بلوچ در رساله پهلوی .جالق

بلوچ در رساله پهلوی :                   از مهمترین منابعی که در مورد حضور بلوچ ها در کناره دریای خزر سخن می گوید منبعی است به زبان پهلوی ساسانی به نام شهرستان های ایران  این رساله کوچک چند صفحه ای تنها اثری است به این زبان که موضوعش منحصرا جغرافیای تاریخی شهرهاست  از رساله پهلوی سه ترجمه به فارسی می شناسیم نخست ترجمه صادق هدایت دیگر ترجمه سعید عریان و سپس ترجمه احمد تفضلی  سه بند از این رساله مستقیما مربوط به تاریخ قوم بلوچ می باشد که آن سه بند رانخست از ترجمه صادق هدایت نقل می کنیم :   بند 28 – بیست شهرستان در پذشخوارگر (نواحی کوهستانی طبرستان و گیلان ) ساخته شده چه ارمیل ... پس او (ارمایل ) به فرمان فریدون برای کوه نشینان ساخت ایشان از آزی دهاک (ضحاک ) شهریاری کوهستان را بدست آورده بودند   بند 29 – فرمانروایان کوهستان هفت باشند . ویسمکان دماوند نهاوند بهستون دینبران مسروکان و بلوچان و مرینجان .   بند 30 – این ها آن بودند که از آزی دهاک فرمانروایی کوهستان را بدست آورده بودند .   سه بند مزبور در رساله شهرستان های ایران ضمن اینکه به داستان ضحاک اشاره کرده است چنین می آورد که آزادشدگان از دست ضحاک بیست شهرستان در پذشخوارگر ساختند . پذشخوارگر همچنانکه از صادق هدایت نقل کردیم نواحی کوهستانی طبرستان و گیلان و در واقع سلسله جبال البرز بوده است در اولین بند از سه بند مورد نظر (بند 28 ) هرسه مترجم یکسان ترجمه کرده اند جز آنکه در ترجمه احمد تفضلی بجای بیست شهرستان بیست و یک شهرستان آمده است .  در بند بیست و نه آمده که کوهیاران هفت هستند کلمه کوهیار به معنی دارنده اقامت و فرمانروایان کوهستان معنا شده است . تفضلی از طبری جلد یکم صفحه 229 نقل کرده است که وقتی فریدون بر ضحاک پیروز شد به هریک از کوهیاران مرتبه ای داد و به هریک ناحیه ای از دماوند محول کرد . نام این هفت کوهیار در ترجمه های مختلف به صورت های متفاوت ذکر شده صادق هدایت ششمین را بلوچان آورده و در حاشیه توضیح داده که بلوچان در کرمان مسکن داشته اند سعید عریان ششمین را بروزان ذکر کرده و در حاشیه بروزان را سلسلهای از کوهیاران شناخته است . و اشاره کرده که نیبرگ و مارکوارت معتقدند که کوهیاران تنها در دماوند نبوده اند بلکه هریک در قسمتی از فلات ایران مستق بوده اند در سومین ترجمه ششمین کوهیار بلوچان خوانده شده است به نظر می رسد با بررسی این سه ترجمه اینک می توان موضوع را چنین خلاصه کرد که در رساله ای پهلوی که اولین تدوین آن در آخر دوره ساسانی صورت گرفته نام بلوچ در ک.ه های البرز آمده است . مارکوارت در ترجمه همین رساله به زبان انگلیسی آورده است که قوم بلوچ در کرمان در غرب کوه های قفص (کوچ ) مستقر بودند کوه های قفص با کوه های بشاگرد کنونی قابل انطباق اند . از این مسله می توان چنین تحلیل کرد اگر به یقین نیز در پایان دوره ساسانی (هنگام تدوین رساله پهلوی ) بلوچ ها در کوه های کرمان ساکن شده بودند می توان چنین گفت که اولا  شاید رساله علی رغم زمان تدوینش به زمانهای قبل تر استناد کرده است (چنانکه می دانیم بلوچ ها زمانی در کوههای مازندران ساکن بوده اند ) ثانیا اگر فرض کنیم که مهاجرت بلوچ ها در پایان دوره ساسانی رخ داده و آنها به کرمان کوچ کرده باشند  مطمعنا تمام قوم بلوچ از گیلان و مازندران کوچ نکرده اند و بخشی از آنها همچنان در کوههای مازندران و گیلان مانده اند   رویارویی نظامی سرداران بلوچ با ارتش انگلستان در منطقه سرحد:   زنرال ریجنالد ادوارد هری دایر (1927-1864 ) در سال  1295 به بهانه همکاری سرداران بلوچ با قوای آلمانی به بلوچستان حمله کرد . وی 5 سال در بلوچستان ماند و سپس به هندوستان رفت و 6 سال بعد در سن 74 سا لگی در برستول انگلستان در گذشت . وی ماجرای جدال خود با بلوچها را در کتابی بنام مهاجمان سرحد که درسال 1921 درلندن انتشار پیدا کردبه چاپ رساند. این کتاب بعدها توسط دکتر حمید احمدی به همان نام   ترجمه شده است. هنگامی که کمپانی هند شرقی بر هند و پاکستان امروزی مستولی شد و منطقه کلات و بلوچستان پاکستان به تصرف انگلیسی ها درآمد عده ای از سران بلوچ برای اهداف شوم و استعماری انگلیس مانع تراشی می کردند. آنها با حمله به کاروان انگلیسی ها و چپاول آنها مانع حضور انگلیس در سرحد بلوچستان شده بودند. در این زمان انگلیس به فکر کشیدن خط آهن به بلوچستان ایران بود. مهمترین سرداران بلوچ که با انگلیسی ها جنگیدند سردار جمعه خان اسماعیل زهی سردار خلیل خان گمشادزهی و سردار جیندخان یاراحمد زهی بودند. جنگها ی این سرداران بلوچ با قوای انگلیس منجر به کشته شدن بسیاری از نیروهای انگلیسی گردید. در نبردی که بین نیروهای جمعه خان با انگلیس در شمال زاهدان کنونی  روی داد بیش از 70 انگلیسی کشته شدند. و در نبرد دره نالک در نزدیکی روستای سنگان نیز بیش از 330 انگلیسی به قتل رسیدند.  این نبرد پس از آن روی داد که سردار جیند خان یاراحمدزهی به دست نیروهای انگلیسی اسیر گردید. دایر که با فریب دادن بلوچها توسط عیدوخان ریگی آنها را به اسارت گرفته بود قصد داشت تا با انتقال این اسرا به هند فتنه بلوچستان را خاموش کند . اما سرنوشت چیز دیگری را رقم زد. اسرا از منطقه کوهستانی تفتان منتقل می شدند که این برای بلوچهای منطقه فرصت مناسبی بود. سردار این منطقه بهروزخان نام داشت وی قاصدی روانه کرد و به سران طوایف گمشادزهی و یاراحمدزهی اعلام نمود که ارتش دایر قصد عبور از منطقه را دارد. بدین ترتیب تفنگچی های این دو قوم گردنه دره نالک را مسدود نموده  و منتظر انگلیسی ها شدند. در نبرد سختی که روی داد بلوچها دو کشته دادند ولی توانستند با استفاده از موقعیت کوهستانی منطقه نیروهای دایر را سرکوب کنند و این افسر انگلیس را برای همیشه از ایران بیرون برانند. در مجموع نبردهای بسیاری بین انگلیس و بلوچ ها رخ داده است که حافظه مردم محل خاطراتی چند از آن را به یاد دارد. یکی از آنها خاطره شهادت پهلوان سردار ایل گمشادزهی می باشد. این سردار بلوچ هنگامی که برای جنگ عازم می گردید غسل کرده و دستور داد تا گاوی قربانی کنند و دعا کرد که خداوند شهادت را نصیب وی کند . از قضا دعای وی نیز پذیرفته شد و در یکی از نبردها به شهادت رسید و در محلی به نام گزک به همراه دیگر شهدای بلوچ به خاک سپرده شد. دیگری خبر رسانی توسط پیک بهروزخان که لالخان شهلی بر نام داشت. می گویند وی سریع ترین مرد بلوچ بوده است بطوری که این خبر را در کمترین زمان و با پای پیاده به اردوی یاراحمدزهی ها رسانده است. و صدها نکته دیگر و حماسه هایی که مردان بلوچ در سرحد آفریدند.   بلی آنان که از این  پیش   بودند                      چنین بستند راه ترک و تازی   از آن این داستان گفتم که امروز                     بدانی قدر و بر هیچش نبازی   به پاس هر وجب خاکی از این ملک                 چه بسیارست آن سرها که رفته   زمستی بر سر هر قطعه زین  خاک                   خدا داند  چه  افسرها  که  رفته   و امروز دولتمردان کنونی به جای پاس داشت این بزرگان کسانی را بر آنان مسلط کرده اند که آن روز هیچ جانفشانی از خود نشان ندادند. بلوچ قومی است که به قدمت تاریخ تاریخ از خود گذشتگی دارد. آری امروز نه تنها یادی از آنها نمی شود بلکه اقوام بلوچ چون یاراحمدزهی گمشادزهی و اسماعیل زهی به عنوان شرور معرفی می شوند و محروم از تمامی حقوق شهروندی هستند.   نادر شاه افشار و منطقه سرحد و بلوچستان     :   برای بررسی این موضوع کتب بسیاری را مطالعه نمودم و در ضمن این مطالعات به این نتیجه رسیدم که ناحیه ای در بلوچستان بنام سرحد به طور کلی در یک برهه 500 ساله از تاریخ بلوچستان محذوف گردیده است. وقایع اندکی که ذهن مردم سرحد آن را به یاد دارد عبارتند ازسفر نادر شاه به منطقه و سپردن حکومت خاش به شخصی بنام بایی خان ( نادر شاه افشار ارادت خاصی به مردم منطقه بلوچستان داشته است این ارادت را می توان در چند جا دید 1- سپردن حکومت سرحد به میر بایی خان 2- سپردن حکومت مکران به پدر زن بلوچش میر مبارک3- انتخاب یک فرد بلوچ به عنوان  فرمانده لشکر ایران و سپس سپردن حکومت افغانستان به این بلوچ (احمد خان درانی ) که موسس دولت افغانستان بوده است.4- انتصاب سردار عبدالله خان براهویی به فرماندهی سپاه ایران در جنگ با هند و سپردن حکومت منطقه کلات به وی. ) آنچه از تاریخ بجای مانده است حکایت سفر نادر شاه و گذر ایشان از منطقه سرحد است. نادر شاه افشار در سفری که به سرحد انجام می دهد در تفتان اطراق می کند . ظاهرا مسئول حکومت این منطقه شخصی است بنام میر بایی خان. که از نزدیکان دربار صفوی و شیعه مذهب می باشد. می گویند میر بایی خان از نوادگان حسین کرد شبستری پهلوان نامی ایران بوده است که در عهد شاه سلطان حسین آخرین شاه رسمی صفویان با حکمی که شاه عباس به پدر بزرگش داده است به دربار صفوی می رود . و آنجا به عنوان فردی که حامی نشر تشیع در بلوچستان و سر حددار منطقه بوده مورد استقبال شاه قرار می گیرد. در نهایت میر بایی خان با یکی از شاهزادگان صفوی ازدواج نموده و با حکمی دیگر به سرحد باز می گردد . حال نادر شاه می خواهد این پیر مرد داعیه دار حکومت سرحد را که سر و سری با دربار صفوی داشته است تنبیه کند. در نیمه های شب سر و صدای بسیار قور باغه ها و آبزیان امان نادر را می برند و خواب را برایش حرام می کنند . نادر فورا دستور می دهد بزرگ منطقه را حاضر نمایند . پس از حضور وی نادر دستور می دهد فورا به قورباغه های منطقه ات دستور بده که خاموش شوند و گرنه فردا تو را دار خواهم زد . مدتی بعد تمامی صداها خاموش می شوند ونادر به خواب می رود . صبح فردا پیر مرد را می آورند و نادر از وی می پرسد که چگونه سر صدای دیشب را خاموش نمودی؟ و ایشان در جواب می گویند که کاری بسیار ساده بود . روده های گوسفندانی را که لشکریان شما آنها را برای شام سر بریده بودند داخل نهرهای آب ریختم و این باعث شد تا آبزیان گمان کنند که مارهایی در آب هستند و از ترس شکار شدن ساکت شدند. نادر از این همه ذکاوت خوشش آمد و دوباره حکم حکومت سرحد را برایش تایید نمود. و در ضمن دستور داد تا سرحد که تا آن زمان منطقه تاخت و تاز یاغیان بود امن شده و در مرکز آن شهر خاش بنا شود. شاید یکی از دلایل گذشت نادر شاه از میر بایی خان کرد بودن هر دو است. حکومت اکراد در منطقه سرحد در دیگر اسناد تاریخی نیز یاد شده است. البته حکایت دیگری نیز از عهد نادر داریم . نادر شاه که برای مقابله با سپاه هند به این منطقه لشکر کشی می کند در نبرد اول خود شکست می خورد. علت اصلی شکست وی ترس اسب های سپاه از فیل های هندی بوده است. سپاهیان هندی توسط فیل های خود موجب رم کردن اسب های سپاه نادر شده و وی به منطقه بلوچستان امروزی عقب می نشیند. در این منطقه یکی از بلوچهای زیرک به وی پیشنهاد خوبی می دهد . وی می گوید این بار سپاه نادر به جای استفاده از اسب از شترهای اقوام بلوچ سود ببرند . در حمله دوم نادر شترها باعث می شوند تا فیلهای هندی رم کنند و شیرازه سپاه هند که در پشت فیلها بوده اند به هم بریزد. با این ترفند هزیمت در سپاه هند می افتد و نادر به پیروزی می رسد. تمامی حکایتهای بجای مانده از عهد نادر شاه تکیه بر زیرکی مردان بلوچ دارند. و استفاده کثیر نادراز بلوچها در سپاه ایران این مطلب را تایید می نماید. نکته ای که توجه به آن خالی از لطف نیست قضیه بلوچ های منطقه سیستان امروزی است . این بلوچها در واقع از زمان صفوی و حتی قبل از آن در عهد صفاریان به این منطقه کوچ کرده اند. ساکنان اولیه سیستان سکاها بودند که مورد غضب شاه عباس قرار گرفته و از ایران اخراج شدند. این کار توسط اکرادی انجام شد که امروزه تمامی مرز ایران و افغانستان را در بر گرفته اند. اینان چون شیعه مذهب بودند و از متحدان کرد طوایف ترک همراه صفویان به حساب می آمدند نیرویی مزاحم برای دربار صفویه بودند که مشغول کردن آنها با سکاها هم آنها را ضعیف می کرد و دور از مرکز می نمود و هم سکاها را از بین می برد. نادر شاه افشار  خود از همین اکراد بوده و از قوچان به پادشاهی رسید. با شکست سکاها و کوچ آنها به مناطق شمالی تر و شرقی بلوچهای منطقه سرحد و کلات سیستان را در اختیار گرفتند. حکومت احمد خان درانی در افغانستان نیز مزید بر علت شد. وی از طایفه بارکزهی بود و از اقوام نادر به حساب می آمد. که پس از مرگ نادر به صورت خودمختار عمل می نمود.   جنگ بلوچها با حکومت قاجاریه:   در زمان قاجاریه حکومت مرکزی تسلط چندانی بر بلوچستان نداشته است. فقط قسمت هایی از مکران کنونی در اختیار دولت قاجار بوده اند. سفر نامه فرمانفرما از شاهزادگان قاجار به این منطقه بیانگر این مطلب است. در این زمان فرمانفرما سرحد را منطقه حکومت سعید خان و مدد خان بلوچ می داند. این ها گویی فرزند و پدر بوده اند. میرزا مهدی خان سرتیپ قاینی در کتابچه سیاحتنامه بلوچستان می گوید که با سعید خان بلوچ ملاقات نموده و وی در آن زمان تازه به حکومت رسیده بود. ایشان می نویسند سعید خان با زندانی کردن مدد خان پدر 90 ساله اش حکومت سرحد را در اختیار گرفته است. تاریخ جنگ بین آقا خان محلاتی حاکم یزد و فرمانفرما حاکم کرمان را به خوبی به یاد دارد. آقا خان که گویی غیر شیعه بوده است در یزد ادعای استقلال می کند و با فرمانفرمای کرمان که شاهزاده ی قاجار است درگیر می شود. این جنگ به نفع فرمانفرما تمام می گردد و آقا خان متواری شده به سرحد پناه می آورد. در این زمان حاکم سرحد سعید خان بلوچ او را پناه داده و یاری می کند تا حکومت از دست رفته اش را بدست آورد. سعیدخان که رابطه نزدیکی با اقوام براهویی حاکم کلات و سنجرانی حاکم سیستان داشته لشکر بزرگی ترتیب می دهد که در آن زمان به توپ مجهز بوده اند . این لشکر به کرمان حمله کرده و کرمان را تصرف می نمایند. با تصرف کرمان آقاخان محلاتی برای مدتی خود را حاکم کرمان می نامد تا اینکه پس از بازگشت لشکریان بلوچ سپاه قاجار که از دیگر نواحی جمع آوری شده اند به کرمان حمله کرده و آن را تسخیر می نمایند. بدین ترتیب تا مدتها بین سپاه قاجار و بلوچها درگیری های سختی روی می دهد. و عملا در تمام این مدت بلوچستان مستقل از دولت قاجار عمل می نماید. در نهایت پس از جنگ های فراوان دولت قاجار به سرداران سرحد پیشنهاد صلح می دهد. برای مصالحه 14 تن از سرداران سرحد به قلعه ایرانشهر فراخوانده می شوند و عهد می گردد که به آنها هیچ  آسیبی نخواهد رسید. عده ای از بلوچهای خائن نیز تضمین می دهند. در نهایت با توطئه قاجار این سرداران در قلعه ایرانشهر به شهادت می رسند و لی باز هم تا عهد رضاخان عملا سرحد منطقه تاخت و تاز طوایف بلوچ بوده و با قوانین آنها اداره می گردیده است


مطالب مشابه :


شهرستان سَراوان

نحوه اطلاع از حساب adsl. ندای معلم. شارژ یکی از شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان ایران




منطقه حفاظت شده کوه بیرک، سراوان

نحوه اطلاع از حساب adsl. ندای معلم. شارژ جغرافیایی n2718 e6133 در استان سیستان و بلوچستان واقع




مکران و سیستان از حمله مغول تا فتوحات تیمور

بلوچستان - مکران و سیستان از حمله مغول تا نحوه اطلاع از حساب adsl. ندای معلم. شارژ




تاریخ بلوچستان

نحوه اطلاع از حساب adsl. ندای معلم. شارژ توجه نمود این است که استان سیستان و بلوچستان




اطلاعیه شرکت پیام بلوچ

نخستین وبلاگ سه گانه سوز سیستان ای و برنزی adsl شرکت به شارژ دستی سرویس adsl شما




یکی از نامداران فراموش شده قوم بلوچ

نحوه اطلاع از حساب adsl. و بلوچستان عبدالحسین فیروز خان بلوچ نیز در سیستان خود را شاه




استخدام نصاب ADSL و Wireless در تهران

استان سیستان و بلوچستان; گروه پیشتاز، نصاب آقا جهت نصب ADSL و Wireless استخدام **خريد کارت شارژ**




بلوچ در رساله پهلوی .جالق

نحوه اطلاع از حساب adsl. تشیع در بلوچستان و سر حددار منطقه سرحد و کلات سیستان را




برچسب :