اشعار زیبای مرحوم معینی کرمانشاهی

276.gif



شعر : صبر خدا 
 
عجب صبري خدا دارد ! 

اگر من جاي او بودم .


همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه مي كردم    عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم .    
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين زمين و آسمان را واژگون مستانه مي كردم   
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم نه طاعت ميپذيرفتم  نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده   پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه مي كردم.    
عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم 
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه مي كردم.  

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم. 
 
عجب صبري خدا دارد ! 
اگر من جاي او بودم
 
به عرش كبريايي، با همه صبر خدايي تا كه مي ديدم عزيز نابجايي،
 ناز بر يك ناروا گرديده خواري مي فروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه مي كردم.   
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم مُشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كُش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم.  
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم يك نفس كي عادلانه سازشي ،  با جاهل و فرزانه مي كردم.  

عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد !

 

1400332360.gif



شعر : منتظرت بودم

 

شب به گلستان تنها منتظرت بودم 
بـاده نا کــامی در هجـــر تـو پیمودم

 

منتظرت بودم منتظرت بودم

 

آن شـب جـان فرسـا من بی تـو نیاسودم

وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم

 

منتظرت بودم منتظرت بودم

 

 

بودم همه شب دیده به ره تا به سحر گاه
ناگـه چـو پـری خـنـده زنـان آمـــدی از راه 


غمها به سر آمد زنگ غم دوران از دل بزدودم

 

منتظرت بودم منتظرت بودم

 

 

پیش گلها شاد و شیدا   می خرامید آن قامت موزونت 
فتنــه دوران دیــده تـو   از دل و جـان من شده مفتونت 

در آن عشق و جنون مفتون تو بودم
اکنــون از دل مـن بشنـو تـو سرودم

 

منتظرت بودم منتظرت بودم

منتظرت بودم منتظرت بودم


 

1400332360.gif


 

شعر : رفتم که رفتم

 

از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان
از مـن آزرده دل کـی دگر بینی نشان
رفتــم کــه رفتـــم


 

از مــن دیـوانـه بگذر 
بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم 
بی خبــر رفتــم که رفتــم

 

 

شمــع بـزم دیگــران شو
جام دست این و آن شو 
هر چه بودی هر چه بودم 
بی خبر رفتم که رفتم

بعــــــد از ایـــن کـــن فراموشـــم کـــه رفتم
دیگر از دست تو می نمی نوشتم که رفتم 

بادل زود آشنا گشتم از دامت رها 
بـــی وفـــا بـــی وفـــا بـــی وفـــا 
رفتـــم که رفتـــم

 

من نگویم که به درد دل مـن گوش کنید
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید 

عــاشقــــان را بگـــذاریــد بنــــالنــــد همـــه 
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید 

شمــع بزم دیگــران شو
جام دست این و آن شو 
هر چه بودی هر چه بودم 
بی خبر  رفتــم که رفتـــم


276.gif


شعری از علی اکبر شیدا و معینی کرمانشاهی

 

شعر : از غم عشق تو

 

 از غم عشق تو ای صنـم

روز و شب نالـه ها می کنم من

 وز قد و قامتـــت هر زمان

صــد قیامــت به پا می کنم من

 

از غـــم آتشیــن روی تو

هــر شــــب از کـــوی تو

شکوه ها باخدا می کنم من

 

دســت بر زلــف تــو می زنم

روز خود را سیه می کنم من

 

گل به گلستان تویی   سبزه به بستان تویی   جلوه نوبهاری

عاشــق گریــان منــم   غنچــه خنــدان تویـی   آفــت روزگاری 

 

بفکــن نظـــری بــه خـاک راهـت

ای من به فدای آن نگاهت الهی

 

گنــه باشــد اگــر عشـــق و محبت

به دوش من همه بار گناهت الهی

 

خیــز و برقـــص انــدرآ   ای صنــــم مـــه لقـا    با وفـــا دلـــربا یار

بامن شیدا نشین   بوسه بده از جبین   دل زغم کن رها کن یار

 

گـر به فلک می رسد آه من از غمت

چشـــم تو دل مـــی بـــرد دلــربا یار

 

با مــــن شیـــــدا نشیـــن حــــال نـــزارم ببیـــــن

بیـش از ایـن بد مکن فتنه به کارم مکن بی وفا یار

 

آییــن وفا و مهــربانی در شهــر شمــا مگــر نباشــد عزیزم

گنـاه من چـه بــود برگــو تو دلبـر فراموشـم چرا کـردی توآخـر حبیبم

 

سـر کـوی تو تا چنـد آیم و شم

زوصلـت بی نـوا چند آیم و شم

ســــر کویــــت بـــرای دیدن تو

نترسـی از خـدا چند آیم و شم

صبــر بر جــور تـو می کنـم من

روز خــود را سیـه می کنم من

عمـــر خـود را تبه می کنم من

276.gif

 

 

شعری دیگر از مرحوم معینی کرمانشاهی

شعر : آشفته حالی

 

این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی

ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم از تو دارم

 

این غرور عشق و مستی خنده بر غوغای هستی

ای سیه چشــــم سیــه مو  از تودارم از تــو دارم

 

این توبودی کــز ازل خوانــدی به مــن درس وفا را

این توبودی که آشنا کردی به عشق این مبتلا را

 

من که این حاشا نکردم     از غمت پروا نکردم

 

دین من دنیـای من  از عشق جاویدان تو رونق گرفته

سوز من سودای من از نــور بی پایان تو رونق گرفته 

 

من خود آتشی که مرا داده رنـگ فنا میشناسم

من خود شیوه نگه چشم مست تورا میشناسم

 

دیگر ای برگشته مژگان     از نگاهم رو مگردان

 

دین من دنیـای من  از عشق جاویدان تو رونق گرفته

 سوز من سودای من از نــور بی پایان تو رونق گرفته 

 

 اینهمــه آشفتــه حالی اینهمــه نازک خیــالی

ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم از تو دارم

 

این غرور عشق و مستی خنده بر غوغای هستی

ای سیــه چشم سیـــه مــو  از تــــودارم از تو دارم

 

276.gif

 


ترانه ای زیبا از معینی کرمانشاهی

شعر : سنگ خارا

 

جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم

سنـــگ خارا را گـواه ایـــن دل شیدا بگیرم

 

مو به مو دارم سخنــها نکتــه ها از انجمن ها

 

بشنو ای سنگ بیابان    بشنویــد ای باد و باران

 

با شما همرازم اکنون     با شما دمسازم اکنون

 

شمع خود سوزی چو من در میان انجمن

گاهــی اگر آهــی کشــــد دلهـــــا بسوزد

 

یک چنین آتش به جان  مصلحت باشد همان

با عشـــق خود تنهـــــا شود تنهــــــــا بسوزد

 

من یکـی مجنــون دیگــر در پـی لیــــلای خویشم

عاشق این شور و حال عشق بی پروای خویشم

 

تا بسویش ره سپارم      سر زمستی بر ندارم

 

من پریشان حال و دلخوش با همین دنیای خویشم

 

276.gif


شعر زیبای کودکی از مرحوم  معینی کرمانشاهی :

 

یادم آمـد، شـوق روزگار کودکی


مـستی بهار کودکی


رنگ گل جمال دیگر درچمن داشت


آسمان جلای دیگر پیش من داشت


شور وحـال کودکی برنگردد دریغـا


قیــل وقال کودکی برنگردد دریغـا


به چشـم من همه رنگی فریبـا بود


دل دور از حسد من شکیبا بود


نه مراسوز سینه بود


نه دلم جای کینه بود


شور وحال کـودکی برنگردد دریغـا


روز وشب دعای من


بوده بـاخدای من


کز کرم کند حاجتم روا


آنچه مانده از عمر من به جا


گیرد وپس دهد به من دمی


مستـی کودکانه مرا


شور وحال وکودکی برنگردد دریغا


قیل وقال کودکی برنگردد دریغا ...


276.gif



                                                              روحش شاد ...        



مطالب مشابه :


فهرست مدرسه‌های تهران

دخترانه ویرایش] دبیرستان ادیب فرزانه(منطقه ۱) پیش دانشگاهی ادیب فرزانه (منطقه ۳)




دفتر کار مربیان تربیت بدنی

آموزشگاه دخترانه جعفریان ادیب 5/90 10 الهام و رهبر 5/95 9 فرزانه فتاحی قائمیه




اشعار زیبای مرحوم معینی کرمانشاهی

اطلاعات درباره دبیرستان دخترانه حاج رسول با جاهل و فرزانه مي درس ادیب اگر بُوَد




مشاعره (حرف ج ـ چ ـ ح ـ د ـ ذ )

اطلاعات درباره دبیرستان دخترانه حاج حال دنیا را چو پرسیدم من از فرزانه درس ادیب اگر




مشاعره (حرف ـ ط ـ ظ ـ ع ـ غ ـ ف ـ ق ـ ک ـ گ )

اطلاعات درباره دبیرستان دخترانه حاج عشق چون آید برد هوش دل فرزانه درس ادیب اگر




ترجمه --زبان سازی بهتر

شاید به همین دلیل بوده که آقایان ملایری و ادیب تر و فرزانه‌تر دبیرستان دخترانه




سفرهای نوروزی 1

(امیر محمد ادیب) کاوه فرزانه اسکان در دبیرستان دخترانه سمیه که اصلا تمیز نبود




(( مراکز فروش ماهی و آکواریوم ))

سجاد ادیب 09123445902 خیابان پیروزی- خیابان فرزانه- روبروی پارک گل فردوسی -روبروی دبیرستان




نشانی 96 آکواریومی

سجاد ادیب . خیابان پیروزی- خیابان فرزانه- روبروی پارک گل فردوسی -روبروی دبیرستان




شرح دو غزل از حافظ

ای فرزانه ! شاه شجاع خود اهل دل و ادیب پرور بوده‌اند و شاه دبیرستان دخترانه




برچسب :