مهدی اخوان ثالث

مقدمه

مطلب زیر سرگذشت و زندگینامه خلاصه شده "مهدی اخوان ثالث" شاعر پر آوازه و موسیقی پژوه معاصر ایران می باشد. اخوان ثالث که در شعر کلاسیک ایران توانمند بود  به شعر نو نیز گرایید و آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعرش به جای نهاده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی سه ‌تار و مقام‌های موسیقیایی بوده‌است. باشد تا در این روزهای پایانی سال یاد او را گرامی بداریم.

زندگینامه

مهدی اخوان ثالث نام هنری: م. امیددر سال ۱۳۰۷ درمشهدچشم به جهان گشود.در مشهد تامتوسطه نیز ادامه تحصیل داد واز نوجوانی به چامه سرایی روی آورد . در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد.در آغاز دهه‌ی بیست زندگیش به تهران آمد و پیشه‌ ی آموزگاری را برگزید.در سال ۱۳۲۹ بادخترعمویش ایران از دواج کرد.با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد۲۸ مرداداز سیاست تا مدتی روی گرداند.

 

 

 

چندی بعد بانیما یوشیج و شیوه‌ی سرایندگی او آشنا شد. شاهکار ‘اخوان ثالث’ چامه‌یزمستاناست. او رویکردی میهن پرستانه داشت و بهترین اشعارش را نیز برای ایران گفته است (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم). او دارای ۴ فرزند است.

والدین و انساب :

 نام پدرش علی و نام مادرش مریم بود. [ باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مرتضی کاخی ، تهران : نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص756 ]

 خاطرات کودکی :

گرایش به هنر موسیقی ، قسمتی از فعالیت های دوران کودکی مهدی اخوان ثالث را تشکیل می داد. او می گوید : « مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعر ، پدر م مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ که به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی خواست نشان بدهد ، به پسرش به فرزندش یعنی اخم ها در هم کشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه کنم ، پیش از شعر من با موسیقی سرو کار پیدا کرده بودم ، پیش استاد سلیمان روح افزا می رفتم و همچنین با پسرش ساز می زدم ، تار ... من نمی گذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سرو کار دارم ، چون می دانستم تعصبش را. برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند و اینها ، تار برادرش را که عموی من باشد ، من گرفتم و خلاصه اینها ». بدین ترتیب کودکی وی با هنر شعر و موسیقی درآمیخت هرچند پدرش معتقد بود که « صدای تار همان صدای شیطان است » و او را از نزدیک شدن به موسیقی باز می داشت ،. او در این باره می گوید : « [ پدرم ] گفت : باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری ؟ گفت همونی که گفتم . خوب البته فهمیدم چی می گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان ، مثلا به چه دلیل ؟ گفت که دلیلش رو می خوای ؟ گفتم : بله. گفت : این نکبت داره ، صدای شیطان‎ِ ... و از این حرف هایی که می شد نصیحت کرد ... بعد یک روز گفت بی[ سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353 ]

 اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی :

پدر مهدی اخوان ثالث از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرد و در این شهر سکونت اختیار نمود و ازدواج کرد. وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی اشتغال ورزید. اخوان به هنگام تولد با یک چشم وارد این جهان شد اما پس از مدتی چشم دیگر او به روی عالم و آدم باز شد، خود او در این باره می گوید: « پدر من عطار - طبیب بود و مادر من هم کارش خانه داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعداز مدتی با درمان های پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد و الا حالا دنیا را با یک چشم می دیدم. اما حالا با دو چشم می بینم » . این روحیه ی مذهبی در زندگی اخوان همواره تا پایان عمر باقی ماند و همواره اخوان چون یک انسان مذهبی به عالم و آدم نگریست و حیات و هستی را بی مدخلیت آفریدگار یکتا می دانست ». [ سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353 ]

 تحصیلات رسمی و حرفه ای :

مهدی اخوان ثالث ، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. [ سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353 ]

 استادان و مربیان :

از استادان دوران کودکی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی ، سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار بود. در شعر و شاعری نیز این حرکت در منزل مهیا گردید ؛ پدرش از آنجایی که به شعر علاقه داشت انگیزه ی لازم را در مهدی به وجود آورد ، و در این مسیر معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او حمایت نمود. چیزی نگذشت سر از « انجمن ادبی خراسان » درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد. از استادانی که او در این انجمن با او آشنا شد ، استاد نصرت ( منشی باشی ) شاعر خراسانی بود که اخوان ثالث درباره او چنین تعریف می کند : [ سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353 ] « در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم ( سال های 23- 24 ) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود . هر وقت شعر مرا می شنید می پرسید تخلصتان چیست ؟ او واجب می دانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم ، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد ... » .

 همسر و فرزندان : اخوان در سال 1329 با ایران ( خدیجه ) اخوان ثالث ، دختر عمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله ، لولی ، تنسگل و سه پسر به نام های توس ، زردشت و مزدک علی می باشد. [ باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مهدی کاخی ، نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص 340 ]

 وقایع میانسالی : از حوادث دلخراش دوره ی زندگی اخوان می توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود فوت کرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانه کرج غرق گردید ، این دو واقعه ضربه ی سختی بر او وارد کرد. از دیگر رویدادهای زندگی مهدی اخوان ثالث ، حوادث پیش از پیروزی انقلاب و قرارگرفتن وی در صف مخالفین رژیم بود. پس از کودتا ی28 مرداد سال 32 ایران چهره ی دیگری به خود گرفت و نظام سیاسی - فرهنگی جامعه ی آن زمان به کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانه ی زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چندماه در زندان ماند ؛ اخوان در شعر « نادر یا اسکندر » لحظه ای تصور می کند که مادرش به دیدار او می رود و از او می خواهد که با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمی پذیرد : « ... باز می بینم که پشت میله ها مادرم استاده با چشمان تر ناله اش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد « آیا نیست کر؟ » آخر انگشتی کند چون خامه ای دست دیگر را بسان نامه ای گوید : « بنویس و راحت شو ... » به رمز « تو عجب دیوانه و خودکامه ای » من سری بالا زنم چون ماکیان از پس نوشیدن هر جرعه آب مادرم جنباند از افسوس سر هرچه آن گوید این بیند جواب » پس از آزاد شدن از زندان ، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچ گاه برای حزب و دسته ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه « ایران ما » پیوست . اما طولی نکشید که در سال 1344 برای دومین بار راهی زندان شد ؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود ، اگرچه اشعارش در این زمان حکایت از مردمی است که زیر فشار قدرت حاکمه قرار داشتند و او راوی قصه های آنان بود ، اما قصه ای به نام « قصه قصاب کش » یا « قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم » با عث شد مردی از او شکایت نماید؛ ابراهیم گلستان از دوستان مهدی اخوان چنین تعریف می کند : « ... مردی به دادگستری از دست او شکایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینکه با تمامی کوشش ها که این شکایت را بمالانند کار محاکمه ی آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یک انکار ، کاری که آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها کمتر در دادگاه ها نشان دادنی هستند ، بعد از صرف مقدمات مبسوطی ، اهورایش بیامرزاد و مزدشستش ببخشاید ، برخاست حمله برد بر محدودیت های ضد نفش و آزادی ، و همچنین بر انواع مالکیت ها - چیزهایی که حرفه و درآمد قاضی ها ، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یک سر ، مطلقا به آنها بستگی دارد ، قاضی اول کوشیده بود که جدی نگیرد و از خر شیطان او را بیاورد پایین ، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط کار خود را کرد ، شاعر را وادار کرد ، دور بردارد ، و دور هم برداشت تا حدی که قاضی عاجز شد. او را محکوم کرد به زندان به حداقل ممکن زندان هر چند مفهوم زندان حداقل برنمی دارد ، قاضی در دست قانون بود ». از آنجایی که دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میله ها سپری نماید ، خود را از نظرها پنهان کرد. با این اتفاق ماندن او در رادیو نیز میسر نبود ، زیرا از نظر قانونی این امر با کار دولتی مغایرت داشت ، از این رو تا مدت ها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی می کرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی کرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد نمود و خانواده اش را در تنگنای مادی قرار داد. [ باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مهدی کاخی ، نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص 340 ]

 زمان و علت فوت : مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند . [ باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مهدی کاخی ، نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص 340

 مشاغل و سمتهای مورد تصدی : اخوان ثالث در سال 1327 ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همکاری شد و وظیفه اش نظارت بر برنامه های ادبی بود . وی همچنین به کار صدا برگردانی ( دوبله ) فیلم های مستند در استودیو « گلستان » نیز پرداخت . بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد . به جز آن هم به متن ترجمه ها و روانی گفتارها رسیدگی می کرد ، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه های فیلم . پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد ، ایرج گرگین رییس برنامه دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه های ادبی را برعهده گیرد . با توجه به آنکه تجربه لازم را برای این کار نداشت ، اما با موفقیت برنامه ها را اداره کرد . او می گوید : « من آن وقت هفته ای چهار برنامه داشتم ، یک برنامه ادبی داشتم ، یک برنامه کتاب داشتم ، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می کردم . » در سال 1348 از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد . او تا سال 1353 برای تلویزیون آیادان برنامه سازی نمود ، اما حادثه مرگ دخترش لاله ، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظرنماید . تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اخوان ثالث کمابیش با برنامه های ادبی در تلویزیون ظاهر می شد ، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ( فرانکلین سابق ) مشغول به کار شد ، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه نشین شد . [ گلزار مشاهیر ، زندگی نامه درگذشتگان مشاهیر ایران 1358- 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ، ص 105 - سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353

 فعالیتهای آموزشی :

 مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامه « زندگی » ، در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسه روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفه ی معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیه ی اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد او را به مدرسه کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آن که معلم ادبیات بود ، فقه و آهنگری را نیز به بچه ها یاد می داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن ، نرفتن ها بیان می کند . ادامه فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال 1356 می باشد . او با دعوت دانشگاه شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاه های تهران ، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود. سخنوران نامی معارصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : نشر خرم چاپ اول 1373 ، ص 354

 سایر فعالیتها و برنامه های روزمره : اخوان ثالث تا سال 1323 می کوشد خود را از جمیع جهات فرهنگی ، ادبی ، اجتماعی و سیاسی کامل کند. زندگی او در دوره دوم بیشتر بر مبنای تفکر سیاسی و اجتماعی می گذرد ، اگر چه در این دوره نیز شعر می سراید و می کوشد شعرهایی ماندگار بیافریند ، اما او که هنوز جوانی پرشور است ، جذب جنبش های سیاسی می شود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل ایران برقرار کند. به هر حال از لحاظ فکری اخوان از بدو ورود به تهران تا سال 1323 دوره ی پرتلاطمی را می گذراند. او با بسیاری از مسایل فکری و جنبش های سیاسی از طریق کتاب ها و روزنامه ها آشنا می شود، در واقع ذهنیت اخوان در آن سال ها با خواندن کتاب ها پرورش می یابد. خودش در ضمن خاطراتش می گفت ، هر ماه که حقوقش را می گرفت از ورامین به تهران می آمد و چند کتاب می خرید. کتاب هایی با گرایش چپ ، کتاب های کسروی. اخوان در مدت فعالیت آموزشی در آموزش و پرورش مجله این اداره همکاری داشته است مجله ای که به اعتراف خودش در مدت 17-18 سال آموزگاری ، دبیری و مدیر مدرسه بودن خوشایند نبود ، چون اغلب چیزها یی که در این مجله به چاپ می رسید ، بخشنامه های اداری بود و یا خبرهای تغییر فلان وزیر. او بعد از سال 1330 علاوه بر تدریس در وزارت آموزش و پرورش با مطبوعات تهران همکاری تنگاتنگی داشت ، بسیاری از نوشته ها و شعرهای او در دروزنامه ها و مجلات ماهانه آن روز وجود دارد. اخوان پس از آن که کار تدریس در آموزش و پرورش را رها کرد ، به مطبوعات روی آورد. در واقع نوشتن در مطبوعات یگانه راه امرار معاش او بود. نوشته های اخوان که برای گذراندن زندگی با اسم مستعار چاپ می شد ، غیر از نوشته هایی بود که در واقع کار دل او بود. در سال 1330 اخوان سرپرستی صفحه ادبی روزنامه جوانان دمکرات را به عهده گرفت و از این طریق با تک تک شاعران جوان آن روز آشنا شد ، شاعرانی چون سیاوش کسرایی ، سایه ، احمد شاملو ، محمد عاصمی و نصرت رحمانی و ... او تا قبل از ازدواج ، با دوست صمیمی اش رضا مرزبان چه در ورامین و چه در تهران در یک خانه زندگی می کرد. از آنجا که اخوان سری پرشور برای مسایل سیاسی و از جمله حزب دموکرات چپ گرای توده داشته پس از کودتای 1332 مانند بسیاری از اهل قلم دستگیرو روانه ی زندان شد. پس از آزاد شدن از زندان اخوان تا آخر عمر دیگر هیچ گاه برای حزب و دسته ی خاصی فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره ی سیاسی کناره گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه « ایران ما » پیوست. مدیر روزنامه ایران ما عامل اصلی آزادی اخوان از زندان بود ، از این رو اخوان در کنار او کوشید تا دیگردست از پا خطا نکند و فقط به غنای بینش ادبی و فرهنگی خود بیفزاید. در این سال ها سرپرستی چند صفحه هنر و ادبیات روزنامه ایران ما به عهده ی او و دوست جوانش حسین رازی بود. بعد ها اخوان به اتفاق همین دوستش نخستین جنگ هنر و ادب امروز را منتشر کرد. پس از شماره دوم جنگ هنر و ادب مجموعه شعر زمستان را در سال 1335 چاپ و منتشر کرد، چاپ این مجموعه خود آغاز حرکت جدیدی در عرصه ی فرهنگ و هنر آن روزگار بود. زندگی اخوان در سال های پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. در خادثه ی مهمی که در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارق العاده ای سروده شد. بلکه مهمترین رویداد فرهنگی ، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان که در تمام طول زندگیش حتما برای یک بار نیز به خارج سفر نکرده بود در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه ، انگلیس ، آلمان ، دانمارک ، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد ، در این دیدار ، ابراهیم گلستان ، رضا مرزبان ، اسماعیل خویی و چند تن دیگر از دوستان صمیمی دوران جوانی اش را دیده و مدتی را با آنها سپری نمود. باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مهدی کاخی ، نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص 340

 آرا و گرایشهای خاص : مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی ( به شیوه ی اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری ) و غزلسرایی ( ارغنون از جمله فعالیت های این دوره ی اوست ) و نیز به سبک نو ( به شیوه ی نیما ، مانند مجموعه زمستان ) طبع آزمایی کرد. [ گلزار مشاهیر ، زندگی نامه درگذشتگان مشاهیر ایران 1358- 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ، ص 105 - سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353

 جوائز و نشانها :

 اولین جایزه ای که مهدی اخوان ثالث دریافت نمود کتاب « مسالک المحسنین » نوشته طالبوف بود ، که افتخار الحکماء شاهرودی ( مسنن ) به سبب شعری در زمینه ی توحید و یکتایی خداوند به وی تقدیم داشت. مجموعه ی اشعار « ارغنون » مهدی اخوان ثالث در سال 1332 در مسابقه فستیوال جوانان دموکرات ، مدال طلای مسابقه را به خود اختصاص داد. البته قرار بود در فستیوال جهانی بخارست نیز شرکت نماید ، که با مانع به وجودآمده این امر میسر نگردید. [ گلزار مشاهیر ، زندگی نامه درگذشتگان مشاهیر ایران 1358- 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ، ص 105 - سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : اتنشارات خرم ، چاپ اول 1373 ، ص 353

سال شمار زندگی اخوان

درگذشت در بیمارستان مهر تهران (ساعت ۳۰/۱۰ شب یکشنبه چهارم شهریور ماه)

تشییع جنازه از بیمارستان به بهشت زهرا ( سه شنبه ششم شهریور ماه )

انتقال جنازه از بهشت زهرا به مشهد (توس) و خاکسپاری در محوطه آرامگاه فردوسی ۱۳۰۷ (اسفند), تولد در مشهد ۱۳۲۶ (خرداد), پایان تحصیل دوره هنرستان مشهد در رشته آهنگری.شروع به کارآهنگری و چاقوسازی برای مدتی کوتاه در مشهد.عزیمت به تهران و شروع به کار در تهران (همکاری با مطبوعات و معلمی).

۱۳۲۷ شروع به کار معلمی در ورامین

۱۳۲۹ ازدواج با دختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث

۱۳۳۰ چاپ اول ارغنون

۱۳۳۱ شروع زندگی مشترک با همسرش ایران خانم

۱۳۳۳ تولد لاله, دختر اولش

۱۳۳۵ چاپ اول زمستان،آشنایی با ابراهیم گلستان و آغاز همکاری با او

۱۳۳۶ تولد لولی, دختر دوم،شروع به کار در رادیو

۱۳۳۸ تولد توس, پسر اول، چاپ اول آخر شاهنامه

۱۳۴۲ تولد تنسگل, دختر سوم که پس ازچهار روز فوت شد

۱۳۴۴ چاپ اول از این اوستازندان به مدت شش ماه تولد زردشت, پسر دوم

۱۳۴۵ چاپ اول منظومه شکار

۱۳۴۸ چاپ اول پاییز در زندان،عزیمت به خوزستان و شروع به کار در تلویزیون آبادان،چاپ اول عاشقانه‌ها و کبود،چاپ اول بهترین امید (گزینه اشعار و مقالات)

۱۳۴۹ چاپ اول برگزیده اشعار, جیبی

۱۳۵۰ چاپ اول مجموعه مقالات

۱۳۵۳ (شهریور) در گذشت لاله, دختر اول،بازگشت از آبادان به تهران و شروع به کار در تلویزیون ملی ایران

۱۳۵۴ چاپ اول آورده‌اند که فردوسی…(کتاب برای کودکان)

۱۳۵۵ چاپ اول درخت پیر و جنگل (داستان برای کودکان ونوجوانان)،چاپ اول در حیاط کوچک پاییز در زندان

۱۳۵۶ شروع به تدریس ادبیات دوره سامانی و ادبیات معاصر در دانشگاه‌های تهران, ملی و تربیت معلم

۱۳۵۷ چاپ اول بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج،چاپ اول دوزخ, اما سرد،چاپ اول زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست

۱۳۵۸ شروع به کار در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق)

۱۳۶۰ آغاز دوران بازنشستگی بدون حقوق از کلیه مشاغل دولتی

۱۳۶۱ چاپ اول عطا و لقای نیما یوشیج

۱۳۶۸ چاپ اول ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم

۱۳۶۹ سفر به خارج از کشور و برگزاری جلسات شعرخوانی در آلمان, انگلیس, دانمارک, سوئد, نروژ و فرانسه به مدت سه ماه و نیم ( از شانزدهم فروردین تا ۲۹ تیر ماه )

کتابهای اخوان

شعر

• ارغنون, چاپ اول ۱۳۳۰

• زمستان, چاپ اول ۱۳۳۵, انتشارات زمان

• آخر شاهنامه, چاپ اول ۱۳۳۸, بی‌نا

• از این اوستا, چاپ اول ۱۳۴۴, انتشارات مروارید

• منظومه شکار, چاپ اول ۱۳۴۵, انتشارات مروارید

• پاییز در زندان, چاپ اول ۱۳۴۸, انتشارات مروارید

این مجموعه در سال ۱۳۵۵ با نام « در حیاط کوچک پاییز, در زندان » توسط انتشارات توس انتشار یافت؛ و تا امروز به همین نام انتشار می‌یابد.

• زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست, چاپ اول ۱۳۵۷، انتشارات توکا

• دوزخ, اما سرد, چاپ اول ۱۳۵۷, انتشارات توکا

• ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم, چاپ اول ۱۳۶۸, انتشارات مروارید

• سواحلی ، چاپ اول ۱۳۸۱ ، انتشارات زمستان

گزیده شعر

• عاشقانه‌ها و کبود, چاپ اول ۱۳۴۸, انتشارات جوانه.

• بهترین امید, چاپ اول ۱۳۴۸, انتشارات روزن.

• برگزیده شعر‌های مهدی اخوان ثالث ( از مجموعه چشم انداز شعر امروز – ۶ ) ، چاپ اول ۱۳۴۹, سازمان نشر کتاب .

• برگزیده شعر‌های م. امید, چاپ اول ۱۳۴۹, انتشارات بامداد.

• قاصدک, چاپ اول ۱۳۶۸, انتشارات ابتکار.

• گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث, چاپ اول ۱۳۶۹, انتشارات مروارید.

• سر کوه بلند, چاپ اول ۱۳۷۵, انتشارات زمستان.

مقاله

• نوعی وزن در شعر امروز فارسی, ماه‌نامه « در راه هنر », ۱۳۴۴٫

• حیوان‌هایی که شعر می‌گفتند, ماه‌نامه « فرهنگ » , دی ۱۳۴۵٫

• ملاحظاتی درباره دیوان عماد فقیه, کتاب چراغ, پاییز۱۳۶۱٫

• آیات موزون افتاده قرآن کریم, یادنامه علامه امینی ( به کوشش محمد رضا حکیمی ), ۱۳۵۵٫

مجموعه مقاله و نقد ادبی

• مقالات ( جلد اول ), چاپ اول ۱۳۵۰ , انتشارات توس.

• بدعتها و بدایع نیما یوشیج, چاپ اول ۱۳۵۷ , انتشارات توکا.

• عطا و لقای نیما یوشیج, چاپ اول ۱۳۶۱ ، انتشارات دماوند.

• حریم سایه‌های سبز ( جلد دوم مقالات ), چاپ اول ۱۳۷۴, انتشارات زمستان.

• نقیضه و نقیضه سازان ، چاپ اول ۱۳۷۴ ، انتشارات زمستان .

داستان

• مرد جن زده, چاپ اول ۱۳۵۴, انتشارات توس.

• درخت پیر و جنگل, چاپ اول ۱۳۵۵, انتشارات توس ( قصه برای کودکان و نوجوانان).

گفت و گو

• گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث, به کوشش ناصر حریری, چاپ اول ۱۳۶۸, کتابسرای بابل.

• در پرتو چراغ آن سخن سنج, گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث, محمد محمدعلی, کلک شماره ۶, شهریور ۱۳۶۹٫

• صدای حیرت بیدار, به کوشش مرتضی کاخی, چاپ اول ۱۳۷۱, انتشارات زمستان.

• گفت و گو با مهدی اخوان ثالث, کیان شماره ۹, مهر ۱۳۷۱٫

• گفت و گو با احمد شاملو, محمود دولت آبادی, مهدی اخوان ثالث, به کوشش محمد محمدعلی, چاپ اول ۱۳۷۲, نشر قطره.

کتابهای درباره اخوان

• آوا و لقا ( ره یافتی به شعر اخوان ثالث ) ، مهوش قویمی ، انتشارات هرمس ، چاپ اول ، تهران ۱۳۸۳

• آواز چگور, محمد رضا محمدی آملی, نشر ثالث, چاپ اول, تهران ۱۳۷۷٫

• اخوان شاعری که شعرش بود, منوچهر آتشی, انتشارات آمیتیس, چاپ اول, تهران ۱۳۸۲٫

• از زلال آب و آینه ( تأملی در شعر اخوان ثالث ), جواد میزبان, انتشارات پایه, چاپ اول, مشهد ۱۳۸۲٫

• امیدی دیگر ( نگاهی تازه به شعرهای مهدی اخوان ثالث ), ضیاء‌الدین ترابی, نشر دنیای نو, چاپ اول, تهران ۱۳۸۰٫

• باغ بی‌برگی ( یادنامه مهدی اخوان ثالث ), به اهتمام مرتضی کاخی, انتشارات زمستان, چاپ اول, تهران ۱۳۷۰٫

• تجربه‌های همه تلخ ( نگاهی به سروده‌های مهدی اخوان ثالث ), کاظم رحیمی نژاد, نشر آفرینه, چاپ اول, تهران ۱۳۸۱٫

• چهل و چند سال با امید ( مهدی اخوان ثالث ), یدالله قرایی, نشر بزرگمهر, چاپ اول, تهران ۱۳۷۰٫

• دفترهای زمانه ( بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید ), گردآوری و تدوین سیروس طاهباز, ناشر گرد آورنده, چاپ اول, تهران ۱۳۷۰٫

• دیدار و شناخت م. امید ( دفترهای زمانه ), زیر نظر و اهتمام سیروس طاهباز, اسفند ۱۳۴۷٫

• رمز و رمزگرایی در اشعار مهدی اخوان ثالث, علی احمد پور, انتشارات ترنج, چاپ اول, مشهد ۱۳۷۴٫

• شعر زمان ما ۲ ( مهدی اخوان ثالث ), محمد حقوقی, انتشارات نگاه, چاپ اول, تهران ۱۳۷۹٫

• گفت و گوی شاعران (مهدی اخوان ثالث ، احمد شاملو ، … )، مرتضی کاخی ( ترجمه ، ویرایش و تنظیم )، انتشارات زمستان ، چاپ اول، تهران ۱۳۸۴ .

• مهدی اخوان ثالث, حافظ موسوی, نشر قصه, چاپ اول, تهران ۱۳۸۱٫

• ناگه غروب کدامین ستاره ( یادنامه مهدی اخوان ثالث ), ویراستاران محمد قاسم زاده و سحر دریایی, نشر بزرگمهر, چاپ اول, تهران ۱۳۷۰٫

• نامی و نامه‌ای از مهدی اخوان ثالث, جعفر پژوم, نشر سایه, چاپ اول, تهران ۱۳۷۰٫

• نگاهی به مهدی اخوان ثالث, عبدالعلی دستغیب, انتشارات مروارید, چاپ اول, تهران ۱۳۷۳٫

توضیح : جملات اخوان به نقل مستقیم از کتاب صدای حیرت بیدار نقل شده است.

کاروانیها!

کاروانسالاری افتاده است از پا

چیست تدبیر؟

کاروان آیا بماند یا براند؟(۱)

من امشب در عالمی سیر می کنم که حد فاصلی میان شعر و نثر است… خیال! … و من امشب در خیال زیبایم رو در روی کسی هستم که در مقابل او سنگ ریزه ام مقابل کوه! او با نگاه نافذش ، صدای گیرایش ، غالب گشته و من مغلوب و حیران جرات نگاه کردن در چشمان او را ندارم… مهدی اخوان ثالث، یگانه کاروانسالار شعر معاصر، آنقدر از سر کوه بلند خم شده تا فروتنانه به چند سوال مضحک من جواب دهد… سر میزی نشسته ام و او پر هیبت و با صلابت در سوی دیگر میز قرار گرفته است. باورم نمی شود. منم و اخوان ِ بزرگ و شمعیروشن که ناظر گفتگوی ماست و روشنی بخش خیال ِ من.

من: جناب آقای اخوان! آماده اید مصاحبه را شروع کنیم؟

مهدی اخوان ثالث : بله.

- آقای اخوان! اگر در شعر امروز نابغه ای ظهور نکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شعر ما امروز قالب ندارد و یا به عبارتی قالب شعر امروز نیمایی است. اما هنوز در شعرمان وزن هم داریم. گرچه امروزه می بینیم که در پاره ای مواقع شعر بدون وزن هم وجود دارد مثل شعر سپید. به هر حال… آیا با از بین رفتن قالب شعری وزن می تواند بدون آن نقش ایفا کند؟

ببینید… وزن به شعر حالت ِتَری و ترانگی ، حالت ترنّم و تغنّی می دهد و حالت روانی و روانگی.این موهبتی است برای شعر. وزن به شعر حرکت و پیوستگی و فرم می دهد، هماهنگی و تمامیتی خدشه ناپذیر. همین.

و من معتقدم که شعر را نباید از این موهبتِ دشواری زیبا ، یا زیبایی دشوار محروم و پیاده و برهنه کرد ، و تمامیت و کمالش را مخدوش ساخت، مگر بتوان جانشینی بهتر و عالیتر از آن برای شعر پیدا کرد ومن هنوز در تجربیاتی که در این زمینه شده و شعر امروز ما جلوه هایی از آن تجربیات را دارد، چنین جانشینی برای وزن ندیده ام.

- شما علاوه بر سررودن شعر نیمایی (نو)، شعر کهن هم سراییده اید. رباعی، غزل، دوبیتی و …آیا معتقدید شاعران حال حاضر باید در این موارد هم به تجربیاتی دست یابند؟

. اصولاً این دست نیست که قالب را ما نمودار ِ اثر و تعیین کننده قطعی چند و چون ِ شعر بدانیم.هیچ اشکال ندارد که کسی شعر بگوید ودر قالب قصیده باشد. قوالب برای کسانی مطرح است که خود همه چیزشان قالبی است. آنها که شعری دارند به هر نحوی که هست ، شایسته تر است، بهتر است و مجال جولان ِ قریحه شان بیشتر است، می گویند. منتهی یک نکته می ماند و آن اینکه بخواهیم از جهت دیگر نگاه کنیم: شیوه ای که نیما پیشنهاد کرده از نظر کلّی یکی از قوالب شعری است که پیشنهاد شده ، یعنی همان طور که ما غزل داریم، مثنوی داریم، رباعی داریم، و چه و چه ها، همچنان قالب کشف و ابتکار نیمایی هم داریم. امّا اگر همه چیز را، اوّل و آخر ِ شعر فارسی را فقط همین بدانیم، به نظر من صحیح نیست.این هم نوعی است از قوالبی که به شعر عرضه شده. ای بسا که فردا بیایند وشکلهای بیانی بهتری بیابند و عرضه کنند ، همچنان که خود ِ نیما این کار را کرد نسبت به گذشته.هر چیزی برای خودش و به جای خودش، هر معنی که به ذهن شاعری خطور کند برای خودش قالبی تقاضا می کند، و خود به خود در ذهن شکل پیدا می کند و بیان می شود، خواه در قالب نیمایی ، خواه قصیده. شما تصورمی کنید قصیده ((دماوند)) بهار که پر از شور و حس و حال است شعر نیست؟ در آن شور شاعرانه نیست؟… یا یکی از سروده های خودم:

بهل کاین آسمان ِ پاک

چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد

که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند

کآن خوبان پدرشان کیست

و یا سود و ثمرشان چیست…

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بگذاریم

به سوی سرزمینهایی که دیدارش به سان ِ شعله آتش دواند در رگم خون ِ نِشیط ِ زنده بیدار

نه این خونی که دارم پیر و سرد و تیره و بیمار

چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دُم

که از دهلیز نقب آسای زهر اندودِ رگهایم

کشاند خویشتن را همچو مستان دست بر دیوار

به سوی قلب ِ من

این غرفه با پرده های تار

و می پرسد صدایش با ناله ای بی نور:

(( کسی اینجاست؟!

الا من باشمایم… آی…

می پرسم کسی اینجاست؟!

کسی اینجا پیام آورد؟

نگاهی

یا که لبخندی

فشار گرم ِ دست ِ دوست مانندی..))

و می بیند صدایی نیست

نورِآشنایی نیست

حتی از نگاه ِ مرده ای هم رد پایی نیست؟

صدایی نیست الّا پِت پتِ رنجور ِ شمعی در جوار مرگ

ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم ِ کار مرگ

و زان سو می رود بیرون به سوی غرفه ای دیگر

به امّیدی که نوشد از هوای تازه آزاد

ولی آنجا حدیث بَنگ و افیون است

از اعطای درویشی که می خواند:

(( جهان پیر است و بی بنیاد

از این فرهاد کُش فریاد!))

و زانجا می رود بیرون به سوی جمله ساحل ها

پس از گشتی کسالت بار

بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه نو پرده های تار

(( کسی اینجاست؟!!))

و می بیند همان شمع و همان نجواست…

این شعر از من قالب نیمایی می طلبد. نه مثنوی.

- با تشکر فراوان از این که شعر زیبایی خواندید. قصد داشتم از شما شعری بخواهم که زودتر خودتان دست به کار شدید… اما… تا کنون دو بار از ملک الشعرا نام بردید. اولین جمله ای که در باره ایشان به ذهنتان می رسد چیست؟

جمله ای می گویم مطابق با استفاده او از قوالب کهن در شعر نو: چند بیت غزلی می گفت و گریز می زد به قضایای مشروطه.

- شعری دارید به نام خوان هشتم… می دانم که نام کامل آن خوان هشتم و آدمک است. کمی راجع به این شعر صحبت کنیم.

. در شعر خوان هشتم و آدمک در جایی می خواهم به بعضی از روشنفکران و هنرمندان حرفهایی بزنم، اینها کسانی هستند که زندگی می کنند، ولی نزدیک خودشان را نمی بینند ، یک حالت رمانتیک و خیلی خیال آمیز و افسانه ای برای خودشان درست کرده اند ، نزدیک خودشان را که زندگی اصیل و حقیقی هست پر از رنج و مشقت است، پر از فساد و نامردمی هست، اینها را نمی بینند، چشمشان را بسته اند و برای گل دوردستی که در سیاره ای دور شکفته و مثلاً پر پر شده ، یا آب بهش نرسیده ، نور بهش نرسیده ، برای آن گل دلسوزی می کنند و اشک می بارند. و من فریادم این بود که چطور تو این نزدیک خودت را نمی بینی که آدمها را داغ می کنند و فریاد های آدم ها را ، ولی برای دور دست ها فریاد می کشی؟ پس این یک نوع فریب دادن است. مثلاً می گویم:

قصه است این ، قصه، آری قصه درد است

شعر نیست،

این عیار مهر و کین مرد و نامرد است.

بی عیار شعر محض و خوب و خالی نیست.

هیچ – همچون پوچ – عالی نیست.

این گلیم تیره بختی هاست.

خیس خون سهراب و سیاوش ها

روکش تابوت تختی هاست.

در واقع کسانی که شعر موج نویی می گفتند و هیچ از زندگی و به اصطلاح جریان جاری حیات در شعرشان نبود- فقط یک چیزهای خیالی و افسانه ای در شعرشان در شعرشان بود و به دنبال استعارات و تصاویر زیبا می رفتند. حرف من با اینان بود.

اما آدمکی که در خوان هشتم و آدمک ، از آن یاد کرده بودم ، مقصودم همان مطرودی بود که از این سرزمین رفت و رانده شد و سالهای سال ، سایه سنگینش ، بر سر این مملکت ، موجب خفقان بود… در این جا یک جعبه جادوی فرنگی (تلویزیون) جای نقال را گرفته بود و مردم دور و برش جمع شده بودند و حال اصلاً توجه نداشتند که این می فریفتشان، از راه به درشان می کرد ، و حقایق را از نظرشان مستور می داشت، در واقع نقّال امروزی همان جعبه جادوی فرنگی بود…

گرچه می بینند و می دانند آن انبوه

کانکه اکنون نقل می گوید

از درون جعبه جادوی فرنگ آورد،

گرگ- روبه طرفه طرّاری ست افسونکار

که قرابت با دو سو دارد

مثل استر، مثل روبهگرگ، خوکفتار

از فرنگی نطفه، از ینگی فرنگ مام،

اینت افسونکارتر اهریمنی طرّار،

گرچه آن انبوه این دانند،

باز هم امّا

گرد پر فن جعبه جادوش – دزد دین و دنیاشان-

همچنان غوغا و جنجال ست…

مقصودم از پهلوان در این شعر کاملاً بارز است. پهلوان زنده را عشق است. کسی که خودش را قهرمان آن روز می دانست، و رهایی بخش مملکت . او به عنوان پهلوان زنده به وسیله همین جعبه جادوی طرّار فرنگان معرفی می شد…

بچه ها جان! بچه های خوب!

پهلوان زنده را عشق است.

بشنوید از ما ، گذشته مُرد

حال را آینده را عشق است

- حضور جهان پهلوان تختی در این شعر چگونه اتفاق افتاد؟

. تختی زندگی اش سراسر الهام بود. من می خواستم بگویم که خوان هشتمی پیش آمده . برای کشتن جهان پهلوان. کسی که رستم زمانه ما بود. قهرمان ملّی را در تختی دیدم و پا گذاشتنش به خوان هشتم که خوان ِ مرگ بود مطرح کردم.

- اصولاً مطرح کردن اعتراض شدید از خصایص بارز شعر شما بود. نمونه بارز آن فریاد زدن ِ((کُشتن)) ناجنمردانه تختی ست که در مقایسه با کشته شدن سیاوش به دست گرسیوز در خوان هشتم آمده است. طبعاً چنین اعتراضاتی دستگیری و زندان به دنبال خواهد داشت. شما چند بار و چگونه به زندان افتادید؟

. چند بار به زندان افتادم. بار اوّلش به خاطر پناهنده ای بود که به خانه ما روی آورده بود. یعنی من و دوستم رضا مرزبان با یکدیگر در یک خانه می نشستیم و پناهنده ای به ما سپردند که او را مخفی کنیم. این شخص آمد، حالا دوران بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. اواخر زمستان بود، مدتی او را نگه داشتیم و این مرد بی آرام شد و یکی دو بار به کوچه رفت و گیر افتاد! دنبال او آمدند ، ریختند به خانه و ما را هم بردند و پس از چند روز آزاد کردند. یک بار هم زمانی بود که ارغنون را منتشر کرده بودم و این بار خودم طرف اتّهام بودم، اتفاقاً آن زمانها شعری هم در یکی از روزنامه های مخفی منتشر شده بود ، خطاب به شاه با دشنام و حمله شدید…

این شعر را به من نسبت می دادند که تو گفتی… حال آنکه من نگفته بودم ولی می دانستم چه کسی گفته… مرا چند بار به محاکمه کشیدند و این دفعه زندانم طول کشید… یک سالی زندان بودم…

یک بار هم در سال ۴۵ به زندان افتادم. به اتهام دیگری که چند ماه طول کشید… ولی این زندانها آنقدر به من سخت نگذشت گو اینکه شکنجه هم دیدم . سیگار روی دستم خاموش می کردند که جایش هست، با چکمه و نعل آهنین به قلم پاهایم می کوبیدند که آثارش باقیست…امّا اینها شکنجه ای نبود. بیرون که می آمدم ، زندان فراخ تری در انتظارم بود…

زمستان و چاووشی دو جهت عمده و اصلی شعر های من در عرض این سالهاست. مجموعه های زمستان ، آخر شاهنامه، از این اوستا، و در حیاط کوچک پاییز در زندان که این آخری مربوط به زندان اخیرم در سال ۴۵ است…

- … انتخاب تخلص ((امید)) چگونه بود؟

. روز جمعه ۱۶/۱۱/۱۳۲۶ بود.در جلسه انجمن ادبی خراسان منزل آقای گلشن آزادی خدمت استاد عبدالحسین نصرت بودیم و پس از خواندن غزلی ، صحبت از تخلص من شد و ایشان پیشنهاد کردند امّید باشد و من پذیرفتم.

- بسیار ممنون آقای اخوان! فکر می کنم وقت آنست که چند بیت شعری از شما بشنویم و مصاحبه را رو به پایان ببریم.نمی دانم تا اندازه کلمه بیت را به جا به کار برده باشم. امّا سراپا گوشم…

. چیزی هست به نام ((ابری)):

چه روز ابری زشتی

ترشرو، تنگ و تار آنگه نه بارانی، نه خورشیدی

نه چشم انداز دلخواهی

نه چشمی را توان و خواهش دیدی

اگر ابریست این تاریک

چرا بر حال ما اشکی نمی بارد؟

و ما را اینچنین خشک و طاقت سوز

بکردار کویری تشنه می دارد؟

تو هم خورشید پنهان کاش گاهی می درخشیدی

و می دیدی چه دهشتناک روز ابری زشتی ست

همان روز مبادایی که می گویند امروز است

بد و بیراه پیروز است

نه دیروز و نه فردایی

نه ایمانی، نه امّیدی

نه بارانی ، نه خورشیدی

شاعری و سیاست

مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد. اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت. با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.

سبک‌شناسی

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند. به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده ـ (تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد) ـ و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.

اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است…. گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»

شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد. هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

 


مطالب مشابه :


نمونه سوالات ورودی راهنمایی و دبیرستان نمونه دولتی

دبیرستان حاج محمدایزدی قم شمس درگهان شهر من چاهو بیست سکوت زاویه مدرسه ی فارابی شهر




معرفی منابع پیرامون ادب وعلوم اجتماعی معاصر ایران

، تفسیر موضوعی قرآن کریم، به کوشش علی رضا کمالی، چاپ بیست و سوم، قم: طاهباز ، چاپ اوّل




معرفی کتاب

از آن صدای آسمانی» اثر «مصطفی رحماندوست» انتشارات «بوستان کتاب قم طاهباز » انتشارات




معرفی سردار شهید حاج بهرام گل آور

در مدرسه علميه آيت الله ميلاني و در محضر اساتيد ( قم ) شد . و در مهندس علی‌ طاهباز




دانلود مجله صفه

مدرسه امام خمینی یادگاری از گذشته: مسجد جامع قم (منصوره طاهباز)




نیما

در مدرسه از بچه‌ها کناره‌گیری می آرامگاه او و سیروس طاهباز در وسط فارسي استان قم.




سرگذشت کوتاهی از نیمایوشیج

نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های و مزار سيروس طاهباز در دهه ي 80 - زاهدان - قم




فینال قهرمانی کشور آقایان

مدرسه شطرنج قم مصطفی سخایی 26آذر 1372 کردستان محمد شاهمرادی 2337 17 ارديبهشت 1376




دانلود ۱۸ شماره نخستین از مجلات صفه +شماره های ۴۱ تا ۵۰

مدرسه امام خمینی یادگاری از گذشته: مسجد جامع قم (منصوره طاهباز)




مهدی اخوان ثالث

[ سخنوران نامی معاصر ایران ، سید محمد باقر برقعی ، ج 1 ، قم : مدرسه روستایی طاهباز, ناشر




برچسب :