معماری یونان

 سرزمينی که تمدن و فرهنگ يونان باستان در آن شکل گرفت, از يونان و جزاير تشکيل شده بود، که عبارت بودند از: يونان شمالی، مرکزی و جنوبی (پلوپرنز) و همچنين جزايری که در سواحل شمالی ( تراس) و شرقی (آسيای صغير) دريای اژه قرار دارند. به عبارت ديگر می توان چنين گفت که: شبه جزيره بالکان در جنوب اروپا قرار دارد که قسمت بزرگی از آن در دريای مديترانه پيش رفته و در همين قسمت کشور يونان قرار گرفته است, بخش اعظم اين شبه جزيره را کوههای سخره ای و پر شيب فرا گرفته که تنها در ميان جلگه هايی که وسط اين کوههاقرا دارند, اراضی حاصلخيزی جهت کشاورزی وجود دارد .


در شکل دادن به اوضاع موقعيت جغرافيايی و طبيعی , سياسی اقتصادی و فرهنگی يونان نقش بسيار مهمی داشته است. زيرا همين وضعيت طبيعی موجب شده که در بخشهای مختلف يونان, دولت شهر های کوچک مستقل تشکيل گردند که شرايط خاص طبيعی, يعنی از يک سو به دريا و از سوی ديگر کوهستانهای صعب العبور مانع از آن بودند, که تا اين دولت شهر ها مورد تهاجم قرار گيرند .
پيشينه تاريخی يونان : بطوريکه قبلاً اشاره شد. سرزمين اصلی يونان پيش از حمله اقوام شمالی (دورين ها ) دارای تمدنی پيشرفته بودنددر بخش شمالی شبه جزيره يونان اقوامی از شاخه های آريا - اروپايی زندگی می کردند که طی سده ها از استب های جنوب روسيه به اين قسمت ها مهاجرت کرده بودند. اين قبايل که «دورين» ناميده می شدند, از نظر فرهنگی در سطحی پايين تر از ميسنی ها يا ساکنان اصلی يونان بودند. در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد اين قبيله ها از شمال به سوی جنوب سرازير شدند و سرانجام «پلوپونزه»,دژهای مستحکم « مسين» را ويران نمودند. و بدين ترتيب تمدن مسين پايان يافت .
ساکنان يونان در همه جای شبه جزيره يا به اطاعت «دورين ها» در آمدند و يا به جزاژر اژه و سواحل غربی آسيای صغير کوچ نمودند. پس از اين اتفاق در يونان جند قرن رکود هنری حکمفرما بود و حتی خط اوليه يونانی ها نيز به فراموشی سپرده شد. سپس در اواخر «دوره هرمز», يونانی ها با نوع نگارشی جديد که از «فينقی ها» کسب کردند, آشنا شدند. يونانيها حروف صدادار را به اين حروف افزوده و الفبای خود را که مرکب از 24 حرف بود پديد آوردند .
تداوم تمدن يونان در واقع با تولد «دولت شهرها» يا «پليس» ها آغاز گرديد. شرايط خاص جغرافيايی يونان, هر طايفه از اقوام «دوری» را به گونه مستقلی تقسيم نمود, در سواحل اين کشورکه موانع طبيعی بزرگترين عامل استقلال دولت شهر ها بودند, رفته رفته تمدن باستانی يونان شکل گرفت. ارتباطات که صرفاً از طريق دريا امکان پذير بود, اين دولت شهرها را با فرهنگ و تمدن ديگر جزاير و کشورهای حاشيه مديترانه آشنا نمود, و از اين طريق زمينه های اقتصادی تجاری, ايجاد گرديد. در برخورد با اين تمدنها و رونق اقتصادی, زمينه های رشد هنر طبيعت گرايی يونان روح و قوت گرفت .
بطور کلی تمدن يونان در سه عنصر ثابت خلاصه می شود که عبارتند از : انسان, طبيعت, عقل. شناخت تمدن يونان, شناخت بخشی از تمدن جديد غرب است و شناخت اين تمدن بدون آشنايی با تمدن شرق مديترانه امکان پذير نيست. زيرا بطوريکه اشاره گرديد , اين تمدن سهم بزرگی در ايجاد تمدن و هنر يونانی داشته است .
کشف تئوری انسانی, يا انسانی که تفکر در هر موضوعی او را به شناخت و معرفت می رساند, موجب گرديد که يونانی از تفکرات جادويی و افسانه ای گذر نموده و به تفکر عقلانی گام نهد, و در اين زمان بود که فلسفه و تاريخ نويسی و علم جانشين تفکرات قديمی گرديد. شناخت فرد به دنبال آن ارزش دادن به مقام او, آزاديهای فردی را پديد آورد. دمکراسی که پايه جمهوری يونان در پنج قرن شناخته شده بود, تنها فرم حکومتی بوده, که در طول تاريخ تا انقلاب کبير فرانسه به عنوان دمکراسی مستقيم و تصميم گيری با وجود تمام محدوديتهای آن شناخته شده است. در جهان بينی اومانيستی (انسان گرايی) يونان آنچه اهميت داشته , انسان بوده و انسان محور مقياس همه چيز بوده است. علاوه بر همه اين ها, آنچه که در تفکرات يونانی, انسان را از ساير موجودات متمايز کرده عقل اوست. طبيعت و زيبايی نيز در تمدن يونانی جايگاه خاصی داشته است. عوامل طبيعی و وجود طبيعت خاص يونان در شکل گيری آثار معماری و ساير هنرها نقش اساسی و تعيين کننده ای را بازی کرده است

 

شيوه های یونانی


به طور کلی آثار معماری يونانی براساس شيوه های خاص ساختمانی بنياد شده اند. کهن ترين شيوه های قابل تقسيم بندی در معماری يونانی عبارتند از : شيوه دوريک ، ايوني: (ايونيايی) و شيوه کرنتی ، شيوه هايی (سبک هايی) که معماران يونانی پديد آورند، تا حدودی بر حسب جزئيات، ولی عمدتاً براساس تناسبهای اجزاء از يکديگر متمايز می شوند . هر سبکی برای هدف خاصی بکار گرفته می شد و هر يک مفاهيم متفاوتی را مجسم می کرد. لذا بر همين اساس هر يک از شيوه های معماری يونان دارای ويژگيهای خاصی هستند .

اصطلاح شيوه يا سبک معماری که درباره ی يونان اطلاق می شود، کاملاً رواست زيرا بناهای يونانی از ثبات و کمال لازم برخوردارند .
همان طوری که در اکثر پيکره های يونانی اين مسئله مشهود است. مثلاً معبد دوريک نيز مانند پيکره «جوان يونانی» مظهری از قرار و پايداری درونی و سازگاری متقابل اجزای بيرونی است که به آنها ويژگي منحصر به فرد و وحدتی خاص موجودات زنده می بخشد .

الف) شيوه ی دوريک: شيوه دوريک يا دوريسی که نام خود را از سرزمين مرکزی يونان گرفته است، اصلی ترين شيوه معماری يونان است . زيرا هم قديمی تر و هم مشخصتر از ساير شيوه های يونانی است. ستون دوريک مشتمل بر بدنه ستون که از قاعده دايره برخوردار است و از پايين به بالا از قطر دايره کاسته می شود .
سطح بدنه ستون با شيارهای کم عمق عمودی به نام «قاشقيها» تزيين شده است. در انتها بخش بدنه با يک خط افقی معروف به «گلوبند» يا گلويی به سر ستون متصل می شود. سر ستون از بالشتگی و تاوه چهار گوش واقع بر روی آن تشکيل يافته است. اسپر از دو بخش اصلی ديگر مختلط تر و اجزاء آن عبارتند از: فرسب (رديف سنگهای صيقل خورد ، و افقی که مستقيماً بر روی سر ستونها تکيه دارد) و افريز با سه ترکيها و چهار گوشيهای تزئينی اش و طره به صورت مثلثی در می آيد، و با لبه ی برجسته به بيرون خود سطح سنتوری را احاطه می کند .
همه بخشهای بنا از سنگهايی تراشيده شده که بدون ملات بر روی هم قرار گرفته اند. و بديهی است که در نهایت استادی ساخته و پرداخته شده اند. نسبت ارتفاع به قاعده در ستون دوريک در اغاز 4 به 1 بوده ولی در دوره کلاسيک اين نسبت به پنج و يک دوم و پنج و سه چهارم می رسد . در دوره ی هلنی نسبت 7 به1 می شود

ب) شيوه ايونيک (ايونيايي): اين شيوه معماری به سرزمين ايونيا واقع در ساحل آسيای صغير (ترکيه) منسوب بوده و کمتر از شيوه دوريک صلابت و استواری و رسميت دارد و خاستگاه آن نيز همچون دوريک ناشناخته مانده است. نخستين بقايای معماری شيوه ايونيک از پرستشگاههايی است که متعلق به قرن ششم ق م است از ويژگيهای اين شيوه ستون باريک و بلند با سر ستون پيچ خورده (حلزونی شکل) است طرح ستون اين شيوه به بيننده از هر طرف ديد مشابهی می دهد. نسبت ارتباع به قاعده ستون در اين شيوه 9 به 1 و 10 به 1 يعنی نسبت به ستون دوريک بلندتر است و تعداد شيارهای روی بدنه ستون نيز 24 عدد است .
مهمترين عنصری که شيوه ايونيک را از نظام دوريک مجزا می کند، تغير شکل سر ستونها است. ستون سنگی در شيوه ايونيک به جای اينکه مستقيماً روی سکوی پله دار (استيلوبات) قرار گيرد بر روی پايه ستون دايره شکلی که از سنگ يک پارچه تراشيده شده و دارای فرو رفتگيهايی نيز می باشد، قرار می گيرد. اين سنگ حجاری شده روی يک لوحه سنگی مربع شکل قرار دارد که به اين نوع پايه ستون در شيوه ايونيک «توروس» گفته می شود. سطح جانبی شيارهای قاشقی بدون گوشه سبک ايونيک بخش پايينی «آتنا» که به شکل مربع در انتهای ديوارهای مقصوره ديده می شود. در صورتی که در شيوه دوريک ساده رها می گردد. معابد بسياری در يونان و سرزمينهای تابعه آن به شيوه ايونيک بر پا شده اند که می توان به معبدار ختئوم (ارختئون) در آتن و معبد آرتميس در افسوس و ... اشاره کرد

ج) شيوه کرنتی (قرنتی )
شيوه ی کرنتی در اواخر سده پنجم ق . م توسط معمای بنام «کاليماخوس» ابداع و به کار گرفته شده و به ناحيه کرنيت واقع در جنوب شرقی بخش مرکزی يونان منسوب است. برای نخستين بار از ستون کرنتی در داخل معابد استفاده گرديد، ولی اوج گسترش اين شيوه در معماری از حدود سال 300 ق.م به بعد است که در ستونهای بيرونی ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفته است .
ويژگی آن: سر ستونی به شکل کاسه ی زنگ رو به بالا، با آرايش برگ کنگری به گرد آن است. بدنه ستونی کرنتی هم از بدنه ی ستون دوريک باريکتر و بلندتر است. ولی قطر آن، مانند بدنه ستون ايونيک، از روی پايه ستونی به يک ميزان بالا می رود. بهترين نمونه معبدی که به اين شيوه ساخته شده، معبد زئوس (سده دوم ق م) در شهر آتن است. سر ستون کرنتی با ظرافت بسيار تزئينی اش بيشتر به عنوان يک المان تزئينی مورد توجه بوده و دقت بسيار زيادی که در حجاری های پيکره ها بکار رفته، در سر ستونهای اين شيوه نيز ديده می شوند .
سر ستون کرنتی در حقيقت کمال مطلوب يونانيان بود، چون در مورد ستون ايونيک مسئله ديد در گوشه ها برای معماران معابد مشکلی بود و با بکار گيری سر ستون ايونيک در زوايا با ديد دوجانبه آن مشکل ديد کنج ها لاينحل مانده بود، با ابداع شيوه ی کرنتی که سر ستون تزئينی آن از تمام جوانب ديد يکسان داشت؛ همين امر موجب گرديد تا يونانيان در رسيدن به کمال مطلوب مورد نظرشان توفيق حاصل کنند

معابد يوناني
معبد يوناني از لحاظ نقشه ، شباهت نزديكي به تالار بارگاه ميسني دارد و حتي در پيشرفته ترين شكل اين معبد ، سادگي بنيادي ساختمان تالار مزبور به چشم مي خورد : يك اتاق تك يا دو اتاق تو در تو بدون پنجره ، با يك در ( دو در براي مقصوره ي تو در تو ) و يك رواق با دو ستون بين ديوارهاي پيش آمده ( ستون هاي بين دو جرز ) ، يا ستون بندي خلفي ( ستون بندي بي ديوار ) ، يا ستون بندي خلفي و قدامي ، يا هر يك از اين نقشه ها كه به وسيله ي يك رديف يا دو رديف ستون بندي محاط شده باشند . معابد پيشين ( متعلق به دوره ي كهن ) غالبا ً دراز و باريك بودند ، كه نسبت ميان ديوارهاي خلفي و قدامي با ديوارهاي پهلويي تقريبا ً يك به سه بود . نقشه هاي متعلق به دوره ي كلاسيك پسين و دوره ي هلني به نسبت يك به دو نزديك شدند ولي هيچ گاه دقيقا ً يك به دو نبودند . ديوارهاي پهلويي معابد دوره ي كلاسيك غالبا ً كمي بيش از دو برابر ديوارهاي خلفي و قدامي بودند ، همين نسبت در معابد هلني كمي كوتاه تر مي شد .

نمونه هایی از پلانهای معابد یونان باستان

پلان و فرم بازسازی شده معبد آپولون

معبد آپولون

معبد زئوس

معبد آتنا

معبد هفایستوس

آگورا

آگورا در یونان فضایی محدود و مشخص برای وقوع فعالیت‌های اجتماعی شهر و برگزاری آزادانه رابطه‌های اجتماعی و فرهنگی میان شهروندان بوده است، بطوری که برخورد اجتماعی مردم با هم و مداخله آنان در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی قضایی و نیز برخوردهای فکری آنان در این فضا صورت می گرفت. رومیان نیز فورومها را در هماهنگی با نظام اداری شهرهای خود و جهت پاسخ‌گویی به نیازهای خاص زندگی جمعی‌شان ساخته بودند. فوروم به لحاظ کالبدی به آگورای یونانی شباهت داشت و به عنوان محلی برای برگزاری امور اداری شهروندان، انجام امور تجاری و امور سیاسی و گاه بخشی از امور مذهبی، زمینه برخورد اجتماعی مردم با هم را فراهم می‌آورد.
امروزه نیز، قرن ها پس از یونان و روم باستان، اندیشه‌های مردمسالارانه ای که از گذشته های بسیار دور در غرب زاده شده و پرورش یافته بودند، در قالب فضاهای عمومی دیگری همچون پلازا یا میدان شهری و ساختمان‌های عمومی همچون تالار شهر نمود یافته‌اند و در حال حاضر این فضاها و بناهای عمومی جزء جدایی‌ناپذیر شهرهای امروزی محسوب می‌شوند

 

تئاتر در یونان

مكان‌ اجراي‌ تئاتر در يونان‌، معمولاً وابسته‌ به‌ حريم‌ مقدس‌ خدايان‌ بود و پيش‌ از برپايي‌ مسابقات‌ دراماتيك‌، مكانهايي‌ از اين‌ نوع‌ فراوان‌ بودند. در كشفيات‌ باستان‌شناسي‌ در قصرهاي‌ مينو سي‌ در كرت‌، يك‌ محل‌ تئاتر كشف‌ شده‌ است‌ كه‌ در دو طرف‌ آن‌ نيمكتهايي‌ سنگي‌ قرار دارد و به‌ شكل‌ مستطيلي‌ به‌ عرض‌ 12 و طول‌ 15 متر ساخته‌ شده‌ بود. احتمالاً اين‌ مكانها براي‌ رقص‌، جشن‌ها و گاو سواري‌ ساخته‌ شده‌ بودند. محققان‌ معتقدند فضاهاي‌ تئاتري‌ اوليه‌ نيز در سرزمين‌ يونان‌ چهارگوش‌ يا مستطيل‌ شكل‌ بوده‌اند. تئاتر يونان‌ در سدة‌ پنجم‌ اصولاً دايره‌ شكل‌ بوده‌ است‌. از طرفي‌ با آنكه‌ تئاترهاي‌ ديگري‌ نيز در يونان‌ وجود داشتند مورخان‌ تنها به‌ تئاتر ديونوسوس‌ توجه‌ نشان‌ داده‌اند. چرا كه‌ كلية‌ نمايشنامه‌هاي‌ موجود يوناني‌ در آنجا اجرا شده‌اند. قديمترين‌ مشخصه‌ تئاتر ديونوسوس‌ (در محل‌ سيونوسوس‌ الوتريوس‌) در شيب‌ تپه‌هاي‌ زيرآكروپوليس‌ وجود اركستر (يا محل‌ رقص‌) بود. در اصل‌ ساختمان‌ تئاتر را احتمالاً در دامنه‌ تپه‌ مي‌ساختند. زيرا تماشاگران‌ مي‌توانستند روي‌ تپه‌ها بنشينند يا بايستند و نمايشهاي‌ همسرايي‌ را كه‌ قديمترين‌ اجرا قبل‌ از تراژدي‌ بودند، تماشا كنند.

در سدة‌ ششم‌ گاه‌ يك‌ تراس‌ در پاي‌ تپه‌ مي‌ساختند و در آن‌ يك‌ اركستر اي‌ گرد به‌ قطر 22 متر در جانب‌ محل‌ تماشاگران‌ قرار مي‌دادند. و يك‌ قربانگاه‌ به‌ نام‌ تيمل‌ در مركز آن‌ دايره‌ قرار مي‌گرفت‌ كه‌ تا دورة‌ مسيحيت‌ بدون‌ تغيير ماند. به‌ تدريج‌ بنايي‌ بنام‌ اسكين‌ در روي‌ صحنه‌ و روبروي‌ تماشاگران‌ ساخته‌ شد كه‌ نه‌ تنها به‌ عنوان‌ زمينه‌ براي‌ نمايشها به‌ كار مي‌رفت‌ بلكه‌ به‌ عنوان‌ اتاق پشت‌ صحنه‌ مورد استفاده‌ بازيگران‌ قرار مي‌گرفت‌ كه‌ براي‌ تعويض‌ لباس‌ و تغيير نقش‌ بكار مي‌رفت‌. مي‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ در يونان‌ باستان‌ صحنه‌آرائي ها بسيار ساده‌ برگزار گرديده‌ و از وسائل‌ اندكي‌ در روي‌ صحنه‌ استفاده‌ مي‌شده‌ است‌. نويسنده‌، وظيفه‌ هدايت‌ بازيگران‌ را نيز بر عهده‌ داشت‌ و بازيگران‌ نيز هميشه‌ از ميان‌ مردان‌ انتخاب‌ مي‌شدند. تعداد آنها غالباً سه‌ نفر بود كه‌ در يك‌ نمايش‌ نقش‌هاي‌ متعددي‌ را ايفا مي‌كردند. ماسكهايي‌ كه‌ اين‌ بازيگران‌ بر چهره‌ مي‌زدند، علاوه‌ بر اينكه‌ امكان‌ ديد بهتري‌ را به‌ تماشاگر مي‌داد، امر تعويض‌ شخصيتهاي‌ گوناگون‌ در يك‌ نمايش‌ را نيز امكان‌پذير مي‌ساخت‌. ماسكها معمولاً به‌ دو دسته‌ تراژيك‌ و كميك‌ تقسيم‌ مي‌شدند. بازيگران‌ علاوه‌ بر ماسك‌، لباسهاي‌ بلند مخصوصي‌ كه‌ بيشتر ضخيم‌ و از جنس‌ كتان‌ بود، پوشيده‌ و از روسري‌ يا سرپوشي‌ كه‌ به‌ ماسك‌ متصل‌ مي‌شد نيز استفاده‌ مي‌كردند. سئوالي‌ كه‌ دربارة‌ اسكين‌ وجود دارد، در مورد جزئيات‌ ديگر صحنه‌ نيز صادق است‌. آيا پس‌ زمينه‌هاي‌ همة‌ صحنه‌هاي‌ نمايش‌ همان‌ نماي‌ خارجي‌ سنتي‌ ساختمان‌ صحنه‌ بود، يا دكورهاي‌ ديگري‌ نيز براي‌ صحنه‌هاي‌ مشخص‌تر ساخته‌ مي‌شد؟ آنچه‌ اهميت‌ دارد آن‌ است‌ كه‌ بين‌ دكور سازي‌ قبل‌ و بعد از زماني‌ كه‌ صحنه‌ به‌ وجود آمد تمايز قائل‌ شويم‌، زيرا احتمالاً هنگامي‌ كه‌ اسكين‌ پس‌زمينة‌ صحنه‌ نمايش‌ شد، وضع‌ دكور سازي‌ عوض‌ شد. قبل‌ از به‌ وجود آمدن‌ اسكين‌ كوششهاي‌ زيادي‌ براي‌ تغييرات‌ صحنه‌ به‌ عمل‌ مي‌آمد كه‌ اشيل‌ در نمايشنامة‌ پرومته‌ در بند آن‌ را تصوير مي‌كند. در صحنة‌ نهايي‌ زمين‌ لرزه‌ موجب‌ مي‌شود كه‌ يك‌ صخرة‌ كوه‌ مانند همة‌ صحنه‌ را در خود بگيرد. برخي‌ منابع‌ اشاره‌ مي‌كنند كه‌ براي‌ اين‌ نمايش‌ يك‌ قطعة‌ دكوري‌ به‌ صورت‌ تخته‌ سنگي‌ در لبة‌ تراس‌ اركسترا بر پا كرده‌ بودند و هنگام‌ وقوع‌ زلزله‌ آن‌ را روي‌ خاكريزها غلطاندند وعده‌اي‌ به عكس‌ معتقدند كه‌ اجراي‌ اين‌ صحنه‌ به كلي‌ قراردادي‌ بوده‌ است‌ و هيجان‌ زلزله‌ و مفهوم‌ آن‌ از طريق‌ گفتار القا مي‌شده‌ است‌

تئاتر اپیداوروس (مشهورترین تئاتر یونان)

 

آکروپولیس

آكروپوليس ( Acropolis ؛ به یونانی قدیم: بلندشهر یا دژشهر). در شمال شرقی پارتنون در آتن پایتخت یییییونان در مرتفع ترين نقطه دشت و ۱۵۰ متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد. مجموعه تاريخى ‌آكروپولیس براى مردم يونان يك نماد ملى است بر همین اساس هر شهر یونان باستان داراى آكروپوليس معادل دژ يا قلعه مستحكم بوده است. اين مجموعه با دقت و ظرافت بسيار دقيق هندسى و رياضى ساخته شده است.

آکروپلیس آتن معروف به آکروپلیس، به معنای شهر مرتفع یا صخره مقدس که در یونان و تمام دنیا فراوان است. اگر چه آکروپلیس های دیگری در یونان قرار دارد، اهمیت این آکروپلیس آنقدر زیاد است که نام آکروپلیس به عنوان اسم خاص مربوط به همین مکان است. آکروپلیس رسما به عنوان بنای برجسته در میراث فرهنگی اروپا در 26 مارس 2007 (6فروردین 1386) به ثبت رسیده است. آکروپلیس بر روی يك تپه سنگی صاف که دارای 150متر ارتفاع از سطح دریاست در داخل شهر آتن یونان بنا گردیده است. قبلا این بنا به نام "سکروپیا" مشتق از نام افسانه ای مرد ماری، به نام ککروپس یا سکروپس اولین پادشاه آتن نامیده می‌شد

اولین دست ساخته بشر مربوط به بخش میانی دوران نو سنگی در بالای این تپه است، مدارکی نیز درباره امکان وجود ساکنینی در بنای آتیک (اتاق کوچک زیر شیروانی) وجود دارد مه مربوط به آغاز دوران نوسنگی ـ هزاره ششم پیش از میلاد می‌باشد. اطلاعات مشکوکی نیز حکایت کننده آن است که یکی از اهالی "مای سنی" که با ایجاد بناهای پادشاهی برای خود و خانواده و پایه گذاری آیین دینی و ايجاد معابد، تعدادی کارگاه و سکونت دادن به گروهی از مردم عادی در این مکان یعنی بالای این تپه تشكيلاتي راه انداخته است. این مجموعه با دیواره‌ای قطر 4.5 تا 6 متر محصور گردیده بود که دروازه مایل با جان‌پناه و برخی را که از دست راست وارد شوندگان غریبه را آویزان می‌نمود و بنابراین وسایلی برای دفاع به شمار می‌رفت. در بخش شمالی دو راه‌ پله ای تنگ با شیب زیاد بود که در بین صخره ایجاد شده بود. هومر مورخ یونانی به این محکم سازی ساختمانی به نام "خانه ای قوی ارچ توس" اشاره می‌نماید. این در زمانی بود که زلزله در ضلع شمال شرقی شكافي ایجاد کرد که تا بخش خاکی زمین ادامه یافت و در آن آب جمع می‌شد. در این بخش پله‌هایی استادانه ساخته شد و به عنوان بخش محافظت شده آب آشامیدنی در دوران مای سنین استفاده می‌شد که در اعصار بعد از ارزشی برخوردار نبوداحتمال می‌رود که آکروپلیس مؤثر از انهدام قصرهای ماي سني‌ها باشد ، زیرا در این بنا هیچ اثری از آتش‌سوزی و تخریب عمده يك بنای ساخته آن زمان وجود ندارد. بر اساس عقیده ساکنین آتن این منطقه در مقابل تهاجم "دوریان" ها با موفقيت دفاع کرد. اطلاعات باستاني زیادی در مورد موقعیت ساختمان روی این صخره وجود ندارد، غير از آن که آکروپلیس یک بار توسط کایلون در شورش کایلونی‌ها و دو بار توسط پیسی استراتوس فتح شد که این عملیات طی سلطه یافتن با کودتا محقق گردید. معهذا به نظر می‌رسد که دیوار 9 دروازه‌ای یا "انه آپیلون" در اطراف بزرگترین چشمه یعنی "کلپسیدرا" در پای شمال غربی ساخته شده بود. در آغاز همان "پیسی استراتوس" بود که مرزی را برای آرتمیس (الهه ماه و شکار) بنا نمود.

دسته راه پيمايان براي رسيدن به پارتنون ، راهش را از سطح پاييني شهر آتن کج مي کرد، از شيب آکروپوليس بالا مي رفت و از دروازه اي فخيم به نام پروپالايا («سردر ورودي») که يکي ديگر از بناهاي پرخرج و با شکوه طرح ساختماني پريکلس بود مي گذشت .ساختمان اين سردر ورودي، که در فاصله سالهاي 437 و 432 پيش از ميلاد به دست منسيکلس معمار ساخته شد، بلافاصله پس از تکميل بناي پارتنون آغاز شد ولي هيچگاه به پايان نرسيد، شايد علت آن تا حدودي تحميل هزينه هاي جنگ پلوپونزي بوده باشد. عده اي نيز معتقدند که چون يکي از بالهاي آن را از معبد ارتميس برائورونيا مي گذشت ساختمانش متوقف شد. طرح سردر ورودي، شکل تکامل يافته و ظريف دروازه اي است مشتمل بر بخشي از ديوار شهر و تالار دروازه که در دو جناحش ساختمانهايي شامل يک کتابخانه و شايد نخستين تالار نقاشي يا نگارخانه ( پيناکوئيکي ) در تاريخ جهان ساخته شده اند. در اينجا اشخاص مي توانستند پس از پيمودن سربالاييهاي تند و پيش از راه افتادن به سوي اماکن مقدس واقع بر قله تل آکرو پوليس در محيطي آراسته و زيبا استراحت و نفسي تازه کنند. در ساختمان سردر ورودي، تغييراتي نسبت به نظم شيوه دوريک ديده مي شود، بدين معني که فاصله بين ستونهاي مرکزي بيشتر شده است تا در راهرو جاي بيشتر و بزرگتري ايجاد شود و همچون بناي پارتنون داراي برخي عناصر يونيک مانند ستونهاي داخلي در امتداد راهرو و بلندتر شدن ارتفاع سقف در موارد لازم براي نگهداري از سقف بناي مرکزي است.

معبد کوچک و زيباي آتنا الهه پيروزي به شيوه يونيک، که در فاصله سالهاي 427 و 425 پيش از ميلاد به سرپرستي کاليکراتس معمار ساخته شد کهن ترين بناي تماماً يونيک موجود در تل آکروپوليس است. پيش از آن، شيوه دوريک در ساختمان بناي کامل چند گنج خانه در اولمپيا و دلفي در سرزمين اصلي يوناني به کار گرفته شده بود و اين گنج خانه ها را جزيره نشينان درياي اژه ساخته بودند نه ساکنان سرزمين اصلي يونان، پس از برقراري حاکميت آتن بر جزاير مزبور بود که راه نفوذ عناصر معماري يونان شرقي و يونيک بدان گشوده شد.
اين معبد کوچک داراي ستون بندي خلفي و قدامي در نقطه اي قرار گرفته که سابقاً يک دژ دفاعي ميسني در نزديکي سردر ورودي بود و در مقايسه با شيوه جدي دوريک آن، اين ساختمان ظريف و بسيار متناسب، تضادي آشکار داشت و بر تأثيرگذاري هر دو بنا مي افزود.

از ديگر بناهاي يونيک در تل آکروپوليس معبد ارختئوم است، که در پايان برنامه ساختماني پريکلس برپا داشته شد. ارختئوم که در فاصله سالهاي 421 و 405 پيش از ميلاد ساخته شد نقشه اي بس عجيب دارد و با هر معبد يوناني ديگر متفاوت است. نام اين معبد از نام ارختئوس قهرمان افسانه اي آتن گرفته شد و خود معبد نيز تا اندازه اي به او اختصاص داشت. ويژگيها و مشخصات غيرعادي بسياري که در اين معبد ديده مي شود تا اندازه اي نتيجه ناهمواري و نامنظمي محل ساختمان و تا اندازه اي نيز نتيجه تعداد زيارتگاههايي است که در درونش گنجانده اند. به گفته پاوسانياس جغرافيادان و مورخ يوناني سده دوم ميلادي، ارختئوم در محل قديمي برگزاري رقابت تن به تن بين پوسيدون و آتنا براي مسلط شدن بر شهر آتن، يعني موضوع مجموعه تنديسهاي سنتوري غربي پارتنون ، ساخته شد. در همين نقطه، تخته سنگي وجود داشته که به روايتي نوک نيزه سه شاخه پوسيدن بر آن کوبيده شده بود، چشمه آب شوري بوده که در اثر اصابت نيزه سه شاخه پوسيدن از زمين جوشيده بود و درخت زيتون آتنا نيز در آنجا روييده بود. آرايش متقارن اين بنا نيز که احتمالاً در نقشه اصلي مورد نظر نبوده است، مي تواند بازتابي از يک از هم گسستگي و «فشار» حاصل از شکست قريب الوقوع و نهايي آتن در جنگ پلوپونزي به سال 404 پيش از ميلاد بوده باشد. بدين ترتيب، ارختئوم آنچنان که در نقشه پيش بيني شده بود تکميل نشد و مي توان چنين فرض کرد که در نقشه اصلي پيش بيني شده بود که نماي غربي چنان بسط داده شود تا رواقهاي شمالي و جنوبي بتوانند در مرکز ديوارهاي دراز و خالي از تزئينات واقع شوند. در نماهاي قائم بازسازي شده از اضلاع شرقي و غربي مي توان ديد که در سمت شرقي، سطوح متفاوت کتيبه ها به طرز ملايمي تطبيق داده شده اند، حال آنکه در مورد سمت غربي چنين مي نمايد که اينجا را شتابان به پايان برده اند و ديوار را با نيمه ستونهاي چسبيده به آن طوري ساخته اند که فاصله هاي ميان ستونها را بتوانند با شبکه هاي مفرغي ببندند. از اين ستونهاي درگير، به ندرت در معماري رومي رواج و محبوبيت فراوان مي يابد. اگر کسي با پاره اي تصورات خشک درباره شيوه معماري يوناني به اين بنا بنگرد، تأثير و نتيجه کلي ممکن است مأيوس کننده باشد، ليکن قرينه سازي ارختئوم ، به عنوان عامل مکمل وحدت متقارن پارتنون بي نهايت مؤثر است همچنان که دختران ايستاده رواق دوشيزگان ، ستونهاي دوريک پارتنون را تکميل مي کنند. گذشته از اين، جزئيات حکاکي شده ارختئوم از لحاظ زيبايي مهذبشان، بي نظيرند.

 

پارتنون

از بناهايي که در آکروپوليس ساخته شد، پارتنون (معبد مقدس آتنا پارتنوس) نخستين و بزرگترين بنا بود. معماران آن ايکتينوس و کاليکراتس بودند و پيکره هاي تزييني آن به سرپرستي فيدياس دوست پريکلس و يکي از بزرگترين پيکرتراشان جهان ساخته و نصب شدند. پارتنون از لحاظ نقشه ساختماني يک معبد دورستوني است و عرض آن اندکي از يک دوم طولش بيشتر است. مقصوره ي پارتنون به دو بخش تقسيم شده است: در بخش بزرگتر تنديس آتنا پارتنوس از عاج و طلا، به بلندي تقريباً دوازده متر و کار فيدياس پيکرتراش قرار گرفته بود: بخش کوچکتر به عنوان گنج خانه اتحاديه دلوس طراحي شده بود، ولي بخش عمده پولي که اعضاي اژه اي اين اتحاديه به گنج خانه سرازير مي کردند صرف اجراي پروژه هاي ساختماني جاه طلبانه پريکلس مي شد. درون دو اتاق، به طرق متفاوت آراسته شده بود. خود مقصوره دو رديف ستون کوچک براي نگه داشتن سقف دارد، هدف از ساختن اين دو رديف، با آنکه مدتها مورد بحث قرار داشته، به گفته بعضيها ايجاد بالاخانه يا رواقي بوده است تا بازديد کنندگان از آنجا بتوانند تنديس آتنا را ه پي اش هنوز بر هم جا مانده است ببينند. اين گنج خانه چهار ستون تکي به شيوه يونيک داشت – يکي از چندين ويژگي يونيک در ساختماني که بدون آنها دوريک مي شد، ويژگي بعدي کتيبه پيوسته تنديس است که دورادور ديوار بيروني و مقصوره مي چرخد. پارتنون، صرفنظر از اين اجزاي يونيک، عصاره اي از معبد کلاسيک دوريک است و اوج پالايش اين شيوه به شمار مي رود.

بناي امروزي پارتنون، يک رستوران است. پارتنون در جريان تاريخ طولانيش دستخوش تحولات بسيار شده است. زماني يک معبد يوناني بود، زماني يک کليساي مسيحي و زماني ديگر يک مسجد عثماني شد. مقصوره ي پارتنون در سال 1687 انبار مهمات تُرکهاي عثماني در جنگ با ونيزيها شده بود. يکي از گلوله هاي ونيزيها به هدف خورد و در نتيجه، مرکز ساختمان را منفجر کرد. در طي يکصد سال گذشته، ستون بنديهاي پارتنون را به حالت نخست بازگردانده اند ولي مرکز آن همچنان به صورت يک ويرانه برجا مانده است.
پارتنون با وجود خرابي و وضع ناگوارش، احتمالاً بيش از هر ساختماني در جهان مورد مطالعه و اندازه گيري دقيق قرار گرفته است. نتيجه اين مطالعه کنجکاوانه کشف اين حقيقت بود که سازندگان پارتنون مي خواسته اند در همه جزييات کارشان به زيباي بي مانندي دست پيدا کنند؛ «ظريفکاريهاي» اين ساختمان، به صورت موضوعي درجه دوم در تاريخ معماري يونان درآمده است. اگر چيزي وجود داشته باشد که بخواهيم از شيوه جدي دوريک انتظار داشته باشد اين است که خطوطش بايد به طرزي خشک و هماهنگ مستقيم و شاقول باشند؛ با اين حال در بناي پارتنون، تعداد خطوط مستقيم بسيار کم است؛ مثلاً سکوي پله دار آن از چنان تحدب ظريفي برخوردار است که انحنايش تقريباً احساس نمي شود، فقط در صورتي که بيننده در يک انتهاي سکو بايستد و از آنجا مستقيماً به انتهاي ديگر نگاه کند، انحناي آن را که در سراسر اسپر تکرار شده است خواهد ديد. ستونها شيب ملايمي به درون دارند و فاصله هاي ميانشان يکنواخت نيست، بلکه در چهار نبش معبد به يکديگر نزديکتر مي شوند. گذشته از اين قطر تمام ستونها ثابت نيست و در دو سوي نبشها قدري بر قطر آنها افزوده مي شود. تحدب خوش تناسب ستونها، که گونه اي شناوري و نرمش کشيده چون عضلات آدمي به نيمرخ آنها مي بخشد، از همان ظرافتي برخوردار است که در انحناي خفيف سکوي پله دار و اسپر ديديم.
اين انحراف از معيار مکانيکي، شاقول و لبه راست، بي هيچ ترديدي، عمداً صورت گرفته است. نمونه هايي از آن در معابد ديگر نيز يافت شده است؛ ولي تفسيرهايي که از اين ظريفکاريها به عمل آمده، با يکديگر «نمي خوانند». برخي گمان مي کنند که انحرافهاي مزبور جنبه اي صرفاً کارکردي داشته اند و مثلاً انحناي خفيف سکوي پله دار باعث تسهيل زهکشي مي شده يا شايد نوعي پيش بيني براي نشست بخش مياني ساختمان بوده است. برخي ديگر معتقدند که هدف از اين انحرافات از اصول دقيق فني، اصلاح خطاي ديد آدمي بوده است – يعني خطاي ديد ممکن است ستونهاي داراي نيمرخ دقيقاً عمود را متمايل و ناتوان به نظر برساند. مطابق نظر ديگري، ذوق يوناني اين ظريفکاريها را براي تکميل زيبايي ساختمان و يکپارچه نماياندن آن با محيطش لازم تشخيص مي داده است؛ مثلاً حد انحناي رو به پايين سکوي پله دار، زمين است و باعث مي شود که قاعده نماي ساختمان از لحاظ بصري محکم و نيرومند به نظر برسد. حدس منطقي مي تواند چنين باشد که هدف از ساختمان پارتنون آفريدن بنايي در وراي منطق مهندسي بوده است. يعني مي بايست همچون پيکره اي عظيم پنداشته و ارزيابي مي شد که از نرمش، جهش و سرزندگي پيکره آدمي در قالب يک تنديس برخوردار است. بدين ترتيب، جزييات را طوري طراحي مي کردند که با تناسبي ملايم در کنار يکديگر و به طرزي زنده نما در قالب کل ساختمان بگنجند، که اين البته به معني غلبه خط منحني بر خط مستقيم است. اين مخصوصاً از تحدبهاي خوش تناسب ستونهاي پارتنون پيداست و نشان مي دهد که ستونهاي مزبور با بزرگتر شدن خطوط کناري فشرده شان در برابر بار سنگين از خود واکنش نشان مي دهند و کارکردشان را نه به طور مکانيکي بلکه به طور ارگانيک بيان مي کنند.
بخشهايي از ساختمان رنگ آميزي شده بودند. اين رنگ آميزي، زمينه اي پديد مي آورد که پيکره آتنا در آن روشنتر ديده مي شود و احتمالاً داراي اهميت بيشتري به نظر مي رسيد، حدود بالايي ساختمان را در زمينه آسمان درخشان آتن مشخص مي ساخت به طوري که نسبتهاي اصلي معبد به طرزي شکننده نشان داده مي شدند و کسي نمي توانست آنها را به غلط تفسير کند. رنگ در عين حال باعث متمايز ساختن و مجزا نماياندن بخشهاي مرئي ساختمان از يکديگر مي شد.

اصرار بر وضوح در استدلال، که به اختراع منطق توسط يونانيان انجاميد، در «استدلالهاي» طرحهاي معماري ايشان نيز با همان قدرت وارد عمل مي شود. متأسفانه آن پيروزي اوليه انديشه يوناني يعني قياس صوري را با سه حکمش که به نتايج درست منطقي مي انجامند، نمي توان مو به مو بر شيوه دوريک منطبق ساخت. همچنانکه بررسي يکي از گوشه هاي پارتنون نشان مي دهد، معماري يوناني به اندازه منطق يوناني، «منطقي» يا خردگرايانه نبود. کتيبيه دوريک بر طبق سه قاعده انعطاف ناپذير، سازمان داده مي شد:

(1) دقيقاً در بالاي نقطه مرکزي هر ستون بايد چند سه ترکي وجود داشته باشند؛

(2) در بالاي بخش يا نقطه مرکزي فاصله ميان ستونها بايد يک سه ترکي وجود داشته باشد؛

(3) سه ترکي هاي واقع در گوشه هاي کتيبيه بايد چنان به يکديگر برسند که فضايي خالي باقي نماند.

ولي «استدلال» معماري، درست از آب در نمي آيد. قياس صوري منطقي ناقص است؛ زيرا قاعده سوم يعني «نتيجه» را نمي توان با قاعده نخست هماهنگ کرد: اگر قرار باشد سه ترکي هاي گوشه ها به يکديگر برسند، نمي توان آنها را درست بر بالاي نقطه مرکزي ستون نبشي قرار داد. اين اشکال، با آنکه چاره اي ندارد، ممکن است به نظر ما، حتي در ساختماني که هدفش رسيدن به کمال در تمام جزييات بود، عيبي کوچک باشد. يونانيها مي خواستند مطمئن باشند و در منطقه، روشي براي منطبق ساختن چندين عبارت بر يک قاعده ابداع کردند تا آنها را معتبر گردانند؛ ولي در معماري دوريک، چيزي برجا مانده بود، يعني چيزي وجود داشت که در جايي نمي گنجيد. اين احتمالاً در نظر يونانيان مانند اعداد سنجش ناپذير يا «اصم» (مانند جذر عدد 2)، چيزي مزاحم بود زيرا هيچ حد يا تعريفي ندارد. (مطابق يک افسانه منحصر به فرد و مهم يوناني، انساني که نخستين بار به رمز اعداد اصم پي بُرد در يک حادثه کشتي شکستگي به هلاکت رسيد «زيرا چيزي که قابل بيان نباشد و بي شکل باشد بايد تا ابد از نظرها پنهان بماند»! درست مانند رياضي دانان و منطق دانان و به شيوه اي که ايشان با تناقضي گيج کننده در نتيجه گيريهايشان رو به رو مي شدند، معماران و هنرمنداني نيز که هدفشان دست يافتن به کمال بود احتمالاً اين مسأله سه ترکي هاي گوشه اي را مايه مزاحمت و حواس پرتي مي دانسته اند. در عمل، اين اشکال، احتمال دارد که به زوال شيوه دوريک - که در سده چهارم پيش از ميلاد آغاز شد - و به پيدايش شيوه هاي يونيک و کورنتي که با کتيبه هاي پيوسته شان اين اشکال را از ميان برده اند، کمک کرده باشد.

 

مجسمه زئوس

در یکصد و پنجاه کیلومتری غرب آتن در یونان، شهری تاریخی بنام المپیا (Olympia) قرار دارد، شهری که جایگاه اولیه بازیهای المپیک بوده و اصلا" نام این بازیها از آن گرفته شده است. در ارزش و مقام بازیهای المپیک در ایام باستان همین بس که در مدت بازیها جنگها متوقف می شد و ورزشکاران از آسیا صغیر، سوریه، مصر و ... برای مسابقه و پرستش زئوس (Zeus) به شهر المپیا می آمدند .

تحقیقات تاریخی نشان میدهد که بازی های المپیک از سال 776 قبل از میلاد آغاز شده است و بعدها در سال 450 قبل از میلاد معبد زئوس توسط معماری بنام لیبون (Libon) ساخته شد. معبد زئوس بسیار ساده و با معماری معمولی یونان ساخته شد لذا لازم بود تا به نوعی عظمت و بزرگی زئوس در معبد ترسیم شود. راه حل چیزی نبود جز یک مجسمه با عظمت از زئوس، مجسمه سازی بنام فی دیاس (Pheidias) مسئول ساخت این مجسمه با شکوه شد .

فی دیاس تجربه ساخت مجسمه های بزرگ از طلا و عاج را داشت. کارگاه مجسمه سازی او هنوز در المپیا موجود است، او در آنجا قطعات مجسمه زئوس را ساخت و پس از پایان ساخت قطعات در معبد آنها را روی هم سوار کرد .

برای سالها معبد زئوس محل جذب ورزشکاران و بازدیدکنندگان از سراسر دنیا بود. در قرن اول میلاد یکی از امپراتورهای روم بنام گالیگولا (Galigula) قصد آنرا داشت که این مجسمه زیبا را به رم ببرد. اما در میان راه چهارچوب هایی که برای حمل مجسمه ساخته بودند شکست و خساراتی هم به مجسمه وارد شد بعدها این معبد و مجسمه زئوس در قرن دوم میلادی توسط یونانیان مرمت و باز سازی شد .

در سال 391 پس از میلاد امپراتور یونان تئودسیوس اول (Theodosius I) بازی های المپیک را ممنوع کرد و درب های معبد زئوس را به روی همه بست. او بازی های المپیک را تمریناتی برای کفر و شرک می دانست. پس از آن باران، زلزله و ... آسیبهای جدی به معبد زئوس وارد کرد تا اینکه قبل از قرن پنجم میلادی یکی از ثروتمندان یونان مجسمه زئوس را از معبد به شهری بنام کنستانتینوپل (Constantinople) - که امروز جزو خاک ترکیه و حوالی استانبول است - برد .

مجسمه زئوس در این شهر تا سال 462 سالم نگهداری شد تا اینکه در این سال در یک آتش سوزی بسیار بزرگ تخریب شد. در نوشته های به جا مانده از یونان باستان آمده است که "با وجود آنکه معبد زئوس بسیار بزرگ است و با اینکه مجسمه، زئوس را در حالت نشسته نمایش می دهد اما سر مجسمه تقریبآ به سقف چسبیده است. ما نگران هستیم اگر چنانچه روزی زئوس بخواهد بایستد، سقف درهم خواهد شکست !"

ارتفاع مجسمه زئوس حدود 13 متر بود و سطح مجسه به ابعاد 6.5 در 1 متر جای داده می شد، یونانیان باستان مجسمه زئوس را در مراسم مختلف با زیورآلات خاصی آرایش می کردند


مطالب مشابه :


مجله دکوراسیون داخلی منزل

مرجع دکوراسيون داخلي منزل ماي دکور دکوراسیون,دکوراسیون آشپزخانه,دکوراسیون اتاق نشیمن




رمـــــان پــروای بــی پــروای مــن|10

خوشحال شدم از اينك ه چش ماي بقيه رو نمي بينم و مي تونم يه دكور سنتي ، تخت چوبي و پشتي و




✘ هر خـــــَــری ازمـا "بَــدِش"اومـــد

مغـــازه نيستـــــم كـــه بــه ســَــلــيــقـــَــتـــــــــ دِكـــــور




تئاتر نو ژاپن

با اتكا بر آواز ‌اوتامي Utami و حركات قراردادي موزون رقص مانند ماي Mie به فقدان دكور




عوامل و عواقب بيحجاب ي در اجتماع

او دارد و هنگامي كه زن را از طريق جاذبه جنسي ا وسيله تبليد كالاها و دكور ايان كاار ماي




معماری یونان

آنچه‌ اهميت‌ دارد آن‌ است‌ كه‌ بين‌ دكور سازي‌ قبل‌ و قصرهای ماي سني‌ها باشد




اصول کارگردانی تئاتر

د- تمرينات فني: در اين مرحله تمرين با نور و دكور صورت مي¬گيرد. وبلاگ ماي




لیست سیاه امیر هدیه نوروزی ما به کارتون دوست های عزیز

از اواخر سال 1382 و در فورم هاي مختلفي مانند "گفتمان"، "گزاره"، "ماي ايمي با دكور ساده و فقط




برچسب :