معرفي و نقد نسخه خطي كتاب عجم بسياق محمد ابن اسماعيل در تاريخ نگاري صفوي نگارنده: علی احمد الیاسی

مقدمه

سلسله صفویه یکی از حکومت های ایران پس از اسلام است که شاه اسماعیل صفوی در سال 907 هـ . ق آن را پایه گذاری کرد. در این زمان به دنبال فروپاشی حکومت ایلخانان و تیموریان ، کشور دوره ای از هرج و مرج سیاسي و اجتماعی را تجربه می کرد ، که با اقدامات شاه اسماعیل و شاه تهماسب و سرانجام شاه عباس اول دولت متمرکز نیرومندی در حول رسمیت مذهب شیعه پدید آمد. دوران حکومت صفوی در ایران با فراز و نشیب های زیادی روبرو بود. با ایجاد آرامش و ثبات نسبی در سال های میانی حکومت صفوی به ویژه دوران شاه عباس و جانشینان وی که از دستاوردهای شاه عباس برخوردار بودند یک رونق علمی و ادبی در ایران ایجاد شد و این رونق و شکوفایی در جنبه های مختلف ازجمله ادبیات ، شعر ، نقاشی ، معماری ، فلسفه و تاریخ نمایان شد. یکی از جلوه های فکری حیات فرهنگی ایران در این دوره تاریخ بود که رونق و نمود شایانی در دوره صفویه پیدا کرد. فرمانروایان صفوی به دلایل مختلف از جمله : ثبت وقایع روزگار فرمانروایيشان ، کسب مشروعیت سیاسی و دینی از طریق روایت و باز نویسی تاریخ از آن حمایت کردند. بنابراین در دوران فرمانروایی صفویان کتب تاریخی ارزنده ای در ایران تألیف شد و آن دوران را به یکی از ادوار شکوفایی تاریخ نگاری ایران تبدیل گشت.

هدف پژوهش حاضر معرفی یکی از آثار وقایع نگارانه دوره صفوی است که تلاش می شود علاوه بر شناسایی اثر و بررسی عصر زمانی آن که رسم معهود در این زمینه است به بررسی جنبه های اندیشه تاریخ نگاری نویسنده و شناسایی فضای سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی زمانه وی و روندهای اساسی مذهبی و دینی آن دوره نیز پرداخته شود و تاثیر فاکتورهای مزبور را بر نویسنده و اثر وی نمايانده شود. پس به بیان دیدگاههای تاریخ نویسانه وی پرداخته و اندیشه تاریخ نگاری و منظومه فکری و سبک نگارش ادبی و تاریخی وی رابیان می کنیم از آنجا که اثر حاضر در دوران فرمانروایی شاه صفی به نگارش در آمده در پژوهش حاضر تلاش خواهد که نگاهی به تاریخ نویسی دوره صفویان و سبک نگارش آثار تاریخی هم داشته باشیم روش تحقیق حاضر بر پایه بررسی موشکافانه اثر و پس تطبیق و مقابله آن با متون مقتدم و الگو استوار است و پس از طریق مداقه در متن نسخه  و کشف شواهد و قرائن ، سایر متون الگوی وی را شناسایی کرده و سپس بر اساس فاکتورهای کشف شده ( نویسنده ، زمانه وی ، عصر تألیف ، شاخص های اجتماعی ، اقتصادی مذهبی و فرهنگی آن دوران ،  شواهد و قرائن موجود در متن نسخه و متون الگو به بازیابی و باز شناسی روش و بینش نویسنده و دیدگاه و اندیشه تاریخ نگاری وی اقدام شد . سوالاتی را که این پژوهش در پی پاسخ دادن به آنهاست بدینگونه است :

1-   الگوهای مؤلف در تألیف اثر کدام است آیا مبدع است یا مقلد؟

2-   سبک تاریخ نگاری و نگارش ادبی اثر چگونه است؟

3-    محتوای اثر چیست و راههای نگارش مولف کدام است؟

4-   دیدگاهها و اندیشه تاریخ نگاری مؤلف کدام است؟

در این پژوهش ابتدا به معرفی عنوان کتاب و نسخه های آن و مشخصات ظاهری آنها اقدام شده و سپس به معرفی نویسنده  و زمانه وی و محتوای کتاب پرداخته شده است.

آنگاه مباحث بعدی پژوهش شامل ، سبک نگارش کتاب ، سبک تاریخ نگاری آن و منابع الگوی آن می باشد و در مبحث دیگری به بررسی اندیشه تاریخ نگاری مؤلف و دیدگاههای تاریخ نگارانه وی پرداخته شده و در پایان هم  نتایج مقابله کتاب با نسخه کتابخانه ملی  و سرانجام مبحث نتیجه گیری و فهرست منابع و مآخذ ارائه خواهد شد.

 

عنوان كتاب:

تاريخ عجم بسياق

سياق التواريخ، مجدول التواريخ، تاريخ سنواتي، خلاصه التواريخ، مجمل التواريخ ،  تاريخ تقويمي ، تقويم التواريخ وتاريخ پادشاهان عجم تاريخ كوتاه ايران و جهان است از پادشاهي كيومرث و برخي ازحضرت آدم تا معمولا روزگار نويسندگان و آغاز و انجام نسخه ها متفاوت و گوناگون است در بيشتر نسخه ها به جاي اعداد هندسي شماره به سياق نوشته شده است.[1]

به طول كلي تاريخ سياقي (سنواتي) يكي از شيوه هاي تاريخي نويسي در روزگاران گذشته بوده است كه هدف آن علم به تعداد افراد پادشاهان بود و سياق كيفيت آن موافق علم سياق وضع شده است و اين هم نوعي از وقايع نگاري ، نوشتن تاريخ عمومي يا تاريخ جهان است كه در آن مولفان، رويدادهاي پس از اسلام را هم بيان مي كردند.[2]

اين شيوه تاريخ نويسي با تاريخ نويسي عمومي سالشمارانه تفاوت ها و مشابهت هايي دارد. تشابهات آن به حدي است كه حتي مي توان آن را نوعي تاريخ نويسي عمومي به شمار آورد، اما افتراق اين دو شيوه از آن جهت است كه تواريخ سياقي بسيار خلاصه مجمل و موجز نوشته شده اند، به گونه اي كه در بسياري موارد فقط به ذكر اسامي پادشاهان ومدت سلطنت آنان بسنده شده است.

نسخه هاي كتاب و مشخصات ظاهري آنها:

از تاريخ عجم بسياق دو نسخه موجود است، كه يكي متعلق به اسناد كتابخانه مجلس شوراي اسلامي و ديگري از اختيار كتابخانه ملي است . كه در اين مبحث به معرفي مشخصات آنها پرداخته مي شود.

نسخه كتابخانه مجلس شوراي اسلامي: اين نسخه با عناوين تاريخ پادشاهان عجم، مجمل التواريخ و تاريخ عجم به سياق شناخته مي شود كه احتمالا مولف آن شخصي به نام محمد ابراهيم بن اسماعيل بوده است چون در ذيل تمام صفحات، مهري بيضي با سجع عبده محمد ابراهيم بن اسماعيل زده شده است و به نظر مي رسد نويسنده كتاب او باشد.[3]

 كتاب ،  مجمل التواريخ پادشاهان ايران است از كيومرث تا شاه صفي اعداد و رقم ها به سياق نوشته شده و تاليف آن هم در نيمه قرن 11 هجري قمري است. نويسنده اين كتاب، ريزه كاريهاي جالب ونكته هاي تاريخي سودمند در كتاب خود گنجانيده است و نيز روشي خاص و غريب دارد از عنوانهايي كه بالاي تمام صفحات تكرار شده به طور خلاصه چنين فهميده مي شود كه كتاب داراي هفتاد مجمل وپنجاه و هفت حرف و چند دفعه است.[4]

موضوع كتاب همچنانكه اشاره شد تاريخ پادشاهان عجم است و كتاب با اين جمله آغاز مي شود: از تاريخ پادشاهان عجم كه در مملكت  ايران سلطنت كرده اند از ابتدا سلطنت كيومرث .... الي جلوس شاه عباس دوم.

كه البته در مورد روش و محتواي كتاب در مبحث هاي بعدي به طور مفصل صحبت خواهد شد.

پايان يا انجامه نسخه: در لوي ئيل1049 ييلاق و غشلاق در دارالسطنه اصفهان واقع شد و ... و در سنه 1050 نواب رضوان جايگاه همايون به عزم يورش دار القرار قندهار ... در ... كاشان مريض شد به تاريخ شب چهارشنبه 18 صفر به عالم بقا و جنت الماوي و فردوسي اعلي انتقال فرمودند. انالله وانا اليه راجعون مدت سلطنتش بيست و دو عام و هفت ماه.[5]

اين نسخه به خط نستعليق قرن 11 ه . ق با صفحات مجدول بزرگ و لاجوردي و شنگرف ، كنار و حاشيه چند برگ آغازين و پايان وصله ايي شده است بر سه برگ اضافي آغاز نسخه چند يادداشت تاريخي كهنه و نو ديده مي شود. و نسخه در قطع وزيري 19  27 سانتي متر با جلد تمياج قهوه اي و از كاغذ اصفهاني با سطور گوناگون در 144 صفحه است.

كه شماره ثبت قديم آن 61861 و شماره جديد آن 8260 مي باشد.[6]

اكنون به بيان مشخصات واختصاصات نسخه سازمان اسناد و كتابخانه ملي مي پردازيم.

انوار در فهرست نسخ خطي كتابخانه ملي ذيل عنوان تاريخ تقويمي مي نويسد.

نويسنده بدون معرفي خود به تاليف اين كتاب اقدام كرده كه مشتمل بر وقايع تاريخي عالم از عهد كيومرث تا سال 1051 ه. ق است. مطالب بسيار مختصر و فهرست وار آمده و در ذكر  حوادث فقط قناعت به نام حوادث و تاريخ آن شده است.[7]

در ذكر حوادث تاريخي قبل از اسلام ايران بر شاهنامه ابوالقاسم فردوسي ، تاريخ گزيده حمدالله مستوفي تكيه كرده واز مطالعه كتاب بر مي آيد كه مولف آن مذهب شيعه داشته است، اين بخش ديگري از گفته هاي سيد عبدالله انوار در مورد  تاريخ تقويمي (تاريخ عجم سياق) است.[8]

پس انوار به معرفي آغاز و انجام كتاب مزبور پرداخته و چنين مي نويسد:

«آغاز: بسمله و  مجمل التواريخ پادشاهان عجم كه در ملك ايران سلطنت كرده اند از ابتدا سلطنت كيومرث كه بعضي او را آدم عليه السلام ...

انجام: يونت ئيل 1050 نواب هميون به عزم يورش قندهار از اصفهان بيرون آمده در دارالمومنين كاشان مريض و در شب چهارشنبه 18 شهر صفر به عالم جاوداني انتقال نمود. انالله و انا اليه راجعون مدت سلطنت او سيزده عام و شش ماه بود[9]

در اين نسخه در پايان سطر آخر كتاب كه مطالب آن هم به پايان مي رسد جملات زير نيز به چشم مي خورد،  براي اطلاع بيشتر بر آن اين مطالب را بيان مي كنيم كه تحت عنوان آخر نسخه آن را ذكر خواهيم كرد.

آخر نسخه: مجمل التواريخ كه متضمن حصول علم بر تعداد و افراد پادشاهان عجم است و سياق كيفيت آن موافق صيغ علم سياق وضع و در موازي [كلمه اي ناخوانا] حسب الفرموده عالي حضرت [ ؟  ] ميرزايي از روي افراد مذكورنقل شدكه به قرينه فصول علم آن معمول و وصل به ادراك لذت اخبار ماضيه مفهوم گردد. و بدين ترتيب كتاب با اين جملات به پايان مي رسد و در ذيل آن نوشته اي بدين مضمون، ديده ميشود، به تاريخ شهر ربيع الاول 1091 مرقوم شكسته رقم اقل عباد الله الغني ميرزا محمد الحسين البروجردي  گرديده است.[10]

اين نسخه به خط نستعليق خوش به تاريخ 1091 ، شايد در اصفهان استناخ شده است كه داراي مشخصات  ذيل است: داراي دو جدول، دور سطور از و سياه اسماء و اعلام و مدت سلطنت پادشاهان با مركب قرمز، كاغذ آن از نوع دولت آبادي، تعداد صفحات آن 137 برگ به مقياس 70  17 سانتي متر و داراي 17 سطر مي باشد.[11]

علاوه بر نسخه هاي ياد شده كه در اختيار نگارنده قرار دارد. نسخه هاي ديگري هم از اين گونه وجود دارد كه تحريرها و مبدا و انجام نسخه ها گوناگون است . از جمله كتابي از اين گونه به نام خلاصه التواريخ ياد شده است.

نسخه اي از آن به نام تاريخ پادشاهان عجم كه از كيومرث آغاز و پايان روزگار فتحعلي شاده (1250- 1212) را در بردارد و به سال 1262 ه. ق در تهران در 320 صفحه چاپ شده است. نسخه اي ديگر از آن به نام تاريخ پادشاهان تقويم  التواريخ فهرست شده و در كتابخانه ملي موجود است.

ودر همانجا نسخه اي ديگر به شماره 1/ 1146 با تاريخ 1252 در دفتر موجود است كه از كيومرث تا سال 1051 ه . ق و در پشت صفحه اول به نام مختصر التواريخ و نسخه اي ديگر به شماره 1474 به نام خلاصه التواريخ خوانده شده كه از كيومرث تا شاه عباس سوم صفوي را در بردارد.

دركتابخانه مركزي دانشگاه تهران نسخه اي از آن به شماره 2808 به خط نستعليق و تاريخ 1256 به نام «خلاصه التواريخ» موجود است كه تاريخ ايران را فهرست وار از پيشداديان تا مظفرالدين شاه قاجار در بردارد. نسخه ديگري از اين اثر در تهران در كتابخانه سلطنتي به شماره 10168 به تاريخ (1261) موجود است كه در فهرست به نام تاريخ سياقي آمده است در فهرست كتابخانه رضوي مشهد نسخه اي از اين اثر به شماره (254) و تاريخ (1261) موجود است و نسخه اي از آن به نام «سياق التواريخ» است كه تا سر گذشت فتحعلي شاه و همسران و فرزندان او مي رسد. در كتابخانه دانشكده ادبيات تهران نيز نسخه اي به شماره (258) به همين نام موجود است.[12]

اكنون بخش معرفي نسخه هاي اين اثر را به پايان برده وزمان تاليف نسخه تاريخ عجم سياق را كه موضوع پژوهش حاضر است را پي مي گيريم.

و مبحث مقايسه دو نسخه موجود در نزد نگارنده را به مجال ديگري در همين پژوهش موكول مي كنيم، قبل از شروع به مبحث جديد ذكر اين نكته  جالب توجه است كه به نظر مي رسد سياق التواريخ نويسي در ادوار گذشته تاريخ ايران به خصوص نيمه دوم حكومت صفوي از شاه صفي به بعد داراي رونق خاصي بوده و احتمالا نسخه تاريخ عجم بسياق در اين زمينه نقش يك الگو را براي مورخان بعدي ايفا مي كرده است.

زمان تاليف: بر اساس برخي شواهد و قرائن موجود در متن كتاب مي توان چنين گفت كه اين اثر احتمالا در سال 1051 ه. ق اواخر حكومت شاه صفي (1052- 10380) نوشته شده است. از جمله شواهد و قرائني كه ما را به اين نظر رهنمون مي شود مي توانيم از موارد زير ياد كنيم . نخست آنكه در اين كتاب تاريخ 1052 ه – ق قيد شده است كه به احتمال قوي سال نگارش اين اثر است.[13] دوم آنكه اين كتاب سير جريان حوادث را تا پايان پادشاهي شاه صفي (1052- 1038) در بردارد.

ناگفته نماند كه تواريخ عمومي معمولا از آغاز خلقت جهان تا روزگار نويسنده را در بر دارد.[14] سوم اينكه از پادشاهان صفوي در اين اثر طرفداري شده و با عناوين و القاب پر طمطراقي از آنان ياد شده است. و نيز داراي گرايش به طرفداري از مذهب تشيع در مقابل  ساير مذاهب از جمله اهل تسنن است.[15]

سيد عبدالله انوار هم در فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه ملي، سال نگارش اين اثر را 1051 ه. ق بيان كرده است.[16] در فهرست نسخه هاي خطي مجلس نيز وضعيت استنساخ اين اثر را قرن يازدهم هجري قمري ياد كرده است و به اين ترتيب هر دو منبع ياد شده اين اثر را متعلق به قرن يادزهم ه .ق مي دانند.[17]

معرفي نويسنده كتاب: در مورد نويسنده اين اثر نمي توان با  قاطعيت سخني به ميان آورد، چون نخست آنكه اين اثر فاقد ديباچه و مقدمه بوده و نويسنده بلافاصله به بيان رويدادها پرداخته است. و ديگر آنكه در متن كتاب هم سخني از نويسنده آن به پيش كشيده نشده است و از لابلاي سطور و نوشته هاي اثر هم شواهد و مداركي در اين مورد يافته نمي شود و يا اينكه دستگير نگارنده نشده است. اما با تمام اين احوال مهري بيضي با سجع عبده محمد ابراهيم بن اسماعيل بر تمام صفحات اين اثر نقش بسته است.

با توجه به اينكه در گذشته نويسندگان، آثار خود را به نام خويش ممهور مي كردند بعيد به نظر نمي رسد كه اين شخص همان نويسنده اثر باشد.[18]

آقاي حائري در فهرست كتابخانه مجلس شورا ي   ملي با استناد به همين مساله ،  محمد ابراهيم بن اسماعيل را به عنوان نويسنده تاريخ عجم = مجمل التواريخ معرفي كرده است. بنابراين در مورد نگارنده اين اثر و احوال واوضاع او همين مساله را مورد تاييد و پذيرش قرار مي دهيم.[19] وموضوع ديگري كه به روشن شدن اين مساله كمك شايان توجهي مي كند بررسي محتواي اثر مي باشد.

معرفي محتواي اثر:

تاريخ پادشاهان عجم (مجمل التواريخ = تاريخ سياق، همچنانكه از عنوان آن مستفاد مي گردد تاريخ پادشاهان عجم است كه در ايران سلطنت كرده اند كه از كيومرث آغاز و به دوران شاه صفي ختم مي گردد، اين اثر در   صفحه تاليف شده است، مولف اثر محمد ابراهيم بن اسماعيل اثر خود در دو حرف نگارش كرده و هر حرف شامل چندين دفعه و هر دفعه شامل چند نفر است و چنين شيوه تقسيم بندي بنابر ادعاي مولف بر اساس علم سياق بوده است و اينك به معرفي بخش هاي اين اثر مي پردازيم تا مطلب بيشتر روشن شود.

حرف اول: احوال پادشاهاني كه قبل از اسلام سلطنت كرده اند و اين حرف شامل چهار دفعه و هفتاد و يك نفر بوده كه مدت سلطنت ايشان چهار هزار و بيست ونه سال است .

دفعه اول شامل پادشاهان پيشداديان و آثار و اختراعات ايشان است، كه يازده نفر بوده و مدت سلطنت آنها دو هزار چهارصد و پنجاه سال است.[20]

دفعه دوم : نويسنده در ادامه همين مطالب دفعه دوم كتاب خود را نوشته كه شامل پادشاهان كيان است كه ده نفر بودند و مدت سلطنت آنان هفتصد و سي و چهار سال بود. [21]

دفعه سوم : نويسنده در اين دفعه به بيان ملوك الطوايف پرداخته كه از عهد اسكندر تا زمان اردشير بن بابكان سلطنت كرده اند، وي تعداد پادشاهان ملوك الطوايف را بيست و يك نفر ذكر كرده و مدت سلطنت آنها را سيصد و بيست و شش سال نوشته است و آثار و اختراعات ايشان را هم در كتاب خود گنجانده است. البته در اين قسمت نويسنده پادشاهان ملوك الطوايف را در دو فرقه بيان كرده است. كه فرقه اول شامل انخطس رومي است و فرقه دوم سيزده نفر كه به مدت 173 سال حكومت كرده اند. [22]

دفعه چهارم در ذكر پادشاهان ساساني است كه ايشان را كاسره هم خوانند و بيست و نه نفر  و مدت سلطنت ايشان 519 سال بود.[23]

در اين بخش حرف اول كتاب با پايان سلطنت ساسانيان به اتمام مي رسد كه شامل چهار دفعه بود.

بخش بعدي كتاب به نام حرف ثاني است كه چهارده دفعه را در بردارد  و مشتمل بر تاريخ پادشاهان عجم بعد از ظهور اسلام است كه در مملكت ايران حكومت كرده اند.

دفعه اول از حرف ثاني: احوال پادشاهان بني اميه است كه نويسنده با عنوان عليهم اللعنه و الهاويه ياد كرده است كه نشان تعصب مذهبي وي است و چهارده نفر از اين خاندان حكومت كرده اند و مدت حكومت ايشان نود سال ويازده ماه و بيست روز  بوده است.[24]

دفعه دوم تحت عنوان در ذكر خلفاي بني عباسي  و حكومت هاي معاصر آنان كه باج گزار بني عباس بودند نوشته شده است و اين شيوه معمولا در تاريخ نگاريهاي عمومي مرسوم نبود. تاريخ پيامبر اسلام  (ص) و خلفاي راشدين را ناديده گرفته است و ذكري از اين دوره به ميان نياورده است . احتمالا يكي از دلايل اين امر را مي توان چنين بيان داشت كه وي تاريخ حكومت هاي ايراني را مي نوشت شايد بتوان اين امر را در مورد دوران حكومت پيامبر (ص) صادق دانست، اما در مورد   دوره خلفاي راشدين، اين مساله مصداق كلي ندارد و در اين دوره ايران بخشي از قلمرو جهان اسلام بود كه تحت حاكميت اعراب مسلمان قرار داشت و مساله ديگر اينكه نويسنده پس از ذكر تاريخ بني اميه در مبحثي تحت عنوان تاريخ خلفاي عباسي به بيان رويدادهاي سلسله هاي ايراني قرون نخستين اسلامي پرداخته است و دليل اين امر را تابعيت حكومت هاي ايراني از خلافت عباسي بيان كرده است.

در اين بخش تحت عنوان دفعه دوم نويسنده به شرح رويدادهاي ايران در زمان حكومت هاي سامانيان، صفاريان ، غزنويان ، غوريان، ديلميان، سلجوقيان  ، خوارزمشاهيان، اتابكان شام و ديار بكر، اتابكان فارس، اتابكان لرستان  ،  اسماعيليان ايران ،  قراختاييان كرمان و خلفاي بني عباس مي پردازد.[25]

آنچه در اين مبحث قابل بيان است اينكه نويسنده برخي از قرون نخستين اسلامي مانند طاهريان را ناديده انگاشته است و به علاوه تاريخ خلافت عباسيان را نسبتا مفصل شرح داده و رويدادهاي مربوط به حكومت خوارزمشاهاين را قبل از خلافت عباسي بيان كرده است.

فرقه سوم از دفعه چهارم در بيان رويدادهاي مربوط به حكومت مغولان است كه از ابتداي سلطنت النجه خان تا سلطان حسين وآل چوپان  ،   جلايريان و آق قويونلوها را در بردارد. دراين بخش نويسنده به بيان حسب و نسب تركان پرداخته و پس از ذكر نسب نامه چنگيز ،به بيان  فتح ايران توسط مغولان و رويدادهاي دوره ايلخانان مغول در ايران پرداخته است كه البته مطالب راجع به تركان  و چنگيز خان مختصر و موجز است. در ادامه مبحث تحت عنوان در ذكر پادشاهان مغول به بيان رويدادهاي تاريخ ايران درزمان تيمور وجانشينان وي پرداخته  وبا بيان سلسله هاي آل چوپان و ايلك خانيان و سپس آق قويونلرها مطالب خودبه پايان برده است.

آنچه در اين قسمت جالب توجه است اين است كه نويسنده حكومتهاي پس از ايلخانان مانند آل چوپان ، آل جلاير، و حتي حكومت آق قويونلرها را تحت عنوان پادشاهان مغول نگاشته است و در يك فرقه از كتاب گنجانيده است.[26] در اين قسمت نويسنده به بيان اسامي علما ،  شعرا، عارفان و غيره اقدام كرده است.

فرقه چهارم از دفعه چهارم كه در واقع آخرين فرقه كتاب است در بيان رويدادهاي مربوط به سلسله صفويان است كه نويسنده با بيان سلسله نسب شاه اسماعيل آن را آغاز كرده و سپس با ذكر رويدادهاي زمان شاه صفي و مرگ وي آن به پايان رسانيده است.[27]

سبك نگارش كتاب:

به منظور بررسي سبك اثر حاضر ناگريز بايد به سبك ادبيات وتاريخنويسي در دوره صفويه و دوره ما قبل آن يعني مغول به تحقيق و تفحض پرداخت. با تسلط مغولان بر ايران از آنجا كه مغولان از خود ادبيات نداشتند و فرزندان و امراي آنان انس و آشنايي چنداني با زبان و ادبيات فارسي نيافتند و به دليل از ميان رفتن كتابها و دانشمندان و علما يا مهاجرت آنان از ايران نثر نظم فارسي هم بي رونق شد. بنابراين مقدمات در قرن هفتم به تدريج نثر ساده بر نثر فني رحجان يافت و تواريخ عمومي كه در اين دوره نوشته شد جز يكي دو تا مابقي به نثر ساده تاليف گرديد.[28] به دنبال يورش تيمور انحطاط ادبي در اين عصر همچنان ادامه داشت، تنها تاريخ و خط و فن مينياتوري سازي و تذهيب و معماري رو به ترقي داشت، نگارش كتب تاريخ به زبان ساده كه از اواخر قرن هفتم مقبول افتاد بو د  پيروي شد .[29]

درعهد صفويه نثر فارسي مشوش است كه در هيچ زماني نظيرش ديده نمي شود ادوارد براون در بحث از نثر صفوي، آن را به نوع ساده و مصنوع تقسيم كرده است.[30]

بهار نثر دوران صفوي را به سه دسته تقسيم مي كند: نثر مصنوع و متكلف كه نوشته ها و مناشير ديواني بدين گونه نوشته مي شد و برخي مورخان نيز تواريخ خود را بدين شيوه مي نوشتند و برخي راه بين بين پيش گرفته اند و از طرف ديگر جماعتي از علما و اهل فضل طوري كتب خود را ساده و سست و عاميانه تاليف كرده اند كه سواي سهولت استفاده عوام كه هدف اصلي مولفان هم جز اين نبوده است ،   فايده ديگري بر آن مرتب نيست .[31]

از طرف ديگر نثر فارسي در اين دوره تحولاتي را پشت سر گذاشت كه آن را به سوي يك نثر فني و متكلف رهمنون شد كه برخي از اين عوامل عبارتند از:

ورود لغات تركي و مغولي به زبان فارسي كه قرنها قبل از صفويه شروع شده بود دوم آموزش هاي خاص مورخان است چون اكثر اين عده از ديوانسالاران، منشيان ،  قضات و علماي ديني بودند سوم به كار بردن اصطلاحات و تعابير پيچيده ومتكلف فارسي و عربي كه نشان فضل و فخرادبي بود. نكته مهم ديگر قداست سلاطين صفوي و جايگاه مذهبي و معنوي آنان بود كه هر نوع نام بردن و اشاره به افراد اين دودمان مستلزم استفاده از القاب و عناوين و رموز خاص و فراواني بود.[32]

به هر حال منابع تاريخ نگاري اين عصر را نمي توان به طور كلي فاقد و جاهت ادبي و نثري ساده و روان دانست، به نظر مي رسد برخي منابع اين دوره در مقايسه با اكثر منابع اين عصر داراي نثري ساده هستند. با مر گ شاه عباس اول و آغاز انحطاط تدريجي حكومت صفويان، نثر و تاريخ نويسي اين دوره هم از آن تبعيت نمود و سبك ساده و روان و گاه حتي عوام پسند آرام آرام جاي خود را در بين نويسندگان باز كرد . بنابراين با بيان اين مقدمات مي توان گفت كه كتاب حاضر داراي نثر ساده و روان و جمله بنديهاي آن اغلب كوتاه و موجز است و لغات تركي و مغولي در حوزه اصطلاحات سياسي، نظامي و اقتصادي كتاب به چشم مي خورد به علاوه اصطلاحات خاص زبان عربي در حوزه ديني و مذهبي هم در آن راه يافته است.[33]

 

 

سبك تاريخ نگاري كتاب.

تاريخ نگاري عمومي يكي سبك هاي تاريخ نگاري در ايران بود كه از قرن چهارم تا دوره قاجار ادامه يافت. مولفان اينگونه آثار جهان بيني اسلامي داشتند و در تاليف تاريخ جهان بيشتر به روايت هاي ايراني و اسلامي توجه مي كردند و به تاريخ يونان و روم و چين و هند پيش از اسلام كمتر مي پرداختند. اين مورخان آثار خود را از خلقت عالم آغاز مي كردند و پس از شرح آفرينش آدم و سرگذشت پيامبران، به تاريخ اساطيري ايران از كيومرث (نخستين انسان و نخستين پادشاه) مي پرداختند و تا پايان عهد ساساني را مي نوشتند. سپس تاريخ اسلام را از زندگي پيامبر اكرم و تاريخ سلسله هاي ايراني را تا عصر خود مي نگاشتند، از اين رو تاريخ عمومي تقريبا به صورت خلاصه اي از تاريخ سلسله ها و تاريخ هاي محلي در آمد برخي از اين آثار به ترتيب سالشماري نوشته شده و برخي به صورت موضوعي نگارش يافته اند.

 در دروه صفويان (906- 1135 ه. ق) برخي مورخان به تاليف تاريخ عمومي ايران، به ويژه حكومت پادشاهان صفوي، روي آوردند از جمله يحيي بن عبدالطيف قزويني مولف لب التواريخ تاليف در 948 قاضي احمد غفاري قزويني مولف تاريخ جهان آرا تاليف در 972 ) عبدي بيگ شيرازي مولف تكمله الاخبار (تاليف در 978) بوداق منشي قزويني مولف جواهر الاخبار (تاليف در 984) ملاكمال بن جلال الدين منجم يزدي مولف زبده التواريخ تاليف در 1063 ميرزا محمد يوسف و اله اصفهاني مولف خلد برين تاليف در 1078 سيد حسن بن مرتضي استرآبادي مولف تاريخ سلطاني تاليف در 1115 )را مي توان نام برد ،  اين مورخان افزون بر ثبت مشاهدات خويش، عموما تحت تاثير آثار اين دوره از جمله صفوه الصفا ،  فتوحات شاهي و عالم آراي عباسي بودند.[34]

بنابراين همانگونه كه ملاحظه مي شود مورخان عصر صفوي، اغلب در تداوم نگارش تاريخ عمومي، تاريخ صفوي را تا زمان خود ادامه مي دادند. به طور قطع اين مورخان تاريخ قبل از صفويه را از منابع ادوار قبل اقتباس و رونويسي مي كردند.

اين بخش از تاريخ هاي عصر صفوي داراي ارزش درجه اول نيستند. ارزشمندترين بخش هاي اين منابع، تاريخ صفوي و آن قسمت هايي است كه مورخان معاصر آن مباحث بوده اند. در پي مرگ شاه عباس اول و آغاز انحطاط تدريجي حكومت صفويان ، تاريخ نگاري در اين دوره از آن روند تبعيت نمود. هر چند به لحاظ كميت، تاليفات تاريخ نگارانه نيمه دوم عصر صفوي با نيمه اول آن فاصله چنداني ندارد اما به لحاظ كيفيت فاصله آن دو مرحله بيشتر است.

طبيعي است كه مورخان دوره پس از شاه عباس اول ، همان دوره اي كه اثر مورد پژوهش ما به آن تعلق دارد آنچه را كه در باب صفويان از مرحله آغاز فعاليت هاي اجداد اين سلسله تا پايان حكومت شاه عباس اول بر قلم  رانده اند همه را از منابع تاريخ نگاري نيمه اول رونويسي و اقتباس كرده اند. ارزش تاريخي اين منابع  به ارزش اطلاعات تاريخي معاصر مولفان است. در هر حال انحطاط عمومي تاريخ نگاري مرحله دوم مشمول موضوع مورد بحث در اين پژوهش نيز مي شود. چنانچه مورخان اين دوره به ندرت وارد بحث نظري مختصري در باب ارائه فهم خود از تاريخ، چيستي و فوايد آن شده اند و اغلب بايد از متن تاليفات آنان به اين مهم پي برد.[35]

در پي گيري مطالب فوق به بررسي اثر مورد پژوهش در اين تحقيق پرداخته مي شود.

سبك تاريخ نگاري اثر: (تاريخ عجم سياق = مجمل التواريخ)

اين كتاب نيز در ادامه سنت تاريخ نگاري عمومي ايران در نيمه دوم عصر صفوي نگارش يافت بنابراين مشمول قواعد و قوانين تاريخ نگاري عمومي اين عهد است كه مولف اداراي همان منظومه فكري جهان بيني اسلامي است و در تاليف اثر خود به روايت هاي اسلامي و البته تا حدود زيادي ايراني تكيه دارد وبا اين پيشينه به نگارش تاريخ خود پرداخته است، البته مولف اثر خود را به تحولات ايران محدود كرده و وقايع و تحولات عالم و به خصوص جهان اسلام را تنها در مواردي كه با تاريخ ايران بستگي وهم پوشاني دارد روايت كرده است.مولف اثر خود برخلاف شيوه مرسوم اين نوع تاريخ نگاري (عمومي) با بيان تاريخ اساطيري ايران از كيومرث (نخستين انسان و نخستين پادشاه) آغاز كرده و تا پايان عهد ساساني ادامه داده است و بدين ترتيب داستان خلقت عالم و شرح آفرينش آدم وسرگذشت انبياء و پيامبران را ناديده گرفته است.[36] به نظر مي رسد كه مولف درتدوين اين بخش بيشتر تحت تاثير روايت هاي ايراني داستان خلقت عالم و آفرينش نخستين انسان بوده، واشاره وي به كتاب شاهنامه فردوسي اين نظريه را قوت مي بخشد.[37] در ادامه بحث بر خلاف سنت مرسوم و شيوه معمول تاريخ نگاري عمومي، تاريخ زندگاني پيامبر (ص) و خلفاي راشدين و گسترش اسلام در ايران را ناديده گرفته و به بيان تاريخ سلسه هاي اسلامي (اموي) پرداخته و بعد تاريخ سلسله هاي ايراني را در ذيل تاريخ خلفاي عباسي تدوين كرده و دليل اين مساله را تابعيت حكومت هاي ايراني از خلافت عباسي بيان كرده است.[38]

و بدين ترتيب مولف تاريخ سلسله هاي ايراني را تا عصر خود نگاشته است و از اين رو به صورت خلاصه اي از تاريخ سلسله ها و تاريخ هاي محلي درآمده است (البته به استثناي حكومت هاي طاهريان ، آل مظفر، آل اينجو، آل كرت، سربداران و قراقويونلوها كه از آنها در اين كتاب ذكري به ميان نيامده است بنابراين با اغماض نظر از اين مسائل و پاره اي ديگر كه به آن اشاره رفت، اين اثر در شمول قواعد و قوانين تاريخ نگاري عمومي است كه بخش تاريخ قبل از صفويان را براساس منابع قبلي نگاشته و در واقع ازآنها گرته برداري كرده است.

درمبحث ديگري به اين مساله پرداخته خواهد شد همچنين درموردتحولات و رويدادهاي آغازين دوره صفوي وتكاپوهاي اجداد اين سلسله تا سالهاي حكومت شاه عباس اول همه را از منابع  تاريخ نگاري نيمه اول عصر صفوي رونويسي و اقتباس كرده است. ارزش تاريخي اين كتاب وابسته به اطلاعات تاريخي زمان شاه عباس اول و به خصوص شاه صفي است كه مولف با آنها معاصر بوده است كه يا حاصل مشاهدات خود اوست و يا از افراد مطلع در اين زمينه جستجو كرده ويا اينكه به منابع و اسناد دولتي دسترس داشته كه البته مهارت وي در علم سياق و حسابداري اين مساله اخير را قوت و اعتبار مي بخشد و يا حتي از شيوه اي تلفيقي از تمام موارد بالا اطلاعات لازم را كسب كرده است.

 

منابع كتاب و مقايسه پاره اي از متن انها با اثر:

محمد ابراهيم بن اسماعيل مانند ساير مورخان عصر صفوي كه در حوزه تاليف تواريخ عمومي فعاليت داشتند، در اثر خويش از تعدادي از منابع و متون متقدم و ما قبل صفوي بهره برده است . در يك نگاه كلي منابع و متون مورد استفاده وي را مي توان به دو دسته قبل و بعد از صفوي تقسيم كرد، وي در نگارش اثر خويش  راجع به دوران قبل از صفويه از متون ومنابع ما قبل صفوي بهره برده است و در نگارش تاريخ دوران صفويه نيز از دو گروه منابع اطلاعاتي استفاده جسته است.

و نيز در بخش دوره آغازين حكومت صفوي از متون متقدم بهره برده و در نگارش تاريخ معاصر خود نيز از ساير روش ها و شيوه ها مانند مشاهده ،  كسب اطلاعات از افراد مطلع و يا دسترسي به اسناد و مكتوبات دولتي و يا آميزه اي از اين سه شيوه بهره برده است.

در يك نگاه ديگر منابع ومتون مورد استفاده وي در تاليف اثرش را مي توان به دو بخش قابل تقسيم دانست: الف: آندسته از متون و منابعي را شامل مي شود كه وي ضمن بهره برداري از آنها، اسامي منابع را نيز در اثر خويش ضبط كرد و به عبارت ديگر از آن منابع ومتون در اثر خويش ياد كرده است مانند تاريخ گزيده تاليف حمدالله مستوقي و شاهنامه ابولقاسم فردوسي.[39]

 ب- شامل آن دسته از متون و منابعي مي شود كه مولف ضمن استفاده از آنها در تدوين تاليف خويش هيچ يادي هم از آنها در اثر خويش نكرده است مانند: لب التواريخ عبدالطيف قزويني، حبيب السيرتاليف خواند مير و ساير منابع.[40]

بنابراين براي مشخص شدن ميزان تاثير منابع مورداستفاده وي در تدوين اثر خويش و چگونگي گرته برداري وي از منابع به بيان مقايسه اي پاره اي از مطالب برخي از اين متون در هر دو گروه ياد شده اقدام مي كنيم. تا چند و چون استفاده و ميزان و گستردگي آن محرز گردد. همچنانكه قبلا ياد آوري شد يكي از منابع و متون مورد استفاده مولف در تدوين تاريخ قبل از اسلام  تاريخ گزيده حمد الله مستوفي بود و اثر ديگر كه مولف ذكري از آن به ميان نياورده لب التواريخ قزويني است. بنابراين اكنون به مقايسه پاره اي از مطالب كتاب با پاره اي از مطالب دو اثر فوق اقدام مي شود:

 

 

                             تاريخ گزيده

                        تاريخ عجم سياق

 طهمورث بن سيامك بن كيومرث، بعضي مورخان نبشش گويند طهمورث و بن و يونجهان بن هونكهد بن هوشنگ لقب او را ديو بند گويند جهت آنكه ديوان ماموران امر او بودند و بعضي لقبش ز نياوند گويند يعني تمامت اسلحه را كار فرماينده آيئن روزه داشتن در عهد او پديد شد، جهت آنكه قحطي عظيم اتفاق افتاده بود.[41]

 

طهمورث بن هوشنگ بن سيامك بن كيومرث لقب او ديوبند مدتي با ديوان به بهاي خون سيامك حرب كرده بسياري را به قتل رسانه و مابقي را محكوم حكم گردانيد. لقبش زيناوند يعني تمامت اسلحه كار فرمايند آيين روزه داشتن بجهت قحطي كه در ايام او بهم رسيد پيدا شد.[42]

 

مولف اثر در بخش تدوين تاريخ ايران بعد از اسلام هم از تاريخ گزيده گرته برداري و اقتباس كرده است براي نمونه قسمت مربوط به يعقوب ليث را نقل مي كنيم.

 

 

                         تاريخ گزيده

 

             تاريخ عجم سياق

يعقوب بن ليث پس از وفات درهم بن نصر، بر پسرانش صالح و نصر خروج كرد، در سنه سبع و ثلاثين و ماتين و بر بعضي ولايات سيستان مستولي شد. امرا و اركان دولت در هم بن نصر با او متفق شدند تا در سنه ثلاث و خمين بر تمامت ولايت سيستان مستولي شد.[43]

يعقوب بن ليث بعد از وفات در هم بن نصر در سر پسرش خروج كرده در سنه 237 در بعضي ولايات سيستان متولي شد و در سنه 253 بر تمامي سيستان مستولي شد.[44]

حال به بررسي تطبيقي منبع ديگر با اين اثر اشاره مي شود:

 

 

لب التواريخ

 

             تاريخ عجم سياق

اول ايشان كيغباد بن زاب بن زوبن طهماسب بنا منوچهر بمددزال زر و پسرش رستم از دست افراسياب ايران مستلخص گردانيد و ملك او را صافي گشت .... ده يك خراج براي لشكر بنهاد و مردم به عهد او به كشاورزي كوشيدند و فرسنگ او پديد كرد.[45]

كيقباد بن زاب زو طهماسب بن منوچهر بامداد زال و رستم شاه ايران شد و ايران از دست افراسياب بسته و ده يك خراج جهت لشكر بنهاد و مردم در عهد او به كشاورزي كوشيده فرسنگ او بديد كرد.[46]

بدين ترتيب مولف در تدوين اثر خود در مباحث تاريخ ايران قبل از اسلام و تاريخ ايران بعد از اسلام تا تيموريان از تاريخ گزيده اثر حمدالله مستوفي و لب التواريخ اثر عبدالطيف قزويني بهره جسته والبته در اين مباحث تاكيد وي بيشتر بر تاريخ گزيده بوده است همچنانكه نمونه هاي ارائه شده به روشني اين مساله را بيان مي كند.

دراين مجال به مقايسه متون گروه دوم كه مورد اقتباس نويسنده اثر بوده و ذكري از آنها در اين اثر مشاهده نمي شود مي پردازيم، البته ناگفته نماند كه يكي از برجسته ترين آثاري كه الگوي مولف ما بوده تاريخ حبيب السير اثر خواند ميسر مي باشد.

بخش هاي مربوط به دوره تيمور و جانشينانش و حكومت هاي محلي مانند آل جلاير، آل چوپان آق قويونلوها و دوران آغازين حكومت صفوي تا سالهاي پايان حكومت شاه اسماعيل اول را براساس اين اثر مبتني كرده و به رشته تحرير در آورده است. به منظور محرز شدن اين مساله چند نمونه را ذكر مي كنيم.

 

                   حبيب ا لسير

                 تاريخ عجم سياق

در روز جمعه 23 ربيع الاخر سند ثلتين و ثمانائه بدبختي احمد نام در مسجد جامع هرات كاردي به بدن آن حضرت رسانيده احمد كشته شد... در ولايت ري در ذيحجه سنه خمين و ثمانمائه عنان عزيمت به صوب عالم آخرت انعطاف داد[47]

در روز جمعه 23 شهر ربيع الاول سند 835 احمد نامي در مسجد جامع هرات كاري ببدن آن حضرت رسانيده احمد در همان ساعت كشته شد و در ولايت ري در ذيحجه سند 850 عنان عزيمت بصورت آخرت انعطاف داد.[48]

 

البته لازم به ذكر است كه مولف در گرته برداري از حبيب السير مطالب را بسيار خلاصه و موجز نقل كرده و مي توان گفت كه فقط به بيان شمه اي از رويداد و سالشمار مربوط به آن اشاره كرده است و مطلب ديگر انكه درتاريخ حبيب السير مطالب مربوط به آق قويونلوها در ضمن تاريخ تيموري و صفوي بيان شده اما در تاريخ عجم سياق به صورت يك مبحث جداگانه ذكر شده است.

البته مولف درتدوين تاريخ سالهاي آغازين حكومت صفوي مباحث مربوط به فعاليتهاي اجداد صفويان را كه در ساير متون تاريخي عصر يك سنت ديرين و رسم معهود بود به كناري نهاده و تاريخ «پادشاهان ناجيه صفوي» را از يك اشاره كوتاه واگذرا به سلسله نسب شاه اسماعيل آغاز كرده و تا پايان حكومت شاه صفي ادامه داده است.

منابع و متون الگوي وي دراين بخش همچنانكه قبلا بيان شد  تاريخ حبيب السير اثر خواند مير بود، علاوه بر اين مولف در تدوين اين بخش از اثر خود به منابع و متون متقدم و همعصر خود نيز مانند تاريخ جهان آرا اثر قاضي احمد غفاري ، احسن التواريخ اثر حسن بيگ رو ملو، جهانگشاي خاقان اثر مولف ناشناخته ، تكمله الاخبار اثر عبدي بيگ شيرازي عالم آراي عباسي اثر اسكندر بيگ منشي و خلاصه السير اثر محمد مقصوم خواجگي اصفهاني متكي بود. به عنوان شاهد مثال نمونه هايي را ياد آور مي شويم .

                      جهانگشاي خاقان

                     تاريخ عجم سياق

در اثناي راه معلوم آن پادشاه ستاره سپاه شد

كه يكي از بناير ميرزا جهانگشاه تركمان كه سوم به سلطان حسين باراني بود با جمعي كثير از مردم فتنه انگيز شورشي طلب در حدود كوكچه انگيز اقامت دارد.[49]

بعد از واقعه سلطانعلي ميرزا در لاهيجان با كار كيا ميرزا علي مي بود از آنجا به جانب اردبيل در حركت آمده با صوفيان روانه كوكچه تنگز شد و سلطان حسين باراني كه از انباء ميرزا جهانشاه در كوكچه تنگز بود[50] و ...

علاوه بر اين اثر مذكور از لحاظ تبويب و فصل بندي شباهت هاي زيادي به جهان آراي قاضي احمد غفاري دارد و از جهت ترتيب سالشماري وقايع و رويدادها مانند گيهايي زياد به احسن التواريخ اثر روملو دارد. به لحاظ بر شمردن مناصب اداري و ديواني و اسامي امرا، علما، شعرا، صدور و بزرگان شباهت هايي به عالم آراي عباسي دارد و در بخش سلطنت شاه صفي و سالهاي پاياني زندگي وي تشابهاتي با خلاصه السير دارد.

 

بررسي انديشه تاريخ نگاري مولف:

اين اثر فاقد هر نوع مقدمه و ديباچه اي است كه بتوان اطلاعاتي را در زمينه زندگي مولف  ، انگيزه يا انگيزه هاي وي از تاليف اثر خويش و چيستي و محتواي تاريخ از ديدگاه وي استنتاج كرد.

يكي از راه حل هاي جبران اين نقصيه اطلاع  و آگاهي از منابع الگوي وي در تاليف اثر و سال تاليف آن مي باشد. بنابر گفته خانم كويين در اثر خود، «براي استفاده بهتر از متون تاريخي عصر صفويه بايد اين متون را در پرتو الگوهاي تاريخي آنان مطالعه و تغييراتي را كه توسط هر نسل از مورخان ايجاد شده را بررسي كنيم.[51]

متون مورد اقتباس مولف در تدوين رويدادها و تحولات ما قبل صفويه منابعي همچون تاريخ گزيده از حمدالله مستوقي و حبيب السير اثر خواند مير و تا حدودي لب التواريخ اثر عبدالطيف قزويني بوده است بنابراين مولف در تدوين اين بخش از هر اثر با رونويسي از منابع مزبور تحت تاثير انديشه هاي تاريخ نگاري ماقبل صفوي ، مغولان و تيموريان بوده كه مهمترين مشخصه هاي تاريخ نگاري آن دروان عبارت بودند از: گسترش افق ديد تاريخي از طريق آشنايي با تفكر و سنن مغولي و نوشته هاي آنان، تبيين تحولات تاريخي بر مبناي تقدير گرايي مشيت الهي و جبر گرايي، عدم توجه به خردگرايي و واقع گرايي درتحليل تحولات تاريخي، عدم تحول در روش تاريخ نگاري و پيروي از سبك تاريخ نگاري محلي به منظور ارائه رويدادها.

انتخاب زبان فارسي به عنوان زبان نگارش اثر و به كارگيري لغات تركي و مغولي در آن، آشكار كردن كسب آگاهي نسبي از هويت قومي و سرزميني[52] در بيان اصطلاحاتي مانند «پادشاهان مملكت ايران» از سوي مولف ، ساده نويسي و دوري از عبارات متكلفانه!

بنا بر اين مولف در تدوين اين بخش از اثر خويش تحت تاثيرانديشه هاي فوق قرار داشته و روايات مورخان الگورا در بسياري از موارد بدون هيچ گونه دخل و تصرفي رونويسي كرده است و در بيان تاريخ و رويدادهاي آن در قالب پادشاهان مملكت ايران اقدام كرده و بخش هاي از وقايع تاريخي را به دليل اينكه خارج از حوزه جغرافيايي ايران رخ داده را بازگويي نكرده است مانند:تاريخ پيامبران و انبياء تاريخ پيامبر اكرم (ص) و امامان شيعه (ع) و برخي مطالب ديگر ، البته مولف در بازنويسي رويدادهاي ما قبل صفوي دخل و تصرفاتي اندكي را هم متن ايجاد كرده است كه بعدا مورد بررسي قرار مي گيرد.

يكي ديگر از راه حل هاي كشف انديشه تاريخ نگاري مولف زمانه و عصر زندگي وي است با توجه به حيات مولف در عصر صفوي و تاليف اثر در آن زمانه و اين واقعيت كه وي به عنوان عضوي از پيكره اجتماع زمان خود متاثر از تحولات فكري ، سياسي و اقتصادي عصر خود بوده و به بيان مهمترين تحولات فكري و سياسي و اجتماعي اقتصادي آن زمانه و بررسي تاثير آن بر مولف اقدام مي كنيم.

آنچه از ديدگاه ويژگيهاي سياسي عصر صفوي به لحاظ فكري در جامعه آنان تاثير گذار بود و اين انديشه ها در تاريخ نگاري انعكاس يافت مي توان به تشكيل دولت نيرومند و تا حدودي متمركز و در چارچوب مرزهاي تاريخي كه منجر به رشد مفهوم آگاهي ملي در آثار مورخان منعكس گرديد كه در اين زمينه مي توان به كار برد اصطلاح« پادشاهان مملكت ايران»‌ از طرف مولف اشاره كردو نيز اصطلاحات« پادشاهان عجم» و« ملك ايران» بر اين واقعيت دلالت دارد.[53]

و نيز در همين رابطه مولف از بازنويسي و شرح رويدادهاي مربوط به اسماعيليان شام و مصر خود داري كرده است و در بخش پادشاهان مغول هم قسمتي را كه در تركستان سلطنت كرده اند با اين استدلال كه در ايران پادشاهي نكرده اند بازگويي نكرده است.

يكي ديگر اختصاصات فكري وي ابتنا آن بر انديشه هاي تصوف و تشيع و نقش خاندان صفوي در اين زمينه ها قابل بررسي است كه در فضاي فكري مولفان اين دوره تاثيرگذار بوده است و اين تاثير گذاري از چند جهت مانند انديشه هاي صوفي گري كه در بيان القابي كه براي سران و پادشاهان صفوي به كار برده شده نمايان است.

از جمله مولف در بخش تدوين تاريخ پادشاهان صفويه از اصطلاح پادشاهان ناجيه صفويه استفاده كرده است و يا در لقب ‍«سيد» براي اجداد شاه اسماعيل از جمله  قطب الدين انعكاس يافته است.

ويژگي ديگر اختصاصات اجتماعي و اقتصادي آن دوره است كه تاريخ نگاري آن دوره به مثابه يك حوزه اصلي فرهنگي نمي توانست از تغييرات اجتماعي و اقتصادي جامعه عصر صفوي بر كنار باشد و از توصيف و تبيين اوضاع اقتصادي و اجتماعي غافل بماند. ميزان توجه مورخ به مسائل اجتماعي از الگوي ساختار هرمي عصر صفوي تبعيت كرده اقشار مختلف اجتماعي برحسب ميزان دوري و نزديكي و برخورداري از قدرت منزلت سياسي و اجتماعي پيدا كردند و به همان نسبت نيز مورد توجه مورخ واقع شدند. كه در اين زمينه به نقش شاهان در حوادث تاريخي و ساير طبقات برگزيده اجتماعي در اين اثر مي توان توجه كرد و لذا مولف به بيان طبقات اجتماعي برتر اقدام كرده است و در قسمت هايي از اثر خود به شرح حال علما، فضلا، دانشمندان، صدور، مستوفيان، امرا و غيره پرداخته است.

شاه و خاندان سلطنت كه در راس هرم اجتماعي قرار دارند به همين دليل تشريح منزلت سياسي آنان در كانون توجه مولف واقع شده است . مسائل طبقات اجتماعي ديگر كه فاقد قدرت و منزلت سياسي بودند تنها زماني كه مساله و خطري را متوجه كانون قدرت مي كردند طرف توجه مورخ بودند در اين زمنيه مي توان به شورش غريب شاه گيلاني و شورش درويش خسرو قزويني در زمان شاه صفي و شاه عباس اول اشاره كرد كه مولف آنها را در تاليف خود گنجانده است.

بنابراين مسائل اجتماعي و اقتصادي را بايد از لابه لاي مباحث سياسي و عقيدتي جستجو كرد كه گاهي به پديده هاي اجتماعي ارتباط پيدا كرده اند در مجموع علت كم توجهي مولف به مسائل اجتماعي و اقتصادي را مي توان غلبه انديشه سياسي و نظامي در فهم تاريخ عنوان كرد. در دوره شاه صفي (1038 – 1052) به دليل از بين رفتن و فرو كاستن تب و تاب ايدئولوژيكي مرحله اول و همين طور كاهش ثبات و آرامش نسبي دوره شاه  عباس اول از توجه به آن دو وجه مسائل ايدئولوژيكي و اقدامات اجتماعي و عمراني پادشاه كاسته شد و در نهايت به برداشتي سطحي از مباني تاريخ در نزد مولف منجرشد و نتيجه آن شد كه نه تكاملي در تاريخ نگاري مولف ديده مي شود بلكه افت محتوايي نيز


مطالب مشابه :


معرفي و نقد نسخه خطي كتاب عجم بسياق محمد ابن اسماعيل در تاريخ نگاري صفوي نگارنده: علی احمد الیاسی

معرفي و نقد نسخه خطي كتاب عجم بسياق هدف پژوهش حاضر معرفی یکی از آثار وقایع




دانلود کتب فارسی

!!!!!هرچی بخوای!!!!! - دانلود کتب فارسی دانلود قران كريم به صورت كتاب الكترونيكي .




کتاب اخلاق هنر از نگاه فارابی

دانلود كتاب عجم خواندن وی، به معاشرت علمی و معنوی با او فخر فروشی کنیم و به تدوین و




کفرنامه کارو

لینک دانلود کتاب کارو آثار وی شامل: دانلود كتاب جزوه




دروغ‌ هایی که به فردوسی نسبت دادند

معرفي كتاب دانلود كتاب. بعنوان نمونه یک موسسه ی دولتی به نام «انجمن آثار ملی» بیش




لیست آثار و کتابهای نویسندگان ایرانی

لیست آثار و کتابهای دانلود آهنگ قانون( در بحث طب ) – قولنج - كتاب المجموع يا




کتابهایی در مورد خلیج فارس

اخبار، مقاله، سؤال و نفد و بررسي كتاب‌هاي درسي محمد عجم. 542. دانلود. آشنایی با آثار




دربارۀ کتاب «دولت عباسیان»

از سیاق مطالب کتاب بدست می آید و طرفه اینکه این افراد معمولا بر آثار عجم مقدم می




برچسب :