمسه بودند که گویا به تازگی دختر دومشون(گلسا) هم به دنیا آمده و با چهرهای خوشحال و شاد در جشن حضور پیدا کرده بودند .. به گفته خودشون به این دلیل دعوت شدند که پدر ترو تازه ای هستند!آقای خمسه آمار تمام خرج های نوزاد را داشت و حتی پیشنهادی هم برای دختر ها و پسر های دم بخت کردند که از همین قبل ازدواج پول و مخارج پوشک برای بچه رو کنار بگذارند گویا قیمت پوشک برای بچه روز به روز رو به افزایش است و اقای خمسه هم دل خوشی از پوشک نداشتند. ایشون از خاطراتی که بامعلم ادبیات خود در دوران دبیرستان ٬ آقای کیومرث صابری  و از دوستی چندین و چند ساله خودشون که با داریوش ارجمند داشتند تعریف کردند که شنیدنی بود.

24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif24.gif


قسمت جالب این جلسه این بود که مجری طناز برنامه اقای رفیع در جایگاه مهمان قرار گرفتند شعری جالب خوندند که بسیار زیبا بود و به قول خودشان خودی در این جشن انداختند ولو نخودی بی خودی 

در آخر هم گویا جناب اقدامی توسط پیامکی به طور محترمانه ختم جلسه رو اعلام کرند و فرمودند که اگر نمی روید اقدامی به عمل بیاورم!

نوشته شده توسط : ارکیده هاشمی و محدثه آقاجانی.

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم مرداد 1386ساعت 20:11  توسط شکر خند  |  20 نظر


 جلسه دوازدهم مصادف با تولد جناب رفیع و روز پدر! ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند  

                                   مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند

این پست تنها برای یادآوری تاریخ برگزاری شکر خند میباشد و ارزش دیگری ندارد!

سلام...

جلسه دوازدهم شب شعر شکر خند مصادف با تولد اقای رضا رفیع(مدیر شب شعر) و تولد حضرت علی (ع) (""روز پدر"")  شنبه مورخ ۶/۵/۸۶ از ساعت ۱۶ تا ۱۹ با اجرای امیر حسین مدرس و رضا رفیع در همان مکان قبلی برگزار میشود! به عزیزانی که برای اولین بار به این شب شعر دعوت میشن یا به صورتی تشریف میارن باید بگم که مکان قبلی همان فرهنگسرای هنر خودمونه! این فرهنگسرا واقع در:" ضلع شمال غربی پل سید همیشه خندان، خیابان جلفا، فرهنگسرای هنر(ارسباران) است. "

برای اطلاع بیشتر لازم نیست به روزنامه های کثیرالانتشار مراجعه کنید!چون من خدمتتون عرض میکنم که شنبه تنها به دلیل تولد حضرت علی(ع) و روز پدر تعطیل می باشد و به همین جهت توصیه میشه که عزیزانی که هم قصد سفر دارند و هم قصد آمدن به شب شعر ٬ سفر رو تعطیل کنند و به شب شعر شکر خند تشریف بیارند!17.gif چون اگه نیایید هم از دستتون میره هم ماجراهایی پیش میاد که حالا بیا درستش کن!

در آخر هم جناب رضا رفیع گفتند که: از هیچ کس توقع آوردن کادو برای تولدشون رو ندارن! لطفا" هیچ گونه زحمت برای تهیه هدیه نکشید!11.gif

لازم به توضیحه که هر کدوم از دوستای گرامی که گزارش شب شعر شکر خند رو توی وبلاگهاشون بنویسن لینک نوشته در این وب به ثت میرسه! و هر کدوم از دوستان که بهترین گزارش رو نوشته باشن از نوشته هاشون توی وبلاگ استفاده میشه!

شنبه منتظرتونیم....01.gif

+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم تیر 1386ساعت 18:50  توسط شکر خند  |  37 نظر


 اولین نوشته مصادف با اولین سالگرد...

 ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند  

                                         مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند

سلام . اینجا وبلاگ شب شعر شکر خنده! هم درست اومدید و هم خوش اومدید 11.gif این نوشته هم اولین نوشته به مناسبت یکساله شدن شکر خنده! ما تازه بعد از یکسال یادمون افتاده که براش وبلاگ بسازیم!(اینم کادوی ما برای تولد یکسالگی !!) به قول اقای مدرس : چه توقع ها دارن! کی دیده بچه یکساله راه بره؟؟!!

اول باید درباره کسانی که میخوان توی این وبلاگ نویسنده بشن توضیحاتی بدم. من (ارکیده) خودم سعی میکنم همیشه همه چیز رو بنویسم ولی به درخواست آقای رفیع (که خودشون هم میتونن یکی از نویسند ها باشن) میخواهیم که خانوم ارمغان زمان فشمی و اقای کتابدار (که گزارش هر ماه شکر خند رو توی روزنامه مینویسند) هم دعوت به نوشتن کنیم . ما می تونیم این قول رو بدیم که هر خبری در مورد شکر خند باشه اینجا اولین جاییه که خبر درج میشه . آخه ما پارتی مون یه ذره کلفته! وقتی مدیر شکر خند ما رو حمایت میکنه خوب معلومه که پارتی مون کلفت میشه! پارتی شما بود کلفت نمیشد؟ همونطور که میدونید شب شعر شکر خند اولین شنبه هر ماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ در فرهنگسرای هنر واقع در ضلع شمال غربی پل سیدخندان، خیابان جلفا، فرهنگسرای هنر(ارسباران) " برگزار میشود. این شب شعر زیر نظر خانه طنز بنیاد نویسندگان و هنرمندان شروع به کار کرده و همچنان ادامه میدهد.

و حالا گریزی به بعضی از نوشته های خانوم ارمغان زمان فشمی در مورد شکر خند:

یازدهمین شب شعر طنز شکرخند، همانا سالگرد برگزاری آن هم بود!

رضا رفیع درراستای بزرگداشت اولین سالگرد شب شعرشکرخند فرمود:
" شب های شعر را پشت سر گذاشتیم
ما را به سخت طنزی خود این گمان نبود!"
و ادامه داد:"خیلی ها ازما پرسیدند آیا برنامه خاصی برای سالگرد در نظر گرفته ایم ؟ و من به ذهنم رسید سالگردمان را در مسجد الغدیر برگزار کنیم اما نشد!"

رضا رفیع پس ازاین که اسم مهدی استاداحمد را برای شعرخوانی خواند، گفت:" ایشان از معدود افرادی است که فی نفسه استاد به دنیا آمده."
مهدی استاداحمد در اعتراض به این حرف، گفت:" من فی نفسه به دنیا نیامدم، طبیعی به دنیا آمدم!!"

میهمان ویژه این ماه آقای "جلال رفیع"، طنزنویس بنام و برادر رضا رفیع بود که خاطرات بسیارجالبی از دوران زندان ساواک و سایر دوران زندگی اش!تعریف کرد.
او دربین صحبت هایش با اشاره به این که روی میز ایشان لیوانی آب نبود و روی میز مجریان بود، گفت:" برای ماهم آبی، نوشابه ای، دلستری!چیزی می آوردید."
رضا رفیع گفت:" گفتم من خورده باشم انگار داداشم خورده!"
برادر بزرگتر فوری جواب داد:" هرچیزی را هم نه!!"

ایشان خاطره جالبی ازدوران زندان گفتند درباب این که آقای هاشمی رفسنجانی ،همه جورهنری دارند الا صدای خوش! و یک بار که به اجباردوستان، آواز می خوانند آقای طالقانی کلی می خندند ومی گویند: امروز یکی ازسوالات فقهی من پاسخ داده شد و فهمیدم غنا در موسیقی که می گویند گوش دادن به آن حرام است، همین صداست!"
رضا رفیع گفت:" پس، تنها بدصدایی است که می ماند!"

جلال رفیع ادامه داد:" الان چشمم درمیان جمعیت به یکی ازآشنایان آقای هاشمی افتاد، امیدوارم که..."
رضا رفیع بالحن جالبی پرید وسط حرف ایشان:" این خاطره دروغ بود!!"
او سپس به معرفی کتابی از برادرش پرداخت که اظهار داشت ازحسن تصادف، همین امروز به چاپ رسیده است.
آقا جلال گفت:" تبلیغ نکن. مردم فکر می کنند پشت پرده با هم تبانی کرده ایم..." و بعد انگار با خودش حرف بزند، ادامه داد:" شاید هم کرده ایم!!"

ایشان ضمن خواندن شعری درقسمت توضیح بیماری هایشان به پزشک،این مصرع را آورد:
"تا شده این کمر مثال فنر
شده تبدیل این عصب به مصب..."
همه به ارتباط معنادار کمر و فنر خندیدند و رضا رفیع گفت:"نه...این کمر که ما دیده ایم همیشه کمر بوده!" و جواب شنید:" فنر هم دارد، شما ندیدید!!"

رضا رفیع مرتب ازبرادرش می خواست که فلان خاطره و بهمان خاطره اش راهم تعریف کند. ازقضا تمام این خاطرات یک جورهایی به" خر" و "خریت" مربوط می شد.
درنهایت جلال رفیع گفت:"خیلی خاطره گفتم...والبته آقا رضا این خرها را به یادمن انداخت!"
رضا رفیع گفت:" متقابلا شما مرا به یاد آن خاطره ها انداختید!"
جلال رفیع جواب داد:" پس خرتوخر شده!!"

آن قدر خاطرات قشنگ شنیدیم که از اتاق فرمان اشاره کردند اگر تمام نکنید، کاری می کنیم که  تمام کنید !!"...

زین پس از نوشته های زیبا در مورد شکر خند از طرف شما در این وبلاگ درج میگردد.

پس شکر خند بعدی که جلسه دوازدهم هست منتظرتان هستیم... .

+ نوشته شده در  دوشنبه چهارم تیر 1386ساعت 18:7  توسط شکر خند  |  35 نظر


درباره وبلاگ shekar-khand.jpg
سلام

اینجا وبلاگ شب شعر شکر خند است(نقطه)!

شب شعر شکر خند اولین شنبه هر ماه از ساعت 16 تا 19 در فرهنگسرای هنر واقع در :" ضلع شمال غربی پل سید همیشه خندان، خیابان جلفا، فرهنگسرای هنر(ارسباران) " برگزار میشود.
مدیریت این شب شعر به عهده استاد رضا رفیع و اجرای این برنامه به عهده جناب امیر حسین مدرس و خود اقای رفیع است.

شب شعر شکر خند زیر نظر خانه طنز بنیاد نویسندگان و هنرمندان شروع به کار کرده و همچنان ادامه میدهد.

مدیـــریت وبلاگ:رضا رفیع

منوی اصلی صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو مطالب

پیوندها کمی تا قسمتی جدی(رضا رفیع)
به هیچ عنوان (مهدی استاد احمد)
طنز های ارمغان زمان فشمی
بوالفضول الشعرا
نسيم عرب اميري
مطالب مشابه :

مناسب ترین و بهترین پوشک

نی نی پوشک - مناسب پنبه ریز یا مبارک و مولفیکس خوبن شماره از قیمت انواع پوشک مطلع شده و




ناگفته‌های جلیلی از مذاکراتش با گروه 1+5 ‌

در جلسه دوازده هم تولدتون مبارک! رو کنار بگذارند گویا قیمت پوشک برای بچه روز به روز رو به




عید مبعث مبارک

دولت برای کاهش قیمت تخم مرغ به خروس های ولگرد عید مبعث مبارک نحوه صحیح چک کردن پوشک




لیست لوازم سیسمونی نوزاد

اولین سالروز زمینی شدنت مبارک. قبل از بستن پوشک نيز بهتر است از کِرِم و پودر مخصوص کودک




کاریکاتور - اسب های اسپانیا پوشک می پوشند - جراید

اسب های اسپانیا پوشک می کاریکاتور- 16 آذر روز دانشجو مبارک کمیک ـ افزایش قیمت ها از




شب شکرخند

در جلسه دوازده هم تولدتون مبارک! رو کنار بگذارند گویا قیمت پوشک برای بچه روز به روز رو به




جوجو اس ام اس

الان پوشک زدن واسه بچه با باتوجه به نزدیکی قیمت سكه به 800 به مناسبت ماه مبارک




هزینه ها

نوروز مبارک. سنایی یکسری لباس نصف قیمت خریدم پوشک باید بیرونش مثل پارچه باشه و




برچسب :