زندگينامه سعدي

زندگينامه سعدي شيرازي
شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي بي ترديد بزرگترين شاعري است که بعد از فردوسي آسمان ادب فارسي را با نور خيره کننده اش روشن ساخت و آن روشني با چنان تلألويي همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثير آن کاسته نشده است .
درحالي كه هنوز پاره اي ابهامات در مورد زندگي و سرگذشت سعدي هست كه رفع آنها تاكنون ميسر نشده، از جمله نام او و نام پدرش كه سايه اي ثمين در اشعارش دارد- يا منشأ نسبت او كه دليل تخلصش مي باشد، آيا تخلصش به اتابك سعد زنگي برمي گردند يا سعدبن ابوبكر؟ البته اين ادعا خالي از اشكال نيست. چرا كه قبل از بازگشت به شيراز و ارتباط با اين اتابك زاده جوان، سعدي ناميده مي شد. اينكه از خانواده او در شام كسي به اين نام خوانده مي شد، خيالي باطل است، چرا نام يك تن از تبار آنها در مزارات شيراز نيست؟ انتساب او به سعدبن عباده- خزرجي نيز بي اساس است، چرا كه انتساب به سعدبن عباده كه از بيعت با ابوبكر خودداري كرد در آن زمان كه شيراز اهل تسنن متعصبي داشت موجب فخر نبوده است. به هر حال هيچ يك از اين ابهامات نمي تواند مانع شناخت بهتر سعدي و يا فروغ او در آسمان ادب ايران باشد. تاريخ ولادت سعدي به قرينه ي سخن او در گلستان در حدود سال 606 هجري است. وي در آغاز گلستان چنين مي گويد:
« يک شب تأمل ايام گذشته مي کردم و بر عمر تلف کرده تأسف مي خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب ديده مي سفتم و اين ابيات مناسب حال خود مي گفتم:
در اقصاي عالم بگشتم بسي به سر بردم ايام با هر کسي
تمتع به هر گوشه اي يافتم ز هر خرمني خوشه اي يافتم
چو پاکان شيراز خاکي نهاد نديدم که رحمت بر اين خاک باد
تولاي مردان اين پاک بوم برانگيختم خاطر از شام و روم
دريغ آمدم زان همه بوستان تهيدست رفتن سوي دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند بر دوستان ارمغاني برند
مرا گر تهي بود از قند دست سخن هاي شيرين تر از قند هست
نه قندي که مردم به صورت خورند که ارباب معني به کاغذ برند»
به تصريح خود شاعر اين ابيات ، مناسب حال او و در تأسف بر عمر از دست رفته و اشاره به پنجاه سالگي وي سروده شده است و چون آنها را با دو بيت زير که هم در مقدمه گلستان من باب ذکر تاريخ تأليف کتاب آمده است:
هر دم از عمر مي رود نفسي چون نگه مي کنم نمانده بسي
اي که پنجاه رفت و در خوابي مگر اين پنج روز دريابي
خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشين بامداد رحيل بازدارد پياده را زسبيل...
قياس کنيم ، نتيجه چنين مي شود که در سال656 هجري پنجاه سال يا قريب به اين از عمر سعدي گذشته بود.
سعدي در شيراز در ميان خانداني که از عالمان دين بودند ولادت يافت. دولتشاه مي نويسد که: « گويند پدر شيخ ملازم اتابک بوده » يعني اتابک سعدبن زنگي ، و البته قبول چنين قولي با اشتغال پدر سعدي به علوم شرعيه منافات ندارد. سعدي از دوران کودکي تحت تربيت پدر قرار گرفت و از هدايت و نصيحت او برخوردار گشت ؛ ولي در کودکي يتيم شد و ظاهراً در حضن تربيت نياي مادري خود که بنابر بعضي اقوال مسعود بن مصلح الفارسي پدر قطب الدين شيرازي بوده ، قرار گرفت و مقدمات علوم ادبي و شرعي را در شيراز آموخت ، سعدي تحصيلات خود را در شهر شيراز به پايان رساند. هنگامي كه فارس مقارن با هجوم مغول دچار هرج و مرج شده بود 620 هـ شيراز را به قصد بغداد ترك كرد. طالب علم ، جواني بود كه در مدرسه نظاميه بزرگترين مكان علمي جهان اسلام درس مي خواند. از يك خانواده شافعي كه همه افراد آن عالمان دين بودند، برخاسته بود. جوان شيرازي با فراغ بال از كمك خرج نظاميه با سعي و جد بسيار زبان علمي زمان خود عربي را مي آموخت و با تلقين و تكرار درس ها وسيله جلب نظر استادان را فراهم كرده بود. در اين ميان زماني كه وقت و فراغتي دست مي داد طلاب جوان را در فراگيري درس ها كمك مي كرد. گاه در جمع دوستان شعرهايش را مي خواند. شعرهايي كه غالباً فارسي بود و احياناً هم تعدادي ابيات عربي. شعرهايي ساده و لطيف، اما عاشقانه. هيچ كس نمي دانست مخاطب شاعر از اين عشق كيست؟ مجموعه اين اشعار بعدها بنام «غزليات قديم» شهرت يافت. وي در پايان اين غزلها خود را سعدي معرفي مي كرد. سعدي تخلص شاعرانه اش بود، اما دوستانش او را مشرف الدين يا مصلح الدين مي ناميدند و گاه از روي مزاح او را ابوعبدالله نيز مي خواندند. در محافل دوستانه قصه هاي دلاويز مي گفت. قصه هايي جالب و اعجاب انگيز از سفرهايش، مسافرت هايي كه قصد انجام آنها را داشت يا هرگز به انجام دادن آنها موفق نشد، مثل سفر به هند و... از همه طبقات و همه اصناف صحبت مي كرد. اگر شنونده اي قصه او را غيرواقعي تلقي مي كرد با لبخند مي گفت: «جهان ديده بسيار گويد دروغ؟» بغداد تجربه سالهاي جواني سعدي بود به قول خودش «چندان افتد و داني» وقتي به شيراز بازگشت ديگر جوان نبود. پنجاه سالي داشت. بازگشت به شيراز براي او پايان سالهاي دوري و آوارگي بود. بازگشت به بهشت گمشده بود. بعد از سفرهاي طولاني به بغداد، حلب، دمشق، حجاز و مكه و...
سعدي اينك به قدم رفت و به سرباز آمد
مفتي ملت اصحاب نظر بازآمد
خاك شيراز هميشه گل خوشبوي دهد
لاجرم بلبل خوش گوي دگر باز آمد
شيراز را در سالهاي آشوب ترك كرده بود و اينك با امنيت متزلزل اتابك ابوبكر در آن مي زيست. ره آورد ارزنده سعدي از سفرهايش منظومه تعليمي «سعدي نامه» است كه از باب هماهنگي با گلستان، «بوستان» ناميده مي شود.
کليات "سعدي نامه " كه بعدها به "بوستان" شهرت يافته ، اين منظومه در اخلاق و تربيت و وعظ و تحقيق است در ده باب: 1- عدل 2- احسان 3- عشق 4- تواضع 5- رضا 6- ذکر 7- تربيت 8- شکر 9- توبه 10- مناجات
اولين اثري كه تاريخ تدوين آن بدون ابهام در متن كامل ذكر شده است .
ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
كه پر در شد اين نامبردار گنج
و در اندك زماني توجه و احترام خاص و عام را به گوينده جلب كرد. يك سال بعد گلستان را تصنيف كرد و آن را به مانند بوستان به اتابك فرزند سعدبن ابوبكر اهدا كرد، بدون آنكه به عنوان شاعر درباري درآيد. بوستان يك منظومه تعليمي است در باب اخلاق و تربيت كه در بحر متقارب هم وزن شاهنامه گفته شده، البته اگر كمي در ساختار بوستان توجه كنيم خواهيم فهميد سعدي گوشه چشمي به حديقه و مخزن الاسرار داشته است. سعدي در بوستان نه حكيم است نه عارف. او يك شاعر واقعي است، يك معلم است، معلمي وارسته و شوريده كه تعاليم خود را مبني بر اخلاق پايه نهاده است. اخلاقي كه انسان را به مرتبه اي كه غايت كمال اوست مي رساند. در دنيايي كه هيچ چيز بي رونق تر از بدي و زشتي نيست، دنيايي كه آفريده خيال شاعر است. البته دكتر زرين كوب با بياني زيبا عامه پسند بودن بوستان را به تعاليم اخلاقي آن كه نوعي فلسفه- فلسفه اخلاقي است و در تقرير آن تمثيل جاي برهان را گرفته مربوط مي داند. با اين تمثيلات تعليم شيخ به نحو بي مانندي موافق با فهم و ذوق عامه و در عين حال هماهنگ با آرمانهاي اخلاقي مي شود .
شهرت سعدي در نويسندگي به سبب گلستان مي باشد. گلستان براي خودش دنياييست و يا دست كم تصويري از يك دنيا، دنيايي كه به اخلاقيات، آنچه كه تفكر در آن شناخت جامعه عصري را ممكن مي سازد توجه دارد. دنيايي كه در آن زيبايي در كنار زشتي و اندوه در كنار شادي است. «نه گلستاني كه روضه ايست ز بهشت»
گلستان تصويري از تمام جامعه عصري بود- تصويري خلاصه شده در تيپ هاي مختلف از دزد تا شهنه از عابد تا پادشاه و... خواندي را نشايد كه گفت.
شهرت سعدي در غزل است تا جايي كه رشك همام تبريزي را برمي انگيزد. و اين بار سعدي عاشق است يا استاد رموز عاشقي. آموزگار عشق است يا تقوي و خردمندي. اين بار از عشق و شيفتگي و زيباپرستي خود ياد مي كند. عشق در نزد او همان اخلاق و تقوي است، چندان كه از خودپرستي دور مي شود. تفاوت سعدي با ديگران مخصوصاً ملامتگران و رياكاران سخن «مثل شكر پوست كنده» اش است. آري عشق مايه غزلهاي اوست و صراحت لهجه و صدق در سوز و گداز به گناه او رنگ اخلاق و بي گناهي مي بخشد.

نکته مهمي که درباره سعدي قابل ذکر است، شهرت بسياري است که در حيات خويش حاصل کرد. پيداست که اين موضوع در تاريخ ادبيات فارسي تا قرن هفتم هجري تازگي نداشت و بعضي از شاعران بزرگ مانند ظهير فاريابي و خاقاني در زمان حيات خود مشهور و در نزد شعرشناسان عصرشان معروف بودند. اما گمان مي رود که هيچ يک از آنان در شهرت ميان فارسي شناسان کشورهاي مختلف از آسياي صغير گرفته تا هندوستان ، در عهد و زمان خود، به سعدي نرسيده اند و اينکه او در آثار خويش چند جا به شهرت و رواج گفتار خود اشاراتي دارد ، درست و دور از مبالغه است.
از جمله شاعران استاد در عصر سعدي که در خارج از ايران مي زيسته اند يکي امير خسرو است و ديگر حسن دهلوي که هر دو از سعدي در غزل هاي خود پيروي مي کرده اند و امير خسرو از اينکه در «نوبت سعدي» جرأت شاعري مي کرد خود را ملامت مي نمود.
شهرتي که سعدي در حيات خود به دست آورد بعد از مرگ او با سرعتي بي سابقه افزايش يافت و او به زودي به عنوان بهترين شاعر زبان فارسي و يا يکي از بهترين و بزرگترين شعراي درجه اول زبان فارسي شناخته شد و سخن او حجت فصحا و بلغاي فارسي زبان قرار گرفت. اين اشتهار سعدي معلول چند خاصيت در اوست:
نخست آنکه وي گوينده اي است که زبان فصيح و بيان معجزه آساي خود را تنها وقف مدح و يا بيان احساسات عاشقانه و امثال اين مطالب نکرد بلکه بيشتر، آن را به خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدميزادگان و موعظه آنان و علي الخصوص راهنمائي گمراهان به راه راست، به کار برد و در اين امر از همه شاعران و نويسندگان فارسي زبان موفق تر و کامياب تر بود.
دوم آنکه وي نويسنده و شاعري با اطلاع و جهانديده و سرد و گرم روزگار چشيده بود و همه تجاربي را که در زندگاني خود اندوخته بود، در گفتارهاي خود براي صلاح کار همنوعان بازگو کرد تا در هدايت آنان به راه راست موفق تر باشد.
سوم آن که وي سخن گرم و لطيف خود را در نظم و نثر اخلاقي و اجتماعي خويش همراه با امثال و حکايات دلپذير که جالب نظر خوانندگان باشد بيان کرد و آنان را تنها با نصايح خشک و مواعظه ملال انگيز از خود نرنجانيد.
چهارم آنکه وي در مدح و غزل، هر دو راهي نو و تازه پيش گرفت، در مدح، بيان مواعظ و انديشه هاي حکيمانه ي خود را از جمله مباني قرار داد و در غزل و اشعار غنائي خويش هم هر جا که ذوق او حکم کرد از تحقيق و بيان حکم و امثال غفلت نورزيد.
پنجم آنکه سعدي در عين وعظ و حکمت و هدايت خلق، شاعري شوخ و بذله گو و شيرين بيان است و در سخن جد و هزل خود آنقدر لطايف به کار مي برد که خواننده خواه و ناخواه مجذوب او مي شود و ديگر او را رها نمي کند.
ششم آنکه وي در گفتار خود از بسياري مثل هاي فارسي زبانان که از ديرباز رواج داشت استفاده کرده و آنها را در نظم و نثر خود گنجانده است و علاوه بر اين، سخنان موجز و پرمايه و پر معناي او گاه چنان روشنگر افکار و آرمان هاي جامعه ايراني و راهنماي زندگاني آنان افتاده است که به صورت ساير امثال در ميان مردم رايج شده و تا روزگار ما، خاص و عام، آنها را در گفتارها و نوشته هاي خود به کار برده اند.


مطالب مشابه :


زندگينامه سعدي

آيات نازله درباره سعدي به قرينه ي سخن او در اخلاق و تربيت و وعظ و تحقيق است




نگاهي به ديدگاه‌هاي سعدي در باب تربيت

دربارهي نظرات سعدي، آن هم در زمينه‌ي تربيت، كاري دشوار و پيچيده است. اما تحقيق سعدي




تحقیق درباره حافظ شیرازی شاعر

و بحث كشاف و مصباح و مطالعه‌ي مطالع و مفتاح و تحصيل قوانين ادب، و تحقيق حافظ دربارهي




آثاري درباره‌ي فرودسي و خيام تاليف شد

شاپور پساوند خبر داد كه نگارش آثارش دربارهي به تحقيق و و سعدي دارد




بررسی جنبه های اخلاقی و تربیتی در آثار سعدی 2

زيرا زندگي چيزي جز تفكّر و انديشه دربارهي مرگ دربارهي سعدي مي دراين تحقيق




انشای راهنمایی

«سعدي» گر آن جمله را سـعدي انــــشا چ: تحقيقي(استدلالي): بحث و تحقيق درباره ي




مختصري از زندگي نامه ي حضرت سعدي شيرازي

مختصري از زندگي نامه ي حضرت سعدي تربيت، وعظ و تحقيق حقايق اصول زندگي درباره سايت




انشا

«سعدي » ساده ترين است و شامل نوشتن درباره ي تحقيقي(استدلالي): بحث و تحقيق درباره ي




بني آدم

درباره ي وب. پيوند امّا كدام بيت از سعدي است؟ به تحقيق گونه ي نخست از سعدي است زيرا : 1.




قالب هاي شعر فارسي

دل همچوسنگت اي دوست به آب چشم سعدي عجب ي بكار بگيري قافيه ابيات ، درباره ي يك




برچسب :