و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد...

و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد، پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد. خدايا! كافر كيست؟ مسلمان كيست؟ شيعه كيست؟ سنی كيست؟ مرزهای درست هركدام كدام است؟ من آرزو می كنم كه روزی سطح شعور و شناخت مذهبی، در اين تنها كشور شيعه جهان، به جايي برسد كه سخنگوي رسمي مذهب ما، فاطمه را آن چنان كه سليمان كتانی ـ طبيب مسيحی ـ شناسانده است و علی را آن چنان كه دكتر جرج جرداق ـ طبيب مسيحی ـ توصيف می كند و اهل بيت را آن چنان كه ماسينيون كاتوليک تحقيق كرده است و ابوذر غفاری را آن چنان كه جوده السحار نوشته است و حتی قرآن را آن چنان كه بلاشر ـ كشيش رسمی كليسا ـ ترجمه نموده است و پيغمبر ما را آن چنان كه ردنسن ـ محقق يهودی ـ می بيند بفهمد و ملت شيعه و محبان اهل بيت و متوليان رسمی ولايت و مدعيان مذهب حقه جعفري روزی بتوانند به ترجمه آثار اين كفار رسمی توفيق يابند. و آن گاه اين ها كه حسين ـ حامل پرچم سرخ تاريخ ـ و وارث تنهای آدم و مجسمه زنده و جاودان اعجاز انسانيت ـ را عاجز و نالاني نشان می دهند كه ـ در لحظه مرگ ـ از دژخيم به زاری و ترحم آب خوردن التماس می كند! اين ها كه علی ـ مظهر شرف انسانی ـ و رب النوع شهادت و حريت را ـ كه زبانش در گفتن حق، هم چون شمشير در كوبيدن ناحق، شهره تاريخ است عنصر سست و جان ترس و شخصيت لرزانی معرفی می كنند كه از ترس جان، با رژيم ظلم بيعت می كند و از ترس جان، غاصب را خليفه رسمی پيغمبر می خواند و از ترس جان، به امام كذاب اقتدا می كند و از ترس جان عضو شورای نامشروع می شود و از ترس جان مقام امامت خويش را به رای و شور می گذارد و از ترس جان ديگری را در مقامی كه خدا بايد معين كند به رسميت می شناسد، و حتی مظهر جوانمردی و سرخيل آزادگی و عظمت انسانی، از ترس جان به حرام زاده كافر غاصبی دخترش (دختر فاطمه) را به زنی می دهد كه غصب را او بنياد كرده است، كه غلامش همسر عزيز او را كتک زده است، كه خودش خانه او را به آتش كشيده است، كه در خانه اش را او به پهلوی فاطمه زده است، كه او پهلوی فاطمه را شكسته است، كه محسن شش ماهه را ضربه وحشی او موجب سقط شده است… اين ها كه فاطمه را ـ زنی كه به تصريح شخص پيغمبر يكی از چهار زن ممتاز تاريخ بشر است، كه پيشوای همه زنان عالم است، زنی كه شخص پيغمبر دستش را به حرمت می بوسد، زنی كه همسر هم دل علی بزرگ است، دختر پيغمبر بزرگ خداست، كه حسين را پرورده است و زينب را… زن نالان و گريانی نشان می دهند كه فقط آه می كشد و نفرين می کند، و ناله از درد پهلويش و شكايت از قطعه زمينی كه دولت از او گرفته است! اينان كه زينب را، زنی كه وقتی حسين به ‌سوی مرگ هجرت می ‌كند و انقلاب بزرگ خويش را تصميم می گيرد، شويش را طلاق می گويد تا برای اسارت در راه جهاد آزاد باشد، او كه هر شهيدی از خاندانش بر خاک می افتاد، هم چون بازي پريشان از خيمه بيرون می پريد و شيون كنان بر سرش می نشست و به درد می ناليد و بر او مرثيه می گفت. هنگامی‌ كه دو فرزند خويش ـ كه آنان را نيز به قربان گاه آورده بود ـ به خاک افتادند باز همه چشم ها به خيمه زينب دوخته شد، اما خيمه اين بار ساكت ماند. حتی صدای پای اشكی بر گونه ای برنخاست. زينب را كه در زنجير اسارت و در بازگشت از قتل گاه همه خاندانش فريادهای علی ‌وارش بر سر شهرهای دژخيمان و كاخ‌های جلادان، هنوز در گوش تاريخ طنين افكن است و زمين را در زير پای ستم كاران می لرزاند. زنی نوحه گر می شناسانند بر مرگ برادر و ديگر هيچ! و اين ها كه (امام سجاد) پرچم دار انقلاب كربلا را ـ كه از يادش حماسه می جوشد و چهره‌ اش مروت و مردانگی را تفسير می ‌كند ـ قهرمان پارتی های زنانه كرده ‌اند و سفره‌ های ابلهانه! اين‌ها شيعه‌ اند؟ شيعه علی؟ تنها پيروان اهل بيت، تنها ملتی كه حق را تشخيص داده‌ اند! و چهره پرشكوه علی را و عظمت ‌های خاندان علی را ـ كه همسايه سنت است و سرچشمه راستين و نخستين حقيقت ـ يافته ‌اند؟ و دكتر بنت ‌الشاطي، استاد دانشگاه و نويسنده توانايی كه قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بيت، كه می ‌گفت من در اين خانه زندگی می كنم، سنی است؟! و بلاشر كه روحانی رسمی مسيحيت بود و چهل سال در تحقيق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آيات كور شد، ماسينيون كه دريايی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگي سلمان غرق شد و تمام عمر را به تحقيق و جمع همه اطلاعات موجود در طول تاريخ و در همه اسناد و آثار و مآخذ عربی و فارسی و تركی و لاتينی و حتی مغولی راجع به زندگی و شخصيت و تاثير شخصيت فاطمه پس از مرگش در تاريخ ملت‌ها پرداخت و هرگاه از فاطمه از عرفان اسلامی و از سلمان سخن می گفت سراپا مشتعل می شد، كافر؟ خدايا! به من بگو، تو خود چه می بيني؟ چگونه قضاوت می كني؟ آيا عشق ورزيدن به اسم ها تشيع است يا شناخت مسمی ها؟ و  ـ بالاتر از اين ـ يا پيروی از رسم ها؟

                                                                                      "دكتر علي شريعتي"


 ایستگاه غزل:

یا حضرت عباس! بگو محتشمت را
از جوهره علقمه پر كن قلمت را

جاری شود از دامنه اش چشمه ای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غمت را

یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب
دندان به جگر گیر و به پا كن علمت را

آن جا كه علی اصغر شش ماهه شهید است
شاعر یله كن قافیه درد و غمت را

بی نیزه و بی اسب بماناد؛ كه بی دست
چون باد بر آشوب كه دشمن همه بید است

بگذار گشایش گر این واقعه باشی
بر علقمه قفلی ست و دست تو كلید است

ابروی ترک خورده عباس... خدایا
شق القمر از لشكر ابلیس بعید است

بر نیزه سر توست كه افراشته گردن؟
یا سرخ ترین سوره قرآن مجید است؟ 

روزی كه سر از ساقه هر نیزه بروید
در عالم عشاق عزایی ست كه عید است 

بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی كه نویسنده این شعر سپید است

شمشیر كن از فرط جنونت قلمت را
چون قافیه باخته شعر یزید است

چون قافیه باخته شعر یزید است
شمشیر كن از فرط جنونت قلمت را

یا حضرت عباس! قدم رنجه كن، آرام
بگذار به چشمان ملائک قدمت را...          (علی رضا بدیع)

گزینه غزل های پست مدرن در ایستگاه غزل: http://ghazal-station.blogfa.com


مطالب مشابه :


چند شعر درباره ی مرگ

مرگ - چند شعر درباره ی مرگ «خواب را گفته‌ای برادر مرگ// چو بخسبی همی‌زنی درِ مرگ» اوحدی




مــــــــــــــرگ و یاد(شعر)

مــــــــــــــرگ و یاد(شعر) وقت دفــــن مـــرده، مردن را ببین تـــا ببـینی مــــرده ی




درباره برادر نیما

وبلاگ اختصاصی پدر شعر نو , نیما یوشیج - درباره برادر نیما دست نيست يا به مرگ طبيعي مرد يا




متن کامل شعر حیدر بابا شهریار(فارسی و ترکی)

رایانه امروز با سه برادر - متن کامل شعر حیدر بابا شهریار(فارسی و ترکی) - از ریز تا درشت دنیای




شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و فوت

شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و فوت برادر.




اشعار راجع به مرگ

اشعار راجع به مرگ «خواب را گفته‌ای برادر مرگ// چو «شعر من و مرگ فقرا، عیب بزرگان




و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد...

برادر خاطرت هست؟ - و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد




افسانه سه برادر

افسانه سه برادر - اینجا آسمونمونه و بدین ترتیب، مرگ برادر وسطی را نیز از آن خود شعر نو




مولانا محتشم كاشاني

به طور كلي در بررسي وضع شعر وشاعري عهد صفويه كه پس از مرگ برادر از وي فرزندي به جهان




برچسب :