گزارش برنامه جزاير هرمز، هنگام و قشم، مورخ 26 آذرماه الی 2 دی‌ماه 1393

به نام خالق دریا

 جزیره قشم:

قشم بزرگترین جزیره خلیج فارس است که از موقعیت سوق‌الجیشی خاصي برخوردار می‌باشد. این جزیره در دوران ساسانیان ابرکاوان نام داشته ‌است. طبق آخرین تقسیمات کشوری امروزه شهرستان قشم ۶۹ شهر و روستا دارد. شهر قشم در شرقی‌ترین نقطه جزیره واقع شده‌است و به رغم آنکه این شهر نسبت به کل جزیره مرکزیت هندسی ندارد، اما به علت موقعیت مهم استراتژیک آن (دید گسترده به جنوب، شمال و شرق، دید به تنگه هرمز، نزدیکی به بندرعباس و...) از قدیم واجد اهمیت بوده و عمده‌ترین سکونت‌گاه جزیره محسوب می‌شده‌ است. انتخاب شهر قشم به عنوان پایگاه اصلی توسعه منطقه آزاد تجاری-صنعتی قشم نیز بر اهمیت این شهر افزوده ‌است. جزیره‌های بزرگ پیرامون قشم: جزاير هنگام، هرمز و لارَک هستند. بعضی جزیره‌های کوچک نيز اطراف قشم وجود دارند که فاصله کمی با ساحل جزیره دارند و هنگام برکشند و فروکشند ( جزر و مد ) به ساحل جزیره می‌پیوندند و می‌گسلند همین باعث نام‌گذاری این چند جزیره کوچک به‌عنوان جزایر ناز شده است که گویی در پیوستن به جزیره ناز می‌کنند!

عمده فعالیت در حال انجام در این جزایر، صیادی است. طبیعت بکر و ساحل زلال این جزایر همواره مورد توجه گردشگران قرار دارد، که در این میان جزیره هنگام به خاطر نزدیکی به جزیره قشم و همچنين وجود زیستگاه دلفین‌ها، آهوها (جبیرها) و وجود مزرعه پرورش کروکودیل در اين جزيره، بیشتر از بقیه جذب گردشگر می‌نماید. مساحت جزیره قشم ۱۴۹۱ کیلومترمربع، طول جزیره حدود ۱۲۰ کیلومتر و عرض متوسط آن ۱۱ کیلومتر می‌باشد.

 

جزیره هرمز:

هرمز، جزیره‌ای بیضی شکل است که نوعی گنبد نمکی به مساحت ۴۲ کیلومتر مربع در ورودی خلیج‌فارس در ۸ کیلومتری بندرعباس محسوب مي‌گردد. این جزیره را به علت موقعیت جغرافیایی آن و مجاورت با تنگه هرمز، کلید خلیج فارس می‌دانند. همین موقعیت است که آن را در طول تاریخ، از نظر راهبردی و بازرگانی از اهمیت خاصی برخوردار نموده ‌است. هرموز اصلاً نام بندری معتبر در مصب رود میناب با خلیج فارس بوده است. شهر میناب کنونی بر روی خرابه‌های این بندر ساخته شده است. هرموز قدیم در اوایل عهد مغول تجارت پر رونقی داشته است. با هجوم مغولان در حدود سال ۷۰۰ هجری، مردم شهر هرموز ابتدا به جزیره قشم و سپس به جزیره هرموز که در آن زمان زرون (معرب آن جرون که بعدها نام بندری در محل بندرعباس کنونی شد و به تلفظ پرتغالی بندر گمبرون خوانده شد) نام داشت کوچ نمودند و شهری در آن بنا کردند و نام آنرا به یاد شهر قدیم خود هرموز گذاشتند. به تدریج و طی قرون بعد این شهر نام خود را به همه جزیره داد و بندر جرون (گمبرون بعدی) نام خود را از آن وام گرفت. عظمت شهر و جزیره هرموز به قدری شد که دو قرن بعد و تا زمانی که توسط پرتغالی‌ها اشغال شد مرکز ولایات خلیج فارس از جمله بحرین بوده است. شاه عباس در سال ۱۶۲۲ میلادی جزیره هرموز و سواحل جنوبی ایران در خلیج فارس را از اشغال پرتغالی‌ها خارج ساخت و شهرهای هرموز و گمبرون را تخریب نمود و بندرعباس فعلی را بر خرابه‌های گمبرون استوار کرد. هرمز امروز به هیچ عنوان رونق گذشته را ندارد. مسیر دریایی قشم به جزیره هرمز کوه‌هایی به رنگ زرد، سفید و قرمز دیده می‌شود. در میان این کوه‌ها، کوه قرمز رنگی به نام گلک وجود دارد که خاکش خوراکی است و مردم محلی از خاک سرخ آن به عنوان ادویه در طبخ ماهی و نان و تهیه ترشی، مربا و سس استفاده می‌کنند! به دلیل بارش‌های اندک جوی و نمکی بودن خاک و شور بودن آب، هیچ نوع مرتع و گیاهی در جزیره وجود ندارد. استخراج و صدور خاک سرخ جزیره هرمز یکی از مهم‌ترین منابع درآمد اهالی است.

 

جزیره هنگام:

جزیره هنگام با آبادی‌های کوچک با وسعتی حدود 33.6 کیلومتر مربع در جنوب جزیره قشم واقع شده و دارای معادن نمک و خاک و سرب است. این جزیره به شکل مخروط ناقصی می‌باشد که در کرانه‌های جنوبی جزیره قشم واقع شده ‌است. این جزیره ارتفاعات پست آهکی دارد و بلندترین نقطه آن کوه ناکس با ۱۰۶ متر ارتفاع است. طولانی‌ترین قطر آن از روستای هنگام کهنه تا روستای هنگام جدید ۹ کیلومتر است. تنها فعالیت اقتصادی در جزیره هنگام که بیشتر اهالی از دیرباز به آن مشغول بوده‌اند، ماهیگیری مي‌باشد. در حال حاضر با حضور گردشگران علاقه‌مند به دیدن زیبايی‌های طبیعی جزیره، ارائه خدمات به گردش‌گران نیز از جمله فعالیت‌های مردم محلی است.

از نقاط دیدنی جزیره، تأسیسات بندری انگلیسی‌ها است. تماشای دسته‌های دلفین اطراف جزیره یکی از دیدنی‌های منحصر به فرد این جزیره به شمار می‌رود.

 

شرح گزارش:

روز اول:

همان‌طور که ساعت درج شده روی بلیت‌ها ندا می‌داد، پرواز باید ساعت 16:15 انجام می‌شد و قاعدتاً همه مسافران یکی پس از دیگری، قبل از پرواز، خود را به ترمینال 2 فرودگاه مهرآباد رسانده و پس از دریافت کارت پرواز، سوار هواپیما شدیم. که بدون حتی لحظه‌ای تاخیر عملیات بارگیری و سوار شدن مسافران انجام شد، اما هواپیما ساعت 5 تهران را به مقصد بندرعباس ترک کرد. پس از سوار شدن و مشاهده کارت‌های پرواز متوجه ترتیب خاص و جذاب شماره‌ صندلی‌ها شدیم. که تابع تغییر آنها را تنها آن کارمند وظیفه شناس! فرودگاه می‌دانست. به این صورت که تیم کوه‌نوردی ما تراکمی شگفت‌آور در میان سایر مسافران هم‌پرواز داشت و از ابتدا تا انتهای هواپیما، در هر گوشه‌ای، عده‌ای از گروه رویت می‌شدند که تعداد اعضای این دسته‌های نه چندان متراکم از یک تا 4-5 نفر ملاحظه می‌شدند و این ترتیب خاص، زینتی چشم‌نواز به فضای هواپیما بخشیده بود. خلاصه! بعد از آنکه اعضای گروه، سایر مسافران را در اقصی نقاط هواپیما از حضور خود مستفیض کردند(!)، پس از يك ساعت و چهل دقيقه پرواز در فرودگاه بندرعباس بر زمین نشستیم.

به محض خروج از هواپیما تغییر فصلی ناگهانی از زمستان سرد و خشک تهران به تابستان گرم و مرطوب بندرعباس را تجربه کردیم. حالا وقتش رسیده بود که وسایل‌مان را تحویل بگیریم. وقتی به این منظور دور تسمه نقاله جمع شدیم، متوجه علاقه‌ی زیاد کارگران حمل بار (از هواپيما به سالن) به خود و شدت شعف و شادمانی‌شان از حضورمان شدیم. چرا که با تمام قوا چنان ساک‌ها را به این سو و آنسو پرتاب فرموده بودند که حال و روز بعضي ساك‌ها و كوله‌ها خارج از وصف بود. خلاصه وسایل مصدوم خود را برداشته و به سوی وسایل نقلیه‌ای که به دنبال ما آمده بودند روانه شدیم تا به محل اقامت برسیم! به محض خروج از فرودگاه وزش نسیمی نصیبمان شد، که قطعا نه تنها در این وقت سال که در هیچ وقت دیگری در سال به خصوص در تهران قابل لمس نبود و جان و نفسی تازه در ریه‌های مصدوم ما دمید. در همین نسیم ملايم سوار ماشین‌ها شده، وسایل را به محل اقامت رسانده و برای صرف شام راهی رستوران شدیم. شام خوردیم و به دو دسته تقسیم شدیم؛ عده‌ای به خانه رفتند و عده‌ای به گردش پرداختند. کمی اطراف را گشتیم و به پیشنهاد آقای صانعیان کارتینگی زدیم که بسی خوش گذشت و جای همه‌تان خالی و بماند آنچه گذشت در هر سری کارتینگ...! ما در فضای روح‌انگیز کارتینگ بودیم که آقای حاتمی و واقفی که تا آن لحظه با ما همسفر نبودند، از راه رسیدند و به ما پیوستند. و البته ناگفته بماند سایر تفریحات ما در مسیر پیاده 45 دقیقه‌ای بازگشت به خانه و همه خوشي‌هایی که گذراندیم! دلیلش قطعاً حضور گرم اعضای گروه بود ولی کمبود سرب و انواع آلاینده‌ها در این هوا تاثیر به‌سزايي در شادي‌های شبانه ما در خیابان شهر داشت! در این بین حس بویایی جمعی از دوستان مثال‌زدنی بود که بوی دریا را از بدو ورود حس کرده، جهت آنرا شناسایی و در صدد محاسبه غلظت احتمالی نمک آن بودند که خوشبختانه به خانه رسیدیم. هنگام رسیدن به خانه ساعت تقریبا 12 بود و همه با آن همه پیاده‌روی و تفریحات، خسته و با چشمانی نیمه باز یا یکی باز یکی بسته، هر کدام در جایی از خانه بیهوش شديم!

پیوست1: از نکات شایان ذکر در خانه مذکور وجود سه عدد سرویس بهداشتی بود که دو عدد از آنها به درد خشکسالی گرفتار بودند و دیگری هم از شدت نظافت از توصیف معاف بود!

 

روز دوم:

صبح بیدارباش خیلی زودی نداشتیم و تقریباً دلی از عزا درآورده و تا ساعت 8 صبح خوابیدیم! آماده صرف صبحانه شدیم که متوجه شدیم پدر و برادر جناب آقای صادقیان هم به ما افتخار داده و به گروه پیوستند. آنها 5 صبح همان روز از راه رسیده بودند (از شيراز آمده بودند) ولی ما از فرط خستگی شب قبل متوجه حضور گرم‌شان نشده بودیم. صبحانه را میل کردیم و قرار شد گشتی در شهر بزنیم و سر ساعت 13:30 بازگردیم تا به سمت هرمز حرکت کنیم. کمی در میان بازار و مردم چرخیدیم و ناهار خوردیم و این بار با عجله به خانه آمده، وسایل را جمع کرده و به سمت اسکله به راه افتادیم. سوار قايق تندرو آقا «پارسا»، در مسیر بندرعباس- جزيره هرمز شدیم و از مناظری شگفت در اولین نفس‌های غروب دریا لذت بردیم و رم دوربین‌ها و گوشی‌های خود را تا حد سرریز پرکردیم! پس از گذراندن ساعاتی جذاب و دوست‌داشتنی در کنار آقا پارسا(نام قايق تندرو) به جزیره زیبای هرمز رسیدیم که در وصفش تعریف‌ها شنیده بودیم و بعد هم دیدیم! به محل اقامتی رفتیم که از قوانین نصب شده بر جان در و دیوارش واضح و مبرهن بود که بر طاقچه قلب صاحبش نقش بسته و عشقی روز‌افزون میان‌شان برقرار است چرا که فرد مذکور تنها تنفس از فضای خانه را ممنوع نکرده بود و وظیفه ناز و نوازش اثاث خانه را هم علاوه بر نظافت روزانه بر گردن مسافران و مستاجران نگذاشته بود! بعد از کمی استراحت، آقای صادقیان (سرپرست) جهت اطلاع‌رسانی برای شام تشریف آوردند و فرمودند برای شام دو پیشنهاد داریم که اولی املت بود و کم استقبال، و دومی کشف اتفاقی مهم توسط یکی از همسفران!

ظاهراً آقای حسن صادقیان (برادر آقای صادقیان- سرپرست) طی گشت‌زنی‌های شبانه در اطراف خانه، فلافل فروشی‌ای کشف کرده بودند و پیشنهاد آن شام خوشمزه را با ما درمیان گذاشتند! که مسلماً پیشنهاد دوم با صد درصد آرا به همراه انواع دست و جیغ و سوت و هورا به تصویب دوستان رسید! به سرعت به سمت فلافل فروشی راهی شدیم و با میزی یک متر در نیم متر در گوشه پیاده‌رو مواجه شدیم که گازی رویش نصب بود و چراغی هم نداشت! چراغ‌پيشاني‌ها برای کمک به آشپز روشن و به قول خانم صانعیان پایه دوربین‌های محترم جهت نورپردازی آماده شدند. اما از آنجا که دل ما با یکی دو تا از این ساندویچ‌ها سیر نمی‌گشت و عده‌ای به هوای سمبوسه آمده بودند به چهارراه بالاتر برای خرید سمبوسه راهی شدیم. خانم و آقایی بر روی حصیر در کنار گازی کوچک مشغول فروش سمبوسه‌هایی بند انگشتی بودند! به تعداد فراوان یعنی تمام سمبوسه‌هایشان را خریدیم و به سمت فلافل‌ها راهی شدیم! نکته‌ای دردناک در این جا واجب‌الذکر است و آن اینکه کوچک بودن سایز سمبوسه‌ها بنا به گفته سمبوسه فروش بدان علت است که مردم هرمز از شرایط اقتصادی چندان مناسبی برخور نیستند و سمبوسه‌فروش مجبور است در سایز کوچک سمبوسه درست کند تا یک سمبوسه قیمت بالایی پیدا نکند و مردم توانایی خرید داشته باشند.

خلاصه راهی فلافل فروشی شدیم و دوستان را رویت کردیم که به صورت یکی تو این دست، یکی تو اون دست، اون یکی تو دهن، در حال دویدن برای گرفتن بعدی، در حال خوردن فلافل بودند و کم مانده بود چیزی به ما نرسد! البته حق داشتند چرا که بسیار خوشمزه بودند و به همین جهت آنقدر فلافل خوردیم که آشپز، نخود کم آورد و دوباره از خانه آذوقه ما را فراهم آورد! عده‌ای از دوستان حمله ما به فلافل فروشي را به حملات گروه تروریستی داعش تشبیه کردند که البته بی‌راه هم نمی‌گفتند! خلاصه فلافل‌ها و سمبوسه‌ها خورده شد عده‌ای برای استراحت به خانه‌ها رفتند و عده‌ای به جهت تنفس هوای مطبوع و همچنین هضم اندکی از فلافل‌ها، برای قدم زدن به ساحل رفتند. البته چند نفري هم براي ماهيگيري به سمت اسكله قديمي جزيره هرمز در نزديكي قلعه پرتغالي‌ها رفتند كه دست آورد ماهيگيري شبانه آنها تعداد 12 ماهي از نوع گربه ماهي و به زبان محلي (گلو) شدند. شب، هم‌زمان با ساعت خواب دوران ابتدایی‌مان به رختخواب رفتیم چرا که فردا بیدار باشی راس ساعت 3 در پیش داشتیم! اما عمر خواب زودهنگام‌مان دیری نپایید. چرا که یکی از همسفران که نام نمی‌برم به صورتی رعشه‌آور شروع به کوبیدن در کردند و ما را از خواب پراندند. هدف ایشان از این حرکت رعب‌آور تحویل وسیله‌ای به همسرشان و اعلام موفقیت‌شان در صيد تعدادي ماهی بود!

 

روز سوم:

راس ساعت 3 از خواب بیدار شدیم و پس از جمع‌آوری وسایل به راه افتادیم. البته ناگفته نماند که پنج نفر از دوستان با ما همراه نشدند و تصمیم داشتند برای صبحانه به ما بپیوندند. چشم، چشم را نمی‌دید مگر به یاری چراغ‌پيشاني‌ها! تاریکی مطلق بود و آغاز زیبایی‌هایی که شاید خیلی‌هایمان تا آن لحظه ندیده بودیم. ما بودیم و جاده و آسمان. آسمانی که برخلاف آسمان تهران سرتاسرش ستاره بود. کوچک و بزرگ. مثل خاکی نقره‌ای که بر سقف آسمان پاشیده باشند. انگار آسمان و جاده در جایی درست در برابر چشمان‌مان به هم می‌رسیدند. هر سمت را که نگاه می‌کردی ستاره می‌دیدی. پیش می‌رفتیم و از این صحنه‌ها لذت می‌بردیم. نسیم ملایمی که از روی دریا می‌وزید، همه این زیبایی‌ها را لذت‌بخش‌تر می‌کرد. در همین تاریکی به ساحل رسیدیم و منظره‌ای عجیب‌تر از قبل دیدیم. در نزديكي تلاقي موج‌هاي دريا با ساحل، به یک‌باره نور سبز‌-آبی عجیب و فوق‌العاده‌ای برق می‌زد که در آن فضای تاریک خیلی به چشم می‌آمد. به گفته تعدادي از همراهان این نور به دلیل وجود پلانکتون‌هایی در نزدیکی ساحل بود که نسبت به فشار حساسند و در اثر فشار حاصل از ایجاد موج از خود نور تولید می‌کنند. صحنه فوق‌العاده‌ای بود و حیف که دوربینهای‌مان از ثبت این لحظات عاجز بودند! دقايقي آنجا مانديم و پس از مختصر حركتي به مسير نسبتاً مسطحي رسيديم كه مي‌توانستيم نماز صبح را اقامه كنيم. تعدادي از افراد با وضو از منزل حركت كرده بودند و تعدادي هم همانجا وضو ساخته و به نماز ايستادند. پس از اقامه نماز، اكثريت با صرف مختصر تنقلات و آب تجديد قوا كردند و پس از آن مسير را ادامه داديم.

کم کم هوا روشن می‌شد و تازه متوجه می‌شدیم که پا در چه جزیره‌ای با چه زیبایی‌هایی گذاشته‌ایم! مسئله‌ای که از بدو ورودمان هم متوجه‌اش شده بودیم، سرخی خاک هرمز بود. این سرخی خاک باعث شده بود حتی ساختمان‌‌ها هم گردی سرخ بر تن بگیرند. البته همان‌طور که در طی مسیر پیاده‌روی دیده می‌شد، خاک هرمز یک رنگ نداشت و هزار رنگ بود. رنگ‌هایی که عمراً تا آن زمان به عنوان رنگ خاک می‌شناختیم‌شان! که همین باعث شده بود یکی از منابع درآمدی مردم هرمز کشیدن تابلوهایی با این خاک‌هاي رنگارنگ باشد.

خلاصه در مسیر جاده، همه‌اش سنگ و خاک رنگی دیدیم و به یادگار برداشتیم و کلی رنگی شدیم! نزدیک رسیدن به ساحل برای صرف صبحانه بودیم که بقیه دوستانی که قرار بود دیرتر بیایند، سوار بر موتور گاری به پشت (وسيله‌اي كه قبلا مثل آن ‌را جاي ديگر نديده بوديم)، به ما رسیدند و ما با سمفونی « تنبلا، تنبلا! » از آنها استقبال گرمی به عمل آوردیم. به علاوه عده‌ای از دوستان به جمع « تنبلا »ی مذکور اضافه شدند و پس از طی مسافتی اندک، کنار ساحل توقف کردیم و مشغول خوردن صبحانه شديم. پس از آنکه صبحانه تمام شد، پایی به آب زدیم و کلی خوش گذراندیم. سپس ادامه مسير را در پيش گرفتيم. با توجه به كمبود وقت، در اواخر مسير، موتوری محترم دوبار رفتند و برگشتند و عده‌ای را باز گرداندند تا زودتر به برنامه بازديد از قلعه پرتقالي‌ها برسيم. مسیر پیاده‌روی دور جزیره حدود 20 کیلومتر بود و تا قبل از صبحانه حدود دو سوم مسير پيمايش شده بود.

نکته جالب توجه در جريان موتورسواری،‌ کاپيتان محترم موتور بودند که تیپ‌شان همه ما را کشته بود و موسیقی دلنوازی در کل مسیر گوش می‌دادند که کم مانده بود اشک ما را در بیاورد. زیرا خواننده مذکور چنان از بی‌وفایی آن طرف مذکور سخن می‌گفت و نوای بندری‌اش سوزی به صدایش می‌داد که هوای گرم بندر هم چنین سوزی به قلب ما نینداخت!!!

خلاصه به خانه آمدیم و برای بازدید از قلعه پرتغالی‌ها به راه افتادیم. پرتغالی‌ها قبل از حکومت شاه عباس صفوی سال‌های زیادی به دلیل توانایی در کشتیرانی و به جهت کشف مناطق مناسب سکونت، جزایر خلیج فارس و بعضی شهرهای جنوبی ایران را اشغال کرده بودند و شاه عباس صفوی این مناطق را از سلطه آنان خارج ساخت. دیگر دمش که نمیتواند گرم باشد ولی حداقل دستش درد نکند و روحش شاد! قلعه جالبی در حاشیه ساحل بود که از خاک سرخ هرمز ساخته شده بود و هنوز می‌شد آثاری از حضور انسانهایی در گذشته را در قلعه دید. زیرا متاسفانه به این محیط اصلا رسیدگی نشده و حتی دیوارهایش هم در حال فروریختن بودند و این امر در تابلویی کنار قلعه هم تذکر داده شده بود. به همین دلیل زیاد نمی‌شد اسمش را قلعه گذاشت و فقط دیوارهای قرمزی باقی مانده بود، یک آب انبار بی‌آب و یک كليساي زيرزميني كه طاق‌ها و ستون‌هایی زیبا داشت و همه از مرجان‌های دریایی ساخته شده بودند. مرجانی بودن این طاقها از دور اصلا معلوم نبود ولی از نزدیک، به وضوح هنر معمارش را به رخ می‌کشیدند و البته زیبایی این مرجان‌ها و جذابیت‌شان در به کاربرده شدن در چنین موقعیتی. بعد از بازگشت از آنجا و صرف ناهار دوباره به اسکله رفتیم تا راهی قشم شویم. اینبار «وفا» جان(نام قايق تندرو!) قرار بود ما را تا قشم همراهی کند. سرانجام به قشم رسیدیم. سکونت کرده و برای خرید به بازار رفتیم و هر کس با خانواده خود به صرف شام رفت. پس از بازگشت به خانه هم، کمی برنامه‌های روزهای آتی تنظیم شد و خوابیدیم! به دلیل کمبود جا، خانم‌ها در خانه و آقایون در حیاط و در کیسه خواب و چادر! واقعاً این همه فداکاری تحسین دارد!

 

روز چهارم:

طبق تصمیم‌گیری‌هایی که شب قبل انجام شده بود، تعدای از همسفران که دو روز زودتر از بقیه بلیط برگشت داشتند صبح آن روز ساعت 7 برای نظاره‌ی اماکنی نظیر جنگل حرا و دره چاهکوه از خانه بیرون رفتند و بقیه همسفران کمی دیرتر بیدار شده و پس از صرف صبحانه و کمی گشت‌زنی دوباره در بازارها، آماده رفتن به سوی جزیره هنگام شدند که قرار بود همسفران سحرخیزتر(!) هم، در اسكله كندالو(در مجاورت اسكله شيب‌دراز - محل سوار شدن قايق‌ها جهت عزيمت به جزيره هنگام) به ما بپیوندند!

برای رفتن از جزیره قشم به جزيره هنگام که جزیره‌ای کوچک در نزدیکی قشم است، از قایق‌های موتوری استفاده می‌شود. این فاصله به قدری کم است که می‌توان از سواحل جنوبی قشم جزیره هنگام را مشاهده کرد. شایان ذکر است که در مواقعی که دریا طوفانی و مواج باشد قایق‌ها از قشم به هنگام مسافربری انجام نمی‌دهند و خوشبختانه ما توانستیم از زیبایی‌های جزیره هنگام هم لذت ببریم. بالاخره سوار قایق‌ها شدیم و حدود 10 دقیقه طول کشید تا به جزیره برسیم. به محض وارد شدن به جزیره، رستوران ساحلی کوچکی را دیدیم که قرار بود در آنجا ناهار بخوریم و کمی استراحت کنیم. پس از صرف ناهار و استراحت به بازارچه‌های ساحلی رفتیم. روی میزها پر بود از انواع صدف و ستاره و مرجان‌های دریایی که فوق‌العاده زیبا بودند و برخی از آنها برای ما جدید! بازدید از بازارچه و قدم زدن در کنار ساحل که به پایان رسید، به سمت خانه به راه افتادیم که نزدیک غروب بود و همه خسته! استراحت چندساعته‌ای در خانه داشتیم. اما به دلیل نزدیکی خانه به ساحل هر از چندگاهی برای ثبت غروب فوق‌العاده هنگام بیرون می‌آمدیم یا کنار ساحل می‌نشستیم و چشم و نفسهای‌مان را از آن مناظر تکرار نشدنی بهره‌مند می‌کردیم. سرانجام موقع شام فرا رسید و طبق هماهنگی قبلی سرپرست، یکی از اهالی هنگام برای ما سمبوسه آورد. سمبوسه سبزیجات، ماهی و میگو و هر کس به سلیقه خود عضو یکی از این سه دسته شد! بعد از شام، آقایان برای خواب به خانه دیگری رفتند و خستگی، خیلی زود بیهوش‌مان کرد!

 

روز پنجم:

صبح ساعت 6 برای دیدن طلوع آفتاب بیدار و به سمت ساحل روانه شدیم. انتظار شیرینی بود. لحظات اول اثری از خورشید نبود ولی کم‌کم تشعشعاتش دیده می‌شد و منظره فوق‌العاده‌ای را ایجاد می‌کرد که زبان از توصیفش عاجز و عکس از نشان دادنش ناتوان بود. هر چه بیشتر می‌گذشت قدرت این صحنه‌ها اراده ما را برای چشم برداشتن ضعیف‌تر می‌کرد. عجیب و زیبا و نایاب! اصلا نمی‌شود در وصف‌شان چیزی گفت و هر کس ندید، ضررکرد! ترجیح می‌دهم دیگر درباره این منظره چیزی نگویم و این بخش گزارش فقط به روایت تصویر باشد چرا که هرچه کنم حق مطلب ادا نمی‌شود!

پس از مبهوتی از این طلوع زیبا، کمی در کنار ساحل قدم زدیم و برای میل کردن صبحانه به خانه بازگشتیم. صبحانه‌ای به صرف نیمرو با دستپخت بی‌نظیر برادر آقای صادقیان! منظره‌ای جذاب و غیر قابل وصف دیگر هنگام صبحانه رخ داد که برخي افراد برای خوردن نیمروی بیشتر(!)، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردند و حتی سفرهایی از این سوی سفره به آن سوی سفره انجام می‌دادند!!! مبادله‌ی کالا با نیمرو انجام می‌شد و حتی به تک مولکول‌های آرمیده بر کف ماهی‌تابه هم رحم نمی‌کردند! باور بفرمایید حتی اسناد و مدارک این رویداد به صورت تصويری هم موجود می‌باشد!!! ولی به دلیل برخی مسائل امنیتی-آبرو-حیثیتی(!) سعی بر آن است که ناگفته بمانند و آبروی سران این حرکت جذاب و دیدنی ریخته نشود! بگذریم!

خلاصه به سرعت برای تماشای دلفین‌ها در اکوسیستم طبیعی خلیج فارس آماده شدیم که تنها در زمان محدودی امکان‌پذیر بود. سوار قایق‌ها شدیم و دل به دریا زدیم و حالی اساسی کردیم! چرا که با هر موج، قایق بالا می‌رفت و پایین می‌آمد و مشتی آب نمک بر سر و صورت ما می‌پاشید! بعد از صرف مقادیر زیادی حال اساسی، به منطقه‌ای رسیدیم که قاعدتاً دلفین‌ها باید رویت می‌شدند. کم‌کم دسته‌های دلفین‌ها را در حال شنا دیدیم. خیلی تجربه جدید و جالبی بود. دلفین‌ها دست‌جمعی و هماهنگ از آب بیرون آمده و به صورت هلالی به داخل آب می‌رفتند. انگار فهمیده بودند مشغول تماشای‌شان هستیم و نمايشي بی‌نظیر برای‌مان اجرا کردند. در این بین از صحبت‌های ناخدای(!) قایق درباره دلفین‌ها بهره‌مند شدیم که مي‌گفت: دلفین‌ها به شدت موجودات احساساتی هستند، اگر فردی از آنان فوت کند، او را با پوزه و سر خود به سمت ساحل آورده و به خاک می‌سپارند، در هنگام ناراحتی و مرگ عزیزان‌شان گریه می‌کنند و بسیاری ویژگی‌های دیگر که جذابیت این موجودات دوست داشتنی را برای‌مان بیشتر می‌کرد! سرانجام هنگامی که برخی همسفران به دلیل نوسانات قایق دچار سرگیجه و حالت تهوع شده بودند در ساحل دیگری از هنگام پیاده شدیم. چندساعتی کنار آن ساحل زیبا نشستیم، صدف جمع کردیم و در شن‌ها غلت زدیم. در آب می‌رفتیم دوباره شنی می‌شدیم و خلاصه تا حد امکان با طبیعت عجین شدیم! ناهار را هم برای‌مان آوردند کنار ساحل و نشسته بر شن‌های ساحل رو به دریا و با چشم‌اندازي باور نکردنی ناهار خوردیم. پس از مدتی قایق‌ها به دنبال‌مان آمدند و ما را به ساحلی نزدیکتر به خانه رساندند. به خانه رفته، وسایل خود را جمع کرده و آماده برگشت به جزیره قشم شدیم. در اینجا، سفر عده‌ای از دوستان که بلیط برگشت‌شان زودتر از بقیه بود به پایان ‌رسید. این عده از دوستان پس از خداحافظی، زودتر از بقیه سوار بر قایق به مقصد قشم شده تا پس از رسیدن به ساحل به سمت فرودگاه حرکت کنند. این چنین سفری لذت‌بخش و فوق العاده‌، در غروب غم‌انگیز ساحل، با حزنی در ته نگاه هریک به پایان رسید. اما ادامه سفر ده نفر باقی مانده در جزیره: از آنجایی که بنده جزو این بازماندگان عزیز نبودم هیچ گونه اطلاعاتی از وقایع دو روز بعدی ندارم! لذا از سایر همسفران باقی مانده در جزیره تقاضا دارم؛ چنان چه صلاح میدانند، ادامه سفر خود را به این گزارش اضافه نمایند. با تشكر: عضو کوچک گروه کوه‌نوردی سایناب، پرنیان حاتمی

 

ادامه گزارش به قلم سركار خانم نوروزي:

 پس از جدایی از دوستان‌مان و دلتنگ از دیدن جاهای خالی‌شان و خاطرات به‌جا مانده از ایشان رهسپار مهمان‌سرای قشم شدیم. شب‌هنگام برای گشت اندکی در جزیره، از خانه خارج و سری به مراکز خرید زدیم و نیمه‌شب خسته و کوفته به مهمان‌سرا بازگشتیم.

 

روز ششم:

روز ششم برنامه بازدید از مناطق دیدنی جزیره قشم در برنامه بازدید گروه قرار گرفته بود. راس ساعت 7 بیدار شدیم و پس از خوردن صبحانه‌ای مفصل اعم از نیمرو، پنیر، گردو و خامه، عازم غار خوربس شدیم. غار خوربس(خربس، کت کافرون) در دامنه کوه صخره‌ای در فاصله 10 کیلومتری جنوب-غربی شهر قشم و در نزدیکی روستای رَمچاه قرار دارد. نکته مهم در مورد پیدایش این غار آن است که دهلیز ورودی آن در هزاران سال پیش در اثر فرسایش طبیعی به وجود آمده و در دوره‌های تاریخی، دهلیزهای طبقه دوم بوسیله انسان گسترش یافت. این محوطه تاریخی با توجه به ویژگی معماری صخره‌ای، دست کند و بقایای باستانی بدست آمده قابل انتساب به دوره اشکانی و ساسانی است. تونل‌های مجاور این محوطه تاریخی، جدید ساخته شده بود و ارزش تاریخی ندارد. از پله‌های ورودی غار بالا رفتیم. داخل غار کنده‌کاری‌هایی دستی انجام شده بود و آن را به شکل اتاق‌های یک خانه در آورده بودند. پس از گرفتن چند عکس یادگاری، سوار ماشین شده و به سمت جنگل حرا حرکت کردیم. جنگل حرا جنگلی متشکل از درختان سرسبز ساحلی مانگرو یا حرا است که در حوالی جزیره قشم، بندرپل، جزیره هرمز و بندر خمیر در استان هرمزگان قرار دارد که با آبراهه‌ها، پرندگان زیبا و طبیعت بکر وحشی‌اش از منابع توریستی و دیدنی استان هرمزگان به شمار مي‌رود. گونه حرا که نام علمی آن به حکیم و فیلسوف ایرانی ابوعلی سینا (AvicenniaMarina) نسبت داده می‌شود، درختانی در اندازه‌های 3 تا 6 متر با شاخ و برگ سبز روشن هستند. با خاصیت تصفیه‌ای که در پوست این درخت وجود دارد، بخش شیرین آب دریا را جذب و نمک آن را دفع می‌کند.

حدود ساعت 11 سوار بر دو قایق، دل به آبهای نیلگون دریا زدیم. نزدیک به انتهای مد آب بود. خطوط سفید داغاب بر تنه درختان دیده می‌شد. در قسمتی از جنگل، پرندگان دریایی در فراغ بال و آرامشی تام در حال استراحت بودند. ناخدای قایق موتور را خاموش کرد تا صدای آن سکوت محیط را برهم نزند. به آرامی به آنها نزدیک شدیم و توانستیم عکس‌های قشنگی از آنها و کوچ دسته‌جمعی‌شان را در دوربین‌هایمان ثبت و ضبط کنیم. پس از بازگشت به اسکله، راهي تنگه چاهكوه شديم.

دره یا تنگه چاهكوه، در بخش شهاب از توابع شهرستان قشم، دره‌ای به عمق 100 متر، نمایشی از فرسایش سنگ‌های رسوبی است. این دره شگفت‌انگیز، در دل کوه‌سنگی یک‌پارچه که به شکل ضرب‌در برش خورده قرار دارد. چاهکوه در ابتدا عریض و با دیواره‌های بلند در برابر دیدگان مخاطب ظاهر می‌شود، ولی به تدریج از عرض آن کاسته تا جایی که عبور از میان آن دشوار می‌شود، این درحالی است که ارتفاع دیواره‌ها همچنان زیاد است و به همین دلیل داخل دره نور کمی وجود دارد. اين دره از چهارسو، چهارتنگه دارد. جنس سنگ‌هاي چاهکوه، از سنگ‌هاي رسوبي موسوم به سنگ‌هاي آهکي و مربوط به رشته کوه زاگرس مي‌باشد. وجود شيارها و خطوط فرسايش موازي و همچنين حفره و طاقچه بر بدنه عمود اين دره و نيز وجود جوي‌هاي سنگي در کف دره، موجب شده تا تنگه چاهکوه به يكي از پديده‌هاي طبيعي منحصر به فرد تبديل شود. طرح‌ها و اشکالي که روي ديواره‌هاي اين تنگه زيبا نقش بسته، هر بيننده‌اي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. اشکالي که خيال‌انگيز و روياگونه‌اند و مانند آثار هنري ارزشمندي شده‌اند که به دست هنرمند توانايي به وجود آمده‌اند. به نظر مي‌رسد چاه‌هاي کم‌عمق آب که مورد استفاده اهالي قرار مي‌گيرد به‌وسيله دست حفاري شده‌اند اما اين حفاري در ادامه حفره‌هاي انحلالي عميق صورت پذيرفته و در واقع کار طبيعت از سوي بشر تکميل شده است و این چاه‌ها محل ذخیره آب باران نیز محسوب می‌گردند. همچنين در طول دره اصلي و دره عمود بر آن کانال باريک جوي مانندي ديده مي‌شود که ظاهراً براي هدايت و انتقال آب دره‌ها به داخل چاه حفر شده است.

 پس از بازدید از زیبایی‌های تنگه چاهکوه، برای خوردن ناهار به یک خانه محلی در نزديكي محل جنگل حرا(كه از قبل هماهنگ شده بود) رفتیم که الحق و الانصاف کدبانوی منزل غذای واقعا خوشمزه‌ای (ترکیب ماهی، کوسه و میگو) برای‌مان تدارک دیده بود و بالاخره بعد از چند روز توانستیم غذای خوشمزه‌ای بخوریم و دلی از عزا درآوریم. در مناطق مختلف سفر، شاهد طراحی زنان هنرمند جنوب کشورمان با استفاده از حنا بودیم که صاحبخانه مهربان این خانه نیز هنرمندانه دستی بر آستین داشت.

بعد از صرف ناهار، سوار بر ماشین راهی پارک کروکودیل‌ها شدیم.کروکودیل، موجودی شگفت‌انگیز و باقیمانده از عصر دایناسورهاست. سنگواره‌های کشف شده نشان می‌دهد این موجودات بیش از 65 میلیون سال است که روی کره زمین زندگی می‌کنند. ویژگی‌های منحصر به فرد آنها نظیر پوست بادوام و زیبای آنها و خواص پزشکی گوشت آنها سالهاست که مورد توجه بشر است. متأسفانه شکار بی رویه آنها باعث شده که نسل این حیوان در طبیعت در معرض انقراض قرار گیرد. مزرعه پرورش کروکودیل نوپک قشم به عنوان اولین مزرعه کروکودیل خاورمیانه می‌باشد که از سال 1389 به بهره برداری رسیده است(شايان ذكر است محل اوليه مزرعه پرورش كروكوديل‌ها جزيره هنگام بود كه جهت تسهيل بازديد از اين گونه نادر، محل فعلي نيز در جزيره قشم راه‌اندازي شده است، اما ظاهرا هنوز سايت پرورش كروكوديل جزيره هنگام نيز به قوت خود باقي است). در این مزرعه، پرورش کروکودیل‌ها و تحقیقات بر روی آنها انجام می‌شود. بخش گردشگری مزرعه با عنوان پارک کروکودیل نوپک پذیرای بازدیدکنندگان علاقمند به حیوانات می‌باشد. در این پارک علاوه بر کروکودیل‌ها، حیوانات متنوع دیگری مانند میمون، لاک‌پشت، طوطی و ... زندگی می کنند. پرورش‌دهنده جوان کروکودیل با لهجه محلی و با عشق و علاقه توضيحاتي در خصوص نحوه رفتار با این حیوان و تمیز کردن قفسش و انجام ایمني‌های لازم هنگام كار ارايه مي‌نمود و اینکه پس از آگاهی از تاسیس این پارک با علاقه زياد، دیار خود یاسوج را ترک نموده و به قشم آمده بود و 9 ماه از سال را در کنار این کروکودیل‌ها می‌گذراند و با آنها زندگی ‌می‌کند.

پس از ترك پارك كروكوديل‌ها، نزدیکی‌های غروب بود که به ساحل ناز رسیدیم. در این هنگام جزر آب اتفاق افتاده بود و دسترسی با ماشین یا پیاده به جزیره امکان‌پذیر بود. جزایر ناز در 22 کیلومتری شهر قشم تنها محلی است که با پای پیاده و یا با خودروی شخصی می‌توان تا فاصله یک کیلومتری داخل آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس را پیمود و از این شرایط ویژه به عنوان یکی از جاذبه‌های مهم گردشگری قشم، بهره و لذت کافی برد. این جزایر با حدود سه هکتار وسعت به دلیل مسطح بودن، با توجه به دیواره‌های صخره‌ای پنج تا 10 متری خود و به دلیل نداشتن ساحل شنی، در هنگام جزر آب و به هنگامی که پسروی آب دریا کامل می‌شود، با ایجاد باریکه‌ای از خشکی به ساحل قشم متصل می‌شود. هرچند زمان این اتفاق کوتاه است، اما در همین بازه زماني با ورود به جزایر ناز می‌توان از بلندای آن، تنگه هرمز، جزیره لارک و همه زیبایی‌های عالم خلقت را از دل پهنه آبی خلیج فارس نظاره و خدا را از بابت همه نعمت‌هایش ستایش نمود. آثار به جا مانده قدیمی از چند خانه صیادی در مرتفع‌ترین نقاط جزیره نيز به چشم می‌خورد.

غروب زود هنگام آفتاب سبب گرديد نتوانیم از دره ستارگان بازدید کنیم بنابراین تصمیم گرفته شد راهی درگهان و بازارهای آن منطقه شویم. قیمت پایین‌تر بازارهای درگهان نسبت به قشم سبب گردید خرید بیشتری از قبل انجام دهیم. شادمان از گشت و گذار انجام شده، نیمه‌شب به خانه بازگشتیم و پس از خوردن املت خوشمزه دست‌پخت خانم صادقیان به خواب فرو رفتیم.

 

روز هفتم:

سه‌شنبه آخرین روز سفرمان بود. ساعت 8 صبح بعد از خوردن صبحانه، کوله‌هایمان را بستیم و چون قرار بود مهمانان دیگری ساعت 10 در مهمان‌سرا اسکان یابند، کلیه وسایل‌مان را جمع و جور کردیم و مهمان‌سرا را به سمت ساحل زیتون ترک نمودیم. نشستن در ساحل دریا و تماشای عقب کشیدن امواج خروشان دریا به هنگام جزر بسیار چشم‌نواز بود. تعدادی از مردم در ساحل مشغول تفریح و انجام ورزش‌های آبی بودند. بعد از صرف ناهار، عازم آخرین مرحله از انجام قسمت جذاب سفرمان یعنی خرید از بازارهای قشم شدیم. نیم‌ساعت از موعد مقرر قرار اتمام بازدید گذشته بود ولی جذابیت مغازه‌های مرکز خرید اجازه دل‌کندن نمی‌داد. ترس از دست دادن پرواز سبب گردید با عجله خود را به فرودگاه برسانیم و پس از بازرسی در گیت‌های مختلف، سوار بر هواپیما شدیم و با به یاد سپردن سفری جذاب و به‌یاد ماندنی، جزیره زیبای قشم را به سمت تهران ترک نمودیم.

 

نكات قابل توجه(جهت دوستاني كه تمايل به اجراي برنامه مشابه دارند):

  • اين برنامه با هزينه شخصي انجام گرديد و هزينه هر نفر با احتساب هزينه بليط هواپيما(470000 تومان)، هزينه‌هاي غذايي، هزينه اجاره خانه محلي، قايق و ... جمعاً حدود 700000 تومان شد.

اطلاع از برخي هزينه‌ها:

  • هزينه قايق بندرعباس- جزيره هرمز: هر نفر 6000 تومان
  • هزينه قايق جزيره هرمز – جزيره قشم: هر نفر 7000 تومان
  • هزينه دربستي قايق قشم هنگام(شامل رفت و برگشت بين دو جزيره به همراه تماشاي شناي دلفين‌ها):  هر قايق 120000 تومان
  • هزينه گشت حدود يك ساعته قايق(گنجايش 5 تا 7 نفر) در جنگل حرا: هر قايق 65000 تومان
  • هزينه اجاره خانه يا سوييت محلي در جزيره هرمز: بسته به كوچك يا بزرگ بودن خانه بين 60  تا 90 هزارتومان(براي هر شب) متغير مي‌باشد.
  • هزينه اجاره خانه محلي در جزيره هنگام: هر خانه به ازاي هر شب 100هزار تومان
  • هزينه ورودي پارك كروكوديل‌ها: هر نفر 6000 تومان
  • هزينه تهيه يك پرس غذا(عمدتاً غذاي دريايي شامل ماهي، ميگو و ... در جزيره هرمز): 15000 تومان
  • هزينه تهيه يك پرس غذا(عمدتاً غذاي دريايي شامل ماهي، ميگو و ... در جزيره هنگام): 20000 تومان
  • هزينه اجاره موتور مخصوص حمل مسافر (معمولا گنجايش 6 مسافر را دارد) در جزيره هرمز: هر ساعت 10000 تومان
  • هزينه ون(14 نفره) در جزيره قشم: قشم تا فرودگاه(70000 تومان)، قشم تا اسكله شيب‌دراز(70000 تومان) و ....
  • هزينه تاكسي در جزيره قشم: مسيرهاي شهري(4000 تومان)، قشم تا فرودگاه(35000 تومان)، قشم تا اسكله شيب‌دراز(35000) و .....
  • ساعات حركت قايق‌هاي تندرو(با ظرفيت حدود 40 نفر به بالا- تردد قايق‌هاي معمولي بين جزاير(به جز قشم به هنگام) كلاً ممنوع است)
  • بندرعباس به قشم و بالعكس به صورت مرتب قايق وجود دارد.
  • بندرعباس به هرمز: روزهاي عادي در ساعات خاصي از روز قايق وجود دارد(حدود 8 قايق) اما در روزهاي تعطيل با توجه به وجود مسافر، حركت قايق‌ها از ساعت خاصي تبعيت نمي‌نمايد و پس از تكميل قايق، حركت انجام مي‌شود.
  • هرمز به قشم:  روزي يك قايق وجود دارد و ساعت 15:00 هر روز تردد انجام مي‌شود.

شماره‌ تماس‌هاي ضروري:

  • شماره تماس جهت هماهنگی‌ اسكان در خانه محلي و يا در مهمانسراي نهنگ سفيد جزیره هرمز: زرنگاري: 09171614854
  • شماره تماس جهت هماهنگی‌ اسكان در خانه محلي و .... جزیره هنگام: مهدي زحمتكش: 09178592934
  • شماره تماس راننده ون قابل اطمينان و منصف: آقاي ملاحي: 09179588990    آرش:09179031890

 

زمان بندی برنامه:

روز اول- چهارشنبه مورخ 26-9-1393:

پرواز از تهران:                                                               

17:00

ورود به بندرعباس:                                                          

18:40

استقرار در مهمانسرا:                                                       

19:30

صرف شام:                                                           

21:30 – 20:30

گشت كنار ساحل:                                                    

22:30 – 21:45

روز دوم – پنج‌شنبه مورخ 27-9-1393:

گشت شهري و خريد:                                                

11:30 – 9:30

صرف ناهار:                                                         

13:00 – 12:00

حركت به سمت جزيره هرمز:                                          

15:50

ورود به جزيره هرمز:                                                     

16:40

استقرار در خانه محلي:                                                 

17:00

روز سوم - جمعه مورخ 28-9-1393:

بيدارباش:                                                                

3:30

شروع پيمايش جزيره هرمز:                                          

4:00

صرف صبحانه در مجاورت ساختمان محيط يست:                  

8:45

ادامه پيمايش:                                                           

10:15

پايان پيمايش:                                                           

12:00

بازديد از قلعه پرتقالي‌ها:                                            

13:30 – 12:30

حركت به سمت جزيره قشم:                                         

16:10

جزيره قشم:                                                             

17:15

روز چهارم - شنبه مورخ 29-9-1393:

حركت به سمت اسكله كندالو:                                       

12:30

اسكله كندالو:                                                           

13:10

حركت از اسكله كندالو به سمت جزيره هنگام:                   

13:30

جزيره هنگام:                                                           

13:40

صرف ناهار:                                                              

14:30

استقرار در خانه محلي:                                               

16:00

روز پنجم – يك‌شنبه مورخ 30-9-1393:

ديدن طلوع خورشيد و پيمايش مختصر در ساحل:              

7:30 – 6:00

صرف صبحانه:                                                          

8:30 – 8:00        

ديدن شناي دلفين‌ها:                                                  

10:00 – 9:00

استقرار در يكي از سواحل جزيره(به همراه صرف ناهار):        

14:30 – 10:30

بازگشت به جزيره قشم(يك گروه عازم درگهان و سپس فرودگاه قشم شدند):                  

16:30

روز ششم - دوشنبه مورخ 1-10-1393:

بازديد از ديدني‌هاي جزيره قشم: (غار خوربس، جنگل حرا، تنگه چاهكوه، پارك كروكوديل‌ها، جزيره ناز)                               

17:30 – 7:00

درگهان(خريد از بازار):                                                 

22:00 – 18:00  

روز هفتم – سه‌شنبه مورخ 2-10-1393:

ساحل زيتون جزيره قشم:                                            

14:00 - 11:00

خريد:                                                                     

18:00 – 14:30

حركت به سمت فرودگاه:                                     

18:10

فرودگاه:                                                                 

19:00

پرواز تهران:                                                              

20:30

رسيدن به تهران:                                                        

22:10

 

افراد حاضر در برنامه:

خانم‌ها: تقی، میرمحمدی، بشیرهاشمی، طوسی، نوروزی

آقایان:حاتمی(4همراه)، آقاجانی(2همراه)، صانعیان(3همراه)، واقفی و صادقیان(سرپرست، 4همراه)

                 

مطالب مشابه :

تسهيلات ويژه براي احداث هتل در قشم

معاون سياحتي قشم، تسهيلات ويژه براي هم‌چنين علاوه بر آنها 15 مهمانسرا با ظرفيت‌هاي




جزیره قشم - روز پنجم

گروه دوچرخه سواران باران - جزیره قشم - روز پنجم - گروه دوچرخه سواران باران مهمانسرا ,




اطلاعاتی درباره هتل ها؛ قسمت دوم: انواع هتل براساس تعداد ستاره

فلامینگو کیمیای قشم - اطلاعاتی درباره هتل ها؛ قسمت دوم: انواع هتل براساس تعداد ستاره - دفتر




گزارش سفر به جزاير خليج فارس

ساعت 8 شب رسيديم بندرعباس مستقيم رفتيم مهمانسرا. (جزیره لارک در شرق جزیره قشم و در مدخل




گزارش برنامه جزاير هرمز، هنگام و قشم، مورخ 26 آذرماه الی 2 دی‌ماه 1393

سایناب - گزارش برنامه جزاير هرمز، هنگام و قشم، مورخ 26 آذرماه الی 2 دی‌ماه 1393 - گروه کوه نوردي




خانه هاي معلم وتالارهاي پذیرایی

Soltan Savalan - خانه هاي معلم وتالارهاي پذیرایی - ب) خانه معلم دماوند : هزينه اقامت هر شب هر نفر




ركاب زني در جزيره قشم - روز آخر

ایران سرزمین من - ركاب زني در جزيره قشم آثار و بناهایی همچون انبار زغال سنگ , مهمانسرا ,




برخی تورهای داخلی آژانس پرواز ابریشم

هوایی بندر عباس و قشم 4 روزه جنگل حراء . کویر شهداد. هتل 5* پارس / مهمانسرا




نرم افزار راهنمای سفر و گردشگری سفریاب - جاوا

- بیش از 20 جاذبه گردشگری از جزایر زیبای قشم و مهمانسرا , رستوران برای هر یک از شهر های




برچسب :