273- بزرگان شعر امروز(1):زندگی و شعر «نیما»
نیما یوشیج
«نیما یوشیج» )علی اسفندیاری) «پدر شعر نو»ی ایران، 21 آبان 1276 خورشیدی در «یوش»؛ روستای كوچكی در دامنههای سرسبز البرز دیده به جهان گشود.
پدرش (علی نوری) تار میزد و به شكار میرفت و گاه پسر خردش را جلوی خودش، بر اسب مینشاند و به كوه میزد:
«زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخیبانان گذشت كه به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق – قشلاق میكنند و شب بالای كوهها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع میشوند.» و مادرش ، اهل شعر و ادبیات بود.
خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا آموخت.
در سفری به تهران، به اصرار نزدیكانش، به مدرسهی کاتولیک «سن لویی» رفت. اما درس خواندنش تعریفی نداشت و با بچهها درگیر میشد.
«وضع رفتار و سكنات من، كنارهگیری و حجبی كه مخصوص بچههای تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود كه در مدرسه مسخره بر میداشت.»
با خوش رفتاریها و تشویقهای معلم شاعری به نام «نظام وفا» به وادی شعر كشیده میشود.
«خوشبختانه هرنوع قوهی خلاقه در من وجود داشت، ولی مراقبت و تشویق یک معلم خوشرفتار، که "نظام وفا" شاعر بنام امروز باشد، مرا به خط شعرگفتن انداخت».
شعرهایی به سبك خراسانی میسراید. اما این قالب و نگاه نمیتواند او را راضی كند:
«همه چیز در آن یك جور و به طور كلی دور از طبیعت واقع و كمتر مربوط به خصایص شخص گوینده، وصف میشود»
یادگیری «زبان فرانسه» که از اركان آموزشی این مدرسه بود، سرآغاز دگرگونی در وی شد. در این روزگار كه همزمان با جنگ جهانی اول است، اخبار جنگ را به زبان فرانسه میخواند و اندك اندك با ادبیات فرانسه و آثار شعرای رمانتیك آشنا شد:
«آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت»
همسو با زبان فرانسه، زبان «عربی» را نیز فراگرفت.
بعد از پایان دوران تحصیل (1296) در وزارت مالیه مشغول به كار شد. ولی زندگی شهری و كار اداری با طبع او سازگار نبود:
«من تمام این مدت را در شهر اقامت داشتم. مشغول انجام دادن كاری بودم كه مقتضی طبیعت من نبود. با چه كسی میتوان گفت كه مرتب كردن كاغذجات یك ادارهی دولتی و سنجاق زدن به آنها برای من كار خوبی نبود.»
در سال 1300خورشیدی مثنوی«قصهی رنگ پریده» را به خرج خودش، در 30 رویه(صفحه) چاپ کرد. این شعر که در 1299خ. سروده شدهبود ، امضای«نیما نوری» بر خود داشت.
«نیما»، نام قهرمانی تبرستانی و به معنای کمان بزرگ است.
سال 1301 خ. شعر «ای شب» نیما در نشریهی ادبی معتبر «نوبهار» به چاپ رسید. او که نام خودرا «نیما یوشیج» نهاده بود، منظومهی بلند «افسانه» را سرود و آن را در چند شمارهی هفتهنامهی «قرن بیستم» میرزادهی عشقی (تندوترین و بیپرواترین نشریهی ادبی آن روزگار) به چاپ رساند.
این منظومه سرشار از تخیل و توصیفهای بدیعی است كه مخالفان نوگرایی نیز نتوانستند بیاعتنا از كنار آن بگذرند: تو دروغی، دروغی دلاویز / تو غمی، یك غم سخت زیبا. یا در جای دیگر: خس، به صد سال توفان ننالد / گل، زیك تند باد است بیمار / تومپوشان سخنها كه داری...
ولی جنبش شعری «نیما» با شعرهایی چون «ققنوس»(1316) و «غراب»(1317) که در مجلهی «موسیقی» به چاپ رسید ، آغاز شد.
او در میان این سالها (1300 تا 1316) به سرودن شعرهایی در قالبهای سنتی میپرداخت.
افسانه با شعرهایی ادامه پیدا كرد كه هر كدام از بهترین نمونههای سبكی محسوب میشود كه خیلی زود به «شعر نو» معروف شد و شاعران جوان زیادی را به دنبال خود كشید.
محمدضیاهشترودی «منتخبات آثار» او را در 1303خ. به چاپ رساند.
اما نادیده گرفتن قواعد جا افتادهی هزاران ساله، بدون بدخواهی و مخالفت آشكار ادبی جا افتاده و صاحب نام، امكانپذیر نشد:
«چیزهایی كه قابل تحسین و توجه عموم واقع میشوند اغلب این طور اتفاق افتاده است كه روز قبل بالعموم آنها را رد و تكذیب كردهاند.»
با این همه نیما راه خود را یافته بود و بدون توجه به بدفهمیها و كمفهمیهای اهل ادب به تجربههای تازهاش ادامه داد: وزن و قافیه را هر چند یك سره به كنار ننهاد، آنها را به شكل تازهای به كار گرفت. مصرعها كوتاه و بلند شده و واژگان با دقت و وسواس برگزیده میگردند. هر چند ظاهر بعضی از اشعار، انسجام و استحكام سبك كهن را ندارند، نظم آهنینی در كل شعر جاری است كه مخصوص همان شعر است:
«شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است.»
نوآوری نیما فقط در قالب شعری نبود. نوع نگاه او نیز تازه و امروزی بود.
نگاه «نیما» به طبیعت،گیاهان،جانوران و حتا حشرهها، چنان نو و تازه است که در دیگران ، کمتر دیده شده است.
و نگاه «نیما» به مردم و جامعهی خود ، بسیار مسوولانه و متعهدانه است. او دربرابر اشغال ایران توسط متفقین برآشفته و تندترین شعرها را سروده است.
همین نگاه تازه بود كه به آن قالب نو انجامیده بود:
«مایهی اصلی اشعارمن رنج من است. به عقیدهی من گویندهی واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر میگویم. فرم و واژگان و وزن و قافیه، در همه وقت برای من ابزارهایی بودهاند كه مجبور به عوض كردن آنها بودهام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.»
«دیگران» بخش قابل توجهی از هستی «نیما» بوده است. او نمیتوانست چشمش را بر فقر و درد و رنج و زندگی محنت بار مردم دور و برش بربندد. تا جایی كه به وادی سیاست پای گذارد و به فكر قیام و انقلاب افتاد:
«تا چند روز دیگر از ولایت میروم. اگر موفق شدم همهمهی تازهای در این قسمت البرز به توسط من درخواهد افتاد و اصالت دلاوران كوهستان را به نمایش درخواهم آورد.»
اما به زودی منصرف شد و فكر یاغیگری را از سرش بیرون کرد چون به این نتیجه رسید كه ممكن است بیجهت مردم را به زحمت اندازد.
شاید از دست دادن پدر (دوم خرداد 1305 خورشیدی) نیز بی تاثیر نبوده باشد.
پس از ازدواجش با «عالیه جهانگیر» در سال 1306، چند سالی به شمال رفت؛ 1307 در «بارفروش»(بابل)، دو سال در لاهیجان و رشت و 1310خ. در آستارا به آموزش )تدریس) پرداخت و داستان «مرقدآقا» را نگاشت که 1309خ. در مجموعه افسانه کلالهی خاور چاپ شد.
در 1312خ. به تهران بازگشت و در مجلهی موسیقی به مدیریت «غلامعلی مینباشیان» و همراهی «صادق هدایت»،«عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاهشترودی» به كار پرداخت و با انتشار مجموعه مقالاتی با عنوان «ارزش احساسات» مبانی نظری كارش را هم تبیین کرد. گاه گاهی هم شعری چاپ میكرد:
«زیاد می نویسم، كم انتشار میدهم و این وضع مرا از دور تنبل جلوه میدهد.»
در خرداد 1325خ. در نخستین کنگرهی نویسندگان ایران شرکت کرد و شعر خواند.
در 1326خ. با ماهنامهی «مردم» و 1327خ. با «خروس جنگی» و «کویر» همکاری کرد.
در 1329خ. «افسانه» با دیباچهی «احمدشاملو» و نیز نامهی «نیما» به «شین پرتو» و نامهی «شین پرتو» به «نیما» منتشر شد.
«نیما» در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، به انزوا فرورفت و پس از کودتای 28مرداد1332 اعتماد خود را از همه، بجز یکی،دو تن که در نامههایش به آنها اشاره کرده است، ازدست داد. ولی بهترین شعرهایش را نیز در همین روزگار سروده است.
در 1333خورشیدی ، «ابوالقاسم جنتی عطایی» 96 رویه از مجموعهی «کیست،چیست؟» را به «نیمایوشیج و بخشی از اشعار او» واگذاشت. و نیز در 1334خ. «ارزش احساسات» و «نیما،زندگانی و آثار او» و در سال 1336خ. «مانلی» را به چاپ رساند.
نیما در شب سیزدهم دی ماه 1338 از بیماری ذات الریه چشم از جهان فروبست. كسانی را وصی خودش كرده بود تا بعد از مرگش بر كار انتشار آثارش نظارت كنند. آنها )دکترمحمدمعین،جلال آل احمد و...) وقتی برای گرفتن دست نویس شاعر به خانهاش در شمیران، مراجعه كردند، عالیه خانم كیسهی بزرگی از زیرزمین آورد كه تویش از پاكت سیگار گرفته تا مقواهای كج و كوله پیدا میشد. روی آنها اغلب با مداد رنگی، نابترین نمونههای شعر معاصر سرزمینی نوشته شده بود كه در دنیا به شعر معروف است.
سال 1339خ. «افسانه و بخشی از رباعیات»با نظارت دکترمحمد معین و باهمکاری جلال آل احمد،ابوالقاسم جنتی عطایی و پرویز داریوش به چاپ رسید.
از سال 1342 تا کنون، شعرها،یادداشتها،نوشتهها،نامهها و داستانهای «نیما» با نظارت «شراگیم یوشیج» و گردآوری،نسخهبرداری و تدوین «سیروس طاهباز» به چاپ رسیده است.
«نیما یوشیج» نخستین شاعر نوپرداز ایران نبوده و شاعرانی چون «ابوالقاسم لاهوتی» و «تقی رفعت» و... بیرون از قالبهای رسمی کهن ، سرودههایی داشته و منتشر کرده بودند. ولی «نیما» کسی بود که با تلاش و پشتکار پیگیر 38 ساله توانست قالبهای کهن را درهم بریزد و راهی «نو» پیش پای «شعر» پارسی گشود.
نیما «وزن» را برای «شعر» ضروری میدانست ولی برابری مصرعها را نه. از مهمترین نوآوریهای نیما در شعرپارسی، کوتاه و بلند کردن مصرعها بود.
«نیمایوشیج» نامی ماندگار در پهنهی شعر و ادب زبان پارسی است.
چند شعر به یادماندنی از «نیما» :
«وای بر من»
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای خانهام را یافت دشمن بانگاه حیلهاندوزش.
وای برمن! میکند آماده بهر سینهی من تیرهایی
که به زهر کینه آلودهست.
پس به جادوهای خونین ، کلّههای مردگان را
به غبار قبرهای کهنه اندوده
از پس دیوار من بر خاک میچیند
وز پی آزار دلآزردگان
در میان کلّههای چیده بنشیند
سرگذشت زجر را خوانَد.
وای برمن!
در شبی تاریک از اینسان
بر سر این کلّهؤها جنبان
چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟
از تکان کلّهها ایا سکوت این شب سنگین
- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه میبافد –
کی که بشکافد؟
یک ستاره از فساد خاک وارسته
روشنایی کی دهد آیا
این شب تاریکدل را؟
عابرین! ای عابرین!
بگذرید از من بی هیچگونه فکر
دشمن من میرسد، میکوبدم بر در
خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر.
وای برمن!
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را
تا کشم از سینهی پردرد خود بیرون
تیرهای زهر را دلخون؟
وای برمن!
(24 بهمن 1318 خورشیدی)
مطالب مشابه :
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر پدر زیبا برای تبلیغ »
متن های زیبا در مورد پدر و مادر
متن های زیبا در مورد پدر سرم فقط برای بوسیدن بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری
مشاهیر بزرگ فارسیان
به وبلاک روستای زیبا و ازدست دادن پدر و استعداد وافر ایشان تنها در زمینه گفتن شعر
مجموعه رمانهای عاشقانه سری 6
فرصتی برای عاشق شدن نبود ،فرصتی برای دل دادن و عشق که پدر و مادرش از و ازدست دادن پدرش
273- بزرگان شعر امروز(1):زندگی و شعر «نیما»
معماری+گردشگری(روستای کنگ)+شعر و
برچسب :
شعر زیبا برای ازدست دادن پدر