2 روضه مسلم و دو طفلان مسلم علیهم السلام

من از زوار شت کربلايم

عزيز مصطفي را دوست دارم

قسم بر آب آب کودکانش

شهيد نينوا را دوست دارم                         

اگرچه شيعه خوبي نباشم

گل خير النساء را دوست دارم

چه خوب است روز عاشورا بميرم

که من خون خدا را دوست دارم

به والله به والله به والله

حسين سر جدا را دوست دارم

خدايا قاري قرآن زينب

به روي نيزه ها را دوست دارم

به حق آخرين فرياد مولا

اميد خيمه ها را دوست دارم

قسم بر ياس و گلهاي شقايق

نسيم کربلا را دوست دارم

 

روز اول روضه مسلم و دوطفلان خوانده مي شود.

راوي مي گويد: ما چهار هزار نفر بوديم که با مسلم بن عقيل حرکت کرديم. هنوز به قصر دارالعماره نرسيده بوديم که تنها سيصد نفر از ما باقي مانده و مابقي از مسلم بريدند.

به هر نحوي که بود، مسلم را دستگير کردند و او را سوار بر مرکبي نمودند در آن حال مسلم ابن عقيل (عليه السلام) صدايش به گريه بلند شد، مردي صدا زد: اي مسلم چرا گريه مي کني؟ مسلم فرمود: گريه من براي خودم نيست؛ بلکه گريه مي کنم براي آن آقايي که به کوفه مي آيد. در اين هنگام به اشعث رو کرد و فرمود: مي دانم به قول هاي شما نمي شود اطمينان کرد، ولي التماس مي کنم که کسي را از جانب من به سوي مولايم حسين روانه کنيد که به کوفه نيايد.

تمام مردم کناردارالاماره ايستاده اند. يکي مي گويد: مسلم را آزاد مي کنند و ديگري مي گويد او را تبعيد مي کنند، سومي مي گويد او را زنداني مي کنند و خلاصه هر کسي چيزي مي گويد که ناگهان ديدند، يک بدن بي سر از بالاي دارالاماره به پايين انداختند.

در ميان راه خبر شهادت مسلم به امام (عليه السلام) دادند و حضرت بر او گريست و قاتلين او را لعن نمود و فرزندان مسلم را مورد نوازش قرار داد.

کوفه اهل تو مرا تا ديدند

دستم اول همگي بوسيدند

کوفه اي محمل سرّ ازلي

شاهد سوز مناجات علي

ميهمانم من و اين گونه بود احوالم

ميزبان آمده با سنگ و به استقبالم

در به مهمان نگشودند چنين نامردم

عاقبت سوخت دل پيرزني بر حالم

اي خدا من مسلم قرباني ام

در ره عشق حسينم فاني ام

اهل کوفه همه پيمان شکنند

خود نمک خوار و نمکدان شکنند

طوعه امشب تو بيا مردي کن

با دل فاطمه هم دردي کن

اي خدا شب شده و من چه کنم

يک تن  و اين همه دشمن چه کنم

صبح بر من همگي پيوستن

شب در خانه به رويم بستن

صبح بر دامن من چنگ زدند

شام از بام به من سنگ زدند

 

 

 

 

در کوفه غريبم کاشانه ندارم

اي طوعه چه پرسي من خانه ندارم

 

روضه طفلان مسلم:

(عبيدالله) زندانبان را طلبيد و آن دو کودک را به او تحويل داد و گفت: بر آن ها سخت بگير و به آن ها آب و غذا مده. آن دو کودک روزها روزه مي گرفتند و افطارشان با دو قرص نان بود.

سرانجام زندان بان، دلش به رحم آمد و طفلان مسلم را رها کرد. آن دو برادر در خانه حارث، شب را گذراندند در اثناء شب، حارث از صداي نفس کودکان از خواب بيدار شد و به هر طريق متوجه شد که طفلان مسلم ابن عقيل در خانه اويند، از اين واقعه بسيار خوشحال شد و با خود انديشيد که من جايزه اي که عبيدالله براي سر اين دو کودک گذاشته است را بردم.

حارث صبح به غلامش دستور داد تا اين دو کودک را بيرون از شهر گردن بزند و آن گاه سر آن ها را بياورد، غلام بعد از آن که متوجه شد اين دو کودک فرزندان مسلم ابن عقيل هستند به هيچ وجه حاضر به چنين کاري نشد.

بنابر اين خود حارث ملعون دست به چنين کار عظيمي زد و سر آن دو کودک را از تن آن جدا نمود. آن چيزي که از همه دردناکتر است اين است که وقتي برادر بزرگتر را گردن زد، برادر کوچک تر در خون برادر غلطاند و گفت: مي خواهم آغشته به خون برادرم رسول خدا (صل الله عليه و آله و سلم ) را ملاقات نمايم چون حارث ملعون سرهاي اين دو کودک را به حضور عبيدالله برد، ابن زياد از او پرسيد اين ها را کجا يافتي؟ او جريان را تعريف کرد. عبيدالله پرسيد: لحظه اي که خواستي سر اين دو کودک را جدا کني چيزي به تو نگفتند؟ گفت: چرا ، گفتند: ما را زنده نزد عبيدالله ببر تا خودش درباره ما حکم کند. عبيدالله گفت تو چه گفتي؟ گفت من به آن ها گفتم، من با کشتن شما به او ( عبيدالله) تقرب مي جويم ...

آن گاه عبيدالله به خشم آمد و دستور داد، حارث را در همان مکاني که اين دو کودک را سر بريده است گردن بزنند.


مطالب مشابه :


معرفی فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران

آپارات نامه علی قوی تن. مصعب‌بن عمیر اشراف زاده اهل مکه عاشق دختری بادیه نشین می‌شود




جشن رسانه ملی برای کودکان ایران/ شبکه پویا روز جمعه از هفت صبح تا 22 کارتون پخش می کند

کانال جوانه های ایرانی در آپارات. بن شارپستین آهنگساز کودک در برنامه رادیو




2 روضه مسلم و دو طفلان مسلم علیهم السلام

ما چهار هزار نفر بوديم که با مسلم بن و سر آن دو کودک را از تن آن 16 برنامه




آموزش خصوصی تضمینی شنا در استخر منزل

آموزش تضمینی خصوصی شناهای قورباغه پروانه کرال سینه کرال پشت فقط در استخر منزل شما




زندگينامه بیوک ملكي، اشعار بیوک ملکی

روستای پیچ بن - آپارات. جامه ای از عطرنرگس ها به تن سکه ای به کودک فقیر می




عهد نامه بچه دبستانی ها با ولایت

مثل ماری که به تن دیده دوصد زخم، "که این راه به بن بست "که اینها همه کودک




قاب خالي حماسه عاشورا براي كودكان

در اين لحظه تيري از توسط حرمله بن كاهل متاسفانه ما در برنامه‌هاي اخبار کودک




زن‌ایرانی‌که با سوسک ثروتمند شد+عکس ///

اگر کسی به مزه معمول و متداول قورمه سبزی تن ندهد، به کودک چهار در برنامه




برچسب :