استاد حسين عليزاده‌ * مرد خستگي ناپذير موسيقي ايران

alizade04.jpg

large_4297e3363e5a8cc683fd0d418b41a1f5.j

استاد حسين عليزاده در سال 1330 در تهران به دنيا آمد. در هنرستان موسيقي ملي نزد هوشنگ ظريف، علي اكبر شهنازي و حبيب الله صالحي به فراگيري تار پرداخت . پس از دريافت ديپلم از هنرستان در سال 1349 به گروه موسيقي دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران راه يافت و نزد اساتيدي همچون اكبر شهنازى، نورعلى برومند، يوسف فروتن، عبدالله دوامى، هوشنگ ظريف و ... فراگيري موسيقي ايراني را ادامه داد.

 در دوران تحصيل با اركستر ايراني تالار رودكي همكاري داشت. و از فصل هنري 1351-52 با گروه هاي مركز حفظ و اشاعه موسيقي در جشن هنر شيراز به اجراي برنامه پرداخت. در سال 1355 به اتفاق پرويز مشكاتيان گروه عارف را تشكيل داد و برنامه هاي متعددي را در داخل و خارج از كشور به اجرا درآورد.

 او خود نيز هميشه در جست و جوى راههاى ديگرى بوده كه ديگران نرفته اند در اين سالها عليزاده استعداد خود را محدود به تقليد و تكرار فرم هاى گذشتگان نكرده و در جست و جوى راههاى تازه تر بوده است استاد عليزاده بر خلاف بسياري ديگر از هنرمندان كه فقط به اجراي موسيقي به شكل كاملا" سنتي آن مي پردازند، نوآوري هايي داشته است. مانند ابداع مقام داد وبيداد ( گوشه داد از ماهور و بيداد از همايون، آلبوم هاي راز نو با همكاري گروه هم آوايان و زمستان است با صداي استادشجريان) همچنين اجراي پلي فونيك آواز ايراني ( رازنو، آواي مهر و ...)

استاد عليزاده در سال هاي اخير در آلبوم هاي "زمستان است" ، " بي تو به سر نمي شود" و "فرياد" با استادشجريان ،كيهان كلهر و همايون شجريان به عنوان سرپرست گروه و آهنگساز همكاري داشته است.

alizade06.jpg

فعاليت هاي هنري استاد:
سرپرستي گروه هاي همنوازي مركز حفظ و اشاعه موسيقي ، سرپرستي گروه شيدا، گروه عارف و گروه سازهاي ملي، شركت در چهار دوره جشن هنر شيراز، شركت در اجراي باله گلستان اثر موريس بژار كنسرت ها: كنسرت نوا ( جشن هنر شيراز)، شورانگيز ( تالار وحدت)، كنسرت به نفع زلزله زدگان گيلان( تالار وحدت)، كنسرت به نفع شوراي كتاب كودك ( تالار وحدت، فرهنگسراي بهمن)

خارج از كشور:
فستيوال لوس آنجلس، فستيوال هنرهاي شرق بولونيا ( ايتاليا)، كنسرت در مراسم افتتاح شهر موسيقي ( پاريس)، كنسرت در موزه واشنگتن، كنسرت به دعوت موسسه جهاني موسيقي( نيويورك) كنسرت هاي گوناگون در راديو فرانسه، بلژيك، سوئد، كنسرت در دانشگاه سياتل (آمريكا) ، دانشگاه ييل (آمريكا)، آلبرت هال لندن، كنسرت با هنرمندان هندي در لوس آنجلس و سانفرانسيسكو.

فعاليتهاي آمورشي :
تدريس در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، مركز حفظ و اشاعه موسيقي، كانون فرهنگي- هنري چاووش، هنرستان موسيقي، و كلاسهاي خصوصي، عضويت در هيات علمي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، رياست هنرستان موسيقي(پسران)
خارج از كشور:
تجزيه و تحليل موسيقي ايران در مراكز آموزشي و هنري آلمان و فرانسه، شركت در سمينار شرق شناسي دانشگاه يو. سي. ال. اي. (آمريكا)، دانشگاه سياتل (آمريكا).

aliz.jpg

آثار آموزشي:
ده قطعه براي تار( كتاب، چهار جلد)، رديف ميرزا عبدالله ( اجرا با تار و سه تار)، دستور سه تار( كتاب)، آموزش سه تار ( اجراي كتاب اول و دوم هنرستان)، رديف مقدماتي ( كتاب سوم هنرستان).
هم نوايي براي سازهاي ايراني:
نوا، سواران دشت اميد، حصار، سرودهاي آذربايجان، شورانگيز، راز و نياز. صبحگاهي، نوبانگ كهن و آواي مهر.
تكنوازي(شيوه سنتي):
ماهور(تار) و سه گاه ( هجراني) ‌‌‌‌"تار"
تكنوازي ( شيوه ابداعي):
تركمن ( سه تار)، پايكوبي (سه تار)، هم نوايي ( تار)، نوا (تار)، همايون( سه تار)، راست پنجگاه(تار) و چهارگاه و بيات ترك.
اركسترال:
ني نوا، عصيان، وارياسيون هاي كردي.
موسيقي فيلم:
چوپانان كوير ( حسين مجوب)، دلشدگان ( علي حاتمي)، گبه ( محسن مخملباف)، زماني براي مستي اسب ها و لاك پشت ها هم پرواز مي كنند ( بهمن قبادي)، ميراث كهن، زشت و زيبا( احمد رضا معتمدي)

alizade09Moattarian_4.jpg

گفت وگو با حسين عليزاده / آهنگساز و نوازنده چيره دست تار

ترجمه زير از روي متن ترکي آن در فصلنامه "آذربايجان انترنشنال"، زمستان     1376 ه . ش(1997 م) چاپ کاليفرنيا انجام شده است. در سال 1376 زماني که حسين عليزاده در شهر" والنسيا" ايالت کاليفرنيا، در مدرسه موسيقي "کال آرتس" در کلاس هاي تابستاني درس موسيقي مي داد فرصتي دست داد تا گفت و گوئي درباره موسيقي ايراني با ايشان داشته باشيم و در ضمن نظرشان را درباره موسيقي آذربايجاني بپرسيم. عليزاده از آنجائي که خود آذربايجاني تبار است با صميميت اين گفت و گو را پذيرفت. متن زير ترجمه فارسي اين گفت و گو است که به مناسبت حضور عليزاده در تورنتو در اختيار علاقه مندان قرار مي گيرد.
در سال 1341 ه . ش(1962 م) يازده ساله بودم که برادر بزرگم براي اولين بار مرا به يک مغازه آلات موسيقي در خيابان شاه آباد تهران برد. اولين بار تار را در آن جا ديدم، به نظرم بسيارغريب مي آمد. در خانواده مان تنها کسي که به موسيقي علاقه نشان مي داد برادر بزرگم بود، ولي در ميان سه خواهر و سه برادرم يادگيري موسيقي به نام من افتاد.
ابتدا مي خواستم ويلون ياد بگيرم ولي از آنجائي که کلاس هاي ويولن پر بود در کلاس تار ثبت نام کردم. تار اگر چه قديمي ترين آلت موسيقي است ولي تا آن موقع برايم تازگي داشت. زيرا نه آن را ديده و نه صدايش را شنيده بودم. اولين بار که تار را در آن مغازه ديدم، فکر کردم چگونه مي توان آن را نواخت، ولي همه مي گفتند که بهتر از صداي تار صدائي نيست.
واقعا هم صداي تار صداي زيبائي بود. بنابراين از روزي که تار را به دست گرفتم سال ها هر روز 12 ساعت تمرين مي کردم تا جائي که معلم هايم مي گفتند تار مانع درس هاي ديگرت خواهد شد. خوب بود که پدر و مادرم و برادران و خواهرانم تحمل مي کردند، تا به امروز منت دار آن ها هستم. خانواده ما نسبتا فقير بود و من در خانه کوچک مان مجبور بودم در اطاقي که زندگي مي کرديم تمرين کنم.
دوران کودکي ام بويژه در فصل تابستان در تبريز و اروميه مي گذشت در آن جا به راديو باکو گوش مي دادم، در آن طرف مرز هرچه مي گذشت هميشه توجه ما را جلب مي کرد. موسيقي آذربايجان هميشه در روحيه ام احساسي پر تلاطم ايجاد مي کرد.
بعد از اتمام کلاس موسيقي، در "کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان" شروع به کار کردم، در عين حال در مرکز موسيقي اصيل ايراني هم کار مي کردم و هم زمان در هنرستان هنرهاي زيبا نيز به تحصيل ام ادامه مي دادم. کار کردن هم زمان در زمينه هاي مختلف استعدادهاي ذهني ام را تقويت مي کرد، بويژه کار کردن با کودکان دنياي خيال و تصوراتم را عميق تر مي کرد.
بعدها تحصيلاتم را در دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در زمينه آهنگسازي و موسيقي ايراني به پايان رساندم، ولي تحصيلات واقعي ام بعد از اتمام دانشگاه شروع شد.

زندگي با موسيقي

آثاري که ساخته ام از موسيقي اصيل ايراني متاثرند. آهنگسازي را از کسي ياد نگرفتم بلکه اين يک نوع يادگيري خود به خودي بود. بسياري اوقات وقتي که نت ها را روي کاغذ مي آورم در ذهنم اثر را تا به آخر مي شنوم. اين لحظات پربهاترين و لذت بخش ترين لحظات زندگي ام هستند. اشگ در چشمانم حلقه مي زند و احساسات گلويم را مي فشارد. اين احساس را با هيچ چيز ديگري در دنيا نمي شود مقايسه کرد.
زندگي بدون موسيقي برايم غيرقابل تصور است. خودم را بسيار خوشبخت احساس مي کنم. وقتي تار را به سينه ام مي فشارم تمام غم ها را فراموش مي کنم. موسيقي برايم منبع نيرو و جواني است. به هنگام نواختن تار خود را جواني پانزده ساله حس مي کنم، انگار که روزهاي دوازده ساعت تمرين دوباره بر مي گردند.
با موسيقي عشق و علاقه شنونده را حس مي کنم. به محض اين که پا به صحنه مي گذارم با نواختن اولين نت ها احساسات شنونده را عميقا درک مي کنم و از آن ها نيرو مي گيرم.
هنگام اجراي موسيقي بين صحنه و شنونده احساسات غريبي رد و بدل مي شود. قبل از کنسرت هميشه پرهيجانم. قبلا از صحنه مي ترسيدم ولي اکنون با بي صبري منتظرم تا به صحنه بروم و وقتي کنسرت خوب پيش ميرود احساس پرواز مي کنم، ولي بعد از خاتمه کنسرت احساس خلاء مي کنم زيرا تو تمام هستي خود را به شنونده منتقل مي کني و از اين طريق احساسات خود را خالي مي کني. از اين بابت ناراحتي هاي زيادي متحمل شده ام، لذا بلافاصله به طبيعت، به کوه و صحرا پناه مي برم و خودم را تسکين مي دهم. ولي علي رغم همه اين ها عاشق صحنه هستم، صحنه معناي زندگي من است.


موسيقي آذربايجاني
علاقه ام به موسيقي آذربايجاني اگر هم در آثارم به شکل آشکار احساس نشود، ولي نمي تواند در خلاقيت ام موثر نبوده باشد. اين تاثير مي تواند از طريق پدرم و يا اجدادم باشد، و يا تاثيري که از طريق گوشم وارد ذهنم شده باشد. اين را نمي توانم دقيق بگويم. در هر حال تا به امروز تشبثي براي ساختن اثري آذربايجاني نکرده ام، در واقع جسارت اين کار را نداشته ام. اگر در آثارم تاثير آذربايجان وجود داشته باشد تاثيري ناخود آگاه بوده است. اگر تا به امروز اثري در ژانر موسيقي آذربايجاني نساخته ام علتش تکامل و انکشاف قدرتمند اين موسيقي در آذربايجان شمالي بوده است. براي اين که به آن سطح موسيقي برسم بايستي بسيار و بسيار کار کنم. اگر چه موسيقي "موقام" آذربايجان به دستگاه هاي موسيقي ايراني نزديک است و در بعضي مواقع حتي يکي هم هستند، ولي طرز اجراي اين دو موسيقي ملي در انسان احساس بسيار متفاوتي ايجاد مي کند. در طول تاريخ در ايران شريعت موسيقي را ممنوع کرده است، در حالي که به آواز، اذان، نوحه، مرثيه و اجراهاي ديني امکان داده است. آلات موسيقي هميشه پنهان مانده اند و تنها در مجالس خصوصي امکان استفاده از آن ها وجود داشته است، در نتيجه موسيقي انسترومنتال (موسيقي توام با آلات موسيقي ) در ايران تکامل پيدا نکرده و انکشافي در اين زمينه صورت نپذيرفته است.
در آن طرف، در آذربايجان شمالي، حداقل در اوايل قرن بيستم در اين زمينه کارهاي بزرگي شده است. موسيقي ايراني از آن جائي که قرن ها در خدمت تصوف، عرفان و دين بوده، لذا جدا کردن آن از اين خصوصيات مشگل است. موسيقي ايراني اگر از اين خصوصيات روحاني و عارفانه جدا شود ديگر نمي تواند مانند موسيقي ايراني اجرا شود. من وقتي موسيقي ايراني را با موسيقي آذربايجاني مقايسه مي کنم آن وقت است که درجه تاثير دين در موسيقي ايراني را درک مي کنم.
در مورد موسيقي آذربايجاني به جرات مي توانم بگويم که موسيقي آذربايجاني در مقايسه با تمام موسيقي هاي ملي ملل خاورميانه داراي امکانات ارکستريزه شدن بيشتري است. در اوايل قرن بيستم پرده هاي 4/1 از موسيقي آذربايجان حذف شدند و اين سبب گرديد تا آلات موسيقي کلاسيک آذربايجان بتواند در ارکسترهاي کلاسيک سمفونيک به کار روند و نيز آلات موسيقي بين المللي بتوانند متقابلا در موسيقي آذربايجان کار برد پيدا کنند.
به نظرم موسيقي آذربايجاني مملو از حس قهرماني و جسارت است. در حالي که موسيقي ايران عارفانه و غم انگيز است. درست است که موسيقي آذربايجان نيز داراي موقام هاي حزين و غمگين است، ولي وقتي آن را مي شنوي اميد و تحرک در آن احساس مي شود. در اين موسيقي حرکت و ديناميسم است. من هميشه به خوانندگان فارس توصيه مي کنم که به خوانندگان آذربايجاني گوش دهند و از طرز اجراي پرشور و مملو از روحيه آن ها الهام بگيرند.
زمان انقلاب علاقه شديدي به موسيقي آذربايجاني پيدا کردم. در تبريز به ملاقات استاد سليمي رفتم و سعي کردم تار آذربايجاني را که با تار ايراني (فارسي) خيلي فرق دارد از ايشان ياد بگيرم. عاشق تار آذربايجاني هستم، ولي متاسفانه براي استادانه زدن آلت موسيقي جديد فرصت تمرين کردن ندارم.
کار کردن روي موسيقي آذربايجاني و ساختن اثري در آن ژانر بزرگترين آرزويم است، نه به اين علت که پدرم آذربايجاني است، به اين دليل که من به قدرت موسيقي در نزديک کردن خلق هاي جهان به هم ديگر باور دارم. براي پيدايش موسيقي جهاني، موسيقي که همه خلق هاي جهان بتواند آن را درک کنند، ابتدا بايد در منطقه مان بين موسيقي هاي همسايه و برادر ديالوگ ايجاد شود، ديالوگ بين موسيقي هاي ملي آن ها را راه گشا براي اين هدف مي دانم.
امروز جوانان آذربايجاني در ايران رغبت زيادي به موسيقي آذربايجاني نشان مي دهند. اين در مناطق ديگر ايران هم به چشم مي خورد. عموما بعد از انقلاب علاقه جوانان به موسيقي ملي شان افزوده شده است. ولي به نظرم آن چه که در ايران بويژه در تهران به عنوان موسيقي آذربايجاني عرضه مي شود، موسيقي آذربايجاني حقيقي نيست.
همچنان که آن زباني که در راديو تبريز با نام زبان آذربايجاني عرضه مي شود، زبان ترکي آذربايجاني نيست بلکه زباني فارسيزه شده است.
انکار نمي کنم که در ايران موسيقي دانان بسيار ماهر و پر استعداد آذربايجاني وجود دارند، ولي آن چه از راديو ــ تلويزيون به عنوان موسيقي آذربايجاني پخش مي شود خالص و اصيل نيست. دليلش اين است که در ايران مدارسي که بتوانند موسيقي آذربايجاني را تدريس کنند وجود ندارند. با آوردن معلمان موسيقي از آذربايجان شمالي اين مشكل به راحتي قابل حل است.
در زمان شوروي با وجود آن مرزها ما نتوانستيم آثار سمفونيک آذربايجان شمالي را ياد بگيريم. در زمان طاغوت حتي گوش دادن به اپراهايي مانند کوراوغلو يک نوع چپ گرائي و انقلابيگري حساب مي شد. اکنون شرايط تغيير کرده است. امروز براي ياد گرفتن فرهنگ و موسيقي خلق هاي برادر امکانات فراهم است. ما بايد از اين امکانات بهره مند شويم و با شروع از اين نقطه خلق هاي منطقه و دنيا را متحد کنيم.


مطالب مشابه :


خاطرات سوئيس – قسمت دوم - فريبورگ - Swiss – Fribourg

متن کامل سفرنامه با ساختمان هاي زيباي خود كه صدها سال اي و نسيم خنك صبحگاهي ، حس




خاطرات سفر به دور اروپا (2012) –روز سوم - بارسلون - قسمت دوم- لارامبلا

متن کامل سفرنامه بهاري كه پس از بارون صبحگاهي رخ داد با ورود به زيباي اپرا از داخل




استاد حسين عليزاده‌ * مرد خستگي ناپذير موسيقي ايران

صبحگاهي ، نوبانگ ترجمه زير از روي متن ترکي بعدها تحصيلاتم را در دانشکده هنرهاي زيباي




صعود به قله قوچ و نرگس

خوبم حسن در انتهاي تيم حرکت ميکرديم و ريه هامون رو از هواي پاک صبحگاهي زيباي قوچ متن




چرا کوهنوردی می کنیم؟

صبحگاهي را از دست ندهيم و راحت در رختخوابمان تا دير وقت يك روز تعطيل بخوابيم يا اينكه همت




مسير زنجان – آق گئديک – سرخه ديزج

در دامنه کوهي گله اي در حال چرا در ميان نور تازه دميده آفتاب صبحگاهي زيباي روستا




خاطرات سفر به مالزي - روز سوم - قسمت اول - باتوكيو

متن کامل سفرنامه ورزش صبحگاهي و يكم دويدن معبد نهايي بسيار زيباي اونجا منتهي ميشه




مختصری در باره حسین علیزاده

وی پس از راه يابي به رشته موسيقي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه صبحگاهي در متن بلامانع




به مناسبت دهمين روز ورود غزل به مدرسه

از روز سوم مهر تا به امروز ، بعد از مراسم صبحگاهى صداى دارد كه متن هاى زيباى زمين شناسى




برچسب :