چه مقدار خون در عدم خورده باشم<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

( به بهانه دیداری از باغ بیدل )

چند وقت پیش با پروفسور شریف قاسمی که از استادان برجسته زبان فارسی در دانشگاه دهلی ست سری به قبر بیدل دهلوی زدیم. در مرکز شهر دهلی و نزدیک ایندیا گیت و در تقاطع خیابانی به نام ماتورا رود محله پرگتی میدان یا نمایشگاه بین المللی دهلی نو  محلی به نام باغ بیدل وجود دارد. می گویند بیدل بنا به وصیتی که کرده بود در خانه خودش دفن شده بود و بعدها استخوانش را دوستان افغانی به افغانستان بردند و در آن جا هم قبری برایش درست کردند ( تقریبا همان کاری که ممکن است در آینده بر سر قبر من هم بیاورند!) اما برخی نیز اعتقاد دارند که بیدل در همین دهلی دفن است. اما تقریبا همه اعتقاد دارند که محل فعلی که به نام باغ بیدل مشهور است محل واقعی و دقیق دفن بیدل نیست.گویا در زمان برادران انگلیسی در زیر نام نوسازی و تمدن !! جاده را طوری کشیدند که قبر بیدل و زبان فارسی با هم به زیر خروارها خاک برود و شنیدم که برخی از دوستداران بیدل که بیشتر از برادران افغانی همزبان ما بودند در زمان جواهر لعل نهرو آن قدر نامه نوشتند و پیگیری کردند و آمدند و رفتند که شهرداری مجبور شد به آنها جایی بدهد . جایی در نزدیکترین محل به قبر واقعی بیدل یعنی در روبروی نمایشگاه بین المللی فعلی و  در قبرستانی متروک کنار قبر عارفی بزرگ معروف به متکه پیر - کسی که نظام اولیاء عارف بزرگ هند هم به زیارت قبرش می آمده - و دست مریزاد به همت همین برادران افغانی مان که با پیگیری و پافشاری شان مزار فعلی بیدل چندین دهه است که سر پاست. اگر چه ظاهرش از قبر  دیگر عارفان و بزرگان بهتر است اما هنوز با قبر شاعرانی چون سعدی و حافظ و عطار و دیگران از زمین تا آسمان فاصله دارد. اما همین قدر هم باید ممنون دوستداران واقعی بیدل باشیم که با سعی و همت آنان همین نیمه بنا نیز وجود دارد. البته از دولتمردان هم آقای امامعلی رحمانف رییس جمهور فعلی و تا همیشه تاجیکستان!! نیز سری به این قبر زده و سنگ بنایی به زبان فارسی و اردو و انگلیسی برای بیدل در بیرون بنای کوچک ورودی نصب کرده. البته خدا پدرش را بیامرزد که به زبان سیریلیک سنگ قبر نصب نکرده و اگر پافشاری و اصرار من در  نصب سنگ یادبود به زبان فارسی برای قبر رودکی نبود شاید امروز سنگ قبر پدر شعر فارسی نیز به زبان سیریلیک بود!!

به هر حال وضعیت قبر بیدل این بود . بی سنگ قبر و بی چلچراغ و بی زایر. در گوشه ای متروک و باغی که نه نشانی از گل دارد و نه نشانی از زایری. کلاغان می آیند و در این زمستان سرد به گوش کاجان چیزی می خوانند و می روند . شنیدم که  قبر شاعران دیگر مثل طالب آملی و کلیم کاشانی و قدسی مشهدی و نظیری نیشابوری و فیضی دکنی و غنی کشمیری و ... در سرینگر کشمیر نیز به خاکروبه ای تبدیل شده و  قبر حزین لاهیجی در بنارس نیز وضع بهتری ندارد !! جالب تر آن که شاعری بزرگ مثل فیضی دکنی را در مجلس اهل فرهنگ حیدرآباد دکن حتی به خوبی نمی شناسند و عده ای حتی می گویند فیضی اصالتا دکنی نیست! همین چیزی که برای بیدل می گویند که دهلوی نیست و عظیم آبادی ست (اسم قبلی پتنا مرکز ولایت بیهار کنونی در شرق هند).

این که چهار تا چراغ و یک سنگ قبر تهیه کنیم و بر سر قبر این بزرگان بگذاریم بدون منت این و آن از خود من هم بر می آید اما گویا برای این کارها کمی هم همت بزرگان لازم است. به هر حال وقتی بر سر قبر رودکی بودم و در همان چند روز اقامتم در روستای کلالی و پنجرود (در هشت سال پیش) حس و حالی داشتم که گویا رودکی با من حرف می زد و به من خوش آمد می گفت که :

هیچ شادی نیست اندر این جهان / برتر از دیدار روی دوستان / بیتی که آن را بر  سنگ قبر رودکی هم نوشتیم و یادش به خیر دکتر هادی منوری و انوشیروان فروغی و استاد رضا نامی که سنگ قبر را با هنرمندی کامل در مشهد آماده کردند و با هواپیما به تاجیکستان فرستادند و نصب هم شد .

و بر سر قبر بیدل هم یاد دوستان شاعر بخصوص مرحوم سید حسن و استاد شفیعی کدکنی و مرتضی امیری و محمد کاظم کاظمی و ... بودم و با خودم فکر می کردم اگر بیدل به هر زبانی جز زبان فارسی می خواست شعر بگوید الان این قدر غریب نبود. یا حتی اگر دو بیت شعر انگلیسی سروده بود الان تمدن  با ادبیات سر شاخ نمی شد. و مدام کسی این بیت بیدل را برایم می خواند:

چه مقدار خون در عدم خورده باشم

که بر خاکم آیی و من مرده باشم

بیتی که آرزو دارم روزی بر سنگ قبر بیدل نقش ببندد و چراغی بر مزارش روشن شود.

 

 


مطالب مشابه :


شعر سنگ قبر پدر و مادر

شعر سنگ قبر پدر و مادر. مادر گمان مبر زخیال تو غافلم. گر مانده ام خموش خدا داند و دلم. شعر سنگ قبر پدر و مادر. در گلستان ادب اموزگارم مادر است. بعد رب العالمین پروردگارم مادر است. من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم. اولین معشوق من در روزگار مادر است ...




ربائئ های پدر مادر فرزند وانواع گوناگون شعر سنگ قبر و مطالب نوشتنی روی قبر

سینقان حرم - ربائئ های پدر مادر فرزند وانواع گوناگون شعر سنگ قبر و مطالب نوشتنی روی قبر - شعر و مدیحه سرایی اهل بیت.




شعر سنگ قبر

آموزش ساخت تولید سنگ مصنوعی - شعر سنگ قبر - آموزش تولید و ساخت سنگ های مصنوعی سمنت پلاست همراه با ارائه فرمولاسیون آموزش حضو. ... شعر برای سنگ قبر. آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود. ان کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود. افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت. آن کس که برایم نگران بود پدرم بود ...




شعر سنگ قبر

پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی. برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود بنازم همتت بابا صبور ومهربان بودی. شعر سنگ قبر. باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی. خانه را نوری ...




شعر سنگ قبر پدر و مادر

خاتون من (مادر) - شعر سنگ قبر پدر و مادر - هر روز مــــــــــــــادر است.




شعر سنگ قبر پدر بزرگم

My Family - شعر سنگ قبر پدر بزرگم - It is about my family.




البته خدا پدرش را بیامرزد که به زبان سیریلیک سنگ قبر نصب نکرده و اگر پافشاری و اصرار من در نصب سنگ یادبود به زبان فارسی برای قبر رودکی نبود شاید امروز سنگ قبر پدر شعر فارسی نیز به زبان سیریلیک بود!! به هر حال وضعیت قبر بیدل ...




شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

سنگ نوشته ی پدربزرگم: " ای که بر ما بگذری دامن کشان / از سر اخلاص الحمدی بخوان " ********************************** و این هم شعری است که بر روی سنگ قبر پدر بزرگ عزیزم نوشته اند : (خدایش رحمتش کند ) * پدرم دیده به سویت نگران است هنوز




اگراحساس تنهایی‌ می‌کنید!

26/11/1387 پدر رفت. 29/11/1390 مادر به پدر پیوست. واینک بهمن 1392 شد! فقط خاطره و یاد آنان!!؟؟ این هم بگذرد ، مثل آنی که گذشت! این شعر زیبای سنگ قبر مادر. عزیزانم: هم موسم بهار طرب خیز بگذرد. هم فصل نا ملایم پاییز بگذرد.




شعر سنگ قبر

غصه هایت بمیرم من برای اشک هایت. شعر سنگ قبر ۳۶. دگر اغوش مادر جای ما شعر سنگ قبر پدر




برچسب :