خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس

خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس ، معاون مدرسه یک مدیر است



گويي اتفآقات جديدي در شرف وقوع است . از طرف اداره‌ي آموزش و پرورش ، بخشنامه‌اي به مدرسه ما ارسال شده بود . از قرار ، اين بخشنامه از آن بخشنامه‌هاي (( به كليه واحدهاي آموزشي )) بود كه از مدرسه‌ي ما هم سر درآورده بود . بخشنامه . برگزاري يك كارگاه است كه با حضور مديران مدرسه‌ها تشكيل مي‌شود . ولي وقتي دقت كرديم ، ديديم اين بار بر خلاف روش عمل كرده‌اند و براي اولين بار ياد معاون‌ها افتادند . به خاطر همين بود كه من و معاون ديگر مدرسه ، هم خيلي ذوق زده شديم و هم به خاطر اينكه مسؤولان اداره به اين باور رسيده‌اند كه معاونان در اداره‌ي مدرسه‌ها نقش دارند و براي كيفيت بخشي به اين نقش آفريني ، بايد آنها را آموزش داد ، خوشحال شديم . ولي خانم تهراني ، مدير مدرسه‌ي ما كه بخشنامه را خوانده بود و مي‌خواست آن را به من و خانم دماوندي ارجاع بدهد ، با نگراني گفت : (( اگر پس فردا و سه تا شنبه‌ي ديگر ، شما در مدرسه نباشيد . من چه كار بايد بكنم ؟ آخر كارگاه آموزشي را بايد اين قدر كش داد؟
كسي نيست به اين مسؤولان اداره بگويد اگر مدرسه معاون و ناظم نداشته باشد چه كار بايد بكند ؟
يواشكي و دردلم خنديدم . مثل اينكه كارگاه آموزشي بركات خفيه‌‌ي ديگري هم داشت . يواش يواش ارزش ما معاونها در حال مشخص شدن بود . خانم تهراني ادامه داد : (( اين جا را ببينيد ، نوشته حضور كليه‌ي معاونان همه‌ي آموزشگاهها ، در اين كارگاه الزامي است و مديران محترم مدرسه‌ها بايد ترتيبي اتخاذ كنند كه در اين چهار روزي كه معاونان در كارگاه آموزشي شركت مي‌كنند ، اداره‌ي امور مدرسه ، بي‌هيچ وقفه‌‌اي وبا بهره‌گيري از توان ساير همكاران و درايت مدير مدرسه انجام پذيرد . ))
خانم تهراني زير بخشنامه نوشته بود : (( خانم‌هاي تبريزي و دماوندي جهت اطلاع و شركت در جلسات كارگاه آموزشي . )) آن را به من داد و گفت : (( ببينيد خانم تبريزي ! كارگاه ساعت 9 صبح شروع مي‌شود و تا ساعت 1 ظهر ادامه دارد . اگر ممكن است ، شما با خانم دماوندي ، كاري بكنيد كه لااقل صبحگاه را خودتان اداره كنيد و اگر ممكن باشد آخر وقت هم سري به مدرسه بزنيد تا كارهاي عقب‌افتاده را راست و ريس كنيم . ))
در حالی که بازهم به اهمیت کار خودمان مباهات می کردم، قسمتی از بخشنامه اداره را از نظر گذراندم و از این که این بار بخشنامه را این قدر دقیق تنظیم کرده اند ، خوشحال شدم و به خانم تهرانی گفتم : ( ببینید خانم مدیر ! شما ده روز در سمینارها و کارگا ه های اموزشی شرکت می کنید و زیارت وسیاحت مدیریتی می روید ، مگر ما چیزی می گوییم ؟ این جا هم نوشته : ( از مدیران محترم در خواست می شود طوری عمل کنند که در این چهار روزی که کارگاه اموزشی برگزار می شود ، نیازی به حضور معاونان ، حتی در اول یا اخر وقت نیز نباشد ... تو را خدا ولمان کنید ، بگذارید راحت در این کارگاه اموزشی شرکت کنیم ...)
و خانم دماوندی هم به شوخی گفت: ( راستی خانم مدیر ! شما که این همه در کارگاه شرکت می کنید ، روز شنبه برای رفتن به کارگاه ، باید با خودمان آچار و چکش و این جور چیزها هم ببریم یا لازم نیست...)
بالاخره خانم تهرانی رضایت داد و گفت: ( ان شاء الله که هیچ مشکلی در مدرسه به وجود نمی آید .شما هم بروید در این کارگاه شرکت کنید . امیدوارم مثل بعضی از سمینارها و کارگاهها ، وقت گذرانی و سر کاری نباشد و با دست پر به مدرسه برگردید.)
روز شنبه با قرار قبلی که با خانم دماوندی گذاشته بودیم ، یک ربع قبل از ساعت نه به محل برگزاری کارگاه اموزشی رسیدیم . جلسه در محل یکی از مدرسه های منطقه که سالن اجتماعات خوبی داشت ، برگزار می شد .در حیاط مدرسه ، ورود ما را به (کارگاه اموزشی خلاقیت و نو اوری در برنامه های معاونان اموزشی مدارس ) خوش امد گفته بودند. از مدرسه های دخترانه و پسرانه حدود 70 نفر به این کارگاه دعوت شده بودند .درسالن، 10 میز و دور هر میز هشت صندلی قرار داده شده بود .محلی هم با تریبون ، دستگاه ویدئو پروجکشن ،رایانه و میز و صندلی برای استاد کارگاه پیش بینی شده بود . برای ما دو تا، جلسه جذابیت های خیلی زیادی داشت . خیلی از دوستان قدیمی خودمان را که در مدرسه های گوناگون معاون بودند ، میدیدیم و علاوه بر این ، از این که برای نخسین بار اموزش ما هم جدی گرفته شده است ،خوشحال بودیم.www.zibaweb.com
جلسه رأس ساعت نه شروع شد ، هر چند هنوز همه ی 70 نفر نیامده بودند . ولی مسئولان کارگاه خیلی تأکید داشتند که جلسه به موقع شروع شود .بد از تلاوت قرآن کریم و پخش سرود جمهوری اسلامی ، مدیر و معاون اداره و مسئول گروههای اموزشی ویژه ی مدیران و معاونان که این جلسه به همت ان ها طراحی شده بود ، سخنان کوتاهی ایراد کردند . سپس مجری برنامه ، استاد را معرفی کرد و گفت :(آقای دکتر مرتضوی ، اکنون مدرس دانشگاه و صاحب تألیفات متعددی در حوزه ی علوم تربیتی و مدیریت هستند، ولی چون خواستگاه ایشان اموزش و پرورش بوده و حتی در مدرسه های روستایی و چند پایه تدریس کرده و در دوره راهنمایی پسرانه ، با ان بچه های شیطان و شلوغ ، معاونت کرده اند ، ما امیدواریم که کارگاه اموزشی خوب و پرثمری داشته باشیم.)
سپس دکتر مرتضوی در جایگاه خودش قرار گرفت و شروع به صحبت کرد . خانم دماوندی در گروه ما نبود و قدری دورتر از من نشسته بود . معاونان همه مدرسه هایی را که دوتایی بودند ، در دو گروه جدا سامان دهی کرده بودند و میگفتند با این کار می خواهیم میزان توزیع تجربه ها را افزایش بدهیم .دکتر مرتضوی، با ذکر مقدمه ای کارگاه را افتتاح کرد و گفت:(ما در این کارگاه اموزشی چهار روزه ، به تمام معنا می خواهیم نشان دهیم که معاون، یک مدیر بالقوه است.اگر شما چهار روز از مدرسه هایتان دور باشید ، مدیرانتان قدر شما را بیشتر خواهند دانست. کارگاه ما، به تمام معنا مشارکتی است. یعنی 20 درصد من حرف خواهم زد و اطلاعات خواهم داد و 80 درصد شما مشارکت خواهید داشت. در این کارگاه به تمام معنا می خواهیم تجربه های شما را با علم پیوند بزنیم...)
دکتر مرتضوی داشت حرف می زد ومن که از همان لحظه نشستن در کارگاه ، دوباره به دوران دانش اموزی بر گشته بودم ، درحال شمردن (به تمام معنا) هایی بودم که احتمالآ تکیه کلام استاد بود. مدرس کارگاه گفت : (به اعتقاد من،درست است که عنوان شما ظاهرآ معاون مدرسه است ، ولی شما به تمام معنا کارهای مدیریتی انجام میدهید. در این کارگاه ، ما روی 18 محور مدیریتی کار خواهیم کرد ؛ 18 محوری که هر معاون ، باید بر اساس انها در امور مدیریتی مدرسه دخالت کند، منتها ان اموری که به نوعی با خود او مرتبط هستند . ما در این جلسه و جلسات سه گانه بعدی ، در مورد این 18 محور (که البته هر جلسه بین چهار تا شش محور را بررسی می کنیم ) صحبت خواهیم کرد .یعنی من اطلاعات علمی اندکی را به شما خواهم داد و شما با آگاهی از این اطلاعات علمی ، تجربیات خودتان را به تمام معنا با هم مرور خواهید کرد و سرگروه هر گروه از گروه های هفت گانه ، حاصل تجربه های گروه خود را به جمع ارائه خواهد داد. در واقع ، اگر ان شاءالله یک ماه بعد ، همه 18 محور و تجربه های همه شما 70 نفر را جمع کنیم ، شما به تمام معنا با دست پر از اینجا خواهید رفت.)
استاد خیلی خوب ،روند کار را برایمان توضیح داد و سپس به ما گفت از داخل بسته ای که در بدو ورود به ما داده بودند و حاوی چند جلد کتاب مدیریتی ، دو نسخه مجله ی رشد مدیریت مدرسه و جزوات کلاس بود ، برگه ای را که 18
محور روی ان نوشته شده بود، بیرون بیاوریم.

معاون یک مدیر است

به تمام معنا مناسب معاونان...
در بخش قبلی خواندیم که خانم ها تبریزی و دماوندی ، معاونان مدرسه ای که خانم تهرانی مدیریت آن را بر عهده دارد ، برای شرکت در کارگاه آموزشی ویژه ای که به مدت چهار جلسه و در طول یک ماه در روزهای شنبه تشکیل خواهد شد ، از سوی اداره آموزش و پرورش دعوت نامه ای دریافت کرده اند .مدیر مدرسه با شرکت آنان مخالفت می کند و معتقد است ، اگر طی یک ماه ، چهار روز ، آن هم شنبه ها که روز آغاز به کار مدرسه در اول هفته است ، معاونان در مدرسه حضور نداشته باشند ، اداره ی امور آموزشگاه با اخلال رو به رو خواهد شد.گفت و گو وجر وبحث خانم ها تبریزی و دماوندی با خانم تهرانی ، با توجه به مفاد بخش نامه ای که اداره ارسال کرده بود ، به نفع معاونان خاتمه می یابد و مدیر مدرسه رضایت می دهد که آن ها در کارگاه آموزشی شرکت کنند .
آن ها در کارگاه حاضر می شوند و پس از ملاحظه ی ویژگی فیزیکی و ظاهری محل برگزاری کارگاه و شنیدن سخنرانی های آغازین توسط مسئولان ، با دکتر مرتضوی ،مدرس کارگاه آموزشی ، و برنامه هایی که قرار بود در کارگاه ارائه شوند، آشنا می شوند. اینک ادامه ماجرا:
به درخواست دکتر مرتضوی ، برگه ای را که 18 محور مورد بحث در کارگاه آموزشی روی آن نوشته شده بود ، از داخل بسته ای که به ما تحویل داده بودند ، بیرون آوردیم . دکتر مرتضوی گفت : ( خواهش من این است که این برگه را به طور کامل و به تمام معنا مطالعه بفرمایید تا من صحبتم را شروع کنم.)
سپس از ما خواست ، چون این فعالیت ، یک مطالعه انفرادی است ، بی سرو صدا و حداکثر در زمان معادل ده دقیقه ، این یک صفحه را بخوانیم و نکاتی را که به ذهنمان می رسد ، پشت ورقه یادداشت کنیم.
در بالای برگه و با خط درشت نوشته شده بود :
محورهای کارگاه آموزشی خلاقیت و نو آوری در برنامه های معاونان آموزشی مدرسه ها و زیر آن این 18 محور اضافه شده بودند:
*مدیریت برنامه های آغازین.
*مدیریت زنگ تفریح.
*مدیریت شناخت فراگیران.
*مدیریت حضور و غیاب.
*مدیریت طراحی سایر برنامه های کنترلی.
*مدیریت برنامه ریزی و سازمان دهی فعالیت های آموزشی مدرسه و حوزه ی کار معاونان .
*مدیریت بهره جویی از ارتباطات عاطفی و کلامی مناسب با فراگیران (و نیز اولیای آن ها) ؛

شامل:
+جذب دانش آموزان؛
+بهسازی دانش آموزان؛
+نگهداری دانش آموزان؛
+ کاربرد دانش آموزان یا استفاده از همکاری آن ها در برنامه های معاونتی مدرسه.
*مدیریت ایجاد و اعمال ارتباطات انسانی مناسب با همکاران (جذب، بهسازی، نگهداری و کاربرد).
*مدیریت هماهنگ سازی اعمال روش های انضباطی در مورد فراگیران از طریق همکاران.
*مدیریت تشکیل و بهره جویی از گروه های مرجع دانش آموزی در کارهای مدرسه ای.
*مدیریت ایجاد گروه های دانش آموزی (یاور معاون ) در امور مدرسه.
*مدیریت ایجاد انگیزه در میان فراگیران (تشویق دانش آموزان ، تاکید بر ویژگی های مثبت آن ها و مثبت اندیشی و اعتماد سازی در میان آن ها).
*مدیریت بهره جویی از اختیارات تفویض شده.
*مدیریت بهره مندی از تجربه ها و اندیشه های دیگران .(به شکل حضوری بازدیدی ، مطالعه ای ، قرار همکاری مشترک و...).
*مدیریت زمان.
*مدیریت آشنا سازی همکاران با آخرین یافته های علمی_پژوهشی و بهره جویی از این یافته ها در کار اداره مدرسه.
*مدیریت بر خود (تهذیب نفس،خودسازی آمادگی روحی و ...).
وقتی این 18 محور را خواندیم و دکتر مرتضوی هم از خوانده شدن برگه ای که به ما داده بودند ،مطمئن شد،گفت:(همانطور که در چند دقیقه پیش گفتم و در این 18 محور هم ملاحظه کردید ، از دید بنده تمام کارهای یک معاون مدرسه ، به تمام معنا مدیریتی است .
شما، مدیران میانی مدرسه هستید و بدون شک چرخ اداری و رهبری مدرسه ها ، بدون اراده و تدبیر شما نخواهد چرخید.)
دکتر مرتضوی سپس به نکته ای اشاره کرد که از دید من بسیار جالب بود و تا کنو ن به طور جدی به آن توجه نکرده بودم .جالب تر اینکه برای بقیه هفت نفر عضو گروه ما هم این نکته شنیدنی بود.
دکتر مرتضوی گفت:(اگر تمام کتاب هایی را که شما به زبان فارسی و در حوزه ی مدیریت آموزشی و آموزشگاهی نوشته شده اند ، مرور کنید، به ندرت کتابی را پیدا می کنید که کار معاونان مدرسه ها را بررسی کرده باشد. همه جا، بحث ها کلی هستندو خیلی کم به مصداق هایی که به طور مستقیم به کار معاونان مدرسه ها بیایند ، بر می خوریم. در واقع می خواهم بگویم ، بحث ها و نوشته ها ، به تمام معنا مناسب کار مدرسه ای شما نیستند و ما در این کارگاه آموزشی می خواهیم خلاف این روند حرکت کنیم.)
خانم دماوندی از دور و از همان جایی که نشسته بود ، می خواست چیزی بگوید و با دست به من اشاره هایی می کرد .خدمتگزار مدرسه ای که محل برگزاری کارگاه آموزشی بود ، روی میزها پارچ آب می گذاشت. خانم دماوندی ، وقتی خانم خدمتگذار از کنار میز آن ها رد شد ، کاغذ کوچکی را به او داد و خواست که آن را به من برساند .کاغذ را گرفتم و دیدم خانم دماوندی ،( به تمام معنا)های دکتر مرتضوی را شمرده و مثلاً به خیال خودش ، چیز مهمی را کشف کرده است .غافل از آنکه خود من ، در همان دو سه جمله ی اول ، تکیه کلام استاد را پیدا کرده بودم. نا سلامتی ما معلم هستیم ؛ آن هم معلم زبده ای که به کسوت معاون مدرسه در آمده است!
دکتر مرتضوی از گروه ها خواست بحث گروهی خود را آغاز کنند . او از هر ده گروه درخواست کرد ، از میان خود افرادی را به عنوان رئیس ، نائب رئیس و سخنگوی گروه انتخاب کنند . همچنین افرادی به سمت ناظم و وقت نگهدار گروه گمارده شوند.او گفت: البته اگر هر هشت نفر عضو گروه ، مسئولیتی مشخص داشته باشند ،بسیار خوب خواهد بود.دکتر مرتضوی گفت : (تعدادی ماژیک در رنگ های گوناگون و پوستر ها و ورقه های مستعمل و کنار گذاشته ای را به هر گروه تحویل داده ایم. لازم است هر گروه ، حاصل گفت و گوهای خودشان را به صورت جملات خبری و کوتاه در این پوستر ها و ورقه ها بنویسند .البته ورقه شفاف ویژه ی اورهد، و ماژیک با نوک نازک هم داریم که اگر خواستید ، نوشته های خودتان را از طریق اورهد نشان دهید ، مانعی نخواهیم داشت.)
وی، سپس در مورد چگونگی مباحث و این که نتایج بحث ها و گفتگو های گروه ، باید در پایان جلسه توسط سخنگوی گروه به خوبی بیان شود ، توضیحاتی داد و گفت :(امروز ما در بخش اول ، در مورد مدیریت برنامه های آغازین ، مدیریت زنگ تفریح ، مدیریت شناخت فراگیران ، مدیریت حضور و غیاب و مدیریت طراحی سایر برنامه های کنترلی بحث خواهیم کرد.)
بعد ادامه داد : (ببینید همانطور که پیش از این گفتیم، انتظار دارم که بحث های شما به تمام معنا تجربی و مناسب معاونان مدرسه ها باشد. ازبحث های نظری بپرهیزید . من از شما تعریف این پنج مقوله را نمی خواهم . خواهش من این است که به طور مشخص در گروه خود روی تجربه هایی که در این پنج زمینه دارید و یا می توانید داشته باشید ،بحث کنید . اگر در پایان بحث گروهی ، هر گروهی بتواند تجربه های بیشتری را که توسط اعضای گروه تأیید شده اند،توضیح دهید، از دید مابیشتر مورد قبول واقع خواهد شد.)
دکتر مرتضوی سپس این پنج محور را اندکی توضیح داد و از ما خواست به مدت یک ساعت و نیم روی آن ها کار کنیم .وارد بحث گروهی شدیم و پس از مدت کوتاهی که برای آشنایی اعضا با یکدیگر وانتخاب رئیس و نائب رئیس و ... صرف شد، شروع کردیم به بیان تجربه هایمان و شنیدن نظرات دیگران . چه قدر لذت داشت تبادل تجربه و چقدر هیجان داشت دفاع کردن از طرح هایمان در مدرسه.
وسط بحث ها یاد مدرسه افتادم.وقت زنگ تفریح بچه ها بود .راستی خانم تهرانی ،تک و تنها با بچه ها چه می کرد ؟ اگر دوباره سومی ها ،شیطنتشان گل بکند ، با آن ها چه کار می کند؟ www.zibaweb.com

 

معاون یک مدیر است


اشاره
در دو شماره قبلی گفته شد که خانم ها تبریزی و دماوندی ، معاون مدرسه ای که خانم تهرانی معاونت آن را بر عهده دارد ، در ( کارگاه آموزشی خلاقیت و نو آوری در برنامه های معاونان آموزشی مدرسه ها) شرکت کرده اند . در این کارگاه که توسط دکتر مرتضوی اداره می شود ، هجده محور برای بحث و گفتگو در گروههای 8 نفره اعلام شده است . مدرس کارگاه از معاونان شرکت کننده خواسته است ، از بحث های نظری بپرهیزند و به طور مشخص روی تجربه هایی که در زمینه های اعلام شده دارند ،بحث کنند.
اکنون بخش سوم این یادداشت ها را در پی می آوریم.
در گروهی که من عضویت داشتم ، پنج معاون از خانم ها و سه معاون از مدرسه های پسرانه بودند ، ولی در گروه خانم دماوندی ، تعداد آقایان و خانم ها برابر بود. یک ساعت و نیمی که دکتر مرتضوی تعیین کرده بود ، در چشم به هم زدنی خاتمه پذیرفت. ما در گروه خودمان راجع به هر پنج محور بحث کرده بودیم . البته در برخی محورها ، نظراتمان کاملتر و متنوع تر بود ، و در بعضی بخش ها ،در حد معمول . هر یک از گروهها ، به شیوه ای بحث های خودشان را جمع بندی کرده بودند .مثلا یک گروه ، نکته های مربوط به بحث خودرا پشت پوسترهای مستعمل یادداشت کرده بود.چهار گروه خلاصه بحث های خود را روی ورق شفاف نوشته بودند و می خواستند از روی متن ، آن ها را برای حاضران توضیح دهند . البته بحث های این دو گروه ، به رغم مذاکرات خوبی که در گروه داشتند ، به خوبی ارائه نشد ، به ویژه اینکه یک گروه ، با توجه به وارد بودن یکی از اعضای آن در ساخت پاور پوینت و در اختیار داشتن لب تاپ، مطالب خود را با پاورپوینت ارائه کرد که به شدت کار دو گروهی را که به شیوه سنتی محض کار کرده بودند ، تحت الشعاع قرار داد.
ما فکر می کردیم در هریک از محورها ، دکتر مرتضوی نظر همه ما خواهد گرفت. ولی وی طی یک ساعت ونیم گفت وگوی گروهی در هریک از گروهها ، برای هر گروه موضوعی را انتخاب می کرد و از سخنگوی آن گروه می خواست ، حاصل گفت وگوهای اعضا را درباره ی موضوع مورد بحث ارائه دهد. سپس از همه گروه ها می خواست نظرات تکمیلی خود را در مورد آن موضوع به صورت شفاهی و یا حتی کتبی در اختیار وی قرار دهند . در هر صورت ، چنان سرگرم کار بحث و گفت وگو شده بودیم که پاک مدرسه را از یاد برده بودیم و اصلا یاد خانم تهرانی و اداره امور معاونتی مدرسه توسط مدیر محترم خودمان نبودیم.
مدیریت برنامه های آغازین
دکتر مرتضوی با اعلام خاتمه زمان بحث گروهی ، بار دیگر شیوه کار را بیان کرد و از سخنگوی گروه ( اندیشه ورزان ) ، خانم شادالویی ، خواست گزارش گروه خودشان را صرفا" در مورد برنامه های آغازین اعلام کند . البته تا یادم نرفته بگویم که دکتر مرتضوی به همه گروهها گفته بود اسمی برای همه گروهها انتخاب کنند . وی همچنین در میان صحبت های سخنگویان هر یک از گروهها وارد می شد و توضیحاتی می داد که من در ادامه یادداشت هایم از آوردن آن ها خودداری کرده ام . علاوه بر این اگر مطلبی به محور مورد بحث مربوط نمی شد ، آن را تذکر می داد و یا جایگاه قرار گرفتن آن را در میان 18 محور بیان میکرد.
خانم شادالویی با معرفی اعضای گروه خود و اعلام این که برای مدیریت موثر در برنامه های آغازین (صبحگاه ، ظهرگاه ویا هر اسم دیگری که بگذاریم ) ، حضور معاونان قبل از دانش آموزان در مدرسه الزامی است، خلاصه مباحث گروه اندیشه ورزان را از روی پوسترهایی که پیشنهادهای اعضاء بر آن نوشته شده بود ، به این شرح ارائه کرد:
*تقسیم بندی آیه های سوره های موردنظر برای تلاوت و اعلام آن ها به دانش آموزان ، برای بهره مندی بیشتر و با برنامه از آیات قرآنی؛
*استفاده از شیوه های گوناگون برای تلاوت قرآن ؛ مانند: خواندن قرآن توسط دانش آموزان قاری، پخش تلاوت های معروف از نوار ، تلاوت قرآن توسط معلمان و سایر همکاران فرهنگی در مناسبت های گوناگون ، تلاوت قرآن به صورت گروهی و هم خوانی در بیان معانی آیات ، و حفظ روزانه چند آیه از قرآن در ماه مبارک رمضان ( گفتنی است که در اجرای همه فعالیت های مربوط به مدیریت برنامه های آغازین ، باید به کوتاه بودن زمان برنامه ، دانش آموز پسند بودن ، جذابیت، غیر تکراری بودن و...توجه شود.)
*گروه بندی کلاس ها برای اجرای برنامه آغازین و سپردن کل مسئولیت اجرای مراسم به کلاس ها؛
*خواندن داستانک ها ی آموزنده در برنامه های آغازین ؛
*خواندن اشعار دلنشین و اثر گذار در برنامه های آغازین
*برگزاری مسابقه های درسی ، اعتقادی، هنری، بهداشتی، و انضباطی ؛ با پرسش های هدف دار و جایزه به برگزیدگان ؛
*اجرای طرح هدایت تحصیلی و شغلی مستمر (از اول ابتدایی تا پایان دبیرستان )در طول سال تحصیلی ، با معرفی رشته ها و مشاغل به دانش آموزان از طریق دعوت از صاحبان حرفه ها و مشاغل در حد برنامه های جذاب و اثر گذار کوتاه مدت؛
*معرفی متولدین هر ماه در پایان همان ماه ، تبریک گفتن به آن ها و انتخاب تعدادی از آن ها با قرعه کشی و اهدای هدیه (با در نظر گرفتن متولدین تابستان و تبریک به آن ها در پایان سال تحصیلی و یا آغاز سال تحصیلی جدید).
* معرفی دانش آموزان موفق از ابعاد گوناگون در روزهای متعدد هفته ؛
*خواندن سرود توسط گروههای دانش آموزی ویا پخش نوار های سرود مورد علاقه دانش آموزان ؛
*اجرای برنامه نیایش توسط دانش آموزان در روزهای مشخصی از هفته(مثلا"اول یا آخر هفته)؛
*محدود کردن حضور مدیر مدرسه در برنامه های آغازین به هفته ای مثلا” یک روز و بهره گرفتن از توان سایر همکاران ،ازجمله معلمان ، کتابداران ، مربیان تربیتی ، مربیان ورزش ، مشاوران و...؛
*توجه ویژه به ورزش ، و ورزش کردن معاونان و کادر مدرسه با دانش آموزان و نیز توجه به بازی های شاد و کودکانه ؛
*استفاده از سر گروههای کلاسی برای کمک به معاونان در اجرای مراسم آغازین؛
*استفاده از کلمات دلنشین توسط معاون مدرسه ، هنگام گشت و گذار در حیاط ؛
*حذف تذکرات بی مورد نصیحت گونه به بچه ها و استفاده از تذکرات چاپی و نصب بر تابلوی اعلانات ؛
*اختصاص زمان مناسب و حساب شده به تلاوت برخی از دعاها و زیارت نامه ها ( توسل ، کمیل ، آل یاسین ، عاشورا و...)، همراه با برنامه های جذاب ، اثر گذار و کوتاه مدت؛
*استفاده از نمایش نامه های عروسکی (عمدتا" طنز ) در برنامه های آغازین دوره ی ابتدایی به منظور ارائه ی پیام های بهداشتی و انضباطی به دانش آموزان؛
*معرفی کادر مدرسه در برنامه های آغازین (صبحگاه و یا عصرگاه)،در روزهای اول بازگشایی مدرسه؛
*انتخاب شعار هفته ، همراه با کار هفتگی در کلاس ، مانند نگارش مقاله ، انشا، تهیه روزنامه دیواری ،برگزاری مسابقه و...
دکتر مرتضوی از سخنگوی گروه اندیشه ورزان خواست ، بیش از این ادامه ندهد. از وی و همکارانش سپاس گذاری کرد و از معاونان حاضر خواست ، این گروه را تشویق کنند.


مدیریت زنگ تفریح
درباره مدیریت زنگ تفریح ، از سخنگوی گروه شایستگان ، خانم موسی الرضا دعوت کرد در این زمینه صحبت کند
اعضای این گروه بحث های خود را روی یک برگ کاغذ فهرست کرده بودند و سخنگوی آن ها ، هریک از موارد آن را می خواند و توضیح می داد .
وی در آغاز صحبت های خود ، به مقاله پژوهشی خوبی که از خانم دکتر زهرا بازرگان در شماره 22 فصلنامه ی مدیریت در آموزش و پرورش (تابستان1378)،در مورد مدیریت زنگ تفریح چاپ شده بود،اشاره کرد و از حاضران خواست حتما" آن را بخوانند . سپس مواردی را که در گروه روی آن توافق کرده بودند ، به این شرح اعلام کرد:
*حضور مستمر معاون در حیاط و نظارت مستقیم او بر دانش آموزان با حضور در حیاط مدرسه، می توان به حرف ها و مشکلات بچه ها گوش سپرد و حتی هنگام گشت و گذار ، حال خانواده های آنان را جویا شد،
*اختصاص دادن بخشی از حیاط مدرسه به هر کلاس برای ایجاد فضای سبز (کاشت گل و گیاه و...)،و نیز اختصاص بخشی برای مطالعه و بخشی برای بازی ها و ورزش های فردی و گروهی؛
*آزاد گذاشتن دانش آموزان در انتخاب بازی و فعالیت (در صورت صدمه نرساندن به دیگران)؛
*پخش سرودهای شاد و موسیقی های گوشنواز و روح بخش در زنگ های تفریح(با در نظر گرفتن مناسبت هاو...)؛
*به جای پیگیری سنتی غیبت بچه ها ، حضور در جمع دانش آموزان و جویا شدن از حال آن ها در زنگ تفریح روز بعد از غیبت ؛
*درخواست از دانش آموزان کلاس های بالاتر برای مواظبت از دوستان کوچک خود در زنگ تفریح و تذکر این مساله هر چند ماه یک بار ؛
*انتخاب تعدادی از دانش آموزان از گروه های گوناگون و تفویض اختیار کارهای مربوط به زنگ تفریح به آنان؛
*ایجاد تمهیدات انجام بازی های سالم هوشی ، علمی و سنتی در زنگ های تفریح؛ مانند شطرنج ، فوتبال دستی ، هفت سنگ و ...
خانم موسی الرضا ، تازه گرم شده بود که دکتر مرتضوی از وی و اعضای گروهش سپاسگذاری کرد و از گروه دیگری خواست به ارائه ی گزارش خود بپردازد.


معاون یک مدیر است

یادداشت های یک معاون مدرسه اشاره در سه شماره ی قبلی ، از حضور خانم ها تبریزی و دماوندی ، معاونان مدرسه ای که مدیریت آن را خانم تهرانی بر عهده دارد ،" در کارگاه آموزشی خلاقیت و نو آوری در برنامه های معاونان آموزشی مدرسه ها " که توسط اداره ی آموزش و پرورش و به مدرسی دکتر مرتضوی برگزار می شود ، سخن گفتیم. مدرس کارگاه ، هجده موضوع را به بحث و تبادل نظر گذاشته بود . وی برای گفت و گوی گروهی نخست که یک ساعت و نیم طول کشید ، پنج موضوع را مشخص کرده بود و از معاونان شرکت کننده که به گروههای هشت نفره تقسیم شده بودند ، خواسته بود در ارتباط با هر پنج موضوع بحث کنند .بعد از پایان بحث گروهی ، ارائه یافته ها توسط سخن گویان گروهها آغاز شده بود وبا وجود اینکه هر گروه ، راجع به هر پنج موضوع بحث کرده بود ، ولی با هدایت دکتر مرتضوی ، سخنگویان تنها به ارائه گزارش در یک محور خاص پرداخته بودندو...اکنون ادامه یادداشت ها را در پی می آوریم.پس از آنکه سخن گویان گروه های "اندیشه ورزان " و "شایستگان"، گزارش خودشان را در مورد مدیریت برنامه های آغازین و مدیریت زنگ تفریح ارائه دادند ، دکتر مرتضوی گفت: " تا پایان جلسه ی امروز ، وقت زیادی نداریم و هنوز ارائه گزارش سه موضوع دیگرباقی مانده است . پس از ارائه این گزارش ها تا شنبه آینده تعطیل هستند و دوباره هفته ی بعد در خدمتتان خواهیم بود و موضوعات دیگری را در پی می گیریم."
همهمه ای در سالن در گرفت و همه به دکتر مرتضوی ، از این که گفته بود تا شنبه ی آینده تعطیل هستید، اعتراض کردند. مدرس کارگاه حرفش را پس گرفت و گفت:" فی الواقع کارگاه تعطیل است .شما که باید به مدرسه بروید و به تمام معنا با بچه ها سروکار داشته باشید..."و بعد، از آقای آزادگر، سخنگوی " گروه گل سرخ محمدی" درخواست کرد ،خلاصه بحث های اعضای گروه در ارتباط با مدیریت شناخت فراگیران را در اختیار اعضای شرکت کننده در کارگاه قرار دهد.
آقای آزادگر ، به همراه آقایان شهرکی و قماشی که شناخت خوبی از کار با رایانه و چگونگی اتصال دستگاه پخش تصویر ویدیو پروجکشن به رایانه داشتند ، به جایگاه ارائه آمد و پس از دقایقی ، رایانه روشن شد و اولین تصویر پاور پوینتی که توسط اعضای گروه گل سرخ محمدی تهیه شده بود ، روی پرده افتاد.www.zibaweb.com
آقای آزادگر گفت، کلاسهای ICDL بالاخره به دردمان خوردند و از چیزهایی که در آنها یاد گرفته بودیم ، استفاده کردیم. بعد افزود : "باور کنید درست کردن پاورپوینت ،آن هم از نوع ساده ای که الان خواهید دید خیلی راحت است. من سخن گوی گروه شدم و قرار شد ،خلاصه مطالب را یادداشت کنم . ولی چون رایانه کیفی در اختیار داشتم و نرم افزارهای مرتبط با پاور پوینت هم در حافظه آن موجود بود ، هرچه را گفته و تصویب می شد ، بلافاصله تایپ می کردم و در یکی از قاب های پاورپوینت قرار می دادم." بعد، اولین تصویر را که مربوط به قاب اول بود ، روی پرده انداخت:
مدیریت شناخت فراگیران
گروه گل سرخ محمدی
سپس گفت : "من صحبت هایم را با ذکر خاطره ای مربوط به سال ها قبل آغاز می کنم . آن زمان در مدرسه ای بسیار بزرگ معاون بودم . مدرسه آنقدر بزرگ بود که در سه جای متفاوت ، صبحگاه تشکیل می دادیم.
در واقع، معاون مدرسه ای بودم که به غیر از من پنج معاون دیگر هم داشت و تعداد کلاس هایمان در سالهای گوناگون 40 تا 50 کلاس در نوسان بود . من خیلی روی شناخت دانش آموزان تاکید داشتم و دلم می خواست اسم و مشخصات و ویژگی های اختصاصی هریک از بچه ها را بدانم و در صورت لزوم ، اطلاعاتی را در اختیار همکاران معلم قرار دهم.
روزی سر صبحگاه ایستاده بودم و دانش آموزان ، پس از اتمام مراسم آغازین ، در صف های بهم پیوسته و پشت سر هم ، به کلاس می رفتند .
داشتم خودم را در شناخت فراگیران آزمایش می کردم . البته دی ماه بود و پس از گذشت چهار ماه ، بسیار طبیعی بود که من حداقل نام بچه ها را بلد باشم . واقعاً هم اینطور بود و همه را می شناختم. تا اینکه نوبت به دانش آموزی رسید که هنوز هم بعد از گذشت 20 سال ، به یادم مانده است؛ پسر بچه ریز نقشی که از مقابل دیدگان من رد شد و من هر چقدر در ذهن خود تلاش کردم ، نتوانستم اسم او را به یاد بیاورم . پیش خودم گفتم اکر یک وقت بخواهم او را صدا بزنم، چه می گویم ؟ مثلاً می گویم پسر بیا این جا ببینم؟! آیا می گویم آهای یا کوچولو؟! ویا... نفهمیدم آن یکی دو دقیقه چطور گذشت. بلافاصله خودم را به اتاقم رساندم و دفتر انضباطی کلاس ها را یکی پس از دیگری کنار گذاشتم تا به دفتر کلاس 8\2 و به صفحه ای رسیدم که عکس پسر بچه ی کوچک اندام را در آن چسبانده بودم . وقتی اسمش را خواندم و به یادم آمد که او را می شناسم نفس راحتی کشیدم و ..."
دکتر مرتضوی در این لحظه و ضمن تشکر از خاطره آقای آزادگر و تذکر اینکه وقتمان کم است و تا ساعت یک چیزی نمانده و باید علاوه بر آقای آزادگر، یک گروه دیگر هم گزارش بدهد ، گفت:" در مباحث آموزشی ، باید در نظر داشته باشیم که همواره کوچک ، زیباست. هیچ وقت به دنبال کار های بزرگ و یا کارهایی با تعداد افراد زیاد نباشید . در مدرسه های پر جمعیت ، کار شناخت دانش آموزان با مشکل مواجه می شود و ما به تمام معنا و از تمام ابعاد نمی توانیم بچه ها را بشناسیم ، در حالی که مسئله شناخت در مدرسه هایی با جمعیت تعداد و کلاسهای کم ، اثر بخش تر رخ می دهد."
آقای آزادگر، نمایش قاب های گوناگون پاورپوینت خود روی پرده و توضیح در مورد هریک از آنها را شروع کرد. وی گفت: "البته مثال های تجربی ما به هر سه دوره تحصیلی مربوط هستند و صد البته شما می توانید آنها را کاملتر کنید."
سپس موارد بحث شده در گروه خودشان را به این ترتیب روی پرده انداخت و هریک از آنها را توضیح داد که البته در اینجا از ارائه توضیحات اضافی خودداری می کنیم:


*برای شناخت دانش آموزان ،باید از طریق پرسش نامه هنگام ثبت نام و یا در مناسبت های دیگر اطلاعات اولیه را بدست آورد.
*برای تکمیل شناخت ، معاون همواره باید با دانش آموزان مشاوره عمومی داشته باشد.همچنین صحبت با دانش آموزان گوشه گیر را در دستور کار خود قرار دهد.
*در همه جلسات شورای معلمان ، باید وقتی به معاونان اختصاص یابد تا به صورت تبادل اطلاعات دوطرفه ، از معاونان به معلمان و از معلمان به معاونان ، در مورد دانش آموزانی که از نظر جسمی ، عاطفی ، درسی، خانوادگی و... مشکلاتی دارند و به همراهی بیشتر نیازمندند گفت و گو شود. البته در شناخت هر چه بیشتر فراگیران برجسته هم می توان در همین جلسات فعالیت کرد.
*در مدرسه هایی که بیش از یک معاون مشغول فعالیت است ، حتماً برای گروه ها و یا پایه های خاصی از دانش آموزان معاون مشخصی در نظر گرفته شود.
*معاونان می توانند ، بخشی از اطلاعات شناختی خودشان را از طریق گفت و گوی با حوصله با دانش آموزانی به دست آورند که از نظر انضباطی یا درسی مشکل دارند. همچنین ، گفت و گو با اولیای دانش آموزانی که مشکل رفتاری و یا یادگیری دارند نیز رهگشاست.
*معاونان می توانند ، تمام اطلاعات دانش آموزان را در دفتری ثبت کنند . در این دفتر می توان ،موفقیت ها و کاستی های احتمالی رفتاری و درسی دانش آموزان را درج کرد . باید دقت کرد ، اگر در این دفتر فقط ویژگی های منفی نوشته شود ، به سرعت کارایی خود را از دست خواهد داد . همچنین ، می توان دفتری ویژه برای معلمان درست کرد و از آنها خواست ، اطلاعات آموزشی و پرورشی خاصی را که در مورد هریک از بچه ها دارند ، برای آگاهی معاونان در آن درج کنند.
*دانش آموزانی را که مشکل و یا بیماری خاص فیزیولوژیک و یا مشکل ویژه جسمی دارند ، باید شناسایی کرد و این قبیل دانش آموزان را همواره مد نظر داشت.
*برای الگوسازی مثبت در میان دانش آموزان ، معاونان باید به طور مرتب دانش آموزانی را که از ابعاد گوناگون دارای موفقیت هایی هستند ، معرفی کنند . این معرفی می تواند به شیوه های گوناگون صورت پذیرد.
*عنصر مشاهده ، یکی از عوامل موثر در شناخت دانش آموزان است .
مشاهده دقیق رفتار دانش آموزان در کلاس ، حیاط مدرسه ، هنگام ورزش و... می تواند در شناخت کامل آنها به معاونان کمک کند .
*یکی از راههای شناخت دانش آموزان ، نظر خواهی از کارکنان مدرسه یا معلمان مرتبط ، طی سال تحصیلی ، در مورد هر دانش آموز است.
*خواستن قضاوت در مورد محیط خانه و افراد خانواده از خود دانش آموز ، یکی دیگر از راههای شناخت است.
*برگزاری مسابقه هایی در سطح مدرسه با عنوان "من کیستم؟" تا دانش آموزان خودشان را با انشا هایی با همین عنوان معرفی کنند.هم چنین می توان ، از نمایشنامه های مدرسه ای و تکنیک ایفای نقش و یا قضاوت نیز اضافه کرد تا بچه ها ، با ایفای نقش های گوناگون از انسان های بزرگسال ، خودشان را نشان دهند.
*در دوره ی ابتدایی ، دوختن روبان با رنگ های گوناگون در پایین مقنعه دانش آموزان دختر پایه های گوناگون ، برای شناسایی صف کلاس و تشخیص دانش آموزان ، هم به آنها و هم به معاونان کمک می کند.
*دادن شماره و کارت با رنگ های گوناگون به دانش آموزان پایه ها ، تعیین جا در صف و ایجاد نظم هنگام حرکت صف ها و آمد و شد را برایشان آسان می کند.
*اختصاص کارت انضباطی _ارتباطی برای هماهنگی موقعیت رفتاری _انضباطی مشترک هر دانش اموز در خانه و مدرسه ، به شناخت بیشتر و بهتر دانش آموزان می انجامد.
با پایان یافتن صحبت های آقای آزادگر ، دکتر مرتضوی از ما خواست ایشان و اعضای گروهشان را تشویق کنیم. سپس قرار شد صحبت های نماینده ی گروه پایندگان ، به عنوان آخرین گروه و پایان بخش مباحث روز اول کارگاه آموزشی معاونان باشد.
http://www.roshdmag.ir

***************

موی سر دانش آموزان


از دوره ابتدايي ام چيز زيادي به خاطر ندارم، به جز اينكه مدرسه ما يك ساختمان بسيار قديمي و تقريباً غيرقابل استفاده بود!
يك درخت توت پير كه خيلي ها مي گفتند قدمت 400 ساله دارد هم تنها بهانه تفريح و در واقع سايبان روزهاي آفتابي مان بود.
با اينكه همه مي گفتند هر لحظه احتمال ريزش ساختمان و زيرآوار ماندن چند صد دانش آموز وجود دارد اما به دليل تعداد زياد دانش آموزان ، همين ساختمان لرزان هم دو شيفته كار مي كرد: صبحها ما بوديم يعني حدود 20 كلاس 25 نفره دخترانه و عصرها پسركاني از گروه سني خودمان با همان تعداد و همان ازدحام.
آنچه كه از اين ازدحام و در شيفت عصر هميشه در ذهن من باقي خواهد ماند قيافه بسيار جدي و اخمهاي پررنگ آقاي ناظم بود كه معمولاً نيم ساعت قبل از حضور دانش آموزان در سركلاس خودش را به چارچوب در ورودي مدرسه فرتوت ما مي رساند.
مردي با كت و شلواري تقريباً رنگ و رو رفته، خط كشي به درازاي حدود 50 سانتي متر و البته يك ماشين مخصوص اصلاح موي سر.
اين ماشين را اغلب شنبه ها كه روز آغازين هفته بود در دستان آقاي ناظم مي ديدم.
بچه ها مي گفتند: ناظم با ماشين اش بر روي سر بچه هايي كه موهايشان كوتاه نشده خط مي اندازد و چون خوش سليقه است گاهي اشكال هندسي زيبايي هم طراحي مي كند
. www.zibaweb.com
آن روزها دقيقاً نمي دانستم منظور همكلاسي هايم از خط انداختن چه چيزي مي تواند باشد، فقط اين را به خوبي پذيرفته بودم كه يك دانش آموز پسر ابتدايي، راهنمايي و يا حتي متوسطه بايد كله اي صاف و برق انداخته داشته باشد تا بدين وسيله گوشهاي گاه پهن و بزرگش بيشتر بتواند مجال مانور بيابد!
كمي بعد و شايد پس از گذشت چند ماه، وقتي برادرم با چهره اي درهم و در حالي كه دستش را روي سرش گذاشته بود، به خانه آمد معني خط انداختن آقاي ناظم را هم به خوبي فهميدم!
او بر روي سر يك دانش آموز ضربدري جانانه طراحي كرده بود؛ دانش آموزي در مقطع دوم راهنمايي.
مهمترين توجيهش نيز بلند بودن موي سر دانش آموز تحت فرماندهي اش بود.
آن روزها براي دانش آموزان ما داشتن موهايي 5 سانتي متري شايد يك رؤيا بود و آنان مي بايست بلند كردن موهايشان را و احياناً طراحي مدلهاي "رپ"، "قارچي"، "آلماني" و هر آنچه كه در آن روزگار "مد" بود را فقط و فقط به تابستان موكول مي كردند چون تابستان ديگر خبري از آقاي ناظم، كت و شلوار معروفش، خط كش و صد البته ماشين بي رحم اش نبود.
به هر حال بار ديگر ماه مهر و زمان وداع با زلفكاني پريشان فرا مي رسيد؛ زلفكاني كه حالا براي خودشان كلي مدل پذير شده بودند.

٭ اجباري نيست، اجباري هست!


واقعيت اين است كه براساس شنيده ها و ديده ها، اغلب ما كوتاه كردن و در واقع ماشين كردن موي سر دانش آموزان پسر را به ويژه در مقاطع ابتدايي و راهنمايي اجباري تلقي مي كنيم لذا همچنان در ذهنمان يك دانش آموز در فصل تحصيل مساوي است با انساني با سر بي مو و يا موهايي مثلاً يك سانتي متري!
ابوالقاسم جامه بزرگ، مديركل دفتر پيش دبستاني و ابتدايي وزارت آموزش و پرورش اما در روزهاي اخير خبر جالبي را اعلام كرد و به خبرگزاريها گفت: ماشين كردن موي سر دانش آموزان اجباري نيست و در صورت رعايت بهداشت و شؤونات اسلامي چنين امري بي دليل و فاقد ضرورت است.
به اين ترتيب و با استناد به گفته هاي ابوالقاسم جامه بزرگ، مي بايد به ماشين هاي نمره 2 و 4 بدرود بگوييم و آنها را جزو ابزار به تاريخ پيوسته آموزش و پرورش بدانيم.
 در آيين نامه انضباطي وظايف دانش آموز در مدرسه نكاتي مطرح شده است مثلاً اينكه استفاده از لباس، كفش و جوراب ساده و اصلاح موي سر متناسب با شؤونات اسلامي براي پسران ضروري است و دختران هم مي بايد حجابي در حد اين شؤونات داشته باشند.
او اضافه مي كند: البته تأثير فرهنگ محلي در تعيين حد و حدود كوتاهي مو بسيار مؤثر است.
از جامه بزرگ مي پرسيم: اگر مدير مدرسه اي ماشين كردن سر دانش آموزان را اجباري كند تكليف چيست؟ و آيا اين كار براي وي تخلف اداري محسوب مي شود يا نه؟
مديركل دفتر پيش دبستاني و ابتدايي مي گويد: اين مسأله هم به عرف برمي گردد براي مثال ممكن است در مدرسه اي از مدارس تهران بنا به عرف منطقه، ماشين كردن موي سر اجباري باشد كه در اين صورت نمي توان بر مدير خرده گرفت و يا اينكه ممكن است در برخي مناطق كشور ماشين كردن براساس عرف موجود اجباري باشد لذا اگر مديري دانش آموزان را مجبور كند از ماشين نمره 2 يا 4 استفاده كنند تخلفي روي نداده است! اما اگر مخالف عرف عمل كرده باشد بي شك از او پاسخ خواهيم خواست.


٭ پيروي از يك سياست صد ساله
اما  تأثيرات تحقيرآميز ماشين كردن اجباري موي سر دانش آموزان.
رسيدن به تأثيرات منفي اين كار، مسأله اي نيست كه در لحظه و به طور اتفاقي به آن برخورد كرده باشيم بلكه امري است كه در واقع از ديد بسياري از مديران پرورشي و آموزشي ما پنهان مانده و مورد غفلت واقع شده است.
دكتر فربد فدايي، روان پزشك در اين خصوص به سياست يكپارچه سازي به عنوان يكي از اهداف فرهنگي و پرورشي در بين دانش آموزان ايراني اشاره مي كند و مي گويد: اين سياست بدان معني است كه هيچ تفاوتي بين دانش آموزان قايل نشويم و با متمايز كردن آنان زمينه احساس تفاوت و تبعيض را به وجود نياوريم كه كوتاه كردن موي سر به صورت قانوني براي همه دانش آموزان، از مواردي است كه براي رفع تبعيض به كار برده مي شود.
فدايي به تأثير منفي اين كار در درازمدت و در مقايسه بين دانش آموزان و ديگر گروههاي سني جامعه هم اشاره مي كند.
او خاطرنشان مي سازد: اين كار موجب مي شود دانش آموز احساس تفاوت كند و به خود بقبولاند كه با بزرگسالان و ديگر گروههاي سني يكسان نيست و همچنين احساس كند در مورد او و ديگران تبعيض روا داشته شده است.
به گفته اين كارشناس، سياست كوتاه كردن موي سر قدمتي بيش از يكصد سال دارد و به زماني برمي گردد كه نبود امكانات رفاهي و بهداشت عمومي پايين، مردم را وادار به اين كار مي كرده است.
وي اضافه مي كند: مردم در آن زمان براي جلوگيري از بيماريهاي پوستي و يا وجود حشراتي مثل شپش، موي دانش آموزان را كوتاه مي كردند لذا اصرار به ادامه اين سياست آن هم در شرايطي كه تقريباً همه خانه ها حمام دارند و كودكان و نوجوانان به طور مستمر استحمام مي كنند نه تنها كاري عبث و بي فلسفه است بلكه آرامش روحي و رواني را از دانش آموز سلب مي كند.
به گفته فربد فدايي، دانش آموزان در صورت اجباري بودن كوتاهي موي سر احساس اجحاف مي كنند.
او تصريح مي كند: اينكه دانش آموزي به آراستگي ظاهري خود توجه زياد داشته باشد مطلقاً چيز بدي نيست و آموزش و پرورش مطمئن باشد با اعمال اجبار و تغييرات ظاهري در دانش آموز، مطابق با ميل مسؤولان نمي توان تغييرات مثبت رفتاري را در او به وجود آورد.
دكتر فربد فدايي حتي از انجام اينكار به صورت داوطلبانه هم دفاع نمي كند و معتقد است: اگر بهداشت رعايت شود كوتاهي داوطلبانه موي سر يك دانش آموز هم بي پايه و اساس خواهد بود.

٭ به دنبال چه هستي


مطالب مشابه :


تجربیات مدون آموزشی

تجربیات یک مدیر تجربیات یک مشاور مدرسه. تجربیات یک دبیر زبان




خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس

خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس ، معاون مدرسه یک مدیر است




تجربیات مدیر آموزگاری

تجربیات یک تجربیات مدیر آموزگاری - تجربیات. در داخل کلاس،مدرسه و بیرون مدرسه برای




یک تجربه از معاون مدرسه راهنمایی دخترانه مهر

تجربیات معاونین راهنمایی ناحیه1قزوین (مدیر وبلاگ) یک تجربه از معاون مدرسه راهنمایی




شرح وظایف مدير آموزگار

تجربیات یک » تجربیات مدیر ـ كليه كارها و اقداماتي كه در محيط مدرسه انجام مي پذيرد




خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس ، معاون مدرسه یک مدیر است

خاطره و تجربیات مفید از یک کارگاه آموزشی برای معاونین مدارس ، معاون مدرسه یک مدیر است




شمای کلی برنامه سالانه مجتمع نبوت

تجربه های یک مدیر که مدیر مدرسه و معاونین و یک نفر از مدیریت و تجربیات کاری در




تجربیات شغلی

تجربیات شغلی - - مدرسه روز کاری را به مدیر مدرسه اعلام کرده و نفس ، لازمه ی یک مدیر




برچسب :