مهمانی پاگشا

make gif

سلام به روی ماه همتون

فرا رسیدن ایام عزاداری امام حسین رو به همتون تسلیت میگم .... من رو هم توی زمزمه های زیارت عاشوراهاتون دعا کنید

همه جا پر ده از تکیه و سنج و طبل و ... و صد البته پسرهای کاملا خوش تیپ با سیگارای گوشه لبشونو چفیه هایی که انداختن رو دوششون و دم هینت ها و تکیه ها علاف ایستادن و گپ میزنن البته ببخشید عــــــــــــــــــزاداری میکنن !!!!

دیگه آدم تو محله خودشونم امنیت نداره نمیتونی رد بشه ... از بس آدمای جورواجور ریختن دورو برت و زیر نور پرژکتورهای دم تکیه ایستادن و آن چنان بهت زل میزنن که انگار دارن جنیفرلوپز رو روی فرش قرمز هالیود دید میزنن ... خلاصه ... هر کی به هر نیتی میره عزاداری خدا ازش قبول کنه انشالله

پنجشنبه موقع رفتن خونه اول رفتم قنادی و 9 بسته ژله و دسر میوه ای در رنگهای مختلف خریدم برای مهمانی پاگشای انسیه که قرار بود فردا شب یعنی شب شنبه برگزار بشه ... بعد از خوردن ناهار بساطم رو جمع کردم و رفتم پائین و مشغول ساختن ژله های دورنگ شدم ... بعد از اون هم گردوهای فسنجون رو شستم و گذاشتم روی بخاری تا خشک بشه و آسیابشون کنم ... قرار بود پذیرایی میوه و چای خونه مامان باشه و برای شام سفره رو خونه ما بندازن ... آشپزی هم خوب پائین انجام میشد ... به هر حال 50 نفر کم نبودن که باید یه جوری جاشون میدادیم ...

عصر شد و من تقریبا آماده شدم برم یه چرتی بزنم که مهدی زنگید که ساعت 5:30 بهارستان  منتظرتم ... برای خرید کفش و لباس مشکی برای مهدی و یه تونیک که من تو خونه بپوشم برای شب نذری  ... سرتونو درد نیارم ... فقط کفش خریدم و یه دو تا تیشرت ست برای من و مهدی و یه پلیور باز هم برای مهدی... بعد خرید ها رو تو ماشین گذاشتیم و رفتیم شام ... خیلی وقت بود نرفته بودیم اونجا ... یه فست فود تو خیابون جمهوری هست که ما روزی که برای خرید عقد رفته بودیم اونجا ناهار خوردیم ... وهمچنان برای تجدید خاطره چند وقت یه بار میریم اونجا ... جاتون خالی  یه چیزبرگر ویژه با قارچ که الانم یادم میفته آب دهنم راه میفته  زدیم به بدن و رفتیم که بریم سینما ... ولی جای پارک پیدا نکردیم و رفتیم خونه ...

صبح جمعه هم دیگه عملیات کوزت بازی تا شب... سوپ و فسنجون رو درستیدم .سالاد ماکارانی و سالاد کاهو رو هم پائین درست کردیم ..پلو رو هم توی حیاط و مرغ رو هم  خونه مامان ... همه چی خوب برگزار شد ... جز قسمت پلویی قضیه که وقتی رفتیم سر دیگ پلو دیدیم شبیه شله زرد شده ... خلاصه حال مامانم را دریابید که قرمز شد و شروع کرد به بد و بیراه گفتن به خودش ...  محمد و مهدی سریع رفتن از آشپزخونه سر خیابون 30پرس پلو گرفتن و اومدن و خدا رو شکر به خیر گذشت و ما فهمیدیم که این مهمانان عزیز پلو ایرانی فرد اعلا روزیشان نبوده و قسمتشان همان برنج های پاکستانی میباشد ...

مهمونی خیلی رسمی بود و بیشتر از این دلم نمیخواد وارد جزئیاتش بشم ... کلا برام شکل یه کابوس بود ... از سر اجبار باید دعوت میکردیم ... دلیلش هم کاملا شخصیه .... روز شنبه هم به خاطر سر درد و خستگی دوساعت دیر تر اومدم که هنوز شرکت نرسیده بودم رئیس رو موبایل زنگید و فهمیدم یه مشگلی پیش اومده ... کلا روز خوبی نبود دیروز ... علتش هم کم کاری دفتر بندر عباس و شرکت حمل و نقل و ... بودن ... ولی دعواهاش برای من بود ///

 


مطالب مشابه :


ارایشگاه شیراز

گالری عروس شاهدخت - ارایشگاه شیراز - گالری عروس شاهدخت هدفش شاد کردن شماست حتی با کوچکترین چیز.




قسمت دوم : شمال – عروسی همکار مهدی

ღ ஜღ عاشقانه های زندگی من و مهدی ღஜღ - قسمت دوم : شمال – عروسی همکار مهدی - امروز با هم ... گالری عروس سازان .... برای من خیلی جالب بود تا حالا عروسی شمالی ندیده بودم .




ماجراهای عروسی - 1

ღ ஜღ عاشقانه های زندگی من و مهدی ღஜღ - ماجراهای عروسی - 1 - امروز با هم بودن را تجربه می ... گالری عروس سازان ... یادمه چند روز قبل از عروسی حسابی عصبی شده بودم .




بله برون

گالری عروس سازان ... ازشون خواهش کردم که برای من اگر به عنوان عروس اولشون قراره کاری انجام بدن فقط برای خودم باشه . ... حتی کسی که بعد از من به عنوان عروس بیاد .




بعدا نوشت + عکس

گالری عروس سازان · پروفسور محمد حسين سلطان زاده ... روزانه هاي يك تازه عروس {خانوم خونه} · آنشرلی با موهای زیتونی / .... موضوع خاطره ها. جشن عروسی · عشقولانه های مجردی.




مهمانی پاگشا

گالری عروس سازان · پروفسور محمد حسين سلطان زاده ... روزانه هاي يك تازه عروس {خانوم خونه} · آنشرلی با موهای زیتونی / .... موضوع خاطره ها. جشن عروسی · عشقولانه های مجردی.




هفتگی نوشت

گالری عروس سازان · پروفسور محمد حسين سلطان زاده ... زن عموی مهدی همه اش به پسرش میگفت از خدا بخواه همسرت مثل عروس عموت باشه ... کدبانو وخانم و ...... کلا اخلاقی که




همشاگردی سلام

گالری عروس سازان · پروفسور محمد حسين سلطان زاده ... روزانه هاي يك تازه عروس {خانوم خونه} · آنشرلی با موهای زیتونی / ... خاطرات کهنه عروس · عروس بی سیاست · مطبخ رویا.




دوران عقد

گالری عروس سازان ... از اینکه عروس خودش نشدم هنوزم داره میسوزه . ... دفعه بعدیش عروسی مینا بود و من برای اولین بار توی فامیل شما میومدم به عنوان عروس و اصلا ً خبر




ماجراهای عروسی - 4

ღ ஜღ عاشقانه های زندگی من و مهدی ღஜღ - ماجراهای عروسی - 4 - امروز با هم بودن را تجربه ... گالری عروس سازان .... وقتی اومد دیدم همون هلو تو دستشه و گفت بیا عروس شکمو .




برچسب :