ورزشکار

ديدار با كريم رئيسي نيا، قهرمان خاموش المپیک

 

سوت يعني تختي

 


انگشت اشاره و كوچك خود را بلند مي كند و دوتاي وسط را خم؛ چيزي مثل سوت زدن، سوت يعني تختي، كريم خود اولين ناشنواي ايراني است كه گواهينامه رانندگي دريافت كرد. همهماشين و زمين و مجوز باشگاه گرفتند، اما ما يك حق را براي ناشنوايان گرفتيم
وقتي به دنيا آمد هيچكس فكرش را نمي كرد كه اين كودك كم شنواست. وقتي همكه بزرگ شد ديگر كار از كار گذشته بود. توي محله شاهپور زندگي مي كرد. خانه پدري اش چند خانه با خانه پهلوان تختي فاصله داشت. او يك سال از تختيبزرگتر بود اما خودش مي گويد كه او از من قويتر بود. كريم و غلامرضا واكبر بزن بهادر محل بودند و به قول خودش هيچكس جرات قلدري نداشت. هر سه باهم رفتند زورخانه و بعد كشيده شدند روي تشك كشتي. غلامرضا تختي از همانموقع هم سرآمد جوانان محل بود و هيچكس نمي توانست پشتش را به خاك بمالدحتي كريم. غلامرضا دست كريم را هم گرفت و هر دو شدند قهرمان؛ كريم روي وزن 68 كيلو و غلامرضا روي وزن 86 كيلو. اولين اردوي تيم ملي هم كه در تركيهبود با هم بودند.
كريم از 52 كيلوگرم شروع كرد و بعد وزنش زد بالا. او حالا هم كه به سن 74 سالگي رسيده هنوز وزنش را روي 68 كيلوگرم نگه داشته است. كريم رئيسي تا وقتي كه ساكت است ابهت يك كشتي گير قدر از وجناتش پيدا استو هر چه گشتيم نتوانستيم هيچ الماني از ناشنوايي اين قهرمان خسته كشتيآزاد و فرنگي پيدا كنيم. وقتي دست هايش را براي اداي تعداد مدال هايش بههوا برد و لب هايش را براي كمك به دست هايش جنباند عدد 8۴، و 4 را شناختم. ۸مدال در اين ورزش برده بود كه 4 تاي آن طلا و 4 تاي آن نقره و برنز هستند.
بلند شد و به سمت بوفه شيشه اي گوشه خانه كوچك و نقلي اش رفت و با دستاشاره كرد تا همراهش شويم. تمام مدال هاي زرين، گل سينه هاي رنگارنگ،جام هاي قهرماني و قاب عكس هاي قديمي را در اين بوفه كوچك شيشه اي به طرزبسيار خوش سليقه چيده بود. از همه جلوتر سه مدال طلايي رنگي كه روي آن دوكشتي گير حك شده بود به چشم مي خورد. از برق و درخشش آنها پيدا بود كه لااقل هفته اي يكبار رنگ و جلا مي خورند.
انگشت ها را به هوا بلند كرد و آنها را به طرف مدال ها گرفت. مي خواست كهبگويد 5 تا از مدال هايش يك شب كه در خانه خوابيده بود و در منزل نيزغفلتا باز بود به سرقت رفته است.
خاطرات پوشيده شدهبريده هاي روزنامه هاي قديمي را آهسته ورق مي زند. لبه هاي روزنامه ازكهنگي پودر شده روي ميز مي ريزد. با دست آنها را از روي ميز پاك مي كند. شايد آنقدر اين ورقه هاي نازك و كهنه بپوسد كه نام و تصوير آقاي كريمرئيسي نيا كه آن موقع تيتر يك روزنامه هاي ورزشي آن دوره شده بود نيزآهسته آهسته خورده و محو شوند، مثل خودش كه از خاطره دنياي ورزش محو شدهاست.
نام روزنامه يادم نيست اما يك روزنامه ورزشي تمام عيار رنگي بود. با خطوطدرشت سياه رنگ روي زمينه نخودي صفحه نوشته شده بود: سال 1309 در تهران بهدنيا آمد. از كودكي شيفته ورزش بود و از 10 سالگي به ورزش كشتي روي آورد. در همان هنگام در چاپخانه بانك ملي ايران مشغول به كار شد و قبل از تشكيلفدراسيون ورزش كرولال ها در مسابقات كشتي به مقام قهرماني كشور رسيد. بعداز تشكيل فدراسيون كرولال ها، رئيسي اولين قهرماني بود كه براي اولين باردر مسابقات المپيك كرولال ها در ميلان ايتاليا 1957 ميلادي شركت كرد و دررشته كشتي آزاد و فرنگي به كسب دو مدال طلا نايل آمد. در سال 1961 ميلاديدر مسابقات المپيك كرولال ها كه در فنلاند برگزار شد باز هم موفق به اخذدو مدال طلا شد. كريم رئيسي نيا در سال 1965 در مسابقات المپيك كرو لال هاكه در آمريكا برگزار شد به علت ضرب ديدگي نتوانست مسابقه را به پايانببرد. وي پس از مراجعت از آمريكا در كلاس داوري فدراسيون كشتي ايران شركتكرده و با موفقيت كلاس فوق را به پايان رساند و موفق به اخذ گواهينامهداوري و مربيگري شد. وقتي سطور گزارش در اينجا به پايان رسيد هنوز عمر اينروزنامه به بسياري از افتخارات كريم قد نداده بود.كريم در سال 1970 ميلادي مدرك مربيگري را نيز از روسيه گرفت و تا زمان 1979 به عنوان مربي تيم ملي ناشنواها به كار خود ادامه داد اما بعد از آنكريم رئيسي نيا را هم از رياست فدراسيون بركنار كردند و هم او را از جمعداوران و مربيان تيم كنار گذاشتند.كريم با مرارت اشاره مي كند: بعد از تغيير تركيب شوراي رياست فدراسيون حتييك ناشنوا در تركيب جديد قرار نگرفت و اگر حتي يك ناشنوا بود مرا از كاربركنار نمي كردند.سه سال قبل بود كه براي المپيك ناشنوايان سيدني 20 نفر از پيشكسوتان ورزشكشتي را به همراه كاروان ورزشي ايران فرستادند كه حتي يك ناشنوا در ميانآنها نبود. خودش مي گويد كه اول اسم من در ليست اين پيشكسوتان بود امابعدا از ليست خارج شد.
اولين مجوز رانندگي ناشنوايانكريم وقتي در سال 1957 مدال طلاي المپيك ايتاليا را برد در جمع هيات ورزشيايران از مسوولان وقت خواست كه مجوز رانندگي به كرولال ها داده شود.
كريم رانندگي را خيلي دوست داشت و آن زمان با فولكس هاي قديمي در محلهعزيز شاهپور گشتي مي زد. تقاضاي او را نپذيرفتند، اما در سال 1961 كه مدالطلا را از آن خود كرد باز هم اين تقاضا را كرد كه سرانجام به تصويب رسيد وكريم خود اولين ناشنواي ايراني است كه گواهينامه رانندگي دريافت كرد. همهماشين و زمين و مجوز باشگاه گرفتند، اما ما يك حق را براي ناشنوايانگرفتيم. اما كريم بعدها فهميد كه گرفتن حق چندان هم آسان و هميشه همموفقيت آميز نيست. او اين را زماني فهميد كه: به ناحق از شوراي رياستفدراسيون كشتي ناشنوايان بركنارم كردند.تختی و عكس ها را روي ميز مي چيند. گواهينامه مربيگري از اتحاد جماهير شوروي وتقديرنامه از هلسينكي. لابه لاي عكس ها چند عكس دوستانه با غلامرضا تختيبه چشم مي خورد. عكس ها خيلي قديمي هستند شايد براي سال 36. آن موقع كريمجوان بود و قوي. شباهت چنداني به قامت خميده و چهره تكيده امروزش ندارد. با شوق عكس ها را به هم مي ريزد و بعد از مدتي از لابه لاي آن همه عكسقديمي، عكسي را بيرون مي كشد كه در آن كريم در مقابل صفي از كشتي گيران بهعنوان مربي ايستاده و فوت و فن زير يك خم را به آنها ياد مي دهد.و يك عكس ديگر. عكس عروسي كريم با همسرش اكرم؛ عكسي كه معصوميت كودكانهاكرم به خوبي فاصله سني 26 ساله او با همسرش را نشان مي دهد. اكرم كه تاآن زمان ساكت بود و پذيرايي مي كرد روي يك صندلي كنار شوهرش مي نشيند. بااشاره دست و حركت لب ها مي خواهد به ياد شوهرش بياورد كه اوايل چقدر ازازدواجش با او ناراضي بود اما بعدا به اين نتيجه رسيد كه خوب است كه شوهرشمثل خودش ناشنواست.
وقتي كه بيژن را به دنيا آوردند هر دو شدند هم پدر و هم مادر. مثل تمامناشنوايان ديگر، شب ها يك دست بچه را به ريسمان نرمي مي بستند و سر ديگرريسمان را به دست خودشان تا وقتي بچه بيدار شد و گريه كرد آنها متوجه شوند.
بيژن كه گويا و شنواست، بلبل زبان تر از بچه هاي همسن وسال خود است.
او 14 سال بيشتر ندارد و عصاي دست پدر و مادر در بيرون از خانه است. زنگخانه به چراغي متصل است كه در صورت فشار دادن آن، چراغ روشن مي شود. مراجعه به بانك و ادارات هم هميشه با حضور بيژن صورت مي گيرد. بيژن حرفپدر و مادر را بهتر از خودشان مي فهمد. چه خوب است كه او شنواست؛ اين جملهنداي قلبي هميشگي كريم و اكرم است.علامت اختصاري تختيعكس هاي يادگاري با تختي را بيشتر از همه عكس هايش دوست دارد. انگشت اشارهكوچك خود را بلند مي كند و دوتاي وسط را جمع مي كند تا بگويد: تختي، حركتيشبيه سوت زدن. اين علامت اختصاري تختي است و او تختي را اين گونه صدامي زد: آخر تختي خيلي خوب سوت مي زد. وقتي تختي از دنيا رفت، كريم چندسال بود كه از او بي خبر بود. آن موقع شايع شد كه خودكشي كرده اما بعد همهگفتند كه او را كشته اند.آرزوي تحقق نيافتهتكه كاغذ خوشرنگ و آبي را جلويم مي گذارد كه روي آن با طمطراق بسيار نوشتهبود: آرزوي جامعه ورزشي تحقق يافت. قهرمانان و مدال آوران المپيك، جهاني وپاراالمپيك از سال 1327 1948 تاكنون 1383 از خردادماه سال جاري برحسبامتياز به ميزان هفت ميليون ريال مستمري دريافت مي كنند.كريم هم مي رود دنبال موضوع، اما كسي در سازمان تربيت بدني اشارهنمي دانست. به او گفتند: برو بعدا بيا. او باز هم رفت و باز هم... خبرينشد.

 

روزنامه همشهری


مطالب مشابه :


آلمان-سومی-سانسور

آيا شوت پشت محوطه جريمه هم به ليست پس مسابقات كشتي و شنا و واترپولو و كلا ورزشهاي آبي چرا




جستجوي مقالات علمي, موتورهاي جستجو

ليست كاملي از صنايع اطلاعات درباره انواع ورزشهاي آبي . درباره ورزشهاي هوايي و اخبار




علل عمده درد زانو و چگونگي درمان آن

- چنانچه درد مزمن زانو داريد شنا و ورزشهاي آبي مي تواند درد شما را بهبود ليست داروخانه




ورزشکار

خودش مي گويد كه اول اسم من در ليست اين پيشكسوتان خوشرنگ و آبي را ورزشهاي ناشنوايان




معرفی دانشگاه UTM مالزی،دانشگاه فن آوری (صنعتي) مالزی،University Technology Malaysia :

منابع آزمون دکتری سازه هاي آبي ليست واليبال و ورزشهاي آبي نيز تعبیه شده




گزارش صعود ::: پنجشنبه 1391.02.28 قله دارآباد

به عنوان عضو كوچكي از جامعه كوهنوردي و ورزشهاي مقدار آبي كه در اين ليست لينک ها




برچسب :