اين روزهاي ما

اين روزها فصل بي رنگي است

يا كه هفت رنگي است

فصل بي حسي

 يا كه احساس بي خريداري است

شايد امروزِ من، بي توجه باشد

غم ندارم، روزگار رفتنی است

اين هواي سرد، با مهِ آلودش

مي شود رسوا، اين شرر زيباست

كاش ميدانستند مردمان اين شهر

روزگار گرگ و غربت ميشهاست

اين همه تنها در ميان برجها

بس كه تنهايند، اين خودش غمهاست

ما كه از نسل آدميزاد بوديم

پس چه شد اكنون شوكت گرگهاست

بس كنيد زين پس اين همه سردي

با كمي عشق، زندگي زيباست ...

 


به امید پریدن از قفس


مطالب مشابه :


نگاهی به مطالعه در ایران

فناوران جوان که با کتاب و کیسه پلاستیک قلم چی و گاج از که می توان به آن چشم امید




اسامی شرکت های همکار

80- آموزشگاه فنی و حرفه ای امید فردا 1294- فناوران برتر (قلم چی) - کرج 2009




اين روزهاي ما

توتم من قلم زخمهایی که نمی دانم از کجاست دلتنگـی؛ اصلاً پیچیــده نیســت. یک




برچسب :