داستان کامل بازی اسپلینتر سل

splinter cell pandora tomorrow
در سال 2006 در اندونزی درون جزیره تیمور شرقی دولت جدیدی تشکیل میشود. به خاطر وجود حملات تروریستی زیاد در این دولت جدید نیروهای آمریکایی به دلیل حفظ امنیت این کشور و مبارزه با گروهک های تروریستی اون وارد این کشور میشن.در این میان یک گروه تروریستی قدرتمند وجود دارد به اسم Darah Dan Doa به رهبری سوهادو سادونو که رهبری پر قدرت و محبوب هستش(محبوب چون اونو با ارنستو چه گوارا مقایسه میکنن!). سوهادو در یکی از عملیات هاش موفق به تسخیر سفارت خانه آمریکا در و گروگان گیری تعدادی از پرسنل اون در دیلی که شهر اصلی این کشوره میشه. در اینجاست که third echelon ماموریت رو به splinter cell میسپره.چیزی که سم رو به این ماموریت حساس تر میکنه دیدن داگلاس شتلند دوست قدیمیش در میان گروگان هاست.
ماموریت اول: سفارت خانه آمریکا-دیلی
یکی از اهداف اصلی این ماموریت به دست آوردن اطلاعاتی در مورد فعالیت های گروهک DDD هستش که احتمالا داگلاس از آنها با خبر هستش. بعد از اینکه سم به سفارت نفوذ و داگلاس توی یک اتاق پیدا میکنه داگلاس بهش یه مموری کارت میده که توش اطلاعاتی از Mortified Penguin وجود داره. در ادامه ماموریت سم باید با شخصی به نام ingrid برای ترجمه اطلاعات درون مموری کارت ملاقات کنه. ingrid بعد از رمز گشایی میگه که Mortified Penguin در یک آزمایشگاه در فرانسه قراره در چند ساعت آینده عملیاتی داشته باشه. سم به طرف اون آزمایشگاه راه میافته.دلتا فورس برای دستگیری تروریستا وارد جزیره میشه ولی با این حال سودانو موفق به فرار میشه.
ماموریت دوم:آزمایشگاه برودت شناسی-پاریس
سم وقتی میخواد وارد آزمایشگاه شه با سربازای مسلح که احتمالا به سادونو تعلق دارن مواجه میشه. در ادامه راهش با نفوذ به سیستم آزمایشگاه متوجه میشه در این آزمایشگاه مغز افراد مهم به صورت یخ زده نگه داری میشه! ولی چیزی که مزدور ها دنبالشن اسمش ND133 هستش که پیش همون مغزا نگه داری میشه. سم به اون اتاق میره و تعدادی مغز هم روی زمین میبینه!این اصلا خوب نیست و یعنی اینکه مزدورا تونستن ND133 رو سرقت کنن. در ادامه ماموریت لمبرت به سم میگه که انگار یکی از گارد ها که ملاقاتی هم با Mortified Penguin داشته تونسته زنده بمونه و الان هم خودش رو توی اتاق جراحی حبس کرده. سم خودش رو به اون میرسونه و حدس لمبرت درست بود اون عکسی از Mortified Penguin توی موبایلش داشت. آنا عکس رو جستجو میکنه و میگه اسم اون شخص Normon Soth هستش که یکی از مامورین سابق سیا بود و الان هم وضعیتش نامعلومه. آنا ردش رو توی یک قطار سریع السیر پیدا میکنه و فیشر برای اینکه بفهمه نورمن طرف کیه به ملاقاتش فرستاده میشه!
ماموریت سوم: قطار سریع السیر-پاریس
سم روی قطار پیاده میشه و به سمت کوپه نورمن حرکت میکنه. بعد از اینکه سم وارد کوپه نورمن میشه و باهاش صحبت میکنه نورمن میگه که در حال انجام یک عملیت کاملا مخفیانه هستش. در همین لحظه یک نفر نورمن رو صدا میکنه و میگه تلفن باهاش کار داره. سم از فرصت استفاده میکنه و لبتاپ نورمن رو هک میکنه. لمبرت به سم درستور میده که مکالمه نورمن رو ضبط کنه و سم مخفیانه با میکروفن لیزریش این کار رو انجام میده. این گفتگو و اطلاعات هک شده از لب تاپ نشون میده نورمن کاملا داره دروغ میگه و در حال همکاری با تروریستاست. اطلاعات دیگه ای که از لب تاپ هک شده نشون میده که در آزمایشگاهی مخفی در اورشلیم دارن روی ND133 کار میکنن.
ماموریت چهارم:اورشلیم
اولین قدم سم ملاقات با یک رابط سیا در اورشلیم به اسم saul هستش. سم با saul ملاقات میکنه و اون سم رو نزدیکی مکانی که dahila اونجاست میبره. dahila کسی هستش که قراره سم رو به سمت ازمایشگاه مخفی ببره. سم با dahila ملاقات میکنه و dahila سم رو به ورودی مخفی آزمایشگاه میرسونه. سم وارد آزمایشگاه میشه و موفق میشه نمونه ND133 رو بدزده و بعدش از منطقه خارج میشه. آزمایش ها روی ND133 نشون میده که اون یک ویروس خیلی خطرناک هستش که قدرتش در سرایت آسون و سریعش هستش و بسیار هم وحشتناکه! و از همه بدتر تروریستا میخوان تا 24 ساعت آینده ویروس با اسم رمز pandora tomarrow پخش کنن. واکسناسیون سریعی شروع میشه که رعب و وحشت مردم رو هم در پی داره ولی نمیشه همه کشور رو چند ساعته واکسیناسیون کرد و معلوم هم نیست واکسن خوب کار کنه!وضعیت خیلی خطرناکه سم فوری به پایگاه جنگلی تروریستا در اندونزی که به وسیله تعقیب تماسی که با نورمن سوس گرفته شد پیداش کردن فرستاده میشه.
ماموریت پنچم: اندونزی
وظیفه سم جاسوسی کردن از سادونو هستش تا تیم بفهمه تروریستا چطور میخوان ویروس رو پخش کنن تا بتونن جلوشونو بگیرن. در این ماموریت داگلاس هم نظارت داره و در منطقه هستش. در اولین قدم سم یک بمب توی هواپیمای سادونو میزاره و بعدش به تعقیبش میپردازه. پس از ضبط مکالمه های سادونو تیم متوجه میشه که تروریستا قراره از کارخانه کشتی سازی متروکه استفاده هایی بکنن. سم به اونجا فرستاده میشه. لازم به ذکره که در این ماموریت سم یک دفعه غافلگیر میشه و توسط چند سرباز محاصره میشه ولی داگلاس با اسنایپرش جون سم رو نجات میده.
ماموریت ششم: کارخانه کشتی سازی-اندونزی
سم وارد کارخونه میشه و متوجه یک زیردریایی درونش میشه. با وارد شدن به زیر دریایی و چک کردنش کامپیوتر اصلیش تیم میتونه رد 5 تماس سادونو رو پیدا کنه. همه چیز تمومه. حالا راحت میشه جلوی عملیات تروریستی رو گرفت. ضمنا علیه سادونو هم که به فردی محبوب بین بعضی از مردم تبدیل شده است نیز مدارکی وجود داره. تیم رد سادونو رو توی یک استادیوی تلوزیون پیدا میکنه. وقتشه که سم با سادونو ملاقات کنه!
ماموریت نهایی: استادیوی تلوزیون-اندونزی
سم بعد از اینکه به ایستگاه نفوذ میکنه اول از همه باید ingrid رو پیدا کنه. اونطور که معلومه سادونو اونو هنوز به عنوان یه ترجمه گر نگهش داشته. سم موفق میشه ingrid رو پیا کنه و ingrid به سم کمک میکنه تا اتاق فیلمبرداری رو که سادونو اونجاست رو پیدا کنه. سم وارد اتاق میشه و با گروگان گرفتن سادونو اون رو به پشت بام میبردش و دستگیرش میکنه.
ماموریت اضطراری!: فرودگاه لس آنجلس: آمریکا
با کمک اطلاعاتی که سم از کامپیوتر زیردریایی سرقت کرده بود تیم میتونه مکان ویروس ها رو پیدا کنه. اما یه نمونه هنوز هم پیش نورمن سوس هستش و اونطور که معلومه اون تصمیم داره این ویروس رو توی فرودگاه لس آنجلس پخش کنه. سم فوری به سمت فرودگاه فرستاده میشه. نورمن با تعداد 9 مزدور وارد فرودگاه شده و بعضی از اونا با لباس پرسنل فرودگاه داخلش هستن. ولی یک راه تشخیص وجود داره و اونم تاثیرات آنتی ویروس روی بدنه که مزدور ها به خودشون تزریق کردن. آنتی ویروس باعث گرم شدن زیاد بدن میشه به همین خاطر سم میتونه با استفاده از دوربین گرماییش مزدور ها رو تشخیص بده. سم بعذ از کشتن 7 تا از مزدور ها نورمن و 2 تا مزدور دیگه رو توی سالن انتظار پیدا میکنه و با تعقیبشون به محفظه بزرگ هواکش های فرودگاه میرسه. نورمن قصد داره بمب ویروسی رو هواکش اصلی سالن انتظار منفجر کنه. سم نورمن و 2 تا دستیارش رو میکشه ولی وقتی خودش رو بمب میرسونه میبینه تایمرش فعاله!هیچ راهی به ذهن تیم نمیتونه برسه و یه بمب هم که میتونه کل دنیا رو مبتلا به ویروس کنه توی دستای سم هستش که قراره چند دقیقه دیگه باز شه!سم خودش یه راه حل پیدا میکنه و فوری به اتاق رخت کن نفوذ و لباس یکی از پرسنل رو میپوشه و بمب رو وسط سالن انتظار میزاره و دور میشه و تیم خنثی کننده بمب هم که آماده هستند خیلی فوری با یک ربات بمب رو توی یک محظه فولادی منفجر و خنثی میکنن.ماموریت تمومه و اینبار سم کاملا دنیا رو نجات داد!

این عکس به شکل اتوماتیک کوچک شده است. برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی بر روی این نوار کلیک کنید. ابعاد اصلی عکس 640x921 میباشد.

splinter cell chaos theroy
چین و کره شمالی تصور میکنن ژاپن در حال زیر پا گذاشتن قانون منع داشتن هرگونه ارتش یا تجهیزات ارتشی هستش و اولین ضربه خود رو با تصرف یک کشتی بابری ژاپنی در آبهایشان وارد میکنن. ژاپن اتهامات رو قبول نمیکنه و فوری از متحدادانش تقاضای نیروی کمکی میکنه. آمریکا که بر اساق قوانین بعد از جنگ جهانی دوم مجبور به پاسخ دادن است یک ناو پیشرفته رو به سمت ژاپن میفرسته و آماده مذاکرات میشه. داستان سم از اینجا شروع میشه که Bruce Mortgenholt که یک برنامه نویس هستش و در حال کار بر روی الگوریتم های فیلیپ مس بود به وسیله افرادی که اسمشون رو "people voice" گذاشتن و توسط Hugo Lacerda رهبری میشند دزدیده میشه. سم برای بازیابی و در صورت مقدور بودن بازیابی نابود کردن الگوریتم های دزدیده شده و در صورت ممکن بودن نجات آزاد کردن بروس به منطقه ای در ساحل پرو که احتمال میدن بروس اونجا نگه داری میشه فرستاده میشه.
ماموریت اول: فانوس دریایی-ساحل پرو
سم به دنبال بروس میگرده و اون رو فریاد کشان توی یک وان میبینه که داره شکنجه میشه. وقتی سم نزدیکتر میشه و شکنجه گرا رو میکشه دیگه دیر شده بود و بروس مرده بود. سم دنبال الگوریتما میگرده و میفهمه چیزی که باید فرستاده میشد(Masse Kernels) فرستاده شده. سم در ادامه راهش با گوش کردن به صحبتای یه سرباز با بیسیم و گرفتن اعتراف از اون متوجه میشه که هوگو لاسردا توی یه کشتی به نام ماریا نارسیسا هستش و بعد از اینکه از ساحل خارج میشه به طرف کشتی برده میشه.
ماموریت دوم: کشتی باربری-اقیانوس آرام
سم باید ببینه هوگو لاسردا از کجا تامین میشه و سپس اونو بکشه.بعد از اینکه به انبار نفوذ و جعبه اسلحه ها رو اسکن میکنه و سیستم های کشتی رو هک میکنه اینو هم میفهمه که فقط کاپیتان از جای هوگو توی کشتی خبر داره و پیدا کردن یه نفر هم توی اون کشتی بزرگ زیاد راحت نیست ولی کابین کاپیتان چرا!پس به سمت کابین کاپیتان میره و اازش اطلاعات رو میگیره. بعدش هم که به سمت اتاق هوگو میره و کارش رو تموم میکنه. تیم حالا میدونه که لاسردا از طریق کسی تامین میشد که از یک بانک پانامایی به عنوان یه پرو*کسی استفاده میکرد و احتمالا بشه ردی از الگوریتم ها از اون بانک پیدا کرد. حالا تیم به اطلاعات اون حساب ها توی بانک نیاز داره تا بتونه اون فرد رو پیدا کنه بنابراین سم به سمت اون بانک فرستاده میشه.
ماموریت سوم: بانک-پاناما
تیم برای سم یک متخصص سیستم های امنیتی رو آماده کرده تا سم با کمک اون بتونه به اطلاعات بانک نفوذ کنه. متخصص به سم میگه اول از همه باید 3 کلید امنیتی رو خاموش کنی که هر کدوم در قسمتی از بانک هستن. بعد از اینکه سم اینکار رو انجام میده به سمت صندوق امانات میره تا هدیه ای رو که متخصص براش گذاشته رو ازش برداره متخصص بهش میگه یه جور کلیده! تا سم اینکار رو انجام میده لمبرت بهش میگه که تونستن رد کسی رو که لاسردا رو ساپورت میکرد پیدا کنند اون رئیس جمهور تبهکار پاناماست. سم میگه که پس کاخ اون جایی بعدی هستش که میرم؟لمبرت: نه یکی دیگه رو میفرستیم یادت رفته ماموریت اصلی تو کار روی سرقت الگوریتم هاست؟!سم با استفاده از کلیدی که متخصص به اون داده بود قفل 2 تایی گاو صندوق رو باز میکنه(از این قفلا که 2 نفر با هم باید کلید رو بچرخونن!) و بعد داخل گاوصندوق میشه تا مقداری هم پول نقد برای رد گم کنی بدزده. در همین حال آنا به سم میگه که این الگوریتما پیشرفته تر هستن ولی سم میگه که فیلیپ رو من کشتم خودت که میدونی و آنا میگه که آره ولی انگار یکی دیگه داره کاملا اونا رو توسعه میده سم: کی؟ آنا: مطمئن نیستم بعدا بهت میگم. و سم از بانک خارج میشه در حالی که در حال تقسیم کردن پول های دزدی با لمبرته!
...
تیم مشغول تحقیق روی اطلاعات به دست اومده از بانک میشه. این اطلاعات به نوعی با تحقیقات Masse Kernels که Bruce Mortgenholt به همراه Abrahim Zherkhez روی اون کار میکردن ارتباط داره. این 2 از کارمندان شرکت Displace International که مدیرش داگلاس شتلند رفیق قدیمی سم که در پاندورا تومارو هم حضور داشت هستند. پس بهتره که دنبال ابراهیم بگردن. در همین لحظه ژاپن و نیویورک همزمان برق هاشون میره!آنا تلاش میکنه که با نفوذ کردن به شبکه خصوصی ابراهیم سرنخی به دست بیاره ولی میگه تا حالا همچین سیستم امنیتی ندیده و مثل اینه که دنبال یه سایه توی یه اتاق قیری سیاه میگرده!بنابراین سم مستقیما به آپارتمان ابراهیم فرستاده میشه
ماموریت چهارم: پنتهاوز-نیویورک سیتی
سم پس از اینکه میتونه به بالکن آپارتمان نفوذ کنه مزدور هایی رو اونجا میبینه. وقتی که از یکی از اونا اعتراف میگیره مزدور میگه که استخدام شده برای محافظت از ساختمون. و در اعتراف بعدیش میگه که از طرف Displace International استخدام شده!لبرت و سم شک میکنن که داگلاس یه آدم فاسد شده ولی سم میگه که شاید یکی داره از داخل Displace International یه کارایی میکنه ولی اگه داگلاس فاسد شده باشه خودم ترتیبشو میدم. سم در ادامه اعتراف گیری هاش متوجه میشه کسی که مزدور ها رو برای حفاظت vip استخدام کرده اسمش Milan Nedich هستش. اعتماد سم به داگلاس بر میگرده و سم به فکر میافته که میلان کسیه که داره خیانت میکنه. سم سرور اصلی ابراهیم رو پیدا میکنه و در کمال تعجب میبینه که اون یه کامپیوتر متعلق به عهد پانچ کارت هستش!بیخود نبود که آنا نمیتونست هیچ جوری بهش وصل شه!سم با کمک پیرمردی که اونجاست یک کپی از اطلاعات دستگاه رو روی پانچ کارت چاپ میکنه و از منطقه خارج میشه. سم برای اطلاعات بیشتر باید آماده رفتن به Displace International باشه.
ماموریت پنچم: دیسپلیس-نیویورک سیتی
وظیفه سم دسترسی به سرور های ساختمون هستش ولی قبل از اون باید دسترسی اونا رو به الگوریتما باز کنه و این کار رو با هک لب تاپ یکی از مدیرهای شرکت انجام میده. بعد از اینکه سم به سرور ها نفوذ میکنه لمبرت فوری متوجه میشه که اطلاعات مورد نیازشون پاک شده. توسط Milan Nedich !لمبرت میگه که این اسم دیگه داره بیش از حد تکرار میشه!سم برو دنبال دفترش. سم وارد دفتر میلان میشه و با نفوذ به کامپیوترش متوجه میشه میلان برای یه ملاقات به Hokkaido رفته. قبل از سفر یه هوکایدو سم با داگلاس یک ملاقات انجام میده و وقتی در مورد ملان ازش میپرسه داگلاس میگه نمیشناسدش! سم : وی اون برای تو کار میکنه! داگلاس: توقع نداری که من همه ارمندام رو بشناسم؟!به غیر از این آنا هم با توجه با مدارک خودش فکر میکنه داگلاس کثیف هستش.به هر حال سم منتظر میشه با گذشت زمان همه چیز رو شه و لمبرت به سم تاکید میکنه که نذاره چیزهای شخصی روی ماموریتش تاثیر بزاره. در همین حال ناو پیشرفته آمریکا که در اطراف ژاپن مستقر شده بود توسط یک موشک منهدم میشه. مافوق لمبرت معتقده که کار کره شمالیه و باید جنگ رو شروع کنن ولی لمبرت میگه که یه چیزی درست نیست و باید کمی صبر کنیم.
ماموریت ششم: هوکایدو-ژاپن
سم باید مدارکی از میلان پیدا کنه و اونو بکشه.همچنین تیم احتمال میده که ابراهیم رو در این مکان مخفی کردن پس سم باید دنبال اونم بگرده.سم با ردگیری پلاک ماشین های توی حیاط پی میبره که میلان توی بعضی از جنگ های بین بوسنی دست داشته و حتی بهش لقب قصاب بوسنی رو هم دادن!سم میلان رو پیدا میکنه و میگریدش تا قبل از کشتنش اعتراف هایی ازش بگیره. میلان میگه که اون فقط دستورات رو اجرا میکنه و وقتی سم میپرسه از کی جواب اون اینه : داگلاس شتلند!لازم نیست بگم سم چقدر از این جواب ناراحت میشه ولی اون هنوز هم به داگلاس کاملا شک نمیکنه تا جایی که میلان میگه که میتونی از خود داگلاس سوالاتو بپرسی اون الان تو راهه!سم کار میلان رو تموم میکنه و بعدش به گشتن محوطه مشغول میشه که به یه اتاق چای میرسه که لمبرت بهش میگه احتمالا ملاقات اونجا باشه. حدس لمبرت درست بود و سم از پشت دیوار های کاغذی اتاق و با میکروفن لیزریش صحبتای بین داگلاس و ابراهیم رو میشنوه.داگلاس: کارا خوب انجام شده ولی ما حالا یه اسلحه داریم که برای بیشتر از دشمنامون برای خودمون خطر داره و در همون لحظه ابراهیم رو میکشه!لمبرت فوری به سم دستور میده که دنبال داگلاس بره ولی سم انگار هنوز دوستیاش یادش نرفته و میپرسه اون هدف هستش؟!! و لمبرت میگه که اون هدفه! و به هر حال قبل از اینکه سم به داگلاس برسه اون با استفاده از هلکوپترش از منطقه فرار میکنه. راهی نیست که سم اونو تعقیب کنه و ماموریت تموم میشه.
...
اوضاع در مورد منفجر شدم والش (ناو پیشرفته آمریکا توی اطراف ژاپن) داره وخیم تر میشه و هر لحظه ممکنه جنگ جهانی سوم شروع بشه. آنا به این نتیجه رسیده که با الگوریتم های مس کرنال میشه موشکی رو هک و به سمت دیگه ای فرستاد. حالا موضوع اینه که آیا کسی از اون الگوریتم ها استفاده کرده ا باعث توطئه و جنگ بشه؟جوابش رو قراره سم توی پایگاه موشک کره ای ها پیدا کنه.
ماموریت هفتم: پایگاه پرتاب موشک-کره شمالی
سم پس از نفوذ به پایگاه وقتی به اتاق پرتاب موشک ها میرسه مافوق ارشد پایگاه رو میبینه که با عصابانیت در حال صحبت با معاونش هستش.معاون:قربان ما نمیدونیم چطور این اتفاق افتاده... ارشد: یه موشک از این پایگاه یه ناو پیشرفته آمریکایی رو منفجر کرده و ما داریم به خاطرش وارد جنگ میشیم و تو میگی نمیدونی؟! معاون: قربان...ارشد: بسه!فقط 2 نفر اینجا میتونن فرمان شلیک موشک رو بدن من و تو! و من مطمئنم که اون یه نفر من نبودم!و معاونش رو میکشه! و به افرادش دستور میده که دوباره همه چیز رو تست کنن. آنا به سم میگه که اونطور که معلومه کره شمالی مقصر نیست ولی هنوز هم به اطلاعات بایوس موشک ها برای مطمئن شدن از استفاده الگوریتم های Masse Kernels نیاز دارم. سم به بایوس یک موشک دسترسی پیدا میکنه و آنا با چک کردن اون مطمئن میشه که از الگوریتم ها استفاده شده. سم: خب حالا از کجا وارد این سیستم شدن؟هوکایو؟ یا دیسپلیس؟! آنا: سئول! درسته اونا از سئول کره جنوبی فرستاده شدن!در همین لحظه موشک دیگه ای آماده پرتاب به سمت آمریکا میشه سم سعی میکنه جلوی پرتابش رو بگیره ولی دیر میرسه. خوشبختانه میتونه کد های انفجارشو پیدا کنه و موشک رو روی هوا منفجر کنه. سم باید به سئول بره و اطلاعاتی رو که باعث این کار شدن رو به دست بیاره. اما فقط سم نیست که از این موضوع خبر داره بلکه کره شمالی هم خبر دار شده و تصمیم داره با حمله به سئول اون اطلاعات رو به دست بیاره! اگه این اتفاق بیافته... ویلیام میتونه مکانی رو که الگوریتم ها ازش پخش شدن رو پیدا کنه ولی آنا نمیتونه به اونا مسلط شه چون راه ورود به سیستم آسیب دیده بنابراین سم باید به صورت دستی اطلاعات رو برداره و بعدش به یک جت که قراره از بالای سرش رد بشه انتقال بده.
ماموریت هشتم:سئول-کره جنوبی
سم وارد شهر میشه و قبل از اینکه به مرکز انتقال بره لمبرت بهش دستور میده که از 2 تا مامور ویژه که باید همون اطراف باشن یه سوالایی بپرسه. سم این ماموریت رو به خوبی انجام میده و بعدش وارد مرکز انتقال میشه و قبل از کره ای موفق به پیدا کردن درایو میشه. سم برای ادامه ماموریتش به پشت بام میره و اطلاعات رو به جت منتقل میکنه ولی جت به خاطر گلوله هایی که از ضد هوایی بهش میخوره تعادلش رو از دست میده و به یه آنتن فرستنده میخوره و سقوط میکنه. سم باید فوری خودش رو به محل سقوط برسونه چون ممکنه کره ای ها اطلاعات رو از جت بازیابی کنن. سم خودش رو به جت میرسونه کره ای های اطراف اون رو میکشه. لمبرت بهش میگه که ما میخوایم منطقه رو بمباران کنیم تا امن شه و بعد تو رو خارج کنیم. سم: صبر کن خلبانا هنوز زندن من باید اونا رو به جای امن ببرم لمبرت مخالفت میکنه و میگه که هر لحظه هواپیما ممکنه منفجر شه ولی سم در اینجا خلبانا رو نجات میده(میتونستید این کار رو نکنید) و بعدش به وسیله یه هلیکوپتر از منطقه خارج میشه.
...
همه چیز علیه داگلاس هستش و معلومه اون کاملا مقصر هستش. ولی اون نمیتونست همه این کار ها تنهایی انجام بده و حتما نفر داشت کمکش میکرد. یه نفر به احتمال زیاد ژاپنی! آنا با ردگیری وایرلس موبایل شتلند و هک اون موفق میشه اونو ردیابی کنه و بفهمه داگلاس قراره در یک حمام عمومی ژاپنی با فردی ناشناس ملاقات کنه و الگوریتم های مس کرنالز رو به اون بفروشه.
ماموریت نهم: حمام عمومی-ژاپن
سم باید بفهمه داگلاس داره با کی ملاقات میکنه و جلوی ملاقات رو بگیره. سم در ادامه راهش متوجه حضور مامور های isdf (نیروهای ویژه otomo که رئیس سازمان امنیت ژاپن هستش) در حمام میشه و لمبرت احتمال میده که اونا هم از قضیه با خبر هستن. سم خودش رو مخفیانه به اتاق ملاقات میرسونه و میبینه نیروهای ویژه ژاپنی برای دستگیری داگلاس اینجا نیستن بلکه برای معامله با اون اومدن!انگار همه چیز زیر سر otomo هستش. معامله به هم میخوره و داگلاس بعد از کشتن ژاپنی سعی میکنه فرار کنه ولی سم اونو توی پشت بام گیر میندازه و در نهایت مجبور میشه اونو بکشه. بعد از این واقعه تیم تصمیم میگیره تا از اطلاعات افسرهای آمریکایی که در سازمان امنیت ژاپن کار میکردن با خبر شه ولی موفق به تماس نمیشه. از طرفی دیگه اگه حتی otomo خودسر عمل میکنه اون به تنهایی به وسیله الگوریتم ها میتونه جنگ بزرگی به راه بندازه. سم اونجا فرستاده میشه.
ماموریت نهایی: Kokubo Shosho-ژاپن
سم موفق میشود 2 گروگان آمریکایی رو پیدا کنه و از حرفاشون میفهمه قراره یک جلسه سری صورت بگیره. سم باید مکالمه های اون جلسه جاسوسی کنه. سم از داخل کانال هوا مکامله ژنرال با otomo رو که در مکانی در ساختمان تحت حفاطت نیروی ویژه خود هست گوش میکنه و میفهمه ژنرال با هدف otomo مخالفه و ژنرال سعی میکنه otomo رو دستگیر کنه ولی نیروهاش در مقابل نیروهای ویژه اون شکست میخورن.otomo که وضعیت رو خراب میبینه تصمیم میگیره موشک هایی از طرف کره شمالی به سمت ژاپن شلیک کنه! سم باید هرچه زودتر خودش رو به سرور های ISDF برسونه و جلوی این کار رو بگیره.در حالی که سم سوار آسانسور شده و داره به یه طبقه در عمق آب نفوذ میکنه لمبرت میگه که باید otomo حتما زنده دستگیر بشه. همچنین کره ها همین لحظه اعلام کردن که کنترلشون رو از موشک هاشون از دست دادن و چند موشک شلیک شده ولی حتی نمیتونن اونا رو توی هوا منفجر کنن!سم وقت کمی داره ولی موفق میشه سرور های ISDF رو منفجر کنه. حالا که تقریبا همه چیز حل شده وقت دستگیری otomo هستش. سم اونو توی دفترش پیدا میکنه و otomo میگه شاید من شکست خوردم ولی قویتر بودم! و یک خنجر رو توی شکم خودش فرو میکنه ولی سم به موقع خودش رو به اون میرسونه و جونش رو نجات میده. حالا یه مشکل جدید وجود داره و اون خروج هستش! سم نمیتونه با otomo که روی کولشه از آسانسور بره بالا و بعد از در خارج بشه!ولی سم خودش یک راه پیدا میکنه و با منفجر کردن شیشه وارد آب میشه و خودش رو به سطح آب میرسونه و ماموریت رو تموم میکنه.
...
otomo با افتخار به همه چیز اعتراف میکنه.


wol_error.gifاین عکس به شکل اتوماتیک کوچک شده است. برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی بر روی این نوار کلیک کنید. ابعاد اصلی عکس 640x788 میباشد.

splinter cell double agent
این نسخه انتخاب های زیادی درونش وجود داره. من داستان رو با انتخاب های خودم پیش میبرم ولی بقیه حالت ها رو هم دروم {} مینویسم. در مورد انتخاب های ساده که انجام ندادنشون فرقی نداره (برای مثال پیدا کردن پرونده یک سرباز که انجامش امتیاز داره ولی انجام ندادنش فرقی به حال بازی به جز بیشتر نشدن اعتماد نداره) این کار رو انجام نمیدن چون داستان رو یه جورایی خراب میکنه.
ماموریت:کارخانه ژئوترمال-آیسلند
کارخانه ای در آیسلند فعالیت گرمایی مشکوکی داره. سم به همراه یک تازه وارد به اسم جان به اونجا فرستاده میشه. سم با همکاری جان بعد از اون وارد کارخونه میشه ولی کنجکاوری زیاد جان باعث میشه که اون دستگیر و کشته شه و تروریستا موشکی رو سم تازه دیده رو آماده پرتاب کنن. سم فقط یک راه داره و اون گذاشتن موشک در حالت انفجار هستش تا قبل از پرتاب همونجا منفجر شه و این کا رو هم انجام میده و بعدش از دریچه سیلو به وسیله هواپیماش خارج میشه. ولی لمبرت رو هم توی هواپیما میبینه و از لمبرت فوری میپرسه چی شده و لمبرت بهش بدترین خبر عمرش رو میده. سارا به وسیله یه راننده مست کشته شده و کشته شدنش زندگی سم نابود میشه. سم استعفا میده ولی نمیتونه به زندگی عادی خودش برگرده و هی با مردم درگیر میشه. لمبرت بهش یک ماموریت خطرناک به سم پیشنهاد میکنه به دو دلیل. اول اینکه این ماموریت از زندان شروع میشه و این میتونه برای سم مفید باشه! و دوم اینکه سم هیچ چیزه دیگه ای برای از دست دادن نداره... . سم این رو قبول میکنه و اینطوری میشه که سم از یک اسپلینتر سل به یک مامور 2 جانبه تبدیل میشه.
زندان Ellsworth - کانزاس
وظیفه سم نفوذ به سازمان JBA (john brown's army ) هستش. این سازمان مدتیه بدجور داره خرابکاری میکنه و به نظر میاد فکرایی هم تو سرش هست. یکی از اعضای اصلی این سازمان به اسم جیمی واشینگتن در زندان هستش. NSA با جعل چند سند سم رو به همون زندان میندازه. پس از 6 ماه که جیمی و سم با هم رفیق شدن همه چیز برای فرار آمادست. جیمی یه شورش توی زندان راه میندازه و از سم میخواد با ورود به برج مرکزی زندان و باز کردن در سلول ها بهش کمک کنه{سم میتونه وقتی به اونجا رسید این کار رو نکنه و به راهش ادامه بده} . بعد از انجام این کار سم به پشت بوم میره و جیمی رو که یه مامور گرفتتش رو نجات میده. جیمی بهش میگه اگه بخوای میتونی با من بیای... و سم که منتظر این فرصت بود قبول میکنه و با دزدیدن یک هلیکوپتر فرار میکنن.
ساختمان اصلی JBA 1 - نیویورک
جیمی سم رو با moss آشنا میکنه که از کله گنده های گروهه. ماس سم رو به قسمت تمرینی میبره و میگه نیم ساعت دیگه بر میگردم تا اون موقع سعی کن خودتو بهمون ثابت کنی. سم گاو قفل گاو صندوق رو باز میکنه و تمرین تیراندازی رو هم به خوبی انجام میده. ولی تا ماس بیاد وقت داره چند تا کار هم برای NSA انجام بده. برای همین به پشت بوم میره و یک دستگاه شنود توی آنتن نصب میکنه و همینطور توی زیر زمین یه تروجان به سرورهای JBA آپلود میکنه. در حالی که تو ساختمون میگرده با انریکا آشنا میشه. مثل اینکه اون قراره توی ماموریت های سم از پشت بیسیم بهش کمک کنه. سم پیش ماس میره و ماس اونو به یه اتاق سلول مانند میبره. سم امیلی رئیس گروه رو در اونجا ملاقات میکنه و امیلی یک اسلحه به سم میده و به فردی که به لوله بستن اشاره میکنه و میگه اون کول خلبان هلیکوپتری که شما دزدیدید هستش اونو بکش. به هر حال اون خلبان کشته میشه و سم برای نجات جون کلی آدم دیگه باید اعتماد JBA رو جلب کنه به همین خاطر خلبان رو میکشه {میتونه نکشه و با تمسخر JBA روبرو شه} . بعد از این کار سم به امیلی میگه که شنیدم میخواید یه نفت کش رو تصاحب کنید من از پس اینکار بر میام. امیلی: واقعا؟! من به تو این شانس رو میدم که خودت رو بهم ثابت کنی. هواپیما چند دقیقه دیگه راه میافته آماده شو.
ماموریت: نفتکش-دریای اختسک روسیه
سم با چتر نجات توی منطقه فرود میاد وبه سمت کشتی راه میافته. وقتی وارد کشتی میشه امیلی بهش دستور میده همه افراد توی کشتی رو بکشه! سم برای اینکه کسی نتونه پیام کمک بفرسته به سمت فرستنده کشتی میره و قبل از اینکه توی اون اختلال ایجاد کنه با لمبرت تماس میگیره و قضیه رو بهش میگه. لمبرت: سم تو باید بتونی اعتماد اونا رو به هر نحوی شده جلب کنی! . به هر حال افراد توی کشتی هم تا چند ساعت دیگه میمیرن. سم همه و در نهایت کاپیتان کشتی رو میکشه و در همون لحظه انریکا بهش میگه که بقیه کار رو بچه ها انجام میدن یه هلیکوپتر رو کشتی منتظرته ما تو شانگهای بهت نیاز داریم.
ماموریت: هتل جین ماو-شانگهای
سم با امیلی به سمت شانگهای راه میرن و در راه امیلی میگه که اون و ماس میرن تا با دکتر اصوات که یک دانشمند پاکستانی در زمینه سلاح های هسته ای هستش حرف بزنن و احتمالا معامله ای بکنیم و تو روی پشت بوم میمونی تا اگه کاری لازم شد مخفیانه بهت خبر بدیم. در نزدیکی هتل خلبان بیهوش میشه ولی قبل از از سقوط سم اونو کنترل میکنه و جون امیلی و خودش رو نجات میده. بعد از اینکه فرود میان و امیلی و ماس میرن پایین ماموریت سم از طرف NSA شروع میشه و شخصی به اسم هشام حمزه که مامور CIA هستش به سم میگه که از پشت بی سیم قراره اونو پشتیبانی کنه. سم از سمت دیوار شروع میکنه به پایین اومدن و در حالی که داره پایین میاد خودش رو جلوی اتاق ملاقات میبینه و فوری قسمتی از مکالمه با میکروفن لیزریش ضبط میکنه ولی با اومدن یه هلیکوپتر مجبور میشه بره. اطلاعاتی که از این مکالمه به دست میاد اینه که اصوات قراره چیزی به اسم جیوه قرمز به امیلی بفروشه. سم وارد هتل میشه و باید نمونه ای از جیوه قرمز رو بدزده. برای اینکار سم مخفیانه وارد اتاق ملاقات میشه و با استفاده از ساعتش اونو آنالیز میکنه. در همین لحظه ماس با سم تماس میگیره و بهش میگه که امیلی ازش میخواد به اتاق اصوات نفوذ کنه و یادداشت های اونو بدزده. بعد از انجام اینکار حشام به سم میگه که ملاقات تموم شده و اصوات داره به طرف اتاقش میاد بهتره اونو بکشی و سم بعد از کشتنش {میتونه نکشه} به وسیله هلیکوپتر خارج میشه.
ساختمان اصلی JBA 2 - نیویورک
سم در خارج از ساختمان با لمبرت یک ملاقات کوچیک میکنه و لمبرت بهش میگه که اونا دارن با نفت کش یه چیزایی جابجا میکنن به دفتر امیلی نفوذ کن و دنبال اطلاعات بگرد. سم بعد از اینه توی مونتاژ مین ها به انریکا کمک میکنه مخفیانه به اتاق امیلی نفوذ میکنه و از اطلاعات توی گاو صندوق اون عکس میگیره. سم بعد از اینکه از اتاق خارج و از طریق پنجره ها وارد یه اتاق دیگه میشه به طور ناگهانی با انریکا روبرو میشه و در حالی که انریکا قصد داره این رو گزارش کنه سم با ایجاد یک رابطه پنهانی! جلوشو میگیره. سم برای یک بمب گزاری در یک کشی تفریحی فرستاده میشه.
ماموریت: کشتی تفریحی-مکزیکو
دستور سادست سم باید یک بمب توی کشتی بزاره تا برای آزمایش جیوه قرمز یه چند هزار نفری کشته شه!(این تازه آزمایش بمب هستش!)در اوایل ماموریت سم تماسی از لمبرت دریافت میکنه که بمب رو بعد از کارگزاری هک کنه تا اگه خواستن اونو همراه جمعیت منفجرش کنن سم بتونه جلوشونو بگیره. سم بمب رو میزاره و بعدش از کشتی فرار میکنه.
ساختمان اصلی JBA 3 - نیویورک
سم چون بمب رو هک کرده میتونه سیگنال هایی برای از کار افتادنش بفرسته ولی اینکار براش خطرناکه. بنابراین تصمیم میگیره از کد های انریکا برای اینکار استفاده کنه(موقعی که داشت ایمیل های امیلی رو جاسوسی میکرد ایمیلی از انریکا میبینه که "امیلی اگه یک وقتی خواستی بمب رو منفجر نکنی میتونی از کد غیر فعال کننده توی کامپیوتر من استفاده کنی" ) قبل از اینکه سم به اتاق انریکا نفوذ کنه باید یک ایمیل رو برای امیلی رمز گشایی کنه. بعد از اینکار سم با موفقیت رمز رو از کامپیوتر انریکا میدزده. حالا وقت انتخواب هستش!{2- سم میتونه سیگنال رو از ساعت خودش بفرسته ولی اطمینان زیادی رو از طرف JBA از دست میده.3- سم میتونه بزاره بمب منفجر شه ولی اطمینان زیادی رو از طرف NSA از دست میده.} سم کد غیر فعال کننده انریکا رو از ساعتش میفرسته و امیلی که همه تقصیر ها رو از طرف انریکا میبینه اونو میکشه.
ماموریت: کیشاسا-جمهوری دموکراتیک کنگو
امیلی برای ملاقات با سران تروریست جهان به کیشاسا میره و سم رو هم با خودش میبره. بعد از اینکه امیلی برای جلسه میره و سم تو پارکینگ میمونه هشام باهاش تماس میگیره و میگه قبل از اینکه ملاقات شروع شه یه میکروفن توی اتاق ملاقات بزار. سم بعد از انجام اینکار متوجه میشه تروریستا میخوان حمله با بمب جیوه قرمز رو شروع کنن و در راس اهدافشون لس آنجلس و نیویورک قرر داره. در همان لحظه یک سرباز وارد اتاق میشه و میگه یه نفوذی پیدا کردیم و امیلی به سم میگه تو پارکینگ بمون دارم میام و کار فوری باهات دارم. امیلی در پارکینگ میگه یک نفوذی به اسم هشام حمزه پیدا کردیم و تو باید اونو بکشی. سم از پارکینگ خارج میشه تا به سمت ساختمونی که هشام رو توی اون پیدا کردن بره. در راه امیلی به سم میگه که یک اسنایپر بالای برج رادیویی جاسازی کرده از اون برای اسنایپ کردن هشام استفاده کن. سم وقتی بالای برج میرسه و مستقر میشه هشام رو در حال مبارزه با یه محلی میبینه {2-میتونه اونو اسنایپ کنه. 3-میتونه بزاره محلی اونو بکشه} و سم فوری محلی رو اسنایپ میکنه و هشام از اونجا فرار میکنه. امیلی به شدت عصبانی میشه ولی سم میگه که من دنبالش میرم در همین لحظه لمبرت میگه که هشام رو دستگیر کردن. سم بعد از آزاد کردن هشام و فراری دادنش به امیلی میگه که اونو کشت. لمبرت به سم میگه که 2 تا بمب وجود داره که باید جلوشون گرفته شه وقتی برگشتی باهات تماس میگیرم.
ساختمان اصلی JBA 4 - نیویورک
در حالی که امیلی داره نقشه رو برای گروه توضیح میده یک مامور میاد و به امییلی میگه که یک جاسوس ر اطراف ساختمون پیدا کردیم. امیلی به سم میگه با من بیا و وقتی به اتاق میرسیم میبینیم اون لمبرته! امیلی سم و جیمی رو توی اتاق میزاره و به سم یک اسلحه با یه گلوله میده و میگه جاسوس رو بکش. {سم میتونه لمبرت رو بکشه و در نسخه psp هم به این اعتراف میکنه} سم اسلحه رو به طرف جیمی میگیره و اونو میکشه ولی دوربین توی اتاق هستش و سم خیانتکار شناخته میشه. سم در حالی که داره به سمت زیرزمین نزدیک میشه امیلی شکست رو بیشتر احساس میکنه و به همین دلیل بمب توی پایگاه رو فعال میکنه! سم بعد از کشتن امیلی و سربازاش موفق میشه بمب رو خنثی کنه و بعد به سرعت به سمت بمب دوم که توی یک قایق هستش و ماس ازش حفاظت میکنه میره ولی این پایان اوله اگه سم جنایاتی هم کرده باشه دستگیر میشه ولی میتونه خودش رو تبرئه کنه. اگه هم جنایاتش بیش از حد باشه بعد از دستگیری فرار میکنه.

این عکس به شکل اتوماتیک کوچک شده است. برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی بر روی این نوار کلیک کنید. ابعاد اصلی عکس 633x790 میباشد.


Splinter Cell: Conviction
در آغاز هر مرحله و یا وسط های اون معمولا ویکتور صحبت میکنه که صحبتای اون بخش خاصی از داستان رو تشکیل میدن. برای همین اول صحبتای ویکتور * گذاشتم تا داستان با نظم باشه.
*چیزی که شما باید متوجه بشید اینه که سم فیشری که میشناختید مرده. آمریکا اونو کشت. یه راننده مست دختر اونو زیر گرفت و سم به خاطر همین مرد. تنها چیزی که باعث میشد سم مثل یه انسان زندگی کنه. دولت اون باعث شد که سم توی یه زیرزمین کثیف به بهترین دوستش شلیک کنه. لمبرت اون روز به دست سم کشته شد و همینطور سم. پس اون ترک کرد. اون third echelon رو ترک کرد اون زندگی رو که مشناختش ترک کرد... اون آمریکا و مامان و پای سیب رو ترک کرد. سم امیدوار بود که بتونه دلیلی برای زندگی کردن پیدا کنه و پیداش هم کرد. سم با خودش فکر کرد که مرگ دخترش شاید یک تصادف ساده نبود پس تحقیق رو شروع کرد. اون تونست جوابایی هم پیدا کنه و اسم هایی شنید که مربوط به شهر والتا در مالتا میشد.
Merchant’s Street Market
سم در حالی که با آسایش بر روی صندلی خود در رستوران نشسته یک گارسون براش یه بیسیم میاره و میگه اینا رو براش همین الان فرستادن. صدایی که از پشت بیسیم میاد برای سم آشناست و بعد از چند ثانیه سم میفهمه که آنا گریم پشت خط هستش.
سم: چطور پیدام کردی؟!
آنا: سم یادت رفته؟! ما third echelon هستیم و هرجایی چشم داریم. حالا گوش کن تعدادی فرد مسلح هستن که به قصد کشتنت وارد بازار شدن و جایی که تو هستی مثل یه اردک آسیب پذیری!
سم: هنوز نگفتی چطور پیدام کردید....
آنا: بالا رو نگاه کن... حالا برو به محله ای که نزدیکت هستش اونجا به اندازه کافی برات پوشش وجود داره.
بعد از اینکه سم در محل مورد نظر مستقر میشه آنا توی برق شهر اختلال ایجاد میکنه تا سم توی تاریکی بتونه خودش رو نجات بده. تاریکی چیزهای دردناکی رو به یاد سم میاره....
{سارا از ترس تاریکی پدرش رو صدا میزنه و سم سعی میکنه بهش توضیح بده هیولایی وجود نداره ولی سارا مثل هر بچه ای قبول نمیکنه پس سم سعی میکنه اینطور بهش بگه که وقتی توی تاریکی هستش اون میتونه هیولاها رو ببینه بدون اینکه اونا اون رو ببین و این به نفعشه... در همین حال صدای شکستن چیزی میاد و سم اتاق رو ترک میکنه و بعد از درگیری سم میبینه که سارا دیده اون چطور اون افراد رو کشته...}
سم با صدای آنا از خاطراتش بیرون میاد و بعد از کشتن قاتلا آنا بهش میگه که تونسته اطلاعاتی از سردسته قاتلا به دست بیاره.
آنا: اون یه جورایی یه سردسته تبهکاری هستش و کمی جلوتر با چند نفر دیگه دارن آماده میشن که بهت حمله کنن
سم: برای کی کار میکنه؟
آنا: چرا خودت ازش نمیپرسی؟!
سم طرف رو گیر میندازه و این اعترافات رو ازش میگیره: " اسمش اندرو کوبین هستش... میخواد تو رو بکشه قبل از اینکه دنبالش بری...اون کسی بود که دخترت رو کشت...اون توی یه موزه سابق چند خیابون بالاتر زندگی میکنه"
*هرچیزه کثیفی توی شهر از عمارت کوبین هدایت میشد. و حالا که کوبین میدونست سم دنبالشه اونجا رو پر از معتادای مسلح به اسلحه اتوماتیک کرده بود. ولی برای سم این چیزا اهمیتی نداشت و سم به سمت عمارت راه میافته.
Kobin’s Mansion
سم به عمارت نفوذ میکنه و بعد اینکه کوبین رو گیر میندازه کوبین بهش میگه: "اونا فقط به من عکس رو دادن و جسد رو تحویل گرفتن!... من نمیتونم چیزه بیشتری بگم... سم اونا گنده تر از تو تو هستن... گنده تر از دخترت..." و قبل از اینکه سم بتونه حرف بیشتری ازش بکشه نیروهای ویژه وارد اتاق میشن و سم رو بیهوش میکنن.
*کاملا واضح بود که یکی میخواد با سم صحبت کنه... سم کوبین رو پیدا میکنه و کوبین هم اون رو پیدا میکنه و شخص سوم هم همون موقع سر میرسه... اونا سم رو به یه فرودگاه متروکه تو یه شهر قدیمی بردن چون قرار بود که سم همه اونجا رو با دست خالی به خون بکشه و منفجرش کنه...
Price Airfield
سم در حالی که نیمه بیهوش هستش متوجه فردی به اسم تام رید میشه که به نظر میرسه مدیر third echelon هستش و داره یه عملیات خاصی رو انجام میده.
تام: سم در اختیاره تو هستش آنا. ببین چی در مورد emp میدونه و چطور میدونه و همینطور چرا میخواست دوستمون کوبین رو بکشه.
آنا: کمی زمان میبره اون برای همچین مواقعی هم آموزش دیده.
تام: باشه اینجا همه چیز از وسایل شکنجه گرفته تا دارو آمادست من به مقر میرم.
بعد رفتن تام سربازی به طرف سم میاد تا بهش دارو تزریق کنه ولی آنا اونو میکشه و بعد از آزاد کردن سم از تخت میگه:
گوش کن. من به عنوان یه جاسوس برای رئیس جمهور کالدون توی third echelon کار میکنم. رید مدیر جدید هستش و داره همکاری هایی با میزبان ما اینجا که یک pmc به اسم black arrow هستش انجام میده. اونا چند تا کلاهک emp از روسا دزدیدن و دارن روشون کار میکنن. تنها چیزی که میدونیم اینه که میخوان یک گند بزرگ به بار بیارن. من نمیتونم از این داخل کاری بکنم ولی سم تو اون بیرون میتونی آزادانه هر کاری بکنی.
سم: بزار بهت یاداوری کنم که من دیگه بازی نمیکنم.
آنا: نه. من فقط یه نکته در مورد اون میگم و تو دوباره بازی مکنی. فقط یه نکته در مورد سارا! من میدونم اون زندست!
سم: از کجا بفهمم داری راست میگی؟؟ لمبرت خودش بهم گفت اون مرده...
آنا: چون الان پیش افراد من هستش! تو بهم کمک میکنی و منم اونو بهت برمیگردونم. وگرنه کاری از دستم برنمیاد!
سم: اگه بفهمم که دروغ گفتی خودم میکشمت... فهمیدی؟!
آنا: نه من همه این سال ها داشتم بهت دروغ میگفتم! بیا این سوئیچ ماشین من هستش. این تجهیزات رو بگیر من میرم دنبال سارا و باهات تماس میگیرم تا مطمئن شی. بیرون میتونی c4 پیدا کنی بعد از برداشتنشون خبرم کن.
بعد از اینکه سم c4 رو برمیداره آنا بهش میگه درسته جی پی اس ماشین خاموش هستش ولی یه هلیکوپتر تو پایگاه هستش. سم: "پس اونا اصلا به جی پی اس نیاز ندارن من رو تو جاده منفجر میکنن! باشه میرم بهش c4 وصل کنم"
سم بعد از اینکه c4 رو کارمیگذاره قطع کردن برق پایگاه رو هدف بعدیش قرار میده و بعد از اینکار آنا بهش میگه: "ok سم ماشین من بیرون پایگاه پارک شده. ولی قبل از اینکه سوارش شی باید یک دیش رو منفجر کنی تا نتونن ردیابیت کنن" سم : "چرا نمیری ببینی چیزه دیگه ای هم یادت رفته بهم یا نه؟!"
سم رو دیش هم c4 کار میگذاره و در حالی که سم داره به در نزدیک میشه آنا از پشت بیسیم میگه: "سم خبرای بد دارم. سارا حالش خوبه ولی فعلا نمیتونی باهاش حرف بزنی." سم: "پس هروقت تونست باهام حرف بزنه تماس بگیر" و سم تماس رو قطع و از پایگاه فرار میکنه. بعد از اینکه سم توی ماشین میشنه و لحظه ای احساس آرامش میکنه با ویکتور تماس میگیره.
سم: سلام ویکتور به کمکت نیاز دارم
ویکتور: اگه تو به کمک نیاز داشته باشی بهتره از نزدیک همدیگه رو ببینیم!و بگو ببینم اون پشت چه خبره؟!
سم:مثل اینکه تو هم احساسش کردی... صداش تو رو هم یاد اونجا میندازه؟!
ویکتور: آره... عراق.
Diwaniya, Iraq/20 years ago
ویکتور: سم از بچت چه خبر؟!
سم: این عکسش رو ببین تازه برام فرستادن.
ویکتور: خوش بحالت بچه های من واسم عکس که سهله یادداشت هم نمیفرستن!
سرباز: واست یادداشتی نمیفرستن چون که تو خوندن بلد نیستی!!
خوشی گروه زیاد دوام نداره... دشمن در یک حمله سریع 2 سرباز رو شهید و سم رو اسیر میکنه. ولی ویکتور خوش شانسی میاره و مرکز موقعیت رو براش توضیح میده و بهش دستور میده که تا اومدن نیروهای پشتیبان یه جای امن پناه بگیره. ولی ویکتور همچین آدمی نیست! ویکتور به هر زحمتی شده خودش رو به پایگاه دشمن میرسونه و متوجه میشه که دشمن داره سم رو شکنجه میده و سم به سختی داره تحمل میکنه. ویکتور سم رو نجات میده و با هم در مقابل نیروهای ساپورت دشمن میجنگن و بعد از مدتی نیروی پشتیبان میرسه و نجاتشون میده.
*سم هیچوقت برای چیزای کوچیک کمک نمیخواست.و این معنیش این بود که این یکی خیلی بزرگه. سوال بعدی این بعد که کجا همدیگه رو ببینیم. ما مرکزخرید/شهربازی نزدیک Washington Monument رو انتخاب کردیم که یک مکان عمومی و پر از پوشش بود. همینطور سم اونجا میتونست به راحتی لباس شخصی ها رو هم پیدا کنه و اون این کار رو هم کرد.
Washington Monument
وقتی سم وارد شهربازی میشه ویکتور باهاش تماس میگیره و میگه که black arrow برای دستگیری سم آماده حمله هستش. چون تعدادی لباس شخصی اونو تعقیب کردن که حتما از نیروهای black arrow هستند. پس سم قبل از دیدن ویکتور سراغ اونا میره و تو تاریکی حسابشون رو میرسه. همینطور سم ار حرفاشون میفهمه که نیروی پشتیبانی آمادست تا به محض اینکه اونا سم رو دیدن حمله کنن. پس سم وقت زیادی نداره چون احتمالا حالا که نیروهای پشتیبانی میبینن خبری از لباس شخصی ها نیست فوری حمله میکنن. سم خودش رو به ویکتور میرسونه و ویکتور اسلحه قدیمی سم و همینطور مقداری تجهیزات بهش میده و میگه که یه فایل هم در مورد مکانی به اسم white box توی کیف هستش. ویک


مطالب مشابه :


دانلود بازی های جنگی کم حجم

hello > welcom veblag splinter- downloa - دانلود بازی های جنگی کم حجم -




اطلاعات موشک بولاوا لو رفت+عکس

کبوترپرس - اطلاعات موشک بولاوا لو رفت+عکس - گوناگون از همه چی/ از همه جا/ از همه کس هر چی که باشه




داستان کامل بازی اسپلینتر سل

بازیهای pc.xbox360.ps3.ps2.psp.wii - داستان کامل بازی اسپلینتر سل - وبلاگ رنگارنگ: دانلود،راهنمایی،سوال




پدیده هارپ

پروژه هارپ در اصل برای تسهیل ارتباطات زیردریایی و یک بازی متروکه به




برچسب :