سفر به گرجستان

تدارکات سفر دی ماه ۱۳۸۹

سفر شش نفره ما با دو دستگاه پژو 206 به مقصد کشور گرجستان در ساعت 10:30 چهارشنبه شب، 16 مرداد 1389 با گردهمایی افراد در منزل ما آغاز شد. تقریبا" سه هفته مشغول تدارکات سفر از جمله اخذ ویزای گرجستان، تهیه نقشه ها و تحقیق درباره مسیر رفت و برگشت بودیم.

نکته: برای تهیه نقشه راههای یک کشور میتوانید به سفارت کشور مذبور مراجعه کنید. البته سازمان جهانگردی هم نقشه راههای کشورها را به زبان فارسی ارائه میکند که من گزینه اول را ترجیح میدهم چون نقشه هایی که از سفارتها دریافت میکنید غالبا" بروز هستند. درکنار نقشه های چاپی، استفاده از GPS هم بسیار کارآمد و مفید است. یک هفته قبل از تاریخ حرکت یک دستکاه GPS  گارمین مدل 60csx خریداری کرده و آنرا به نقشه کشورهای ایران، ترکیه و گرجستان مجهز کردم که هر سه نقشه قابلیت مسیریابی داشتند

از انجا که گرجستان با ایران مرز مشترک ندارد، برای سفر زمینی به گرجستان سه گزینه وجود دارد: ترکیه، ارمنستان و آذربایجان. با توجه به اینکه ما تجربه سفر به کشور ارمنستان را داشتیم در ابتدا تصمیم گرفتیم که از ترکیه وارد خاک گرجستان شده و از آذربایجان برای خروج از آن استفاده کنیم که البته محاسن زیادی هم داشت: اول اینکه مسیر تکراری کمی را در طول سفر تجربه میکردیم و مسیر بازگشتمان از شهر تفلیس به تهران کوتاهتر میشد. اما پس از تحقیقاتی که درباره کشور آذربایجان انجام دادیم، این گزینه از مسیر سفر ما خط خورد! با اینکه در فهرست کشورهای منطقه قفقاز، آذربایجان کمترین محبوبیت توریستی را داراست، ولی بازهم علاقه داشتم تجربه سفر به شهر باکو را حداقل یکبار کسب کنم. اما گویا پلیس آذربایجان ارادت خاصی نسبت به توریست ها داشته و همواره آنها را با باج خواهی مورد عنایت قرار میدهد. نهایتا" دو مرز متفاوت از کشور ترکیه را برای ورود و خروج به گرجستان انتخاب کردیم: مسیر رفت از مرز سارپ و اقامت در شهر ساحلی باتومی در گرجستان و مسیر بازگشت از مرز واله.

آغاز سفر: تهران تا مرز بازرگان

ساعت حرکت ما بخاطر محدودیتی که داشتیم 10:30 شب بود. رانندگی در اتوبان 600 کیلومتری تهران-تبریز یکنواخت و خسته کننده است و عبور از این مسیر در نیمه شب دارای محاسن و معایبیست: در عین حال که خلوتی راه و عدم وجود دوربینهای کنترل سرعت پلیس رانندگی را برای شما ساده تر میسازد، خواب آلودگی و خستگی فیزیکی ممکن است شما را با مشکلاتی مواجه سازد. ما سعی کردیم در طول مسیر با نوشیدن نوشابه های کافئین دار سرحال بمانیم. از طرفی وجود دو راننده در هر اتومبیل به ما کمک میکرد تا همواره یک راننده تازه نفس داشته باشیم.

ساعت 6:45 وارد تبریز شدیم. متوسط سرعت ما در این مسیر حدودا" 90km/h بود و در کل حدود یک ساعت و نیم برای شام و استراحت توقف کردیم. باک سواری های پژو 206 حدودا"50 لیتر ظرفیت دارد و در طول این مسیر مصرف سوخت 6.5 لیتر در هر 100 کیلومتر بود. پس از سوخت گیری در تبریز راهی مرز بازرگان شدیم. این مسیر با پیچ و خم ها و مناظر دیدنی اطراف یکنواختی اتوبان تهران-تبریز را ندارد و با نزدیکتر شدن به بازرگان رفته رفته خلوت میشود. مسیر 290 کیلومتری تبریز تا بازرگان را با سرعت متوسط 72km/h طی کرده و با یک ساعت استراحت در بین راه، در ساعت 10:45 صبح روز پنج شنبه به بازرگان رسیدیم. بعد از پر کردن باک، به سمت پایانه مرزی بازرگان حرکت کردیم. این آخرین باری بود که میتوانستیم بنزین لیتری 100 تومان بخریم!

برخلاف پایانه مرزی نوردوز به سمت ارمنستان، در آنجا کسی را برای پرچ کردن پلاکها پیدا نکردیم و مجبور شدیم برای نصب پلاکها به شهر برگردیم. بعد از نصب پلاکها نوبت به تهیه بیمه ترکیه برای اتومبیلها رسید. ارائه این بیمه برای عبور از مرز اجباریست و بهتر است آنرا در ایران تهیه کنید چون ارزانتر از ترکیه است.

ارائه بیمه ترکیه خلخالی - آدرس: بازرگان، جنب بانک ملت – بیمه سه ماهه برای هر اتومبیل 24000 تومان

نکته: شما میتوانید پلاکهایتان را در تهران نصب کنید. طبق قوانین راهنمایی و رانندگی مشکلی برای شما ایجاد نمیشود.

نکته: با ورود به پایانه های مرزی در این مسیر، افرادی به بهانه کمک به شما مراجعه میکنند تا مراحل اداری خروج از مرز را برای شما انجام دهند. به هیچ عنوان مدارکتان را بدست این افراد ندهید زیرا بعدا" متوجه خواهید شد که هدف اصلی این افراد مطالبه پول بوده نه کمک! با صبر و حوصله نحوه پر کردن فرمها و باقی امور را از راننده های با تجربه سوال کنید.

نکته: برخلاف پایانه مرزی نوردوز، در پایانه مرزی بازرگان خبری از صرافی نیست و اگر لیر ترکیه ندارید باید آنرا از دست فروشها بخرید. بهتر است قبل از ورود به ترکیه مقداری لیر همراهتان باشد. ما در ازای 100 دلار 153 لیر ترکیه دریافت کردیم.

ورود به ترکیه

تخمین ما برای معطلی در مرز بازرگان حداکثر سه ساعت بود. اما خیلی زود با دیدن صف طولانی مسافرین متوجه شدیم که تخمینمان اشتباه بوده و همین مساله برنامه سفر مارا کمی تغییر داد. از یکی از نگهبانان مرزی علت شلوغی را جویا شدم. گویا در مواقعی که تعطیلات آخر هفته با تعطیلات دیگری مقارن میشود، تعداد زیادی از افراد به مقصد شهرهای مرزی ترکیه راهی بازرگان میشوند. برنامه اولیه سفر ما این بود که پس از ورود به کشور ترکیه مستقیما" به شهر ترابزون رفته و بهد از یک شب اقامت راهی باتومی شویم.


نهایتا" پس از پنج ساعت و نیم انتظار وارد خاک ترکیه شدیم. ساعت پنج و نیم بود و هنوز نهار نخورده بودیم اما با توجه به خرابی جاده های ترکیه خصوصا در نقاط مرزی تصمیم گرفتیم تا به رانندگی ادامه دهیم. ساعتهایمان را به وقت ترکیه به ساعت 4 تنظیم کردیم.

پس از ورود به کشور ترکیه چشم انداز بسیار زیبایی از کوه آرارت در سمت راست شما نمایان میشود. کوهی که مردم ارامنه آنرا نشان ملی خود میدانند و اقتدار آن حتی از کیلومترها آنطرفتر از شهر ایروان هم قابل مشاهده است. دوغوبایازیت اولین شهریست که در ادامه به آن میرسید. این شهر به نظر بسیار عقب افتاده می آمد و ما در آنجا تنها دقایقی برای خرید آبمیوه و کیک توقف کردیم. البته سوپر های بین راهی در این منطقه مواد خوراکی را چندین برابر قیمت میفروشند و در صورت امکان بهتر است از خرید در این شهر صرف نظر کنید. صحبتهای مرد فروشنده حکایت از جاده های خراب مسیر تا شهر ارزروم میکرد و حقیقتا" هم درست بود! از دوغوبایازیت که حرکت کردیم وارد مسیری شدیم که در تمام قسمتها آسفالت آن کنده شده بود. البته کار بی وقفه ماشین آلات راه سازی ترکیه در این مسیر خبر از یک جاده آسفالته خوب در آینده نزدیک میداد. شرایط بد جاده سرعت متوسط مارا تا شهر آغری در فاصله 95 کیلومتری دوغوبایازیت تا 60km/h پایین آورد.


نکته: در کشور ترکیه جریمه های رانندگی بسیار سخت و سنگین بوده و بارها شنیده شده که مسافرین ایرانی در این مسیر با مبالغ بالای 100 دلار جریمه شده اند. درباره محدودیت سرعت در جاده های ترکیه سوال کردیم، ظاهرا" سرعت مجاز در جاده های ترکیه به 99km/h محدود شده. البته در مسیری که ما پیمودیم پلیسی ندیدیم اما رعایت قوانین همیشه به نفع شماست.


 

نهار در آغری - اقامت در ارزروم

ساعت 6 به وقت ترکیه به شهر آغری رسیدیم. تصمیم گرفتیم به یک رستوران در داخل شهر رفته و کمی استراحت کنیم. شهر آغری بسیار زیبا و فانتزی بود و سنگفرش کف خیابانهایش شدیدا" مرا یاد شهرک سینمایی می انداخت. اکثر خانمها در این شهر با حجاب کامل در خیابانها ظاهر میشدند و خبری از فروش مشروبات الکلی نبود. این نوع فرهنگ در اکثر شهرهای شرقی ترکیه کاملا" مشهود بود. مردم ترکیه واقعا" مهمان نواز هستند و این موضوع بارها برای ما اثبات شد. اولین بار وقتی در آغری مرد مغازه دار در نبود ما پلاک یکی از اتومبیلهایمان را بدون هیچ چشمداشتی تعمیر کرد متوجه این موضوع شدم. رستوران بایرام در شهر آغری با اسکندر کباب و آدانا کباب پذیرای ما بود و این پذیرایی خوب توانست خستگی 22 ساعت گذشته ما را تا حدودی رفع کند.

ساعت 7:45 به مقصد ارزروم حرکت کردیم. هوا کم کم تاریک میشد و ما میدانستیم که رانندگی در شب در جاده های ترکیه ایمن نیست. خوشبختانه با نزدیکتر شدن به شهر ارزروم وضعیت جاده ها بهبود قابل ملاحظه ای پیدا میکرد. شهر ارزروم در فاصله 180 کیلومتری آغری قرار دارد و ما با سرعت متوسط 70km/h در ساعت 10:15 به مقصد رسیدیم. با راهنمایی یکی از ساکنین مستقیما" به هتل kral رفته و در دو اتاق سه تخته هرکدام به مبلغ 75 دلار مستقر شدیم. بعد از استراحت کمی در خیابانهای شهر قدم زدیم. روبری هتل ما قهوه خانه ای بود که به پاتوق تخته بازهای محلی تبدیل شده بود و بازی آنها تا پاسی از شب ادامه داشت. ظاهر پوشیده خانمها در این شهر هم خودنمایی میکرد. حتی در بیلبوردهای تبلیغاتی هم از تصاویر خانمهای محجبه استفاده شده بود. در کل شهر ارزروم زیباتر از چیزی بود که ما تصور میکرد.

بعد از خوردن بستنی محلی برای خواب راهی هتل شدیم. بالاخره بعد از 24 ساعت تخت خواب نرم و راحت هتل اولین لذت واقعی سفر ما محسوب میشد.

حرکت به سمت ترابزون

ساعت 10:15 صبح جمعه، بعد از صرف صبحانه در هتل، ارزروم را به مقصد ترابزون ترک کردیم. مسیر ما به سمت شمال ترکیه و سواحل جنوبی دریای سیاه بود و میشد حدس زد که قسمت عمده ای از مسیر 300 کیلومتری ما از میان جنگلهای سرسبز شمالی عبور خواهد کرد. بافت گیاهی جنگلهای شمال ترکیه همان بافت گیاهی جنگلهای شمال ایران است که علت آن، هم عرض بودن این نواحی با شمال ایران است. با نزدیکتر شدن به ترابزون هوا رفته رفته شرجی میشد و یکی از جالبترین نقاط مسیر تونلی بود که پس از عبور از آن هوا به یکباره خنک شد و مه غلیظی همه جا را فرا گرفت که بی شباهت به تونل کندوان نبود. پس از عبور از مناطق مه آلود این منطقه، در ساعت 3 بعد از ظهر به بندر سرسبز ترابزون رسیدیم.

بندر ترابزون در مسیر جاده ابریشم، سالها بعنوان دروازه اقتصادی ایران و هند و قفقاز از اهمیت زیادی نزد بازرگانان برخوردار بود. روزگاری این شهر بین سالهای 1204 تا 1461 میلادی مرکز امپراطوری طرابزون بوده و امروز با جمعیتی بالغ بر 1230000 نفر یکی از بنادر مهم دریای سیاه به شمار می آید. ترابزون و دیگر شهرهای شمالی ترکیه واقع در کرانه دریای سیاه درصد بسیار ناچیزی از 25 میلیون توریست سالیانه ترکیه را به خود جذب میکند. با این حال دیدن شهرهای سرسبز این مناطق هیچگاه خالی از لطف نیست. از مهمترین جاذبه های گردشگری ترابزون میتوان به کلیسای Hagia Sophia، پارک Boztepe و کلیسای Sümela اشاره کرد.

پس از ورود به شهر و دیدن هتلهای مختلف، نهایتا" در هتل Sagiroglu دو اتاق 3 تخته گرفتیم. این هتل در مرکز شهر واقع شده و شخصی که آدرس آنرا به ما داد ادعا میکرد که یکی از بهترین هتلهای ترابزون را به ما معرفی کرده. برای هر اتاق پس از چانه زنی و تخفیف شبی 110 دلار پرداخت کردیم. نکته جالب این بود که متصدی هتل پس از اعلام قیمت اولیه بسرعت صحبت تخفیف را به میان کشید و ما را واداشت تا برای اولین بار در عمرمان برای قیمت هتل چانه زنی کنیم!

پس از انتقال چمدانها به هتل و اندکی استراحت برای صرف نهار به مرکز شهر رفتیم. متاسفانه در شهر ترابزون اثری از شعب KFC نبود و در عوض رستورانهای McDonald’s و Burger King بوفور یافت میشد. پس از صرف نهار در Burger King به ساحل ترابزون رفتیم که ناگهان سر وکله حسن بی پیدا شد!

داستان حسن بی هم داستان جالبیست. وقتی در ساحل مشغول قدم زدن بودیم به مرد میانسالی برخوردیم که سر صحبت را با یکی از همسفران، آیدین که به زبان ترکی استانبولی مسلط بود باز کرد. وقتی متوجه شد مسافریم و از ایران آمدیم اصرار کرد که مارا در شهر بگرداند. با کمی تعلل دعوت حسن را پذیرفتیم و با اتومبیلش ابتدا راهی Boztepe شدیم. محلی باصفا برای نشستن و نوشیدن چای که شباهت زیادی به بام تهران داشت. حسن بی هم فرصتی پیدا کرد تا کلی درباره زندگیش برایمان صحبت کند. پس از نوشیدن چای بهمراه حسن به مرکز خرید بزرگ ترابزون رفتیم و بعد از کلی خرید و بیلیارد و بولینگ به هتل برگشتیم. و اینگونه بود که میهمان نوازی ترکها بار دیگر برایمان اثبات شد.

حرکت به سمت باتومی

ساعت: 11:30 صبح روز شنبه 19 مرداد 1389، مقصد: شهر ساحلی باتومی در کشور گرجستان، مسافت: 197 کیلومتر.

برای ادامه مسیر نیاز به سوختگیری داشتیم و با توجه به 5 لیتر بنزینی که در باک باقیمانده بود تصمیم گرفتیم برای هر اتومبیل 20 لیتر بنزین بزنیم. در بین کشورهای ترکیه، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان، ترکیه با بنزین لیتری 3.68 لیر (2500 تومان) بالاترین نرخ بنزین را داراست.

مسیر پیش رویمان تا مرز گرجستان اتوبانی بسیار زیبا بود که از یک سمت به دریای سیاه و از سمت دیگر به جنگل مشرف بود. برخلاف جاده های کناره دریای خزر، خبری از رستوران و تعویض روغنی و سوپر مارکت نبود. تا چشم کار میکرد طبیعت بود و همین موضوع رانندگی در این اتوبان را بسیار لذت بخش کرده بود. ساعت 2:20 بعد از ظهر به شهر مرزی سارپ رسیدیم و متوجه شدیم فستیوال بزرگی در این شهر برپا شده: فستیوال استانبول بازار!

بی شک یکی از قسمتهای جدایی ناپذیر مسافرت برای ما ایرانی ها در خرید و مخصوصا" خرید پوشاک خلاصه شده! و چه کشوری مناسب تر از ترکیه؟! استانبول بازار هم در حقیقت با هدف جذب ساکنین مرزی کشور گرجستان و مسافرین این مسیر برپا شده بود و به نظر موفق می آمد. این موضوع را میشد از تعداد مینیبوس ها و ون های گرجی پارک شده در مسیر متوجه شد. ما هم به جمع مجذوبان این فستیوال پیوستیم و تا ساعت 4:30 به گشت و گذار و خرید در این مجموعه پرداختیم. سپس با صرف سیب زمینی Burger King با انرژی فراوان راهی مرز سارپ شدیم. مرزی که از قبل میدانستم مرز شلوغیست.

ساعت 4:50 دقیقه به پایانه مرزی سارپ رسیدیم. همانگونه که پیشبینی میشد با حجم بالای مسافرین ترک و گرجی روبرو شدیم و چاره ای نداشتیم جز انتظار و گشتن در دور و اطراف و سر زدن به فریشاپ و ... البته ناگفته نماند که نوشیدنیهای خوبی هم از فریشاپ مرز خریدیم. یکی دو ساعت انتظار کشیدیم تا برای ورود نوبت به ما برسد. وقتی مسئول چک ویزا متوجه شد از ایران آمدیم با تعجب پرسید: چه اتفاقی افتاده که اینقدر ایرانی ها مجذوب گرجستان و باتومی شده اند؟! سوالی که گویای حجم روز افزون توریستهای ایرانی به مقصد گرجستان بود و مرا بیاد دبی در سالهای گذشته می انداخت. به هر حال ساعت 8 شب به وقت ترکیه وارد خاک گرجستان شدیم و ساعت هایمان را به وقت محلی روی 9 شب تنظیم کردیم و به سمت باتومی حرکت کردیم. از مرز تا شهر باتومی 18 کیلومتر راه داشتیم. مسجدهای تک گلدسته ای ترکیه جایشان را به صلیبهای نصب شده در کنار جاده داده بودند و تفاوت فرهنگ و سبک زندگی نسبت به جایی که یک ساعت قبل در آن بودیم کاملا" مشهود بود.

ساعت 9:15 به وقت گرجستان وارد شهر باتومی شدیم. این شهر اولین مقصد سفر ما محسوب میشد و برای رسیدن به آن از تهران 1750 کیلومتر رانندگی کرده بودیم.

گرجستان

صنعت گردشگری بخش عمده ای از اقتصاد گرجستان را تشکیل میدهد. تنها در سال 2006 بیش از یک میلیون توریست 313 میلیون دلار را به اقتصاد کشور تزریق کردند که این میزان دو برابر درآمد ارمنستان و سه برابر درآمد آذربایجان از صنعت توریسم بوده. با این حال کشور گرجستان هنوز در مقایسه با کشورهای توریستی مطرحی مانند همسایه جنوبی خود، ترکیه، جذابیت کمی را در بین گردشگران بین المللی داراست. اما نباید فراموش کرد که اقتصاد رو به رشد و برنامه ریزی های هدفمند دولت در سالهای اخیر به منظور جذب توریست، آینده متفاوتی را برای این کشور ترسیم خواهد کرد.
پتانسیل گردشگری کشور گرجستان را میتوان عمدتا" در دو بخش جستجو کرد: 1- آثار تاریخی. 2- مناطق سرسبز  و سواحل غربی.

با قدمتی دیرینه و بیش از 12000 اثر باستانی، کشور گرجستان یکی از کشورهای تاریخی منطقه به شمار می آید. بعد از کشور ارمنستان، در سالهای ۳۳۰ ،مسحیت به عنوان دین رسمی ودولتی گرجستان اعلام شد. همین موضوع این کشور را از اهمیت ویژه ای نزد تاریخدانان و مسیحیان برخوردار کرده. آثار معماری کلیسایی متعدد در گوشه کنار کشور، هریک گویای بخشی از تاریخ کهن این دیار محسوب میشوند.

از معروفترین شاهان گرجی میتوان به داوید چهارم یا داوید سازنده اشاره کرد. پادشاهی او ۳۶ سال طول کشید که در طی این مدت برای ملت خود بسیار خوبی آورد و نقش منحصر به فردی را در تاریخ گرجیان ایفا کرد .داوید که هوشیاری بسیار عجیب و قدرت علمی بسیاری داشت، کار وحدت گرجستان را که توسط نیاکان او شروع شده بود به اتمام رسانید.

این کشور پس از اسلام در دوره‌های صفویه و افشاریه جزئی از ایران بوده ‌است. در دوره صفویه، مادران بسیاری از شاهان، از مردم گرجی بوده‌اند و گرجی‌ها در بسیاری از مناصب کشوری و لشکری حضور داشتند. در دوره زندیه به دلیل از میان رفتن مرکزیت سیاسی ایران، هراکلیوس حاکم گرجستان ابتدا اعلام استقلال کرد و پس از چندی خود را زیر پوشش روسیه تزاری قرار داد. آقا محمدخان قاجار پس از به قدرت رسیدن به قفقاز لشکر کشید و تفلیس را تسخیر کرد. پس از فتح شهر ۱۵ هزار تن از مردم بیگناه را کشت و خانه‌ها و کلیساها را نیز خراب کرد و دهها هزار گرجی را به اسارت گرفت. این رخداد سبب تنفر شدید مردم گرجستان از ایران شد و یکی از زمینه‌های معنوی جدایی گرجستان از ایران گشت. در زمان فتحعلی شاه قاجار و پس از شکستهای پیاپی سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا از روسیه تزاری و در پی پیمان نامه گلستان، گرجستان رسما از ایران جدا شد و ضمیمۀ خاک روسیه شد. از آن زمان زبان روسی به عنوان زبان رسمی گرجستان در مدارس و ادارات اجباری گردید.

در آذر ۱۳۷۰ (دسامبر ۱۹۹۱) گرجستان رسما از شوروی استقلال یافت و زبان گرجی زبان رسمی کشور شد.

بعد از اینکه دولت فاسد شوارتناتزه مردم را به تنگ آورد، در سال 2003 انقلابی بنام انقلاب رز در گرجستان شکل گرفت و دولت سقوط کرد. در این انقلاب که بدون خونریزی به پایان رسید، مردم با یک شاخه گل رز روبروی کاخ ریاست جمهوری تجمع و اعتراض میکردند.

در مناطق غربی گرجستان و سواحل دریای سیاه سه بندر بزرگ سوخومی، پتی و باتومی قرار دارند.

بندر سوخومی مرکز جمهوری خودمختار آبخازیا است که در شمال غرب کشور واقع شده. در سال 1992 منازعات موجود بین گرجستان و آبخازیا به خشونت کشیده شد که نهایتا" در سال 1993 با حمایت روسیه و دیگر مناطق قفقاز شمالی از آبخازیا آتش بس بین دو طرف برقرار گردید. تخمین زده می شود که در نتیجه این جنگ 4 هزار نفر نظامی و غیر نظامی کشته شدند. درحال حاضر بجز روسیه، ونزوئلا، نیکاراگوئه و نائرو کشور دیگری استقلال آبخازیا را به رسمیت نمیشناسد. مردم گرجستان همواره مداخله روسیه را علت اصلی جدایی طلبی آبخازی ها میدانند و این در حالیست که تلاش آبخازیها برای استقلال به سالهای قبل از فروپاشی شوروی برمیگردد. شاید ریشه این جدایی طلبیها به تفاوتهای فرهنگی آبخازیها و گرجیها برمیگردد. اهالی آبخازیا به زبان گرجی صحبت نمیکنند و از رسم الخط روسی استفاده میکنند. در فواصل قرون 16 تا 19 میلادی با ورود سپاهیان عثمانی، دین اسلام در میان آبخازیان گسترش یافت.

پس از الحاق آبخازیا به جمهوری گرجستان در سال 1936 بسیاری از گرجیان با تشویق دولت به این منطقه مهاجرت کردند و در سال 1989 تنها 18 درصد جمعیت این منطقه را آبخازها تشکیل میدادند. درگیریهای سال 1993 باعث شد تا نیمی از جمعیت نیم میلیون نفری آبخازیا از این منطقه تبعید و فراری شوند.

در حال حاضر ورود به آبخازیا و شهر ساحلی سوخومی با ویزای گرجستان امکان پذیر نبوده و برای اخذ ویزای مربوطه باید درخواست خود را به سایت وزارت امور خارجه آبخازیا ارسال کنید.

با توجه به تجاری بودن بندر پوتی و جدایی سوخومی، اهمیت شهر ساحلی باتومی در میان گردشگران داخلی و خارجی بیشتر شد و همین موضوع باعث رونق صنعت گردشگری در استان آجارای گرجستان شد.
در کنار جذابیتهای توریستی، بندر باتومی از مراکز صدور نفت و از بندرهای مهم دریای سیاه و دارای باراندازهای بزرگ است و با راه آهن به بندر باکو متصل است. دارای پالایشگاه نفت، کارخانه های ماشین سازی و کشتی سازی، و فرودگاه بین المللی است و لنگرگاه طبیعی آن از قدیم شهرت دارد.

اقامت در شهر باتومی

پس از ورود به شهر باتومی، اولین مناظری که با آنها روبرو شدیم مناظر دلچسبی نبودند. البته ناگفته نماند که بخشی از این مناظر مربوط به پرژه های نیمه کاره و در دست احداث میشد. ولی بطور کلی مناطق مسکونی شهر باتومی که از ساحل دریا فاصله دارند از زیر ساخت و ظاهر خوبی برخوردار نیستند. در عوض قسمت ساحلی شهر که به نوعی منطقه توریستی شهر به حساب می آید ظاهر زیبایی دارد. هتلهای لوکس و تازه تاسیس شده، رستورانهای پر زرق و برق و فضاهای سبز همگی در خیابان معروف روستاولی واقع شده اند.

شوتا روستاولی نام بزرگ‌ترین شاعر ادبیات کلاسیک غیر دینی گرجستان است که در سده 12 میلادی میزیسته و به پاس احترام در اکثر شهرهای گرجستان نام این شاعر بروی زیباترین خیابان شهر نهاده شده.

بندر باتومی با نماد دلفین، مرکز استان آجاراست که در حقیقت مرکز تابستانی کشور گرجستان محسوب میشود و در ماههای ژوئن تا آوریل پذیرای بیشترین حجم مسافر است. در این فصل مسافران زیادی از کشورهای اطراف برای گذراندن تعطیلات خود راهی این شهر میشوند و همین پدیده برای گرجیهای منطقه یعنی رونق کسب و کار. حتی بسیاری از اهالی جویای کار تفلیس هم این فرصت را غنیمت شمرده و تابستان خود را در باتومی سپری میکنند.

قبل از اینکه از تهران راهی سفر شویم، با کمک یکی از دوستان و از طریق تلفن با شخصی در سفارت ایران در تفلیس آشنا شدیم که انصافا" هم کمک زیادی به ما کردند. قرار بود برای اسکان در یک هتل مناسب در باتومی با ایشان تماس بگیریم. ابتدا برای تهیه سیم کارت احتیاج به پول لاری (واحد پول گرجستان) داشتیم که پس از مراجعه به یک دکان کوچک که به صرافی هیچ شباهتی نداشت، بابت هر 100 دلار 182 لاری دریافت کردیم. صرافیهای شهر تا ساعت 10 شب کار میکنند و بعد از آن اگر قصد تبدیل ارز دارید باید با ارائه پاسپورت به لابی هتل اینتوریست مراجعه کنید که 24 ساعته فعالیت میکند.

قیمت سیم کارتهای بدون شارژ اپراتور magti 5 لاری بود. بعد خرید سیم کارت و تماس با دوستمان در تفلیس، با آقای ضیاءدوست که ساکن باتومی بودند آشنا شدیم و به همراه ایشان به هتل SAN’APIRO رفته و در سه اتاق دو تخته با قیمت شبی 110 و 160 لاری مستقر شدیم. این هتل چهار ستاره در سال 2009 تاسیس شده.

بهترین و البته گرانترین هتلهای باتومی دو هتل Sheraton و Intourist هستند و یکی از معروفترین دیسکوهای شهر هم در جوار هتل اینتوریست واقع شده.

بعد از انتقال وسایل به هتل، به یکی از کبابیهای شهر رفتیم و کباب گرجی خوردیم که بسیار لذیذ بود. بعد از صرف شام به سمت معروفترین و زیباترین بخش شهر حرکت کردیم: Boulevard
این پارک نسبتا" بزرگ به طول 1.5 کیلومتر در ساحل دریا واقع شده و قدمت آن به سال 1881 برمیگردد. چرخ و فلک معروف باتومی هم در جنوب همین پارک واقع شده. بعد از کمی گشت و گذار برای گشتهای فردا با آقای ضیاءدوست قرار گذاشتیم و به هتل برگشتیم.

روز دوم - باتومی

صبح روز بعد وقتی برای صرف صبحانه به لابی هتل مراجعه کردیم و متوجه شدیم که برای صبحانه باید نفری 10 لاری به هتل پرداخت کنیم! بعد از پرداخت این مبلغ راهی رستوران هتل شدیم و برای اولین بار چشممان به جمال خاچاپوری روشن شد! خاچاپوری معروفترین غذای گرجستان است و در تمام وعده ها سرو میشود. مواد اولیه این غذا عبارتند از تخم مرغ، آرد، پنیر و روغن.

بعد از صرف صبحانه چند ساعتی را به قدم زدن در قسمتهای مختلف شهر اختصاص دادیم و بعد از انداختن چند عکس در کنار "فواره نپتون" به "میدان اروپا" رفتیم.

این میدان معروف با مجسمه مدئا (مدیا) که در حال تقدیم "پشم زرین" است آراسته شده.

در یکی از افسانه های یونان باستان پهلوانی بنام جیسون به دستور پادشاه به یک سفر به ظاهرا" غیر ممکن فرستاده میشود تا "پشم زرین" را از کولخیس (گرجستان کنونی) به یونان ببرد. جیسون با بزرگترین کشتی آن زمان، آرگو، به سرزمین کولخیس سفر میکند. پادشاه کولخیس، آیتس، که پشم زرین را پنهان کرده بود، دستیابی به آن را مشروط به انجام وظایفی میدانست: جیسون باید گاو وحشی که دارای نفس آتشین بود را رام کرده و با آن زمین را شخم میزد؛ سپس باید دندان‌های اژدها را در این زمین کاشته و با مردان جنگجوی زره پوشی که حاصل جوانه این دانه‌ها بودند نبرد میکرد و در آخر باید با اژدهای هوشیاری که از پشم زرین مراقبت می‌کرد روبرو میشد. جیسون تمام این وظایف را با کمک مدیا، دختره آیتس که عاشق او شده بود به اتمام رسانید. بعد از بدست آوردن پشم زرین، جیسون و مدیا از کولخیس گریختنه و با هم ازدواج میکنند.

شهردار باتومی در سال 2007 از این مجسمه که برای ساخت آن یک میلیون لاری هزینه شده بود رونمایی کرد و آنرا به مدیا، "شخصی که گرجستان را به اروپا نزدیکتر کرد" تقدیم کرد.

نهارمان را در یکی از رستورانهای کوچک پارک خوردیم و برای شنا به ساحل دریای سیاه رفتیم. سواحل باتومی عمدتا" سنگی هستند و عمق دریا در کناره ها زیاد است. اگر شنا در سواحل ماسه ای را ترجیح میدهید با خروج از شهر میتوانید جاهای مناسبی را برای شنا پیدا کنید.
اکثر هتلهایی که خارج از محدوده اصلی شهر قرار دارند (مانند هتلی که ما در آن اقامت داشتیم) دارای سواحل اختصاصی هستند که تمیزتر و خلوت تر از سواحل عمومی هستند.

ساعت 9 شب به اتفاق آقای ضیاءدوست به منطقه ای رفتیم که بر فراز شهر باتومی قرار داشت. در این منطقه که در مسیر باتومی به روستای "پریا" قرار داشت رستوران زیبایی وجود داشت که در آن موسیقی زنده اجرا میشد.
به رستوران رفتیم، جایی که همه چیز برای خاطره انگیز شدن آن شب مهیا بود: کباب گرجی، شراب سفید، موسیقی و رقص در کنار طبیعت سرسبز.

جالب است بدانید که 7000 سال قبل از میلاد مسیح، اقوامی که در مناطق غربی قفقاز و جایی که امروز کشور گرجستان واقع شده زندگی میکردند برای اولین بار متوجه شدند که وقتی آب انگورهایشان را در فصل زمستان در ظروف دربسته و در گودالهای حفر شده نگه داری میکنند، بعد از مدتی خواص آن تغییر کرده و نوشیدنی جدیدی بدست می آید که همان شراب بود. بعدها کشت انگور به منظور تولید شراب در کوزه های سفالی در این مناطق رونق گرفت و دانش تولید آن به اقوام دیگر نقاط منتقل شد. امروزه شراب به عنوان بخشی از هویت ملی گرجیان تبدیل شده و یکی از تولیدات اصلی کشور گرجستان به حساب می آید.

منبع:http://georgia.persianblog.ir/


مطالب مشابه :


دانلود دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی و بر عکس

دانلود دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی و زبان‌های ترکیه و فارسی طراحی و نقشه تهران




موزه ها و نقشه ی توریستی ترکیه

راهنمای سفر به نقشه ی توریستی ترکیه. برای مشاهده کامل نقشه و فارسی آن لطفا روی نقشه




نقشه هایی از گستره ی جغرافیایی ایران در 300 سال پیش در بایگانی نخست وزیری ترکیه

ترکی عثمانی نیز تلفیقی از زبان های ترکی، فارسی و ترکیه به وفور نقشه به اشتباه




کردستان عراق و ترکیه؟ کردستان ایران در خاک کشورهای همسایه

تمامی اقوام غیر فارسی ‌زبان نقشه تجزیه ترکیه تا ۱۹۳۸ ارتش ترکیه به رهبری




سفر به گرجستان

البته سازمان جهانگردی هم نقشه راههای کشورها را به زبان فارسی به نقشه کشورهای ترکیه به




برچسب :