ای برادر! تو همه اندیشه ای!!


http://afshinahmadpour.blogfa.com/1391/11

ای برادر! تو همه اندیشه ای!!                پس چرا اینقدر فکر گیشه ای!!!؟

 

مسعود ده نمکی را کمتر کسی است که نشناسد و اگر حمل بر اغراق نشود گمان می کنم خیلی ها در کشور ما هستند که «برادران لومیر» را نمی شناسند اما «برادر ده نمکی» را می شناسند!!!

برادر ده نمکی نه نوه ی «عبدالحسین سپنتا» است و نه ایضا ً نبیره ی «ابراهیم خان عکاس باشی» ، وکیل و وزیر هم نبوده ، گردن کلفت ترین رفیقش هم «حسین الله کرم» است که خیلی ها در این کشور او را هم نمی شناسند! خوردن چند لقمه تُن ماهی و چند جرعه شربت آب لیمو در دوکوهه هم بعید است که چنین شهرت روزافزونی نصیب یک رزمنده ی جوان کند! گاز دادن با هوندای دویست و پنجاه سی سی آلبالویی رنگ گلگیر دار در خیابان ولی عصر نیز هنری نیست که فقط مختصّ ذات یگانه ی جناب ده نمکی باشد! انتشار «شلمچه» و توقیف «جبهه» در تاریخ این سرزمین پر از جنجال هم چندان محلّی از اعراب ندارد!! پس مسعود خان ده نمکی چه هنری دارد که چنین شهره ی آفاق شده و به تعبیر «سعدی» هر کجا رود قدر بیند و بر صدر نشیند!!؟ پاسخ یک کلمه است:

هنر هفتم!

صد البته همانگونه که خوانندگان اهل فضل مستحضرند لفظ محدود است و معنی فراخ لذا همانگونه که توپ بازی دو تیم «پیروزی» و «استقلال» و ایضا ً «بارسلونا» و «رئال مادرید» فارغ از همه ی تفاوت های زمین تا آسمانشان «فوتبال» نامیده می شود در هنر هفتم نیز داستان به همین منوال است و از آنجا که ما به قول حکما نزاع لفظی نداریم بنده نیز بر سبیل مماشات به بالا و پایین پریدن و این سو و آن سو دویدن و تکان خوردن سر و کله و لب و لوچه ی  چند نفر در مقابل دوربین برادر ده نمکی نام «سینما» را می گذارم و امیدوارم که کسی از من به خاطر این تسمیه ی بی وجه آزرده خاطر نشود!!

سینمای ده نمکی با «فقر و فحشا» آغاز می شود. مستندی که از تعدادی مصاحبه ، چند موسیقی پاپ اعتراضی ، یک مقاله ی بلند از یوسفعلی میرشکاک با جامه و ریش و سبیل منحصر به فرد و مقداری مخلّفات دیگر تشکیل شده و تمام هدف آن این است که به نحوی از انحاء به مخاطب خود بقبولاند که فاحشه ها آنقدرها هم فاحشه نیستند و خیلی هایشان اگر می توانستند به جای هفته ای یک بار مرغ به دندان کشیدن روزی یک بار این عمل واجب را ادا بفرمایند هرگز فاحشه نمی شدند!

ده نمکی در «فقر و فحشا» ضمن تطهیر تلویحی روسپی گری به صورتی آشکار تمام تقصیرها را به گردن ریخت و پاش های مسوؤلینی می اندازد که مثل همیشه فاقد زمان ، مکان و نام و نشان مشخص اند! اما برادر ده نمکی خوب می داند که به دلیل همزمانی انتشار مستند با سال های پایانی دولت اصلاحات ، پیام وی مرجع ضمیر خود را خواهد یافت لذا نه تنها خبری از برادران کفن پوش نمی شود و جناب ده نمکی هم به خاطر زیر سؤال بردن عدالت علوی! سر از اوین در نمی آورد بلکه همین مستند کم هزینه و پر مخاطب راه را برای قدم های بعدی برادر ده نمکی هموار می کند تا وی بر اساس شمّ قوی مخاطب شناسی ، مستند دیگری را به تصویر بکشد.

«کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» دومین و آخرین مستند جنجال برانگیز برادر ده نمکی است که در ادامه ی دنباله سازی های فکری برای بررسی ریشه های فقر ، این بار «فوتبال» را در کنار «فقر» دراز می کند  و به صورتی بسیار محافظه کارانه به ثروت غیر معقول و غیر مشروع برادران مشغول به جهاد فی سبیل الله در خط مقدم توپ بازی! می پردازد.

ده نمکی که پیش از این در زمان نشریه یازی هایش شعر «کدام استقلال؟کدام پیروزی؟» به قلم «امیری اسفندقه» را حواله ی بازیکنان و تماشاچیان شهرآورد کرده  این بار با ژستی کاملا ً محافظه کارانه و از دریچه ی دوربین روی دست و گاهی روی سه پایه! تصویری خاکستری از شاخ به شاخ شدن این دو تیم به نمایش در می آورد که هیچ شباهتی به آن شعر پر از اعتراض ندارد.

اجازه بدهید شعر«امیری اسفندقه» را یک بار دیگر با هم بخوانیم:

حضور گم شده ی صد هزار آدم گم

حضور وحشی رنگ

طنین نعره ی مسلول و خنده ی مسموم

طنین دغدغه ، جنگ

یکی به عربده گفت : درود بر آبی

به هر کجا که روی رنگ آسمان آبی ست

به طعنه گفت کسی با غرور و بی تابی

ولی نبود آبی ، خون هیچ کس هرگز

درود بر قرمز

فضای ساده و سبز زمین ازادی

در انفجار صدای ترقه ها در دود

نود دقیقه کدورت نود دقیقه کبود...

در آستانه ی در

غریب و غمزده طفلی کنار وزنه ی پیر

به فکر سنجش وزن هزار نا موزون

و پیر مردی گنگ

تکیده،تشنه،به دنبال لقمه ای روزی

کدام استقلال؟ کدام پیروزی...؟

با آنکه «امیری اسفندقه» ،  ذات واقعی شهرآورد و ناموزون بودن تماشاچیان این رویداد ورزشی را در شعر خویش فریاد زده و جناب ده نمکی هم در روزهای آرمان گرایی اش آن را عینا ً در دست پخت گوتنبرگی اش به چاپ رسانده اما در مستند «کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» دیگر نه اثری از افراد ناموزون است و نه خبری از طنین خنده ی مسموم!! فقط چند نما از خودروهای آخرین مدل فوتبالیست ها و طواف کودکان فقیر بر گرد آن خودروهای کذایی!

انگار  برادر ده نمکی نشنیده  که چگونه تماشاچیان با وحدت کلمه! خواهر و مادر مربی و بازیکن و داور را مورد توجّهات ویژه ی خویش قرار می دهند! و گویی ندیده  که چگونه میلیاردها تومان از اموال بیت المال در حلقوم سیری ناپذیر فوتبال ریخته می شود به این امید که جهالت مردمان این دیار هر روز بیشتر از دیروز شود و ندانند که چه هستند و چه می خواهند!!

البته یقینا ً برادر ده نمکی از این نکات نغز به خوبی آگاه است اما چه می شود کرد که آن ماچ تاریخی فصل الخطاب همه ی اندیشه ها و حرف هاست!!!!

علی ایّ حالٍ مستند «کدام استقلال؟کدام پیروزی؟» نیز به دلیل بی بو و بی خاصیت بودن ذاتی اش جنجال چندانی به پا نمی کند و فقط چند تن از این برادران اهل توپ بازی که به زعم خودشان اهمیت فراوانی در شکل گیری تاریخ زندگی بشر دارند و در زمره ی بزرگان اند اعتراضاتی چند به برادر ده نمکی بیان می دارند که چرا موجب تشویش اذهان عمومی راجع به ورزش استراتژیک و بین المللی فوتبال شده  و ثروت مشروع! این عزیزان را زیر سوال برده است!!

دوران مستندسازی یا به تعبیر بهتر مستندبازی! برادر ده نمکی اگر چه از منظر فرم دوران مهمی در زندگی هنری! وی محسوب نمی شود اما از نظر محتوایی به خوبی به مخاطب می فهماند که در ذهن فیلمساز چه می گذرد و خط سیر وی در آینده چه خواهد بود.

ادامه دارد...


هر کس که فقط کمی اهل اندیشه و ایضا ً سینما باشد به طرفة  العینی با دیدن چند صحنه از مستندهای ده نمکی در می یابد که ده نمکی به هیچ وجه تکلیفش با خودش مشخص نیست.ده نمکی می خواهد ادای یک روشنفکر مذهبی را در بیاورد اما نه از فکر چیزی می داند  و نه مذهب را خوب می شناسد. ده نمکی فقر مطالعه دارد و این کم سوادی از لابه لای صحنه به صحنه ی فیلم هایش چکه می کند. البته این به آن معنا نیست که او فرد ریاکار یا متظاهری است! به هیچ وجه...!! ده نمکی هم مخلص به نظر می رسد و هم زحمتکش! اما وقتی که فرد مخلص و زحمت کش صاحب اندیشه ای منسجم نباشد و سواد کافی برای انجام کاری را نداشته باشد نتیجه زحمات مخلصانه اش همیشه یک فاجعه است!! ده نمکی گمان می کند که نجات بخش ایران و حتی جهان است! فکر می کند که هر کس فیلم هایش را ببیند اگر عرق خور باشد زمزم خور می شود و اگر تریاکی باشد ترک می کند و اگر فاحشه باشد عفیفه می گردد! ده نمکی گمان می کند مستندهایش تاریخ این سرزمین را عوض کرده و به قول معروف همه چیز را کن فیکون فرموده است!!

به عنوان مثال به این سؤال و جواب در مصاحبه ی حضرت ایشان با جناب «رشیدپور» دقت بفرمایید:

"- مسئولين بايد چه كار كنند كه فحشا كمتر شود؟

- وقتي فقر از دري وارد مي‌شود،‌ ايمان از در ديگر بيرون مي‌رود. اگر مسئولين بتوانند فاصله‌ي طبقاتي را در جامعه كم كنند، بسياري از اين معضلات كم مي‌شود. شايد قديم اگر اين حرف را مي‌زدم خيلي‌ها جلويم مي‌ايستادند و مقاومت مي‌كردند ولي بعد از آن خيلي از آمارها گوياي اين بود كه من درست گفتم. شعارهاي خيلي از مسئولين كشور هم رفت به سمت عدالت و عدالت‌خواهي. 
- منظورتان آقاي رئيس جمهور است؟

- منظورم گفتمان غالب است. «فقر و فحشا» كاري كرد كه مسئولان دست از كلي‌گويي بردارند. يعني ما خيلي از خطبه‌هاي «عدالت خوب است» را مي‌خوانديم ولي نگفته بوديم كه اين بي‌عدالتي مي‌تواند چه عوارضي داشته باشد."

 

پیش از این گفتم که در «فقر و فحشا» ده نمکی به بدترین شیوه ی ممکن در قالب مصاحبه های متعدد و اضافه کردن مخلفاتی همچون موسیقی تند اعتراضی و مقاله خوانی درویش مسلکانه ی «میرشکاک» و بیان حدیث جعلی درباره ی تهران!! و مشتی مخلفات دیگر مخاطب را به این باور می رساند که یک روسپی در حرکت به سمت فحشا به هیچ وجه مقصّر نیست و این تنها فقر است که موجب فحشا شده است. البته در اینکه فقر یک علّت ناقصه برای فحشاست هیچ شکی نیست اما مگر قرار است که هر کس فقیر باشد تن به خودفروشی بسپارد؟!!

مخاطب معقول و مذهبی وقتی که این مستند را می بیند هر لحظه انتظار دارد که برادر هونداسوار شلمچه نگار بعثی شکار! یک جمله نیز در باب بی تقوایی و زیاده خواهی جماعت روسپی بشنود اما دریغ از یک کلمه!!

ده نمکی که به تعبیر خودش فیلم هایش را از عبادت هایش بالاتر می داند برای هر انتقادی توجیهی می تراشد و توجیه المسایل هزار جلدی اش بعضا ً حاوی احکام و فتاوای عجیبی است که جز سبز شدن شاخ بر سر مقلّدان حضرتش نتیجه ای دیگری در بر ندارد.به عنوان مثال به جملات زیر که از بیانات حضرت ایشان درباره ی مستند «فقر و فحشا» است توجه کنید:

"- يكي از دوستان سينمايي ما كه خيلي هم عليه السلام است به من گفت: مشكل تو اين است كه نتوانسته‌اي حرفت را برساني، گفتم: چه طور؟ گفت: تو در فيلمت از فاحشه‌ها دفاع كردي. گفتم: اگر اين طور درآمده كه خدا را شكر! گفت: چرا اين حرف را مي‌زني؟ گفتم: حضرت علي مي‌گويد: در حكومت اسلامي اگر خلخال از پاي پيرزن يهودي كنده شود جا دارد كه مرد مسلمان دق كند. پس مايي كه جنگيده‌ايم و نگذاشته‌ايم بيگانه با ناموس‌مان هر كاري كه دلش مي‌خواهد بكند، امروز نمي‌توانيم ببينيم كه همان بيگانه در دبي اين بلا را سر ناموس‌مان مي‌آورد."

ده نمکی به درستی به نقش غیرقابل انکار مسؤولین همیشه در صحنه! در به وجود آوردن فقر و فحشا اشاره می کند اما  در این میان هر مخاطب کودنی نیز به خوبی در می یابد که منظور جناب ده نمکی از مسؤولین فقط و فقط حضرات اصلاح طلب هستند و بس! گویی که قبل از دوم خرداد همه ی این روسپی ها مشغول تعبّد و تهجّد و پچ پچ کردن حوقله بوده اند و به ناگاه با دم شیطانی اصلاح طلبان دچار هواهای نفسانی شده  و به کارهای تنبانی! روی آورده اند.

صد البته حقیر نه از لپ آنکارد شده  جماعت اصلاح طلب خوشم می آید و نه از پیشانی ممهور به مهر کربلای حضرات اصول گرا چرا که معتقدم سگ زرد برادر شغال است و همه در لفت و لیس ، السابقون السابقون اند اما انصاف حکم می کند که در این وانفسای فقر و فحشا اگر جناب ده نمکی قصد هدایت مسلمین ایران و جهان را دارند به اندازه ی سر سوزنی نیز انصاف داشته باشند و علایق جناحی خود را مانند پیاز کله گرگی در دیزی فیلم هایشان نکوبند! زیرا به تعبیر شاعر:

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آنکه هست گیرند!

مستندهای ده نمکی اگرچه دارای موضوعاتی جنجالی ، جذاب و عامه پسند بودند اما به دلیل پرداخت نامناسب و عدم احاطه ی فیلمساز بر موضوع و نگاه پوپولیستی و مشتری محور نتوانستند لقمه ای باب دندان منتقدان فراهم کنند و سرنوشت محتومشان این شد که برای مدتی کوتاه در میان بساط فکری فرهنگی! دست فروشان کنار خیابان در کنار سی دی های حکیم! دکتر! روازاده و حکیم!پروفسور! خدادادی! و حکیم استراتژیست! حسن عباسی و حکیم فراماسونرلوژیست! رائفی پور و سایر اندیشمندان این مرز و بوم جا خوش کنند  و پس از آن هم برای همیشه به تاریخ بپیوندند.

اما جنجال واقعی وقتی شروع شد که جناب ده نمکی ناپرهیزی کرد و پشت دوربین نخستین فیلم بلند سینمایی خویش ایستاد و برای خلق این شاهکار از «اکبر عبدی» و «امین حیایی» گرفته تا «محمّد اصفهانی» و «حبیب الله کاسه ساز» همه را به مدد طلبید.البته دور هم جمع کردن چنین تیمی بدون کمک های بی شائبه ی جناب «شریفی نیا» رند کهنه کار کف سینما! میسر نمی شد اما به هر صورت این حادثه ی عجیب به وقوع پیوست و دست پخت بانمک برادر ده نمکی بر سر سفره ی جشنواره ی فیلم فجر آمد تا یکی از بزرگترین جنجال های سینمایی تاریخ سینمای ایران به وقوع بپیوندد.

فارغ از فرم و محتوای فیلم «اخراجی ها» ، نام «مسعود ده نمکی» به تنهایی کافی بود تا موجب ایجاد سونامی بزرگی از نقدها و نظرات متفاوت شود و همانگونه که انتظار می رفت در اغلب موارد ، بیش و پیش از آنکه فیلم مورد نقد واقع شود این فیلمساز بود که مورد عنایت موافقان و مخالفان قرار گرفت و اغلب مخالفان گذشته ی ده نمکی را پیراهن عثمان کرده و چماق دار بودن وی در روزگاری نه چندان دور را بر سرش خراب کردند.

 به عنوان مثال فیلمسازی به نام «سید محمد حسین هاشمی»  مطلبی با عنوان «لطفا ً توبه کنید» را از جانب یکی از دوستانش منتشر کرد. در بخشی از این مطلب خطاب به مسعود ده نمکی چنین آمده است:

" آقای ده نمکی

اگر کسی الان بخواهد به عنوان منتقد فیلم شما را نقد کند با او چه برخوردی خواهید داشت؟ یقینا" با او گفتگو خواهید کرد مثل خیلی ازمیزگردها و برنامه هایی که شما در آن حضور پیدا کردید اما یادتان باشد شما کسی بودید که پرده سر در سینما قدس با تبلیغ فیلم "آدم برفی" راپایین کشیدید و گفتید :" تشخیص داده اید که این فیلم اکران نشود " بعد هم در روزنامه تان تیتیر زدید " از آدم برفی حاج آقا تا آدم برفی کانی مانگا " که جز تحلیل های آبکی و فحاشی به مسئولین حوزه هنری چیز دیگری نبود . شاید امروز با دیدن سی دی های قاچاق فیلم اخراجی ها کمی حالتان مثل" داود میرباقری" شود که با آن زحمت فیلمش را ساخت و کسی مثل شما با تشخیص خودش رفتاری خارج از عرف و عقل با آن کرد یا وقتی فیلم "آژانس شیشه ای" درست شد فیلمی که به عنوان بهترین اثر در حوزه دفاع مقدس انتخاب می شود شما با تیترهای بزرگ نوشتید (( آژانس گیشه ای )) و در ادامه با تحلیلها و نوشته های به اصطلاح نقد سعی در تخریب آن داشتید. "

دوست گمنام جناب «سید محمد حسین هاشمی» در ادامه ی مطلب خویش بار دیگر با کنایه ای صریح تر از تصریح به گذشته ی جناب ده نمکی نقب می زند و چنین می نویسد:

" به اعتقاد بسیاری افراد که از گذشته اجتماعی شما اطلاع دارند و فیلمتان را هم دیده اند شخصیت "عباس" بسیار به شخصیت خودتان نزدیک است. و شما بازسازی شخصیت خودتان را کرده اید یک همزاد پنداری و از اینکه عباس موجب نفرت می شود و ملت هم او را با لعن و سعب مورد نفرین قرار می دهند راحت می شوید گویی کمی از تاملات روحیتان کم می شود و جزای رفتارهای گذشته تان را از خود و ملت می گیرید. لذت می برید از اینکه عباس جلوی چشمانتان پرپرمی شود و شخصیت متحجر بسته اش مورد توهین قرار می گیرد "

خبرنگاری به نام «زهرا مشتاق» نیز در زمره ی کسانی است که از گذشته ی ده نمکی به تلخی یاد می کند.وی در مطلبی چنین نوشته است:

"سال ها پیش وقتی برای گفت و گو با جناب ده نمکی وارد نشریه «شلمچه» شدم ، با آنکه قیافه و ظاهر ساده ای داشتم ؛ از یاد نمی برم که در تمام مدت مصاحبه ایشان به زحمت به چشم ها و صورت من نگاه می کردند . تمام زمان گفت و گو با سر پایین ایشان گذشت. از آن روز سال ها می گذرد و من حتی به یاد نمی آورم آن مصاحبه در کدام نشریه چاپ شد . اما چیزهایی هست که آدم هیچ گاه از یاد نمی برد . آن روز نمی دانم چطور شد که ایشان بی مقدمه گفتند آدامس می جوید؟! من با حالتی متعجب ایشان را نگاه کردم . جملات بعدی ایشان مضمون بیشتری داشت . چون ایشان آدامس جویدن را نماد استکبار می دانستند . یک جور شیطان جویدن شاید یا ....سال ها بعدترش من در روزنامه «آفتاب امروز» خبرنگار بودم و بعد از اکران فیلم «قرمز» گفت و گویی با فریدون جیرانی داشتم . راستش خیلی به یاد نمی آورم در آن گفت و گو چه صحبت هایی شده بود ، که همین دوست عزیز در یکی از نشریات خود، شلمچه ، جبهه یا دو کوهه حسابی مرا نواختند و نوشتند این مصاحبه نشان می دهد که این خانم به اسلام معتقد نیست و از این رو مرا مهدور الدم اعلام کردند. و.... حالا سال ها از تمام این اتفاقات گذشته است . من به شخصه از اینکه دوستی ابزار آن وقت هایشان را کنار گذاشته اند اینک قلم و دوربین به دست گرفته اند و مبارزه فرهنگی پیشه کرده اند ؛ خداوند را شاکرم ."

 برادر ده نمکی در مصاحبه ای که با سایت مقدس! «رجانیوز» داشته از بیخ و بن منکر وجود چنین گذشته ای شده و چنین فرموده است:

"من مسعود ده‌نمکی هستم. من فکر می‌کردم وظیفه‌ی بچه‌ حزب‌اللهی‌ها به جای نقد ملت نقد دولت است. یعنی به جای اینکه در میدان ولی‌عصر تجمع بگذارند و شیشه‌ی بوتیک بشکنند، باید بروند جلوی مجلس و ریاست‌جمهوری. باید قانون‌گذاری را عوض کنند. "

 حقیر به هیچ عنوان اطّلاعی از گذشته ی ده نمکی و سابقه ی چماق کشی وی ندارم و چنین امری نیز برای من هیچ اهمیّتی ندارد چرا که انسان جایز الخطاست و اگر آگاهانه مسیر زندگی خویش را عوض کند نه تنها شایسته ی ملامت نیست بلکه به خاطر شجاعتش باید مورد تقدیر قرار گیرد اما هرگز نمی توان تیترهای نشریه ی «شلمچه» را در دوران سردبیری ده نمکی از یاد برد.

یکی از ننگین ترین تیترهای «شملچه» ، تیتری بود که بهترین فیلم تاریخ دفاع مقدّس و ساخته ی کم نظیر «ابراهیم حاتمی کیا» را با لحنی جاهلانه مورد انتقاد قرار داد:

«آژانس شیشه ای یا گیشه ای؟»

اگر چه محتوای این مقاله از تراوشات قلمی یکی از دوستان سنگین وزن جناب ده نمکی به نام «داوودآبادی» بود اما دوستان می دانند که بدون نظر مثبت ده نمکی هرگز نمی شد چنین تیتری را برای انتقاد از ساخته ی به یاد ماندنی حاتمی کیا انتخاب کرد و چنین مطلبی را علیه ارزشمندترین اثر سینمای دفاع مقدّس منتشر نمود.

به همین دلیل بنده گمان می کنم که جناب ده نمکی در مصاحبه هایشان کمی  پیازداغ اندیشمند بودنشان را زیاد می کنند و چنین ادّعایی با چنین تیتری نمی سازد زیرا نقد فیلم «حاتمی کیا» نقد دولت نیست بلکه نقد ملّت است.

دوستانی که فیلم «آژانس شیشه ای» دیده اند می دانند که در تمام سکانس های فیلم هرگز صحنه ای وجود ندارد که بتواند توجیهی برای حمله ی ده نمکی و دوست سنگین وزنش به «آژانس شیشه ای» باشد غیر از چند دیالوگ که در یکی از آنها حاج کاظم به عباس چنین می گوید:

"دود این موتوری‌ها امثال من و عباس خفه میکنه"

حالا باید از جناب ده نمکی پرسید که اگر موتور ایشان و رفیق سنگین وزنشان دود نمی کرده و دودش هم کسی را خفه نمی فرموده پس چطور از «آژانس شیشه ای» اینقدر رنجیده خاطر شده اند.

علی ایّ حال ، با توجه به اسناد و مدارک موجود به هیچ وجه نمی توان قضاوتی قاطع در باب گذشته ی ده نمکی داشت و همانگونه که پیش از این گفتم هدف حقیر از نبش قبر پیشینه ی ده نمکی به هیچ وجه عیب جویی نیست  چرا که اندیشمندانی همچون «عزالی» و «دکارت» نیز در سیر زندگی خویش در میان سالی دچار تحولاتی بنیادین شده اند و این گونه تحوّلات اگر مبتنی بر اندیشه ای صحیح باشد نه تنها شایسته ی ملامت و مذمّت نیست بلکه سزاوار تحسین و تمجید است.

اما از آنجا که  تفریط امروز ده نمکی می تواند ریشه در افراط دیروز وی داشته باشد به نظر می رسد که از منظر نقد ، آشنایی با فضای فکری ده نمکی در سال هایی نه چندان دور می تواند به پیش بینی مسیر آینده ی وی کمک شایانی بنماید چرا که به نظر می رسد ده نمکی این روزها یک ده نمکی جو زده است و دلیل این جوزدگی نیز تحقق فروش میلیاردی سه گانه ی اخراجی ها و ایضا ً پیش بینی فروش میلیاردی «رسوایی» است.

نخستین علایم این جوزدگی در همان روز اعلام اسامی برندگان سیمرغ های بلورین جشنواره ی فیلم فجر خود را نشان داد. ده نمکی که تا دیروز به جز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبر انقلاب از احدی معذرت خواهی نمی کرد به ناگاه بر روی سن رفت و با ذکر این نکته که نه مرغ می خواهد و نه سیمرغ ، از «شریفی نیا» ، «اکبر عبدی» و خیلی های دیگر عذرخواهی نمود!!

صد البته این گونه بی فرهنگی ها در فرهنگ ما سابقه ای بس دراز دارد و فقط هم مختص ذات مقدّس جناب ده نمکی نیست.در همین جشنواره ی امسال هم همگان مشاهده کردند که هنرمند نمایان این مرز و بوم چگونه با اخذ بوق از مجری جشنواره هزاران نیش و کنایه را حواله ی هیأت داوری کردند در حالی که شعور حکم می کند هر کس وارد یک بازی می شود باید به قواعد بازی تن در دهد!!

البته این حرکت نامناسب ده نمکی با واکنش تلویحی «پرویز پرستویی» رو به رو شد و این بازیگر خوب و محبوب و با اخلاق و با استعداد در برنامه ی صندلی داغ بدون نام بردن از برادر ده نمکی از رفتار وی  انتقاد کرد.

ادامه دارد...

پی نوشت نخست: سید محمد حسین هاشمی متأسفانه فیلمی  به نام "آیین بوعلی" درباره ی حکیم! آل اسحاق ساخته و شوربختانه در جشنواره ی سفارشی عمّار جایزه ی بهترین فیلم مستند را از آن خود کرده است!! باید روی شست این عمّاری ها خاک ریخت به خاطر سواد پزشکی شان!!!

پی نوشت دوم: یکی از دوستان حقیر که از قاریان به نام قرآن بود دیروز در سن سی و پنج سالگی به علت سکته ی قلبی فوت شد. خانمش سرطان خون دارد و  پسری سه ساله هم از او به جای مانده است. وضعیت مالی خوبی نداشت اما دو خصوصیت اخلاقی خوب داشت.نخست اینکه به نماز اوّل وقت مقیّد بود و دوم آنکه هرگز در مسابقات قرآن داوری نمی کرد چرا که معتقد بود ممکن است باعث تضییع حق کسی شود.برایش فاتحه ای بخوانید و دعا کنید بچه اش بی مادر نشود هر چند به لطف طب صهیونیستی مدرن تا شصت درصد امید علاج قطعی برای سرطانش وجود دارد. لعنت خدا بر همه ی دزدها و علی الخصوص بر دله دزدهای طبیب نما!!!

پی نوشت سوم: امروز متوجه شدم که در نوشته ام خبطی رخ داده و مطلبی را که از وبلاگ جناب سید محمد حسین هاشمی نقل کرده ام متعلّق به خودشان نیست و به قلم یکی از دوستان ایشان است.البته قبل از انتشار این مطلب در قسمت نظرات از جناب هاشمی خواسته بودم که نسبت به صحّت و سقم ادعاهای موجود در این مطلب مرا مطّلع نمایند اما گویا ایشان از آنهایی است که فقط سالی یک بار به وبلاگش سر می زند لذا منتظر می مانم شاید نام دوست نویسنده ی ایشان مشخص شود.


س از اکران نخستین فیلم از سه گانه ی «اخراجی ها» ، توده ی عوام عموما ً از فیلم استقبال کردند و خیلی از خواص و علی الخصوص منتقدان حرفه ای سینما در گفته ها و نوشته های خود ، فیلم را اثری ضعیف ، سرشار از لودگی و فاقد ساختار منسجم سینمایی معرفی نمودند.

«حمید فرخ نژاد» بازیگر خوب و ایضا ً یقه باز سینما! در زمره ی کسانی بود که زبان به نقد فیلم ده نمکی گشود و چنین گفت:

"متأسفانه ما در مملکتی داریم زندگی می‌کنیم که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمایش «اخراجی‌ها» است. این جای سرافکندگی دارد. فعلاً کاری به بد و خوب «اخراجی‌ها» ندارم و نمی‌خواهم تحلیلش کنم، ولی ملتی با این پیشینه و سابقه‌ فرهنگی، نباید «اخراجی‌ها» پرفروش‌ترین فیلم تاریخش باشد. برای ما کم است. «اخراجی‌ها» برای مملکتی با این پشتوانه‌ تاریخی کم است. «اخراجی‌ها» نباید به شناسنامه‌ سینمای این ملت تبدیل شود."

«رضا ایران منش» - بازیگر فیلم های دفاع مقدّس-  نیز نخستین فیلم بلند ده نمکی را چنین مورد هجمه ی خویش قرار داد:

"اخراجی‌ها جزء فیلم‌های ضد جنگ به شمار می‌رود که حتی بچه‌های جبهه را هم زیر سوال می‌برد."

 

در میان اهالی سینما انتقاد از این فیلم به بازیگرانی همچون «ایران منش» و «فرّخ نژاد» محدود نشد بلکه چندین کارگردان نیز وارد معرکه شده و ده نمکی را مورد انتقاد قرار دادند.

«کمال تبریزی» سازنده ی فیلم قابل تحسین «لیلی با من است» یکی از کارگردانانی بود که نسبت به سینمای ده نمکی واکنش نشان داد. این کارگردان قابل احترام سینما  پس از اکران «اخراجی ها» آن را یک فیلم فاقد استاندارد به شمار آورد و گفت:

"یک فیلم باید حداقل سطح کیفی را داشته باشد، اما فیلم «اخراجی‌ها» با وجود اقبالی که از آن شد ویژگی‌های یک اثر استاندارد را ندارد و نمی‌توان آن را در هیچ یک از جشنواره‌های هنری عرضه کرد. اما به‌عنوان کاری عامه‌پسند می‌توان آن را مطرح کرد. این فیلم شوخی‌هایی زبانی دارد که قبلا به‌خاطر محدودیت‌های سینما رایج نبوده و این عامل بسیار تعیین‌کننده‌ای در اقبال عمومی از آن است."

البته این نقدهای ملایم فقط یک روی سکه را نشان می داد و روی دیگر سکّه چیز دیگری بود زیرا عدّه ای معتقد بودند ده نمکی دفاع مقدّس را به مسخره گرفته و به رزمندگان  هشت سال دفاع مقدّس توهین کرده است.

این برداشت خاص با آنکه تا حدّی در میان برخی از بازیگران و کارگردانان فیلم های دفاع مقدّس دیده می شد اما کسی که به شدّت بر آن تأکید کرد «علی شاه حاتمی» بود.

وی  در یکی از برنامه های زنده صدا و سیما ، شرنگ سخنان زهرآگین خویش را چنین در کام فیلم ده نمکی ریخت:

" این چه کاری بود که با سینمای دفاع مقدس انجام دادند؟! در فیلمشان نشان دادند که یک سری لات و عرق و خور و یک سری تریاکی می روند جبهه. اتوبوس داره میره جبهه، طرف تا لحظه آخر داره ناموس بازی می کنه. با مفاهیم بزرگی مثل شهادت بازی کردند. یادتان هست که گفتند شربت شهادت را خوردیم و هنوز زنده ایم و.. آقایان مدعی هستند که جعبه سیاه جنگ را کشف کردند. این چه جعبه سیاهی بود که یک سکانس واقعی هم برای عرضه نداشت؟ موضوع شیمیایی ما دنیا را بر هم ریخته بود.همه جا صحبتش بود.همه جا بحثش بود. دنیا متحد شده بود که علیه ما بمب شیمایی تولید کند. در آن فیلم موضوع شیمیایی را با باد شکم یکی کردند... نکته مهم در این ماجرا این است که حد و حدود را بدانیم. شما فیلمنامه را نگاه کنید. یک احمقی قداره برداشته رفته جنگ. رفیقش با آرپی جی نتونسته تانک را منفجر کنه بعد آقا می خواهد با قداره یا نمی دونم چاقو تانک رو بزنه. فاجعه این فیلم زمانی بود که نشان می داد فرمانده ها رفته اند به کنار گود و به بقیه می گویند بروید روی مین. کی این اتفاقات می افتاد؟ از آقایان می پرسم در آن فضای معنوی جبهه کسی مگر جرات می کرد سیگار بکشد... این روزها از این کلمه تحول دیگر دارد حالم بر هم می خورد. کجای دنیا شما دیده اید چه مسلمون، چه مسیحی، فردی جلوی مسجد آکاردئون بزند؟ با گروه حالا ایکس می رود منطقه. از اول تا آخر فیلم هم برایش هیچ اتفاقی نمی افند."

 

البته کاش «علی شاه حاتمی» به همین اظهار نظرهای آغشته به طعن و لعن اکتفا می کرد اما این کارگردان سینمای دفاع مقدّس به این هجوم همه جانبه بسنده نکرد و سکته ی قلبی «رسول ملاقلی پور» را نیز به گردن «اخراجی ها» انداخت و گفت:

"رسول ملاقلی پور سه بار سکته قلبی کرد بار اول به خاطر مشکلاتی که سر فیلم سفر بهچزابه برای او پدید آمد، بار دوم زمانی که اخراجی ها را دید و بار سوم زمانی که خداوند مقدر کرده بود او به آرامش برسد."

آتش تهیه ی «علی شاه حاتمی» اگر چه به اندازه ی کافی سنگین بود اما در برابر نوشته ی «ابوالفضل درخشنده» به چیزی گرفته نشد چرا که وی در نامه ای تهدید آمیز به رییس سازمان صدا و سیما چنین نوشت:

"جناب آقای مهندس ضرغامی! اگر خدای ناکرده این خبط صورت گیرد و بخواهید با پخش این فیلم سراسر دروغ و اهانت، به مقام شامخ شهدای والا مقام و رزمندگان غیور هشت سال جبهه های جنگ، از تریبون رسمی کشور اهانت نمایید ، بنده حقیر در اعتراض به این هتک حرمت ، در مقابل مرقد مطهر شهدای والا مقام گمنام در مسجد بلال ، اقدام بایسته را بعمل خواهم آورد. که وقتی دل بسوزد ، چه باک که جسم هم بسوزد! تقدیم احترامات شایسته نویسنده مجموعه داستان های تخریبچی دوران ابوالفضل درخشنده "

نوشته ی جناب «درخشنده» اگر چه تا حدی احساسی و غیر منطقی بود اما با پاسخ کوبنده ی «حمید داوودآبادی» رفیق سنگین وزن برادر ده نمکی مواجه شد.

این نویسنده ی فوق سنگین که از مدافعان سرسخت اخراجی ها است برای پاسخگویی به «ابوالفضل درخشنده» و وسایر منتقدین از حربه ی دیدار با رهبری استفاده کرد و بدون نام بردن از «درخشنده» ، دیالوگ مسعود ده نمکی و رهبر انقلاب را چنین به گوش مخاطبان رسانید:

"مسعود درباره اين که يک نفر مدعي شده بود اگر تلويزيون اخراجي ها را پخش کند، او خودش را جلوي صدا و سيما آتش خواهد زد گفت که آقا فرمودند:

- اينها که حرف مفته ..."




مطالب مشابه :


اسامی برندگان هزاران لبخند همراه اول

اسامی برندگان هزاران لبخند همراه اول آموزش ، جدیترین برنامه ها ، آپدیت نرم آپدیت نود.




نمونه سوال دین وزندگی سال اول دبیرستان

اسامی برندگان پیام آیه ی « و آية لِهُمُ الارضُ آثار و فواید برنامه ریزی در




هفته پنجم لیگ دسته دوم (93) برد خانگي آلومينيوم در دقيقه نود

اولین پایگاه اطلاع رسانی لیگ یک . هواداران نساجی مازندران. کانون هواداران گازال جناح




آموزش املاء به روش بازی

میز هر گروه کلمه ی خود را به دیگر برنامه پیشنهادی اسامی برندگان مسابقه ی وبلاگ




تاریخچه ی جایزه ی اسکار

کلبه ی کتاب ۱۹۴۱ اسامی برندگان را در نامه ای مهر این جشن با سایر برنامه‌های مهم در




ای برادر! تو همه اندیشه ای!!

برادر ده نمکی نه نوه ی نود دقیقه نخستین علایم این جوزدگی در همان روز اعلام اسامی




داروخانه معنوی آیت الله بهجت (ره)

چارچوب تحلیل محتوای فارسی اول دبستان بر پایه ی نود 32: خامنه اي اسامی برندگان مسابقه ی




نکاتی ناب در مورد نگاره های فارسی اول ابتدایی

چارچوب تحلیل محتوای فارسی اول دبستان بر پایه ی نود 32: خامنه اي اسامی برندگان مسابقه ی




فرا رسیدن اعیاد مبارک و خجسته شعبانیه بر شما مبارک .

برنامه پیشنهادی هفتگی کلاس اول (1) نود 32. خامنه اي اسامی برندگان مسابقه ی وبلاگ نویسی با




دومین جشنواره کتابخوانی مجازی

کتابخانه ی برنامه ریزی های صورت گرفته و زمان جشن اختتامیه این جشنواره در تابستان سال نود




برچسب :