پیمایش خط الرأس نرو


(( 159 ))

گزارش : مهدی خورشیدی پاجی

اولین پیمایش خط الرأس نرو (( naro ))


در تعطیلات عید نوروز سال 87 در قالب یک تیم چهار نفره بعد از چهار روز تلاش و صعود قله نرو به دلیل حجم برف زیاد مجبور به فرود از مسیر دیواره زرجو شده و به روستای سنگده بازگشتیم. دو سال بعد به همراه همنورد عزیزم آقای مهدی جعفری قصد صعود مسیر را داشتیم که اینبار هم بعد از چهار شبانه روز و بعد از صعود قله گوگلی و پیمایش تا منطقه عشایری ریزه سر باز هم نتوانسته بر سربازان کوهستان ( برف، کولاک، بوران، سرما ) فائق آمده و مجبور به برگشت کامل مسیر شدیم. امااینبار بعد ازماه ها کارمطالعاتی و شناسایی مسیر و تجربیات ارزشمند صعود های گذشته این خط الرأس* درتاریخ ۱۳۸۹.۵.۲۹به مدت پنج روز توسط گروه کوهنوردی کولاک اسپرت شهرستان ساری پیمایش شد.

موقعیت جغرافیایی: مسیر نرو تا فینسک خط الرأسی منفرد و طولانی می باشد که مرز جغرافیایی مازندران و سمنان هم لحاظ می شود. و در شرقی ترین قسمت رشته کوه البرز قرار گرفته که منطقه دودانگه شهرستان ساری را کاملا در زیر چتر54 کیلومتری خود قرار داده است.در غرب این رشته کوه قله نرو با ارتفاع 3617 متر بلند ترین نقطه ای است که خودنمایی می کند و در وسط این خط الرأس قله گوگلی با ارتفاع 2503 متر قرار گرفته است و درشرقی ترین قسمت آن هم می توان از قله های تمام کوه2784متر و فینسک کوه2865 متر نام برد. توپوگرافی منطقه: در توپوگرافی منطقه قله های قدمگاه با ارتفاع 3577 متر در جنوب غربی و قله نیزوا با ارتفاع 3800 متر در جنوب شرقی قله نرو قابل ذکر می باشند و در حد فاصل قله نرو تا زرجو یالی با شیب 70 درجه به سوی شمال تا عمق دره کشیده شده و با عبور از گوسفند سرایی به گزینه چال و جاده منتهی به روستای سنگده می رسد که شاخص ترین مسیر صعود قله نرو می باشد و قسمت شرقی انتهای این رشته کوه وارد منطقه چهاردونگه شهرستان ساری می شود که در شمال کیاسر و در شرق بدبن و در جنوب روستای فینسک قرار دارد. این خط الرأس منطقۀ جنگلی مازندران را از مناطق خشک سمنان کاملأ جدا می کند.

مسیر صعود: مسیر را از منطقه اِزوم روستای اِمافت آغاز خواهیم کرد و بعد از قرار گرفتن بر روی خط الرأس، قله نرو را صعود کرده وبا عبور از دیواره زرجو وکیجاقله تا لماسیه و صعود قله گوگلی پیش رفته واز آنجا قله های تمُام کوه و فینسک کوه را پیمایش کرده و نهایتأ در روستای فینسک ، خط الرأس را به پایان می رسانیم. روز اول : جمعه ۱۳۸۹.۵.۲۹ ( اولین سخن کوهستان) پیش بینی وضع هواشناسی روستای امافت و گنگلو: دمای هوا30 الی 22 درجه در نوسان است و ازساعت 7:30 الی 13:30کاملأ آفتابی .ازساعت 13:30الی 19:30هوای ابری و در برخی ساعات آفتابـــــی. در ساعت 4 صبح به همراه یک دستگاه سواری و یک دستگاه وانت از شهرستان ساری به سمت جاده خطیر کوه حرکت کرده و از دوراهی شرکت فلورین فاطر به سمت چپ رفته و بعد از مشاهده دوراهی که تابلوی آن سمت راست را قلعه « گنگلو » و سمت چپ را روستای « اِمافت » مشخص می کرد به سمت روستای اِمافت تغییر مسیر دادیم. به محض رسیدن به روستای پُر آب اِمافت راهنمای محلی ( آقای وحید رهروان ) به همراه یکی دیگر از دوستانش به ما ملحق می شوند تا با هم به منطقه « اِزوم » رفته و از آنجا شروع این برنامه را آغاز کنیم. درساعت 8:45 دقیقۀ صبح بعد از تفکیک کوله ها از منطقه اِزوم به سمت راست که شیب نسبتأ تندی هم داشت حرکت کرده و با سرقدم بسیار ملایم مسیر را تا چشمۀ « بالا نوکاء » که محل مناسبی برای صرف اولین صبحانۀ ما بود ادامه دادیم. هرچند که آب زیادی از این چشمه نصیبمان نشد!!! بعد از صرف صبحانه دوباره یار آشنایمان را بر دوش نهاده و رهسپار شدیم ، رهسپار مسیری با شیب بیش از 60 درجه که طی کردن آن با کوله هایی به وزن تقریبی 20 کیلوگرم بسیار طاقت فرسا بود. و این در حالی بود که ما باید طوری تقسیم انرژی می کردیم تا در روزهای آتی از نظر توان قوای جسمانی قدرت ادامه مسیر را داشته باشیم. بدلیل اینکه قرار بود این خط الرأس بدون بارگذاری پیمایش شود مجبور بودیم که تمامی تجهیزات و مواد غذایی پنج روز آینده را در تمامی مسیر کوله کشی کنیم . البته در روز نخست این زحمت بیشتر بر دوش گروه پشتیبانی ما بود. * خط الرأس : به خط اصلی و بلندترین یال بین دو قله که محل تقسیم آب باران باشد ، خط الرأس گفته می شود. همینطور که در زیر آفتاب سوزان کوهستان ارتفاع می گرفتیم در سمت راست ما قلعۀ نظامی گنگلو از دور دست و در جوار روستایی به همین نام خودنمایی می کرد. در ساعت 14 بعد از دست به سنگ شدن مسیری کوتاه وارد منطقه ای شدیم به نام « قاطر کلوم » که از مشخصه های آن می شود به حفره ای بزرگ نام برد که برای نگهداری قاطر در پای دیواره ای حفر کرده بودند. کمی بالا تر از قاطر کلوم برای استراحتی 20 دقیقه ای کوله ها را زمین گذاشته و تصیمیم بر این گرفته شد تا با دوستان گروه پشتیبانی خداحافظی کرده تا آنها هم قبل از تاریک شدن هوا بتوانند خود را به روستای اِمافت برسانند. و ما هم بعد از دست مریزاد و تشکر از این فداکاری همنوردان عزیزمان کوله های سنگین تر از قبل را بر دوش نهاده و پاکوپ اوریبی که به سمت راست کشیده می شد را درپیش گرفتیم و درساعت 17بعد از8 ساعت کوهنوردی به کنار چشمه ای رسیدیم به نام « سنگ کلوم » که محل مناسبی برای اولین شب مانی ما بود. برخلاف پیش بینی های قبلی ما که فکر می کردیم در روز نخست به زیر قله نرو خواهیم رسید و در منطقۀ « خِرو » شب مانی خواهیم کرد. ک

وهستان نخستین حرف خودش را به ما گوش زد کرد : که او را دست کم نگیریم و اینکه اینجا قلمرو اوست و برای فائق آمدن برآن باید با او همراه شوی و به نجوایش گوش سپاری. در کنار چشمۀ سنگ کلوم سفره ای پهن کردیم به وسعت بخشندگی کوهستان. بعد از صرف یک وعدۀ مفصل غذایی کنار چشمه نشستیم تا 15بطری آبی که به همراه داشتیم پُر کنیم خروجی چشمه به باریکی مُویی بود شاید حتماً باید یک کوهنورد باشی تا بتوانی حوصلۀ چنین کاری را داشته باشی . کمی بالاتر از چشمه دوتخته چادرمان را در برابر هجوم باد وحشی کوهستان برپا کردیم و با دوستان راهنمایمان که قصد داشتند به منطقه خِرو بروند خداحافظی کرده، و بعد از یک روز کوله کشی سنگین به درون کیسه خوابمان پناه بردیم و با مرور پیمایش ذهنی دوباره مسیر همراه با کوهستان به خواب رفتیم. روز دوم: شنبه ۱۳۸۹.۵.۳۰ ( قلۀ پنهان و مهجور ) پیش بینی وضع هواشناسی قله نرو: دمای هوا21الی13درجه در نوسان است وازساعت 7:30 الی13:30 آفتابی به همراه لکه های ابر. از ساعت 13:30الی19:30 هوا کاملأ پوشیده از ابرهای سیـــاه. امروز در ساعت 5 صبح و قبل از سپیده دم بیدار شدیم { صبح بر آمد زکوه وقت صبوح است خیز کزجهت غافلان صور دمیده است صبح } و بعد از صرف صبحانه و جمع کردن چادرمان درساعت 7 صبح از مسیر سمت راست سنگ کلوم، که به وسیلۀ سنگ چین ها و فلش گذاری های قرمز رنگ در پای دیواره ای بلند کاملأ مشخص شده بود حرکت را آغاز کرده و با تراوسی *بلند با عبور از کنار چشمۀ ( پتِنِک ) از جبهۀ غربی واردمنطقه خرو در قسمت شمالی قلۀ نرو شدیم.قله ای که تا آن زمان پنهان ومهجور درپشت قله های فرعی مخروطی شکل مخفی شده بود ، ناگهان پرده از چهره می نماید و ما را به سمت خود می خواند. این قله با اختلاف ارتفاع بیش از 400 متر از روی خط الرأس قرار دارد که برای صعود آن از رخ شمالی مستلزم صعود شیبی با 75 درجه می باشد که این چند صدمتر آخر را با همتی مضاعف و زیگزاگ های بلند و کوتاه و عبور از مسیری سنگلاخی طی کرده و در ساعت 10:45 دقیقه گروه پنج نفرۀ ما بر فراز آن ستُرک باعظمتِ 3617 متری قرار می گیرد. از فراز قلۀ نرو کاملأ می شود تمامی مسیر خط الرأس را تا به انتها مشاهد کرد. و زمانی که رو به شمال دستان خود را باز می کنی گویی مازندران ، این سرزمین سبز مخملی را در آغوش خود کشیده ای. کمی تأمل می کنیم و از بلندای نرو بزرگی و عظمت خط الرأس را مورد مکاشفه قرارمی دهیم،فکرهایی درذهنمان نقش می ببند:آیامی شودازدیوارۀ های این خط الرأس عبور کرد؟آیاتا3روز دیگربه انتهای خط الرأس خواهیم رسید؟ آیاشرایط جوی اجازه ادامه مسیر رابه ماخواهد داد؟ بعد از گرفتن چند عکس به یادگار و یاد کردن یارانمان قله نرو را از قسمت شرقی آن فرود آمده و با عبور از کنار قله های فرعی در ساعت 13به سه تخت سنگ بزرگی که به نام « سه گِسفنِک » خوانده می شود می رسیم . در کنار سه گِسفنِک « قطار کله » که ابتدای دیواره « زَر جو » را تشکیل می دهد هم از مناطق قابل ذکر می باشد که دیوارۀ بلند آن هنوز دست هیچ سنگ نوردی را به خود ندیده است. بعد از صرف کمی تنقلات و جرعه ای آب از دهلیز بزرگی که همیشه تا اردیبهشت پوشیده از یخچال های عظیم می باشد فرود آمده و از پاکوب مشخصی که نشان از عبور کوهنوردان همیشگی قلۀ نرو است خود را در ساعت 15 به زیر دیواره زر جو رسانده و بعد از 8 ساعت کوهنوردی در کنار چشمۀ سرد و گوارای آن چادر دومین شب مانی را برپا می کنیم. بعد از دو روز عرق ریختن و کوهنوردی سنگین در کنار چشمه زرجو فرصتی دست می دهد تا سر و صورتی را با شامپو بشوییم که بسیار فرح بخش بود.هنوز غروب فرا نرسیده بود که ابرها مانند مد دریا بالا آمده وشفق خورشید بر فراز آنها جلوه ای وصف ناشدنی را رقم زد وچه لذت آور است برروی تخته سنگی نشسته و به تماشای غروب خورشید درافق بیکران کوهستان باشی. * تراوس : به هر گونه حرکت عرضی در یک مسیر که تغییری در ارتفاع ایجاد نکند ، گفته می شود. روز سوم : یکشنبه ۱۳۸۹.۵.۳۱ ( لمس خطر ) پیش بینی وضع هواشناسی منطقه زرجو: دمای هوا 20 الی 15 درجه در نوسان است وازساعت7:30 الی13:30هوایی کاملأ بارانی وبه همراه ابره های سیاه.از ساعت13:30الی19:30هوایی ابری و مه آلود. امروز روز مهمی برای گروهمان محسوب می شود چون باید به صورت نعل اسبی از روی تیغه های جبهۀ شمالی خط الرأس عبور کرده و بر روی تیغه های جبهۀ جنوبی خط الرأس قرار بگیریم و اگر بتوانیم از دیواره های بلند زرجو عبور کنیم قدمی مهم در امر پیمایش این خط الرأس انجام داده ایم . تنها گزارش عبور از دیواره های زرجو و رسیدن به مراتع پشت آن مربوط به خاطره ای کمرنگ و 16 سال پیش بنده می باشد که به همراه پدرم به یاد دارم. وجود همین دیواره ها ومبهم بودن مسیر پشت آن خود از دلایلی بوده که امکان پیمایش کامل این خط الرأس را تا این زمان به هیچ کوهنوردی نداده است. در ساعت 5 صبح از کسیه خوابمان که حرارت بدنمان گرمای لذت بخشی را به آن بخشیده بود بیرون آمده و مشغول جمع آوری کوله ها و صرف صبحانه شدیم. به محض بیرون آمدن از چادر با هوایی متغییر روبه رو شدیم، مه ای غلیظ همه جا را فراگرفته بود و صخره ها هم از دید ما پنهان شده بودند. تصمیم گرفتیم تا قبل از اینکه چادرمان را جمع آوری کنیم دونفر از اعضایی گروه ( آقایان مهدی جعفری و بهمن نادری) برای بازدید تنوره های* مسیر عازم صخره های زرجو شوند ، تا اگر نیاز به ثابت گذاری و برقرار کردن کارگاه باشد آنها قبل از رسیدن تمامی نفرات پای دیواره شرايط را براي صعود فراهم کنند. در ساعت 6:30 دقیقۀ صبح صدای همنوردان مان را از پس مه ای غلیظ شنیدیم و به استقبالشان رفتیم که چهرۀ خوشحال و شاداب آنها نوید خبرهای خوبی بود. خوشبختانه مسیر تنوره نیاز به ثابت گذاری نبوده و آنها توانسته بودن تا بالای دیواره صعود کرده و بر روی تیغۀ زرجو قرار بگیرند. با هم به طرف چادرها رفتیم و درست زمانی که دیرک های چادر را جمع می کردیم هوای مه آلود جای خودش را با بارش شدید باران عوض کرد. این رحمت الهی ما را مجبور کرد تا به سرعت یکی از چادرها را دوباره برپا کنیم و هر پنج نفرمان تا ساعت 10 صبح در شرایطی که زانوهایمان را از فرط کمبود جا در بغل گرفته بودیم در یک چادر بمانیم و منتظر باشیم تا بارش باران بند بیاید. همینطور که نگران از دست رفتن بهترین زمان روز بودیم از بارش باران قدری کم شد و تصمیم گرفتیم اینبار ما حرفی برای گفتن با کوهستان داشته باشیم. بدون فوت وقت چادر خیسمان را جمع کرده و به سمت صخره ی زرجو حرکت کردیم. از کنار سنگ چینی که دوستانمان زیر تنورۀ صخرۀ زرجو درست کرده بودند، دست به سنگ شده و با رعایت اصول اولیه سنگ نوردی دست به تنورۀ دیواره بردیم. هم زمان با صعود ما گاهی مه هم بالا می آمد و تمامی صخره را در بر می گرفت و گاهی هم تلألو خورشید بر دیواره می تابید. با آنکه صعودی بسیار سخت و درگیرانه با صخره ها داشتیم ، اما همین زیبایی های کوهستان برایمان انرژی بخش بود. در طول صعود تنها یک بار در مسیری کوتاه کوله ها را با طناب حمایت کرده و بالا کشیدیم و در ساعت 12:10دقیقه موفق شدیم دیوارۀ زرجو را صعود کرده و همگی بر بلندای آن بایستیم. در قسمت بالای زرجو سنگ چین دایره ای شکلی قرار داشت که نشان از وجود شکارچی در این منطقه بود. بعد از گرفتن چند عکس و به ثبت رساندن این نقطه از خط الرأس به دلیل اینکه زمان بسیار زیادی را از دست داده بودیم به سرعت از روی تیغۀ پوشیده از مه زرجو به سمت شرق خط الرأس حرکت کردیم. هنوز کاملأ تیغۀ زرجو را طی نکرده بودیم که به گرُده ای* عظیم برخوردیم که بیش از یک طول طناب* بود، عبور از این گرُده به همراه کوله های سنگین اصلأ امکان پذیر نبوده و اگر دست به چنین کاری می زدیم خطر بزرگی را به جان باید می خریدم. تصمیم گرفتیم گرُده را بدون کوله پشتی صعود کنیم و براي همين منظور آقاي مهدي جعفري گرده را به عنوان نفر اول صعود كرده و بعد از تثبيت كارگاه ، تك تك نفرات با حمايت او گرده را صعوده كردند و آقاي بهمن نادري به عنوان نفر آخر كوله پشتي ها را براي انتقال به بالاي گرده از پايين حمايت كرد که این کار هم مانند لمس خطر بود و زمانی معادل 2 ساعت برای این کار صرف شد. در حین انتقال کوله ها ، با آنکه تمامی کوله ها دارای کاوِر بودند اما دچار آسیب دیدگی جزءی شدند و متاسفانه کیسه خواب یکی از همنوردانمان ( آقای میثم ذوالفقاری) به دلیل اینکه بیرون از کوله پشتی خوب فیکس نشده بود از کوله پشتی جدا شده و به انتهای دره سقوط می کند و چون فرصت و زمان کافی برای پیدا کردن کیسه خواب نداشتیم مجبور می شویم از جستجوی کیسه خواب صرف نظر کنیم و به پیمایش خودمان ادامه بدهیم. در هر صورت زمان صرف شده و خسارت های مالی وارد شده ، ارزش این را داشت که همگی ما سالم از این گرُده صعود کنیم و به ادامه مسیر بپردازیم. * تنوره : به شکاف درون صخره تنوره گفته می شود. * گرُده : یال هایی که شیب آن زیاد بوده و بیشتر از مناطق سنگی و صخره ای تشکیل شده باشد گرده نامیده می شود. * یک طول طناب : به 50 متر طناب یک طول طناب می گوییند. همینطور که قطره های مه سنگین تر شده و باران نم نم شروع به باریدن می کرد از پس هوایی مه آلود راه ورود به « کیجا قلعه » را پیدا کرده و توانستیم در ساعت15:30 دقیقه در زیر طاقچه هایی که در دل کوه کنده شده بود ، و مملو از آثار به جا مانده از حفاری های غیر مجاز و کوزه های شکسته بود قرار بگیریم. { و از کوهها خانه هایی می تراشیدند که در امان بمانند. سورۀ حجر آیه 82 } بعد از گرفتن چند عکس و نقطه گذاری کیجا قلعه به وسیله جی . پی . اس . از قسمت جنوبی آن ادامه مسیر دادیم. برای رسیدن به پشت کیجا قلعه و مراتع آن تنها باید از یک گردنه عبور می کردیم که پیدا کردن آن در هوایی مه آلود بسیار هوشیاری بالایی را می طلبید . چون کمی انحراف از مسیر و قدم نهادن در سراشیبی باعث فرود بدون بازگشت به خط القعری* که کاملأ شن اسکی بود میشد و یا صعود بیش از حد مسیر ما را درگیر تیغه های سوزنی شکل خط الرأس می کرد. هنوز کمی از غروب مانده بود که با هدایت ( هادی ) متعال از تنها مسیر گردنۀ پشت کیجا قلعه عبور کرده و در زیر آفتابی که به ما خوش آمد می گفت به مرتعی وسیع رسیدیم. تصمیم داشتیم در فرصت باقیمانده تا تاریکی هوا از جبهۀ جنوبی خط الرأس کمی فرود آمده و در منطقۀ عشایری « ریزه سر » شب مانی کنیم. این منطقه را در برنامه اي که تعطیلات عید 89 پیمایش شده بود ، شناسایی کرده و برای شب مانی انتخاب کرده بودیم. در ساعت 19 به ییلاق ریزه سر رسیدیم و در کنار اولین خانۀ کاهگلی که در مه پیدا کردیم چادرهای خیسمان را برپا کردیم. هنوز در چادرمان مستقر نشده بودیم که چوپانی با لحجۀ افغانی به استقبالمان آمد و با مهمان نوازی که خاص چوپانان است ما را به کلبۀ روستایی و گرم خود دعوت کرد. و آتشی در شومینۀ اتاق برایمان روشن کرد تا بتوانیم لباس های خیسمان را خُشک کنیم. ورود ما از سمت کیجا قلعه بسیار برایش عجیب بود و تا به حال اسم روستایی به نام اِمافت را نشنیده بود و برایش سوال پیش آمده بود که آیا ما برای کوهنوردی حقوقی هم می گیریم!!! و دائمأ دلیل چنین کاری (کوهنوردی) را از ما می پرسید. چه داشتیم به این برادرافغان بگوییم جزء اینکه: { تنها صعود کننده است که می داند ؛ چرا صعود می کند } . بعد از صرف شام و پشت سر گذاشتن روزی پُر ماجرا و مخاطره آمیز ، شُکر خدای را به جای آورده و در زیر سرپناهی که با ابتدایی ترین مصالح ساخته شده بود و آدمی را به یاد شعر { من یک روستایی } مصطفی رحمان دوست می انداخت به خواب رفتیم. روز چهارم : دوشنبه ۱۳۸۹.۶.۱ ( فریاد سکوت) پیش بینی وضع هواشناسی منطقۀ عشایری اوپرت و روستای ملا ده : دمای هوا 17الی 15 درجه در نوسان است و از ساعت 10:30 الی 16:30هوایی کاملأ بارانی و به همراه ابر های سیاه . از ساعت 16:30 الی 22:30 هوایی کاملأ بارنی به همراه ابرهای سیاه. طبق روال روز های گذشته صبح زود از خواب بیدار شده و در ساعت 7 صبح بعد از صرف صبحانه و جمع کردن چادرمان که دیگر خشک شده بود با برادران افغانمان خداحافظی کرده و رو به سمت شمال دوباره گام در قلمرو کوهستان نهادیم، تا مجددأ بر روی خط الرأس قرار بگیریم. با مطالعاتی که قبلأ انجام داده بودیم امروز کوهپیمایی سنگینی را پیش رو داریم. زمانی که شیب نسبتأ تند جبهۀ جنوبی خط الرأس را به آرامی بالا می رفتیم در پشت سر ، دیگر خانه های کاهگلی ریزه سر را دیدیم که روز گذشته در پس مه پنهان شده بودند و با کمی فاصله از منطقۀ ریزه سر خانه هایی آجری در سمت راستمان مشاهده کردیم که « کوهی خیل » نام داشتند. بعد از صعود تیغۀ خط الرأس به « خرس چال » رسیدیم و از کنار تیغه های سوزنی شکل این رشته کوه به سمت شرق پیمایش را ادامه دادیم و در ساعت 9صبح وارد منطقۀ U شکلی بر روی خط الرأس شدیم که به « لماسیه » شهرت داشت. از این نقطه تمامی روستاهای دودانگه را کاملآ می توانستیم ببینیم و حتی آبریز های آن را تا به رودخانۀ « اَشَک » روستای « پاجی » با چشم می شود دنبال کرد. بعد از گرفتن چند عکس که بر عهدۀ عکاس گروهمان ( آقای علی میرشفیعی ) بود ، مختصات جغرافیایی لماسیه را با دستگاه جی . پی .اس . نشانه گذاری کردیم و به پیمایشمان در طول خط الرأس ادامه دادیم. در سمت راستمان ، چند یال آنطرف تر قلۀ نیزوا شاهد تلاش ما بر روی این خط الرأس بود و تا زمانی که در هوایی مه آلود به منطقۀ عشایری « اُوپرت » نرسیدیم چشم از ما بر نداشت. اُوپرت با کلبه های چوبی و بلوکی فراوان از دیرباز خواست گاه مردمان روستای « پاجی و میانا » بوده و سالهاست برای کشت گندم و پرورش دام مورد استفاده روستاییان قرار می گیرد. محیط بکر و زیبای اُوپرت با چشمه های فراوان و گیاهان معطرش خستگی را از روزمرگی زندگی شهری بدر می کند و آن آرامشی که هر انسانی آرزویش را دارد به آدمی هدیه می دهد. { والله که شهر بی تو مرا حبس می شود / آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست}. * خط القعر : ژرف ترین نقاط بستر یک رودخانه یا دره را خط القعر می نامند.(که از دامنه شروع شده و به قله یا خط الرأس می رسد.) به محض رسیدن به اُوپرت کوله پشتی ها را درون کلبه ای قرار داده و با یک کوله نهایی در هوایی مه آلود و در سکوت کوهستان راه صعود قله 2503 متری « گوُگِلی » را در پیش گرفتیم. از مسیری سنگ چین و زیگزاگی که با دست در دل دامنه های این رشته کوه ساخته شده بود و « چَم چَم » نام داشت قله گوگلی را در ساعت11:30 دقیقه صعود کرده و پرچم گروه را به اهتزاز در آوردیم. بعد از چند ارتباطی تلفنی با گروه پشتیبانی و خانواده هایمان و فریادی که از روی سکوتی چند ساعته از دلمان بر آمده بود ، از قلۀ گوگلی فرود آمده و به اُوپرت بازگشتیم. در اُوپرت مورد محبت خانواده ای از پاجی قرار گرفته و نان ، ماست و چند تخم مرغ محلی را بدون منت به ما تعارف کردند که مزیّن سفرۀ ناهار ما شد. بعد از صرف ناهار به چشمۀ پُرآب کنار کلبه رفتیم و تمامی بطری های که به همراه داشتیم و بک های آب کوله پشتی را از آب پُر کردیم. در برنامه شناسایی مسیر اوپرت تا انتهای خط الرأس متوجه این موضوع شدیم که در هیج نقطه ای بر روی خط الرأس دسترسی به آب وجود ندارد و به همین منظور ما چند بطری خالی به همراه داشتیم تا از این نقطه به بعد از آنها استفاده کنیم. در مجموع بیش از 30 لیتر آب برداشتیم و در زیر نم نم باران گام در فصل جدیدی از پیمایش نهادیم. از اینجای مسیر وارد منطقه ای با پوشش گیاهی جنگلی و درختچه ای می شویم که حرکت ما را بسیار کُند می کند. بعد از چند روز کوهنوردی، درگیر شدن در باتلاقی از تیغ های درختچه های زرشک بسیار آزار دهنده بود. نه پاکوپی و نه مسیری و نه نشانه ای ، شاید برای درخت ها هم عجیب بود که ما با چه تلاشی از میانشان عبور می کنیم. بر شدت باران هم هر لحظه افزوده می شد و غروب هم گویی زود تر از هر روز رسیده بود و ما چاره ای نداشتیم که خیلی زود، قبل از تاریک شدن کامل هوا جای مناسبی را پیدا کرده و چادر بزنیم. اما دریغ از یک متر جای مسطح!!! در ساعت 19 زیر بارش شدید باران به وسیلۀ کلنگ کوهنوردی شروع به کندن و مسطح کردن زمین کردیم. بعد از برقرار کردن چادر ، از چوب های پوسیدۀ جنگل آتشی برای ایمنی در برابر حیوانات برافروختیم که تا صبح نور و گرمای آن محافظ ما بود. در کنار آتش شام خورده و بعد از مرور خاطرات این چند روز، برای استراحت به چادرمان رفتیم تا با خاطرۀ شبی به یادماندنی در ذهنمان بخوابیم. روز پنجم: سه شنبه ۱۳۸۹.۶.۲ ( هدیه ای برای سنگ ریزه ها ) پیش بینی وضع هواشناسی روستای فینسک: دمای هوا 19 درجه است و از ساعت7:30 الی13:30هوایی بارانی وبه همراه ابره های پراکنده. امروز زودتر از روزهای دیگر بیدار شدیم و انرژیی در خودمان احساس می کردیم که می توانست روز آخر پیمایش را برایمان رقم بزند . بعد از صرف صبحانه ای کامل و جیره بندی آب در ساعت 7 صبح به جنگلی زدیم که هنوز از خواب برنخواسته بود ، مه همه جا را فراگرفته و قطرات باران بر برگابرگ آن نشسته بود. بیشتر در نزدیکی تیغۀ خط الرأس حرکت می کردیم تا کمی از پوشش گیاهی انبوه خلاصی پیدا کنیم . یک ساعت بعد وارد محوطۀ وسیعی به اندازۀ یک زمین فوتبال شدیم که بدون درخت بود و از آنجایی که در برنامه شناسایی ( اُوپرت تا فینسک) گروه ما در نزدیکی همین نقطه شب مانی کرده بود این منطقه را به نام انحصاری گروه کولاک اسپرت « بولاء2 » نام گذاری کردیم. بعداز صرف کمی تنقلات و آبمیوه از بولاء2 همانطورکه نیم نگاهی به دره های عمیق وجنگلی جبهۀ شمالی می انداختیم ، مسیری بدون پاکوپ را در پیش گرفتیم.{ بیا بگذریم از راه های بی نقشه . ارنستو چگوارا }. زیبایی و بکر بودن منطقه محسور کننده بود و آدمی را از این باب که اولین هست پا در این منطقه گذاشته است به وجد می آورد. بعد از چند ساعت شنا کردن در جنگل به طرز جالبی بعد از برداشتن یک قدم رو به جلو از مه و باران و جنگل و درختچه دیگر هیچ اثر ندیدیم ، گویی که دست نقاش عالم خط کشی بر جنگل گذاشته و رنگ سبز آن را از پهنای کوهستان جدا کرده است. حالا دیگر می دانستیم چقدر از مسیر خط الرأس مانده است و باید تلاش بیشتری می کردیم تا قبل از غروب آفتاب به انتهای خط الرأس برسیم. بعد از پشت سر گذاشتن جنگل، مسیر شیب تندی به خود می گیرد و باید از چند قلۀ فرعی و بدون نام عبور می کردیم. نمی دانم از روی خستگی بود که کوله ها سنگین تر به نظر می رسید و یا صعود کردن این قله ها که پشت سر هم ظاهر می شدند خستگی مرا را دو چندان می کرد. در حوالی ظهر بود که موفق شدیم قلۀ « تمُام کوه » به ارتفاع 2784متر را صعود کرده و فرصتی دست پیدا کنیم تا نگاهی به پشت سر بیاندازیم و از دیدن صحنه های زیبا لذت ببریم . مه ای که از مازندران به مانند شیری که از ظرف سر رفته باشد از شکاف های خط الرأس به منطقه خشک سمنان می ریزد و بعد از کمی پیشروی در هوای آفتابی و خشک آن محو می شود. دیدن قلۀ نرو در دور دست و چگونگی حضور ما از آنجا تا بدین جا !!! دیگر یک یا علی بیشتر تا صعود تنها قلۀ باقی ماندۀ خط الرأس فاصله نداشتیم و زمانی که بر روی این رشته کوه حرکت می کردیم یک گام در آنطرف خط الرأس و یک گام در اینطرف خط الرأس می نهادیم و سعی می کردیم در این فاصله تمامی دوستان و همنوردانمان را به یاد بیاوریم. آنقدر خوشحال بودیم و هیجان داشتیم که می توانستیم این چند صد متر آخر را برای صعود قلۀ « فینسک کوه » بدویم ولی به تنهایی نیامده بودیم که بخواهیم تنها بر روی قله قرار بگیریم برای اینکه نشان دهیم هنوز کوهنوردی ورزشی است بدون حس رقابت جویی ، تمامی پنج نفر گروهمان دست در دست هم نهادیم و همگی با هم در ساعت 15 بر روی قلۀ فینسک کوه به ارتفاع 2865 متر پا نهادیم. به دلیل اینکه سه طرف قلۀ فینسک کوه را خط القعر در بر گرفته است انتهای خط الرأس نرو تلقی میشود. سمت شمال آن یالی است که به شکار بانی بَندبِن می رسد و در سمت شرق آن هم روستای بَندبِن واقع شده است و در جنوب هم روستای فینسک قرار دارد. و در سمت غرب خط الرأسی به طول 54 کیلومتر که این مسافت در کوهنوردی بنا بر شیب کوهستان در ضریب 1.5 ( کاربری ) حدود 81 کیلومتر برآورد می شود که متوسط حرکت ما 16.2 کیلومتر در هر روز محاسبه می شود. بر روی قله بعد از تبریک ، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و سنگچینی بزرگ به یاد این پیمایش درست کردیم تا تنها یادگار و رد ما بر روی این خط الرأس بماند چون تمامی زباله ها و قوطی کنسرو ها را به همراه داشتیم تا مبادا کوهستان را از خودمان برنجانیم. بعد از گرفتن چند عکس و به ثبت رساندن این نقطه ، از جنوب قلۀ به سمت روستای فینسک سرازیر شدیم . قبل از تاریک شدن هوا به صخره های بالا روستای فینسک رسیدیم از اینجا می شد روستا و حتی ماشین دوستانی که به استقبالمان آمد بودند را ببنیم اما رسیدن به آنها بسیار زمان می برد و حتمأ به شب می خوردیم. برای اینکه برنامه را با موفقیت به پایان برسانیم باید تصمیمی مهم می گرفتیم ، یا باید در تاریکی شب وارد منطقه صخره ای میشدیم و تا روستا ادامه می دادیم و یا اینکه دوستانمان را مطلع می کردیم که برای فرود ما از این صخره ها ، بلده راه بفرستند. تا تاریکی هوا فرود را ادامه دادیم و زمانی که به بالای صخره ای که مشرف بر روستا بود رسیدیم ، آتشی درست کردیم تا دوستانمان را متوجه حضور خودمان در این نقطه بکنیم. بعد از برقرار کردن ارتباط به وسیله چراغ پیشانی از آنها خواستیم که بلده راه برایمان بفرستند. هنوز آب درون کتریی که بر روی آتش بود به جوش نیامده بود که سه نفر از جوانان روستا برای همراهی ما به گروه ملحق شدند و با راهنمایی آنها در زیر نور مهتاب ، ساعت 23:50 دقیقه به روستای فینسک رسیدیم و در آغوش دوستان گروه پشتیبانیی که به استقبالمان آمده بودند جای گرفتیم. و با شکر خداوند پایان پیمایش خط الرأس نرو را رقم زدیم و در زیر نور ماه چهارده نگاهی به خط الرأس کردیم و با حسی از روی خُرسندی و رضایت لبخند خود را نثار تمام سنگ ریزه هایی کردیم که پایمان را خراشیدند. افراد شرکت کننده : گروه پشتیبانی آقایان علی امانی ، محمد اندیکفر ، محمود فتاح ، فرزاد امینی و با تشکر از وحید رهروان. گروه پیمایش نهایی : علی میرشفیعی ، بهمن نادری ، مهدی جعفری ، میثم ذوالفقاری و مهدی خورشیدی پاجی .

«« و این پایان نیست ، چون صعودی دیگر در راه هست »»



مطالب مشابه :


سفرنامه ویتنام (سایگون 1)

کوله پشتی نارنجی در جستجوی اینترنتی، هیچ منبعی برای مدارک به همین منظور سایگون اسپرت




دلخوشی هام (4) – کتانی و کوله پشتی م

مامان برایم یک کوله پشتی بهتر خرید. یک کوله پشتی دار اسپرت تنش خرید اینترنتی




جوک مرداد ماه ۹۲ اس ام اس ها و مطالب خنده دار و باحال

㋡ یه کوله پـشتی پرازخنده و اس ام اس خرید اینترنتی مگه شلیل اسپرت هم داریم




پیمایش خط الرأس نرو

کوهنوردی کولاک اسپرت را بدون کوله پشتی صعود کنیم و براي خرید اینترنتی;




مدل مانتو جین (سری دوم) (13 عکس)

کوله پشتی و کتونی برای دوست عزیزی که کاپشن و سوئیشرت های اسپرت فروشگاه اینترنتی




نحوه چیدمان وسایل در داخل کوله و نگهداری آن

خرید اینترنتی | چت روم مراقبت از کوله پشتی ۱) از حمل ظرف شیشه ای در داخل کوله




لیست لوازم و تجهیزات 2

فروشگاه اینترنتی | شلوار اسپرت خارجی با آرم کوله پشتی. 22000




راهنما برای خرید عید از بازار بزرگ

یک خرید خوب مجله اینترنتی از کیف مهمانی بگیرید تا کوله پشتی، کیف های اسپرت ، ساک سفری و




برچسب :