ایفل در روز،شانزه لیزه در شب

صبح گشت شهري شروع شد،ترافيك هم به خوب و با دقت گشتن شهر بيشتر كمك كرد.هوا گرم و بسيار آفتابي بود.از خيابان طولاني قيوولي(ريوولي خودمون!)ميگذريم.چند دور دور ميدان كنكورد ميزنيم تا تمامي توضيحات رو بشنويم.همين يكي دوروزه ،روز ملي بوده و همه جا در حال جمع كردن صندليها و تاسيساتي هستند كه برپا شده بود.از اقك دي تفيومف يا همون طاق پيروزي يا شارل دو گل اتووا ميگذريم... شانزه ليزه در روز... محله اعيان نشين فوش،كه سربالايي كمي دارد و در انتها به ميدان بزرگي كه مشرف به غول آهنين است را طي ميكنيم... ايفل در روز... يكي از زيباترين مكانهايي كه امروز رفتيم،اپراي گارنيه بود.بسيار مجلل و پر از جزييات...يك لحظه صحنه هاي مهماني هاي فيلم"دوشس" در ذهنم تداعي شد... گالري لافايت،يك مركز خريد بزرگ... سقف لافايت به قدري زيبا و پر از شيشه هاي رنگي بود...به قدري تزيينات سقف و طبقات و ايوانهاي اين مركز خريد، رنگي و پر از جزييات و ديدني بود... مردم به طرز غريبي به خريد مشغول بودند.حتي براي ورود به كيف فروشي صف بسته بودند...در پاريس شديدا حس اينكه بايد خريد، به آدم القا ميشود! شب،تنها به گروه ملحق ميشوم.خستگي راه از تن چند نفر من جمله همسرمحترم در نرفته است و استراحت را ترجيح داده اند... شانزه ليزه در شب... از ساعت ٨ تا١١ شب با تور ليدر،شانزه ليزه رو راه ميروم.به كافه فوگت ميرسيم.كافه اي كه پاتوق افراد مشهوراست.از ساركوزي تا بينوش...و اسامي افراد مشهوري كه به اين كافه امده اند،روي لوح هاي فلزي كف پياده رو حك شده است... به فروشگاه اصلي لوييز ويتون ميرسيم.ميخواهيم برويم سرك بكشيم!مردك خوش تيپ از داخل سرش رو به علامت منفي تكان ميدهد و اذن دخول نمي دهد!خوب فكر كنم حق هم داشت،اصلن به چه چيز قيافه ما مي ايد كه لوييز ويتون خر باشيم! از جلوي دفتر فروش ايران اير تنها شركت ايراني كه در شانزه ليزه ملك دارد و قبل از انقلاب خريداري شده است،رد ميشويم... دقيقا وسط خيابان شانزه ليزه،عروس و دامادي چشم بادامي ايستاده اند تا عكاس از انها عكسي در قاب اغك دي تريموف بگيرد... به قدري عروس ساده است كه شورش درامده است.يك دم اسبي با كش سر!ولباس عروسي كه جيب دارد و كراوات داماد در جيب عروس است!! ما پشت چراغ قرمز كنار خيابان مشغول تماشاي اين صحنه رمانتيك هستيم.چند پسر سياهپوست كنار ما ايستاده اند.يكي از انها به عروس و داماد اشاره ميكند و به من ميگويد:وري رمانتيك!چيزي نميگويم.ميگويد:آي لاو دم!ساكت هستم..ميگويد:آي لاو يو!چراغ سبز ميشود،ميگويد:كام ويت مي...كام آن...! با دينا،تا ميدان كنكورد ميرويم،از خيابان پشتي كه منتهي به كاخ اليزه ميشود،رد ميشويم...از كوچه هاي اعياني اين منطقه ميگذريم...ساعت ١١ به گروه ميپونديم و با مترو برميگرديم.متروي قديمي...راهرويي بعضا در حال تعمير...كثيف...بوي نا....مردي كه كلارنت ميزند و صداي ان در سرتاسر راهرو اكو پيدا ميكند.... ادمها بعضا غير عادي شيك هستند.غير عادي خوش پوش و خوش تيپ هستند.ادم شك ميكند كه الان دفيله اي برگزار ميشود و اينها مدل و مانكن هستند! اينجا پر از چشم بادامي و سياهان آفريقايي تبار است... شب،قسمتي از راه را پياده تا هتل برميگرديم.كافه ها و رستورانهايي كه تيپ هاي بعضن بسيار خفني در انجا نشسته اند... اختلاف طبقاتي در اين منطقه موج ميزند...زني جلوي عابر بانكي،تشكي پهن كرده،نوزاد چند ماهه اي در گوشه اي از تشك است...زن شيشه ابجو را سر ميكشد،سرنگي را از نايلون در مي اورد...,


مطالب مشابه :


فرهنگ وآداب و رسوم دزفول

خانواده ی عروس با وحال بيشتری داشت.پس از آن كه جشن وشادی انجام می شد،داماد را روی تشك




ایفل در روز،شانزه لیزه در شب

به قدري تزيينات سقف و طبقات و به قدري عروس ساده است كه شورش اي در گوشه اي از تشك




تشکیل تعاونی های دانشجویی و جدول مشاغل فعاليتهاي شغلي در غالب تفاهم نامه صندوق مهر امام رضا(ع) و وز

(ماشين و لباس عروس، منازل و فروش پرده و تزيينات كارگاه تشك و لحاف




صنایع دستی در صومعه سرا

چرخ و فلك ، عروس وداماد ، فندق روي تشك (پارچه اي به علايق مردم به تزيينات ظاهري پوشاك




برچسب :