مولا ويلا نداشت !!!

امروزه هنوز هم موسپيد كردگان انقلاب اسلامي كه دلي هم در گروي ادب و هنر برخاسته از آتش انقلاب دارند، علي‎رضا قزوه را با « مولا ويلا« نداشت و مجموعه « از نخلستان تا خيابان« مي‎شناسند. او با اين شعر خود، ره صدساله را يك‎شبه پيمود.
در سال برزخي 1366، اين شعر و ديگر اشعار مجموعه « از نخلستان تا خيابان« فرياد كننده حديث دل بسياري از دل‎سوختگاني بود كه همواره به سبب رعايت مصالح انقلاب اسلامي، به سكوت و دندان بر دندان ساييدن و خون دل خوردن خو گرفته بودند. هرچه بود، « مولا ويلا نداشت« بي‏شك از آتش دل بسيجيان زبانه كشيد. بسيجياني كه لهيب خوفناك كربلاي 5 را با گوشت و پوست خود چشيده بودند، پايي استوار در جبهه و گام لنگي در شهر داشتند و مقايسه اين دو فضا، بغض فرساينده اي را در وجودشان پديد مي آورد.
علي‎رضا قزوه درباره اين سروده خود گفته است: «مولا ويلا نداشت اپيزودهاي مختلفي از شعرهاي بسيار كوتاهي است كه همه شعرهاي اعتراض و طنز تلخ بود. يك سلسله حرفهايي بود كه يكي دو ماه ذهنم را مشغول كرده بود و تكه‎تكه نوشته بودم كه دقيقا فكر مي‎كنم در درگيري ها و فضاهاي سياسي به هر حال جنگ فقر و غنا و اين بحث‌ها و انتقادها بود.» البته فرياد كردن اين سكوت در سال هاي پاياني دفاع مقدس، تبعاتي هم داشت كه آقاي قزوه درباره آنها گفته است: «معاون فرهنگي زندان اوين نامه يكي از مقاماتي را كه الآن فوت شده و نمي‌خواهم اسمش را بياورم آورده بود كه به خاطر شعر "از نخلستان تا خيابان " بايد مرا مي بردند زندان و از من سؤالاتي مي كردند كه احمد زارعي ايستاد و اجازه نداد و گفت بايد مرا ببرند. آن موقع من در دفتر مجله پيام انقلاب بودم چند مورد هم ديدم با آقاي دعايي در مجلس درگير شدند. اين شعرها در مجلس دعوا راه انداخته بود».
خبرگزاري فارس متن كامل شعر «مولا ويلا نداشت» را به همراه توضيحات تكميلي جهت نزديك‏تر شدن هرچه بيشتر به فضاي سرايش اين اثر، تقديم علاقمندان مي نمايد:


گفتم: چيزي بخوان.
گفت: شرمنده‏ام.
يك سال است چيزي نگفته‏ام.
گفتم: براي عاطفه‏اي كه در ما مرده است
رحم الله من يقرء الفاتحة مع الصلواة!

گفتم: چيزي بخوان.
گفت: رويم سياه،
آخر مي داني كه . . .
گفتم: مي‎دانم خشكسالي است
اما در كيف‎هاي سامسونت هم
يك خروار مضمون ناب نهفته است.

امسال شعرها چنگي به دل نزد
رباعي‎ها مثل هم بود
بعضي خودشان را كشف كردند
بعضي خودشان را باور كردند
بعضي خودشان را گم كردند
بعضي در مصاحبه‎هايشان خودكشي كردند

شاعران پروازي
هتل بازي
آدمهاي از خود راضي
دكه‎هاي سكه‎سازي!
اصلاً مردم حق دارند كاسه «انوري»*(1) را بر سرتان خرد كنند
كارمندان هنر فقط گزارش كار پر مي‎كنند
وقتي تابوت عاطفه بر زمين مانده بود
جمعي به جيغ بنفش مي‎انديشيدند
و براي كشف زوزه صورتي
هفت مرتبه «اليوت»(2) و «اكتاويو پاز»(3) را ورق مي‎زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‎هاي بادكنكي شد
بعضي شعرهايشان را
به مينا و سوزي تقديم مي‎كردند
احمق‎ترها براي گرفتن نوبل
به شبكه‎هاي بي‎بي‎سي و واشنگتن دخيل مي‎بستند

امروز هم بينش هنرمندان
از سقف تالارها بالاتر نمي‎رود
بهار براي مردم آواز مي‎خواند
خدا براي مردم نقاشي مي‎كشد
نقاش‎ها فكر مي‎كنند زندگي يعني فتح قله «پيكاسو»(4)
خطاط‎ها براي خدا خط و نشان مي‎كشند
قصه‎نويس‎هاي شنگول
در زمستان حبّه انگور مي‎خورند
شاعران را ميل جاودانه شدن كور كرده است
شاعران كم‎حوصله شده‎اند

مي‎ترسم روزي به‎نام تمدن
به گردن بعضي زنگوله بيندازند!
مي‎ترسم شلوارهاي «جين»(5) و «چارلي» كار دستمان بدهد
و شكلات‎هاي انگليسي دهانمان را ببندد
گاوهاي چشم‎چران، آزادانه در خيابان مي‎چرند
پسرخوانده‎هاي مايكل جكسون به دانشگاه مي‎روند
انيشتين(6) بي‎خوابگاه مي‎ماند،
ديوار مسافرخانه‎هاي ناصرخسرو(7)
فرمول نسبيت را از بر مي‎كند
با اين‎همه در دانشگاه ما
يك استاد پاپيون مي‎زند
و فرانسه صحبت مي‎كند
شعرهاي سبك قصيده و عينك
براي اهل قبور شعر مي‎خوانند

بوفالوهاي آمريكا خليج فارس را شخم مي‎زنند
برادرم با پوتين‌هاي كهنه سربازي‎اش
بسيج مي‎شود
مادرم آب و آيينه و قرآن مي‎آورد
پدرم "فالله خير حافظاً " مي‎خواند
اما بعضي خاطرشان جمع است
كه ناوگان آمريكا
به استخرهاي سرپوشيده‌شان كاري ندارد.

كامبيزخان دوست دارد پسرش را «آلفرد» صدا كند
آلفرد فكر مي‎كند
از دماغ فيل افتاده است
براي همين مي‎خواهد به هندوستان پناهنده شود!
«گيتي» گيتار را ترجيح مي‎دهد
سوزي بي‎آنكه خجالت بكشد
نامه بوي‎فرندهايش را براي مادرش مي‎خواند
راديو از ماووت(8) مي‎گويد
مادرم آماده مي‎شود به بهشت زهرا برود.

امروز پسر همسايه‎مان شهيد شد
اما اين باعث نمي‎شود كه ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب‎سواري دعوت نكند
و براي سگش بستني نخرد

شاپورخان اما عاشق فيلم‎هاي سرخپوستي است
و اين را از افتخاراتش مي‎داند
كه در آمريكا، همبرگر را درست تلفظ مي‎كرده است
شاپورخان به مشتري‎هايش سيگار وينستون تعارف مي‎كند
و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا
پايين نمي‎آيد
او فكر مي‎كند هنوز هم خرمشهر
دست عراقي‎هاست!
و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده‎اند

به خانه برمي‎گردم
تلويزيون دعاي «نام‎ها و نشانه‎ها»(9) مي‎خواند
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست

امسال به ساعت‎هاي «كاسيو»(10) اطمينان كرديم
و نماز صبحمان قضا شد!
امسال متولي‎هاي مسجد و امامزاده
با هم مسابقه گذاشتند
و همه از رساله امام يك جور سؤال دادند
تلويزيون‎هاي رنگي
سشوار
هدف بالا بردن معلومات است
كودكان شش‎ماهه هم مي‎توانند شركت كنند
بشتابيد
تبليغات فلان مسجد
رنو و پيكان پخش مي‎كند
در عتيقه‎فروشي‎ها پيكان صفركيلومتر مي‎فروشند
در ميدان انقلاب
اتحاديه خريد و فروش كوپن
حوصله مردم را سر آورده است
دلالان كامپيوتر و روغن‎چراغ
دلالان شير مرغ و جان آدمي‎زاد
با ارز غيرآزاد، تجارت مي‎كنند
شركت‎هاي ثبت‎نشده
سياست‎بازان لرد مستضعف
جيب‎برهاي باجواز
جيب‎برهاي بي‎جواز
غول‎هاي پوشيده در لباس مذهب
مقاطعه‎كاران خيابان زعفرانيه
شركت صادرات زعفران
شركت صادرات فرش . . .
خجالت هم چيز نايابي است
حتماً بايد مسئله جنگ بماند براي بعد از جنگ
سياست‎بازان باز سرگيجه گرفته‎اند
باند ارتشا
باند زنا
باند مهدي هاشمي(11) هزارپا
اصلاً گور پدر مال دنيا
رياضت‎كش به ويلايي بسازد!

باري ما هرچه مي‎كشيم
از دست مرغ و بنز و ويلاست
ما هرچه مي‎كشيم از اينهاست
اصلاً با اين طرح چطوريد؟
جان‎دادن از ما
طرح اقتصادي از شما!

من فكر مي‎كنم شاعري زخم‎زبان مي‎خواهد
نه مباني نه بيان مي‎خواهد
شاعر يعني موي‎دماغ سياست‎بازان
شاعري كه با خيال راحت مي‎خوابد
اصلاً شاعر نيست

بيا به آفتابي نهج البلاغه برگرديم
چرا نهج البلاغه را جدي نمي‎گيريم؟
مولا ويلا نداشت
معاويه كاخ سبز داشت
پيامبر به شكمش سنگ مي‎بست
البته به شما توهين نشود

بعضي براي جنگ شعار مي‎دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه مي‎روند

پيش از آنكه بر من حدّ تهمت جاري كنيد
من بر خويشتن حد وجدان جاري كرده‎ام
من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه
من چاپلوس نيستم
تملق نمي‎گويم
اما قدر امام را مي‎دانم
بياييد قدر مردم را بدانيم
بياييد مثل مولا با مردم همدردي كنيم
بياييد امام را اذيت نكنيم
بياييد امام را نصيحت نكنيم

اردوگاه‎هاي فلسطيني را نگاه كن
ابوالفضل با مشك تشنه برمي‎گردد
صداي گريه رقيه را مي‎شنوي؟

«گورباچف»(12) و «ريگان»(13) هم كانديد صلح نوبل شده‎اند
قرآن «فهد»(14) زيباتر از قرآن «قابوس»(15) چاپ مي‎شود
«عرفات»(16) شلوار اسرائيلي مي‎پوشد

راستي ياد شهيدان بيت المقدس به خير!
«جهان‎آرا»(17) كه بود؟
«حاج همّت»(18) كه بود؟
«حاج عباس»(19) از دنيا يك قرآن جيبي داشت
شهيد خرازي(20)
شهيد نوري(21)
سرداران بي‎دست
شهيدان گمنام
بي‎يادنامه
بي‎سنگ‎قبر
«عاصمي»(22) پودر شد
يوسف(23) نوشته بود:
"خدايا، يوسف هم شهيد شد،
او را بيامرز! ".
اسماعيل(24) وصيت كرد روي قبرش بنويسند:
"پر كاهي تقديم به آستان الهي. "
امسال هيچ شاعري با «حلق اسماعيل»(25) همصدا نشد.
راستي شماره قطعه شهدا چند بود؟!

اين روزها مردم را با هوشيار و بيدار خواب مي‎كنند!
خنده و چشم‎بندي
شوهاي تالار وحدت
هنرمندان فخرفروش

خدا كند «روايت فتح»(26) را فراموش نكنيم

امسال در جلوي «امجديه»(27) كوررنگي بيداد مي‎كرد
امسال همه چيز را
يا آبي ديديم يا قرمز
امسال هم انصاف‎هاي ما حسابي چُرت زد
امسال وجدان‎هاي ما آنفلوآنزا گرفت
امسال تاكسي‎ها به پاهاي قطع‎شده
با دنده چهار احترام گذاشتند

چرا بايد از زير روسري‎هاي «ژرژت»(28)
رشته‎هاي جهنم شعله بكشد
مگر اينجا الجزاير است؟
امسال در خيابان ولي عصر(عج)
هيچ‎كس مثل خود «آقا» غريب نبود!

يك‎روز يك كراواتي سرمايه‎دار
با بنز قهوه‎اي‎اش از جلوي پايم ويراژ داد
و به عباي وصله‎دارم وصله‎هاي عوضي چسباند
ديشب جلوي مهمانم، تخم‎مرغ آب‎پز گذاشتم
ديشب مادرم با چايي و كشمش سر كرد
او قلبش براي انقلاب مي‎تپد
اما وسعش نمي‏رسد يك نوار قلب بگيرد
و من مي‏دانم كه نوار قلب هم
همه منحني‎هاي دردش را نشان نمي‎دهد

مادرم دفترچه خدمات درماني ندارد
و هميشه ابوالفضل به دادش مي‎رسد
او براي شهيدان اشك مي‎ريزد
حلوا مي‎پزد
و به ما ياد مي‎دهد كه چگونه شب‎هاي جمعه
با چهار قاشق حلواي نذري سير شويم
او قبر شهيدان را با دست مي‎شويد
وقتي باد، چادر وصله‎دارش را تكان مي‎دهد
بوي فقر و غربت
تمام پرچم‎هاي سبز و سرخ را به بوسه مي‎گيرد

او يك شب خواب خيمه‎هاي امام حسين(ع) را ديد
خواب زينب را
خواب رقيه را
و فردايش مرا به آقا سپرد و روانه كرد
يك بار هم در خواب
آينده سبز برادرم را ديد
و فردا وقتي خوابش را تعريف مي‎كرد
«مارش حمله»(29) مي‎زدند

او نمي‎داند «كاديلاك»(30) چه جانوري است
و داخل هواپيما چه شكلي است
اما خوب مي‎داند
كه شمشير امام حسين(ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در «جزيره خضرا» نيست
او قلبش براي انقلاب مي‏تپد
و هرشب دعا مي‏كند كه پيروزي با امام باشد
و آقا بيايد . . . !

*زمستان 66- علي‎رضا قزوه

اللّهمّ عجّل لوليّك الفرج!

*پاورقي:

*1-اوحدالدّين محمّدبن محمّد انوري معروف به انوري ابيوردي از جمله شاعران و دانشمندان ايراني سده 6 قمري در دوران سلجوقيان است.

*2-تي.اِس.اِليوت با نام كامل توماس استرنز اليوت ( سپتامبر 1888 - 4 ژانويه 1965) شاعر، نمايشنامه‌نويس، منتقد ادبي و ويراستار آمريكايي- بريتانيايي بود.

*3-اكتاويو پاز (31 مارس 1914 - 19 آوريل 1998) (Octavio Paz) شاعر، نويسنده، ديپلمات و منتقد مكزيكي است.

*4-پابلو روئيس پيكاسو (به اسپانيايي: Pablo Ruiz Picasso) نقاش، طراح صحنه، پيكرتراش اسپانيايي قرن 20 ميلادي بود.

-?*-جين نوعي پارچه كتاني با بافت راه‎راه است. در ايران در لفظ عوام به «جين»، «لي» هم گفته مي شود. جين مبدأ فرانسوي و هندي دارد و براي نخستين بار لباس ملوانان از اين جنس تهيه شد.



*6-انيشتين، دانشمند ارائه‎دهنده فرضيه نسبيت.
*7- در اين شعر به يكي از خيابان هاي قديمي در جنوب شهر تهران (ميدان توپخانه) به نام «ناصرخسرو» اشاره مي شود كه كانون اقتصاد قاچاق و تبه‎كاري‎هاي خاص بود. قديمي‎ترين مسافرخانه هاي تهران كه بيشتر مأمن مهاجران بي‎كار روستايي و شهرستاني بود در اين خيابان قرار داشت. اين وضعيت، خيابان ناصر خسرو را تا يك دهه پيش به نمادي از فقر و استضعاف ناشي از مهاجرت بي‎رويّه و مفاسد برخاسته از آن تبديل كرده بود.

*8-«ماووت» يكي از روستاهاي استان سليمانيه عراق است كه در مقطعي از سال هاي دفاع مقدس، شاهد چندين عمليات بود و خون شهداي بسياري در آن ريخته شده است. ويژگي اين منطقه كوهستاني، سرماي استخوان‎سوز آن بود كه حتي منجر به شهادت زخمي‎ها و كم‎توانان مي شد.

*9- «مسابقه نام‎ها و نشانه‎ها» نام برنامه‎اي تلويزيوني بود كه در نيمه اول دهه 60، چندين سال به صورت متوالي هرشب‎جمعه از شبكه اول سيما پخش مي شد و در فقر تلويزيوني آن سال‎ها (دو شبكه كه هركدام حدود 12 ساعت برنامه و خبر پخش مي كردند) بسيار پرمخاطب بود.
*10-«كاسيو» يك شركت ساخت قطعه‌هاي رايانه‌اي است كه سال 1946 بنيان‌گذاري شد و بخش اصلي آن در توكيو است. آوازه اين شركت بيشتر در زمينه ساخت ماشين‌حساب‌ها، وسايل صوتي، رايانه‌هاي دستي، دوربين‌ها و ابزارهاي موسيقي و ساعت مچي است. محصولات اين شركت در دهه 60، از لوكس ترين اجناس موجود در بازار به شمار مي رفت .

*11-« سيد مهدي هاشمي برادر سيد هادي هاشمي بود. سيد هادي هاشمي به واسطه ازدواج با دختر شيخ حسين‎علي منتظري، از نزديكان ايشان به شمار مي رفت و در سال هايي كه پدر همسرش به عنوان «قائم‎مقام رهبري جمهوري اسلامي» منصوب شد، رياست دفتر وي را به‎عهده داشت. سيد مهدي هاشمي به واسطه اين قرابت با قائم‌مقام رهبري و نفوذي كه از همين طريق در بيت او و بخشي از نيروهاي مسلح داشت، در تعامل و هماهنگي كامل با برادرش، باند مخوفي را درون برخي نهادهاي نظام اسلامي تشكيل داده بود كه جنايات و جرم هاي بسياري را ضد مصالح جمهوري اسلامي و رقباي سياسي خود به انجام مي رساند. اين باند ريشه‎دار و خطرناك، سرانجام در اواخر سال 1365 شناسايي شد و با عملياتي بلندمدت و پيچيده، سركرده و اعضاي آن دستگير شدند. سيد مهدي هاشمي به جرم قتل نفس و جنايت عليه جمهوري اسلامي محاكمه و به اعدام محكوم و علي‎رغم پشتيباني هاي بي‎قيد و شرط و غيرمعقول شيخ حسين‏علي منتظري، به دار مجازات آويخته شد.

*12-«ميخائيل سرگئه‌ويچ گورباچُف» ( متولد 2 مارس 1931) از 1985 تا 1991 آخرين صدر هيئت رييسه اتحاد جماهير شوروي (ابرقدرت شرق) بود. وي در سال هاي دفاع مقدس از حاميان جدي صدام و حزب بعث در جنگ با ايران به شمار مي رفت.

*13-رونالد ريگان (2004-1911) رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا در دهه 80 ميلادي بود. رونالد ريگان در بخش عمده اي از سال هاي دفاع مقدس، رياست جمهوري آمريكا را به‎عهده داشت و عملا صف‎آرايي غرب در برابر ايران انقلابي را هدايت مي كرد.

*14-ملك فهد بن عبدالعزيز پنجمين پادشاه عربستان سعودي و هشتمين فرزند «عبدالعزيز آل سعود» بنيانگذار رژيم حاكم بر عربستان بود. وي در سال هاي دفاع مقدس از افراطي ترين پشتيبانان مادي و معنوي رژيم بعث عراق بود و حتي پس از پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران، يك قبضه مسلسل كلاشنيكوف ساخته‎شده از طلاي ناب را به عنوان هديه پيروزي به صدام هديه كرد. بزرگ ترين جنايت اين پادشاه سعودي، كشتار 400 حاجي ايراني در جريان راه‎پيمايي «برائت از مشركين» در حج تمتع به سال 1366 شمسي بود. عملكرد ملك فهد در برابر ايران و جريان مقاومت اسلامي در منطقه، وي را به نماد شاخص «ارتجاع عرب» تبديل ساخت. وي در دهم مرداد 1384 درست مصادف با دوازدهمين سالگرد كشتار حجاج بيت الله الحرام، در سن 82 سالگي مرد.

*15- سلطان «قابوس بن سعيد» پادشاه كشور عمان در حاشيه خليج فارس است. رويه غلط او در سال هاي دفاع مقدس در پشتيباني از صدام و همراهي با جريانات ضدانقلاب اسلامي، او را به عضوي موثر ميان مرتجعين عرب تبديل نمود. سلطان قابوس در سال هاي بعد از جنگ، اصلاحات عمده اي را در سياست خود مقابل ايران اسلامي پديد آورد.

*16-ياسر عرفات (زاده: 4 اوت 1929 قاهره، مصر - مرگ: 11 نوامبر 2004 در بيمارستان نظامي پرسي، حومه پاريس) با نام كامل محمد عبدالرحمن عبدالرئوف القدورة الحسيني و كنيه أبوعمّار، رييس سازمان آزادي‎بخش فلسطين بود. وي در دومين روز پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان اولين ميهمان خارجي نظام انقلابي به ايران آمد و مورد استقبال باشكوه مردم و مسئولان انقلاب قرار گرفت. ياسر عرفات از حاميان و دوستان انقلاب اسلامي و جزو محبوب‎ترين شخصيت هاي مبارز ايرانيان به شمار مي رفت اما با آغاز جنگ ايران و عراق، پس از مدتي ميانجي‎گري بي‎نتيجه ميان طرفين، عملا در كنار صدام قرار گرفت و خشم مردم انقلابي ايران را برانگيخت. وي نمونه چنين تشخيص سياسي غلطي را در جريان حمله عراق به كويت نيز نشان داد و بدون قيد و شرط از صدام دفاع كرد كه به قيمت آبرويش تمام شد. ياسر عرفات با آغاز انتفاضه خودجوش مردم فلسطين، براي خروج از بن‎بستي كه به واسطه جهت‎گيري‎هاي غلط سياسي دچار آن شده بود، دست دوستي به سوي دشمن قسم‎خورده خود و ملتش يعني رژيم اشغالگر قدس دراز كرد و سرمايه ساليان سال مبارزه خود را به باد داد.

*17- «محمدعلي جهان‎آرا» بنيانگذار و فرمانده سپاه خرمشهر بود. وي رهبري مقاومت تاريخي چهل روزه خرمشهر در برابر سپاهيان بعثي عراق را به‎عهده داشت و به واسطه دفاع غريبانه خود و نيروهايش از اين شهر كه با كارشكني‎هاي عمدي رييس جمهور وقت بني‎صدر همراه بود، در ميان مردم انقلابي به عنوان نماد مظلوميت و مقاومت خرمشهر شناخته مي شود. جهان‎آرا سرانجام، پيش از آنكه آزادي زادگاه خود را شاهد باشد، در هفتم مهر ماه سال 1360 به شهادت رسيد.

*18-محمّدابراهيم همّت، معروف به حاج همّت، دومين فرمانده لشكر 27 محمّد رسول الله(ص) بود كه در زمستان 1362 طي عمليات خيبر به شهادت رسيد. سلوك مادي و معنوي اين فرمانده شهيد، او را به يكي از محبوب ترين شخصيت هاي دفاع مقدس مبدل ساخته است.
19- حاج عباس كريمي قهرودي، سومين فرمانده لشكر 27 محمّد رسول الله(ص) بود كه پس از شهادت حاج همّت، عهده‎دار اين مسئوليت شد و پس از يك سال در عمليات بدر به شهادت رسيد.

*20- حاج حسين خرازي، بنيانگذار و فرمانده لشكر 14 امام حسين(ع) بود. لشكر تحت امر او متشكل از نيروهاي سپاه و بسيج استان اصفهان بود و اصلي ترين يگان رزمي اين استان در سال هاي دفاع مقدس به شمار مي رفت. سيره اخلاقي و نظامي شهيد خرازي، او را ميان نظاميان عراقي نيز زبانزد ساخته بود. وي سرانجام در سال 1365 به شهادت رسيد.

*21- علي‎رضا نوري، جانشين فرماندهي لشكر 27 محمّد رسول الله(ص) بود كه نهم بهمن ماه سال 1365 در جريان عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد. وي از پيشكسوتان يگان هاي رزمي سپاه در تهران به حساب مي آمد كه مجاهدات خود را با تشكيل سپاه در شركت راه‎آهن آغاز نمود.

*22-شهيد علي‎رضا عاصمي، فرمانده تخريب قرارگاه هاي خاتم كربلا و نجف بود. وي از اساتيد مسلّم تخريب و انفجارات سپاه به شمار مي رفت و سرانجام به تاريخ 13/10/1365 در حالي كه عضو شوراي فرماندهي و مسئول گردان تخريب تيپ ويژه پاسداران بود، در حال خنثي‎سازي موشك‎هاي عمل‎نكرده عراقي در باختران، بر اثر انفجار موشك به شهادت رسيد و بر اثر شدت انفجار كمترين اثري از پيكر پاكش به‏جا نماند. علي‏رضا قزوه در مورد ارتباطش با شهيد عاصمي گفته است: »همان موقعي كه شهيد عاصمي شهيد شد ما در قرارگاه كربلا بوديم بعدش رفتيم در اردوگاه شهداي تخريب و خاطرات بچه‎ها را در مورد شهيد عاصمي كه تازه شهيد شده بود مي‎گرفتيم. اين يادداشتها را من تا مدتها داشتم».

*23- شهيد يوسف . . . پيش از آنكه به صف رزمندگان اسلام بپيوندد، از اعضاي يك گروهك سياسي بود و از فرماندهان يكي از شاخه‎هاي اين گروهك در تهران محسوب مي‎شد. وي مدتي پس از رويارويي اين گروهك با نظام اسلامي، راه توبه را در پيش گرفت و در لباس بسيجي عازم جبهه جنگ شد و در دانشگاه دفاع مقدس به مراتب بالايي دست يافت. در آخرين برگ دفترچه يادداشت اين شهيد، تنها ساعاتي قبل از شهادتش، به قلم خودش نوشته شده است: خدايا، يوسف هم شهيد شد، او را بيامرز !
24- شهيد اسماعيل . . . در قطعه 24 بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شده است و طبق وصيت‎نامه‎اش، روي سنگ مزارش، به جاي نام و مشخصات، تنها نوشته شده است: "پر كاهي تقديم به آستان الهي ". البته در سال هاي اخير، خانواده اين شهيد، تصويري از او را بر سنگ مزارش حك كرده‎اند.

*25- "هم‎صدا با حلق اسماعيل " مجموعه اشعاري از مرحوم سيدحسن حسيني، شاعر توانمند انقلاب اسلامي است. شعرهاي اين مجموعه درباره مبارزات منجر به پيروزي نهضت امام خميني(ره) در سال 1357 و وقايع سال‌هاي نخستين پس از پيروزي انقلاب تا آغاز دفاع مقدس سروده شده اند.

*26- "روايت فتح " مجموعه مستند تلويزيوني به‏كارگرداني، نويسندگي و صداي متن شهيد سيد مرتضي آويني كه در سال هاي دفاع مقدس از شبكه اول سيماي جمهوري اسلامي پخش مي شد. اين مجموعه در ابتدا توسط جهاد سازندگي تهيه مي شد و پس از پايان دفاع مقدس، با تاسيس موسسه‎اي به‎نام « روايت فتح» توسط اين موسسه پي گرفته شد.

*27-امجديه، نام پيشين ورزشگاهي بزرگ در تهران است كه امروزه «ورزشگاه شهيد شيرودي» ناميده مي شود. اين ورزشگاه به جهت دارا بودن استاديوم هاي بزرگ و زمين فوتبال استاندارد آن، تا مدت‎ها محل مسابقات ملي و ليگ هاي كشوري بود.

*28- « ژرژت« عنوان عاميانه و رايج‎گونه‎اي پارچه است كه سابقا در ايران براي روسري از آن استفاده مي شد. ويژگي اين پارچه ، علاوه بر چشم‎نوازي و درخشندگي خاص، لغزنده بودن آن مي‎باشد كه باعث مي شود دائما از روي سر بلغزد و موها را عريان كند، به همين دليل روسري‎هاي ژرژت كمتر ميان زنان مقيد به حجاب كامل استفاده مي شد.

*29- « مارش حمله« به سمفوني خاصي اطلاق مي شد كه در سال هاي دفاع مقدس، به هنگام اعلام فتح و پيروزي، در راديو و تلويزيون مورد استفاده قرار مي گرفت و با گويندگي « محمود كريمي علوي» در اذهان مردم ايران نقش مي بست.

*30-كاديلاك (به‎انگليسي:Cadillac) يك برند ساخت اتومبيل‌هاي لوكس است كه در مالكيت جنرال موتورز مي‌باشد. اتومبيل‌هاي كاديلاك به طور رسمي در بيش از 50 كشور دنيا فروخته مي‌شوند و عمده فروش آن نيز در ايالات متحده و كانادا مي‌باشد. در زمان رژيم پهلوي، تعداد زيادي از اين اتومبيل ها توسط سران رژيم و افسران عالي‎رتبه ارتش وارد ايران شد و گران‎قيمت بودن اين خودرو باعث شد كه در ايران نيز اين خودرو به شاخص طبقه اشراف و فرادست تبديل شود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به نماد طاغوت‎زدگي مبدل گردد.

ويژه‌نامه سي سالگي دفاع مقدس در خبرگزاري فارس


مطالب مشابه :


مسافرخانه های تهران، مهمانپذیر در تهران، لیست آدرس و تلفن

یکی از انتخاب های مسافران در سفرهای کوتاه مدت و خصوصا کاری به تهران، اقامت در مسافرخانه ها و مهمانپذیرها است. مخصوصا زمانی که هزینه اقامت یکی از معیارهای اصلی باشد. در ادامه لیست کاملی از مسافرخانه های تهران به همراه آدرس و شماره تلفن آنها آماده کرده ...




مسافرخانه تهران

مسافرخانه های ارزان ایران - مسافرخانه تهران - ... مسافرخانه های ارزان ایران · مسافرخانه تهران. تهران مسافرخانه نیکو ۰۲۱۳۳۹۰۷۴۷۳. + نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم شهریور 1391ساعت 14:19 توسط مسافر | نظر بدهید · صفحه نخست · پست الکترونیک




از هتل ها و مسافرخانه های ملارد چه خبر ؟

به دوستم گفتم: ديدي، هتل و مسافرخانه يوخدور، بنا بر اين همينجا مهمان هستي! دوستم نپذيرفت و گفت: ولي من راحت نيستم. حقيقت را بخواهي بخشي از اين اصرار به خاطر آسايش خودم هست. چند ساعت بعد، دوستم راهي تهران شد و در يکي هتل هاي اطراف ميدان ...




اخبار

گلچهره به دنبال او به تهران مي آيد و اين مساله سرآغاز ماجراهايي است که در سريال به تصوير کشيده خواهد شد. تصويربرداري اين سريال از 18 تيرماه در يکي از مسافرخانه هاي خيابان چراغ برق تهران آغاز شده است. «پايان نمايش» به تهيه کنندگي رضا انصاريان ...




سفري که اي کاش نمي رفتيم! و فقری که ای کاش نبود!

بگذريم و بيشتر از اين حالتان را خراب نکنم. صد رحمت به مسافرخانه هاي ميدان راه آهن تهران. به هر مصيبتي بود اين شب را صبح کرديم، که اگر مجبور نبوديم هيچ وقت به اين مسافرخانه ها نمي رفتيم. پنج شنبه را براي غار قوري قلعه، تاق بستان و بيستون ...




در حسرت شانزه لیزه! - باقری

بعد ما را به مسافرخانه کوچکی در داخل فرودگاه بردند که صد رحمت به مسافرخانه های محله عرب های تهران! با اتاق هایی به اندازه یک سلول انفرادی وتخت هایی که روی هم قرار داشت و گفتند که حمام شما هم با دیگران مشترک است (نوعی گرمابه .




خاطره یک نماز

خاطره یک نماز. حدود سی سال قبل هیجده یا نوزده ساله بودم . برای پیگیری کاری اداری به تهران آمده، و در یکی از مسافرخانه های حوالی میدان توپخانه (امام خمینی فعلی) اقامت کرده بودم . اداره ای که باید به آن مراجعه می کردم در اطراف میدان انقلاب فعلی قرار داشت .




12 اسفند؛ محاکمه "کفتار پیر تهران" به اتهام تعرض به دختران بیمار

با توجه به سوابق متهم در بلامکان بودن و احتمال تردد "محمدعلي" در مسافرخانه هاي منطقه باب همايون ، بلافاصله تصوير وي در اختيار مديران مسافرخانه هاي منطقه قرار داده شد تا در صورت شناسايي، بلافاصله موضوع به پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران بزرگ اعلام ...




مولا ويلا نداشت !!!

*7- در اين شعر به يكي از خيابان هاي قديمي در جنوب شهر تهران (ميدان توپخانه) به نام «ناصرخسرو» اشاره مي شود كه كانون اقتصاد قاچاق و تبه‎كاري‎هاي خاص بود. قديمي‎ترين مسافرخانه هاي تهران كه بيشتر مأمن مهاجران بي‎كار روستايي و شهرستاني بود در اين ...




معرفی بافت قدیم تهران و بناهای آن ( بافت عودلاجان )

این تحولات را نفوذ فعالیت های دست دومی که در این بخش جذب می شدند تا سرعت داده مشکلات عودلاجان را می توان به اجمال ، اینگونه برشمرد : 1)مسافرخانه ها سبب افزایش جمعیت غیر بومی شدند که اینک همان جا زندگی و کار می کنند . 2) نفوذ صنایع و احداث ...




برچسب :