انزلي گردي - قسمت اول

انزلي گردي
گشت شهري
Gilan-Anzali
قسمت اول

موضوع : گشت شهري
تاريخ : نهم مرداد نود و سه

عناوين سفر: يازده ساعت در راه-نفس مي زند موج-ابيات شاعري روي كركره مغازه-انجمن ادبي خياباني-يادها و بودها-بيا اينور بازار...

- يازده ساعت در راه

همانطور كه به شما قول داده بودم قرار شد سفر يازده ساعته به گيلان را برايتان تعريف كنم.البته من خودم تجربه ي سي ساعته آن را در كارنامه ي در جاده ماندگان خودم دارم.از تهران تا پل حصارك كرج سه ساعت زمان برد.ترافيك به طوري سنگين بود كه ماشين ها اصلا حركت نمي كردند.اين پل را كه رد كرديم همه آهنگهايي كه تا آخر سفر بايد مي شنيديم تمام شده بود.خلاصه تا لوشان ترافيك نبود.چشمتان روز بد نبيند.هوا داشت تاريك مي شد و ما همچنان در لوشان بوديم.گلوگاه لوشان- منجيل- رودبار هميشه در روزهاي تعطيل سال سفر را براي مردم زهر مي كند.ما هم كه مديريت بحران مي دانستيم ماشين را خاموش مي كرديم و سو‍ژه هايي براي بحث و خنده پيدا مي كرديم.تخمه مي شكستيم و آهنگهاي تكراري گوش مي داديم. ساعت دوازده شب بود ما هنوز لوشان بوديم.خواب پلك هايمان را سنگين مي كرد و چرت مي زديم و چراغ ماشين هاي پشت سريمان بيدار و هشيارمان مي كرد كه راه بيافتيد.ما هم نيم متري جلو مي رفتيم و دوباره ماشين را خاموش مي كرديم.گذر منجيل و رودبار كه حداكثر ده دقيقه زمان مي برد را چهار ساعته رد كرديم.در اين بين خيلي از ماشين ها كنار زدند و خوابيدند و عده اي هم همان لوشان چادر زدند و شب را همانجا ماندند.رسيديم رشت ساعت چهار صبح بود

ساختمان موزيك

ساختمان شهرداري بندر انزلي

المان هاي شهري در ادامه...

ميدان شهداي ارتش نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران

نهم مرداد سر صبح برنامه يكروزه گشت شهري در انزلي را شروع كردم. از ميدان شهرداري رشت با خودروهاي سواري نفري 3500 تومان شما را تا مركز شهر انزلي مي رسانند.من برنامه گشتم را به دو بخش تقسيم كردم.موج شكن غربي و موج شكن شرقي.اگر در گوگل مپ نقشه را بررسي كنيد پل قديم غازيان راه ارتباط اين دو موج شكن است.من گشتم را از نيمه غربي شروع كردم.ساختمان موزيك و ساختمان شهرداري رو به درياست.در بلوار انزلي قدم مي زنم.سر صبح نسيم خنكي از سمت دريا پوست را شاداب مي كند.مسافران تازه از خواب بيدار شدند و از چادرهايشان بيرون را سرك مي كشند.المان هاي شهري در همين ابتدا از فرهنگ و مردم شناسي شهر مي گويند.آلاچيق، لباس سنتي، پسري كه از چاه آب مي كشد، مرد ماهي فروش، مرد صيادي كه دو سبد را بر چوبي آويزان به دوش مي كشد.بلوار را قدم مي زنم و سمت راست خودم دريا را دنبال مي كنم.بندر زنده است.قايق ها اين سو و آن سو مي روند.البته بيشتر قايق ها به تالاب مي رفتند و مسافران را جا به جا مي كردند.

-نفس مي زند موج...

ساعتي كنار دريا قدم زدم و به اين فكر مي كردم سفر از راه دريا هم ماجراجويي خودش را دارد.رو به دريا مي نشينم و به دريانوردهايي فكر مي كنم كه روزگاري براي كشف سرزمين هاي ناشناخته از راه دريا سفر مي كردند و ياد پدرخانمم مي افتم كه يك دريانورد بود و به كشورهاي بسياري از طريق دريا سفر كرده است.

نفس مي زند موج...

صداي دريا و موج هايي كه به صخره هاي سنگي موج شكن مي خورند و خروشان صدايي كه مغزم را منفجر مي كند از افكاري كه براي فرار از خودم طرح مي كنم.قايقي يدكش عبور مي كند و چند موج از دور مي آيند و به ساحل مي خورند...

سفر اينجا بهانه اي ايست فقط براي رهايي و اما براي من طرحي براي آگاهي. برنامه اي براي رسيدن به نتيجه اي كه سالها به دنبالش از كتاب ها و نوشته ها و سروده ها و نواها گذشته ام.

دوباره موج به سنگ سخت موج شكن مي كوبد...

موج افكاري كه سالها در سر پر و بالشان دادم به ناگهان به صخره اي سخت مي خورد. صداي مرغي دريايي فكرم را كمي پرواز مي دهد...

زوج جواني كنار آب ايستاده اند و دستان هم را محكم مي فشارند با هر موجي كه مي آيد.

دوباره موج...

دوست دارم فرياد بزنم اما صدايي از گلو بيرون نمي آيد.اصلا صدايم تا كجاي دريا مي رسد؟صدايي در مغزم جيغ مي كشد و صداي مردي كه در چند متري من ماهي كوچكي را با قلابش از مادرش دريا جدا مي كند...

طاقت نمي آورم.اصلا دريا را طاقت نمي آورم.پا مي شوم و راهم را به سمت ساحل كج مي كنم.مي دانم كمي بيشتر بمانم غرق مي شوم...

دوباره موج از پشت سر...

دريا را بدرود نمي توان گفت

دوباره موج محكم تر از پشت سر...

برج مراقبت

يك ساختمان با رنگ آبي

از پله هاي بلوار بالا مي آيم و در كوچه پس كوچه ها قدم مي زنم.به سمت مناره مي روم.مناره آبي رنگي كه در وسط بناهاي شهري است الان. مناره انزلی یا برج ساعت در گذشته به عنوان فانوس دریایی بندرانزلي بود و امروز ساعت را به اهالی انزلی نشان می‌دهد.هدف از ایجاد این بنا، دیده بانی از دریا و هم به منزله فانوس دریائی بوده‌است تا دریانوردان شب هنگام ساحل را با مشاهده روشنائی در بالای منار، شناسائی و شناور خود را به داخل کانال برسانند، روی همین اصل، چراغی برفرازآن روشن و نگهبانی در آنجا به کشیک دادن می‌ایستاد. درسال ۱۳۰۷ شمسی پس از مرمت این برج ساعتی چهارسو برفراز آن استوار گردید. شهرداری این ساعت را که هفته کوک بوده از کشور آلمان خریداری و نصب نموده بود. متأسفانه سال‌ها بود که دیگر زنگ ساعت آن به گوش نمی‌رسید وساعت از کار افتاده بود تا اینکه در سال ۱۳۶۹ شمسی شهرداری ساعت قدیمی را که فرسوده بود تعویض و ساعت الکتریکی را به جای آن نصب نموده‌است.ارتفاع منار۲۸ متر تا بالکون۲۰ متر است.اين مطالب را ترجيح دادم از ويكيپديا بيارم و براي مطالعه بيشتر نظر شما را به متن برج ساعت بندرانزلي به تهيه و تنظيم مهندس سيده كبري تيموري جلب مي كنم.مطالب جالب و مفيدي را ارائه دادند حتما كمي حوصله به خرج بدهيد و مطالعه بفرمائيد.

درباره برج ساعت بيشتر بدانيد

مناره انزلي

مناره از نمايي ديگر

-ابيات شاعري روي كركره مغازه

تا اينجاي گشت همه چيز طبق برنامه بود.كمي جلوتر روي كركره هاي چند مغازه برگه هايي نصب شده بود و مردمي هم هر از گاهي مكثي و كاغذها را مطالعه مي كردند و يا شايد فقط نگاهي مي انداختند.شعرهايي در برگه هاي نوشته شده بودند و روي كركره مغازه نصب شده بودند و تاكيد مي كردند كه كسي آنها را پاره نكند.ابياتي از شاعري كه شايد فرصت چاپ و يا سرمايه آن را نداشت.شماره همراه خود را هم گذاشته بود.بيتي تند هم براي اينكه ديگران برگه ها را پاره نكنند و آن بيت ...

بينوا شهر مرا پاره نكن    مغز معيوب ترا چاره بكن

-انجمن ادبي خياباني در لنگرود

در لنگرود هم يكبار مثل اين را ديده بودم اما با كاري قشنگ تر.يك مغازه هر روز با خط نستعليق بيتي را پشت شيشه مغازه اش مي چسباند و رهگذران را به مكث و بحث دعوت مي كرد.چه انجمني ادبي تشكيل مي شد در خيابان.مغازه دار هم اهل فضل و ادب بود.كلي دوست داشت از اين طريق.همين يك بيت كارها بكند

ساختمان بانك ملي

چه بلاها بر سر بناها...!

هتل رستوران پنج طبقه گل سنگ

ساختمان بانك ملي در ميدان پهلوي سابق و ساختمان زيباي هتل رستوران پنج طبقه گل سنگ در همين راستا و بازار را هم ديدن كنيد.

-يادها و بودها

- ياد تاكسي هاي دو رنگ نارنجي كه هنوز در انزلي هستند...

- خانم هايي كه كنار خيابان سركه و ترشي و آب ليمو و سير و فلفل و سبزي هاي تازه و محصولات خود را مي فروشند و لذت دست چين كردن از سبدهاي حصيريشان...

- بازار ماهي فروشان و صداهايي كه از هر سو شما را براي خريد ماهي دعوت مي كنند.بيا اينور بازار...

تاكسي نارنجي

ماهي...ماهي...

تيرهاي چراغ برق را با اين تورهاي فلزي ماهيگيري(دام ها) تزئين كردند.روي پل غازيان هم هست.

از اينجا تا چند عكس بعد شما را تنها مي گذارم...شاد باشيد و با قايق هاي خيالتان بر موج هاي آرزوها برانيد

پل هوايي

مصلاي بزرگ انزلي در حال ساخت

 مجسمه سر اسبي به اندازه مغازه...!؟

از اينكه پا به پاي من در اين گشت شهري همراه بوديد سپاسگزارم.در قسمت دوم شما را به روايتي ديگر از اين شهر دعوت مي كنم.با سفربه ديگر سو همراه باشيد.


مطالب مشابه :


نقشه مسيرهاي منتخب قطار شهري كرج و حومه و نيز خط مصوب آماده شد

نقشه مسيرهاي منتخب قطار شهري كرج و طرح هفتم شوراي ترافيك استان و




گزارش تشكيل كانون وكلاي البرز (در شرف تشكيل)

نقشه محدوده طرح ترافيك آرزويمان اين بود كه يك روز در كرج هم كانون خوب و قوي و مستقلي




چگونگي استفاده از عكس هاي هوايي

امروزه به علت مشكلات ترافيك و شبكه ارتباطي ( برگ شبدري در كرج و براي تهيه طرح هاي




انزلي گردي - قسمت اول

آن را در كارنامه ي در جاده ماندگان خودم دارم.از تهران تا پل حصارك كرج ترافيك نبود طرح




جشن بــــــاران به یادگیلان .سه شنبه ۲۷/ ۴ /۹۱

نقشه محدوده طرح ترافيك دوست به اتفاق انجمن گيلانيهاي مقيم كرج جشني به مناسبت باران




اطلاعیه مهم کانون وکلای دادگستری البرز

سايت رسمي انجمن گيلاني هاي مقيم كرج. سیمرغ نقشه محدوده طرح ترافيك- زوج و




برچسب :