مقایسه صفـات در زبان ترکـی و فارسـی(1)

 صفت در زبان ترکی قشقایی و مقایسه آن با زبان فارسی

صفت در زبان ترکی :

صفت به کلمه ای گفته می شود که اوصاف و چگونگی اسم را نشان دهد. صفت در ادبیات ترکی قبل از موصوف ( اسمی که وصف شود) می آید. در ترکیبات : آغ داغ ( کوه سفید)، یونگول پامبیق (پنبه سبک)، کلمات مشخص شده همگی صفت هستند که قبل از موصوف قرار گرفته اند .

صفت در زبان فارسی :

صفت کلمه یا گروهی از کلمات است که قبل یا بعد از اسم مى آید، و آن را با ویژگى یا مفهومى همراه مى کند و درباره آن توضیح می دهد.

صفت هاى پیشین، پیش از اسم مى آیند و صفت هاى پسین، پس از اسم. هر گاه صفت به جاى اسم بنشیند، کارکرد اسم را پیدا مى کند: مثال: «آیا هنوز ریزش باران بر گونه هایت، تو را شاداب مى کند؟» اسمى که پیش یا پس از صفت قرار مى گیرد و صفت، ویژگى آن را بیان مى کند، موصوف نام دارد.

انواع صفت از نظر ساختمان ( ترکی ـ فارسی ) :

صفات مانند اسم ها از نظر شکل و ساختمان کلمه بر سه نوع تقسیم می شوند : ساده، مرکب و پسوندی .

1 ـ صفات ساده (در ترکی ) :

 صفاتی هستند که تنها از یک بن ( ریشه ) تشکیل شده اند. مانند : آچی ( تلخ )، آز ( کم )، چوخ ( زیاد )، اینچه ( باریک )، گؤزَل ( زیبا )، آغیر( سنگین ) و ...  

صفات ساده ( در فارسی ) :

صفتى که قابل تقسیم به «جزءهاى معنى دار» یا «جزءهاى معنى دار و معنى ساز» نباشد، بزرگ / کوچک / خوب .

2 ـ صفات مرکب ( در ترکی ) :

 صفاتی را گویند که از ترکیب : صفت و اسم ( اسم و صفت ) یا از دو صفت و یا از تکرار یک صفت به وجود آمده باشد .

ترکیبات : آغ سقَّل ( ریش سفید ) ، دلی باش ( دیوانه مسلک )، الی قورّو ( خسیس )، دیلی یاغلی ( چرب زبان ) و ... از صفت و اسم یا از اسم و صفت تشکیل شده اند .

صفات مرکب : آغلی ـ گؤیلو ( پر از گل های سفید و سبز )، آدلی ـ سانلی ( مشهور )، آز ـ چوخ ( کم و زیاد )، یوخاری ـ آشاغی ( بالا - پایین)، چوخ شور ( خیلی شور )، آز سولو ( کمی آبدار ) و ... همگی از دو صفت درست شده اند .

صفات از تکرار یک صفت : آز ـ آز ( کم کم ) ، دادلی ـ دادلی ( خوشمزه ) ، بؤلوک ـ بؤلوگ ( دسته دسته )، پئس- پئس (بد و ناروا)، کوچوک- کوچوک (ریزریز)و... از تکرار یک صفت به وجود آمده اند.

صفات مرکب (در فارسی):

صفتى که از چند جزء معنى دار یا چند جزء معنى دار و معنى ساز ترکیب شده باشد.مثل: سنگدل، ششم، (شش + ـُ م) / بخرد (بـ + خرد/  خوبروی" (خوب+روی) برخى از پسوندهاى سازنده صفت مرکّب از این قرارند: سان، آسا، گونه، گون، فام، دیس، وَش، سار، مان، سیر، بار، وار .

3 ـ صفات پسوندی (در ترکی) :

 صفاتی را گویند که از ترکیب بنهای اسمی یا فعلی همراه با پسوند یا پسوندهایی ساخته شود. مانند یاغلی (روغنی)، یولداکی (سرراهی)، قیریق (شکسته)، کوتاجا (نسبتاَ کوتاه)، دوشگون (افتاده و ضعیف)، و ...

 4 ـ گروه وصفى (در فارسی است) :

صفتى که از یک هسته و یک یا چند وابسته ساخته شده باشد. مثل: نان به نرخ روزخور/ خوش آب و رنگ/ از جان گذشته.

انواع صفت از نظر محتوا و مفهوم (در زبان ترکی و فارسی) :

صفتها از لحاظ مفهوم و محتوا به گروه های زیر تقسیم می شوند:

 1 ـ صفات وصفی ( در ترکی) :

مهمتربن قسمت از انواع صفت را می توان صفات وصفی یا توصیفی نامید که چگونگی، بزرگی، کوچکی، رنگ، اندازه و به طور کلی کم و کیف ذاتی اسم را نشان میدهد. مانند: بویوک آدام (مرد بزرگ )، آغ قار (برف سفید)، یاغلی درّی ( خیک روغنی )، گوی دنگیز ( دریای سبز)، داغ گون (آفتاب سوزان )،  یاتان قویون ( گوسفند خوابیده)، گچن گون ( روز گذشته) و...

صفت بیانی ساده (در زبان فارسی ) :

 صفت بیانی ساده تنها بر چگونگی موصوف دلالت می کند : هوای خوب / اتاق گرم

همان صفت وصفی در ترکی است .

 2 ـ صفات عددی ( در ترکی ) :

صفات عددی صفاتی هستند که شماره و تعداد اسم را مشخص می کنند. اسمی که صفت عددیش بیان شود، معدود نامیده می شود. صفات عددی خود به گروه های کوچکتر تقسیم می شوند :

الف ) : صفات عددی اصلی :

که تعداد معدود را نشان می دهند. مانند : دؤرد آلما ( چهار تا سیب )، سکّیز گچّی ( هشت تا بز ) و ...

ب ) صفات عددی ترتیبی :

 صفاتی هستند که مرتبه و درجة اسم را بیان می کنند و در ترکی قشقایی به دو شکل می توان نشان داد. مانند بیریمکی = بیرینجی ( اوّلی )، ایکیمکی = ایکینجی = ( دومی ) و ...

ج ) صفات اعداد کسری :

که یک یا چند قسمت مساوی از معدود را نشان می دهد. مانند : اوندان ایکی ( دو دهم )، بئشدن اوچ ( سه پنجم ) و ...

3 ـ صفات شمارشى

صفات شمارشى صفاتى هستند که شماره و تعداد موصوف را نشان می دهد. این صفات دوگونه دارند: ساده، ترتیبى

صفت شمارشى ساده

تنها تعداد موصوف را بیان مى کند: یک/.....بیست......

صفت شمارشى ترتیبى

 ترتیب و جایگاه قرار گرفتن موصوف را نشان مى دهد و ساخت آن چنین است: صفت ساده + ـُ م یا ـُ مین: اولین / ششمین این صفت معمولا پیش از موصوف و گاه پس از آن مى آید.

4 ـ صفات اشاره ( در ترکی ) :

صفاتی هستند که اسم را با اشاره به مکان قرار گرفتن آن نشان می دهد و همانند صفات اشاره در ادبیات فارسی از دو ضمیر  او   ( آن ) و بو  (این ) استفاده می شود. مانند : او  قارپیز ( آن هندوانه )، بو  اوغول ( این پسر )، او  قیز ( آن دختر ) و ...

صفات اشاره ( در فارسی ) :

صفات اشاره صفاتى هستند که موصوف را مورد اشاره قرار مى دهند: این، آن، همین، همان، چنین، چنان، این قدر، این گونه.این صفت نیز باید همانند دیگر صفات همراه با موصوف بیاید تا صفت نام گیرد. در این مورد، اگر کلمات مزبور با موصوف همراه نشوند، ضمیر اشاره اند. این صفت معمولا پیش از موصوف قرار مى گیرد." این گل را از آن باغ چیدم."

5 ـ صفات پرسشی ( در ترکی ) :

صفاتی را که با کلمات پرسش مشخّص شوند، صفات پرسشی می گویند. صفات پرسشی رایج در ایلات قشقایی اینها هستند : هانی ( کو )، هانسی ( کدام یک )، هارداکی ( کدامین )، هایانکی ( کدام طرفی )، هاچانکی ( چه وقتی )، نه ( چه ) و ...

صفات پرسشى ( در فارسی )

صفات پرسشى صفاتى هسنتد که سؤالى را درباره موصوف خود مطرح می کنندچه، کدام، چگونه، چند، چندمین.این صفات معمولا پیش از موصوف مى آیند: اهواز چگونه شهری است؟

6 ـ صفات مبهم ( در ترکی ) :

صفاتی که چگونگی اسم را به صورت مبهم و نامشخص نشان دهند، صفات مبهم می گویند. مانند بیر آز بوغدا ( یک کمی گندم )، بعضی آداملار ( بعضی افراد )، هئچ کیم ( هیچ کس )، فیلان آدام ( فلان آدم )، هر کیشی ( هر مرد )، هامی اؤلکه لَر ( همة کشور ها )  و ...

صفات مبهم

صفات مبهم صفاتى هستند که یک ویژگى موصوف را به طور نامعیّن نشان مى دهند: چند، بعضى، فلانى، هر، همه، دیگر، هیچ ، هر همه، دیگر. این صفات معمولا پیش از موصوف قرار مى گیرند:"حمید امروز چندین کتاب خرید."

7 ـ صفات سنجشی ( مقایسه ای ) ( در ترکی ) :

صفت هایی را که در آن میان دو یا چند چیز یا چند فرد مقایسه ای شده باشد، صفات مقایسه ای یا سنجشی می گویند. صفات مقایسه ای را می توان به سه گروه تقسیم کرد :

الف ) صفت برتر ( تفضیلی ) :

که برتری اسمی را بر اسم دیگر مشخّص می کند. علامت صفت تفضیلی در ترکی پسوند های « رَگ، راق » است که در زبان گفتاری بعضی طوایف قشقایی « رَگ » وجود دارد امّا بیان لفظ  « راق » چندان معمول نیست. با این حال در زبان ادبی نوشتن هر دو پسوند رایج  و لازم است. مانند : یئیرَک پارچا ( پارچة بهتر )، بؤیوکرََگ اوغول ( پسر بزرگتر ) و ...

ب ) صفات متساوی :

این صفت در اصل اسم یا ضمیر است و فقط به وسیلة پسوند های « چا، چه » تساوی دو اسم را در هنگام مقایسه می رساند. مانند : مَنیمچه اوغول ( پسری به اندازه من )، اونونگچا آلما ( سیبی به اندازه آن )، بو داشچا آغیرلیق واری ( به اندازه این سنگ بزرگی دارد ) و ...

ج ) صفت عالی ( برترین ) :

 صفتی است که برتری یک اسم را بر سایر اسامی هم نوع خود برساند و علامت آن در ترکی قشقایی « انک » است. مانند : انگ آخیرکی کیتابی وئرینگ منه. ( آخرین کتاب را به من بدهید). انگ او یانکی دفتر ( آن طرفی ترین دفتر ) = انگ بریکی قاشیق  = انگ بریده کی قاشیق ( این طرفی ترین قاشق ) و ...

صفت  لیاقت ( در فارسی ) :

صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساند  -مصدر +ی: خوردنی/ پوشیدنی.

درجه هاى صفت بیانى:

1 ـصفت مطلق : بدون سنجش با دیگری، حالت و چگونگی موصوف را بیان می کند. مثل: خوب / بزرگ.

2 ـصفت برتر(= تفضیلى): این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از موصوف یا موصوف هاى مورد سنجش ـ و نه همه موصوف هاى دایره بحث ـ برتر است. نشانه این صفت، تر است که پس از صفت می آید. مثل: خوبتر / بزرگتر.

3 ـ صفت برترین (= عالى): این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از همه موصوف هاى دایره بحث برتر است. نشانه این صفت ترین است که بعد از صفت مى آید. مثل: خوبترین /بزرگترین.

8 ـ صفات فاعلی ( در ترکی ) :

این صفات معمولاً از بن فعل با پسوندهای « آن، اَن » یا « آر، اَر » ساخته می شوند . مانند : گئدَن آغیر ائل ( ایل پر شکوه در حال حرکت )، گولَر اوز = گولَن اوز ( صورت خندان ) و  ...

 

هایاندایدینگ گَلدینگ بورا بولوشدونگ ؟

بیر یانار اوت اولدونگ جانیما دوشدونگ

صفت فاعلی ( در فارسی )

صفت فاعلى نشان مى دهد که موصوف کننده کارى است; و ساخت هایى دارد از این قبیل

:ـ بن مضارع + ـَ نده: گوینده / گیرنده

ـ بن مضارع + آن: دعاگویان / گریان. این ساخت را صفت حالیّه نیز مى نامند، زیرا بر گذرا بودنِ وصف دلالت مى کند.

ـ بن مضارع + آ: شنوا / دانا. این ساخت برابر است با صفت مشبّهه در عربى و معمولا پایدارىِ وصف را مى رساند.

ـ بن ماضى + آر: خواستار/ خریدار.

ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گار: آفریدگار/ پرهیزگار/ یادگار.

ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گر: رُفتگر/ توانگر.

ـ اسم یا بن فعل یا ساخت امر+کار:ستمکار / طلبکار .

9 ـ صفات مفعولی ( در ترکی ) :

صفت های مفعولی هم مانند صفات فاعلی از ترکیب بن فعل با پسوندهای « میش، میش، موش، موش » گاهی مواقع با « آن، اَن، آر، اَر » و به ندرت با پسوند های « نوق، ناق » ساخته می شوند. اما معنی مفعولی دارند. مانند: قالمیش ایش = قالار ایش ( کار عقب افتاده )، گَچمیش گون = گَچَر گون ( روز گذشته )، چیخمیش قیچ = چیخان قیچ ( پای در رفته ) و ...

صفت مفعولی ( در فارسی )                                        

صفت مفعولى نشان مى دهد که موصوفْ مفعول است.ساخت این صفت چنین است:  بن ماضى + هاى غیر ملفوظ + شده : گرفته شده / نوشته شده .

این مطلب باتلخیص از کتاب خود آموز زبان ترکی قشقایی و مبانی دستور زبان آن نوشته اسدالله مردانی و مقایسه آن با زبان فارسی توسط قرقانی نوشته و آماده سازی شده است.

توضیح نویسنده وبلاگ:

مطلب توسط خواندده گرامی "قوجامان"  در بخش نظرات این پست ارسال شده است :


زبانتان این بود!
در این مقاله به آینده پوشالی زبان پارسی پرداخته شده است.
زبان فارسی از آنجا که از زبان های بی قاعده به حساب میاید(مثل فعل های مضارع بی قاعده) و اکثر ساختار های خود را از زبان های دیگر گرفته است(مثل صفت و موصوف و مضاف و مضاف الیه که از عربی گرفته) امروزه به مشکل اساسی برخورده است و قادر به تامین نیاز های خود نیست.
برای رفع این مشکل زبانشناسان به جای اقرار به نقص و عدم توانایی فارسی دوباره شروع به افزایش بی قاعدگی و ساخت لغات بدون هیچ اساس کرده اند و گاهی هم برای پیدا کردن لغت به زبان های

محلی و عامیانه فارسی روی آوردند.مثال لغات چقرمگی و چکامه که خیلی هم رویشان مانور میدهند.

به افعال زیر دقت کنید.این افعال تعدادی لغت جدید است که زبانشناسان فارسی از معده مبارک خارج کرده اند. معنی هر کدام را دانستید به ما هم بگید.
آمایش
تراییدن در ترابری
شاریدن در شارش
گواریدن
کافتن در آب کافت
برایش و برازش
رایانیدن در رایانه

و یا شروع به ساخت لغاتی بافتنی میکنند مثل افعال زیر که معادل ترکیش هم امده است.
گفت و گو-دانیشماق یا قونوشماق
جست و جو-آختارماق یا آراماق

و در مواردی از وند دیگر زبانها استفاده می کنند بدون انکه بدانند همان وند در فارسی دارای کاربرد یگری است. مثل وند ش از ترکی که خود ش ضمیر متصل سوم شخص است مثل لغت خنده دار یونش که مثلا معادل یونیزاسیون می باشد.

پس می توان نتیجه گرفت برای ساخت لغات جدید فارسی به اخر هر چیزی ش و یدن اضافه باید کرد . عجب زبانی واقعا متحیر شدم.

به دلیل نبود وند های مناسب در فارسی برای ساخت لغت با معنای فاعلی از حالت مضارع فعل به طور مستقیم استفاده میشود.
مثل
باد بزن
باربر
سرگردان
و....
که واقعا اگر کسی به هویت این لغات فکر کند دیگر از این لغات استفاده نمیکند.

ماجرای این زبان عظیم به اینجاها ختم نمی شود و اگر بخواهیم از نواقص این زبان بنویسیم باید کتابها نوشته شود. به عنوان اخرین مطلب برای سرگرمی به ساختار لغت لبریز فکر کنید و شاد باشید.

کمی بیشتر روی لغات زوم کنید تا بخندید...


مطالب مشابه :


مقایسه ی نیسان قشقایی و سوزوکی ویتارا

وبلاگ تخصصی خودرو - مقایسه ی نیسان قشقایی و سوزوکی ویتارا - کلیپ و پوستر ماشین ،مشخصات فنی




مقایسه کوهمره ایها و قشقایی ها

منشأ قشقایی ها هم محل بحث است ، برخی لر کوهگیلویه و بختیاری و لرستان است . برخی کرد حتی




قشقایی ها و تفنگ برنو

قشقایی ها و برنو: .اهمیت این اسلحه در ایلات قشقایی به حدی است که آن را با ناموس خود مقایسه




سوزی از موسیقی قشقایی

موســــيقی مــا - سوزی از موسیقی قشقایی - موسيقي ايران زمین About Persian Music




نیسان قشقایی بخرم یا سوزوکی گرند ویتارا ؟ (به همراه عکس و مشخصات فنی)

خودرو برتر - نیسان قشقایی بخرم یا سوزوکی گرند ویتارا ؟ (به همراه عکس و مشخصات فنی) مقایسه




نیسان قشقائی

مجموعه مقالات مکانیک - نیسان قشقائی - نیسان قشقایی تیپ MID - تیپ High طول. 4315 میلیمتر




مقایسه نیسان قشقایی و سوزوکی ویتارا

وبلاگ تخصصی اتومبیل - مقایسه نیسان قشقایی و سوزوکی ویتارا - (اتومبیل های موجود در ایران




مقایسه صفـات در زبان ترکـی و فارسـی(1)

مقایسه صفـات در زبان ترکـی و فارسـی(1) صفت در زبان ترکی قشقایی و مقایسه آن با زبان




مشخصات فنی نیسان قشقایی NISSAN QASHQAI

کارگاه اتومبیل - مشخصات فنی نیسان قشقایی nissan qashqai - مرجع تخصصی اتومبیل مقایسه خودروها




بهمن شهبازی

معرفی و مقایسه ی خوانندگان و نوازندگان ایل بزرگ قشقایی و انتخاب بهترین ها با نظرات شما




برچسب :