گزارش برنامه غارنوردی در شهرکرد 26 و 27 آبان ماه 1390

روز چهارشنبه صبح از پایانه مسافربری بیهقی ( آرژانتین ) با اتوبس های بین شهری به اصفهان آمدم و منزل سمیرا و رسول رفتم ، عبدالرضا هم از صبح اونجا بود . تا غروب منزل بودیم بعد در حالی که بارندگی بود کنار سی و سه پل  رفته و نیم ساعتی با دوستان زیر باران قدم زدیم ، دیدن زاینده رود پر آب حس زندگی رو در آدم دو چندان می کرد و مردم بسیاری مثل قحطی زده ها بدون چتر زیر باران در سیاهی شب کنار زاینده رود راه می رفتن .
 به منزل برگشتیم ، شام خوردیم و ساعت 11 خوابیدیم .

صبح زود بیدار شده و آقا رسول ما را تا محلی که ایمان با خودرواش منتظرمون بود رساند و بعد از خدا حافظی چهار نفری به سمت شهر کرد حرکت کردیم . ایمان دیوانه سرعت در رانندگی بود و می گفت با یکبار تا 260 کیلمتر بر ساعت در یک اتوبان رانندگی کرده و برای اثبات این ادعا عکسی از کیلومتر شمار ماشینی که این سرعت رو با اون پر کرده بود نشانم داد کیلمتر شمار در عکس 240 کیلومتر را نشان میداد .

از اصفهان تا شهر کرد با سواری حدود یک ساعت فاصله است . در مبدا ورودی شهر آقای محمدی دوست خونگرم و مهمانواز منتظر ما بود و همراه ایشان به سمت اولین محل فعالیت غارنوردی امروزمان یعنی غار تنگ خراجی رفتیم . از هفشجان گذشتیم و در تنگه که خراجی نام داشت به دهانه غاری رسیدم که ورودی ان بسیار تنگ و پر از خار و خاشاکی که باد به داخل آن انداخته بود . از محل پارک خودروها ( کنار جاده ) تا دهانه غار 10 دقیقه بیشتر راه نبود .

دهانه تنگ این غار با سقوط سنگی نسبتا بزرگ تنگ تر هم شده بود و وجود یک مار سمی در همان ابتدای غار باعث گردید از بازدید ان خود داری کنیم . ماجرای داخل شدن من و آقای محمدی و دیدن مار و خارج شدن از ان دو سه متری ورودی غار خود یک گزارش مفصل می باشد .

بعد از رسیدن به محل خودرو ها به پیشنهاد آقای محمدی به سمت غاری که از نظر خودش چندان اهمیتی نداشت رفتیم .

این غار در بستری شکل گرفته از سنگهای کنگولو مرا و در دامنه کوهی کم ارتفاع به نام گرز رستم قرار داشت برای رسیدن به انجا از کنار تاسیسات یک سنگ شن عبور کردیم و با چند دقیقه پیاده روی به دهانه غار رسیدیم .

سنگ کنگلومرا

ورودی غار با یک فرود حدود 10 متر شروع می شد ، کارگاه ان یک رول بولت 10 میلمتری بود که آقای محمدی و دوستان شهر کردی در بازدید اولیه از آن زده بودند .
پس از این فرود یک راهروی چند متری غار را به فرودی دیگر در مسیری بسیار ریزشی رساند . آقای محمدی و دوستانشان تا اینجا آمده بودند .
فرسودگی بدنه غار امکان زدن کارگاه مصنوعی خوب را از ما می گرفت و به همین خاطر با گرفتن یک کارگاه طبیعی از یک سنگ بزرگ روی محل فرود سیستم پائین رفتن را شکل داده و چند متر فرود رفتم، در بررسی اولیه به مدخل چاهی رسیدم که حدودا 15 متر عمق داشت . و این باعث گردید که با زحمت فراوان اقدام به نصب کارگاهی با رول اسپت هشت میلمتری کنیم و این کار وقت زیادی از ما گرفت . دو عدد رول زده شد و مسیر فرود را تا حد ممکن از مسیر ریزش سنگ دور نمودم  مابقی افراد هم پائین آمدند ولی غار باز هم ادامه داشت . در حین پائین رفتن تا انجا که میسر بود سنگهای سر راه را پائین می ریختم که در زمان فرود افراد باعث حادثه نشود .
راهرویی حدودا 10 متری و تا حدودی تنگ چاه بعدی را در پی داشت و نیاز به رول کوبی بود اما جای مناسبی برای این کار نداشتیم . بروی سازه های آهکی که بسیار متراکم و سخت شده بودند رول سوم زده شد و ادامه طناب به کارگاه های بالائی وصل گردید .
این چاه حدود 10 متر یا کمی بیشتر عمق داشت و در کف آن شکل غار تغییر می کرد و نشان از عبور جریان نسبتا قوی آب در فصل بارندگی بود . انتهای این راهرو حفره ای تنگ بود که عبور از ان با تجهیزان ممکن نبود ، هر چند از برنامه غار پراو بسیار خسته شده بودم و تصمیم داشتم برای چند هفته فعالیت جدی را کنار بگذارم اما برای اصمینان از پایان یافتن ادامه این غار بسیار ریزشی با سنگ های نامناسب برای رولکوبی هارنس را از خود جدا کردم و با زحمت از حفره پائین رفتم کمی جلوتر حفره ای دیگر بود و ان حفر با کمال ناباوری به چاهی عمیق در حدود 30 تا 40 متر منهی می گردید .
پشت سر من سمیرا زارعی فرود آمد ولی به خاطر کمبود وقت به ایمان و آقای محمدی سپردم به سمت دهانه غار صعود کنند .
پس از چند دقیقه عکاسی بالا رفته ، مسیر را جمع کردیم و ادامه کار را به وقتی مناسب با توانی بهتر سپردم .
پشت سر هم و با نهایت احتیاط از جهت ریزش سنگ به سمت دهانه غار بالا رفتیم .
در ورودی دهانه دوتن از دوستان آقای محمدی و از کوهنوردان شهر کردی منتظر خارج شدن ما بودند . هوا در حال تاریک شدن بود که کنار خودروها رسیدیم .
چندان امیدوار نبودم که این غار عمیق شود اما معلوم نبود که تا کجا پائین می رود !!!

به شهر کرد آمدیم و بعد از سوار نمودن مهسا دختر آقای محمدی به سمت شهر کوچک و  تفرجگاه منطقه که در کرانه های زاینده رود درست شده حرکت کردیم . این شهر که ویلاهای بسیاری در اطراف ان ساخته شده دارای پلی است قدیمی که انرا زمان خان می نامند .

در یک ویلا متعلق به اداره مخابرات ( محل کار آقای محمدی ) اسکان یافتیم .

ایمان دوست خوبمان اصلیتا اهل هفشجان بود و خانواده اون هنوز در انجا ساکن بودند ، شام امشب را مهمان سخاوت خانواده ایمان بودیم و از این بابت از مادرش تشکر می کنیم .
دوش گرفتیم و با غذائی که ایمان آورده بود و میوه ای که آقای محمدی زحمت کشیده بودند و همین طور دیدن منظره زاینده رود و پل زمان خان که با چراغ های شهر روشن شده بودند خاطره ای فراموش نشدنی از آن شب در ذهنمان حک کردیم . اما خسته از برنامه خیلی سریع خوابیدیم .
ساعت 6 صبح بیدار شدیم و بعضی از دوستان را با زحمت از تشک و پتو جدا کردیم . صبحانه خوردیم  ، ویلا را مرتب و  سوار خودرو ها شده و بازم در جاده به سمت غاری دیگر به نام تاپو در نزدیکی روستائی به نام دزک حرکت کردیم .
شب قبل در مورد اینکه امروز کجا برنامه برویم بحث بود و نهایتا از میان بازدید غار سراب و تاپو گزینه دوم که فنی بود و برای دوستانمون مناسب از جهت تمرین بود انتخاب شد .
به شهر کرد که رسیدیم مهسا را تحویل مادرش دادیم ، هر چند چهره اش هنگام ترک انجا چندان خوشحال به نظر نمی رسید اما شب قبل بسیار از اینکه در میان جمع ما بود لذت برد ، او متولد 1373 و دانش آموز سال آخر دبیرستان بود اما به نظر کم سن تر می آمد ، ادب و احترامی که برای ما قائل می شد تحسین بر انگیز بود می گفت باشگاه سنگنوردی می رود و بسیار به کار فنی و همین طور غارنوردی علاقمند است . امیدوارم در زندگی و وزش موفق و پیروز باشد .

از فرخشهر گذشتیم و چند کیلومتر جلوتر در جاده کیار به روستای بزرگ دزک رسیدیم .
سال قبل که همراه آقای قاسم فاطمی جهت بازدید و رولکوبی غار تاپو امده بودیم با یکی از کوهنوردان شهرکردی که بومی همین روستای دزک است بنام آقای هوشیار اسدی آشنا شدیم ، هوشیار بسیار مهمانواز بود او در مرکز اورژانس شهرکرد به عنوان بهیار کار می کرد و به همراه پدر و مادرش در روستا زندگی می کرد ، ادمی تحصیل کرده و بسیار با فرهنگ .

امروز هم طبق قرار قبلی که با آقای محمدی داشت به همراه ما آمد و در برنامه شرکت کرد . مهدی کار فنی نکرده بود و ما را تا دهانه غار همراهی می کرد وجودش برای ما نیاز واجب و البته تجدید خاطره برنامه های سال گذشته با آقای فاطمی که هم اینک در کشور کانادا مقیم گشته شد .

تا محل پارک خودرو ها ( کنار صخره ای کنگلو مرائی که بسیار بزرگ و دو تیکه هم بود ) تا دهانه غار حدودا 50 دقیقه راه بود . بلافاصله بعد از رسیدن به دهانه غار وسایل را مرتب و طناب ها را در کیسه بار ها گذاشتیم از سنگی بزرگ کارگاه گرفتم و کمی پائینتر دو رول اسپیت که سال قبل زده بودم و الان صفحه رول نداشت را احیا و آماده فرود نمودم . حدود 15 متر پائینتر طناب سایش مختصر با دیواره غار داشت به همین خاطر باید ریبلی تغییر جهتی در این قسمت می زدیم و این کار را هم کردیم . کوبیدن رولی اسپیت حدود نیم ساعت وقت گرفت . از انجا تا کف چاه حدودا 35 متر عمق فرود داشت که روی تلی از خاک و فضولات کبوتر با شیب تند به پائینتر می رفت . طول طنابی که در این چاه استفاده کرده بودیم 60 متر بود .

زیر این چاه که بیش از 50 متر عمق داشت تالاری رفیع بود که در بدنه خود تزئیناتی هم داشت . انتهای این تالار در کف ، مدخل چاه بعدی بود که با دو رول اسپیت که در طرفین چاه زده شده  و به یک رول دیگر داخل تالار متصل شده  تجهیز شده بود . بستن رولها و انداختن طناب را به سمیرا واگذار کردم و او جلوتر از من فرود رفت این بخاطر آشنائی و پیدا کردن اعتماد بنفس برای او لازم بود . حدود 20 متر عمق این چاه بود و به تالاری کوچک منتهی و چاه بعدی منتهی می گردید .

دو رول اسپیت که سال قبل  انها را خودمان ( من و مهرداد حاجی هاشمی ) زده بودیم با بستن صفحه آماده فرود کردیم و عمق این چاه حدود 30 متر می شد بگونه ای که طناب 50 متری چاه قبل به انتهای این چاه رسید .

یکی پس از دیگری عبدالرضا - سمیرا - ایمان - و اقای محمدی فرود امدند . زیر این چاه در سمت راست راهروی که مسیر جریان آب هم بود ادامه غار به سمت چاه بعدی را به ما نشان می داد . طول این راهرو 10 متر است و بدنه ان به گونه ای است که گویا در زمانهای بسیار قدیم مسیر جریان های سیلابی بوده و بدنه ای هر چند از جنس کنگلومرائی  اما بسیار یکپارچه و محکم دارد . طنابی 25 متری به همراه داریم که سر آنرا به طناب چاه قبل بسته و به یک بلوک مطمئن هم متصل و سپس به رولی دیگر وصل کردیم . هر چند لازم بود که یک رول دیگر کمی جلوتر بزنیم اما چون اسپیت دیگری جهت این کار به همراه نیاورده بودیم با همان کارگاه فرود رفتیم .

عمق این چاه که بستری کاملا گلی دارد تقریبا 12 متر است . پس از فرود همه نفرات و عکاسی به ترتیب به سمت دهانه غار راهی شدیم . سمیرا نفر آخر بود و کارگاه هارا جمع می کرد .

ساعت 4 در حالی آخرین نفر ( سمیرا ) به بیرون غار رسید ، که هوشیار با چند تکه هیزم چائی درست کرده بود و با همان اتش غذای خود را گرم کردیم . هوا به سرعت در حال تاریک شدن و همین طور سر شدن بود و این باعث می شد که به سرعت وسایل را جمع کرده و به پائین کوه سرازیر شویم .

کنار خودروها که رسیدیم هوا کاملا تاریک بود . بعد از مرتب کردن لباسهایمان و همین طور وسایل به دزک آمدیم از مهدی خداحافظی کرده و به سمت شهر کرده حرکت نمودیم .

ایمان در هفشجان نزد خانواده اش می ماند و ما باید با اتوبوس و یا سواری به اصفهان بر می گشتیم . به ترمینال شهر کرد رفته و بعد از دقایقی تاخیر ساعت حدود 8 شب پس از خداحافظی از ایمان و آقای محمدی با سواری بین شهری به اصفهان امدیم .

به ترمینال کاوه رفتیم اما به دلیل ازدهام جمعیت برای تهران بلیط پیدا نکردم و عبدالرضا هم برای فردا ساعت 11 بلیط گرفت . به همین خاطر به منزل رسول آمدیم و فردا ایشان زحمت کشیدند و ساعت 4/5 مرا به ترمینال رساندند .

در پایان از زحمات دوستان خوبمان :

آقای محمدی عزیز و خانواد محترمش

آقا ایمان گل و خانواده اش

آقا هوشیار اسدی دوست داشتی 

سمیرا و رسول عزیز

و همین طور عبدالرضا تشکر کنم که چند روز به یاد ماندنی را در کنارشان بودیم و امیدوارم باز هم سعادت دیارشان را پیدا کنم .

سرپرست برنامه : سمیرا زارعی

راهنمای و میزبان برنامه : آقای محمدی و مهدی اسدی

مسئول فنی : یوسف سورنی نیا

rprs6zen0zlttzfce3b.jpg

زاینده رود و سی سه پل

slzm3mlq77y6a8eyh7h.jpg

نصب اولین رول در غار ریزشی تازه کشف شده 

4yffht9c7j59wjs86w7.jpg

راهروی اخرین قسمتی که ما فرود رفتیم .

hek2brqmriwzvtxxgzv.jpg

قسمتی از تزئیات داخل غار گرز رستم 

2hm2e6lc2k8ajvfkprjs.jpg

حفره ای که به چاه عمیقی ختم می شد و بسیار تنگ بود

693khohjwky2ybc9ws70.jpg

تزئینات گل کلمی داخل غار

g95u4jg1u0hhwstmh1xa.jpg

جنس سنگهای داخل غار گرز رستم در این عکس بخوبی دیده می شود

2k2ghwb1ppiqbpwzc03m.jpg

اخرین رول زده شده که بر روی توده ای از کربنات کلسیم بسیار محکم زده شد


مطالب مشابه :


ترمینال بیهقی(آرژانتین)-تهران

معرفی کامل ترمینال مسافربری بیهقی (آرژانتین) -تهران سال تاسیس : 1370 پایانه و پارک‌سوار بیهقی




معرفی فرودگاهها و پایانه های تهران

پایانه مسافربری بیهقی در میدان آرژانتین واقع گردیده که در زمینی به وسعت 5/13 هکتار احداث شده




گزارش برنامه غارنوردی در شهرکرد 26 و 27 آبان ماه 1390

روز چهارشنبه صبح از پایانه مسافربری بیهقی ( آرژانتین ) با اتوبس های بین شهری به اصفهان آمدم و




ترمینال جنوب-تهران

معرفی کامل ترمینال مسافربری جنوب (تهران) سال تاسیس : 1357 پایانه مسافري جنوب در بخش شمالی




اشنایی کامل با شهرتهران-قسمت سوم

پایانه مسافربری غرب در خیابان آزادی پایانه مسافربری آرژانتین در میدان آرژانتین




مقدمه

هدف از ایجاد وبلاگ همسفر جاده ها اطلاع رسانی در باره شرکت مسافربری همسفر چابکسواران و ساعات




سرویس دانشگاه صنعتی

**سرویس پایانه شرق تهران شرکت مسافربری همسفر چابکسواران آدرس : میدان آرژانتین




ساعات حرکت سرویسهای تهران

هدف از ایجاد وبلاگ همسفر جاده ها اطلاع رسانی در باره شرکت مسافربری آرژانتین پایانه شرق




برچسب :