دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است

  در دهه 20نیروهای اشغالگر وارد ایران شدند و استبداد داخلی متزلزل شد ورضا شاه از ایران خارج شد.منتها در زمان اشغال ابتدا با احزاب وابسته روبه رو شدیم و از آنجا که کشور فقیر بود ، حزب وفعالیت های حزبی مخارج بالایی داشت که غالب احزاب نیز به همین دلیل وابسته به گروهایی از رجال یا به کمک هایی از خارج اداره می شدند. در این دوره دارای احزاب «خلق الساعه»شدیم که بعدها این گروها یا احزاب «قائم به فرد»ماندند.احزاب ایدئولوژیک نیز در همین شرایط شکل گرفتند.  *چه احزابی وبا چه گرایشاتی در این دوران متولد شدند؟ ابتدا حزب توده به وجود آمد که از تعدادی از افراد گروه 53به رهبری دکتر ارانی که در زندان رضاشاه بودند، تشکیل شد. ایدئولوژی این گروه مارکسیسیم لنینیسم بود ، حزب توده در جریان فعالیت خود هم از روس ها کاغذ می گرفت وهم از اداره پخش شرکت نفت سابق(BP)هزینه چاپ...«خاطرات دکتر انور خامه ای و...»،کمک خارجی برای اینها ضدارزش نبود حتی در دوره ملی شدن نفت،منافع ملی را از یاد بردند وعلیه دولت ملی کار شکنی کردند . بدین گونه بود که پس از برگزاری دادگاه مصدق و با افشا گری او به توده نفتی مشهور شدند.حزب توده اولین حزبی بود که اکثر روشنفکران را در آن زمان جذب کرد . پایگاه نفوذ حزب توده قبل از همه دانشگاه تهران بود .آرمانشهر اینها «دیکتاتوری پرولتاریا» بود.در آن زمان هنوز اسلامگراها  و خدا پرستان سوسیالیست فعال نشده بودند.       حزب دو حزب اراده ملی که متعلق به سید ضیاءالدین طباطبایی از رجال وابسته به انگلیس بود او حتی نشان لردی را از آنها دریافت نموده و از معتمدین دولت انگلیس به شمار می آمد. او می گفت اگر به انگلستان نزدیک نشوم روسیه ایران را در عمل تحت نفوذ می گیرد،از این رو کودتای1299را برای کمک به رضا شاه انجام داد . این حزب بیشتر با رجال مذهبی سر وکار داشت.در زمان خود دستور داد  تا تمام عرق فروشی ها بسته شود وتمام شاگرد مغازه ها هنگام اذان مقابل مغازه ها وحجره ها اذان بگویند. او به اصطلاح مدعی تشکیل حکومت اسلامی بود!بسیاری از ترورها تحت رهبری مستقیم وغیر مستقیم این حزب وشخص سید ضیاء الدین صورت گرفته است که در ارتباط با حل مسئله نفت بود ،چون قرار بود خود او درحل مسئله نفت (ملی شدن نفت)نخست وزیر شود.سید ضیاء هفته ای یک با با شاه دیدار می کرد وناهار می خورد.در اصل مدت ها مشاور خاص او بود.       روزی که به مصدق پیشنهاد  نخستوزیری داده شد سید ضیاء منتظر نخست وزیری بود ،که جمال امامی به مصدق با مسخره می گوید«شما که از ملی شدن نفت حمایت می کنید خودتان نیز نخست وزیری را قبول کنید» که مصق می گوید«در صورتی قبول می کنم که رای به من با رای به ملی شدن صنعت نفت همراه باشد»،وبا رای گیری به نخست وزیری او در این زمان هر دوی آنها تصویب می شود.سید ضیاء ودربارو انگلستان همه مات شدند.همین زیرکی بود که در مدیریت 28ماه در کشور اقتصاد بدون نفت را بدوم فشار به مردم تجربه کرد.مصدق شخصیتی است که باید از نو شناخت.البته مردم ایران با هشیاری در این مقطع با اتحادشان همه جا تا آخر با مصدق بودند.حتی اگر دوستان قدیمی جبهه گاهی جدا شدند.    حزب سوم در آن دهه  حزب دموکرات به رهبری قوام السلطنه بود که ازبچه های دبیرستانی و نوجوانان عضو می گرفت.یادم هست درآن زمان مدرسه به ما می گفتند فلان روز یک ساندویچ و یک ریال پول همراه خود بیاورید که به اردوگاه منظره برویم وقتی به آنجا رسیدیم بدون اینکه بخواهیم رژه رفتیم وهمه عضو حزب دمکرات معرفی شدیم. در حالی که نمی دانستیم حزب چیست؟    قوام اولین نخست وزیر بود که رسما پای آمریکایی ها را به ایران باز کرد. او نیز معتقد بود اگر با آمریکا همکاری نکنیم روس و انگلیس کشور را تقسیم خواهند کرد همان طور که در1907کرده بودند واز نظر او امریکا در نقش نیروی سوم خارجی در ایران و باز دارنده خواهد بود. برخی معتقدند حزبی که قوام تشکیل داد در دوران خود منافعی را نیز تأمین کرد. *آیا این اعتقاد قوام عینیت هم داشت؟ هنگامی که روس ها آذربایجان را تخلیهع نمی کردند این قدرت سوم(آمریکا) به آنها اخطار داد واین اخطار امریکا به روس باعث تخلیه قوای آنها شد وگر نه ایران در زمان استالین تجزیه شده بود .        امریکا یک بار دیگر به انگلستان اخطار داد وقتی ناوهای انگلیس در نزدیکی آبادان لنگر انداخته بودند تا این شهر را اشغال کنند وامریکا اخطار کرد که اگرانگلستان این کار را بکند آنها نیز نیروهای خود را در منطقه واردخواهند کرد.لازم به یاد آوری است که روس و انگلیس بر اساس قرارداد 1921در صورت ورود هرکدام به ایران دیگر حق ورود را برای خود محفوظ می داشت.البته در کودتای 28مردادامریکا شریک انگلیس در کودتا برای تقسیم منافع شد و روس ها سکوت کردند.کودتایی که ما هنوز تاوان آن را چه در داخل و چه در خارج می دهیم وگر نه ما نیم قرن پیش به دمکراسی رسیده بودیم.همانگونه که انگلستان یک قرن قبل با کودتای«سید ضیاء – رضا خان»از استقرار کامل مشروطه واقعی ممانعت کرد،زیرا که چاه های نفت نیاز به «ژاندارم »در منطقه نفتی داشت چاه های که در آن زمان مطعلق به ما نبود و انگلستان متعلق به خود می دانست. *در این دوران آیا احزاب غیر وابسته موجودیت پیدا کرد؟ در برابر این احزاب «حزب ایران» مرکب از تعدادی تکنوکرات ها بود که در ملی شدن نغت مشاور دکتر مصدق بودند. که این حزب از احزاب ملی بود و بعد ها در جبهه ملی هم فعال شد.    حزب دیگر «نهضت خدا پرستان سوسیالیست»بود که به نام«جمعیت آزادی مردم ایران»از حزب ایران که قبلابه صورت جمعی به آن پیوسته بودند منشعب شدند،علت انشعاب انحصار گری اعضای قدیمی حزب ایران بود که نامه ای را که متعلق به خداپرستان بود بدون اجازه باز کرده که در رابطه با باند بازی های حزبی بود،چه قدیمی ها برای خود یک فراکسیون تشکیل داده بودند.  در نهضت خداپرستان سوسیالیست محمد نخشب نوعی سوسیالیبست بومی را مطرح کرد که مبتنی بر اخلاق و عدالت بود،اولین کسی بود که در آن زمان گفت«سوسیالیسم ودموکراسی دو جلوه از یک حقیقت حکومت مردم بر مردم است»که در نتیجه آن دموکراسی وآزادی از بستر عدالت ایجاد می شد.    اومعتقد بود که کمونیست ها با نگاه مادی گرایی خود نمی توانند عدالت طلب باشند چون عدالت امری اخلاقی است.                   در نگاه اینان مفهوم«خدا» از منظر اخلاقی بیشتر مطرح بود تا توهمات قبیله ای و خرافاتی که به«الهیات تجسمی»سرانجام می یابد،چه الهیات تنزیهی«پاد زهر سمومی چون نیهلیسم،مارکسیسمو...که برای مادر آن مقطع گروهایی ناشناخته وارد می نمودند.              رشته تحصیلی نخشب حقوق بود، از این رو سوسیالیسم وبرنامه را در رابطه با انسان دارای حقوق مطرح می کرد.حسین راضی از دیگر فعالان این جمعیت بود که رشته تحصیلی اش «علوم سیاسی» بود. وی مسئول دفتر سیاسی این جمعیت شده و به جریان رقیب حزب توده در دانشگاه ها تبدیل شده و نسل جوانان آن روز را وارد  مبارزات سیاسی کرد و اولین جریانی بود که جنبش دانشجویی را به راه انداخت. اولین راه پیمایی را این جنبش از دانشگاه تا میدان بهارستان در اعتراض به امضاء قرارداد نفت در1933میلادی توسط رضا شاه به راه انداخت.در مقابل مجلس حسن راضی این قرارداد را به صورت نمادین پاره کرد.چهره هایی مثل ابراهیم یزدی،قطب زاده،شریعتی،دکتر سامی وبسیاری دیگرابتدا فعالیت های خود رابا این حزب شروع کردند. بعد از کودتا محمد نخشب پیشنهاد دهنده «نهضت مقاومت ملی»در منزل آیت الله زنجانی بود،نهضتی که تا جبهه ملی دوم در 1339ادامه داشت.   ازاحزاب ملی دیگر آن زمان حزب پان ایرانیسم و ملت ایرانکه متعلق به فروهر و خانم فروهر بودند.      مشکل غالب روشنفکران ما این بود که علوم انسانی نخوانده بودند وضعف تئوریک داشتند. ولی نخشب وراضی که اولی حقوق و دومی علوم سیاسی خوانده بودند در برابر مدعیان مارکسیست جریان سازی کرده واجازه ندادند نسل جوان در آن مقطع در دام حزب توده بیافتد.البته احزاب دیگری هم داشتیم که از حزب توده منشعب شدند و با تفکر مارکس فعل شدند.یکی حزب نیروی سوم خلیل ملکی ودیگری گروه کار واندیشه انور خامه ای که هر دو دارای روزنامه ارگانی بودند.        مذهبیون در جدال با مارکسیست ها که انها نیز تفکرات مارکس را به صورت دین به عنوان میراثی از لنین می شناختند.در تعرض قرار می گرفتند.البته اینها بیشتر در قالب روشنفکران دینی یا بعدها«نوگرایان دینی»معروف گردیدند که شامل خداپرستان ،انجمن های اسلامی در دانشگاه ها و شهرستانها فعال شدند.گروه دیگر از مذهبی-سنتی ها-مجمع مسلمانان مجاهد متعلق به آیت الله کاشانی بود که تا سی ام تیر با مصدق وجنبش ملی همراه شد وبعد تحت تاثیر اطرافیان وفرزندان وبقایی،با دربار وحتی با کودتا همراه شد.    حزب دیگری که ازآن می توان یاد کرد فدائیان اسلام بود که ترور دکتر فاطمی را هم به خاطر می آورد. تروری که مشخص شد با اسلحه ای که سیدضیاء صرافان از عوامش در اختیار آن قرار داده بود صورت گرفت.فاطمی مردی که در واقع پیشنهاد ملی شدن نفت را داد بعد از کودتا با40درجه تب تیرباران شد وقبلا توسط اوباش درباری و لات های کاشانی در جلو درب شهربانی کارد آجین شده بود. جنایتی که تاریخ فراموش نخواهد کرد.                حضور این احزاب در دوران نخست وزیری مصدق که ما یک بار دیگر دمکراسی را تجربه کردیم  وبا آزادی روزنامه ها و تظاهرات و حزب ونهاد های مردمی همراه بود،در خاطر مردم ایران برای همیشه نوستالوژی شد.فعالیت این احزاب علنی و زیر زمینی ادامه داشت و تا دهه40 به نهضت آزادی رسید.احزاب رادیکال نیز در همین دورانبنیان نهاده شدند.بویژه پس از آنکه از فعالیت جبهه ملی ممانعت شدو اعضای برجسته نهضت آزادی را محاکمه کردندکه بازرگان در دادگاه گفت«ما آخرین گروهی هستیم که از قانون سخن می گوییم»وچند تن از سران آن دستگیر شدند.سپس با بازداشت غیر قانونی رهبر فقیه انقلاب جنبش 15خرداد را داریم که سرانجام فضا بسته تر شد.         زمانی که نسل جوان در آن دوران به سمت جریانات چریکی کشیده شد خفقان حاکم برکشور بود.مجاهدین وفدائیان خلقبازمانده احزاب چپگرا و تند رویی بودند که ماحصل فضای بسته بودند.              نتیجه فعالیت های تند ورادیکال نیز ترور های کور،نا امنی ها وبمب گذاری و آشفتگی در فضای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی بود.خشوو بکار گیری اسلحه و حذف های فیزیکی دستاورد فضای بسته سیاسی بود که راه های قانونی اعتراض و فعالیت سیاسی بسته بود وگرنه قانون اساسی مشروطه برای آزادی احزاب و آزادی بیان قوانینی را در خود داشت که کشور رو به خشونت نرود.«جان اف کندی»رئیس جمهور آمریکا برای اجرای انتخابات واصلاحات در ایران فشار می آورد.شاه آیت الله خمینی را بازداشت کرد وصبح 15 خرداد از منزل «آیت الله بهبهاننی»اوباش سه راه سیروس وساواکی ها راه افتادند،از جنوب شهر طیب و طاهر...به قول حاج مهدی عراقی فدائیان اسلام«شاه خواست شبه انقلا بی راه بیاندازد تا حکومت نظامی اعلام کند ومجلس فرمایشی در برابر فشار های کندی رئیس جمهور آن روز آمریکا تشکیل دهد»که انقلاب سفید هم با فشار امریکایی ها انجام شده بود.                  در نهایت این جنبش سکوب شد و حکومت نظامی اعلام شد و شاه با انتخابات فرمایشی مجلس فرمایشی مجلس فرمایشی را ایجاد کرد.از طرفی در آمریکا کندی ترور شد،زیرا او با دوکتاب با نام«استراتژی صلح»و «سیمای شجاعان»سیاست های جنگ طلبانه امریکا و کودتاها را در گذشته محکوم کرده بود آنجا که گفته بود:«ما در دنیا با کودتاها به حکومت اوباش و ارذل و لمپن ها کمک کرده ایم»امری که باعث شد باندهای مافیایی حاکم بویژه جمهوری خواهان بربر نتابند و اورا ترور کردند.                      رئیس جمهوری های بعدی نیز چون گذشته ردیس جمهوری هایی ساکت در برابرباندهای معروف بودند که حاصلش در ایران ادامه شید اختناق-ترور و خشونت شد.         حاصل فضای بسته ای که احزب سیاسی در آن اجازه فعالیت نداشته باشند،انقلاب وخشونت است . در حالی که راه حل یک انتخاب آزاد بود.منتها شاه چنان به خود غره وتوهم زده شده بود که خیال می کر برای همیشه می شود«با سر نیزه حکومت کرد»هنگامی که رهبر فقیید انقلاب گفت:«شاه باید برود» او در چنین شرایطی جشن دوهزار و پانصد ساله می گرفت.      دموکراسی بدون وجود احزاب سیاسی و نهادهای مدنی غیرممکن است،البته احزاب دولتی در تاریخ پرفراز و نشیب ما فراوان بوده اند.درآخر کار حزب رستاخیز تنها حزب کشور«تک صدایی»شد،تا روزی که شاه فهمید که دیر شده بود وگفت«صدای انقلاب شما را شنیدم»      * آیا در چنین شرایطی دموکراسی قابل تعریف است؟                 در کشورهایی که دموکراسی ومردم سالاری در نتیجه فعالیت احزاب به وجود نیامده باشد،دموکراسی متکی به فرد و دارای اشکالاتی می شود که آزادی را به خطر می اندازد. دموکراسی بدون حزب معنی ندارد. در دموکراسی مدرن حقوق مخالف به رسمیت شناخته می شود،نهادهای مدنی وجود دارند،روزنامه ها آزادند،جرم سیاسی تعریف شده است،در غیر این صورت دموکراسی فقط شعار است. در کشورهای توسعه یافته به احزاب و رهبرانشان ارج می نهند؛زیرا که یکی از عوامل توسعه و مشارکت مردم در سیاست ها و برنامه ها است. منبع:هفته نامه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ستاره صبح شماره52


مطالب مشابه :


آدرس جدید سیستم اطلاع رسانی و ثبت نام دانشگاه

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد سنقر - آدرس جدید سیستم اطلاع رسانی و ثبت نام دانشگاه - <-دانشگاه




چارت دروس رشته کارشناسی ناپیوسته نرم افزار

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد سنقر - چارت دروس رشته کارشناسی ناپیوسته نرم افزار - <-دانشگاه




سکوت استادان علوم سیاسی ؛ کنج عافیت و اندیشه عاقبت!

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - سکوت استادان علوم سیاسی ؛ کنج عافیت و اندیشه عاقبت!




ماكياولي و سياست

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - ماكياولي و سياست - ارتقای سطح علمی دانشجویان گرامی




دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است - ارتقای سطح




مسایل نظامی استراتژیک معاصر

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - مسایل نظامی استراتژیک معاصر - ارتقای سطح علمی




برچسب :