مشکلی به نام طراحی معماری(1)

مشکلی به نام طراحی معماری(1) - فارسی و ایتالیایی و آذری"> آموزش معماری و شهرسازی و مرمت - مشکلی به نام طراحی معماری(1)

آموزش معماری و شهرسازی و مرمت

فارسی و ایتالیایی و آذری

مشکلی به نام طراحی معماری(1) مشکلی به نام طراحی معماری

درس طراحی معماری مهم ترین و اصلی ترین درس رشته معماری می باشد.به گونه ای که دیگر دروس برای خدمت رسانی و تکمیل و در گرداگرد این درس و یا پیش زمینه این درس ارائه می شوند و این درس، ستون فقرات رشته معماری را تشکیل می دهد.درس طراحی معماری به این صورت تعریف گشته است که در درازای دوران تحصیل معماری ، 5 درس زیر عنوان طراحی معماری به دانشجویان معرفی می شوند که به ترتیب طرح 1، طرح 2 الی طرح طرح 5 می باشد( در نظام قدیم معماری، 8 طرح معماری ارائه می شد که بعدها به 7 طرح کاهش پیدا کرد که پس از تغییر نظام آموزشی معماری و ارائه رشته معماری به صورت کارشناسی به 5 طرح کاهش پیدا کرد).

نحوه ارائه این درس بدین صورت است که در هر درس، یک پروژه معماری با موضوعات محتلفی همچون مسکونی، فرهنگی، آموزشی و... ارائه می گردد. استاد مربوطه به فراخور سواد و توانایی های خویش، چند جلسه اول را به مرور روند یک پروژه معماری و تعریف سوژه و مبانی نظری پرداخته و با معرفی سایت مربوطه، کار طراحی دانشجویان آغاز می گردد.معمولاً دانشجویان یک سری مطالعات اولیه را زیر عنوان فازصفر باید انجام داده و پس از کسب اطلاعات و دانش کافی در مورد سایت و موضوع پروژه و تجزیه و تحلیل کامل سایت،طراحی های نخستین و یا به قول معماران؛ اتودهای اولیه را انجام می دهند.معمولاً اتودهای اولیه به صورت اسکیسهای دستی و یا ارائه ماکتهای اولیه با مواد ارزان قیمت صورت می پذیرد.استاد مربوطه باید در هر مرحله از درس در کنار دانشجو بوده و او را راهنمایی و ایرادات کار وی را بر طرف کرده و او را به سمت پیشبرد پروژه هدایت کند که در اصطلاح دانشکده های معماری ایران،کرکسیون* نامیده می شود.پس از چند جلسه کم کم دانشجویان موفق می شوند که پلان، نما و حجم اصلی پروژه را طراحی کرده و آن را آماده ارائه نهایی نمایند.معمولاً بعضی ار استادها، جلسه ای را نیز زیر نام تحویل موقت می گذارند تا دانشجو بتواند کار را جمع کرده و قضاوتی کلی در مورد کار وی صورت گیرد و ایرادات باقی مانده در این جلسه برطرف شده و پروژه آماده تحویل و ارائه نهایی شود. اما آنچه که جای پرسش دارد، این است که آیا این درس در اهداف خود موفق بوده است یا خیر؟ تا چه اندازه برگزاری این کلاسها در روند شکل گیری و رشد مهارتهای طراحی دانشجویان معماری اثر داشته است؟

با توجه به تجربه خودم چه در دوران دانشجویی و چه دوران معلمی، به این نتیجه رسیده ام که این درس دارای کمترین بهره وری پس از دروسی همچون ایستایی می باشد!!؟؟ دلایل من برای رسیدن به چنین نتیجه ای به شرح زیر است:

1-درس طراحی معماری دارای روند مشخصی نمی باشد و هر استاد، این درس را به سلیقه حویش پیش می برد.معمولاً  بعضی از اساتید، بدون اینکه روند کامل مورد نیاز برای یک پروژه را طی کنند، خیلی زود وارد بحث طراحی می شوند. در صورتیکه هر پروژه ای دارای فازهای مختلفی چون فاز 0، 1 و 2 می باشد که در درس طراحی معماری باید دو فاز 0 و 1 حتماً با دانشجویان تمرین شود و شوربختانه فاز 0 که که در شکل گیری و شکل دهی پروژه، بسیار مهم و تاثیرگذار است، به صورت سرسری به آن پرداخته شده و از آن می گذرند و خیلی زود بدون کمترین مقدمه ای، وارد بحث های فرمالیستی می گردند.

2- شوربختانه در بحث های مربوط به طرح معماری، در مورد بعضی از مراحل طراجی، پافشاری بیش از اندازه شده و بعضی دیگر به راحتی به دست فراموشی سپرده می شوند و یا سرسری از آن می گذرند. در یک دهه اخیر مسئله ایده طراحی یا همان کانسپت به مسئله اصلی کلاسهای طراحی معماری تبدیل گشته است و جلسات متعدد و بی حاصلی از زمان کلاس به این مسئله اختصاص داده میشود،آن هم در حالتی که نه دانشجو و نه استاد مربوطه، هیچ یک تصور درست و کاملی از این مقوله ندارند!!!

معمولاً دو ماه و حتی بعضی وقتها سه ماه به این بازی!! اختصاص داده می شود و پس از سه ماه یادشان می افتد که کلاس معماری است و نه کلاس هنر کانسپتچوال و تازه به یاد برنامه پروژه افتاده و تلاش می کنند که در طی دو تا سه هفته هم به حل کردن پلان گذاشته و با یک تحویل موقت و ... داستان را به پایان می رسانند.در اینجا کمترین بحثی ار نما نمی شود و یا سرسری از آن می گذرند.این که رنگ های به کار رفته در بنا چگونه اند و بنا با چه مصالحی ساخته می شوند، محلی از اعراب ندارد و تو گویی که قرار است کسانی از آسمان نازل شوند و این مسائل را حل کنند!! در اینجا باید از اساتید محترمی که چنین رویه هایی را در پیش می گیرند، باید پرسید این دانشجویان که مهندسان فردا هستند و در روزها و سالهای در پیش رو قرار است ، به عنوان طراح وارد بازار کار شوند، از کچا باید این مسائل را یاد بگیرند؟ آیا در یک دفتر یا مشاور معماری، مشخص کردن نوع مصالح، رنگ بنا و فرم نما، سیستم سازه، بر عهده کیست؟ مهندس عمران، مهندس تاسیسات؟ پیمانکار و یا کارفرما؟

و اینگونه است که دانشجویان با بضاعتی بسیاراندک وارد بازار کار میشوند و تازه باید در بازار کار، به جای تجربه اندورزی، دانش اندوزی کنند!! از این روست که امروزه بسیاری از مشاورین، از پذیرفتن فارغ التحصیلان جدید معماری خودداری می کنند و ترجیح می دهند کسانی با داشتن پیشینه ای دست کم 2 تا 5 سال را به کار گیرند.مگر اینکه آشنایی قبلی با آن مهندس جوان وکیفیت کار او داشته باشند.

خود من این قضیه را با پوست و  گوشت خویش تجربه کرده ام.من در دانشکده ای درس خوانده ام که کسانی همچون رضا دانشمیر و آرش مظفری اساتید آن بوده اند.کلاسهای رضا دانشمیر تبدیل شده بود به آزمایشگاه کانسپت و فلسفه.حتی دانشمیر به من توصیه می کرد که کتابهای ژاک دریدا را به زبان انگلیسی بخوانم تا مطالب را با خلوص بیشتری دریابم و از فیلتر ترجمه در امان بمانم.نوشته های مارتین هایدگر، نیچه،میشل فوکو و... همدم همیشگی ما بودند و من و چند نفر از بچه ها که زیادی ادعای آوانگارد بودنمان می شد، ساعتها به بحث و بررسی آرا و نظریات آنان می پرداختیم و تاثیرات آنها بر جامعه و هنر و فرم و فضا و.... را بررسی می کردیم و همواره طرح هایمان به نوعی متاثر از اندیشه های آنان بود.به پایان نامه که رسیدم تلاش کردم تا آرا و اندیشه های اندیشمندان ایران زمین را وارد معماری کنم و از همین رو نیمی ازپایان نامه چهارصدو اندی صفحه ای من به بررسی آرای سهروردی و مولوی اختصاص داده شده بود!!

اما این بار روزگار بود که نقش استاد را برای من بازی کرد و به قول فردوسی طوسی:

یکی نغز بازی کند روزگار ، نشاند تو را پیش پای آموزگار

جالب اینجاست زمانی که وارد بازار کار شدم، به عنوان مهندس دفتر فنی در یک کارگاه بزرگ دانشکده دارو سازی کارم را شروع کردم.بسیاری از چیزهایی که در آنجا می گذشت با ذهنیت من و آموخته های من بیگانه بود.هر جند چیزهایی را در دروس عناصر و جزئیات و نیز طراحی فنی آموخته بودیم.اما به دلیل نوع تربیت و پرورشی که در دانشکده داشتیم،به آن دروس  فقط به عنوان گذراندن واحد می نگریستیم و بس.اما آنجا دیگر قضیه شوخی نبود و من واقعاً گیر کرده بودم.ما باید صورت وضعیتها را می نوشتیم و به کارفرما تحویل می دادیم.کوچکترین کار انجام شده نباید از چشم ما دور می ماند.از این رو باید دانش فنی خوبی می داشتیم و می دانستیم که به عوان مثال در درون فلان جداره یا تیغه، چه مصالحی به کار رفته است.همکار جوانم که یک مهندس عمران بود، به راحتی از پس این موضوع بر می آمد ، اما من نه!! یک روز که من و رییس دفتر فنی تنها بودیم و از قضا وی با من یک خویشی دوری هم داشت، از من پرسید: آقای مهندس! در 6 سال دانشکده به شما چه یاد داده اند؟ من هم پاسخ دادم: طراحی معماری!وی به سوی رول بزرگ نقشه های اجرایی رفت و از من پرسید: شما در کدام قسمت از این نقشه ها تبحر دارید؟ من نقشه های معماری فاز یک را به او نشان دادم و گفتم اینها! با شگفتی از من پرسید فقط همین؟!!

پس از این گفتگو بود که او تصمیم گرفت به من علاوه بر متره و برآورد، عناصر و جزئیات را به من یاد بدهد.بارها موقع صورت وضعیت نوشتن، برای من دیتایل ترسیم می کرد و بعد می گفت که به داخل کارگاه برو و همین را ببین.دوران جالبی بود.تازه فهمیدم که چه کلاه گشادی سرم رفته است.آنجا بود که فهمیدم مصالح، رنگ و حتی سیستم سازه چه اندازه در شکل گیری فضا موثر است.امری که کمترین صحبتی در مورد آنها در کلاسهای طراحی معماری نمی شد.آن روزها همزمان شد با ارائه پایان نامه ام.

جناب دکتر فلامکی استاد راهنمای من بودند.او را بیشتر به عنوان شخصیتی نظریه پرداز می شناسند تا طراح.اما جالی اینجاست زمانی که من طراحی را به پایان رسانده بودم و از ایشان می خواستم تا مجوز دفاع من را صادر کند، از من پرسید که ساختمان شما و فضاهای ساخته شده در آن جه رنگی دارند؟با چه مصالحی می خواهی این طرح زیبا را بسازی و از همه مهمتر این سقف شیشه ای را چگونه و با چه سیستمی می خواهی معلق نگاه داری؟ مراد ایشان استخر آبی بود که من بر فراز یک هرم ناقض طراحی کرده بودم، به گونه ای که کسانی که در زیر هرم قرار گرفته بودند، در بالای سرشان، یک صفحه آبی را مشاهده می کردند.با توجه به تجربه ای که در دفتر فنی پیدا کرده بودم، مسئله مصالح و رنگ فضا ها را حل کردم و دریافتم رنگ و نور تابیده بر آن چه تاثیر عمیقی بر درک ما از فضا می گذارد.اما قضیه سیستم سازه برای من مشکل ساز شد.این بار هنگام کرکسیون، دکتر فلامکی به شدت خشمگین شد و از من خواست که یک برش 1 به 50 از پروژه ترسیم نمایم و در آن سازه را نشان دهم و نیز دتایل اتصال سقف به هرم را ترسیم نمایم.در پایان کتاب سازه در معماری را به من داد و گفت این را بخوان و بعد هم اضافه کرد تا زمانی که این قضیه را حل نکنی، اجازه دفاع نخواهی داشت!! کار من واقعاً گره خورده بود.از دست خودم شاکی بودم که چرا طرح چنین پیچیده را ترسیم کرده ام که حالا اینچنین در حل سازه آن بمانم.مشکل فقط هرم ناقص نبود. در طرح من مکعب مستطیل هایی منحنی شکل وجود داشت که به صورت لایه هایی روی هم می لغزیدند و از دو طرف( سقف و بغل) انحنا داشتند.به هر حال کتاب درک رفتار سازه ها را نیز تهیه کردم و همزمان از دوستم آقای مهندس عین الهی که مهندس سازه بود، کمک گرفتم.به هرروی قضیه با موفقیت به پایان رسید و من پایان نامه ام را ارائه دادم ولی در روند همین پایان نامه تازه فهمیدم که معماری یعنی چه و ما چگونه خودمان را در دوران دانشجویی سرگرم کرده بودیم.نزدیک یک سال بعد از آن ماجرا بود که من به یک مشاور رفتم و کاری را که واقعاً دوست داشتم پیدا کردم.مدیر عامل آن مشاور، دانش آموخته مدرسه بوزار پاریس بود و دارای طبعی هنری بود و از کارهای آوانگارد و آرتیستیک خیلی خوشش می آمد.با پیشنهاد من،وی آتلیه را با بهترین وسایل ماکت سازی مجهز کرد.هنگام طراحی همزمان یک نفر پلان می کشید و نفر دیگر روی حجم کار می کرد و دو نفر هم ماکت می ساختند و بعد با هم جمع می شدیم و روی کار بحث می کردیم .او از کارهای من خیلی خوشش می آمد و مرا بسیار تشویق می کرد.ولی این بار من فقط خط نمی کشیدم.بلکه تلاش می کردم تا همه چیز را ببینم.یکی از پروژه هایی که روی آن زحمت طاقت فرسایی کشیدیم ، طراحی کارخانه مخمل کاشان بود .عصرها که بچه ها می رفتند، من و مدیر می ماندیم و مهندس سازه به ما ملحق می شد و روی سازه گفتگو می کردیم.مهندس سازه ما یک دکترای عمران اهل ارومیه بود.مردی خوش رو و نیز باسواد.طرح ما تا حدی پیچیده بود.ولی خوشبختانه از آن رو که فکر همه چیز حتی سیستم سازه را کرده بودیم ، کار با کمترین اصطکاک ممکن پیش رفت و تغییرات بسیار اندکی در طرح ما داده شد.کانسپت ما حرکت شنهای کویر بود و سقف این کارخانه از دو طرف انحنا داشت و حجم کارخانه همجون شنهای روان به دور یک مخروط ناقص که ساختمان مدیریت کارخانه بود،می پیچید.کل این مخروط با صفحات آلومینیمی پوشش داده می شد و  مخروط رو به سوی جاده اصفهان- کاشان بود تا در هنگام بعد از ظهر و تابش آفتاب غرب،همچون نگینی در دل کویر بدرخشد.البته در زیر این صفحات آلومینیومی،صفحات عایق نیز پیش بینی کرده بودیم ولی آنچه که برای ما بسیار اهمیت داشت، حل عملکردهای ساخته شده و مهمتر از آن، بحث زیبایی شناختی اثر بود.به باور ما این کارخانه در صورت ساخته شدن، یکی از زیباترین ها در نوع خودش در ایران بود.چرا که بیشتر کارخانه های موجود در ایران، حتی کارخانه ایران خودرو، سوله ای بیش نیستند.کار ما در مرحله فاز 2 نیز علی رغم پیچیدگی طرح به خوبی پیش رفت.چرا که همه چیز را به خوبی پیش بینی کرده بودیم و باز هم طرح ما بدون تغییر پیش رفت.اما در کمال تاسف، در پایان این پروژه و تحویل آن به کارفرما، کارفرمای مربوط گویا به دلیل مشکلات مالی کارخانه در آن زمان، از ساخت طرح توسعه کارخانه صرف نظر کرد و حسرت ساخته شدن آن بر دل همه ما ماند.هر چند که من با با گذشت سالها و بیشتر شدن تجربه ام، از آن نوع آوانگاردیسم دور شده ام و بیشتر تلاش می کنم با با ایجاد خلوص در معماری، به یک سری از مفاهیم دست پیدا کنم و در اینجا آسایش کاربران و آرامش روحی آنان برای من بسیار مهم است و معماری آنگونه که بعضی آوانگاردیستهای ایران، تلاش می کنند تا آن را به عنوان یک کار هنری بدون حضور انسان ،ببینند، معنا و مفهومش را برای من از دست داده است و تجربیات چند سال اخیر من، به ویژه تلاشهای من در حوزه طراحی مسکن و آموختن از معماری ناب ایرانی به من آموخته است تا با کمترین انرژی، منابع و فرم، به دنبال بیشترین فضا، بهره وری و آسایش کاربران باشم.این درسی است که من از معماری ایرانی گرفته ام و اکنون به نوعی راهی را می روم که معمارانی چون تادائو شود آندو به دنبال آن بوده و هستند. به هر روی،تجربه به من نشان داده است که معماری فقط کانسپت** نیست.امری که در آتلیه های معماری دانشکده های معماری ما، به عنوان اول و آخرین مسئله معماری دیده می شود و 80 درصد، بلکه 90 درصد زمانهای کلاسهای طراحی ما به این امر اختصاص داده میشود.

ادامه دارد


مطالب مشابه :


سناریو نویسی

معماری شبکه اجتماعی - سناریو نویسی - تشخیص اجزاء و روابط این اجزاء با یکدیگر در اجتماع به




سناریو موفق یک دانشجوی کارشناسی برای طرح 2 با موضوع طراحی عمارت مسکونی

پارادایم های معماری - سناریو موفق یک دانشجوی کارشناسی برای طرح 2 با موضوع طراحی عمارت مسکونی




مفاهیم طراحی، ضوابط و استانداردها و تحلیل نمونه ها

طرح یک معماری - مفاهیم طراحی، ضوابط و استانداردها و تحلیل نمونه ها - طراحی معماری ؛ با هدف




سناریو یک جلسه طراحی معماری تلخ...

قلم-کاغذ-من - سناریو یک جلسه طراحی معماری تلخ - نوشته هاي گاه و بيگاه من و قلم كوچكم - قلم




شروع طراحی ما سناریو

آتلیه مهندس اصلانی - شروع طراحی ما سناریو - آتلیه آزاد معماری - آتلیه مهندس اصلانی




نوشتن یک سناریو برای تدریس

آموزش ابتدايي زير بناي آموزش و پرورش - نوشتن یک سناریو برای تدریس - ارائه ي روش هايي براي




مشکلی به نام طراحی معماری(1)

آموزش معماری و شهرسازی و مرمت - مشکلی به نام طراحی معماری(1) - فارسی و ایتالیایی و آذری




معماری پارامتریک و گذار از اصول سنتی معماری

معمارانه - معماری پارامتریک و گذار از اصول سنتی معماری - من یک معمارم ، معمارانه می اندیشم




تکنولوژی آسانسور در ابر آسمانخراش ها

آزمایشی دارد که اکنون به منظور آزمون گزینه های مختلف برای این نوع سناریو و برای معماری




برچسب :